زندان در قرآن

پدیدآورمحسن کدیور

نشریهکیان

تاریخ انتشار1388/09/22

منبع مقاله

share 883 بازدید
زندان در قرآن

محسن كديور
كيان، ش 53

چكيده: در هيچ يك از آيات قرآن، از زندان به عنوان يك حكم شرعي ياد نشده است؛ بلكه برعكس، زندان تهديدي از سوي حكومتهاي بيدادگر عليه اصلاح‏طلبان است. در هر جامعه‏اي زنداني و نظام سياسي نسبت عكس دارند. حضرت يوسف عليه‏السلام «زنداني اسوه» قرآن است. مهمترين سؤالاتي كه در بحث «زندان در قرآن» مطرح مي‏شوند، عبارت‏اند از: كلام الهي از چه منظري به پديده زندان نگريسته است؟ آيا قرآن مجيد مجازات زندان را تجويز و تأييد كرده است يا اينكه آن را مورد مذمت و تقبيح قرار داده يا اصولاً به ارزش‏گذاري آن نپرداخته است؟ هدف قرآن مجيد از بيان قصه زندان چه بوده و چه عبرتهايي در آن نهفته است؟ آيا در قصص قرآني، زندان و تهديد به حبس، حربه مستمندان و مستكبران عليه مصلحان و پاكان است يا مجازات مجرمان و بدكاران توسط صالحان و اخيار؟ دليل شرعي كدام مجازات زندان، آيات قرآن است؟ آيا در مجازاتهاي اخروي، زندان جايي دارد؟... در بحث زندان در قرآن به ترتيب از چند واژه استفاده شده است: سجن، حبس، حصر، امساك و احيانا نفي. از پنچ واژه يادشده، سجن و مشتقات آن دقيقا در زندان متعارف ظهور دارد اما ساير واژه‏ها اگرچه دلالت بر نوعي محدوديت، تضييق و تنگ گرفتن دارند، در زندان متعارف متعين نيستند و اعم از آن هستند و با عنايت به قراين موجود در آيات مربوطه، برخي از آيات مشتمل بر واژه‏هاي اخير هيچ دلالتي بر زندان يا ديگر انواع تضييق مورد بحث ندارد. مجموعه آيات يادشده را مي‏توان در سه دسته موضوعي تنظيم كرد: 1. زندان حربه مستبدان عليه مصلحان؛ 2. زندان، مجازات مجرمان؛ 3. زندان اخروي. 1. زندان حربه مستبدان عليه مصلحان: اين مبحث را در دو محور دنبال مي‏كنيم: اول، حربه كهنه تهديد صالحان به زندان: شيوه رايج همه ناصالحان در طول تاريخ در مواجهه با صالحان و مصلحان، تهديد و ارعاب بوده است. ناصالحان كه با زور و به ناحق قدرت سياسي را به چنگ آورده‏اند و با استبداد و فشار بر مردم حكومت مي‏كنند، هيچ صداي مخالفي را برنمي‏تابند و بويژه از آنان كه پايه‏هاي نظري سلطه شيطانيشان را مخدوش مي‏كند و در خانه ذهن مردم گُل سؤال غرس مي‏كنند و در مرداب راكد جامعه موج «چرا» ايجاد مي‏كنند به شدت واهمه دارند. پيامبران و مصلحان همواره بين يك دوراهي دشوار قرار داده مي‏شوند، يا اينكه دست از دعوت به رهايي و آزادي و خداخواهي بردارند و همرنگ زمانه شوند و يا خود را براي تحمل تبعيد از شهر و ديار، سنگسار شدن، به صليب كشيده شدن و بريده شدن دست و پا بر خلاف هم، سوزانده شدن در آتش، به زندان افكنده شدن و بالاخره قتل آماده كنند. قرآن كريم در عبرتهاي زندگي پيامبراني چون شعيب عليه‏السلام ، نوح عليه‏السلام ، ابراهيم عليه‏السلام ، موسي عليه‏السلام و هابيل عليه‏السلام به اين موارد اشاره كرده است. اما فقط دو پيامبرند كه به زندان تهديد مي‏شوند: موسي عليه‏السلام و يوسف عليه‏السلام . در قصه حضرت يوسف عليه‏السلام ، همسر عزيز مصر، پس از ناكامي در عشقش به يوسف، به زنان مصر مي‏گويد: و لئن لم يعفل ما امره ليسجنن و ليكونا من الصاغرين (يوسف: 32). اين آيه حاوي چندين نكته سياسي است: 1 ـ به زندان افتادن انسان صالحي همچون يوسف زنگ خطر فرو ريختن همه ارزشهاي اخلاقي در چنين جامعه‏اي است. زندانها ميزان‏الحراره جامعه‏اند. براي اين كه بداني جامعه‏اي بيمار است يا سالم، به زندانهاي آن بنگر. زندانها آينه صادق جامعه و نظام سياسي خود هستند. براي آزمودن سلامت يك نظام سياسي قبل از هر چيز بايد ديد آن نظام چه كسي را زنداني مي‏كند. 2 ـ ملكه مصر به يك قاعده كلي كه در همه نظامهاي استبدادي و طاغوتي جاري است، اشاره مي‏كند: «اگر آنچه او را امر كرده‏ام انجام ندهد، حتما به زندانش مي‏افكنم و خوارش مي‏كنم»؛ يا اطاعت محض از حاكميت يا به زندان افتادن. موسي كليم‏اللّه‏ نيز از سوي فرعون تهديد مي‏شود. فرعون عاجز از پاسخ به ادله موسي او را تهديد مي‏كند: «اگر خدايي جز من اتخاذ كني، حتما از زندانيان خواهي بود» پيامبر اكرم صلي‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم در فهم صحيح اين‏گونه آيات قاعده‏اي كلي به دست داده است: «من اُطاع مخلوقا غير طاعة اللّه‏ جل و عز فقد كفر و اتخذ الها من دون اللّه‏» بر اساس اين قاعده عميق نبوي اطاعت از آدميان در باطن [ باطل؟] كفر است و از آن سو مردم را به اطاعت محض فرا خواندن خدايي كردن است. بر اين اساس همه حكومتهاي استبدادي و طاغوتي به شيوه فرعون سلوك مي‏كنند و هر كس اوامر آنها را نپذيرد، و خدايگاني آنها را با ترديد مواجه كند، جزايش زندان است. وقتي فردي به زندان افكنده مي‏شود يعني وجود او تهديدي براي جامعه است. اگر زنداني از مصلحان باشد، يعني نظام سياسي آن جامعه از اصلاح‏طلبي احساس خطر مي‏كند. به ياد داشته باشيم كه در هر جامعه‏اي زنداني و نظام سياسي با هم نسبت عكس دارند. دوم، زنداني اسوه قرآن: سوره يوسف آكنده از ظرايف اخلاقي و تربيتي است، در اينجا به امور مرتبط با مسأله زندان حضرت يوسف عليه‏السلام در ضمن ده نكته مي‏پردازيم: 1. يوسف به دليل پاكدامني، از سوي ملكه متهم مي‏شود (قالت ما جزاء من اراد بأهلك سوء الا ان يسجن او عذاب اليم؛ يوسف: 25). بحث زندان يوسف با يك «دروغ» از سوي ملكه آغاز مي‏شود. 2. زنان شهر تصديق مي‏كنند كه ملكه در دلباختن به جمال يوسف محق بوده است. يوسف به زندان «تهديد» مي‏شود كه اگر از اوامر ملكه اطاعت نكند زنداني مي‏شود (لئن لم يفعل ما امره ليسجنن و ليكونا من الصاغرين)؛ 3. يوسف در دوراهي آلودن دامن به گناه و زنداني «آگاهانه و مختارانه» زندان را برمي‏گزيند. نكته سوم همين عنصر آگاهي و اختيار يوسف است. اين سرنوشت محتوم همه صالحان است كه آگاهانه و آزادانه زندان را بر اطاعت از منويات حاكم ناصالح ترجيح مي‏دهند. وقتي اصلاح‏طلبي احساس مي‏كند چاره‏اي جز زندان رفتن ندارد، در واقع عملاً به جامعه اعلام مي‏كند كه حاكميت از مشروعيت ساقط شده است؛ 4. يوسف زماني به زندان افكنده مي‏شود كه حقانيت و بي‏گناهي او بر حاكميت روشن است (ثم بدا لهم من بعد ما رأوا الآيات ليسجننه حتي حين)؛ 5. او در زندان بيكار نيست بلكه به تبليغ دين حق در بين زندانيان مشغول است (يا صاحبي السجن أرباب متفرقون خير ام اللّه‏ الواحد القهار)؛ 6. يوسف از طرق و وسايل مشروع براي رهايي از زندان غافل نيست. او هرگز از عزيز مصر تقاضاي عفو نمي‏كند، آنچه او خواست، صرفا يك يادآوري بود (اذكرني عند ربك). يوسف با اين تذكر دقيقا خلاف نظر عزيز مصر عمل مي‏كند. اين وظيفه همه صالحان خارج از زندان است كه براي رهايي مصلحان از غل و زنجير، با رعايت عزت زنداني اقدام كنند و كمترين خدمت، زنده نگاه داشتن ياد اوست. اين درست برخلاف نظر ارباب قدرت است. 7. يوسف بي‏مزد و منت و بدون هيچ قيد و شرطي خواب ملك را تعبير مي‏كند. چرا اولاً فاجعه قحطي در راه بود و شفقت يوسف صديق بر مردم اقتضا مي‏كرد تا به سرعت به مصلحت آنان اقدام كند. مصلحان درخواست حكومتهاي جائر را تنها در اموري كه مصلحت عمومي و خير عامه بر آن است مي‏پذيرند؛ 8 . عزيز مصر بلافاصله يوسف را آزاد مي‏كند. يوسف بر بي‏گناهي خود به ماجراي زنان مصر و بريدن دستشان استشهاد مي‏كند، و زنان به پاكي يوسف شهادت مي‏دهند و عزيز مصر نيز به گناه خود اعتراف مي‏كند؛ 9. آنان كه براي رضاي خدا رنج زندان را به خود خريده‏اند رهاييشان از زندان را نيز از او مي‏طلبند و از خداي خود خواسته‏اند تا زماني كه زندان بودن آنان در استمرار دين و ادامه روند اصلاحات مؤثر است، در زندان باشند (قد احسن بي اذ اخرجني من السجن)؛ 10. خداوند بلاي زندان يوسف را وسيله نيل به عزت و اقتدار قرار مي‏دهد. بدخواهان مي‏خواستند ياد يوسف را از دلها بزدايند اما خداوند بر يوسف منت نهاد و زندان را طريق رسيدن به اريكه عزت و اقتدار كرد (كذالك مكنّا ليوسف في الأرض...) 2. زندان، مجازات مجرمان: آيا قرآن كريم، زندان را به عنوان يكي از مجازاتهاي شرعي به رسميت شناخته است؟ تفحص در آيات قرآن و تفاسير و همچنين كتب فقهي نشان مي‏دهد كه از جانب برخي مفسران و فقيهان حداكثر چهار آيه مجازات شرعي زندان استظهار شده است. حال بايد ديد كه قول اين دسته از عالمان در مقايسه با قول مشهور محلي اعتبار دارد و آيا مي‏توان با حدس اين دسته از عالمان موافق بود؟ آيه اول: جزاي محارب: إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الاْءَرْضِ فَسَاداً أَن يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِنْ خِلاَفٍ أَوْ يُنفَوْا مِنَ الاْءَرْضِ... (مائده: 33) محارب كسي است كه مسلحانه در جامعه ارعاب مي‏كند و مخل امنيت عمومي و مفسد في‏الارض است. چهار مجازات براي محارب تعيين شده است. درباره مجازات چهارم (ينفوا من الارض) دو قول است؛ يكي تبعيد به شهر ديگر به مدت حداكثر يك سال و ديگر زنداني كردن تا هنگام توبه يا مرگ. قول مشهور و روايات متعدده و ظاهر آيه بر قول اول دلالت مي‏كند ولي در مقابل دو روايت به قول دوم اشاره مي‏كند و برخي از فقهاي شيعه نيز به نظر دوم گراييده‏اند. آيه دوم، مجازات زانيه: وَاللاَّتِي يَأْتِينَ الْفَاحِشَةَ مِن نِسَائِكُمْ فَاسْتَشْهِدُوا عَلَيْهِنَّ أَرْبَعَةً مِنكُمْ فَإِن شَهِدُوا فَأَمْسِكُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ حَتَّي يَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ يَجْعَلَ اللّهُ لَهُنَّ سَبِيلاً (نساء: 15). در خصوص اين آيه مباحث مختلفي مطرح شده است. اجمالاً مي‏توان گفت كه اكثر قريب به اتفاق علماي اماميه معتقدند كه اولاً مراد از فاحشه در آيه مورد بحث زنا است، ثانيا در زمان نزول آيه، مجازات امساك در بيوت از حدود امضايي (و نه تأسيسي) شرع محسوب مي‏شده است و ثالثا مجازات تازيانه براي زاني و زانيه (نور: 2) همان سبيل معهود در ذيل آيه فوق است و رابعا با نزول دومين آيه سوره، ايه فوق نسخ شده است. آيه سوم، حبس شهود تا وقت نماز عصر: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا شَهَادَةُ بَيْنِكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ حِينَ الْوَصِيَّةِ اثْنَانِ ذَوَا عَدْلٍ مِنكُمْ أَوْ آخَرَانِ مِنْ غَيْرِكُمْ... تَحْبِسُونَهُمَا مِن بَعْدِ الصَّلاَةِ فَيُقْسِمَانِ باللّه‏ِ...(مائده: 106). چنان كه واضح است حبس در آيه به منعاي زندان افكندن نيست، بلكه به معناي نگاه داشتن براي قسم ياد كردن است. آيه چهارم، مجازات كافر حربي: فَإِذَا انسَلَخَ الاْءَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ (توبه: 5). آيه مربوط به احكام جهاد است و «خذوهم» دال بر لزوم اسارت است و كلمه اسارت در عرف حقوقي و شرعي، با حكم زندان تفاوت دارد. «احصروهم» هم هيچ دلالتي بر به زندان افكندن نمي‏كند و دال بر محاصره در جهاد ابتدايي است. 3. مجازات اخروي: جهنم، جزاي اخروي مجرمان است. خداوند در دو موضع از قرآن كريم از جهنم به حصير و سجين تعبير كرده است. كَلاَّ إِنَّ كِتَابَ الْفُجَّارِ لَفِي سِجّينٍ * وَمَا أَدْرَاكَ مَا سِجِّينٌ * كِتَابٌ مَرْقُومٌ * وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ (مطففين: 7 ـ 10)؛ وَجَعَلْنَا جَهَنَّمَ لِلْكَافِرِينَ حَصِيراً(اسراء: 8). حصير از ماده حصر به معناي حبس است. سجين مبالغه از سجن است به معناي حبس. اشاره مطالب اين مقاله را از دو زاويه مختلف مي‏توان مورد بررسي قرار داد: نخست از زاويه فقهي و روش‏شناسي اجتهاد و ديگري از منظر تفسير قرآن. براي روشن شدن تفاوت اين دو نگاه توجه به يك نكته مقدماتي ضروري است. منظور و مدعاي فقهي نويسنده در اين مقاله به درستي معلوم نيست. ايشان در پايان نتيجه گرفته است كه «زندان به عنوان مجازات شرعي مستند قرآني ندارد». روشن است كه از اين عبارت هيچ حكم فقهي نمي‏توان استفاده كرد. براي مثال، به همين سياق مي‏توان گفت كه «نمازهاي پنجگانه با ترتيب و اذكار خاص به عنوان حكم شرعي مستند قرآني ندارد» و به همين ترتيب صدها حكم مسلم شرعي را مي‏توان برشمرد كه در قرآن ذكر نشده است. به هر حال از نظر فقهي بين اين گزاه كه «فلان حكم مستند قرآني ندارد» با اين گزاره كه «فلان حكم مستند شرعي ندارد» تفاوت فراواني وجود دارد و دومي را به هيچ روي از اولي نمي‏توان استنباط كرد. 1. اما از منظر فقهي و اجتهادي، مباحث نويسنده محترم از جهات گوناگون قابل تأمل و ترديد است: نكته اول، اصل مسلم در روش‏شناسي فقه شيعه آن است كه تمسك به آيات قرآن براي استنباط احكام شرعي به هيچ روي كافي نيست؛ چرا كه بسياري از آيات به صورت مطلق و عام يا مجمل حكمي را بيان داشته‏اند كه معناي دقيق و مشخص آن در زبان مفسران وحي (پيامبر و اهل بيت عليهم‏السلام ) آمده است و يا اساسا بسياري از احكام شرعي تنها در روايات آمده است و در قرآن ذكري از آن در ميان نيست. بنابراين تحقيق نويسنده از منظر روش‏شناسي فقه اعتباري ندارد؛ نكته دوم: حتي اگر بتوان در اثبات يك حكم شرعي به تنهايي به قرآن مراجعه كرد، اما در نفي حكم شرعي (مثل نفي حكم زندان) به هيچ روي نمي‏توان چنين كرد و گمان ندارم كه تا كنون هيچ فقيهي با استناد به قرآن يك حكم شرعي را نفي كرده باشد. نكته سوم: در مقايسه با مجازاتهايي چون اعدام و بريدن دست و پا كه در قرآن تصريح شده است، مجازات زندان چندان سنگين و غيرقابل تحمل نيست؛ به هر حال، هيچ قرينه‏اي كه دلالت بر مخالفت قرآن با حكم زندان باشد، وجود ندارد. نكته چهارم: در روايات فراوان از شيعه و سني در سنت رسول اللّه‏ صلي‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم و اميرالمؤمنين عليه‏السلام بارها و بارها از حكم زندان ياد شده است. در كتاب موارد السجن في النصوص و الفتاوي (شيخ نجم الدين طبسي، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي) هفده دسته از جرايم كه در روايات مجازاتش را حبس قرار داده‏اند نقل مي‏كند كه البته موارد جزئي آن بالغ بر چندصد مورد است. براي مثال، ترديدي نيست كه امام علي عليه‏السلام دو زندان به نامهاي «نافع» و «خميس» ساخته است. 2. اما از منظر تفسيري، غالب برداشتهاي نويسنده با مضامين صريح قرآن در تنافي است به نظر مي‏رسد كه شرايط و ذهنيت حاكم بر نويسنده سخت بر برداشتهاي او از قرآن مؤثر بوده است. در اينجا چند نكته را به اختصار اشاره مي‏كنيم: نكته اول: ايشان با مقايسه داستان حضرت يوسف عليه‏السلام با ماجراي حضرت موسي عليه‏السلام ، يوسف را به عنوان يك اصلاح‏طلب سياسي در مقابل نظام ستم‏پيشه ملك مصر تصوير كرده است، حال آنكه مقايسه اين دو حادثه به هيچ روي صحيح نيست. در پس‏زمينه داستان حضرت يوسف عليه‏السلام هيچ‏گونه تناسخ و چالش سياسي وجود ندارد و در هيچ آيه‏اي به مخالفت يوسف با عزيز مصر يا دستگاه سياسي زمان اشاره ندارد. بر عكس از همين آيات به خوبي استفاده مي‏شود كه عزيز مصر شخصيتي منصف و مصلحت‏جو است و هيچ نشانه‏اي از زورگويي و دعوت به «اطاعت مطلق» (به زعم نويسنده) از او مشاهده نمي‏شود. عزيز مصر پس از روشن شدن دروغگويي همسرش او را به توبه فرامي‏خواند (يا يوسف اعرض من هذا و استغفري لربك) و پس از كشف حقيقت نه تنها يوسف را آزاد مي‏كند بلكه پست مهم خزانه‏داري را به او واگذار مي‏كند. قرائن نشان مي‏دهد كه زنداني شدن يوسف به خاطر خدعه و نيرنگ حاشيه‏نشينان و نفوذ اهواي زنانه در تصميم‏گيري‏هاي سياسي است. از نظر قرآني، اشتباه بزرگ عزيز مصر، كوتاهي در مقابل دخالت احساسات زنانه و هوسبازانه در حوزه حكومت است. نكته دوم: اينكه نويسنده محترم زندان را آيينه جامعه دانسته است و رابطه زنداني و نظام سياسي را نسبت معكوس دانسته است، به صورت يك قاعده كلي درست نيست. چون گاه هم زنداني و هم حاكمان، هر دو فاسدند و گاه هردو اصولاً صالح‏اند ولي يا فرد صالح مرتكب لغزش و خطايي شده است يا قاضي به تعصب در خطا گرفتار آمده است. اما نويسنده محترم انسانها را «مطلق» انگاشته و با يك تقسيم كليشه‏اي مصلحان و مفسدان را در مقابل هم قرار داده است. بايد پذيرفت كه ما هيچكدام معصوم نيستيم و به جاي مطلق‏انديشي، خود را در طيفهاي خاكستري تحليل كنيم. نكته سوم: بر فرض كه بپذيريم در منطق قرآن، زندان صحنه رويارويي مصلحان و مفسدان است، اما از اين گزاره حقيقي هرگز نمي‏توان مصاديق مصلح و مفسد را اثبات كرد. به نظر مي‏رسد كه نويسنده با غفلت از اين نكته منطقي، خويش و خويشان را از مصاديق مصلحان برشمرده و رؤياي دولت يوسف را در شأن خويش تعبير كرده‏اند. حال آنكه از نظر روش تفسيري، نخست بايد شاخصهاي مصلحان و مفسدان را استخراج كرده تا بر مصاديق قابل اطلاق باشد. از قضا، يكي از نشانه‏هاي مفسدان در قرآن آن است كه دائما خود را مصلح و اصلاح‏طلب مي‏خوانند و از پذيرش خطا و فساد خويش مي‏گريزند (و اذا قيل لهم لا تفسدوا في الارض قالوا انما نحن مصلحون)

مقالات مشابه

قرآن و ضمان عاقله

نام نشریهقرآن، فقه و حقوق اسلامی

نام نویسندهاحمد حاجی ده ابادی

جراحت

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهبخش فقه و حقوق, رحمت‌الله ایمانی‌مقدم

مجازات فرزند کشی از دیدگاه قرآن

نام نشریهپژوهش دینی

نام نویسندهمحمد اسحاقی

بررسی رویکرد قرآن کریم به مجازات

نام نشریهعلوم و معارف قرآن کریم

نام نویسندهمهدی هادوی تهرانی, مجید معتضدی

بررسی مبانی مشروعیت زندان در قرآن

نام نشریهاصلاح و تربیت

نام نویسندهسهراب مروتی, عبدالجبار زرگوش‌نسب

بررسی مبانی مشروعیت زندان در قرآن کریم (بخش دوم)

نام نشریهاصلاح و تربیت

نام نویسندهسهراب مروتی, عبدالجبار زرگوش‌نسب

بررسی تطبیقی مجازات های بدنی در قرآن و عهد قدیم

نام نشریهفقه و مبانی حقوق اسلامی

نام نویسندهسیداحمد میریان, سیدمهدی احمدی, مجتبی اسفندیاری

گزيده اي از طرح آيات الاحكام جزايي قرآن مجيد

نام نشریهحقوق

نام نویسندهسیدهاشم بطحائی گلپایگانی

عدالت كيفري در سيستم جزايي قرآن

نام نشریهفقه و مبانی حقوق اسلامی

نام نویسندهسیداحمد میریان, سیدمحمدباقر حجتی