از جمله هدفهاى روانشناسى را مىتوان تامين نيازمنديها در موجود زنده از قبيل ايجاد نشاط و حالتى براى فعاليت و در نتيجه انجام اعمال و رفتارها و برآوردن نيازهاى اساسى و ضرورى زندگى و ادامه آن بهطور كلى هماهنگ كردن انسانها با محيط زندگى دانست (1) .
طبيعى است كه انگيزههاى فراوانى انسانها دارند كه در انجام اين اهداف تاثير دارند و مىتوان اين انگيزهها را به دو بخش اصلى تقسيم نمود: 1- انگيزههاى فيزيولوژيك; 2- انگيزههاى روانى انگيزههاى فيزيولوژيك به نيازهاى مربوط به جسم و عوارضى كه در بافتهاى بدن، مانند كمبود مواد لازم براى بدن يا بههم خوردن تعادل آن به وجود مىآيند، مربوط مىشود.
اين انگيزهها، رفتار فرد را به جهت اهدافى كه نيازهاى فيزيولوژيك بدن را برآورده مىسازند راهنمائى و يا نقص و كمبودى را كه گاهى در بافتهاى بدن به وجود مىآورد، جبران و روح و بدن را به حالت توازن در مىآورد.
انگيزههاى روانى نيز در جريان رشد نيازهاى معنوى فردى و اجتماعى انسان تاثير به سزائى دارند.
در قرآن مجيد كه از هرگونه تحريف و تغيير مبرا هست، روى انجام اين انگيزهها به نحو كامل و صحيح براى تامين اهداف عالى تعيين شده در شرايع آسمانى غير تحريف شده تاكيدهاى فراوانى انجام شده است. حكمت فراگير خداوند كه نعمتهاى خود را به مخلوقاتش عطا فرموده، چنين اقتضا مىكند كه در آنها ويژگيها و صفات مخصوصى به وديعه بگذارد و آنها را شايسته انجام وظائفى بكند كه براى انجام آنها آفريده شدهاند خداوند از زبان حضرت ابراهيم عليه السلام در قرآن در مقام اثبات وجودش چنين نقل مىكند:
«...ربنا الذى اعطى كل شئ خلقه ثم هدى» «خداى ما آن كسى است كه همه موجودات عالم را نعمت وجود بخشيده، سپس به راه كمالش هدايت كرده است» (2) .
و در سوره «اعلى» آيه 1- 3 در مقام توصيف صانع عالم و آفريدگار جهان و همه مخلوقات از جمله انسانها چنين مىفرمايد:
«سبح اسم ربك الاعلى الذى خلق فسوى والذى قدر فهدى» «اى پيامبر به نام خداى خود كه برتر و بالاتر از همه موجودات است، به تسبيح و ستايش مشغول باش، آن خدائى كه عالم را آفريد و همه آنها را به حد كمال خود رسانيد و آن خدائى كه هر چيز را قدر و اندازه داد و به راه كمالش هدايت نمود» .
چنانچه خوانندگان توجه دارند، اين انگيزهها و عوامل حيات فيزيولوژى، توازن لازم و كافى براى ادامه زندگى را در انسانها فراهم مىسازند و طبق تحقيقات جديد دانشمندان فيزيولوژى در بدن انسان و حيوان نوعى تمايل طبيعى نسبتبه حفظ توازن ثابت در باطن و فطرت و سرشت انسانها وجود دارد. اين، همان نظريهاى است كه چهارده قرن قبل در قرآن مجيد اصول آن را در آيات متعددى چنين بيان فرموده است. از جمله اين آيات، آيه 19 از سوره «حجر» است:
«والارض مددناها و القينا فيها رواسى و انبتنا فيها من كل شئ موزون» «زمين را گسترانيديم و در آن، كوههاى عظيم بر نهاديم و از آن هر چيز را مناسب و موافق با حكمت و عنايتبرويانيديم» .
و در آيه ديگرى (در سوره فرقان، آيه 2) مىفرمايد:
«و خلق كل شئ فقدره تقديرا» «خداوند همه چيز را آفريد، آنگاه آن را در اندازه معينى قرار داد» .
و در آيه ديگر (3) مىفرمايد:
«و كل شئ عنده بمقدار» «... هر چيزى نزد او به اندازه است» .
پس انحاء تقدير و توازن در خلقت الهى يك اصل مهم اساسى است كه براساس آن موجودات را مطابق با مصالح و نيازهاى آنها آفريده، و براى هر شىاى آنچه را كه لازمه ادامه زندگى و حيات اوست، اعطاء كرده است:
«انا كل شئ خلقناه بقدر» «ما همه چيز را در اندازههاى مشخص و معينى آفريديم» .
پس ايجاد توازن روحى و جسمى يك هدفى است كه در علوم مربوط به انسان و حيوان از جمله روانشناسى از ديدگاه قرآن، مسالهاى است مهم و قابل طرح. و انگيزهها و عوامل فراوانى در تامين اين هدف و انجام آن به نحو نيكو وجود دارد از قبيل عوامل حفظ ذات، در سورههاى طه، 17- 120- سوره نمل آيات 17، 18، 80 و 81- سوره توبه آيه 120- سوره بقره، آيه 155- سوره نحل آيه 112- سوره قريش آيه 3 و 4 و غير اينها از آيات فراوان در قرآن كه به توضيح انگيزهها و انجام بهينه هدف ايجاد توازن در جسم و روح مىپردازند از جمله آنها بيان انگيزه بقاء نوع و انگيزه جنسى و غير اينها (سوره حجرات، 13- نساء، 1- نحل، 72 و...) .
نظير انگيزهها و عوامل فيزيولوژيكى عوامل و انگيزههاى روانى و فطرى هستند كه نيازهاى فطرى و معنوى و اساسى در سرشت روان انسانها را برآورده مىسازند از قبيل عدالتخواهى، نيكى، زيبائى و احساس نظم و ايجاد همبستگى و ساير تمايلات روحى و فطرى انسان.
در قرآن مجيد و احاديث اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام دستورات كافى و وافى در اين مورد وارد شده و توضيح داده شده است و دانشمندان غربى نيز كم و بيش به اين حقايق اعتراف دارند از جمله «ابراهام مارنو» يكى از دانشمندان غرب عقيده دارد كه نيازهاى معنوى انسان نوعى نيازهاى فطرى هستند كه تكامل رشد و بالندگى شخصيت فرد به برآوردن آنها بستگى دارد (4) .
از جمله اهداف روانشناسى اسلامى بيان و توضيح يك سلسله از حالتهاى انفعالى در انسان و نيز در حيوانات مىباشد و اين حالتها و عواطف در حفظ بقاى نسل انسان و حيوان به آنها كمك شايانى مىنمايند مثلا حالت ترس كه يك حالت انفعالى است، انسانها را از خطرهائى كه تهديد مىكند، دور مىسازد و همچنين ساير حالات انفعالى از قبيل خشم و ... انسانها را به دفاع از خود و مبارزه براى بقاء نوع و حالت انفعالى مثلا محبت; اساس پيوند دو جنس نر و ماده در انسان و حيوان بوده و براى جذب هركدام به ديگرى به منظور بقاى نوع لازم و ضرورى است و بحث از رابطه نزديك اين حالتها و انفعالها در انسان و حيوان از جمله مسائلى است قابل بحث و بررسى در روانشناسى و يكى از مسائل اساسى آن علم به شمار مىرود.
در قرآن كريم نيز توصيف و توضيح دقيقى درباره بسيارى از عواطف انفعالى مانند ترس، خشم، محبت، شادى، نفرت، غيرت، حسد، ندامت، شرم و خوارى و ساير حالتهاى مهم و اساسى نفس انسان ذكر گرديده است.
از جمله اين انفعالها «حالت ترس» است كه در قرآن در آيات متعددى ترس براى حفظ انسان از عذاب الهى و اجتناب از گناهان و تمسك به پرهيزگارى و عبادت و كار و غير اينها مطرح گرديده است و سورههاى مختلف قرآن (5) مسائل گوناگون مربوط به ترس و انواع آن را مورد بحث و تحقيق و بررسى قرار داده است مراجعه كنيد.
نظير ترس ساير صفات انفعالى انسانها از قبيل «خشم» (6) و «محبت (7) و حب ذات» (8) و «نوعدوستى» (9) و محبت پدرى و مادرى (10) و محبتخداوند (11) و پيامبر (12) و شادى (13) و حسد (14) و اندوه (15) و ندامت و پشيمانى (16) و غير اينها از انواع و موارد انفعالها را ذكر و توضيح داده است و حتى در قرآن نمونههاى عملى قابل تنبه در آيات متعدد ذكر گرديده است مراجعه كنيد (17) .
بديهى است كه همراه اين انفعالها تغييرات فيزيولوژى زيادى در بدن انسانها و در شكل ظاهرى بدن و خطوط چهره از قبيل ضربان قلب، انقباض موىرگهاى خونى در امعاء و احشاء و گسترده شدن اين موىرگها در سطح بدن پديد مىآيند.
و در قرآن مجيد نيز از اضطراب و تپش شديد قلب در حالت انفعالى ترس نام مىبرد به سوره احزاب آيه 10 و 11 مراجعه كنيد، اين دو آيه حالت ترسى را كه در جريان جنگ خندق (احزاب) بر مسلمانان چيره شده بود وصف مىكند و نظير اين آيه در ساير سورههاى قرآن مجيد از قبيل سوره غافر، 18 و سوره حج، 72- سوره زخرف، 17- سوره زمر، 60- قيامت، 24 و 25- عبس، 40 و 42 و 38 و 39- مطففين، 22 و 24- غاشيه، 8 و 10- انبياء، 97- سجده، 12- شورى، 45- زمر، 23- قلم، 43 درباره آثار و نتايج ترس مطالبى بيان شده است.
روشن و واضح است اين انفعالها گرچه وظائف مهمى در زندگى انسان به عهده دارند و انسانها را در حفظ بقاى ذات يارى مىكنند، با اين حال زيادهروى در آنها براى سلامت جسم و روان زيانآورند مثلا ترس براى انسان در عين حال كه مفيد است و انسانها را از خطرات بزرگ زندگى كه انسانها را تهديد مىكند، يارى مىدهند، و ليكن ترس زياد زندگى انسانها را مختل مىسازد و از انجام وظائف لازم جلوگيرى مىكند و شخصيت انسانها را دچار تزلزل مىنمايد و لذا در تحقيقات جديد در طب «روانتنى» (سيكوماتى) اين حقيقت روشن شده است كه اضطراب در جنبههاى انفعالى انسان يكى از عوامل رشد بسيارى از عوارض بيماريهاى جسمى است و آمارهاى زيادى موجود نشان مىدهند كه درصد زيادى از بيمارانى كه اغلب به مطب پزشكان مراجعه مىكنند، اساسا از اضطرابهاى ناشى از مشكلات روانى شكايت دارند، اين بيماران در حقيقت نيازمند مداواى پزشكى نيستند، بلكه در واقع به معالجه روانى نياز دارند (18) .
قرآن با توجه و اهتمام به راهنمائى مردم در امر مهار كردن حالات روانى و غلبه بر آنها از علوم جديد پزشكى پيشى گرفته است زيرا در اين كار فوايد بهداشتى فراوانى وجود دارد كه تاكنون به طور دقيق و علمى شناخته نشده است ولى در عصر حاضر به فوايد آن كم و بيش پى بردهاند.
قرآن در آيات متعدد مردم را به نترسيدن از امورى راهنمائى مىكند كه معمولا آنها حالت ترس را در انسانها بر مىانگيزانند مانند مرگ و فقر.
قرآن درباره ترس از مرگ، روش بنيادى و بنيانى را در پيش گرفته است و آن، بيان اين مساله و توضيح آن به انسانهاى عاقل است كه حيات دنيا، يك زندگى گذرا و فانى و نعمتهاى آن نابود شدنى است و تنها زندگى اخروى است كه نعمتهايش ابدى و باقى و جاودانه است و مرگ نيز يك حالت طبيعى بوده، مرحلهاى از زندگى فانى اين دنيا و رجوع به زندگى باقى و هميشگى رستاخيز است كه انسانها براساس تكامل در حيات و زندگى به سوى آن در حركتند.
از اينرو مؤمن واقعى و حقيقى از مرگ نمىهراسد زيرا يقين دارد كه مرگ او را به نعمتهاى باقى و جاودان پس از مرگ منتقل خواهد كرد كه خداوند به بندگان پرهيزكار خود اعطاء مىفرمايد.
قرآن زندگى دنيا را جز لهو و لعب ندانسته و زندگى اخروى را واقعى و حقيقى مىداند:
«و ما هذه الحياة الدنيا الا لهو و لعب و ان الدار الآخرة لهى الحيوان لو كانوا يعلمون» (19) . «زندگى اين دنيا جز لهو و بازيچهاى بيش نيست و زندگى واقعى در آخرت است اگر مردم آن را بدانند» .
«و ما الحياة الدنيا الا لعب و لهو و للدار الآخرة خير للذين يتقون افلا تعقلون» (20) «دنيا جز بازيچه كودكانه و هوسرانى بىخردان چيزى نيست و همانا سراى آخرت براى نيكوكاران بهتر است آيا در اين مورد تعقل مىنمائيد؟» .
روى اين اصل زندگى دنيا در قرآن به عنوان متاع، يعنى بهره كم و مختصر و در مقابل، زندگى اخروى همانا زندگى باقى و جاودانى معرفى گرديده است.
پيامبران الهى به امتهاى خويش به نقل قرآن چنين مىگفتند:
«يا قوم انما هذه الحياة الدنيا متاع و ان الآخرة هى دار القرار» (21) «اى قوم، اين زندگى (فانى) دنيا متاع ناچيزى بيش نيست و سراى آخرت منزلگاه ابدى (وحيات جاودانى) است» .
اينگونه دستورات حقيقى و واقعى براى مسلمانان از عوامل مهمى بودند كه باعث مىشدند مسلمانان صدر اسلام در ميدان جنگ و جهاد و قتال و مبارزه با كفر و شرك و بتپرستى شجاعانه و بدون ترس از مرگ اقدام كنند و با شهامت و جرات فراوانى در آرزوى شهادت در راه خدا و رسيدن به نعمتهاى بهشتى باشند و بر صفوف دشمنان شجاعانه بتازند و دين خدائى را در عرصه زندگى بشرى گسترده سازند.
از باب نمونه و دليل و مدرك بر ادعاى بالا چند آيه زير را توجه فرماييد:
«و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون، فرحين بما آتاهم الله من فضله و يستبشرون بالذين لم يلحقوا بهم من خلفهم الا خوف عليهم و لا هم يحزنون» (22) . «گمان مبريد كسانى كه در راه خدا كشته شدهاند; مردهاند، بلكه اينان زنده هستند و در نزد خدا متنعم خواهند بود، آنان به آنچه به داده شده، شادمانند و به مؤمنانى كه هنوز به آنان نپيوستهاند و بعدا در پى آنان به راه آخرت مىگردند، مژده مىدهد كه از مردن نترسيد و از فناء متاع دنيا هيچ غم و اندوهى به خود راه ندهيد» .
«و لئن قتلتم في سبيل الله او متم لمغفرة من الله و رحمة خير مما يجمعون» (23) «اگر در راه خدا كشته شده يا بميريد در آن جهان به آمرزش و رحمتخدا نايل مىشويد و آن بهتر است از هر چيزى كه در حيات دنيا براى خود فراهم مىآوريد، اگر در راه خدا بميريد يا كشته شويد اندوهى به خود راه ندهيد كه به رحمت ايزدى پيوسته و به سوى خدا محشور خواهيد شد» .
از اينرو خداوند در آيات متعددى در قرآن، مؤمنان را براى مبارزه با كفر و الحاد و شرك دعوت كرده، در برابر اين فداكارى و مبارزه در راه خدا اجر و ثوابى قرار داده است.
«فليقاتل فى سبيل الله الذين يشرون الحياة الدنيا بالآخرة و من يقاتل فى سبلالله فيقتل او يغلب فسوف نؤتيه اجرا عظيما» (24) «اى مؤمنان بايد در راه خدا با آنان كه زندگى مادى دنيا را بر آخرت گزيدند، جهاد و مبارزه نمايند و هر كسى كه در راه خدا با آنان كه زندگى مادى دنيا را بر آخرت گزيدند جهاد و مبارزه نمايند و هركسى كه در راه خدا كشته شد، فاتح گرديده، زود باشد كه او را (در بهشت جاودانى) اجرى عظيم عطا خواهيم كرد» .
آرى اين است راه رسيدن به سعادت و نيل به مقامات بهشتى، اين، سيره دائمى خداوند است در برابر انسانهاى فداكار و شهيدان شجاع و مبارزان حق و حقيقت پيامبران به جان و مال و مكتب. خداوند با چنين افراد فداكار معامله پرسودى نموده، جان انسانهاى عزيز و فداكار را در مقابل اعطاء بهشت و نعمتهاى اخروى بىپايان خريدارى نموده است. اين، وعدهاى است الهى براى اطمينان در مقابل فداكاريها و شهادتطلبىهاى انسانهاى با ايمان.
«ان الله اشترى من المؤمنين انفسهم و اموالهم بان لهم الجنة يقاتلون فى سبيل الله فيقتلون و يقتلون وعدا عليه حقا فى التوراة و الانجيل و القرآن و من اوفى بعهده من الله فاستبشروا ببيعكم الذى بايعتم به و ذلك هو الفوز العظيم» (25) «خدا جان و مال مؤمنان را به بهاى بهشتخريدارى كرده، آنان كه در راه خدا مبارزه مىكنند، دشمنان دين را به قتل مىرسانند يا خود كشته مىشوند، اين وعده قطعى الهى است و عهدى است كه در تورات و انجيل و قرآن به حق وعده داده شده است و از خداوند با وفاتر به انجام عهد و وعده كيست؟ اى مؤمنان شما به خود در اين معامله بشارت دهيد كه اين معاهده با خدا به حقيقت، سعادت و پيروزى بزرگى است» .
آرى پيروزى بزرگى است كه خداوند در مقابل گذرا از زندگى دنيا كه قابل بقاء و دوام نيست، نعمتهاى بزرگ جاودان و قابل بقاء هديه مىنمايد، انسانها، خواهى نخواهى از اين دنيا خواهند رفت، پس چه بهتر كه انسانها طورى از اين دار فانى بروند كه نتيجه آن سود ابدى و حتمى و جاودانه باشد، از مرگ و مردن چارهاى نيست، همه موجودات ممكن چنين سرنوشتى دارند، زود يا دير از اين دنيا سفر مىكنند، و بقائى در اين دنيا براى هيچ موجودى جز ذات پروردگار ممكن نيست.
«قل لن ينفعكم الفرار ان فررتم من الموت او القتل و اذا لا تمتعون الا قليلا» (26) . «اى پيامبر به منافقان بگو اگر از مرگ يا قتل فرار مىكنند، آن فرار هرگز به نفع شما نيست زيرا كه اندك زمانى بيش، از زندگى كامياب نخواهيد شد» .
حالت ترس از فقر و معالجه آن يكى ديگر از حالتهاى انفعالى نفس كه چهبسا باعث كشاندن انسانها به سوى بدبختى و گرفتاريهاى فراوان مىگردد، مساله فقر و ندارى و ترس از آن مىباشد.
قرآن در مقام معالجه اين مرض روانى برخى از انسانها، مسائل اساسى و زيربنائى روحى و درونى را مطرح مىسازد.
براى اين كه قدرت انسانها در اداره زندگى خويش به نحو دلخواه كمبودهائى دارند، انسانها به صورت طبيعى توانائى برطرف ساختن اين كمبودها را ندارند، خداوند در برابر اين نحو فكر و رويه مىفرمايد:
«روزى تنها، دستخداوند است و تنها او است كه روزى دهنده و صاحب قدرت و اقتدار است» .
به اين ترتيب انسانها با توسل به خداوند و رابطه نزديك بندگى واقعى نزد او مىتوانند اين مشكل روانى را كاملا حل نمايند.
خداوند در قرآن مجيد در آيات متعدد، خود را تنها روزى دهنده مخلوقها معرفى مىكند:
«ان الله هو الرزاق ذوالقوة المتين» (27) . «همانا روزى دهنده خلق تنها خداست كه صاحب قوت و اقتدار ابدى است» .
خداوند روزى انسانها را به طرق و وسائل مختلف و گوناگون به آنان مىرساند از قبيل نزول بركات آسمانى «و فى السماء رزقكم و ما توعدون» (28) «روزى شما با همه وعدهها كه به شما داده شده، در آسمان (به امر خدا مقدر) است» .
«و ما من دابة فى الارض الا على الله رزقها و يعلم مستقرها و مستودعها كل فى كتاب مبين» (29) . «هيچ جنبدهاى در زمين نيست جز آن كه روزى او بر خداست، و خدا منزل دائمى و موقت او را مىداند و همه حالات مخلوق در دفتر علم ازلى پروردگار قرار دارد» .
علت اين كه خداوند تنها روزى دهنده مخلوقات است، در اين آيات ذكر نشده و لكن در آيات ديگر قرآن توضيحى به اين نحو درباره آن داده شده است كه خداوند، شنوا و داناست، و داراى قدرت انجام آن بوده، تامين مصالح امور بندگان در اختيار اوست.
«و كاين من دابة لا تحمل رزقها الله يرزقها و اياكم و هو السميع العليم» (30) . «يعنى چه بسا حيوانات كه خود بار روزى خود را به دوش نكشند و خدا به آنها و هم به شما روزى را مىرساند و او شنوا و داناست» .
«الله يبسط الرزق لمن يشاء من عباده و يقدر له ان الله بكل شئ عليم» (31) . «خداوند هركس از بندگان را كه بخواهد روزى وسيع و يا تنگ به او مىرساند، همانا او به مصلحتهاى تمام مخلوقات آگاه و داناست» .
«و ما يفتح الله للناس من رحمة فلا ممسك لها و ما يمسك فلا مرسل له من بعده و هو العزيز الحكيم يا ايها الناس اذكروا نعمة الله عليكم هل من خالق غيرالله يرزقكم من السماء والارض لا اله الا هو فانى تؤفكون» (32) . «در رحمتى را كه او به روى مردم مىگشايد، هيچكس نتواند بست و آن را كه او ببندد هيچكس جز او نتواند باز كند و اوستخداى بىهمتاى با حكمت و اقتدار، اى مردم متذكر شويد كه چه نعمتها خدا به شما عطا فرموده؟ آيا جز خدا آفرينندهاى هست كه در آسمان و زمين به شما روزى دهد؟ هرگز جز آن خداى يكتا خدائى نيست پس اى مشركان چگونه از درگاه حق رو به بتهاى باطل مىآوريد» .
چنانكه خوانندگان ملاحظه مىكنند، قرآن رابطه عليتبين اعطاء روزى و بين صفات كمال و قدرت خداوند و حكمت و علم و شنوائى او را اعلام مىدارد (33) .
نظير بحث و بررسى در اين صفات كه از اهداف مهم روانشناسى اسلامى بشمار مىرود، صفات غلبه بر غضب و مساله محبتبه خدا و پيامبر و غير اينها از موجودات (34) و ساير انفعالها از قبيل ادراك حسى (يعنى شنوائى، بينائى و بويائى ، قوه لمس و قوه چشائى و...) و تفكر و يادگيرى (35) يادآورى و فراموشى و سيستم مغز و اعصاب، شخصيت، روان درمانى و غير اينها است.
1) قرآن و روانشناسى، تاليف دكتر محمد عثمانى نجات، ترجمه عباس عرب سال 1367، نشر بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى.
2) سوره طه، آيه 50. - كتاب قرآن و روانشناسى، ص 28.
3) سوره رعد، آيه 8.
4) قرآن و روانشناسى، ص 50.
5) سوره انفال، 2- سوره سجده، 16- حج، 1 و 2- انبيا، 11 و 12 و 40- احزاب، 10 و 11- توبه، 56 و 57- شعراء، 21- قصص، 21- نمل، 10- بينه، 7 و 8- زمر، 13- نور، 37- انسان، 10- نساء، 77- محمد، 20- شعراء ، 14- قصص، 33.
6) سوره فتح، 29- توبه، 123- تحريم، 9- اعراف، 150- طه، آيات 92 و 94- آل عمران، 119و ..
7) توبه، 38- فاطر، 5- حديد، 20- قيامت، 21 و 20- همزه، 1 تا 4- نازعات، 37 تا 39.
8) اعراف، 188- عاديات، 8- فصلت، 49- معارج، 19 و 20.
9) معارج، 19- 27- آل عمران، 103- انفال، 62 و 63- حشر، 9- حجرات، 10.
10) مريم، 4 و 6- كهف، 46- اسراء، 6- نوح، 12- مدثر، 11 و 13- هود، 42 و 45- يوسف، 8.
11) آل عمران، 31- مائده، 54- توبه، 24- بقره، 145.
12) قلم، 4.
13) احزاب، 21- رعد، 26- يونس، 57 و 58- هود، 9 و 10- نحل، 97- انسان، 11- نساء، 19- آل عمران، 118، 120.
14) بقره، 105- نساء، 54- بقره، 109- يوسف، 5- مائده، 27.
15) قصص، 13- طه ، 40- يوسف، 84 و 86- توبه، 40 و 92- آل عمران، 176- لقمان، 23- يس، 76- انعام، 33.
16) قيامت، 1 و 2- بقره، 35 ، 37.
17) قصص، 25- بقره، 114- مائده، 13- فصلت، 16- اسراء، 37- لقمان، 18- منافقون، 5- جاثيه، 7 و8.
18) قرآن و روانشناسى، ص 149 و 150.
19) عنكبوت: آيه 64.
20) انعام، 32.
21) غافر: آيه 39.
22) آل عمران: 169- 170.
23) آل عمران: 158.
24) سوره نسا: 74.
25) سوره توبه: 111.
26) احزاب: 16.
27) سوره ذاريات: آيه 58.
28) ذاريات: 22.
29) سوره هود: آيه 6.
30) عنكبوت: 60.
31) عنكبوت: 62.
32) سوره فاطر: آيه 2 و 3.
33) قرآن و روانشناسى، تاليف دكتر محمد عثمان نجاتى ترجمه عباس عرب، نشر بنياد پژوهشهاى آستان قدس رضوى، تاريخ نشر 1367ش.
34) سوره فصلت: 34- آل عمران، 133 و 134- شورى، 36 و 37 و 40 و 43.
35) تغابن: 14 و 15- توبه، 24- مجادله، 22- ممتحنه، 4.