پيشانى

پدیدآورسیدشهاب‌الدین حسینی

نشریهدائرة المعارف قرآن

شماره نشریهجلد 6

تاریخ انتشار1388/06/18

منبع مقاله

share 885 بازدید

پيشانى

واژه پيشانى از دو بخش پيش و آنى (پسوند نسبت مانند ياء) تشكيل شده و مركب نسبى است. پيشانى جزء فوقانى رخسار، ميان رستنگاه موى و ابروان را گويند كه در زبان فارسى تعابيرى چون بُنچه، پيچه، چماچم، چكاك، چكاد و در
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 6، صفحه 580
عربى معادلهاى سيما، صلايه، لَطاة، مسجَد، مُقدِمه، رَمه، نَزَعَه، جبين، ناصيه، جَبهه و ... در ارتباط با آن به كار مى‌‌رود.[1]در فرهنگ و ادبيات عمومى، كنايه از لياقت و شايستگى، سعادت و شقاوت و نيز شهرت و بزرگى[2] است.
در قرآن كلمه‌‌هاى جباه (جمع جبهه) (توبه/9،35)، وجوه (جمع وجه) (فتح/48،29)، ناصيه (هود/11،56؛ علق/96، 15) و جمع آن نواصى (الرحمن/55،41) و جبين (صافّات/37،103) آمده كه جبهه معادل دقيق پيشانى و موضع سجود است[3] و جبين به هريك از دو طرف پيشانى (شقيقه) گفته مى‌‌شود.[4] ناصيه نيز رستنگاه مو و بالاى پيشانى است[5] و همچنين وجه كه اعم از پيشانى است و با قرينه به اين معنا مى‌‌آيد.[6] (نك: فتح/48، 29)
در آياتى كه مفهوم پيشانى آمده است از وصف مؤمنان، شناختن مجرمان، كيفيت عذاب، اوصاف قيامت، قدرت و قهر خداوند و داستان ذبح اسماعيل سخن رفته است. نيز در آيه‌‌هاى 43 نساء/4 و 6 مائده/5: «فامسَحوا بِوُجوهِكُم و اَيديكُم»كه كيفيت تيمم را بيان مى‌‌كند مراد از مسح‌‌وجه، به قرينه حرف باء در «بِوُجوهِكُم»و ارشاد روايات مسح پيشانى دانسته شده است.[7]
آيه 29 فتح/48 در وصف حضرت رسول‌‌اكرم(صلى الله عليه وآله) و اصحاب ايشان، وجود اثر سجود در پيشانى آنها را متذكر شده است: «مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّهِ والَّذينَ مَعَهُ ... سيماهُم فى وُجوهِهِم مِن اَثَرِ السُّجود‌‌...».‌‌(فتح/48،29) بعضى اثر سجده* در چهره مؤمنان را به معناى ظاهرى آن يعنى پينه بستن پيشانى[8] يا اثر سجده‌‌هاى طولانى مؤمنان بر خاك، نه بر فرش و پارچه و مانند آن دانسته‌‌اند كه بر پيشانى آنان نمايان مى‌‌شود.[9] برخى هم معناهايى چون وجود نور و زيبايى چهره بر اثر مداومت بر نماز شب[10]، زرد و نحيف شدن چهره از كثرت عبادت[11]، خضوع، خشوع و تذلل در برابر خداوند[12] را بيان كرده‌‌اند. در رواياتى نورانى بودن موضع سجده چون ماه شب
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 6، صفحه 581
چهاردهم[13] و نيز ساطع شدن نور از آن در قيامت به سبب عبادت دنيوى[14] بازگو شده است. در روايتى از امام‌‌صادق(عليه السلام)نيز مصداق آيه، شب بيداران به نماز ذكر شده است.[15]
يادكرد ديگر از پيشانى، به داستان ذبح اسماعيل اختصاص دارد؛ هنگامى كه ابراهيم(عليه السلام)فرزندش را به پهلو خواباند و يك سوى پيشانى (جبين) او را بر خاك نهاد تا خواست خداوند را درباره ذبح اسماعيل (صافّات/37،102) اجرا كند: «فَلَمّا اَسلَما و تَلَّهُ لِلجَبين».(صافّات/37،103) بعضى گفته‌‌اند: اين پيشانى بر زمين گذاردن، خواست اسماعيل بوده است تا هنگام ذبح نگاه پدر به چهره فرزند نيفتد و رقّت پدرى مانع امتثال فرمان الهى نگردد. نيز نقل است كه اسماعيل از پدر خواست تا دست و پاى او را ببندد تا حركت او مانع انجام وظيفه نگردد و لباس پدر خون آلود نشود.[16]
كلمه جبهه يك بار و كلمه ناصيه 4 مرتبه در آيات مربوط به روز قيامت و عذاب آمده است: «والَّذينَ يَكنِزونَ الذَّهَبَ والفِضَّةَ ... * يَومَ يُحمى عَلَيها فى نارِ جَهَنَّمَ فَتُكوى بِها جِباهُهُم وجُنوبُهُم و ظُهورُهُم هـذا ما كَنَزتُم لاَِنفُسِكُم فَذوقوا ما كُنتُم تَكنِزون».(توبه/9،34 ـ 35) از اوصافِ قيامت، تحققِ وعده عذاب به زر اندوزان است؛ همان طلا و نقره و اموالى را كه جمع كرده و حق آنها را ادا نكرده‌‌اند، با آتشِ برافروخته داغ مى‌‌كنند و بر پيشانى و پهلو و پشت‌‌هايشان مى‌‌نهند. مفسران در تعيين مصداق زراندوزان، نظرهاى گوناگونى داده‌‌اند كه عمدتاً ناظر به ثروتمندانِ بى‌‌توجه به تهيدستان است.[17] يادكرد پيشانى: «جِباهُهُم»را در اين آيه به علت اهميت آن در بدن دانسته‌‌اند[18]، زيرا وقتى پيشانى داغ شود، به داخل بدن سرايت كرده، مغز سر انسان را هم مى‌‌سوزاند.[19] در برخى تفاسير نيز سرّ داغ نهادن به پيشانى را ظاهر بودن جايگاه علامت‌‌گذارى[20] و نيز مشهورتر و زشت‌‌تر بودن داغ زدن بر پيشانى دانسته‌‌اند[21]، زيرا صورت نمودِ زيبايى و بهترين و عزيزترين جاى آن، پيشانى است.[22] برخى نيز داغ نهادنِ جايگاه سجود را بر اثر ادا نكردن حق آن[23] و
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 6، صفحه 582
چهره درهم كشيدن و گره بر پيشانى انداختن هنگام ديدن تهيدستان دانسته[24] و نيز بيان كرده‌‌اند كه زراندوزان مال را مايه وجاهت و آبروى خود مى‌‌پنداشتند و بدينوسيله رسوا مى‌‌گردند.[25] در كيفيت عذابِ روز قيامت آمده كه مجرمان را از موى بالاى پيشانى و پاهايشان گرفته، در آتش مى‌‌افكنند يا آنها را در دوزخ مى‌‌كشانند[26]: «يُعرَفُ المُجرِمونَ بِسيمـهُم فَيُؤخَذُ بِالنَّوصىوالاَقدام».(الرحمن/55،41) مجرمان بدون اينكه از آنها پرسشى شود، از سيما و چهره‌‌هاشان شناخته و عذاب مى‌‌شوند. آثار جرم با سياهى چهره و كدر شدن چشمها، ظهور نشانه‌‌هاى ذلت و خوارى[27] يا آثار ناراحتى به سبب رسوا شدن آشكار مى‌‌گردد.[28]در آياتى از قرآن به اين مطلب تصريح شده است. (آل‌‌عمران/3، 106؛ زمر/39،60؛ قيامت/75،24؛ عبس/80، 41)
در برخى روايات شيعه بيان شده كه اين شناختن در مورد خداوند نيست، زيرا او خالق و آگاه به بندگان و اعمال آنهاست، بلكه مربوط به زمان ظهورِ حضرت مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف) است كه چون قيام كند، چهره مجرمان را با اين نشانى شناسايى مى‌‌كند.[29] اين نوع مجازات حاكى از ضعف و ذلت آنهاست كه در سوره علق /96 هم از آنها بحث مى‌‌شود: «كَلاّ لـَئِن لَم يَنتَهِ لَنَسفَعـًا بِالنّاصِيَه * ناصِيَة كـذِبَة خاطِئَه».(علق/96، 15 ـ 16) نزول اين آيه را با يادآورى دو رخداد مربوط به ابوجهل دانسته‌‌اند: نخست هنگامى كه وى، پيامبر را از نماز خواندن نهى مى‌‌كرد و ديگرى زمانى كه خواست هنگام سجده ضربه‌‌اى به گردن حضرت بزند و با اراده خداوند نتوانست، آنگاه وحى فرود آمد كه اگر از كار خود دست برندارد و به نهى كردن مؤمنان از عبادت و نماز ادامه دهد، او را از موى پيشانى گرفته، به شدّت در آتش مى‌‌افكنيم.[30] در آيه بعد دو صفت «دروغگو» و «خطاكار» به ناصيه نسبت داده شده كه در واقع صاحب ناصيه مراد است. افزون بر اين آيه كه كنايه از ذلت و خوارى نهى كننده و تسلط خداوند بر طغيانگران است، در جايى ديگر از سلطه فراگير خدا بر همه جنبندگان و كوچك و خوار شمردن و ناتوان بودن آنها در پيشگاه وى سخن مى‌‌رود: «... ما مِن دابَّة اِلاّ هُوَ ءاخِذٌ بِناصِيَتِها...».(هود/11،56) اين آيه اشاره به داستان هود(عليه السلام) دارد، هنگامى كه قومِ خود را از
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 6، صفحه 583
بت‌‌پرستى برحذر داشت و خدايان آنها را تكذيب كرد. جمله «آخذ بِناصِيَتِها»كنايه از قدرت و قهر پروردگار و ذلت و خوارى ديگران در مقابل اوست، از اين‌‌رو هود(عليه السلام)در برابر قدرت قوم خود بر خداوند توكل مى‌‌كند.[31]

منابع

الاختصاص؛ اقرب الموارد فى فصح العربية و‌‌الشوارد؛ بصائر الدرجات الكبرى؛ التبيان فى تفسير القرآن؛ تفسير اثنى عشرى؛ تفسير البصائر؛ تفسير جوامع الجامع؛ تفسير شريف لاهيجى؛ تفسير كنزالدقايق و بحرالغرائب؛ تفسير منهج‌‌الصادقين؛ الجامع لاحكام القرآن، قرطبى؛ جِلاء الاذهان و جَلاء الاحزان (تفسير گازر)؛ الدرالمنثور فى التفسير بالمأثور؛ زادالمسير فى علم التفسير؛ الصحاح‌‌تاج اللغة و صحاح العربيه؛ فى ظلال القرآن؛ القاموس المحيط؛ لسان العرب؛ لغت‌‌نامه؛ مجمع‌‌البحرين؛ مجمع البيان فى تفسير القرآن؛ مفردات الفاظ القرآن؛ الميزان فى تفسيرالقرآن؛ النهاية فى غريب الحديث و‌‌الاثر.
سيد شهاب الدين حسينى



[1]. لغت نامه، ج 4، ص 5214، «پيشانى».
[2]. مفردات، ص 186، «جبه»؛ الصحاح، ج 6، ص 2510؛ النهايه، ج 5، ص 68، «نصا».
[3]. مفردات، ص 186؛ لسان العرب، ج 2، ص 172؛ القاموس المحيط، ج 4، ص 404، «جبهه».
[4]. الصحاح، ج 5، ص 2091؛ مفردات، ص 186؛ لسان العرب، ج 2، ص 172، «جبن».
[5]. اقرب الموارد، ج 5، ص 420.
[6]. لغت نامه، ج 14، ص 20450، «وجه».
[7]. تفسير الفرقان، ج 6، ص 198 ـ 199.
[8]. جوامع الجامع، ج 2، ص 502؛ منهج الصادقين، ج 8، ص 396؛ تفسير لاهيجى، ج 4، ص 207.
[9]. منهج الصادقين، ج 8، ص 395؛ مجمع‌‌البيان، ج 9، ص 192؛ الميزان، ج 18، ص 300.
[10]. تفسير گازر، ج 9، ص 151 ـ 152؛ منهج الصادقين، ج 8، ص 397.
[11]. مجمع‌‌البيان، ج 9، ص 192؛ منهج الصادقين، ج 8، ص 397.
[12]. فى ظلال القرآن، ج 6، ص 3332؛ الميزان، ج 18، ص 300.
[13]. مجمع‌‌البيان، ج 9، ص 192؛ منهج الصادقين، ج 8، ص 395؛ الميزان، ج 18، ص 300.
[14]. مجمع البيان، ج 9، ص 192؛ الميزان، ج 18، ص 300.
[15]. من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 317.
[16]. مجمع البيان، ج 8، ص 707؛ الميزان، ج 17، ص 155.
[17]. التبيان، ج 5، ص 210؛ مجمع البيان، ج 5، ص 40؛ الميزان، ج 9، ص 350.
[18]. مجمع البيان، ج 5، ص 40؛ منهج الصادقين، ج 4، ص 252؛ كنزالدقائق، ج 5، ص 447.
[19]. مجمع البيان، ج 5، ص 40؛ الميزان، ج 9، ص 252.
[20]. مجمع البيان، ج 5، ص 40.
[21]. تفسير قرطبى، ج 8، ص 83.
[22]. تفسير اثنى عشرى، ج 5، ص 77.
[23]. مجمع البيان، ج 5، ص 40.
[24]. مجمع البيان، ج 5، ص 41؛ تفسير قرطبى، ج 8، ص 83.
[25]. جوامع الجامع، ج 1، ص 532؛ الميزان، ج 9، ص 335.
[26]. تفسير قرطبى، ج 17، ص 114؛ راهنما، ج 18، ص 330.
[27]. مجمع البيان، ج 9، ص 312.
[28]. منهج الصادقين، ج 9، ص 130؛ البصائر، ج 43، ص 148.
[29]. بصائر الدرجات، ص 376 ـ 379؛ الاختصاص، ص 304.
[30]. مجمع البيان، ج 10، ص 783؛ تفسير قرطبى، ج 20، ص 85.
[31]. مجمع البيان، ج 5، ص 259؛ جوامع الجامع، ج 2، ص 152؛ الميزان، ج 10، ص 303.

مقالات مشابه

احوال قلبی در تفسیر عرفانی امام خمینی(ره)

نام نشریهتفسیر پژوهی

نام نویسندهرقیه صادقی نیری, مهدی سلیمان دوست

نفی تک ‌ساحتی و میرا‌ بودن ‌‌آدمی در قرآن

نام نشریهنقد و نظر

نام نویسندهعلیرضا آل بویه

چشم و بصر

نام نویسندهمحدثه بهمدی, اباذر بشیرزاده

استخوان (عظام)

نام نویسندهاباذر بشیرزاده, محمدحسین امین

چشم نعمت ظريف و دقيق

نام نویسندهاسماعیل نساجی زواره

حالات چشم در قرآن

نام نویسندهاسماعیل نساجی زواره

پهلو

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهسیدحامد شریعتمداری

بينى

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهحسین سبحانی‌نیا