اسلام به عنوان كاملترين و جامعترين دين الهى خوشبختى و رستگارى انسانها را در قرآن بيان كرده است و در آيات متعددى به اين موضوع پرداخته است. در قرآن حدود 40 مرتبه از رستگارى سخن گفته شده و در ضمن آيات مربوطه از صفات و علائم رستگاران و سعادتمندان واقعى و اخروى سخن رانده است. مقدمه اسلام به عنوان كاملترين و جامعترين دين الهى خوشبختى و رستگارى انسانها را در قرآن بيان كرده است و در آيات متعددى به اين موضوع پرداخته است. در قرآن حدود 40 مرتبه(1) از فلاح (رستگارى) سخن گفته شده و در ضمن آيات مربوطه از صفات و علائم رستگاران و سعادتمندان واقعى و اخروى سخن رانده است كه البته رستگارى از هر دو بعدش هم دنيوى و هم اخروى مدنظر بوده و از آنجا كه حيات اخروى جاودانى و ابدى است از اهميت بيشترى برخوردار مىباشد.
فلاح (رستگارى) از ماده «فلح و فلاح» در اصل به معنى شكافتن و بريدن است و به هر نوع پيروزى و رسيدن به مقصد و خوشبختى اطلاق شده است. در حقيقت افراد پيروز و رستگار و خوشبخت، موانع را از سر راه خود برمىدارند و راه را براى رسيدن به مقاصد هموار مىسازند و پيش مىروند. فلاح و رستگارى به معنى وسيع آن هم پيروزىهاى مادى را شامل مىشود و هم معنوى را. پىروزى و رستگارى دنيوى در آن است كه انسان آزاد و سربلند، عزيز و بىنياز زندگى كند كه اين امور جز در سايه ايمان امكانپذير نيست و رستگارى آخرت در اين است كه در جوار رحمت پروردگار در ميان نعمتهاى جاويدان، در كنار دوستان شايسته و پاك و در كمال عزت و سربلندى به سر برد.(2)
اما عواملى كه انسان را به رستگارى مىرساند و سعادتمند ابدى مىكند عبارتند از:
خداوند در سوره مؤمنون مىفرمايد: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ»(3) يعنى مؤمنان رستگار شدند. مؤمنان يعنى تصديق كنندگان به خدا و يگانگى او و پيغمبران او و آنچه نبى خاتم(ص) آورده است. رستگارى حقيقى بسته به ايمان حقيقى و مقيد به تمام شرايط است كه در آيات بعد به صورت واضح و روشن ذكر مىفرمايد.(4) انتخاب فعل ماضى «افلح» در مورد رستگارى مؤمنان، براى تأكيد هر چه بيشتر است؛ يعنى رستگارى آنها آنقدر مسلم است كه گويى قبلاً تحقق يافته و ذكر كلمه «قد» قبل از آن نيز تأكيد ديگرى براى موضوع است. تعبيراتى همچون خاشعون، معرضون، راعون و يحافظون همه دليل بر آن است كه برنامههاى مؤمنان راستين در اين اوصاف برجسته، موقّتى و محدود نيست؛ بلكه مستمر و دائمى است.(5)
ايمان به معناى اذعان و تصديق به چيزى و التزام به لوازم آن است مثلاً ايمان به خدا در قرآن به معناى تصديق به يگانگى او و پيغمبرانش و تصديق به روز جزا و بازگشت به سوى او و تصديق به هر حكمى است كه فرستادگان او آوردهاند.(6) البته لازمه ايمان عمل صالح است و ايمان تصديق توأم با تسليم و اطمينانخاطر است.(7) ايمان به خدا و پيامبر9(8) و ايمان به كتابهاى پيشين(9) و روز رستاخيز و آخرت(10) مايه سعادت اخروى مىباشند. «در قرآن هر جا كه صفات مؤمنان را مىشمارد به دنبال ايمان، عمل صالح را ذكر مىفرمايد يعنى ايندو و با هم موجب خوشبختى انسان است.»(11) «مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَوةً طَيِّبَةً؛(12) هر كس كار شايستهاى كند خواه مرد باشد يا زن، در حالى كه مؤمن است، او را به حياتى پاك زنده مىكنيم» و نيز «الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَتِ طُوبَى لَهُمْ وَ حُسْنُ مََابٍ؛(13) آنها كه ايمان آورند و كارهاى شايسته انجام دادند، پاكيزهترين (زندگى) نصيبشان است و بهترين سرانجامها.» خداوند در سوره نور مىفرمايد: «إِنَّمَا كَانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِينَ إِذَا دُعُواْ إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ أَن يَقُولُواْ سَمِعْنَا وَ أَطَعْنَا وَ أُوْلَئكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ؛(14) سخن مؤمنان، هنگامى كه به سوى خدا و رسولش دعوت شوند تا ميان آنان داورى كند تنها اين است كه مىگويند: «شنيديم و اطاعت كرديم». و اينها همان رستگاران واقعى هستند و همچنين در آيه بعد اطاعت كنندگان از خدا و رسول را سعادتمندان واقعى مىشمرد. از اينجا فهميده مىشود كه مقتضاى اعتقاد قلبى بر پيروى آنچه خدا و رسولش حكم مىكنند همين است كه دعوت خدا و رسول را لبيك گويند نه اينكه آن را رد كنند.(15)
از عوامل بسيار مهم رسيدن به سعادت اخروى نماز مىباشد خدا مىفرمايد: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ
الَّذِينَ هُمْ فِى صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ؛(16) مؤمنان رستگار شدند، كسانى كه در نمازشان خشوع دارند.» خشوع به معناى تواضع و ادب جسمى و روحى است كه در برابر شخص بزرگ يا حقيقت مهمى در انسان پيدا مىشود و آثارش در بدن ظاهر مىگردد در واقع كسانى كه به هنگام نماز آن چنان حالت توجه به پروردگار مىيابند كه از غير او جدا مىگردند و چنان غرق حالت تفكر و حضور و راز و نياز با پروردگارشان مىشوند كه بر تمام ذرات وجودشان اثر مىگذارد. اين نماز موجب خودسازى و تربيت انسان است و وسيلهاى براى تهذيب روح و جان است.(17)
همچنين در سوره حج آمده «يَأَايّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ ارْكَعُواْ وَ اسْجُدُواْ وَ اعْبُدُواْ رَبَّكُمْ وَ افْعَلُواْ الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»(18) اى كسانى كه ايمان آوردهايد ركوع كنيد و سجود به جا آوريد و پروردگارتان را عبادت كنيد و كار نيك انجام دهيد، شايد رستگار شويد. در اين آيه ركوع و سجود توصيه شده كه دو ركن مهم نمازند و در پايان وعده رستگارى داده شده است. همچنين در آيات ديگر محافظت و مراقبت در نماز توصيه شده است و موجب رستگارى انسان شمرده مىشود. در سوره مؤمنون هفت صفت(19) براى مؤمنان سعادتمند ذكر شده كه ابتدا و انتهاى اين صفات در مورد نماز است. اين امر بيانگر اهميت نماز است و علاوه بر خشوع، مراقبت و حضور قلب در نماز، نشانه رستگارى معرفى شده است. در برخى آيات قرآن، ذكر خداوند و مداومت بر آن زمينه دستيابى به فلاح و رستگارى معرفى شده است. «يَأَايّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِذَا لَقِيتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُواْ وَاذْكُرُواْ اللَّهَ كَثِيرًا لَّعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»(20) اى كسانى كه ايمان آوردهايد هنگام كه (در ميدان نبرد) با گروهى روبرو مىشويد ثابت قدم باشيد و خدا را فراوان ياد كنيد باشد كه رستگار شويد. در سوره جمعه آورده «...وَ اذْكُرُواْ اللَّهَ كَثِيرًا لَّعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»(21) آياتى نظير آيههاى مذكور دلالت بر اهميت ذكر خدا و دعا و مناجات با او براى سعادتمند شدن در زندگى دارد.
انجام عمل خير و نيكىهاى فراوان از عوامل ديگر سعادت ابدى انسان مىباشد. «وَالْوَزْنُ يَوْمئذٍ الْحَقُّ فَمَن ثَقُلَتْ مَوَ زِينُهُ فَأُوْلَئكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ؛(22) وزن كردن اعمال و سنجش ارزش آنها در آن روز، حق است. كسانى كه ميزانهاى (عملِ) آنها سنگين است، همان رستگارانند.» در سوره حج مىفرمايد: «...وَ افْعَلُواْ الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ؛(23) كار نيك انجام دهيد شايد رستگار شويد. از اين آيه بدست مىآيد هر چه اعمال خير و نيك انجام دهيم در مسير رسيدن به سعادت قدم بر مىداريم.
عامل ديگرى كه انسان را به زندگى سعادتمند رهنمون مىشود تزكيه نفس است. «قد افلح من زكها؛(24) به يقين رستگار شد كسى كه به تزكيه نفس پرداخت.» خداوند در سوره شمس پس از اينكه هفت بار به آفريدههاى بزرگ و مهم (مثل خورشيد، ماه و...) قسم ياد نموده مىفرمايد (قد افلح من زكها) به يقين سعادتمند شد كسى كه نفس خود را از آلودگيها (گناهان) زدود و پاك كرد و اين نشانگر اهميت پيراستن جسم و جان از ناپاكىها است كه در نتيجه آن رستگارى و خوشبختى نصيب آدمى مىشود. آنگاه كه انسان نفس خود را پاكيزه كرد و آن را از صفات حيوانى مبرّا نمود آنچه خير و مايه رستگارى اوست از جانب خدا به وى الهام مىگردد.(25) تا نفس مبرّا ز مناهى نشود دل آينه نور الهى نشود خداوند در سوره اعلى مىفرمايد: «قَدْ أَفْلَحَ مَن تَزَكَّى»(26) يعنى يقيناً، كسى كه پاكى جُست، رستگار شد. آرى هر كس در مقام مجاهده با نفس برآمد سعادتمند گشت و قابليت سكونت در جوار رحمت الهى را كه همانا كمال خوشبختى است پيدا كرد.
خداوند در آيات متعددى بعد از بيان صفت تقوا به رستگارى و سعادتمندى بشارت داده است. در سوره مائده آمده: «قُل لَّا يَسْتَوِى الْخَبِيثُ...فَاتَّقُواْ اللَّه اولى الالباب لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ؛(27) بگو هيچگاه ناپاك و پاك مساوى نيستند... از مخالفت خدا بپرهيزيد اى خردمندان، شايد رستگار شويد.» زمانى كه انسان از هوا و هوس پيروى نكند و نفس خود را از آلودگى به معاصى حفظ كند در زندگى ابدىاش سعادت خواهد بود. همچنين از طرح تقوا به عنوان عامل مهم رستگارى در چندين آيه در قرآن به اهميت اين ويژگى در زندگى انسان پى مىبريم. يكى از موارد با اهميت سعادت و خيرورزى انسان، داشتن تقواست كه از مصاديق آن كه در قرآن ذكر شده نگهداشتن نفس از حرص و بخل(28)، رويگردانى از لغو(29)، دورى از شراب و قمار و بتپرستى و شرك(30) و رباخوارى(31) و نيز حفظ عفت و پاكدامنى مىباشد.(32)
يكى ديگر از عوامل مهم پيروزى و ظفرمندى در دنيا و آخرت مسأله زكات است. كه شامل زكات شرعى، انفاق مال و صدقه و زكات فطره مىباشد.(33)دادن زكات چه زكات مال و چه زكات فطره موجب خوشبختى اداء كننده آن مىباشد خداوند در سوره اعلى فرموده: «قَدْ أَفْلَحَ مَن تَزَكَّى
وَ ذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى؛(34) به يقين كسى كه پاكى جُست رستگار شد و آن كه نام پروردگارش را ياد كرد سپس نماز خواند.» در سوره مؤمنون هم زكات دادن از عوامل رستگارى به شمار آمده است. «وَ الَّذِينَ هُمْ لِلزَّكَوةِ فَعِلُونَ»(35) در اينجا اداء زكات و مداومت بر آن كه جنبه اجتماعى و مالى دارد از صفات مؤمنان و رستگاران بيان شده است. مطابق آيات قرآن انسان براى رسيدن به نهايت كاميابى غير از توجه ويژه به نماز و اعمال عبادى به مسائل اجتماعى كه از مهمترين مصاديق آن مسأله زكات است توجه نمايد چرا كه نماز زحمت جسمى براى فرد بدنبال دارد. و زكات دادن گذشتن از مال دنيا براى رضاى خداوند متعال است و اثر آن جلا دادن و صفا دادن به قلب و موجب نورانيت روح انسانى مىباشد. مصداق ديگر براى اين موضوع انفاق در راه خداست. در سوره روم آمده: «فََاتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَ ابْنَ السَّبِيلِ ذَ لِكَ خَيْرٌ لِّلَّذِينَ يُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّهِ وَ أُوْلَئكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»(36) پس حق نزديكان و مسكينان و در راه ماندگان را ادا كن اين براى آنها كه رضاى خدا را مىطلبند بهتر است و چنين كسانى رستگارانند. ذى القربى به معناى صاحب قرابت از ارحام است و مقصود خويشاوندان مىباشد و مسكين كسى را گويند كه از فقير بدحالتر باشد و ابن سبيل مسافرى را گويند كه در راه مانده و حاجتمند است.(37)پس حقوق اين گروهها را بايد ادا كرد تا به فلاح و كاميابى دست يافت.
در چندين آيه بعد از بيان جهاد در راه خدا يا با جان و يا با مال وعده رستگارى داده شده است. «...وَجَاهدُواْ فِى سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»(38) يعنى و جهاد كنيد در راه خدا شايد كه رستگار شويد. در سوره توبه مىفرمايد: «لَكِنِ الرَّسُولُ وَالَّذِينَ ءَامَنُواْ مَعَهُ جَاهَدُواْ بِأَمْوَ لِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ وَأُوْلَئكَ لَهُمُ الْخَيْرَ تُ وَأُوْلَئكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»(39) ولى پيامبر و كسانى كه با او ايمان آوردند با اموال و جانهايشان جهاد كردند؛ و همه نيكىها براى آنهاست؛ و آنها همان رستگارانند. همچنين پايدارى در مقابله با دشمن و مراقبت از كار دشمن نيز از عواملى است كه نتيجه آن رسيدن به سعادت مىباشد در سوره انفال مىفرمايد «يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ ... فَاثْبُتُواْ و ...لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»(40) ثابت قدم باشيد و پايدارى كنيد باشد كه رستگار شويد. در موقعيتى كه با كافران در حال جنگ هستيد پايدارى كنيد و فرار نكنيد تا در دنيا پيروز شويد و در آخرت هم سعادتمند. در سوره آل عمران مىفرمايد: «يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ...وَرَابِطُواْ ...لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»(41)
مراقب كار دشمن باشيد و هشيار باشيد تا از دشمن آسيب نبينيد. باز هم نتيجه اين كار را فلاحت و سعادتمندى مىداند. دشمنشناسى مسأله مهمى است كه انسان در همه دوران بايد مورد توجه قرار دهد و با توجه به شناختى كه از دشمن پيدا كرده است به تدبير امور بپردازد و راههاى مقابله با او را كشف كند و نقاط ضعف و قوت او را بشناسد تا هرگز مغلوب دشمن نشود. در سوره مجادله آيه 22 مىفرمايد: «لَّا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْأَخِرِ يُوَآدُّونَ مَنْ حَآدَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ... أُوْلَئكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَآ إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» هيچ قومى نخواهى يافت كه ايمان به خدا و روز جزا داشته باشد و در عين حال با كسانى كه با خدا و رسولش دشمنى مىكنند دوستى كند، هرچند دشمن خدا و رسول، پدران و يا فرزندان و يا برادرانشان و يا قوم و قبيلهشان باشد؛ براى اينكه خداوند در دلهايشان ايمان را نوشته و... ايشان حزب خدايند آگاه باشيد كه حزب خداوند رستگارانند. به نظر مىرسد كه اين آيه دلالت بر اهميت عقيده و باور مىكند كه به گونهاى كه وقتى انسان به خدا ايمان آورد ديگر دشمنان خدا را به دوستى برنمىگزيند يعنى همان دشمنى با دشمنان خدا و رسول و همان تبرّى كه جزو فروع دين ماست مىباشد. چگونه ممكن است جمع شود بين دوستى با كسى و دوستى با دشمن او.(42)
در سوره مؤمنون از جمله هفت صفتى كه براى مؤمنان رستگار شمرده است وفاى به عهد و پيمان است. «وَ الَّذِينَ هُمْ لاماناتهم وَ عَهْدِهِمْ رَ عُونَ؛(43) آنها كه رعايت امانت و عهد مىكنند». افراد يك جامعه اگر پايبند به عهد و پيمان باشند و امانتدارى از ويژگىهاى آنها محسوب شود خيلى از مشكلات امروز حل مىگردد از جمله يكى از آن امانات همين مسئوليتهايى است كه به افراد واگذار مىشود اگر همگان به اين نكته توجه داشته باشند كه مسئوليتى كه به آنها سپرده شده است امانتى بيش نيست و عهدى است كه بين خود و اداره يا شركت و يا نظام خود منعقد كرده است حساستر و دقيقتر خواهد شد تا آن مسئوليت را هم در حضور جامعه و مردم و هم در محضر خداوند بارىتعالى بهتر و مفيدتر به انجام برساند و لغزش به خود راه نداده با ايمانى راسخ به اداى مسئوليت و تكليف خويش در قبال جامعه و مردم بپردازد. البته در تفاسير منظور از امانات به فرزندان يا زنان(44) يا امامت ائمه:(45) و يا مطلق ولايت و حكومت تعبير شده است. خلاصه اينكه از نظر قرآن يك پله از پلههاى رسيدن به سعادتمندى، همان وفاى به عهد و امانت است.
خداوند در سوره مائده مىفرمايد: «يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَابْتَغُواْ إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُواْ فِى سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»(46) اى كسانى كه ايمان آوردهايد از مخالفت خدا بپرهيزيد و وسيلهاى براى تقرب به او بجوئيد؛ و در راه خدا جهاد كنيد، باشد كه رستگار شويد. حقيقت وسيله به درگاه خدا، مراعات راه خداست به اينكه اولاً به احكام او علم پيدا كنى و در ثانى به بندگى او بپردازى و ثالثاً در جستجوى مكارم و عمل به مستحبات شريعت باشى.(47) وسيله نوعى توسل است در مورد خداوند كه منزه از مكان و جسم است توسل معنوى و پيدا كردن رابطهاى است كه بين بنده و پروردگارش اتصال برقرار كند و از آنجا كه بين بنده و پروردگارش هيچ رابطهاى به جز عبوديت نيست قهراً وسيله عبارتست از اينكه انسان به حقيقت عبوديت را دست يابد و به درگاه خداى تعالى وجهه مسكنت و فقر به خود گيرد. و همچنين گفتهاند وسيله به معناى رساندن خود به چيزى با ميل و رغبت است. و برخى گفتهاند مقصود توسل به ائمه(ع) كه در نزد خدا صاحب آبرويند و دست به دامن شدن ائمه(ع) براى تقرب به خداوند بارىتعالى مىباشد.(48)
خداوند در سوره آل عمران مىفرمايد: «وَلْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَأُوْلَكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»(49) يعنى بايد از ميان شما، جمعى دعوت به نيكى و امر به معروف و نهى از منكر كنند و آنها همان رستگارانند. از اين آيه مستفاد مىشود كه امر به معروف و نهى از منكر به طور مستقل به سعادت انسان منتهى مىشود. البته اين كار شرايطى دارد كه با وجود آن شرايط بر فرد واجب مىشود كه امر به معروف كند و نهى از منكر(50) نمايد. امت در اصل از ماده «امّ» به معنى هر چيزى است كه اشياء ديگرى به آن ضميمه گردد و به همين جهت «امت» به جماعتى كه جنبه وحدتى در ميان آنها باشد گفته مىشود خواه وحدت از نظر زمان باشد يا مكان و يا هدف و مرام؛ چون به دنبال آيات پيش كه به اخوّت و اتحاد توجه دارد به مسأله امر به معروف و نهى از منكر اشاره كرده اين در حقيقت به منزله يك پوشش اجتماعى براى محافظت از جمعيت است؛ زيرا اگر مسئله امر به معروف و نهى از منكر در ميان نباشد عوامل مختلفى كه دشمنِ بقاىِ «وحدت اجتماعى» هستند، همچون موريانه از درون، ريشههاى اجتماع را مىخورند و آن را از هم متلاشى مىسازند. بنابراين حفظ وحدت اجتماعى بدون نظارت عمومى ممكن نيست.(51) احاديث معتبر زيادى بر اهميت اين امر به معروف و نهى از منكر در جامعه اسلامى دلالت دارد از جمله روايتى از امام باقر(ع) كه فرمودند: «امر به معروف و نهى از منكر راه انبياء و طريق صلحاء است. فريضه بزرگى است كه به آن است قيام تمام فرائض، راهها به آن ايمن مىشود و كسبها به آن حلال مىگردد و مظالم به سبب آن رد مىشود و زمين به آن آباد مىگردد و به آن انصاف از دشمنان ظهور مىيابد و استقامت امور به آن حاصل آيد.»(52) همچنين على(ع) مىفرمايد: تمام كارهاى نيك و حتى جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهى از منكر چون آب دهان است در برابر درياى پهناور. اين دو وظيفه بزرگ در حقيقت ضامن اجراى بقيه وظايف فردى و اجتماعى است و در حكم روح و جان آنها مىباشد و با تعطيل آنها تمام احكام و اصول اخلاقى، ارزش خود را از دست خواهد داد.(53)
در سوره آل عمران مىخوانيم: «يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اصْبِرُواْ وَصَابِرُواْ وَرَابِطُواْ وَاتَّقُواْ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»(54) اى كسانى كه ايمان آوردهايد (در برابر مشكلات و هوسها) استقامت كنيد؛ و در برابر دشمنان (نيز) پايدار باشيد و از مرزهاى خود، مراقبت كنيد و از خدا بترسيد، باشد كه رستگار شويد. چنانچه مشاهده مىشود در اين آيه فرموده كه اى اهل ايمان در كار دين صبر كنيد و يكديگر را به صبر و مقاومت سفارش كنيد و مهيا و مراقب كار دشمن بوده و خدا ترس باشيد شايد كه رستگار شويد. همه دستورات در آيه مذكور به طور مطلق آمده و معناى عام را در بر دارد.(55)
خداوند در سوره نور مىفرمايد: «...وَ تُوبُواْ إِلَى اللَّهِ جَمِيعًا أَيُّهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»(56) يعنى دستور به توبه و بازگشت به سوى خداوند داده و مىفرمايد به سوى خدا بازگرديد اى مؤمنان باشد كه سعادتمند شويد. خداوند در اين آيه بعد از تذكرات و دستوراتى كه در مورد حفظ عفت و آبرو به مردان و زنان مؤمن مىدهد مىفرمايد در هر جايى كه مخالفت اين احكام را نموديد توبه كنيد و از مخالفت اوامر الهى به موافقت باز آييد كه اميد رستگارى براى شما هست. و نيز در سوره قصص مىفرمايد: «فَأَمَّا مَن تَابَ وَ ءَامَنَ وَ عَمِلَ صَالِحًا فَعَسَى أَن يَكُونَ مِنَ الْمُفْلِحِينَ»(57) يعنى اما كسى كه توبه كند، و ايمان آورد و عمل صالح انجام دهد اميد است از رستگاران باشد.پس توبه و انابه از گناهان گذشته و قرار گرفتن در زير چتر حمايت الهى و اطاعت از اوامر خداوند متعال گام مهمى در رسيدن به هدف متعالى انسانى يعنى سعادت دنيوى و اخروى مىباشد؛ زيرا در آيات مختلفى از توّاب بودن و توبهپذير بودن خداوند سخن به ميان آمده است.
خلاصه اينكه از نظر قرآن عواملى كه در اين مقاله مورد بررسى قرار گرفت پلّههاى اصلى ارتقاء به جايگاه ظفرمندى و سعادت و قرار گرفتن در جوار رحمت الهى كه كمال پيروزى و رستگارى است مىباشد. به عبارت ديگر با تأمل و تدبر در آيات مطرح شد و در مطالب پيشين مىتوان گفت كه اعتقاد قلبى به اصول دين و التزام عملى به فروع دين در نهايت، ختم به رستگارى و فلاحت انسان مىگردد.
1. محمد فؤاد عبد الباقى، المعجم المفهرس لألفاظ القرآن الكريم، قم، نويد اسلام، 1383.
2. مكارم شيرازى، تفسير نمونه، ج 14، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1353 - 1366 ش، 27 جلد، 13686 ص)، ص 193.
3. سوره مؤمنون، آيه 1.
4. شاهزاده عليرضا ميرزا خسروانى، تفسير خسروى، ج 6، تهران، چاپ الاسلاميه، 1390 - 1397 ق، (8 جلد، 3994 ص) ص 108.
5. تفسير نمونه، ج 14، ص 203.
6. سيدمحمد حسين طباطبايى، ترجمه تفسير الميزان، ج 15، قم، دفتر انتشارات اسلامى، 1363 ش، ص 4؛ تفسير مخزن العرفان، ج 9، ص 5.
7. سيدعلى اكبر قرشى، احسن الحديث، ج 7، تهران، واحد تحقيقات اسلامى، چاپ اول، 1366 ش، ص 96.
8. سوره مؤمنون،آيه1.
9. سوره بقره ، آيه4.
10. سوره بقره، آيه 4 و سوره لقمان، آيات 5 و 4.
11. ترجمه تفسير الميزان، پيشين، ص 5.
12. سوره نحل، آيه 97..
13. سوره رعد، آيه 29.
14. سوره مؤمنون، آيه 51.
15. ترجمه تفسير الميزان، پيشين، ج 15، ص 200.
16. سوره مومنون، آيه 1و2.
17. تفسير نمونه، پيشين، ج 14، ص 193-204.
18. سوره حج، آيه 77.
19. سوره مومنون، آيات 1 تا9.
20. سوره انفال، آيه 45.
21. سوره جمعه، آيه 10.
22. سوره اعراف، آيه 8.
23. سوره حج، آيه 77.
24. سوره شمس، آيه 14.
25. مخزن العرفان، پيشين، ج 4، ص 150.
26. سوره اعلى، آيه 14.
27. سوره مائده، آيه 100.
28. سوره حشر، آيه 9.
29. سوره مومنون، آيه 3.
30. سوره مائده، آيه 90.
31. سوره آل عمران،آيه 135.
32. سوره مومنون، آيه 5.
33. ترجمه تفسير الميزان، پيشين، ج 15، ص 3، تفسير نمونه، پيشين، ج 14، ص 196 و ج 20، ص 438.
34. سوره اعلى، آيات 14و 15.
35. سوره مومنون، آيه 4.
36. سوره روم، آيه 38.
37. ترجمه تفسير الميزان، پيشين، ج 16، ص 276.
38. سوره مائده، آيه 35.
39. سوره توبه، آيه 88 (آيه 35 مائده و 200 آل عمران هم مربوطاند).
40. سوره انفال، آيه 45.
41. سوره آل عمران، آيه 200.
42. تفسير مخزن العرفان، ج 5، ص 202.
43. سوره مومنون، آيه 8.
44. محمد جواد نجفى، تفسير آسان، ج 13، ص 274، تهران، كتابفروشى اسلاميه، چاپ اول، 1362 – 1364.
45. تفسير نمونه،پيشين، ج 14، ص 200.
46. سوره مائده، آيه 35.
47. ترجمه تفسير الميزان، پيشين، ج 5، ص 532.
48. همان مدرك.
49. سوره آل عمران، آيه 104.
50. تفسير عاملى، پيشين، ج 2، ص 154.
51. تفسير نمونه، پيشين، ج 3، ص 42.
52. همان.
53. تفسير نمونه، ج 3، ص 42.
54. سوره آل عمران، آيه 200.
55. تفسير احسن الحديث، پيشين، ج 2، ص 185.
56. سوره نور، آيه 31.
57. سوره قصص، آيه 67.