در جريان برگزاري شانزدهمين جشنواره قرآني دانشجويانسراسر كشور كه در كرمان برگزار شد، به موازات مسابقات قرائت،حفظ و تفسير، آثار تحقيقي و ادبي دانشجويان در زمينههاي قرآنينيز مورد ارزيابي و داوري قرار گرفت و آنچه درپي ميآيد يكي ازمقالات برگزيده جشنواره است كه توسط ليلاالسادات مروجي،دانشجوي رشته الهيات دانشگاه كاشان، نگارش يافته و نويسندهطي آن كوشيده تا وجوه تمايز انسان و ساير موجودات جاندار را ازديدگاه قرآن، مورد نگرش قرار دهد.
خداوند متعال از ميان موجودات فراوان و خلايق گوناگون- كههريك نشاني بر قدرت و علم لايزال اويند- انسان را اشرف و افضلو برتر از اكثريت آنان قرار داده است:
وَلَقَدْ كَرَّمْنَابَنِيءَ ادَمَ... وَ فَضَّلْن'هُمْ عَلَي' كَثِيرِ مِمَّنْ خَلَقْنَاتَفْضِيلاً1
«و ما فرزندان آدم را بسيار گرامي داشتيم... و بر بسياري ازمخلوقات خود برتري و فضيلت بزرگ بخشيديم.»
بيشك وجه اين تمايز در ساختمان بدن و جسم انسانخلاصه نميشود، چراكه بعضي حيوانات از لحاظ برخي ويژگيهايفيزيكي. از انسان قويتر و مجهزترند، مثلاً در حواس پنجگانه، وسرعت دويدن، و امكانات حركتي نظير پرواز، و.... بنابراين رازتفاوت را بايد در جاي ديگري جستوجو كرد. انسان از نظر داشتنعقل و قدرت انديشه است كه از حيوان متمايز ميشود، قدرتي كهشايد در هيچ مخلوق ديگري، (به قدر انسان) يافت نشود. به همينسبب است كه «انسان بيفكر كه از عقل خداداد استفاده نكند، ونينديشد، با حيوان فرقي ندارد. بلكه فرق انسان و حيوان در كيفيتزندگي است، اين كيفيت و چگونگي آن كه زندگي انسانها را اززندگي جانوران جدا ميكند، آگاهي است. زندگي انسان، زندگيآگاهانه است و تنها با زندگي آگاهانه است كه انسانها به سعادتميرسند... در قرآن راه رسيدن به زندگي آگاهانه گفته شده است، وآن، تفكر و انديشيدن است»2
همين تفاوت انسان و حيوان، علت مكلف بودن يكي و عدم آندر ديگري است. با قدرت تفكر است كه انسان شايستگي تكليفبه انجام عبادت و تحمّل مسؤوليت و داشتن اراده و اختيار را مييابد،و مقام جانشيني خدا در روي زمين را ازآن خود ميكند.
قرآن كريم، پيوسته و با تأكيد فراوان، انسان را به تفكر دعوتميكند. آيات قرآني با واژههاي گوناگوني از قبيل «تفكّر، لبّ، نهي،فقه، شعور، بصيرت، درايت، ذكر، تدبّر»،... و مانند آن، از تعقلستايش كرده و آن را مورد تأييد و تشويق قرار داده است. دعوت بهتفكر در سراسر قرآن هست، و به تعبير علامه طباطبايي، «شايدبيش از سيصد مورد به تفكر و تذكر و تعقل دعوت كرده است.»3
قرآن مجيد، از يكسو صاحبان انديشه، و متفكران را ستوده، واز سوي ديگر مقام كسي را كه از عقل و تفكر خود استفاده نميكند،تا حد حيوان تنزل داده است:
انَّ شَرَّ الدَّوَآبّ عِندَللهِالصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذيِنَ لاَيَعْقِلُونَ4
«بدترين جانوران (و شقيترين مردم) نزد خدا كساني هستندكه (از شنيدن و گفتن حرف حق) كر و لالند و اصلاً (در آيات خدا)تعقل نميكنند.»
بنابراين با به كار نيفتادن نيروي تفكر، انسان مانند حيوان، ياحتي گمراهتر خواهد شد:
اَمْ تَحْسَبُ اَنَّ اَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ اَويَعْقِلُونَ اِنْ هُمْ اِلاَّ كالاَنْع'َمِ بَلْهُمْ اَضَلُّ سَبِيلاً5
«يا پنداري كه اكثر اين كافران حرفي ميشنوند يا فكر و تعقليدارند؟ اينان در بيعقلي بس مانند چهارپايانند بلكه گمراهتر ونادانتر.»
نابخرد واقعي كسي است كه در زمينة حق ناشنوا و گنگ باشد، وآنكه حق را نگويد و نشنود، انسان نيست. حيوان (دوابّ) است.
علاوه بر اين، در آيات فراواني، انسانها را از اين جهت كهنميانديشند و به تفكر نميپردازند، سرزنش و ملامت ميكند:
أَفَلاَ تَعْقِلُونَ 6چرا انديشه نميكنيد؟
أَفَلاَ يَتَدَبَّرُونَالقُرْءانَ 7چرا در قران تدبر نميكنند؟
أَفَلاَ تَتَفَكَّرُونَ 8آيا انديشه نميكنيد؟
أَفَلاَ تَذَكَّرُونَ 9آيا متذكر نميشويد؟
از سوي ديگر، خداوند متعال در هيچ موردي انسانها رابهبندگي كوركورانه فرمان نداده بلكه تقليد را در اصول دين و بهويژه درتوحيد، ممنوع اعلام فرموده و تحقيق قبل از پذيرش را الزام كردهاست. در آيات متعدد، مردمان از پذيرش بيچون و چرا و بيانديشهمنع شدهاند:
وَاِذَا قيِلَ لَهُمْ تَعَالَوْاْ اِلَي' مَآأَنزَلَاللهُ وَاِلَي الرَّسُولِ قَالُواْ حَسْبُنَا مَاوَجَدْنَا عَلَيْهِ ءَابَآءَنَآ أَوَلَوْكَانَ ءَاَبآؤُهُمْ لاَيَعْلَمُونَ شَيْئاً وَلاَيَهْتَدُونَ10
«و چون به آنها گفته شود از حكم كتابي كه خدا فرستاد و ازدستور رسول او پيروي كنيد گويند آن ديني كه پدران خود را بر آنيافتيم ما را كفايت است آيا بايد از پدران خود در صورتي كه آنهامردم جاهلي بوده و به حق راه نيافته باشند باز پيروي كنند؟»
و در جاي ديگر با بياني صريحتر ميفرمايد:
... أَوَلَوْ كَانَ ءَابَاؤُهُمْ لاَيَعْقُلُونَ شَيْئاً وَلاَ يَهْتَدُونَ11
«آيا بايست آنها تابع پدران خود باشند درصورتي كه آنهابيعقل و نادان بوده هرگز به حق و راستي هدايت نيافتهاند.»
همچنين در روايات مختلف، عبادت بدون تفكر و انديشهناكافي دانسته شده و ضرورت تعقل مورد تأكيد قرار گرفته است، تاآنجا كه حتي، تفكر. افضل انواع عبادات شمرده شده. چراكه: تَفَكُّرُساعَةٍ خَيْرٌ مِنْ عِبَادَةِ سَنَة 12كه در واقع يك ساعت تفكر (عبادتفكري) را برابر يا بيشتر از يك يا چندين سال عبادت بدني بدونتفكر اعلام فرمودهاند.
بنابر آنچه تاكنون گفته شد، «حيات انساني بهطور كلي حياتيفكري است و هرقدر فكر صحيحتر و كاملتر باشد، قهراً زندگيانسان استوارتر خواهد بود.»13
حال بايد ديد آيا قرآن كريم موضوع تفكر را نيز بيان كرده، يامبهم و مطلق گذارده و به دعوت انسان به انديشيدن اكتفا كردهاست؟
بايد گفت خداوند متعال موضوعاتي را بهطور كلي مشخصميكند و تفكر درآنها را بر انسان فرض ميشمارد، و از بررسيمجموع آيات در اين زمينه، ميتوان آن موضوعات را دريافت. شهيدمطهري سه عنوان كلي را (با نام انواع تفكر) بيان ميكنند:14
«اول- تفكر در عالم خلقت، براي معرفت و شناسايي خدا ودر واقع كشف [اسرار] عالم براي شناختن خدا:
اِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَ'وَ'اتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَ'فِ الَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَأَيَ'تٍلاُوْليِالاَلْبَ'بِ. الَّذِينَ يَذْكُرُونَللهَ قِيَ'ماً وَقُعُوداً وَعَلَي' جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَفِي خَلْقِالسَّمَ'وَ'تِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَ'ذَ بَطِلاً سُبْحَ'نَكَ فَقِنَاعَذَابَالنَّارِ15
«محققاً در آفرينش آسمان و زمين و رفتوآمد شب و روزدلايلي است روشن براي خردمندان، آنان كه خدا را ياد ميكنند درحال ايستاده و نشسته و خفتن دائم انديشه ميكنند در آفرينشآسمانها و زمين (و گويند) پروردگارا اين دستگاه با عظمت رابيهوده نيافريدهاي پاك و منزهي ما را به لطف خود از عذاب دوزخنگاهدار.»
[شك كه اگر انسان در كار عالم و در نظامات عالم و در دقايقمخلوقات تأمل و دقت كند و هدفش از اين تأمل و دقت و كشفرازهاي عالم، اين باشد كه به حقيقت بيشتر راه يابد و خدا را بيشتربشناسد، اين، هم علم است و هم عبادت، تفكر علمي است وعبادت.]
دوم- تفكر در تاريخ: تفكر در سرنوشت و سرگذشت اقوام وملل گذشته. قرآن قصص و حكايات و چيزهايي را كه ما اسمش راتاريخ ميگذاريم بهطور اشاره ذكر ميكند ولي قسمتهايي را كهماية آموزش در آن زياد است بيشتر يادآوري ميكند و مخصوصاًاين مطلب را توجه ميدهد كه ما قصه و حكايت را ذكر نميكنيمفقط براي اينكه يك [سمري] به اصطلاح شده باشد و يك وقتيگذرانده باشيد. [بلكه:]
فَاُقْصُصِالْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ16
«اين حكايات را به خلق بگو، باشد كه «براي نجات خود» فكركنند.»
سوم- تفكر در خود: خود انسان موضوع تفكر خودش باشد.اين دوگونه است: يكوقت انسان به عنوان يك موضوع علمي،موضوع تفكر است و يك وقت انسان دربارة كارهاي خودش فكرميكند، دربارة اينكه چگونه تصميم بگيرد و چگونه كار كند،همينطور عليالعمياء تسليم حوادث و جريانات نباشد. مقصود،دومي است.»
استاد مطهري اين دستهبندي را اينگونه خلاصه و هدفمندميكنند:17
«تفكر در مخلوقات خدا براي پي بردن به رازها و اسرارآفرينش، تفكر در احوال و اعمال خود براي وظيفه درست انجامدادن، تفكر در تاريخ و زندگيهاي مردمي كه گذشتهاند برايشناختن و پيبردن به سنن و قوانيني كه خداوند براي زندگيجماعات بشري قرار داده است.»
همچنين امام خميني(قدسسره) ذيل روايتي از اميرالمؤمنينعليهالسلام درجات و مراتب تفكر را بيان و براي هر مرتبه نتيجه يانتايجي ذكر ميكنند:18
اول- تفكر در حق و اسماء و صفات و كمالات او، و نتيجة آنعلم بهوجود حق و انواع تجليات او. (افضل مراتب فكر)
دوم- تفكر در مصنوع: فكرت در لطايف صنعت و اتقان آن ودقايق خلقت به قدري كه در طاقت بشر است، و نتيجة آن: علم بهمبدأ كامل و صانع حكيم.
سوم- تفكر در احوال نفس، و دو نتيجة مهم آن: علم به يوممعاد، و علم به بعث رسل و انزال كتب يعني نبوت عامه و شرايعحقه. البته نبايد تفكر را محدود در اين موضوعات دانست، بهتصريح شهيد مطهري: «ما تفكر را محدود نميكنيم، انواع تفكرداريم...» 19و در قرآن كريم موارد ديگري براي فكر كردن موردتأكيد و سفارش قرار گرفته است كه به اجمال و فهرستوار به آنهااشاره ميكنيم:20
1ـ آيات قرآن، معاني آنها، طرز بيان در قرآن، پندها وحكمتهاي قرآني21
2ـ آسمان، ستارگان، كهكشانهاي بزرگ و اسرار شگفتآنها.22
3ـ زمين، كوهها، درياها، رودها، جنگلها، باغهايشاديبخش درختان انجير، خرما، انگور و...23
4ـ جانوران، زندگي و اندامهاي عجيب و جالب آنها و چگونگيآفرينش هريك از جانوران24
5ـ انسان و آفرينش او مرحله به مرحله25
6ـ حوادث تاريخي گذشته و پيشامدهايي كه براي ملتهايپيشين رخ داده است.26
7ـ ستمگران و سرنوشتهاي نگونساري كه به دليل ستمكردن به آنها دچار گشتهاند.
8ـ عدالت و اهميت آن در سالمسازي زندگي انسان.27
9ـ مقاومت و فداكاري در راه خدا و جهاد مقدس و سرانجامخوش مجاهدان و شهيدان
10ـ تقوي و پرهيزگاري و آثار آنها 28و كوشش در خواندننماز و رسيدگي به محرومان
11ـ محبت خدا و دوستداشتن خلق خدا و خدمت به پدر و مادرو همة نزديكان و هر كسي كه حقي بر انسان دارد.
12ـ گذشتن شب و روز29، و ايام جواني و سپس دوران پيري،آنگاه سرنوشت نهايي انسان پس از دوران عمر اين جهان، وسپس قرار گرفتن در مسير قيامت، و روز پاداش دادن به كارهايخوب و كيفر دادن به كارهاي بد.
قرآن همانگونه كه براي خلقت جهان و انسان، هر لحظه ازعمر و زندگي بشر، هدف و غايتي قرار داده است؛ براي تفكر وانديشه نيز غايات و نتايجي را برشمرده است.
ميتوان گفت مهمترين نتيجة تفكر، رسيدن به فرقان و قوةتشخيص است كه انسان به كمك آن ميتواند سخنان درست را ازنادرست، راه حق را از راه باطل، و خير را از شر تميز دهد، و مسيرصحيح را يافته آن را بپيمايد و سعادت هر دو سراي را كسب كند.«تفكر به روش قرآني، ما را به زندگي كاملاً آگاهانه ميرساند...يعني انسان بداند «براي چه» زندگي ميكند و «چگونه» بايد زندگيكند.»30
اين نكته در روايتي از اميرالمؤمنين عليهالسلام نيز بيان شدهاست:
نَبِّهْ بِالتَّفَكُّرِ قَلْبَكَ 31آگاه نما دل خويش را به انديشه كردن
در توضيح حضرت امام(ره) بر اين حديث- كه قبلاً ذكر شد- بهنتايج مراتب تفكر اشاره شده است.
انگيزة قرآن از دعوت انسان به مطالعه و تفكر در آيات الهي،يافتن هدفداري خلقت و جلوة حق بودن آن است:
اَلَمْ تَرَأَنَاللهَ خَلَقَ السَّمَ'و'تِ وَالاَرْضَ بِالْحَقِّ32
«اي بشر، ندانستي خدا آسمانها و زمين را به حق آفريده (وبراي مقصود بزرگي خلق كرده است).»
آيات 190 و 191 سورة مباركه آلعمران- كه پيش از اين ذكركرديم- به صراحت و شيوايي اين سير را بيان ميكند. اوج زيباييآيات در آنجاست كه بلافاصله پس از يَتَفَكَّرُونَ ميفرمايد رَبَّنَا مَاخَلَقْتَ هَ'ذ'ا بَطِلاً سُبْح'َنَكَ فَقِنَا عَذَابَالنَّارِ حتي با كلمة قالو يا نظايرآن، فاصله نمياندازد، گويي تفكر مستقيماً منجر به دريافتنهدفمندي خلقت، تنزيه و تسبيح حقتعالي و توجه به معاد،ميگردد.
از ديد ديگر، تفكر يكي از راههاي يادگيري بهشمار ميرود، ويك ضلع از مثلث «تفكر، تعلم و تهذّب» را در تعليم و تربيتتشكيل ميدهد.
پيش از اين ذكر شد كه قرآن، غير متفكران را تا حد حيوان وانعام تنزل داده است. در مقابل، ارزش و اهميتي كه برايانديشمندان بيان فرموده، درخور توجه و دقت است. توضيح آنكهيكي از مباحث محوري تعليمات قرآني،- بيان «آيات» و نشانههايالهي در آفاق و انفس است. قرآن كريم هدف از بيان اين آيات را،انديشيدن معرفي ميكند: كَذَ'لِكَ يُبَيِّنُ اللهُ لَكُمْ ءَايَ'تِهِ لَعَلَّكُم ْتَعْقِلُونَ 33«خدا آيات خود را اينگونه روشن براي شما بيان سازد،باشد كه خردمند شويد»، و رسيدن به عمق و كنه معرفت اين آيات رامختص صاحبان تفكر و انديشه قرار ميدهد:... لَأَيَ'تٍ لِقَوْم ٍيَعْقِلُونَ 34«براي عاقلان ادلّهاي واضح است». در قرآن ايناشخاص با تعابيري نظير أُوليِ الْأَلْباَ'بِ35، أُوْليِ الاَبْصر36ِ واُوْلي ِالنُّهَي'37 ياد شدهاند.
در احاديث معصومان نيز به اين متفكران توجه شده، تفكر بهعنوان عبادت ابوذر برشمرده شده است:
كانَ أَكْثَرُ عِبَادَةِ أَبيِ ذَرٍّ التَفَكُّرَ38
قرآن مهمترين عواملي را كه مانع انديشيدن و مايه جمودفكري ميشوند، و در نتيجه ميان تفكر و شناخت حقيقت واظهارنظر درست در مسائل مختلف، ايجاد سد ميكنند ذكر كردهاست. اين عوامل عبارتند از:
تقليد از پدران و پايبندي به انديشهها و آداب و رسوم آنها ازعوامل مهم جمود فكري در بسياري از مردم بود. از اينرو دستشستن از اينگونه افكار و پذيرش دين توحيد كه پيامبران مردم رابه آن دعوت ميكردند برايشان آسان نبود:
وَ اِذَا قيِلَ لَهُمُ اتَّبِعُواْ مَآ أَنزَلَ اللهُ قَالُواْبَلْ نَتَبِعُ مَآ أَلْفَينَا عَلَيْهِ ءَابَاءَ نَآأَوَلَوْكَانَ ءَابَآؤُ هُمْ لاَيَعْقِلُونَ شيئاً وَلاَيَهْتَدُونَ.40
«و چون كفار را گويند پيروي از شريعت و كتابي كه خدا فرستادهكنيد پاسخ دهند كه ما پيرو كيش پدران خود خواهيم بود. آيا بايستآنها تابع پدران باشند در صورتي كه آنها بيعقل و نادان بوده هرگزبه حق و راستي هدايت نيافتهاند.»
قرآن همچنين بر دعوت مردم به آزاد شدن از اوهام و خرافاتكه جريان تفكر را از كار مياندازند... اصرار ميورزد... و از اعتقاد بهاينگونه خرافات نهي كرده است: مَاجَعَلَاللهُ مِنْ بَحِيرَةٍ وَلاَسَآئِبَةٍ وَلاَوَصِيلَةٍ وَلاَحَامٍ وَل'كِنَّ الَّذِينَ كَفَروُا يَفْتَرُونَ عَلَياللهِ الكَذِبَ وَاَكْثَرُهُمْلاَيَعْقِلُونَ41
«خدا براي بحيره و وصيله و سائبه و حام حكمي مقرر نفرمودولكن كافران بر خدا دروغ بستند چه آنكه بيشتر آنان خرد را به كارنميبندند»
قرآن براي رسيدن به حق در يك موضوع به اهميت شناختآن اشاره كرده و ما را از سخن گفتن و اظهارنظر دربارة چيزهايي كهنسبت به آنها عالم نيستيم و دلايل و مداركي نيز بر صحت آنهانداريم نهي كرده است: وَلاَ تَقْفُ مَالَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ انَّ السَّمْعَوَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُوْلَئ'´كَ كاَنَ عَنْهُ مَسْؤُلاَ.42
«هرگز بر آنچه علم و اطمينان نداري دنبال مكن كه (در پيشگاهخدا) گوش و چشم و دل، همه مسؤولند.»
قرآن به تأثير هواي نفس در انسان و انحراف تفكر او از گرايشدرست، كه در نتيجة آن، انسان راهش را گم ميكند و از فرقگذاشتن ميان حق و باطل... عاجز ميشود، اشاره كرده است: فَاِن لَّمْيَسْتَجِيبُواْلَكَ فَاعْلَمْ أَنَّمَا يَتَّبِعُونَ أَهْوَآءَهُمْ وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَوَئهُبِغَيْرِهُدًي مِنَاللهِ...43
«پس هرگاه به تقاضاي تو جواب نتوانند داد در اين صورت بدانكه اين مردم تنها پيرو هواي نفسند و كيست (ستمگرتر) و گمراهتراز آن كسي كه راه هدايت خدا را رها كرده از هواي نفس خود پيرويكند.»
در خصوص نتايج عدم انديشه ميتوان فهرستوار به موارد وآيات زير اشاره كرد:
1ـ افرادي كه نميانديشند از جانب خدا پليد و زشت شمردهشدهاند:... وَيَجْعَلُالرِّجْسَ عَليَالَّذيِنَ لاَيَعْقِلُونَ 44«و پليدي (كفر وجهالت) را خدا براي مردم بيخرد كه عقل را به كار نبندند مقررميدارد.»
2ـ علت سقوط بسياري از تبهكاران عدم تعقل ذكر شده است،وَقَالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْنَعْقِلُ مَا كُنَّا فيِأَصْحَ'بِالسَّعيِرِ 45«و آنگاهدوزخيان (با حسرت و تأسف، باهم، گويند اگر ما (در دنيا)سخن انبيارا ميشنيديم يا به دستور عقل رفتار ميكرديم امروز از دوزخياننبوديم.»
3ـ تنزل از مقام انسانيت به درجة حيوانيت: أَمْ تَحسَبُ أَنَّأَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْيَعْقِلُونَ أنْ هُمْ اِلاَّ كَالاَنْعَ'مِ بَلْ هُمْ أَضَلُّسَبِيلاً46
4ـ افترابستن بر خداوند:... وَلَكِنَّ الَّذيِنَ كَفَرُواْ يَفْتَرُونَ عَليَاللهِالْكَذِبَ وَاكْثَرُهُمْ لاَيَعْقِلُونَ47
5ـ به بازيچه گرفتن عبادت و بندگي خداوند: وَاِذَا نَادَيْتُمْاِليَالصَّلَو'ةِ اُتَخَذُو هَا هُزواً وَلَعِباً ذَ'لِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَيَعْقِلُونَ 48«وچون شما نداي نماز بلند كنيد، آن را مسخره و بازي ميانگارند، زيراآن قوم مردمي بيخرد و نادانند.»
6ـ اختلاف و جدايي امتها از يكديگر: تَحْسَبُهُمْ جَميِعاًوَقُلُوبُهُمْ شَتَّي' ذَ'لِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَيَعْقِلُونَ 49«شما آنها را جمع ومتفق ميپنداريد در صورتي كه دلهاشان سخت متفرق است زيراآن قوم داراي عقل نيستند»
قرآن اين حالت جمود فكري را با عناوين «مهر زدن بر دلها»،«قرار گرفتن دلها در پوشش» و «قفل نهادن بر دلها» ياد ميكند:
أُوْلئِكَالَّذِينَ طَبَعَاللهُ عَلَي' قُلُوبِهِمْ وَسَمْعِهِمْ وَأَبْصَر'رِهِمْ وَأُوْلَئِكَهُمُ الْغَ'فِلُونَ50
«همينها هستند كه خدا بر دلها و گوش و چشمهايشان مهرقهر زده است و اينها همان مردم (از خدا و قيامت) غافلند.»
خَتَمَاللهُ عَليَ قُلُوبِهِمْ وَعَلَي' سَمْعِهِمْ وَعَلَي' أَبْصَ'رِهِمْ غِشَ'وَةٌ وَلَهُمْعَذَابٌ عَظيِمٌ51
«قهر خدا بر دلها و پرده بر گوشها و چشمهاي ايشان نهاد (كهفهم حقايق و معارف الهي نميكنند) و ايشان راست عذابي سخت»
أَفَلاَ يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْا'نَ أَمْ عَلَي' قُلُوبٍ أَقْفَالُهَآ52
«آيا در قرآن تفكر نميكنند يا بر دلهايشان قفلها (ي جهل ونفاق) زدهاند.»
بررسي انديشه و تفكر در قرآن، خود نياز به انديشه و تفكريعميقتر و گستردهتر دارد، و شنا در بحر ژرف و بيكران معارفقرآني، مهارتي بيش از اين ميطلبد، كه نگارنده توفيق عنايت وتداوم آن را از خداوند متعال خواهان است.
در پايان با حضرت صادق- عليهالسلام- همنوا ميشويم، كهدر دعاي ختم قرآن عرضه ميدارد:
«خداوندا چنان قرار مده كه قرآن بخوانم و در آن (و در معانيآيات آن) فكر نكنم.»
قرآن كريم
1ـ اربعين حديث- امام خميني(ره)، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امامخميني(ره)، 1375.
2ـ بشارت- نشرية قرآني جوانان، مؤسسه معارف اسلامي امامرضا(عليهالسلام) قم.
3ـ بيست گفتار- شهيد مرتضي مطهري، انتشارات صدرا، 1373.
4ـ تعليم و تربيت در اسلام- شهيد مرتضي مطهري، انتشاراتصدرا، 1373.
5ـ قرآن و روانشناسي- محمد عثمان نجاتي، ترجمه عباس عرب،انتشارات آستان قدس رضوي 1372.
6ـ المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الكريم- محمدنژاد عبدالباقي،مؤسسه اعلمي، بيروت، 1420ه.
7ـ منابع انديشة مذهبي شيعه- علي شيرواني، انتشارات شفق،1373.
1- سوره مباركه اسراء ، آيه شريفه 70 ( ترجمه اين آيه و بيشتر آيات متن ،از قرآن مترجم مرحوم الهي قمشه اي مأخوذ است . )
2- محمدرضا حكيمي ، « فرياد الحياه » مجله قرآني بشارت ، شماره 3 ،صفحه 7 .
3- الميزان في تفسير القرآن ج 5 ص 254 تا 256 ( طبع بيروت ) در اينجا به نقل از : منابع انديشه مذهبي شيع ص 139 .
4- انفال / 22
5- فرقان / 44
6- آل عمران / 65 ، اعراف / 169 ، هود / 51 ، انبياء / 10 و 67 ،صافات / 138 .
7- نساء / 82
8- انعام / 50
9- ينس / 3 ، هود / 24 و 30 ، نحل / 17 ، مؤمنون / 85 ، صافات / 155 ، جاثيه / 23.
10- مائده / 104
11- بقره / 170
12- و با تعابير ديگر : خير من عباده سبعين سنته و خير من عباده ستين سنته . احتمالاً اين اختلاف تعبير ، نشانه اختلاف مرتبه تفكرات مورد نظر معصومان در اين روايات است .
13- منابع انديشه مذهبي شيعه ، ص 137 .
14- تعليم و تربيت در اسلام ، ص 380
15- آل عمران / 190 و 191
16- اعراف / 176
17- بيسا گفتار ، ص 312
18 – اربعين حديث ،ص 191
19- تعليم و تربيت در اسلام ، ص 380
20- « عنوان ها » برگرفته از مقاله « فرياد الحياه » محمدرضا حكيمي ( مجله بشارت شماره 3 صفحه 8 ) مي باشد .
21- نساء / 82 ، محمد / 24 ، و نيز حشر / 21
22- ر.ك.:انعام / 99 ،يونس / 101 ، غاشيه / 18 ، آل عمران / 190 /
23- ر.ك.: عنكبوت / 20 ، حج / 46 ، عبس / 24 تا 32 ، غاشيه / 19 و 20 .
24 – ر.ك.: بقره / 164
25- ر.ك.: طارق / 5 تا 7 ، فصلت / 53.
26- ر.ك.: يوسف / 109 ، روم / 9 ، فاطر / 44 ، غافر / 21 و 82 ، محمد / 10 .
27- انعام / 152
28- اعراف / 26 ، مائده / 100 .
29- نور / 44.
30- محمدرضا حكيمي ، « فرياد الحياه » ، مجله قرآني بشارت ، شماره 3 ص 8 .
31- عن ابي عبدالله عليه السلام قال كان اميرالمؤمنين (ع) يقول « نبه بالتفكر قلبك و جاف عن الليل جنبك و اتق الله ربك » « اصول كافي ج 2 ص 54 » . به نقل از اربعين حديث ، امام خميني (ره) ، حديث دوازدهم ، ص 189 .
32- ابراهيم / 19
33- بقره / 242
34- بقره / 164
35- بقره / 179 ، 197 و 269 ،آل عمران / 7 و 190 ، مائده / 100 ،يوسف / 111 ، رعد / 19 ، و ....
36- آل عمران / 13 ، نور / 44.
37- طه / 54 و 128
38- بحار / 71 و 323
39- قرآن و روان شناسي ، ارض 105 با تلخيص .
40- بقره / 170 و نيز ر.ك.: يونس 78 ، زخرف / 22 و 23 ، مائده / 104 ، اعراف / 70 ، سباء / 43.
41- مائده / 103
42- اسراء / 36 ، ر.ك.: حج / 3 و 8 ، غافر / 35 و 56.
43- قصص / 50 و نيز ر.ك.: ص 26 ، نساء / 135 ، جاثيه / 23 ، نجم / 23 ، روم / 29.
44- يونس / 100
45- ملك / 10
46- فرقان / 44 و نيز ر.ك.: انفال / 22.
47- مائده / 103.
48- مائده / 58.
49- حشر / 14.
50- نحل / 108 و نيز ر.ك.: روم / 59 ، اعراف / 100 و 101.
51- بقره / 7 و نيز ر.ك.: اسراء / 46 ، فصلت / 5 .
52- محمد / 24.