share
1403/08/15
سبک رفتار با مؤمنان از منظر قرآن/ ۱۳
توصیه به پرهیز از تجسس و غیبت در اسلام

خداوند سبحان در قرآن کریم، اهل ایمان را به صراحت از تجسس و سرک کشیدن در زندگی همکیشان و برادران دینی و نیز غیبت کردن نهی کرده است.


حجت‌الاسلام والمسلمین عیسی عیسی‌زاده، عضو هیئت علمی پژوهشکده فرهنگ و معارف قرآن طی یادداشتی نوشت: بررسی سبک تعامل با همکیشان نشان می‌دهد که یکی از خصلت‌های ناپسند، تجسس و تفتیش در زندگی یکدیگر است در صورتی که  این صفت زشت از سوی آموزه‌های دینی مورد نهی قرار گرفته است.

خداوند سبحان در قرآن کریم، اهل ایمان را به صراحت از تجسس و سرک کشیدن در زندگی همکیشان و برادران دینی نهی کرده است. (حجرات/ ۱۲)، رسول خدا(ص) نیز در پیامد تجسس از عیوب همکیشان فرموده است: «ای گروهی که به زبان اسلام آوردید و ایمان به قلب شما وارد نشده، مذمت نکنید مسلمانان را و جست‌وجو نکنید زشتی‌های پوشیده آن‌ها را؛ زیرا کسی که عیب‌های آن‌ها را جست‌وجو کند، خداوند جست‌وجو کند زشتی‌های او را و کسی را که خدا جست‌وجوی عیب او کند، رسوا کند او را و اگرچه در خانه‌اش باشد.» (محمد بنی‌ عقوب کلینی، الکافی، ج ۲، ص ۳۵۴)

و در سخنی دیگر نیز فرمود: «من مأمور نیستم که دل‌های مردم را بکاوم و درونشان را بشکافم.» (متقی هندی، کنزالعمال، ج ۱۱، ص ۳۱۱، ح ۳۱۵۹۷)، رسول خدا(ص) درواقع به مسلمانان تعلیم می‌دهد که آنان رخصت ندارند که به نام دین و صیانت از ارزش‌های اخلاقی ـ اجتماعی اسلام، مرتکب گناه گشته و به هتک حیثیت دیگران بپردازند.

امام صادق(ع) درباره پیامد تفتیش و تجسس از زندگی همکیشان فرموده است: «از دین و آیین مردم پرس‌وجو مکن که بی‌دوست می‌مانی.» (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۲۵۳، ح ۱۰۹)؛ امام خمینی(ره) درباره عواقب خطرناک این خصلت زشت فرموده است: «اگر رایج شود در بین جمعیتی، موجب کینه و حسد و بغض و عداوت شده و ریشه فساد در جمعیت بدواند؛ درخت نفاق و دورویی در آن‌ها ایجاد کند، وحدت و اتحاد جامعه را گسسته کند.» (روح‌الله  الموسوی خمینی، شرح چهل حدیث، ص ۳۰۹ ـ ۳۱۰)

رسول خدا(ص) تا آنجا به مسئله تجسس اهمیت می‌دهد و آن را نکوهیده می‌شمارد که حتی مسلمانان را از گفت‌وگوی تجسس‌آمیز با زنان بدکاره باز می‌داشت. (محمد بن‌ حسن طوسی، تهذیب‌الأحکام، ج ۱۰، ص ۴۸، ح ۱۷۷)؛ زیرا ممکن است از این رهگذر به مسلمانی بهتان‌زده شود و او در ارتباط با خانواده و جامعه دچار مشکل شود.

امام خمینی(ره) در نهی مأموران از تجسس در زندگی مردم می‌فرمودند: «حتی شما اگر برای کشف مواد مخدر به خانه کسی می‌روید، موظف نیستید که آلبومش را ببینید، یخچالش را نگاه کنید و حتی اگر گناهی کرده باشد، موظف نیستید که او را بگیرید و افشا کنید.»

توطئه‌های علیه اسلام و مسلمانان باید تفتیش شود

البته گاهی ضرورت‌هايى ايجاب مى‌كند كه حكومت اسلامى در پاره‌اى از موارد اين كار را مرتكب شود و آن در جايى است كه بيم توطئه‌هايى بر ضد اسلام و مسلمانان و به خطر افتادن نفوس و اموال قابل ملاحظه‌اى وجود داشته باشد، در چنين مواردى چاره‌اى جز استراق سمع و تفتيش در كارها نيست، درست همان‌گونه كه براى كشف مواد مخدر و يا امورى همانند آن، وسايل و يا اشخاص را در گلوگاه‌هاى شهرها تفتيش مى‌كنند.

درواقع اين مسئله يكى از شاخه‌هاى مسئله تزاحم واجبات يا تزاحم واجب و حرام است و بايد با در نظر گرفتن مرجحات و مسئله اهم و مهم با آن رفتار شود.

به تعبير دیگر باید گفت تجسس در كار مسلمانان حرام است، ولى حفظ نفوس و نظام جامعه اسلامى و در هم شكستن توطئه دشمنان از آن مهم‌تر است؛ بنابراين در جايى كه بيم به خطر افتادن اين‌گونه امور مى‌رود مسئله استراق سمع و تجسس براى پيشگيرى از اين‌گونه خطرات مجاز مى‌شود. (ناصر مکارم شیرازی، پیام قرآن، ج ۱، ص ۳۷۹)

نمونه‌ای از تأکیدات حضرت علی(ع) در منع تفتیش و جاسوسی از مردم در عهدنامه مالک اشتر آمده است، آنجا که به سردار بزرگ خود توصیه می‌كند افرادی را كه در پی عیب‌جویی از مردم‌اند از خودت دور كن و به آنان موقعیت نده و می‌فرماید در مردم عیب‌هایی است كه والی، سزاوارتر است آن‌ها را بپوشاند. پس آنچه را از تو پوشیده است برملا نكن. عیب‌های آشكار را باید پاک كنی و عیب‌های پنهان هم حسابش با خداست. پس تا می‌توانی عیب‌ها را بپوشان تا خداوند هم عیوبی از تو را كه دوست داری پوشیده بماند بپوشاند. (نهج‌البلاغه، نامه ۵۳)

آثار غیبت کردن در روایات

مطرح کردن عیب‌های همکیش و برادر دینی از کارهای بسیار زشتی است که از سوی خداوند به شدت مود نهی قرار گرفته است آنجا که فرموده است: «اى كسانى كه ايمان آورده‌‏ايد، هيچ يک از شما ديگرى را غيبت نكند، آيا كسى از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ به يقين همه شما از اين امر كراهت داريد؛ تقواى الهى پيشه كنيد كه خداوند توبه‏‌پذير و مهربان است.» (حجرات/ ۱۲)

در آموزه‌های اهل بیت(ع) نیز تأکیدات فراوانی درباره ترک این خصوصیت زشت وارد شده است. رسول خدا(ص) درباره اهمیت آبروی مؤمن فرموده است: «درهمى كه انسان از ربا به دست مى‌آورد، گناهش نزد خدا از ۳۶ زنا بزرگ‌تر است و از هر ربا بالاتر، ریختن آبروى مسلمان است.» (محمدباقر مجلسی، بحالانوار، ج ۷۲، ص ۲۲۲ ) اگر کسی آبروی مسلمانی را بریزد و او را غیبت کند و امر مستوری را بین مردم آشکار کند، از ربا بالاتر است، یعنی در حقیقت ربا معادل ۳۶ زناست و آبروی مسلمان از ۳۶ زنا بالاتر است.

و در سخنی دیگر در پیامد دنیایی غیبت برادر مؤمن فرمودند: «اى گروهى كه به زبان ايمان آورده‌ايد و نه با قلب، غيبت مسلمانان نكنيد و از عيب‌هاى پنهانى آن‌ها جست‌وجو نكنيد، زيرا هر كه در امور پنهانى برادر دينى خود جست‌وجو كند، خداوند اسرار او را فاش مى‌کند و در دل خانه‌اش رسوايش مى‌كند.» (فیض کاشانی، المحجّة البيضاء، ج ۵، ص ۲۵۳)

در جمله‌ای دیگر در همین باره فرمود: «تأثير غيبت در دين مسلمان از خوره در جسم او سريع‌تر است.» (محمد بن‌ یعقوب کلینی، الكافى، ج ۲، ص ۳۵۷) 

اين تشبيه نشان مى‌دهد كه غيبت همانند خوره كه گوشت تن را مى‌خورد و متلاشى مى‌كند به‌سرعت ايمان انسان را بر باد مى‌دهد و با توجه به اينكه انگيزه‌هاى غيبت امورى همچون حسد، تكبر، بخل، كينه‌توزى و انحصارطلبى است، روشن مى‌شود كه چرا غيبت و از بين بردن آبروى مسلمانان، اين چنين ايمان انسان را بر باد مى‌دهد.

بعضی از علما برای حرمت غیبت به این روایت استدلال کرده‌اند و بعضی هم مثل مرحوم خویی این روایت را مؤید مدعای خودشان که غیبت از گناهان کبیره است، ذکر کرده‌اند.

امیرالمؤمنین علی(ع) درباره کسی که تصمیم گرفته تا غیبت همکیش خود را بکند فرمودند: «کسی که در مورد مؤمنی چیزی(عیبی) را دیده باشد و گوشش شنیده باشد، اگر بیان کند و باعث شود که آبروی او برود، مصداق این آیه شریفه می‌شود: «همانا كسانى كه دوست دارند زشتی‌ها در ميان مردم باايمان شيوع يابد عذاب دردناكى براى آن‌ها در دنيا و آخرت است و خداوند می‌‏داند و شما نمی‌دانيد.» (نور/ ۱۹)

این خیلی مهم است که قبل از اینکه انسان غیبت کند، به‌ محض اینکه اراده کند که آبروی شخصی را ببرد، مصداق این آیه می‌شود، «یُحِبُّونَ» قبل از غیبت است یعنی همین‌ که دوست دارد افشاگری کند، این روحیه و حالت او را مصداق این آیه قرار می‌دهد. امام رضا(ع) در این باره فرمودند: «از غيبت بپرهيزيد، زيرا غيبت خورشت سگ‌هاى دوزخ است.» (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۵، ص ۲۵۶)

در حدیثی از حضرت موسی(ع) آمده است: «کسى كه بميرد در حالى كه از غيبت توبه كرده باشد آخرين كسى است كه وارد بهشت مى‌شود و كسى كه بميرد در حالى كه اصرار بر آن داشته باشد نخستين كسى است كه وارد دوزخ مى‌شود.» (فیض کاشانی، المحجّة البيضاء، ج ۵، ص ۲۵۲)

رسول خدا(ص) درباره پیامد خطرناک غیبت کردن همکیش و برادر مسلمان فرمودند: «هر كه مرد يا زن مسلمانى را غيبت كند، خداوند ۴۰ شبانه‌روز نماز و روزه او را نمى‌پذيرد مگر آنكه صاحب غيبت او را ببخشايد. (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۲۵۸) 

و در حديث ديگرى فرمود: «روز قيامت كسى را مى‌آورند و او را در برابر خداوند نگاه مى‌دارند و نامه عملش را به او مى‌دهند. او حسنات خود را در آن نمى‌بيند مى‌گويد: خدايا، اين نامه عمل من نيست، زيرا من طاعات خود را در آن نمى‌بينم. به او گفته مى‌شود: پروردگار تو گمراه نمى‌شود و چيزى را فراموش نمى‌كند، عمل تو براى غيبت كردن از مردم از بين رفته است. سپس كس ديگرى را مى‌آورند و نامه عملش را به او مى‌دهند، در آن طاعت‌هاى فراوانى مى‌بيند مى‌گويد: خدايا اين نامه عمل من نيست، زيرا من اين طاعت‌ها را نداشته‌ام. به او مى‌گويند: چون فلان شخص غيبت تو را كرده بود حسناتش به تو داده شد.» (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۲۵۹) 

و فرمود: «دروغ می‌گوید کسی که می‌پندارد حلال‌زاده است و حال اینکه با غیبت کردن گوشت برداران ایمانی خود را می‌خورد.» (حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج ۹، ص ۱۲۱)

رسول خدا(ص) از کنار جمعی از اصحاب گذشت به آن‌ها فرمود: خلال کنید. گفتند: ما گوشت نخورده‌ایم که خلال کنیم. حضرت فرمود: بله یک نفر از جلو شما رد شد و شما پشت سر او غیبت کردید؛ یعنی گوشت برادر مؤمنتان را خوردید و حالا باید خلال کنید.» (حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج ۹، ص۱۲۶)

امام صادق(ع) در پیامد اخروی غیبت کردن برادر ایمانی فرمودند: «کسی که مؤمنی را غیبت کند به صفتی که در اوست، خدا بین آن دو جمع نمی‌کند یعنی غیبت‌کننده را به بهشت راه نمی‌دهند و کسی که مؤمنی را به صفتی که در او نیست غیبت کند عصمت بین آن دو از بین رفته و غیبت‌کننده در آتش جهنم است و برای همیشه در آتش مخلّد است.» (محمد بن‌ حسن حر عاملی، وسائل‌الشیعه، ج ۱۲، ص ۲۸۵)، رسول خدا(ص) درباره کفاره غیبت هم فرمودند: «كفاره غيبت آن است كه براى كسى كه غيبت او را كرده‌اى طلب آمرزش كنى.» (محمد بن‌ حسن حر عاملی، وسائل‌الشیعه، ج ۱۲، ص ۲۵۳)

انواع غیبت را بشناسیم

مراد از غیبت از برادر دینی و همکیش اعم از غیبت زبانی، اشاره‌ای، تقلیدی و نوشتن  است، چنانكه در حديثى نقل شده است: زنى به خدمت پيغمبر اكرم(ص) آمد هنگامى كه برخاست و رفت، عايشه با دست خود اشاره به كوتاهى قد او كرد، حضرت فرمود: «غيبتش كردى» و در حديث ديگرى وارد شده كه عايشه تقليد زنى را درآورد، حضرت او را نهى فرمود. (غزالى، احياء‌العلوم، ج ۳، ص ۱۴۵)

از اينجا روشن مى‌شود كه بايد در نقادى از افكار ديگران در نوشته‌ها طورى بحث شود كه مصداق غيبت نباشد چه بسا هنگام خرده‌گيرى و اشكال بر كلام ديگرى تعبيراتى مى‌شود كه مصداق روشن غيبت، يا مذمت، يا استهزاء و يا توهين و تحقير است، مثل اينكه گفته شود فلان مطلب «ضرورى البطلان» يا «خنده‌آور» يا «كودكانه» يا «غير عاقلانه» است مگر اينكه صاحب آن نظر معلوم نباشد و يا غيبت و تحقير او مجاز باشد. همچنين گاه مى‌شود كه انسان سخنى را با كنايه مى‌گويد اما قراينى در كار است كه منظور را طرف مى‌فهمد، اين نيز جز مصاديق غيبت است، مثل اينكه بگويد: امروز در مجلس بحث كسى بودم كه چنين مى‌گفت در حالى كه شنونده مى‌داند در كدام مجلس بوده است. (ناصر مكارم شيرازى، زندگى در پرتو اخلاق نویسنده، جلد۱، ص ۱۲۳)

موارد جواز غيبت‌

آنچه از ادله مسئله و مدارک مختلف برمى‌آيد اين است كه غيبت در دو مورد جايز است:

الف: در مواردى كه مصلحت مهم‌ترى در ميان باشد كه در آنجا غيبت با حفظ موضوع جايز مى‌شود و مصداق آن متعدد است:

۱- در مورد مشورت، مثل اينكه كسى مى‌خواهد با ديگرى معامله يا شركت يا ازدواج كند و از ما تحقيق مى‌كند، در اينجا ترديدى نيست كه مى‌توان عيوب پنهانى آن شخص را تا آنجا كه در كار مورد نظر دخالت دارد برملا کرد و شخص مشورت‌كننده را از خطرهاى احتمالى رهايى‌ بخشيد.

۲- در مورد نهى از منكر.

۳- در مورد دفع بدعت شخص بدعتگزار.

۴- در مورد آگاه کردن مسلمانى از خطر و ضررى كه در كمين اوست (ولو بدون مشورت طرف).

۵- دادخواهى و رفع ظلم و گرفتن حق.

به‌طور كلى در تمام مواردى كه مصلحت افشاى عيب پنهانى شخص از نظر شرع بيش از مفسده آن باشد.

دليل استثناى اين موضوعات روشن است، زيرا متكى به يک دليل عقلى روشن و آن «قاعده اهم و مهم» است، به علاوه در آيات و روايات نيز اشاراتى به برخى از موارد اين مسئله شده است، مانند مورد دادخواهى و رفع ظلم و دفع بدعت.

ولى نكته‌اى كه از نظر علم اخلاق ذكر آن در اينجا لازم است اين است كه بايد مراقب بود، انحرافات و لغزش‌ها غالباً در استثناها و از طريق سواستفاده يا اشتباه و غفلت در تعيين حد و حدود آن به‌وجود مى‌آيد. زيرا همه افراد حاضر به شكستن قوانين و ارتكاب گناه به‌طور صريح و آشكار نيستند، بلكه بسيارى از آن‌ها مقاصد خود را با تظاهر به استفاده از تبصره‌ها و استثناها انجام مى‌دهند. حتى در بسيارى از موارد، انسان وجدان خود را از اين طريق فريب مى‌دهد و براى فرار از مجازات وجدان و عدم لطمه به شخصيت درونى و ذاتى خويش، خود را در پناه اين تبصره‌ها و استثناها قرار مى‌دهد.

بنابراین به دقت، مصلحت موجود در غيبت را در اين موارد با در نظر گرفتن تمام خصوصيات و جوانب امر و دور از هرگونه حب و بغض و اغراض ديگر، ارزيابى کرد و برترى آن را بر مفسده غيبت آشكارا دريافت و به بهانه وجود مجوز، خود را به غيبت‌هاى خطرناک آلوده نکرد.

ب: مواردى كه بدون وجود مصلحت خاصى غيبت جايز مى‌شود و مورد آن منحصراً افراد متجاهر به‌فسق هستند، زيرا مسئله دادخواهى را اگرچه بعضى در اين قسمت شمرده‌اند، ولى همان‌طور كه اشاره شد اين مورد از موارد وجود مصلحت اهم شرعى يعنى گرفتن حق و جلوگيرى از ظلم ظالم و حمايت از حق مظلوم مى‌باشد.

دليل استثناى اين موضوع علاوه بر دليل عقل، احاديث متعددى است كه از طرق شيعه و اهل سنت نقل شده است مانند امام باقر(ع) که فرمودند: «سه نفرند كه احترام ندارند: كسى كه داراى هوس‌هاى بدعت‌آميز است و زمامدار ستمگر و كسى كه آشكارا معصيت مى‌كند.» (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۷۲، ص ۲۵۳) و نيز در حديث ديگرى از حضرت رسول(ص) نقل شده: «شخص فاسق غيبت ندارد.» و نيز در حديث ديگرى از آن حضرت نقل شده: «كسى كه پرده حيا را كنار بگذارد غيبت ندارد.» البته یکی از مصالح جواز غیبت فرد متجاهر به فسق این است که این کار سبب شناختن او و پرهیز دیگران از معاشرت با او خواهد بود.

روايات متعددى كه در باب عدالت در «وسائل‌الشيعه» نقل شده است، از جمله از امام صادق(ع) نقل شده است: «كسى كه در معامله با مردم ستم نكند و در سخن با آنان دروغ نگويد و در وعده تخلف نكند، جزو كسانى است كه غيبتش حرام، شخصيتش كامل، عدالت او آشكار و برادرى با وى واجب است.» (محمد بن‌ علی بن بابویه، عیون اخبارالرضا، ج ۲، ص ۳۰)

متجاهر به فسق كيست و چرا غيبت او جايز است؟ در اينجا چند موضوع باقى مى‌ماند كه باید روشن شود:

الف: آيا استثناى متجاهر از قبيل خروج موضوعى است(يعنى كسى كه تظاهر به عمل خلافى مى‌كند طبیعتاً از بیان آن در دنبال سر او ناراحت نمى‌شود، به علاوه آن موضوع يک امر مخفى و پنهانى نيست كه مشمول عنوان غيبت شود) يا اينكه غيبت متجاهر از انواع غيبت است و به اصطلاح به عنوان «تخصيص» خارج شده است.‌

ب: آيا جواز غيبت متجاهر، مخصوص گناهانى است كه آشكار انجام مى‌دهد يا در تمام موارد جايز است؟

ج: اگر كسى در محلى متجاهر باشد و در مكان ديگرى غير متجاهر و مستور، آيا غيبت او در محل دوم نيز جايز است يا نه؟

د: آيا در جواز غيبت متجاهر، وجود شرايط امر به معروف و نهى از منكر لازم است؟

پاسخ تمام اين سؤالات وابسته به فهم نكته اصلى و دليل استثناى اين موضوع از تحريم غيبت است. آنچه از احاديث فوق برمى‌آيد اين است كه فرد متجاهر اصولًا احترام ندارد (همان احترامى كه وجود آن مانع از جواز غيبت است.)

به عبارت ديگر اين‌گونه افراد(و افراد ستمگر و بدعت‌گزار) از نظر «شخصيت اجتماعى» محترم نيستند و هتک حيثيت آن‌ها ممنوع نیست و به همين دليل ترک غيبت و حفظ آبروى آن‌ها لازم نيست.

اگر ما از احاديث فوق چنين استفاده كنيم، همان‌طور كه تعبير «لا غِيبَةَ لَهُ‌ولا حُرْمَةَ لَهُ‌» و امثال آن گواهى مى‌دهد، پاسخ سؤالات فوق روشن مى‌شود و نيازى به توضيح زياد پيدا نمى‌كند، زيرا اصولًا ادله عقلى و نقلى حرام بودن غيبت شامل چنين كسى نخواهد بود.

ولى بايد توجه داشت كه ظاهراً منظور از متجاهر، هر كسى است كه به‌ كلى پرده حيا را دريده و در برابر گناهان جسور و بى‌باک است، مى‌باشد و شامل تمام افرادى كه به علتى دست به يک گناه علنى مى‌زنند پشیمان نمى‌شود، بنابراين در مورد اين اشخاص تنها در موردى كه متجاهرند مى‌توان غيبت كرد. (ناصر مكارم شيرازى، زندگى در پرتو اخلاق، ج ۱، ص ۱۳۰ و ۱۳۱)


منبع: خبرگزاری ایکنا