زندگي دنيوي انسان ،آميخته با مشكلات و سختي هاي عجيبي است كه اگر در مقابل آنها بايستد و شكيبايي و مقاومت به خرج دهد ، يقينا پيروز خواهد شد ولي اگر ناشكيبايي كند و در برابر حوادث زانو خم كند ،هيچ گاه به هدف و مقصود نخواهد رسيد.
منظور از صبر همان استقامت در برابر مشكلات و حوادث گوناگون است و نقطه مقابل آن جزع،بي تابي و از دست دادن مقاومت و تسليم شدن در برابر مشكلات و سختي هاست.
صبر يكي از واژه هاي كليدي قرآن است كه حدود 70بار به صورت هاي مختلف در آن به كار رفته است.اين واژه ،به يكي از اصول مهم اخلاقي و صفات برجسته و ضروري انساني دلالت دارد كه زمينه ساز آراستگي آدمي به فضيلت هاي بسيارمي شود.
مردم در برخورد با مشكلات و مصيبت ها به چند گروه تقسيم مي شوند:
1-برخي آنچنان بي تاب و كم تحمل اند كه به اعتراض مي پردازند.قرآن در اشاره به اين افراد مي فرمايد:" إنّ الانسان خُلِق هَلوعا . ا ذا مسّه الشّرّ جَزوعا ؛ كه انسان مخلوقي سخت و حريص وبي صبر است.چون شر و زياني به او رسد جزع و بي قراري كند" (1)
2-گروهي نيز هنگام مواجه شدن با مصيبت ها ،شكيبايي در پيش مي گيرند.قرآن با اشاره به اين افراد مي فرمايد:" اولئكَ يُوتُونَ اَجرَهم مَرَّتَين بمَا صَبَروا بالحَسَنَة السَّيئة وَمما رَزَقنَاهم يُنفقُون ؛ اينان را دو بار پاداش نيكو دهند ،زيرا صبر و ثبات ورزيدند و بدي را به نيكي دفع مي كنند و از آنچه روزي آنان كرديم انفاق مي كنند."(2)
3-عده اي نيز افزون بر صبر و پايداري در برابر سختي ،شكر خدا را به جاي مي آورند (3) و دسته اي بالاتر از همه ،چون از مراتب يقين بالاتري برخوردارند ،خود به سوي سختي ها مي شتابند" و لا علي الّذين اذا ما اتَوكَ لتَحملَهُم قُلتُ لا اَجدُ ما اَحملُكُم عَلَيه تَوَلّوا وَ اَعيُنُهُم تَفيضُ من الَّدمع حَزنا الا يَجدوا ما يُنفقُون؛همچنين بر آن مؤمناني كه مهياي جهاد شده و نزد تو آيند كه لوازم سفر آنها را مهيا سازي و پاسخ دهي كه ندارم به شما مساعدت كنم و آنها برمي گردند در حالي كه اشك از چشمشان جاريست كه نمي توانند مخارج سفر خود را فراهم سازند بر آنها گناهي بر ترك جهاد نيست" (4)
به رغم مشكل بودن صبر و تحمل در برابر ناملايمات ،در تمام دوره هاي تاريخ به انسان هاي بسيار شكيبا و با استقامتي برمي خوريم كه حوادث تلخ بزرگ هم اراده شان را متزلزل نساخته است.اين افراد به چند دليل راه صبر در پيش مي گيرند:
1-قوت نفس و اطمينان خاطر كه تا حدودي امري طبيعي است و در افراد مختلف فرق مي كند اما قابل تقويت و تربيت مي باشد.
2-اميد رسيدن به درجات معنوي و توقع ثواب و عنايت الهي.
3-تسليم در برابرخواسته هاي الهي و دل در گرو مهر يار نهادن.قرآن در توصيف اين افراد مي فرمايد:" اولئك عَلَيهم صَلَوات من رَبّهم وَ رَحمَة و اولئك هُمُ المُهتدوُن؛آن گروهند مخصوص به درود و الطاف الهي و رحمت خاص خداوند و آنها به حقيقت به سوي خدا هدايت يافتگانند." (5)
توجه فراوان قرآن به صبر به خاطر ارزش ديني و اخلاقي آن است.صبر،يك فضيلت اخلاقي درجه دوم يا تكميلي نيست؛بلكه يك ضرورت است و ترقي وتعالي و تكامل انسان-چه از جهت مادي و چه از جهت معنوي-جز در سايه آن امكان پذير نيست. اگر صبر نباشد سعادت و خوشبختي فرد و جامعه هيچ كدام ميسر نمي گردد .بدون صبر نه دين پايدار مي ماند و نه دنيا برقرار.بنابراين صبر ، هم يك ضرورت دنيوي است و هم يك ضرورت ديني.چه دردنيا و چه در آخرت ، پيروزي و رستگاري جز در پرتو صبر ميسر نيست.
قرآن به صراحت براين نكته تأكيد مي ورزد كه صبري مورد ستايش خداوند است كه انگيزه آن فقط جلب رضايت و خشنودي خداوند متعال باشد نه اينكه شخص بخواهد به وسيله آن كسب شهرت كند يا با صبروتحمل سختيها وشكنجه ها در نظر ديگران به صورت قهرمان درآيد."وَلرَبّكَ فَاصبر؛و براي خدا صبر و شكيبايي پيش گير" (6)و باز در تبيين اوصاف خردمندان واقعي مي فرمايد:"وَالَّذين صَبَروا ابتغاءَ وَجه ربّهم وَاَقامُوا الصّلوة وَاَنفَقُوا ممّا رَزَقناهُم سرّا و علانية وَ يَدرَؤنَ بالحَسَنَة السَّيئةَ اولئك لَهُم عُقبَي الدّار؛و آنان كه در طلب رضاي خدا راه صبر پيش مي گيرند و نماز به پا مي دارند و از آنچه نصيبشان كرديم به فقرا پنهان و آشكار انفاق مي كنند و در عوض بديهاي مردم نيكي مي كنند اينان هستند كه عاقبت منزلگاه نيكو يافتند"(7) اين طرز تحليل قرآن در رابطه با صبر كه قرآن آن را مايه و پايه خوشبختي و رمز تكامل انسان مي داند، نشان از يك حقيقت مهم دارد كه ويژگي اخلاقي قرآني است.در مكتب اخلاقي قرآن همه چيز رنگ خدايي و رباني دارد . قرآن به رفتارهاي قراردادي كه اصطلاحا اخلاق به حساب مي آيد و ريشه در معنويات ندارد، و با جان و دل انسان سرو كار ندارد، توجهي نكرده است .
علاوه بر زندگي مادي ، در زندگي معنوي نيز صبر وجود دارد . اگر انسان در برابر نفس سركش و هوا و هوس ها و زرق و برق دنيا و جاذبه هاي گناه ايستادگي نكند و د ر طريق معرفة الله و اطاعت فرمان او با مشكلات نجنگد ، هرگز به جايي نمي رسد. از اين رو علماي علم اخلاق، صبر را به سه دسته تقسيم مي كنند:
1- صبر بر طاعت ، يعني شكيبايي در برابر مشكلاتي كه در راه اطاعت وجود دارد .
2- صبر بر معصيت ، يعني ايستادگي در برابر انگيزه هاي نيرومند و محرك گناه .
3- صبر بر مصيبت ، يعني پايداري در برابر حوادث تلخ و ناگوار و عدم برخورد انفعالي و ترك جزع و فزع .
اما صبر بر حسب زمينه ها و موارد گوناگون نمونه هاي ديگري نيز دارد كه به جرأت مي توان امام علي (ع)را نمونه عيني و مصداق كامل آنها دانست.
صبر نمونه هاي مختلفي دارد كه از آن جمله صبر و استقامت در مقابل مشكلاتي است كه انسان در حصول آن از خود اختياري ندارد ولي در دفع آن مختار و صاحب اراده مي باشد مانند آزار و اذيتي كه از سوي جاهلان و سفيهان بر فردي وارد مي شود.خداوند در قرآن كريم بارها و بارها پيامبر(ص)را امر به صبر در مقابل اذيت و آزار قولي و فعلي افراد سفيه نموده است.اين آيات در حقيقت عاملي است براي ايجاد روحي بزرگ در افراد مؤمن و مسلمان تا در پرتو آن با وقار و سنگيني تمام از كنار آزار ديگران گذر كنند"وَاصبر عَلي ما يَقُولُون وَاهجُرهُم هجرا جَميلا؛و بر طعن و ياوه گويي كافران و مكذبان صبور باش و به طرز نيكو از آنان دوري گزين" (8)
در روايتي وارد شده است كه اميرالمؤمنين مشغول خواندن نماز صبح بود كه ابن كواء از پشت سر آن حضرت با صداي بلند اين آيه قرآن را تلاوت كرد"لَقَد اوُحي اليك وَالي الَّذين من قَبلكَ لَئن اَشرَكتَ لَيَحبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكوننَّ الخاسرين؛و همانا برتو و بررسولان پيش از تو چنين وحي شده كه اگر به خدا شرك آوري عملت را محو نابود مي گرداند و سخت از زيانكاران خواهي گرديد"(9)و مرادش از تلاوت اين آيه اين بود كه به علي(ع) بگويد نمازت باطل است چرا كه جهت خودنمايي و رياء نماز برپا مي كني،كسي كه عبادت خود را جهت رياء و خودنمايي برپا كند مشرك است پس نماز تو باطل است.امام بار اول كه ابن كواء اين آيه را تلاوت كرد ساكت گشت و به اين آيه قرآن گوش فرا داد و ابن كواء براي بار دوم نيز اين آيه را تلاوت كرد ،امام (ع)به احترام قرآن چون بار اول سكوت اختيار كرد و به آيه قرآن گوش فرا داد .ابن كواء براي بار سوم تلاوت خويش را تكرار كرد و امام اين بار نيز چون بار اول و دوم سكوت اختيار كردو پس از استماع آن اين آيه را تلاوت فرمود"فَاصبر انَّ وَعدَالله حَقّ وَلا يَستَخَفَّنَّكَ الَّذينَ لا يُوقنون؛پس صبر پيشه كن كه وعده خدا حق و حتمي است و مراقب باش كه مردم بي علم و يقين مقام حلم و وقارت را به خفّت وسبكي نكشانند"(10)(11)
يكي ديگر از نمونه هاي صبر ،صبر و استقامت بر مشكلات و حوادث ناگواري است كه آدمي نه در حصول و پيدايش آن از خود اختياري دارد و نه در دفع آن مي تواند مختار و صاحب اراده باشد.صبر بر مصيبت به معناي ترك جزع مي باشد.از اين روست كه قرآن كريم صبر بر مصيبت را در مقابل جزع قرار داده است"وَبَرَزُا لله جَميعافَقال الضُّعَفؤُا للَّذينَ اسْتَكبَرُوا انَّا كنَّا لَكُم تَبَعآ فَهَل اَنتُم مُغنُون عنَّا من عَذاب الله من شَيءٍٍ قَالوُا لَو هَدنَا الله لَهَدَينَاكُم سَواءٌ عَلَينَا اَجَزَعنَا اَم صَبَرنَا مَا لَنَا من مَحيص؛ و روزي كه مردم از قبرها برانگيخته و به پيشگاه خداوند حاضر شوند در آن روز ضعيفان به گردنكشان گويند ما در دنيا تابع رأي شما بوديم آيا امروز شما هم از عذاب خدا ما را كفايت خواهيد كرد؟جواب دهند كه اگرما را از خدا سعادت هدايت بود ماهم شما راهدايت مي كرديم اكنون هرچه جزع و التماس كنيم يا صبر و تحمل يكسان است و هيچ از عذاب گريزگاهي نداريم"(12)
خداوند در قرآن چنين صابران را معرفي مي نمايد"اَلَّذينَ اذا اَصابَتهُم مُصيبةٌ قَالوا انّا لله وَ انّا اليه راجعون؛آنان كه چون به حادثه سخت و ناگواري دچار شوند صبوري پيش گرفته و گويند ما به فرمان خدا آمده ايم و به سوي او رجوع خواهيم كرد"(13)و امام علي (ع)نمونه راستين صابران است.صبر و استقامت امام(ع)در جريان رحلت پيامبر(ص) و پس از مدتي كوتاه از اين واقعه تلخ و جانگداز شهادت صديقه كبري(س)برجسته ترين مصداق اين آيه شريفه است.
در روايت است كه هنگامي كه حضرت زهرا(س) وفات كرد امام علي(ع) خود كار كفن و دفن آن بانو را بر عهده گرفت . وقتي با دست مبارك خود آن بانو را در خاك نهاد ، اندوه و غم بر دلش هجوم آورد.پس سيلاب اشك بر گونه هايش جاري شد و رو به جاني قبر رسول خدا (ص) گرداند و گفت:" اي رسول خدا! از من بر تو سلام باد و سلام باد بر تو از جانب دخترت و حبيبه ات و نور ديده ات و زايرت و كسي كه در آرامگاه تو در ميان خاك خفته و آن كس كه خداوند زود رسيدن به تو را برايش برگزيده است. يا رسول الله ! صبرم در فراق دختر برگزيده ات كاسته شد و تاب و توانم در فراق سرور زنان به سستي گراييده، جز اين كه در تأسي من به سنت تو و در اندوهي كه با جدايي تو بر من فرود آمد ، جاي صبر و بردباري (بر عزاي فاطمه ) باقي است، همانا من تو را در لحد آرامگاهت نهادم . پس از آن كه جان مقدست بر روي سينه ام جاري گشت (هنگام جان دادن سرت به سينه من چسبيده بود ) و تو را با دست خود به زير خاك پنهان نمودم و خودم شخصا امورت را به عهده گرفتم. آري در كتاب خدا آيه اي است كه سبب مي شود مصيبت ها را با آغوش باز بپذيريم:"ما همه از آن خداييم و همه به سوي او باز خواهيم گشت "(14)(15)فقدان زهرا آنقدر بر علي سنگين بود كه زهرا خود از قبل علي را به صبر و استقامت بر اين مصيبت دعوت مي كرد. (16)پس از رحلت رسول خدا(ص)ماجراهاي بسيار تلخي نسبت به خاندان آن حضرت رخ داد كه امام علي(ع)در بحراني ترين شرايط قرار گرفت.از يك سو فراق پيامبر(ص)از سوي ديگر شهادت حضرت زهرا(س)و از سوي ديگر غصب مقام رهبري و هتاكي هاي شكننده اما آن حضرت با صبر و استقامت انقلابي با همه نا ملايمات را برخود هموار مي كرد و مي فرمود "ديدم صبر و تحمل به عقل و خرد نزديك تر است از اين رو با اينكه (در برابر حوادث سخت)همچون كسي بودم كه خاشاك چشمش را پر كرده و استخوان راه گلويش را گرفته صبر و استقامت نمودم"(17)شايد به جرأت بتوان گفت پس از پيامبر(ص) هيچ كس مانند امام علي(ع)با مصايب و رنج ها مواجه نشد ولي هرگز اظهار عجز و ضعف ننمود. امام صادق(ع)مي فرمايد "آن حضرت در مواقع طاقت فرسا برمي خاست و نماز مي خواند و در پناه نماز به خود آرامش مي بخشيد و اين آيه را تلاوت مي فرمود"وَاستَعينُوا بالصَبر و الصَلاة"(18)
يكي ديگر از نمونه هاي صبر و استقامت ،صبر و استقامت در جنگ است.جامعه اسلامي براي داشتن زندگي شرافتمندانه و حفظ اصالت و استقلال و ايجاد امنيت براي مال و ناموس و عرض خود بايستي در مقابل دشمن سرسختانه ايستادگي كند و از كيان خويش پاسداري نمايد.عزت و شرف در گرو جنگ است ،شرافت و عزت جنگ در پيروزي و غلبه بر دشمن تنها در سايه صبر و استقامت امكان پذير است. هم چنان كه خداوند مي فرمايد"يا ايها الَّذين امَنوا اذا لَقيتُمُ الَّذين كَفَروا زَجفاً فَلاتُولّوُهُمُ الاَدبارَ. وَمَن يُولّهم يَومَئذدُبُرَهُ الا مُتَحَرفّا لقتال اَو مُتَحَيّزا الي فئَة فَقَد باءَ بغَضَب منَالله وَمَاوه جَهَنَّمُ وَ بئسَ المَصير؛اي اهل ايمان هر گاه با تهاجم و تعرض كافران در ميدان كارزار روبرو شويد مبادا از بيم آنها پشت كرده و از جنگ بگريزيد.هر كه در روز جنگ به آنها پشت نمود و فرار كرد به طرف غضب خدا روي آورده و جايگاهش دوزخ كه بدترين منزل است خواهد بود مگر آن كه از ميمنه به ميسره ويا از قلب به جناح براي مصالح جنگي رود يا از فرقه اي به ياري فرقه اي ديگر شتابد"(19)
خداوند در قرآن كريم صبر و استقامت در جنگ را از نيكي ها و افراد ثابت قدم و با استقامت در ميدان كارزار را از نيكو كاران دانسته است. (20)
امام علي (ع) خطاب به فرزندش محمد بن حنفيه در جنگ جمل ، در باب صبر و پايداري در جنگ و فرار نكردن از ميدان جنگ ، چنين مي فرمايد:"پاي خود را چون ميخ در زمين بكوب(يعني در ميدان جنگ ثابت قدم و استوار باش و از بسياري دشمن نترس)" (21)
در جنگ احد نيز كه دشمن يكباره دست به حمله زد و از شكاف گردنه بر مسلمانان هجوم آورد ،مسلمانان به كوه هاي اطراف گريختند و تنها امام علي(ع)و تني چند از ياران پيامبر بودند كه به مقابله با دشمن ادامه دادند.قرآن از اين جوانمردان با ايمان و اين مجاهدان شكست ناپذير تجليل مي كند ، و كساني را مه به ميدان نبرد پشت كرده، پيامبر(ص ) را تنها گذاشتند و رفتند ،مورد سر زنش و نكوهش قرار مي دهد:" أَم حَسبتُم أَن تَدخُلُوا الجنَّة وَ لَمَّا يَعلَم الله الّذينَ جاهَدُوا منكُم وَ يَعلَمَ الصّابرينَ . وَ لَقَد كُنتُم تَمَنَّونَ المَوتَ من قَبل أَن تَلقَوهُ فَقَد رَأيتُمُوهُ وَ أنتُم تَنظُرُون ؛ گمان كرده ايد كه اين گونه مي توانيد به بهشت درآييد ؟! خداوند هنوز مجاهدان راستين و صابران پولادين شما را باز نشناخته است . مگر شما نبوديد كه پيش از آن كه مرگ به ديدارتان بيايد ، آرزوي مرگ مي كرديد؟ حال كه مرگ به ديدارتان آمده است ، چرا اين چنين چشمانتان آن را مي نگرد؟" (22)در اين جنگ امام علي(ع)ثابت قدم ماند و از پيامبر(ص)و رسالت الهي او دفاع كرد و از هر طرف كه دشمنان به وي حمله مي كردند در مقابل حملات آنها جان خود را سپر رسول خدا(ص) قرار مي داد. ثبات قدم امام در اين جنگ به حدي بود كه در روايت است كه در آن روز بيش از 60 زخم و جراحت از شمشير و نيزه و تير بر بدن علي(ع) وارد شده بود اما حضرت هم چنان مقاومت مي كرد و از هر سو كه دشمن حمله مي نمود آن را دفع مي كرد . (23)درهمين جنگ بود كه جبرئيل سند افتخار "لا سَيف الا ذوالفَقار ،لا فَتي الا علي"را در بين جمع ارائه نمود و با آواز بلند كه براي همگان قابل شنيدن بود،قرائت نمود. (24)
استقامت در عهد وپيمان يكي ديگر از نمونه هاي صبر و استقامت است.خداوند در آيه اي چهار مورد از مواردي كه استقامت در آنها نيكوو پسنديده است ،برشمرده و دارندگان اين صفت پسنديده را مي ستايد"...وَالموفُون بعَهدهم اذا عاهَدُوا و الصَّابرينَ في البَاساءو الضَّرَّاء و حينَ البَاس اولئكَ الَّذينَ صَدَقُوا وَ اولئكَ هُمُ المُتَقون؛...و با هر كه عهد بسته بموقع خود وفا كندو در كارزار و سختي ها صبور و شكيبا باشد و به وقت رنج و تعب صبر پيشه كندكساني كه بدين صفت آراسته اند آنها به حقيقت راستگويان عالم و آنها پرهيزكارانند"(25)از جمله اين صفات بر طبق اين آيه شريفه استقامت در عهد و پيمان است.
استقامت در عهد و پيمان يا همان وفاي به عهد امري است كه همه عقلا و خردمندان آنرا تأييد كرده اند .پسنديده بودن وفاداري به عهد و پيمان ريشه در فطرت انساني دارد.اين امر ،امري سفارش شده در اسلام است آن چنان كه حقيقت دين را با عهد توأم قرار داده است.رسول خدا(ص)مي فرمايد"لا دينَ لمَن لا عَهدَ لَه؛كسي كه به عهد خود وفادار نيست،دين ندارد"(26)چرا كه در حقيقت دين پيمان و عهدي است ميان پروردگار و بنده و بنده اي كه به عهد خود وفا نكند پيمان خود با خدا را شكسته و اسلام او تنها اسلام ظاهري است.
دوران زندگي 13 ساله پيامبر(ص)در مكه سرشار از حمايت هاي بي دريغ امام علي(ع) است و آخرين آن ماجراي ليلةالمبيت بود؛يعني شبي كه بنا بود پيامبر(ص)با نقشه يي زيركانه در خانه اش ترور شود و مرد شجاعي لازم بود كه اين توطئه را خنثي كند.امام در جاي پيامبر(ص)خوابيد و با اين كار هم جان آن حضرت را نجات داد و هم مانع لو رفتن نقشه هجرت گرديد. و بدين سان يكبار ديگر به عهدي كه در مهماني خويشان به دعوت پيامبر(ص)با آن حضرت بسته بود،وفا نمود. (27)
يكي ديگر از جلوه هاي صبرو استقامت ،استقامت در تبليغ با رفتار و كردار است.خداوند در قرآن خطاب به پيامبر(ص)مي فرمايد"فَلذلك فَادعُ وَ استَقم كَما اُمرت...؛اي رسول تو همه را به دين اسلام و كلمه توحيد دعوت كن و چنانكه مأموري پايداري كن..." (28)
دعوت و تبليغ با رفتار و كردار بسي مشكل تر و سخت تر از دعوت با زبان و گفتار است.دعوت با رفتار مؤثرتر از دعوت به وسيله گفتار است.از همين روست كه استقامت و پايداري در دعوت با رفتار بسيار مشكل تر از استقامت و پايداري در دعوت به وسيله گفتار است.استقامت در تبليغ با گفتار و كردار از سويي نشان دهنده اين است تبليغ كننده به مرام و سبك خود پاي بند بوده و به هدف خويش ايمان دارد و ازسويي ديگر اثري كه در تبليغ با كردار است در تبليغ با گفتار نيست؛چرا كه مردم آنچه را كه به چشم خويش مي بينند زودتر و سريعتر مي پذيرند.
امام علي (ع)كه تمامي لحظات زندگي اش دعوت عملي و تبيلغ اسلام راستين با كردار و رفتار بود ،در جنگ صفين پس از آن كه سپاهيانش آب را از لشكر معاويه گرفتنددر پاسخ يارانش كه از حضرت خواستند تا مانع برداشتن آب توسط سپاه معاويه شود فرمود:"نه مانع و حايل ميان آنان و آب نشويد ،و من آن كاري را كه جاهلان و نادانان كردند نمي كنم،ما كتاب خدا را برايشان عرضه خواهيم كرد و به هدايت دعوتشان خواهيم نمود اگر پذيرفتندكه به هدف خود رسيده ايم و گرنه زبانه تيز شمشير ما را از اين كارهاي جاهلانه بي نياز خواهد كرد" (29)و مانع از اين شد كه يارانش آب را از ياران معاويه دريغ دارند و بدين سان با عمل خود اسلام راستين را تبليغ نمود.
جنگ هاي امام هيچ يك با هدف پيروزي براي رسيدن به حكومت نبود بلكه جنگ انسانيت بود. از همين رو بود كه امام هدف عالي خود را با رفتار و كردار تبليغ مي كرد.آب دادن به سپاه تشنه دشمن،خود پيروزي بود ؛زيرا يكي از اصول اسلام و انسانيت به اجرا درآمده و راه حقيقت به همگان نشان داده شده بود.
به حقيقت علي(ع)شخصيتي است كه بر قله رفيع تاريخ نشسته و نظاره گر و گواه اعمال ماست.او وسيله تقرب به خدا و صراط مستقيم و دستاويز محكم و جان پيامبر(ص) است؛شخصيتي كه عدالت به وجودش مفتخر است.انساني متعالي ،مظهر حق و كمال كه هيچ كس را توان هم پروازي با وي نبود.صبر و استقامت شاگرد مكتب او بودند.به راستي علي(ع)معجزه اسلام،مبين قرآنو احكام شريعت و جلوه تمام نماي يك فدايي جان بر كف در راه خدا بودكه تا لحظه شهادت با اسلام و براي اسلام زيست.
1.المعارج19و20.
2.قصص:54.
3.لقمان:31.
4.توبه:92.
5.بقره:157.
6.مدثر:7.
7.رعد:22.
8.مزمل:10.
9.زمر:65.
10.روم:60.
11.مناقب ابن شهر آشوب،ج2،ص113.
12.ابراهيم:21.
13.بقره:156.
14.بقره:156.
15.شيخ مفيد، امالي ،ص320.
16.ابوالمواهب عبدالوهاب بن احمدشعراني،الطبقات الكبري،ج2،ص247.
17.نهج البلاغه،خطبه3.
18.بقره:45،تفسير صافي ذيل همين آيه.
19.انفال:16-15.
20.بقره:177.
21.نهج البلاغه، خطبه11.
22.آل عمران:142و143.
23.سيد هاشم رسولي محلاتي،زندگاني اميرالمؤمنين،ص102.
24.شيخ مفيد،الارشادج1،ص73.
25.بقره:177.
26.بحارالانوار،ج69،ص198.
27.بحارالانوار،ج19،ص60.
28.شوري:15.
29.زندگاني اميرالمؤمنين،ص518.