گفت و گویی با آقای بهاءالدین ساغلام درباره ترجمه قرآن به زبان ترکی استانبولی
اشاره
قرآن كريم تاكنون بارها به زبان تركى استانبولى ترجمه شده است. اين ترجمهها هر كدام ويژگىهايى دارند كه آنها را از يكديگر متمايز ساخته است. از جمله ترجمههايى كه در دو دهه اخير انجام شده، ترجمه بهاءالدين ساغلام است. وى در سال 1960 در «سيرت» تركيه تولد يافته و پس از طى مدارج علمى كتابهايى در موضوعات گوناگون تأليف كرده است. ترجمه وى از قرآن كريم نيز يكى از آثار او به شمار مىرود. گفت و گوى زير، مطالبى را درباره اين ترجمه و ترجمههاى ديگرى كه به زبان تركى استانبولى انجام شده است در اختيار خوانندگان محترم قرار مىدهد. متن اين گفتوگو توسط آقاى امداد توران به فارسى ترجمه شده است.
ترجمان وحى
1. لطفا براى اين كه خوانندگان با شما بيشتر آشنا شوند، مختصرى درباره زندگى و تحصيلات خود توضيح دهيد.
من بهاءالدين ساغلام در سال 1960 در «سيرت» تولد يافتم. ابتدا وارد مكتب شدم و سپس طى دو دوره جداگانه، مجموعا به مدت هفت سال تحصيلات كلاسيك مدارس عثمانى را به پايان رساندم. علم احكام و شريعت را در سوريه آموختم. با اين كه تلاش كمى كردم، امّا با رتبه ممتاز فارغ التحصيل شدم. پس از آن، مدت هشت سال در استانبول، با طلاب سروكار داشتم و به سؤالهاى مختلف دينى آنان پاسخ مىدادم. سه ـ چهار بار رساله نور [نوشته سعيد نورْسى] را خواندم. در اين هنگام زبان عربى خود را كاملتر كردم. حدود 25 سال است كه درباره فلسفه، دين، علم و به ويژه تفسير مشغول مطالعه و تحقيق هستم. تقريبا ده كتاب تأليف كردهام. در يكى از اين كتابها كه مشتمل بر [تفسير] 9 سوره و 10 پىنوشت است، جهانشمول بودن قرآن مطرح گرديده و نزديك به سه هزار نكته مربوط به معانى و بيان، در آن بازگو شده است؛ مثلاً در ذيل آيه 286 سوره بقره، قريب 200 نكته بلاغى مطرح كردهام. غير از اين كتاب، تفسير مختصرى نيز مشتمل بر سورههاى ياسين، اخلاص، ناس و آية الكرسى نگاشتهام. ردّيه جالب توجهى بر عليه ملحدى به نام توران دورسون نوشتهام. رديهاى بر «19 معجزه اديب بوكسل» تحرير كردهام. البته به جاى ردّيه بهتر است بگوييم اصلاحيه. مآلى (ترجمهاى) بر قرآن تدوين كردهام. هم چنين كتابى نوشتهام مشتمل بر مآل آيات و روايات و تعابير موجود در رساله نور. چند كتاب نيز ترجمه كردهام كه يكى از آنها از آثار سيوطى است.
2. انگيزه شما از تدوين مآل (ترجمه) قرآن كريم چه بود؟
در سالهاى 1980 به بعد، در استانبول دوستى به نام اسماعيل آجاركان داشتم. زبان عربى او ضعيف بود، ولى مايل بود با استفاده از نقاط قوت همه ترجمهها، ترجمهاى جديد از قرآن تدوين كند. من كه به او كمك مىكردم، به اين وسيله با ترجمهها انس گرفتم، ولى سرانجام به اين نتيجه رسيدم كه نمىتوان با گردآورى ترجمههاى مختلف، ترجمهاى از قرآن به دست داد. به او گفتم: اين كار را به من واگذار كن، من به خواست خدا ترجمهاى جدّى عرضه خواهم كرد. درواقع ما در تركيه با تورم شديد ترجمه قرآن رو به رو هستيم. حدود 60 ترجمه قرآن نوشته و منتشر شده است؛ امّا ترجمهاى كه به جنبههاى ادبى و بلاغى و ابعاد معنوى قرآن پرداخته باشد نوشته نشده است. به اين دليل و دلايل مختلف ديگر من به اين ترجمه اقدام كردم. البته منظورم اين نيست كه ترجمه من معانى گسترده قرآن را منعكس مىكند. ترجمهها اساسا مرصاد [بزنگاه] هستند و آينه يك تفكر به شمار مىروند. اما اين گونه نبوده است كه من تنها براى اين كه قرآن ترجمه گردد و اجمالاً معلوم شود كه چگونه كتابى است، دست به ترجمه تحت اللفظى قرآن زده باشم. اصولاً از هيچ كتابى ترجمه تحت اللفظى [موفق] انجام نشده است تا قرآن يا كتابهاى آسمانى ديگر دوّمين آن باشد. در ترجمه قرآن بايد مترجم خود را مخاطب قرآن تلقى كند و هر معنايى به او القا مىشود، آن را با زبان روز، به بهترين وجه بيان كند. مآل (ترجمه) واقعى همين است. اين را نمىتوان ترجمه ناميد، زيرا ترجمه قرآن ممكن نيست.
3. در ترجمه قرآن چه نكاتى را در نظر داشتيد و از كدام ترجمهها و منابع بهره گرفتيد؟
قرآن دريايى است مشتمل بر لايههاى معنايىِ بىپايان كه اشارات، رموز، معانى ظاهرى و باطنى فراوانى در آن به چشم مىخورد و حقيقتا نمىتوان اين همه را در يك ترجمه گنجانيد؛ امّا مىتوان با شيوهاى قابل فهم بر همه آنها پرتو افكند و خلاصهاى مجمل به دست داد، كه ما اين را «مآل» مىناميم. قرآن را نمىتوان ترجمه كرد، چون كلام بشر نيست. مثلاً تجزيه و تحليل يك قطعه سنگ آسان است، امّا تجزيه و تحليل يك سلول خيلى دشوار است و شايد نيازمند تأليف يك دايرة المعارف يك ميليون صفحهاى باشد. قرآن نيز مانند سلول زنده است. كدهاى ژنتيكى آن در اثر تغييرات افزايش و كاهش مىيابد و نمىتوان آن را در قالب يكى دو فرمول تبيين كرد، امّا مىتوان چهارچوبى براى آن ترسيم نمود. اين چهارچوب را «مآل» مىناميم. متأسفانه در تركيه افراد زيادى هستند كه «مآل» را مىخوانند امّا در عين حال بىديناند. سبب آن اين است كه «مآل»ها كه به نام ترجمه عرضه مىشوند، صرفا تكيه بر الفاظ دارند و آينه [بازتابنده معانى] قرآن نيستند.
4. آيا مقصود شما از «مآل» معناى تأويلى قرآن كريم است؟
اساسا «تأويل» و «مآل» هم ريشهاند. مآل نوعى جهت دادن به معنى است. در مآل قرآن بايد نشان داد كه كلمات در ازاى كدام واقعيت قرار دارند. من نمىتوانم ادعا كنم كه در مآل خود بهطور كامل از عهده اين كار برآمدهام، امّا مآل من سليس و روان است و به انسان آرامش مىبخشد و در رساندن معنى ــ حتى اگر يك لايه معنايى وجود داشته باشد ــ در ميان ديگر مآلها ممتاز است. در حقيقت فهم قرآن وابسته به [فهم] نظم و معانى آن است؛ يعنى تا تناسب جملات و آيات با يكديگر فهميده نشود، مقصود واقعى قرآن فهميده نخواهد شد. توجه به سياق آيات، حتى آياتى كه در ظاهر با هم ارتباطى ندارند، مراد آيه را به خوبى روشن مىكند؛ درست مانند اعداد رياضى كه وقتى كنار هم قرار مىگيرند ارزش آنها بيشتر مىشود. مثلاً عدد 222 را يك كودك 2 و 2 و 2 مىخواند، در حالى كه ما آن را 222 مىخوانيم. وقتى قرآن را مانند يك كل در نظر بگيريم، بطون معنى بسيار افزايش مىيابد. به نظر من بدترين بىاحترامى به قرآن اين است كه آن را مانند كلام بشر بدانيم و به ترجمه آن اقدام كنيم. من وقتى به تدوين مآل خود مشغول بودم، همواره اين سؤال برايم مطرح بود كه آيا اين مآل حتى در يك معنى يا در يك بطن نشانگر اعجاز هست يا نه؟ معيار و مقياس من اين بود. جايى كه مآل من نشانگر اعجاز بود براى من بهجت آور بود و احساسى معنوى در روح من ايجاد مىكرد و مىفهميدم كه به هدف رسيدهام؛ اما اگر اين طور نبود، دست از كار مىكشيدم و چيزى نمىنوشتم. نكته ديگر اين كه وقتى به كار مآل اشتغال داشتم، به علت اين كه با زبان عربى خوب آشنا بودم، و قبلاً هم حدود ده سال روى قرآن كار كرده بودم، از مآلها و تفاسير ديگر بهره نگرفتم، زيرا اين كار باعث تشويش ذهن مىشد. البته من به عنوان يك مخاطب، با اين كه عربى مىدانم، در موارد پيچيده و براى تحليل محتوايى به تفاسير و [فرهنگ] لغت مراجعه مىكنم. اين يك مسئله ديگر است، ولى پيش از اين مرحله بايد ببينم قرآن به من به عنوان يك مخاطب چه مىگويد. من آنچه را كه فهميدهام نوشتهام؛ بعد آن را با مآلها و تفاسير ديگر مقايسه كردهام تا ببينم چقدر مصيب بودهام و چقدر خطا كردهام.
5. آيا منبع شما هنگام نوشتن مآل، متن قرآن بود يا يكى از ترجمههاى آن؟
من در فعاليتهاى قرآنىام مآل (مفهوم) قرآن را اساس كار قرار دادم. به هيچ مآل يا تفسيرى مراجعه نكردم، چون اگر از اين منابع معنايى به من القا مىشد، باعث تشويش ذهن و آشفتگى و گسستگى آن مىشد و كار يكنواخت نمىشد. من پس از تدوين به مقابله پرداختم. بنابراين مىتوانم بگويم كه مآل من از اين جهت شايد اوّلين مآلى باشد كه براساس متن اصلى انجام شده است.
6. آيا اين مآل را به تنهايى تدوين كرديد؟
بلى، مآل را به تنهايى تدوين كردم، ولى چند نفر از دوستان كه با اين گونه مآلها سر و كار داشتند، مآل مرا خواندند و پسنديدند. يكى دو خطاى جزئى داشتم كه تذكر دادند. بعد حروفچينى و چاپ شد. در نتيجه، به يك لحاظ محصول كار جمعى است و به يك لحاظ كار شخص من است.
7. به نظر شما مآلى كه عموم مردم بتوانند از آن استفاده كنند چه خصوصياتى بايد داشته باشد؟
همان طور كه گفتم، اساسا براى نوشتن مآلى كه عموم مردم بتوانند از آن استفاده كنند نبايد كار انفرادى انجام داد. امّا چون اين امر در تركيه امكانپذير نيست، هر كسى مانند يك نظام ليبرال چيزى مىنويسد. علما بايد بر هر دو زبان عربى و تركى مسلط باشند و علاوه بر اين، اعجاز قرآن را نيز مورد توجه قرار دهند. به تعبير بديعالزمان، قرآن مُهرى دارد و مُهر قرآن اعجاز آن است. اگر مآلى كه نوشته مىشود اعجاز قرآن را منعكس كند خوب است وگرنه معلوم مىشود مآل نيست. ما هنوز در تركيه نيازمند اين هستيم كه يك مآل سليس، روان و قابل فهم داشته باشيم كه بتواند اعجاز معنوى قرآن را منعكس كند. گرچه اقداماتى انجام شده، امّا نتيجهبخش نبوده است. به عنوان مثال، اخيرا سُعاد يلديريم مآلى به همين منظور تهيه كرده است؛1[1] با اين كه با نيت خوبى تهيه شده امّا متأسفانه مآل مطلوبى نيست. او مطالبى را از تفسير اقتباس نموده و به نام مآل ارائه كرده است. بخشى از اسباب نزول را نيز كه با آيات ربطى ندارد، بدون اين كه تحقيقى درباره آنها انجام دهد، [در مآل] گنجانيده است. گاه از نظم و گاه از نثر استفاده كرده است. شيوه بيانى استانداردى ندارد و نقاط ضعف فراوانى در آن به چشم مىخورد.
8. مهمترين مشكلات در تدوين مآل قرآن چيست؟
به نظر من، مهمترين مشكلات در تدوين مآل يكى اين است كه رعايت جنبههاى لفظى و معنوى قرآن صد در صد در مآل امكانپذير نيست. گاه نويسنده مىخواهد تعبير از جهت لفظى دقيق باشد، معنى از دست مىرود، و گاه مىخواهد معنى را بشكافد، از مآل بودن خارج مىشود و شكل تفسير به خود مىگيرد. اين يك نكته ظريف و حساس است. مشكل ديگر اين است كه هيچ كس در تدوين مآل نمىتواند مدعى شود كه تمام بطون قرآن را فهميده است. اگر با عدم درك بطون چيزى بنويسد مآل ننوشته است. اصولاً چيزى را كه انسان نفهميده است نمىتواند در قالب نوشته تفهيم كند.
9. تاكنون چند مآل به زبان تركى تدوين شده و به نظر شما، نويسندگان آنها تا چه حدّ در علوم اسلامى تخصص داشتهاند؟
مآلهايى كه تا كنون در تركيه تدوين شده نزديك به 60 مآل است. تعداد دقيق آنها را نمىدانم. برخى از آنها را اساتيد صاحب كرسى تفسير [در دانشگاهها] و ديگر اساتيد برجسته و برخى را هم افراد عادى تدوين كردهاند. برخى هم از مآلهاى مختلف اقتباس نمودهاند. در مجموع، اقداماتى كه در تركيه انجام مىگيرد با موفقيت همراه نيست. من اين را به صراحت مىگويم كه تركيه در اين مورد وضع مطلوبى ندارد. به عنوان مثال، مرحوم المالى در دهه 1930 با توجه به شرايط سخت آن زمان تفسير خوبى نوشته، امّا كافى نيست، يعنى شايد فقط يك دهم قرآن را منعكس كند. من وقتى تفسير او را مطالعه مىكنم، شايد يك هزارم نكات اعجازآميزى را كه به دنبال آن هستم در آن نمىيابم. با اين همه تفسير خوبى است و منبعى است كه از آن استفاده مىشود. بديع الزمان طرح خوبى درباره تفسير داشت كه اگر جنگ ازمير رخ نمىداد، اين طرح را به انجام مىرسانيد. او مىخواست كميتههايى متشكل از متخصصان هر رشته تشكيل دهد و نكات جالب تفاسير قديمى را گردآورى كند و تفسير جديدى تدوين نمايد، امّا جنگ ازمير اتفاق افتاد و بعد هم شرايط سخت جمهوريت در تركيه پيش آمد و او موفق به تدوين آن تفسير نشد. به هر حال، من مىگويم چه در مآل و چه در تفسير، هر بيانى كه اعجاز قرآن را منعكس نكند ربطى به قرآن ندارد. اعجاز لازمه قرآن و جزء لاينفك آن است.
10. آيا در تركيه منابع كافى براى تدوين يك مآل وجود دارد؟
در تركيه منابع كافى براى تدوين مآل قرآن وجود دارد. افراد زيادى هستند كه كتابخانههاى غنى دارند. كتابخانههاى قديمى هم هست. به نظر من در تركيه مشكل منبع وجود ندارد، امّا مشكل فكرى هست. شايد منابع بيش از مقدار لازم باشد، امّا به اندازه كافى تأمّل نمىشود. قرآن دائما ما را به تفكر وا مىدارد. ما نبايد به عنوان يك شغل و با عجله مآلى را تهيه كنيم و سرمايهاى به جيب بزنيم؛ بايد بيش از اينها در قرآن تأمل كرد. شما تفسير سيد قطب را ببينيد؛ يك تفسير جهتدار است و به طرز جالبى به جوانان جهت مىدهد. به نظر من جهان اسلام اعم از ايران، مصر و تركيه بايد نكات مثبت تمام تفاسير را گردآورى كنند.
11. اگر براى تدوين مآل كامل قرآن به زبان تركى توصيهاى داريد بفرماييد
توصيه من اين است كه با اساس قرار دادن اعجاز قرآن و با توجه به تفاسير قديمى و محسّنات آنها، مآل و تفسير جامعى نوشته شود كه با فهم معاصر سازگار باشد. مآل كافى نيست، بايد تفسير هم مورد توجه قرار گيرد.
پی نوشت ها: