share
1403/07/21
حجت‌الاسلام احمدی‌پرتو بررسی کرد
برای تولید علوم انسانی اسلامی باید از کجا شروع کنیم

یک پژوهشگر قرآنی ضمن معرفی مهمترین رویکردهای مطرح‌شده درباره نحوه تعامل با علوم انسانی غربی به طرح این پرسش پرداخت که برای تولید علم دینی باید علوم انسانی غربی را به طور کامل کنار بگذاریم یا دستیابی به علم دینی با استفاده از مبانی علوم انسانی موجود امکان‌پذیر است.


به گزارش پرتال جامع علوم و معارف قرآن، نشست علمی «نظریه مرجعیت علمی قرآن و رویکردهای مختلف در تعامل با علوم انسانی غربی» با سخنرانی حجت‌الاسلام و المسلمین محمدتقی احمدی‌پرتو، پژوهشگر مطالعات قرآن و حدیث در روز چهارشنبه ۱۸ مهر در پژوهشکده فرهنگ و معارف قرآن برگزار شد که گزیده آن را در ادامه می‌خوانید؛

وقتی می‌خواهیم یک کار علمی انجام دهیم از کدام مرحله شروع کنیم. ما سال‌ها است دغدغه تولید علوم انسانی اسلامی داریم، منتهی باید از کجا شروع کنیم. کسانی که علم دینی را پایه‌گذاری می‌کنند این پایه را باید از کجا بنیان‌گذاری کنند. آیا نسبت به علوم انسانی غربی که سابقه دویست ساله دارد بی‌اعتنا باشند و پایه را با مبانی دینی بنیان بگذارند یا می‌توان از علوم انسانی غربی هم استفاده کرد؟ این مسئله‌ای بود که من در این پژوهش دنبالش بودم تا بررسی کنم نظراتی که در مورد ساخت علم دینی میان علمای اسلامی خصوصا علمای شیعه مطرح شده چه نظراتی بوده است.

به صورت کلی می‌توان گفت رویکردهای چندگانه در علم دینی و تولید علوم انسانی اسلامی به دوازده مورد می‌رسد. این دوازده مورد را خدمت شما عرض می‌کنم؛ به صورت کلی می‌توان گفت دو رویکرد وجود دارد یک رویکرد که مخالف علم دینی است و می‌گوید علم دینی معنا ندارد و نمی‌شود علم دینی ساخت. این یک رویکرد کلی است که معتقد است صحت علم از طریق کارآمدی به اثبات می‌رسد و اگر علمی نتوانست صحت‌سنجی خودش را از راه کارآمدی به اثبات برساند علم نیست. با این پیش‌فرض علم دینی ساخته نخواهد شد.

رویکرد تهذیبی نسبت به تولید علم دینی

کسانی که معتقد هستند علم دینی داریم می‌گویند برای تولید دانش ابتدا باید مبانی معرفتی و روش‌شناسی مناسب این فرآیند با مطالعه متون دینی استخراج شود و ما یک دستگاه استنباطی خاص داریم که در آن باید علم دینی را تولید کنیم. اینها ادبیات مختلفی را با زاویه‌های دید خاصی بیان می‌کنند. یک، رویکرد تهذیبی که معتقد است نظریه‌های موجود غربی باید مراحل اخذ و نقد و تصحیح و تکمیل را طی کند تا بشود این نظریات را نظریات اسلامی دانست. در واقع رویکرد تهذیبی اخذ نظریه‌های دانش مدرن و نقد آن با ترکیبی از منابع اسلامی را مرحله اصلی تولید نظریه معرفی می‌کند.

نظریه دوم رویکرد فلسفه‌های مضاف است که در این رویکرد معتقدند فلسفه مضاف باید دینی شود و برای دینی‌سازی سراغ فلسفه‌های مضاف می‌رویم. رویکرد بعدی رویکرد روش‌های مضاف است؛ در این رویکرد معتقدند ابتدا باید منظومه عقلانیت اجتماعی مفروض گرفته شود. این منظومه می‌تواند عقلانیت سکولار یا عقلانیت الهی را به دنبال بیاورد. اینها معتقدند این عقلانیت سکولار باید متحول شود تا منظومه عقلانیت اجتماعی به عقلانیت دینی تبدیل شود و تنها این عقلانیت است که بستر تحقق علم دینی است.

در رویکرد دیگری معتقدند فلسفه بر علم تاثیرگذار است و این تاثیر در قالب شکل‌گیری چارچوب پارادایمی انجام می‌شود. بنابراین در همه فرآیندهای علمی، فلسفه نقش منحصر به فردی دارد. اینها دنبال این می‌روند پارادایم را تغییر دهند و اگر پارادایم تغییر پیدا کرد علم دینی محقق می‌شود. ما دو چارچوب فلسفی داریم یا الحادی یا الهی که همواره با هم نزاع دارند و نمی‌شود در چارچوب الحادی علم دینی را تولید کنیم. طبق این رویکرد مبانی هستی‌شناسی و معرفت‌شناسی اندیشه غربی متمایز از تفکر اسلامی است.

رویکرد بعدی معتقد است علم دینی بر دو رکن استوار است: تبیین پارادایم دینی، نظریه علمی. بنابراین علم دینی علمی است که نظریه‌های استفاده‌شده در آن متناسب با جهان‌بینی آن دین است و از منابع آن دین استخراج شده است. نظریه بعدی قائل به استخدام علوم برای فهم مطالب علمی قرآن است. در این رویکرد می‌توانیم از گزاره‌های قطعی علوم برای کشف معانی قرآن استفاده کنیم. نظریه بعدی به داشتن رویکردی خداباورانه برای تفسیر دستاوردهای علمی معتقد است و معتقد است علمی که در چارچوب ارزش‌های دینی باشد علم دینی است.

نظریه دیگری معتقد است در چگونگی اثرگذاری نظریه‌های پیشین یعنی علوم انسانی غربی و نظریه دینی سه نوع تاثیر را می‌توان تصور کرد؛ نخست تاثیر محتوایی که به التقاط می‌انجامد، دوم تاثیر بر قالب نظریه دینی، سوم تاثیر محتوایی از راه طرح پرسش‌های متنوع و همواره نوشونده.

نظریه آخر معتقد است علومی که مسائل و اهدافشان با دین ارتباط پیدا نمی‌کند به دینی و غیر دینی متصف نمی‌شود ولی علومی که در مبانی با یکی از مولفه‌های دینی دارای مرز مشترک است می‌تواند دینی باشد یا غیر دینی. این علوم در صورتی دینی است که در آن نظریاتی را مبنا قرار دهیم که مورد تایید دین باشد.

اگر بخواهیم بین رویکردهای تولید علم دینی با علوم انسانی غربی نسبت‌سنجی کنیم می‌توانیم بگوییم در یک تقسیم‌بندی کلی دو رویکرد مطرح بود: نخست، عدم تحقق علم دینی که به علت عدم رسمیت یافتن علم دینی، بحث از مرجعیت علمی قرآن در آن منطقی نیست و ارتباطی میان مرجعیت علمی قرآن و این علوم برقرار نمی‌شود. بنابراین در این رویکرد هیچ نوع ارتباطی بین مرجعیت علمی قرآن و علوم انسانی غربی اتفاق نمی‌افتد ولی اگر امکان تحقق علم دینی را بپذیریم می‌توان اینطور گفت در رویکرد تهذیبی باید آنچه مخالف مفروضات دینی است حذف کرد و با مبانی دینی آن را تکمیل کرد.

باید تمایزات رویکردها را به حداقل می‌رساندید

در ادامه نشست حجت‌الاسلام والمسلمین سیدعلی‌اکبر حسین رامندی؛ به عنوان ناقد سخنرانی کرد که گزیده آن را در ادامه می‌خوانید؛

اول باید عرض کنم این کار درآمدی است بر هدفی که ایشان تعیین کردند مبنی بر اهمیت و ضرورت پیشینه‌شناسی دانش و سیر تطور و تحول و آغاز دانش تا رسیدن به دانش و نسبت‌سنجی آن با مرجعیت علمی قرآن کریم. در بررسی‌های پیشینه‌شناسی به اقتصار عبور شده و صرفا یک آرمان و آرزو بیان کردید. 

آنچه اتفاق افتاده یک توصیف قابل قبول، قابل توجه و درخورد استفاده است چون سرفصل‌هایی تحت عنوان دوازده رویکرد متفاوت در آن ثبت شده است. کاش می‌شد تمایزات اینها را تا حد امکان به حداقل می‌رسانید و چهار رویکرد کلی ایجاد می‌کردید و رویکردهای دیگر را ذیل آن می‌نوشتید تا واقع‌بینانه‌تر باشد. اینکه اندکی تفاوت را رویکرد مستقل بدانیم نتیجه‌اش تراکم نوشته شما می‌شود. 

منبع: خبرگزاری ایکنا