شايعه درقرآن و روايات

پدیدآورمحمد مازندرانی

تاریخ انتشار1388/11/21

منبع مقاله

share 1470 بازدید
شايعه درقرآن و روايات

محمد مازندرانى
پيش‏گفتار

اسلام همواره به انسان توصيه مى‏كند تا درباره آن‏چه به آن يقين و علم ندارد، زبان نگشايد همچنان كه‏مى‏فرمايد:
«لا تقف ما ليس لك به علم ان السمع و البصر و الفؤاد كل اولئك كان عنه مسئولا». (1)
به چيزى كه علم و اطمينان ندارى، اعتماد مكن و آن را بر زبان مياور، زيرا گوش و چشم و دل و انديشه آدمى‏مسوول خواهند برد. امام سجادعليه السلام به يكى از حاضران در جلسه خود فرمود:
«ليس لك ان تكلم بما شئت‏».
هر گونه كه دلت‏بدان مايل است، نمى‏توانى لب بگشايى.
پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله وسلم نيز فرموده‏اند:
«رحم الله عبدا قال خيرا فغنم او صمت فسلم‏»خدا بيامرزد كسى را كه كلام خداپسندى را بر زبان آورد و پاداش گيرد و يا آنكه سكوت حكيمانه كند و (از مبتلاشدن به كيفر سخنان ناستوده) سالم بماند.
امام سپس فرمود:
«و ليس لك ان تسمع ما شئت لان الله يقول: ان السمع والبصر...» (2) تو آزاد نيستى به هر سخنى كه دلت‏بدان تمايل دارد، گوش فرا دهى، زيرا خداى عز و جل مى‏فرمايد: گوش وچشم و... مسؤوليت دارند. (3) هر يك از ابزار ادراكى، اعم از حس ظاهر - سمع و بصر و...- و حس باطن- عقل و انديشه و...- حجت الهى‏اندو آدمى با در اختيار داشتن چنين ابزارى مسؤول است و بايد در صراط صحيح گام بردارد. (4)
در سوره «يس‏» مى‏خوانيم:
«اليوم نختم على افواههم و تكلمنا ايديهم و تشهد ارجلهم بما كانوا يكسبون‏». (5)
امروز دهان‏هاى آن‏ها را مى‏بنديم، در حالى كه دست‏ها و پاهاى آنان عليه آنان گواهى وشهادت مى‏دهند.
گاهى حتى اخبارى كه به آن اعتماد و يقين داريم را نيز نبايد براى ديگران بازگو كنيم، بلكه بايدعاقبت و نتيجه آن را نيز بسنجيم. چنانكه اميرالمؤمنين‏عليه السلام مى‏فرمايد:
«لا تقل مالا تعلم بل لا تقل كل ما تعلم‏». (6)
نه تنها چيزى كه علم ندارى، بازگو مكن بلكه همه آنچه را كه مى‏دانى را نيز مگو. خواجه عبدالله‏انصارى مى‏گويد:
جز، راست نبايد گفت هر راست نشايد گفت
اسلام به صمت و كم‏گوئى، متين و استوار گوئى - حق گوئى - پرهيز از اضافه‏گوئى و هرزه‏گوئى توصيه و تاكيد كرده است و به فرموده امام صادق‏عليه السلام:
«المؤمن ملجم‏». (7)
انسان باايمان در سخن گفتن، محدود و زبان او بسته است.

شايعه چيست؟

شايعه خبر بى‏اساسى است (8) كه گوينده آن را براى ترور شخصيت انسان برجسته و آبرومند و ياهر موضوع دلخواه - فردى يا اجتماعى - در جامعه نشر مى‏دهد.
در فصل لغت‏نامه اصول روانشناسى آمده است:
هر گزارش تاييد نشده يا شرح يك حادثه كه آزادانه - بدون توجه به راستى و نادرستى آن -دهن به دهن مى‏گردد را شايعه گويند. (9)
در معناى لغوى شايعه، انتشار خبر، نهفته است - چنانكه راغب در مفردات (10) بدان اشاره دارد-لكن خبرى بى‏اساس و يا ناروايى كه در ميان مردم زبان به زبان گردد.

ويژگى‏هاى شايعه

الف) شايعه داراى پشتوانه است، يعنى فرد يا افرادى در نشر آن دست اندركارند و بار تهمت‏هاو غيبت‏ها و... را بر دوش دارند;
ب) شايعه مرز ناشناس است و تير آن به سوى هر كسى نشانه مى‏رود;
ج) شايعه عمر كوتاهى دارد و پس از چندى از شدت آن كاسته مى‏شود و شيرينى و لذت آن‏براى بانيان آن به تلخى بدل مى‏شود زيرا هميشه آفتاب پشت ابر نمى‏ماند;
د) شايعه، افراد ساده و بيمار دل را مى‏فريبد;
ه) آدم‏هاى مغرض، حسود، معيوب و كج فهم به بيمارى شايعه‏سازى و شايعه پراكنى مبتلامى‏شوند.
كسى كرده بى آبروئى بسى چه غم دارد از آبروى كسى
شايعه در ديدگاه اسلام از گناهانى است كه داراى كيفر دنيوى و اخروى است. (11)

شايعه سازى

1) شايعه سازى گاهى بار سياسى ويژه‏اى دارد. چنانكه دولتهاى توطئه‏گر و سلطه جو عليه‏دولت‏ها و مردم انقلابى ديگر جوامع دست‏به شايعه و جنگ روانى مى‏زنند. 2) و گاهى هم باراخلاقى و اجتماعى دارد. چنانكه توسط بدخواهان، حسودان و كسانى كه داراى احساس‏حقارت‏اند عليه برجستگان جامعه انجام مى‏گيرد. 3) و گاهى نيز بار انتقام جويى دارد كه به‏مضمون «الغيبة جهد العاجز» صورت مى‏گيرد. (12)
قرآن كريم شايعه‏سازان را مستحق عذاب اليم دانسته و مى‏فرمايد:
«ان الذين يحبون ان تشيع الفاحشه فى الذين آمنوا لهم عذاب اليم فى الدنيا والآخرة والله‏يعلم و انتم لا تعلمون‏». (13)
آنان كه دوست دارند در جامعه اسلامى، كار منكرى را اشاعه (شهرت) دهند، در دنيا و آخرت‏به عذاب دردناك دچار خواهند شد و خدا از عاقبت‏سخت آنان باخبر است و شما از آن خبرنداريد.
ظاهر آيه اين نكته را در بر دارد كه عذاب اليم مربوط به اشاعه فحشا است گرچه تعميم آن را نمى‏توان از نظردور داشت زيرا تنقيح مناط حكم مى‏كند در اشاعه ساير منكرات نيز اين چنين باشد زيرا واژه فاحشه اختصاص به‏فحشا ندارد بلكه به همه گونه ناروا و منكرات، اطلاق مى‏شود. لذا اين واژه در حديث معروف نبوى در مقابل «خير»قرار گرفته است.
پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله فرمود:
«من سمع فاحشة فافشاها كان كمن اتاها و من سمع خيرا فافشاه كان كمن عمله‏».
كسى كه از عمل منكرى باخبر شود و آن را افشا كند، چنان است كه خود، آن را انجام داده‏است و كسى كه از كار نيك و شايسته‏اى مطلع گردد و آن را افشاء نمايد بسان كسى است كه آن راانجام داده است. (14)
پس مى‏توان گفت كه عذاب اليم در آيه 19 سوره نور، اختصاص به اشاعه فحشا نداشته و درهمه موارد اشاعه منكرات كاربرد دارد.

شايعه چيست؟ و شايعه‏گر كيست؟

آيا با يكبار نقل كردن خبرى نادرست، شايعه رخ مى‏نمايد؟ و صاحب آن را مى‏توان شايعه‏گر ويا عامل شايعه ناميد؟ طريحى در مجمع‏البحرين در ذيل ماده شيع (15) در تبيين آيه‏«ان الذين يحبون ان تشيع الفاحشة فى‏الذين آمنوا» (16) مى‏نويسد:
«اى يشيعونها عن قصد الاشاعة و محبة لها»مقصود از آيه، كسانى هستند كه خبرى را با تمايل قلبى به قصد شايع شدن بر زبان مى‏آورند. اوهمچنين به نقل حديثى از امام صادق‏عليه السلام مى‏پردازد كه فرمود:
من قال فى مؤمن ما رات عيناه و سمعت اذناه كان من الذين قال الله فيهم ان‏الذين يحبون ان تشيع الفاحشة.
كسى كه در باره انسان مؤمنى به قصد اشاعه فحشاء همراه با ميل قلبى خود ذكر عمل نارواى واقع‏شده‏اى را بر زبان آورد، حتى عمل منكرى كه با چشم خود آن را ديده و با گوش خود آن را شنيده‏است افشا كند از مصاديق آيه است.

شايعه در قرآن

قرآن از مساله افك (17) سخن به ميان آورده و عمل منافقان و ساده انديشان در جهت ترورشخصيت پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم را بازگو كرده و هشدارهاى لازم را ارايه داده است و در آيه 12 سوره نورمى‏خوانيم:
چرا هنگامى كه اين مساله (شايعه افك) را شنيديد، مردان و زنان باايمان نسبت‏به خود (وكسانى را كه همچون خود آنان‏اند) گمان خير نبردند؟! و نگفتند اين دروغى بزرگ است.
در ادامه اين آيه آمده است.
چرا شايعه‏گران چهار شاهد براى اثبات مدعاى خود ارائه ندادند چون نتوانستند از طريق چهارشاهد مدعاى خود را ثابت كنند در پيشگاه خدا در شمار دروغگويان‏اند. (18)
سپس پروردگار متعال مى‏فرمايد:
«ان الذين يحبون ان تشيع الفاحشة فى الذين آمنوا لهم عذاب اليم فى الدنياوالاخرة والله يعلم و انتم لا تعلمون‏». (19)
كسانى كه دوست دارند تا زشتى‏ها ميان مردم باايمان شايع شود، عذاب دردناكى براى آنان دردنيا و نيز آخرت مقرر شده است و خدا به رازهايى آگاهى دارد كه شما از آن‏ها بى‏اطلاعيد.

درس‏هايى از آيات

از اين آيات اصول زير به دست مى‏آيد:
1) شايعه افكنى حرام است و اسلام، اهل آن را كيفر مى‏دهد و نكوهش مى‏كند.
2) نه تنها شايعه‏سازى حرام است، بلكه دوست داشتن اشاعه فحشا و حمايت و پشتيبانى ازشايعه‏سازان نيز حرام مى‏باشد.
3) كيفر شايعه فقط يك كيفر دنيايى نيست‏بلكه اين عمل كيفر اخروى نيز دارد.
4) راز شدت عمل در برابر شايعه‏سازان و عوامل نشر اكاذيب و اشاعه زشتى‏ها را جز خداكسى نمى‏داند. اين مساله گوياى اهميت فراوانى است كه اسلام براى امنيت عرض و آبروى افرادقايل است.
5) وظيفه شنونده شايعه در مورد افك آن است كه از گوينده آن شهود طلب كند و تعداد شهوداو هم بايد از چهار تن كمتر نباشند وگرنه وى را بايد به عنوان دروغگوى شايعه‏پرداز قلمداد كند.
6) حد شايعه افك، حد قذف است و حد قذف همان حد اتهام در فقه اسلامى است.
7) گرچه شايعه‏ساز در آغاز يك تن است، ولى پخش كنندگان آن نيز شايعه‏ساز محسوب‏مى‏شوند.
8) شايعه، غالبا در باره برجستگان جامعه است.
افك‏بعضى از مفسران افك را كذب (20) مى‏دانند، اما صاحب‏نظرانى چون طبرسى در مجمع‏البيان‏مى‏گويند:
هر گونه دروغى را افك نمى‏گويند، دروغى كه در جامعه، موجى بيافريند و اذهان‏را مشوش سازد افك است. (21)
به نظر مى‏رسد، بيشترين كاربرد كلمه افك، شايعه‏اى (22) باشد كه پاى بهتان به عمل فحشا در ميان‏باشد و باعث نگرانى جامعه شود.
روان‏شناسى شايعه مى‏گويد: انسان‏هاى داراى مشكلات روانى به ويژه آنان كه داراى روحيه‏تفوق‏طلبى، كينه‏ورزى و انتقام‏جويى هستند دست‏به شايعه، عليه ديگران مى‏زنند و از حيث‏جامعه‏شناسى نيز شايعه از وجود جامعه‏اى بيمار و غرق در دوئيت و خصومت ميان افرادحكايت دارد و با توجه به روحيات شايعه سازان به روشنى مى‏توان از انگيزه‏هاى آنان پى برد وبايد دانست كه جامعه، هر چه بيمارتر باشد، شايعه در آن زودتر پا مى‏گيرد و ديرتر از ياد مى‏رود.

اضطراب آفرينان (مرجفون)

از آيات مربوط به شايعه آيه 60 سوره احزاب است كه مى‏فرمايد: (23) اگر منافقان، بيمار دلان و اضطراب آفرينان (شايعه سازان) در مدينه دست ازكار ناستوده‏شان بر ندارند تو را عليه آنان بر مى‏گماريم و در آن صورت مدت كمى‏در مدينه اقامت‏خواهند داشت و بناچار بايد در تبعيد بسر ببرند.
هنگامى كه رسول‏خداصلى الله عليه وآله وسلم در جنگى شركت مى‏جست، منافقين، بيمار دلان (گنه‏كاران‏ضعيف الايمان) و شايعه افكنان شايع مى‏كردند كه پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله وسلم كشته شد و يا آنكه اسير گرديدو... تا اضطراب، نگرانى، ياس و دلسردى در اجتماع مسلمانان پديد بيايد و هوس‏بازان و افرادضعيف‏الايمان ديگر هم آن را ترويج مى‏كردند. (24)
واژه مرجفون از ارجاف به معنى اضطراب است. مرجفون عبارتند از: اضطراب آفرينان ومتزلزل (25) كنندگان قلوب مردم.
در تفسير قمى درباره آيه 60 سوره احزاب آمده است:
گروهى از مردم منافق در مدينه در غياب رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم دست‏به شايعه مى‏زدند.
«نزلت فى قوم منافقين كانوا فى المدينة يرجفون برسول الله اذا خرج فى بعض غزواته يقولون‏قتل و اسر فيغتم المسلمون لذالك...».
آنان باعث اندوه و ناراحتى مسلمانان مى‏گشتند. از اين رو دستور آمد:
«لا يجاورونك الا قليلا - يعنى نامرهم باخراجهم من المدينه‏».
اينان به‏زودى بايد اخراج شوند. در ادامه آن آمده است:
«ملعونين اينما ثقفوا اخذوا و قتلوا تقتيلا».
در روايت ابى‏الجارود از امام باقرعليه السلام آمده است:
«فوجبت عليهم اللعنة‏». (26)
لعنت و نفرين بر ايشان واجب است. (27)
زمخشرى در كشاف، ملعونين را صفت‏شايعه پراكنان مى‏داند (28) فخر رازى يادآور مى‏شود كه آنان‏سه گروه بودند كه بعضى داراى روحيه نفاق و بعضى داراى روحيه فسق و فجور پيشگى و بعضى‏داراى روحيه شايعه‏گرى بودند. (29) ولى بعضى از مفسران مى‏نويسند آنان يك دسته از مسلمانان‏بودند كه سه خصيصه را با هم داشتند. (30)

شايعه در نهج‏البلاغه

در نهج‏البلاغه شايعه‏گرى با عناوين مختلف نكوهش و به‏ويژه از واژه اقاويل درباره اين گروه‏استفاده شده است. امام در يك جا از شايعه‏سازان به عنوان اشرار ياد مى‏كند. در خطبه 78نهج‏البلاغه مى‏خوانيم:
«فدع ما لا تعرف فان شرارالناس طائرون اليك باقاويل السوء». (31)
از نقل مطالبى كه درباره آن اطلاع كافى نداريد پرهيز كن، زيرا اشرار، مطالب‏بى‏اساس يعنى شايعات را عليه من به گوش شما مى‏رسانند.

تاثير شايعه‏گرى در روح گوينده

امام در جايى ديگر به شايعه سازان هشدار مى‏دهد، كلامى كه بر زبان‏شان جارى مى‏شود تاثيرسوء در نفس خودشان نيز مى‏گذارد و در نامه اعمال‏شان به يادگار مى‏ماند. آن حضرت مى‏فرمود:
«الاقاويل محفوظة و السرائر مبلولة و كل نفس بما كسبت رهينة‏». (32)
گفتار آدمى بر جاى مى‏ماند و باطن آدمى نيز امتحان مى‏شود و هر كسى در گروكردار خويش است.
امام‏عليه السلام مى‏فرمود:
هر يك از شما كه از عيب ديگران آگاهى دارد هنگامى كه آن عيب را در خودنيز مى‏يابد از عيب‏جوئى خوددارى كند و اگر آن عيب را ندارد، بايد خداى را شاكرباشد كه از اين‏گونه عيب‏ها پاك است.
اى مردم آن كس كه از برادر مؤمنش استقامت در دين و درستى در كردار راسراغ دارد، بايد به سخنانى كه اين و آن در باره‏اش مى‏گويند و شايعه‏پراكنى‏مى‏كنند گوش فرا ندهد. آگاه باشيد گاهى تيرانداز تيرش به خطا مى‏رود. سخن‏باطل فراوان بر زبان جارى مى‏شود، زيرا خدا شنوا و گواه است. و بدانيد كه بين حق‏و باطل چهار انگشت فاصله است، يعنى ميان گوش و چشم چهار انگشت‏بسته‏فاصله است. پس آنچه را كه خود ديده‏ايد و ترديدى در آن نداريد، حق است وآنچه را كه از اين و آن شنيده‏ايد ناحق به حساب آوريد. (33)

حكم شايعه در تاريخ

در اديان پيشين، شايعه‏گران كيفر سنگينى داشتند. از آيه 62-60 سوره احزاب (34) به دست‏مى‏آيد كه در اديان گذشته شايعه‏پراكنان كشته مى‏شدند. (35)
قابل ذكر است كه شايعه‏اى كه در آن اتهام به فحشاء باشد، حد آن هشتاد ضربه شلاق است،وگرنه تعزير دارد. ولى شايعه‏اى كه توسط منافقان عليه مؤمنان راستين به راه انداخته شود، حد آن‏تبعيد و قتل است. عبدالله شبر در تفسير آيه بالا مى‏نويسد:
در اقوام پيشين منافقان شايعه‏گر را مى‏كشتند. (36)
طبرسى نيز در مجمع‏البيان مجازات قتل و تبعيد را براى منافقان ذكر مى‏كند و مى‏نويسد منافقان‏شايعه‏گر محكوم به تبعيد و يا اعدام مى‏گشتند.

شايعه‏سازان چه‏كسانى هستند؟

1) كسى كه دچار خشم و حالت انتقام جويى است‏به شايعه‏سازى عليه ديگران دست مى‏زند;
2) كسى كه گرفتار گزافه‏گوئى بوده زبان او از اختيار عقل و ايمان او خارج شده و بر مبناى‏هواهاى نفسانى و خواسته‏هاى شيطانى سخن مى‏گويد و عادت به غيبت و تهمت و افتراء وياوه‏گوئى‏هاى ديگر دارد، در اين باره مرزى را نمى‏شناسد و به شايعه‏سازى مى‏پردازد.
3) كسى كه خود معيوب است دوست دارد تا عيوب او شايع شده و افرادى همانند او درجامعه وجود داشته باشند. شايعه‏ساز اگر افراد مماثل خود را در جامعه نيابد از راه شايعه افكنى‏حضور توهمى و تخيلى در جامعه ايجاد مى‏كند; امام اميرالمؤمنين‏عليه السلام در اين باره مى‏فرمايند:
«ذوواالعيوب يحبون اشاعة معايب الناس ليتسع لهم العذر فى معايبهم‏». (37)
آدم معيوب، دوست مى‏دارد تا عيوب مردم در ميان جامعه فاش شود تا عذرى‏براى او فراهم آيد.
4) كسى كه در درون خود درباره برجستگى‏هاى ديگران احساس حقارت كند.
5) كسى كه اهل شر است.
اميرالمؤمنين‏عليه السلام مى‏فرمايند:
«فان شرار الناس طائرون اليك باقاويل السوء». (38)
افراد شرور و اشرار مردم، شايعات و نارواها مى‏پراكنند.
هشدارى از پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم درباره شايعه‏پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله وسلم فرمود:
«انى لعرفت قوما يضربون صدورهم ضربا يسمعه اهل النار و هم الهمازون‏اللمازون الذين يلتمسون عورات المسلمين و يهتكون ستورهم و يشيعون فيهم‏من الفواحش ما ليس فيهم‏». (39)
گروهى را مى‏شناسم كه در قيامت آنچنان به سينه آنان ضربه وارد مى‏شود كه‏اهل جهنم صداى سينه آنان را مى‏شنوند و آنان كسانى‏اند كه در پى اطلاع از عيوب وگناهان پنهانى ديگران بوده‏اند و به هتك حرمت و فاش كردن آنها مى‏پردازند وچيزهائى را عليه آنها شايعه مى‏كنند كه آنان اهل آن نبودند.

اثرات منفى شايعه

جنگ روانى و اضطراب و نگرانى يكى از ميوه‏هاى تلخ شايعه در جامعه است. پيامدهاى ديگرشايعه عبارتند از:
الف) تشديد كينه‏ها، خصومت‏ها و تفرقه و تضاد در ميان افراد;
ب) اوج‏گيرى رذايل اخلاقى از جمله: اخلاق نارواى غيبت، دروغ، افتراء و...;
ج) روحيه بدخواهى و تقويت روحيه انتقام‏جوئى;
د)حريم شكنى و ناديده گرفتن حرمت افراد و زيرپا رفتن بسيارى از مؤلفه‏ها و قوانين اخلاقى واجتماعى;
ه) به مخاطره افتادن انتظام اجتماعى;
و) تضعيف روحيه دگر دوستى، فداكارى و مؤلفه‏هاى اتحاد، يگانگى و حس اخوت.
وظيفه مسلمين در برابر شايعه‏پردازى
در آغاز بر اين نكته بايد تاكيد كرد كه انسان باايمان مجاز نيست كه به هر سخنى گوش فرا دهد.اميرالمؤمنين‏عليه السلام مى‏فرمايند:
سامع القول شريك القائل (غرر الحكم).
شنونده سخن، شريك گوينده است از حيث كيفر يا پاداش.
چنانكه امام جوادعليه السلام فرمودند:
«من اصغى الى ناطق فقد عبده‏» (40) كسى كه گوش جان به كلام گوينده‏اى مى‏سپارد چنان است كه او را مى‏پرستد.
و بر اين اساس اگر گوينده، در هر وادى از خير و شر توسن سخن بجهاند شنونده همراه اواست.
علاوه بر آن شنونده بايد درباره آدم مؤمن ديگر پرده‏پوشى كند، چنانكه پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله وسلم‏فرمودند:
«لا يستر عبده مؤمن عورة عبد مؤمن الا ستره الله عورته يوم القيامة‏». (41) هيچ مؤمنى زشتى‏هاى بنده مؤمن ديگر را نمى‏پوشاند مگر آنكه خدا در قيامت‏زشتى‏هاى او را مى‏پوشاند.
و نيز آن حضرت فرمود:
«لا يؤمن العبد حتى يحب لاخيه ما يحب لنفسه من الخير». (42)
انسان، مؤمن محسوب نمى‏شود مگر آنكه دوست‏بدارد براى ديگران آنچه راكه براى خود دوست مى‏دارد.
همچنين شنونده شايعه بايد از گوينده - عامل نشر اكاذيب - چهار شاهد عادل جهت صدق‏منظور او (در صورتى كه پاى اتهام به روابط نامشروع جنسى در كار باشد) بخواهد وگرنه بايد به‏حرف او توجه نكند و يا آنكه او را به محكمه، يا به افرادى كه از پى‏گيرى كنندگان مساله‏اند معرفى‏كند تا آنان قضيه را تعقيب كنند؟
وظيفه اصلى آن است كه علاوه بر شايعه، بلكه گناه واقع شده نيز منتشر نشود.
امام هشتم‏عليه السلام فرمود:
«المذيع بالسيئة مخذول والمستتر بالسيئة مغفور». (43)
كسى كه گناه را نشر مى‏دهد مطرود است و كسى كه در استتار و فراموش شدن‏آن مى‏كوشد مشمول آمرزش الهى است.

فلسفه تحريم شايعه

پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله وسلم تلاش وافر داشت تا گناهانى كه در پنهانى انجام مى‏شود به شايع شدن وبدنامى جامعه منجر نشود. آن حضرت مى‏فرمود:
«من اذعى فاحشة كان كمبتدئها». (44)
كسى كه عمل نارواى انجام يافته را فاش مى‏كند چنان است كه خود آن را انجام داده است.
مردى به امام هفتم گفت چيزى به كسى (كه داراى ايمان به خدا و پايبند به دستوارت دين‏است) نسبت مى‏دهند و نسبت دهندگان از افراد با وثوق‏اند ولى وقتى با آن شخص صحبت كردم‏آن را به شدت انكار كرد و من در شك واقع شده‏ام چه كنم؟ امام فرمود:
«كذب سمعك و بصرك عن اخيك‏». (45) در اين هنگام، گوش وچشم خود را تكذيب كن.

كيفر شايعه

كيفر شايعه دنيوى و اخروى است. كيفر دنيوى، حد و لعن و مذمت و نكوهش است. و كيفراخروى عذاب قبر در برزخ و دخول در آتش قيامت است.
حد شايعه (اگر اتهام به زنا و عمل فحشا باشد) همان حد قذف (افتراء) 80 ضربه شلاق است‏و از آن پس ديگر گواهى شايعه‏گر پذيرفته نمى‏شود. در باب قذف، در قرآن مى‏خوانيم:
«والذين يرمون المحصنات ثم لم ياتوا باربعة شهداء فاجلدوهم ثمانين جلدة ولا تقبلوا لهم‏شهادة ابدا». (46)
هنگامى كه آيات شايعه نازل و حكم كيفرى شايعه‏گر مشخص شد رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم‏دست‏اندركاران شايعه در باره عايشه را فرا خواند. آنان عبارت بودند از: 1) حسان بن ثابت، يكى‏از شعراى نامدار رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم، 2) حمنه، دختر زينب همسر رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم، 3) عبدالله بن‏ابى سلول يكى از منافقان مدينه، 4) مسطح بن اثاثة (يكى از مهاجران و از رزمندگان جنگ بدر، اوپسرخاله ابوبكر بود).
اينان آلت دست منافق معروف عبدالله بن ابى سلول شده بودند. رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم آنان را فراخواند و حد شايعه در باره آنان را اجراء كرد. ولى عبدالله ابى سلول را دو حد زد. زيرا، اولا:شكستن حريم پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم و افتراء به همسر رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم كيفر مضاعف دارد و ثانيا: شايعه‏سازو ناشر آن مساوى نيستند. او شايعه آفريد و نيز به نشر آن اقدام كرد و ديگران فقط به نشر شايعه(اكاذيب) دست زدند. مى‏توان گفت كه اين از موارد ويژه است كه هم حق الناس است و هم حق‏الله.
سيوطى در تفسير جلالين يادآور مى‏شود كه «عذاب اليم‏» در دنيا حد قذف و در آخرت دخول‏در جهنم است‏بخاطر آنكه اين مساله يكى از حقوق الهى است كه آتش را در پى دارد. (47)
فخر رازى كيفر دنيوى را اجراء حد و نيز لعن و نفرين و مذمت و نكوهش و كيفر اخروى راعذاب قبر و عذاب در قيامت مى‏داند. (48)
همچنين; سيوطى در تفسير الدرالمنثور نقل مى‏كند: كسى كه از عمل فحشا در جامعه تبليغ‏مى‏كند بايد كيفر شود گرچه سخن او صادق باشد.
«من اشاع الفاحشة فعليه النكال و ان كان صادقا».
اما در باب شايعه‏اى كه اتهام به فحشا نباشد شايعه‏گر، از مصاديق ملعونين در آيه 61 سوره‏احزاب است، از اين رو لعن و نفرين مى‏شود و گواهى و شهادت دادن او از اعتبار ساقط و تعزيرمى‏شود.

كيفر مردم آزارى

راوى مى‏گويد از امام صادق شنيدم كه فرمود:
بايد آماده جنگ با خدا باشد كسى كه بنده باايمان مرا بيازارد و از غضب من در امان است كسى‏كه به اكرام و احترام بنده مؤمن من اقدام مى‏كند. (49)
شيخ طوسى در كتاب نهاية در بحث‏حدود مى‏گويد:
«... و كل كلام يؤذى المسلمين فانه يجب على قائله التعزير... و من نبز مسلما او اغتابه وقامت عليه البينه ادب‏». (50)
هر سخنى كه مايه آزار مسلمانان شود واجب است گوينده‏اش تعزير شود و همچنين كسى كه ازمسلمانان عيب‏جويى به عمل آورد و يا از آنان غيبت نمايد و بر اين مساله بينه‏اى گواهى دهد، بايدتاديب شود.
وى در ادامه مى‏نويسد:
«و شاهدا الزور يجب ان يؤدبا و يشهرا فى قبيلتهما او قومهما و يعزما بما شهدا به ان كانا قداتلفا بشهادتهما شيئا». (51)
كسانى كه به ناحق گواهى دهند بايد تاديب شوند و در ميان قبيله خود بايد گردانده شوند و نيزبايد در صورتى كه گواهى آنان مايه تلف شدن مالى شود، غرامت پرداخت كنند.
در باب شايعه‏سازى نيز بايد توجه داشت كه بعضى از افراد، هم شايعه‏گرند، هم مؤذى‏مؤمن‏اند و هم عملشان نوعى شهادت ناحق محسوب مى‏شود، بنابراين كيفر چندگانه‏اى متوجه‏آنان است.
علامه حلى در تبصره مى‏نويسد:
«و كذا يعزرفى كل قول موجب للاستخفاف‏». (52)
هر سخنى كه مايه تضعيف شخصيت ديگران شود تعزير دارد.

فلسفه شدت كيفر شايعه‏گر

فلسفه اصلى سخت‏گيرى‏هاى اسلام در برابر شايعه‏گران را مى‏توان در نكات زير جستجو كرد:
الف) محيط سالم، روحيه انسان را به سوى سلامتى سوق مى‏دهد چنانكه محيط فاسدزمينه‏هاى گرايش به سوى فساد را در آدمى تقويت مى‏نمايد بنابراين، اسلام بر اين حقيقت تاكيددارد تا افراد در محيط اجتماعى، از يكديگر جز خير و سخن از پاكى‏ها، موفقيت‏ها و تكامل‏نشنوند و در جامعه جز مظاهر تعالى و طهارت روحى و ترقى و تكامل در زندگى نبينند.
ب) حفظ قداست و حرمت محيط اجتماع اسلامى وظيفه همگان است و در راستاى حفظحرمت محيط اجتماعى بايد سيطره باطل را در جامعه محدود و تضعيف كرد و كم كم آن را از بين‏برد. و مظاهر منكر و اعمال ناشايسته را بايد از راه‏هاى مختلف متروك كرد. در حديث آمده است،«الباطل يموت بترك ذكره‏» با دم نزدن از اعمال ناباب، در برخى از موارد، منكر و باطل از بين‏مى‏رود. و بديهى است كه اجراء حدود الهى بدان خاطر است كه ابهت عمل حرام نقض نشود. كسى كه مى‏داند نبايد در پى حرام برود، اما بشنود يا ببيند همه و همگان از آن دم مى‏زنند، روحيه‏گرايش به فحشا و قانون شكنى در او تقويت مى‏شود; لذا فلسفه اجراء حد يا تعزير آن است كه‏مردم بدانند كه حريم‏شكنان و كسانى كه دستورات خدا را زير پا مى‏نهند مورد تنفر خواهند بود.

شايعه در مكتوب عرفانى امام خمينى‏قدس سره

در مكتوب عارفانه عارف پير، خمينى كبيرقدس سره به پسرش حاج سيد احمد خمينى‏قدس سره كه به نام‏نقطه عطف انتشار يافته است مى‏خوانيم:
پسرم! گاهى مى‏بينم از تهمتهاى ناروا و شايعه پراكنى‏هاى دروغين اظهارناراحتى و نگرانى مى‏كنى. اولا بايد بگويم تا زنده هستى و حركت مى‏كنى و تو رامنشا تاثيرى بدانند، انتقاد و تهمت و شايعه سازى عليه تو، اجتناب‏ناپذير است;عقده‏ها زياد و توقعات، روزافزون و حسادت‏ها، فراوان است. آن كس كه فعاليت دارد گرچه صد در صد براى خدا باشد از گزند بدخواهان نمى‏تواند به دور باشد.من خود يك عالم بزرگوار متقى را كه تا به رياست جزئى نرسيده بود براى او جزخير به حسب نوع نمى‏گفتند و تقريبا مورد تسالم اهل علم و ديگران بود به مجردآن كه توجه نفوس به او جلب شد و شاخصيتى دنياوى - ولو ناچيز - نسبت‏به‏مقامش پيدا كرد، مورد تهمت و اذيت‏شد و حسادت‏ها و عقده‏ها به جوش آمد و تادر قيد حيات بود اين مسايل نيز بود.
امام در ادامه اين صحيفه الهى به تفسير آيات تقوى پرداخته مى‏نويسد:
اين تقوى، تقواى از اعمال ناشايسته نيست تقواى از توجه به غير است، تقواى ازاستمداد و عبوديت غير حق است، تقواى از راه دادن غير او جل و علا به قلب است،تقواى از اتكال و اعتماد به غير خداست، آنچه مى‏بينى همه ما و مثل ما بدان مبتلااست و آنچه باعث‏خوف من و تو از شايعه‏ها و دروغ‏پراكنى‏ها است و خوف از مرگ‏و رهائى از طبيعت و افكندن خرقه نيز از اين قبيل است كه بايد از آن اتقاء نمود ودر اين صورت مراد از «ولتنظر نفس ما قدمت لغد» افعال قلبى است كه درملكوت، صورتى و در فوق آن نيز صورتى دارد و خداوند خبير است‏به خطرات قلب‏همه.
پسرم براى ماها كه از قافله «ابرار» عقب هستيم. يك نكته دلپذير است و آن‏چيزى است كه به نظر من شايد در ساختن انسان كه در صدد خود ساختن است‏دخيل است. بايد توجه كنيم كه منشا خوش آمد ما از مدح و ثناها و بد آمدنمان ازانتقاداها و شايعه افكنى‏ها حب نفس است كه بزرگترين دام ابليس لعين است; ماهاميل داريم كه ديگران ثناگوى ما باشند.
[اين گونه مسايل] همچون عمل جراحى دردناكى كه موجب سلامت مريض‏مى‏شود. آنانكه با ثناهاى خود ما را از جوار حق دور مى‏كنند، دوستانى هستند كه بادوستى خود به ما دشمنى مى‏كنند و آنان كه مى‏پندارند با عيب‏گوئى و فحاشى وشايعه‏سازى به ما دشمنى مى‏كنند دشمنانى هستند كه با عمل خود ما را اگر لايق‏باشيم اصلاح مى‏كنند و در صورت دشمنى به ما دوستى مى‏نمايند. من و تو اگر اين‏حقيقت را باور كنيم و حيله‏هاى شيطانى و نفسانى بگذارند، واقعيات را آنطور كه‏هستند ببينيم، آنگاه از مدح مداحان و ثناى ثنا جويان آن‏طور پريشان مى‏شويم كه‏امروز از عيب جويى دشمنان و شايعه سازى بدخواهان; و عيب جويى را آن گونه‏استقبال مى‏كنيم كه امروز از مداحى‏ها و ياوه گويى‏هاى ثناخوانان. اگر از آنچه ذكرشد به قلبت‏برسد، از ناملايمات و دروغ پردازيها ناراحت نمى‏شوى و آرامش قلب‏پيدا مى‏كنى، كه ناراحتى‏ها اكثرا از خودخواهى، است. خداوند همه ما را از آن نجات‏مرحمت فرمايد. (53)

راه‏هاى درمان بيمارى شايعه سازى

ترديدى نيست كه شايعه‏گر، را بايد به چند مساله توجه داد:
1) شايعه‏پرداز بايد به اين حقيقت‏بينديشد كه مشمول نفرين الهى و در شمار دروغگويان‏است. قرآن، در برخى از موارد، رسما از كذب و كذاب نكوهش مى‏كند و در برخى ديگر نيز باآهنگى ديگر آن را مذمت كرده است از جمله مى‏فرمايد:
«قتل الخراصون الذين هم فى غمرة ساهون‏». (54)
مرگ بر دروغگويان، آن كسانى كه در جهل و غفلت غوطه‏ورند.
خراصون كسانى هستند كه مطلب بى‏اساس را به ديگران انتقال مى‏دهند.
طبرسى در جوامع الجامع مى‏نويسد:
«الخراصون... الكذابون المقدرون مالا يصح و هم اصحاب القول المختلف‏».
خراصون به آن دسته از دروغگويانى گويند كه مطلب را بر زبان‏ها مى‏اندازند و از هر درى سخن‏مى‏گويند.
خراصون، به كسانى گفته مى‏شود كه آراء و اقوال مختلف پيرامون عقائد و ايمان از آنان بر زبان‏جارى مى‏شود. اينان در اقوال و گفتار خود دقت ندارند و گاهى به نقل مطالب بى‏اساس‏مى‏پردازند، مطالب دروغ را بر زبان مى‏آورند و در اثر غفلت و جهالت‏خود بدان توجه نمى‏كنند. (55)
2) به اهل شايعه بايد توجه داد كه از ديدگاه اسلام، مجاز نيست كه هر چيزى را بر زبان آوردچنانكه اميرالمؤمنين‏عليه السلام در نهج‏البلاغه مى‏فرمايد:
«لا تقل ما لا تعلم بل لا تقل كل ما تعلم‏». (56)
3) انسان باايمان در پرهيز از سخنان ناروا، از گفتن سخنان خوب نيز تا حدودى بايد خوددارى‏ورزد. به فرموده امام صادق‏عليه السلام:
«المؤمن ملجم‏». (57)
و اميرالمؤمنين‏عليه السلام فرمود:
«اذا تم العقل نقص الكلام‏». (58)
4) حقيقت پيشگى و واقع‏گرايى را پيشه خود ساختن، يكى از راه‏هاى رهايى از بيمارى‏شايعه‏سازى است. امام هفتم‏عليه السلام به هشام، اين چنين رهنمود داد:
اى هشام! اگر در دست تو دانه گردويى است ولى همه مردم آن را جواهر پنداشته‏اند اين پندار،تو را سود نبخشد چون، مى‏دانى كه آنچه در دست تو است گردوئى بيش نيست. همچنين اگر درميان مشت تو، جواهرى باشد، لكن مردم آن را گردو قلمداد كرده‏اند در اين صورت نيز اين پندار،واقعيت را دگرگون نمى‏سازد و زيانى به تو نمى‏رسد. (59)
5) پرهيز از خوشبينى بى‏جا يكى از راه‏هاى درمان و رهايى از بيمارى شايعه سازى است.گرچه نبايد بدون دليل، به ديگران و سخنى كه از آنان شنيده مى‏شود بدبين بود ولى زمان‏شناسى‏را نيز نبايد از نظر دور داشت. زيرا گاهى در جامعه ناامنى در باب گفتار و نيز تهاجم به حيثيت وآبروى افراد، حاكم است. اميرالمؤمنين‏عليه السلام‏فرمود:
چيزى كه از برادر مؤمن خود شنيده و يا ديده‏اى كه به ظاهر ناپسند جلوه مى‏كند، تلاش كن تاآن را به وجه احسن، تفسير و تحليل كنى مگر آنجا كه بر جامعه، ناهنجارى از حيث‏خصلت،بدخواهى و عدم صداقت و صميميت ميان افراد غلبه دارد و تباهى، تاروپود آن را فرا گرفته‏است. (60)
همچنين آن حضرت فرمود:
در جامعه بيمار، اگر كسى خوشبينى را پيشه خود ساخته و از اين راه، ضربه‏اى به او وارد شود،جز خود را ملامت نكند. (61)
چنانكه امام هادى‏عليه السلام فرمودند:
هنگامى كه زمانه به گونه‏اى است كه عدالت و ايمان در ميان مردم حاكميت دارد در اين‏صورت، نبايد بى‏جهت‏به ديگران بدبين بود، مگر در مورد كسى كه بى‏عدالتى از او ديده شده‏باشد. ولى اگر زمانه عكس آن باشد و بى‏عدالتى و لاابالى‏گرى بر مردم حاكم باشد در اين صورت‏نبايد به مردم اعتماد جست، بلكه بايد به آنان سوء ظن داشت مگر در باره كسى كه شايستگى وعدالت او به اثبات رسيده باشد. (62)
6) اجراء تعزير و يا حد الهى درباره شايعه‏گر يكى از راه‏هاى مبارزه با اين عمل شوم است.
7) به شايعه‏گر بايد توجه داد كه عمل تو بدترين شيوه مردم آزارى است.
8) به شايعه‏گر بايد توجه داد كه عمل تو نوعى جنگ با خداست.
9) به شايعه‏گر بايد توجه داد كه گواهى و شهادت تو در جامعه از اعتبار ساقط است.
10) پرهيز از پرحرفى.
پرهيز از پرحرفى و روى آوردن به كم حرفى يا سكوت حكيمانه آدمى را از بيمارى شايعه ونارواگوئى نجات مى‏دهد. زيرا پرحرفى به هرزه‏گويى منجر مى‏شود. به قول اميرالمؤمنين‏عليه السلام:
آن كس كه زياد سخن مى‏گويد زياد اشتباه مى‏كند، و آن كس كه زياد اشتباه كندحيايش كم مى‏شود و كسى كه حياتش كم شود، پارسائيش نقصان مى‏پذيرد و كسى كه‏پارسائيش نقصان پذيرد، قلبش مى‏ميرد و كسى كه قلبش بميرد، داخل دوزخ مى‏شود وآن كس كه به عيب‏هاى مردم چشم بدوزد و آن را شماره كند ولى همانها را خود داراباشد احمق واقعى است. (63)

پی نوشت ها:

1) اسراء، 36.
2) اسراء (17): 36.
3) ر.ك: فيض كاشانى، تفسير صافى، ج 3، ص 192.
4) فخر رازى، تفسير كبير، نشر دارالفكر، ج 20، ص 211، علامه طباطبائى، الميزان، ج 13، ص 94.
5) يس (36): 64.
6) ر.ك: نهج‏البلاغه، حكمت، شماره 383.
7) ر.ك: علامه مجلسى، بحارالانوار، ج 75، ص 275.
8) ر.ك: دهخدا، لغت‏نامه، واژه شايعه.
9) ر.ك: نرمان، ل، مان، اصول روانشناسى، ترجمه دكتر ساعتچى، فصل لغت نامه، جلد دوم، ص 649.
10) ر.ك: راغب، مفردات، ماده شيع.
11) ر.ك: داستان بازگشت رسول‏خداصلى الله عليه وآله وسلم از جنگ بنى مصطلق و پيش‏آمدن مساله افك، همين نوشتار.
12) نهج‏البلاغه، حكمت، 461.
13) نور (24): 19.
14) وسايل الشيعه، ج 12، ص 296، چاپ جديد.
15) طريحى، مجمع‏البحرين، ج 4ص 354، نشر دارالهدى.
16) نور (24): 19.
17) طبرسى، مفسر مجمع‏البيان ذيل آيه افك مى‏نويسد: هر گونه دروغى را افك نمى‏گويند بلكه به دروغ مهم كه مساله را دگرگون درجامعه معرفى مى‏نمايد، افك گفته مى‏شود.
18) لولا اذ سمعتوه ظن المؤمنين والمؤمنات بانفسهم خيرا و قالوا هذا افك مبين (نور - 11).
19) نور (24): 19.
20) ر.ك: جصاص، احكام القرآن، ج 3، ص 447، ذيل آيه 19 سوره نور.
21) ر.ك: طبرسى، مجمع البيان، ذيل آيه 19، سوره نور.
22) ر.ك: طريحى، مجمع‏البيان، ماده افك.
23) لئن لم ينته المنافقون والذين فى قلوبهم مرض والمرجفون فى المدينة لنغرينك بهم ثم لا يجاورونك فيها الا قليلا ملعونين اينماثقفوا اخذوا و قتلوا تقتيلا. (س 31، 61)
24) ر.ك: علامه طباطبائى، الميزان، ج 6، ص 345 و 340، والذين يشيعون الاخبار الكاذبة فى المدينة لالقاء الاضطراب بين المسلمين.
25) الرجفة: الزلزلة (كشاف ج 3، ص 561) سمى بها الخبر الكاذب لتزلزله.
26) على بن ابراهيم، تفسير قمى، ج 2، ص 199.
27) ر.ك: تفسير شبر، ذيل آيه 60 سوره احزاب.
28) ر.ك: زمخشرى، الكشاف، ج 3، چاپ البلاغه، ص 561.
29) ر.ك: تفسير كبير، ج 25، ص 261.
30) ر.ك: فخر رازى، ج 25، ص 232، ذيل آيه 61 احزاب.
31) ر.ك: نهج‏البلاغه، خطبه 78.
32) ر.ك: نهج‏البلاغه، حكمت، شماره 343.
33) فليكفف من علم منكم عيب غيره لما يعلم من عيب نفسه، و ليكن الشكر شاغلا له على معافاته مما ابتلى به غيره، ايها الناس من‏عرف من اخيه وثيقة دين و سداد طريق، فلا يسمعن فيه اقاويل الرجال (الناس) اما انه قد يرمى الرامى، و تخطى‏ء السهام، و يحيل‏الكلام، و باطل ذلك يبور، والله سميع و شهيد. اما انه ليس بين‏الحق و الباطل الا اربع اصابع فسئل عليه‏السلام، عن معنى قوله هذا،فجمع اصابعه و وضعها بين اذنه و عينه ثم قال:
الباطل ان تقول سمعت، والحق ان تقول رايت! ر.ك: نهج‏البلاغه، نامه 141.
34) لئن لم ينته المنافقون والذين فى قلوبهم مرض والمرجفون فى المدينة لنغرينك بهم ثم لا يجاورونك فيها الا قليلا ملعونين اينماثقفوا اخذوا و قتلوا تقتيلا سنة الله فى الذين خلوا من قبل و لن تجد لسنة الله تبديلا).
35) ر.ك: تفسير شبر ذيل آيه 60 سوره احزاب (فى الذين خلوا من قبل: من الامم الماضية فى منافقينهم المرجفون للمومنين).
36) ر.ك: تفسير شبر، ذيل آيه 60 سوره احزاب.
37) غرر الحكم.
38) ر.ك: نهج‏البلاغه، خطبه 78.
39) فخر رازى، تفسير كبير، ج 23، ص 183، ذيل آيه 19 نور.
40) ر.ك: مجلسى، بحارالانوار، ج 2، ص 94 و ج 72، ص 264.
41) فخر رازى، تفسير كبير، ج 23، ص 183، ذيل آيه 19 نور.
42) فخر رازى، تفسير كبير، ج 23، ص 183 ذيل آيه 19 نور.
43) كلينى، اصول كافى، ج 2، باب سترالذنوب.
44) اصول كافى، باب التعبير، ر.ك: ابن جمعه، تفسير نورالثقلين، ج 3، ذيل آيه 19، سوره نور.
45) ر.ك: ابن جمعه، نورالثقلين، ذيل آيه 19، سوره نور.
46) نور (24): 25.
47) ر.ك: سيوطى، تفسيرالجلالين، ذيل آيه.
48) فخر رازى، تفسير كبير، ج 23، ص 183.
49) ر.ك: حر عاملى، وسايل الشيعه، ج 8، باب 145 كتاب الحج. راوى مى‏گويد: سمعت الصادق يقول: قال الله عزوجل لياذن بحرب منى‏من اذى عبدى المؤمن وليامن غضبى من اكرم عبدى المؤمن.
50) ر.ك: شيخ طوسى، النهاية مبحث الحدود، نشر قدس محمدى قم، ص 728-729.
51) ر.ك: شيخ طوسى، النهاية مبحث الحدود، نشر قدس محمدى قم، ص 728-729.
52) ر.ك: الحسن الحلى، تبصرة المتعلمين، فى القذف، نشر طهران، ص 187.
53) ر.ك: حضرت امام خمينى‏قدس سره، نقطه عطف، مؤسسه تنظيم و نشر آثار حضرت امام چاپ اول، بهار 1369.
54) ذاريات (51): 10.
55) ر.ك: فيض كاشانى، تفسيرالصافى، ذيل آيه 10 سوره الذاريات.
56) ر.ك: نهج‏البلاغه، قصار.
57) ر.ك: بحارالانوار، ج 75، ص 275، روايات 8.
58) ر.ك: نهج‏البلاغه، قصار، 71.
59) امام هفتم‏عليه السلام فرمود:
يا هشام لو كان فى يدك جوزة و قال الناس لؤلؤة ما كان ينفعك و انت تعلم انها جوزة ولو كان فى يدك لؤلؤة و قال الناس انهاجوزة ما ضرك و انت تعلم انها لؤلؤء. تحف العقول، بخش امام هفتم، ص 386.
60) قال اميرالمؤمنين‏عليه السلام ضع امر اخيك على احسنه حتى ياتيك منه ما يغلبك ولا تظنن بكلمة خرجت من اخيك سوء و انت تجدلها فى الخير محتملا. بحار، ج 75، ص 196.
61) در نهج‏البلاغه آمده است: اذا استولى الصلاح على الزمان و اهله ثم اساء رجل الظن برجل لم تظهر منه خزية فقد ظلم و اذااستولى الفساد على الزمان و اهله فما حسن رجل الظن برجل فقد غرر .
62) الامام الهادى‏عليه السلام: اذا كان زمان العدل فيه اغلب من الجور فحرام ان يظن باحد سوء حتى يعلم ذالك منه و اذا كان زمان الجوراغلب فيه من العدل فليس لاحد اين يظن باحد خيرا ما لم يعلم ذلك منه. ر.ك: بحار الانوار، ج 78، ص 370.
63) و من كثر كلامه كثر خطوه، و من كثر خطوه قل حياؤه، و من قل حياؤه قل ورعه، و من قل ورعه مات قلبه، و من مات قلبه دخل‏النار، و من نظر فى عيوب الناس فانكرها، ثم رضيها لنفسه، فذلك الاحمق بعينه. ر.ك: نهج‏البلاغه، كمت‏شماره 3449.

مقالات مشابه

زمینه های شکل گیری شایعه و راهکارهای مقابله با آن از نگاه قرآن

نام نشریهمطالعات روش شناسی دینی

نام نویسندهمجید معارف‏, مجتبی میرزایی, فاخره فراهانی

شایعه در قرآن و روایات و امنیت جامعه

نام نشریهلسان صدق

نام نویسندهنهله غروی نائینی, نصرت نیل‌ساز, فاطمه پنبه‌دانه‌زاده

الإشاعة: رؤیة قرآنیة (1)

نام نشریهرسالة القرآن

نام نویسندهحسن السعید

فساد، نتیجه گناه

نام نشریهمکتب اسلام

نام نویسندهفرج‌الله فرج‌اللهی

شايعه؛ بمب ويرانگر

نام نویسندهسلمان اکبری

آسيب شناسي شايعه در قرآن (قسمت اول)

نام نویسندهمحمد بهرامی

آسيب شناسي شايعه در قرآن (قسمت دوم)

نام نویسندهمحمد بهرامی

شايعه و آثار منفي آن

نام نشریهروزنامه کیهان

نام نویسندهرضا شریفی

آسیب شناسی شایعه در قرآن

نام نشریهپژوهش‌های قرآنی

نام نویسندهمحمد بهرامی