پیامبری زنان

پدیدآورمهدی مهریزی

نشریهپیام زن

شماره نشریه78

تاریخ انتشار1388/02/28

منبع مقاله

share 1057 بازدید
پیامبری زنان

مهدی مهریزی
یک. طرح مسأله

یکی از مباحث کلامی در حوزه انسان‏شناسی و زن‏شناسی، مسأله نبوت زنان است. این مسأله گرچه به یک معنا تاریخی است و ثمره عملی بر آن مترتب نمی‏گردد، لیک در نشان دادن تلقی ادیان آسمانی از زن، بسی مفید و سودمند است و از این راه، می‏توان به کشف نگرش مکاتب آسمانی نسبت به زن پی برد و توان و استعداد زنان را از منظر این ادیان آشکار ساخت.
همان گونه که دو رویه این مسأله، و نفی و اثبات آن در قانون‏گذاریها، مکاتب فقهی و حقوقی نیز مؤثر است، علاوه بر اینها در باور زنان نسبت به خویشتن و نهضت علمی و فرهنگی آنان نقشی بسزا دارد. بر این اساس، گرچه به گمان برخی، پژوهش در این مسأله، بی‏فایده و متأثر از جنبشهای زن گرایانه عصر حاضر است، اما به نظر ما در راستای کشف و تبیین و تفسیر گوشه‏ای از معارف دینی قرار دارد و قویا از پاره‏ای بحثهای فقهی، فلسفی، تاریخی و ... روزگار ما مفیدتر خواهد بود.
برای تبیین صورت مسأله و محل نزاع، ذکر چند مطلب ضروری است.
الف. در معنای واژه‏های «نبی» و «رسول» در دانش کلام وحدت نظر نیست. برخی گفته‏اند: «نبی» کسی است که به او وحی شود تا خود عمل کند و «رسول» آن است به او وحی شود تا عمل کند و تبلیغ کند.(1)
برخی دیگر گفته‏اند: رسول کسی است که مبعوث و مأمور به تبلیغ است ولی نبی کسی است که مبعوث گردد؛ خواه مأمور به تبلیغ باشد یا خیر.(2)
علامه طباطبایی معتقد است آنچه از آیات قرآنی و روایات اهل‏بیت استفاده می‏شود این است که رسول کسی است که فرشته بر او نازل گردد و او فرشته را ببیند و با او تکلم کند. اما نبی کسی است که فرشته را در خواب می‏بیند و در خواب بر او وحی می‏شود.(3)
در جایی دیگر می‏گوید: رسول حامل رسالت است و نبی حامل نبأ، رسول شرف وساطت بین خداوند و خلق را دارد و نبی شرف علم به خداوند و آنچه نزد او است.(4)
بر این پایه، قدر متیقن تعاریف، آن است که رسول مأمور به تبلیغ است و وساطت بین خداوند و خلق را داراست.
عرفا نبوت را به تعریفی ـ إنبائی و تشریعی تقسیم می‏کنند. اِنبائی آن است که از ذات و صفات و افعال الهی و به طور عام، از معارف الهی خبر دهد و تشریعی آن است که علاوه بر آن به تبلیغ احکام، آداب و شریعت نیز بپردازد.(5)
پس از توضیح این واژگان باید گفت: کسانی که به مسأله نبوت زنان پرداخته‏اند، روشن نساخته که کدام یک از مصطلحات مورد بحث آنهاست. ولی می‏توان مواردی که قطعا داخل در محل نزاع نیست مشخص ساخت:
1ـ پیامبران اولوالعزم که صاحب کتاب و شریعت بوده‏اند، فقط از مردان مبعوث شده‏اند و ادله نقلی بر این دلالت دارد.(6)
2ـ نبوت انبائی و تعریفی که در کلام عرفا بود نیز از محل نزاع خارج است، زیرا این امر شامل مردان و زنان می‏شود. چنانچه استاد آیت‏اللّه‏ جوادی آملی، بدین مطلب تصریح دارند:
قرآن کریم مسأله نبوت تشریعی را که به صورت رسالت بیان می‏شود ـ چون یک کار اجرایی است، و حشر با مردم را همراه دارد و رهبری جنگ و صلح و دریافت مسایل مالی و توزیع اموال و تنظیم کار جامعه را به عهده دارد ـ این نوع نبوت را در اختیار مردها قرار داده و در سوره یوسف و سوره نحل می‏فرماید:
«ما ارسلنا من قبلک الارجالاً نوحی الیهم فاسألوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون».
یعنی رسالت یک کار اجرایی است و ما قبل از تو ای پیامبر هیچ کسی را جز مرد به عنوان رسول نفرستاده و فقط به مردها وظیفه رسالت دادیم.
پس رسالت به معنای رهبری جامعه، بیان حلال و حرام، واجب و مستحب، مکروه و مباح و مانند آن، نبوت خاصی است که چون مقام اجرایی است به عهده مردها گذاشته شده، ولی نبوت اِنبائی بدین مفهوم است که فردی از طریق وحی مطلع شود که در جهان چه می‏گذرد، آینده جهان چیست؟ و آینده خودش را ببیند و از آینده دیگران نیز باخبر شود، و این نوع نبوت به ولایت برمی‏گردد، نه به نبوت تشریعی و رسالت اجرایی.
اگر چه این نوع از نبوت، پشتوانه هر گونه رسالت و نبوت تشریعی است اما اختصاص به مردان ندارد بلکه زنان نیز می‏توانند به این مقام دست یابند.
اگر مراد قُرْطُبی و همفکران او، اثبات نبوت اِنبائی برای مریم است، این را همه عرفا، حکما و محققان اهل تفسیر می‏پذیرند، و اگر منظور، نبوت تشریعی بوده که مریم(ع) دارای رسالت بوده و وحی تشریعی دریافت می‏کرده این مردود است.(7)
به جز این دو مورد، سایر صور مسأله، مورد بحث است و ادله موافقان و مخالفان نیز فی الجمله بر این شمول دلالت می‏کند.
ب. مسأله نبوت زنان را از دو زاویه می‏توان مورد بحث و بررسی قرار داد؛ یکی از نگاه علم کلام و با توجه به ادله نقلی و عقلی، و دیگر از زاویه تاریخ. به سخن دیگر، در نگاه اول نفی و اثبات مسأله با توجه به ادله نقلی یا عقلی مورد بحث و پژوهش قرار می‏گیرد که آیا زنان می‏توانند عهده‏دار چنین منصبی شوند و آیا از نظر عقل منعی در دستیابی زنان به این کمال وجود دارد؟ اما در نگاه دوم پس از اثبات امکان عقلی و نقلی، تاریخ ادیان مورد کنکاش
قرار می‏گیرد که آیا زنانی به این امر دست یافتند یا نه؟ البته در این زاویه نیز نصوص دینی می‏تواند، یکی از منابع و مصادر تحقیق قرار گیرد.
در این نوشتار، مسأله تنها از زاویه اول مورد بحث واقع شده و اگر به نمونه‏هایی نیز اشاره شده، تنها برای اثبات امر اول بوده است.
با توجه به آنچه گفته شد تا اندازه‏ای روشن گشت که مسأله مورد نزاع در نبوت زنان، که در این گفتار بدان پرداخته می‏شود عبارت است از:
امکان عقلی و نقلی نبوت زنان به معنایی فراتر از نبوت انبائی و فروتر از رسالت انبیاء اولوالعزم، آن هم با نگاهی کلامی نه تاریخی.

دو. دیدگاهها

گرچه این مسأله، به صورت جدی در کتب کلامی مورد بحث و بررسی قرار نگرفته و تنها مفسران و شارحان کتب حدیث در ذیل برخی آیات و روایات به طرح مسأله پرداخته‏اند، اما می‏توان گفت: مشهود نزد مسلمانان آن است که نبوت از مناصب ویژه مردان است و زنان را از آن بهره‏ای نیست.
بیضاوی می‏گوید:
اجماع است بر آنکه خداوند زنی را به پیامبری نگرفته است و این آیه بر آن دلالت دارد: «وَ ما اَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ اِلاّ رِجالاً».(8)
ابن‏اثیر می‏گوید:
جمهور اهل سنت همان طور که ابوالحسن اشعری و دیگران نقل کرده‏اند، نبوت را مختص مردان دانسته و از زنان نفی می‏کنند.(9)
مفسران دیگری نیز چون مراغی و جصّاص به استناد آیات قرآنی بر نفی نبوت زنان رأی داده‏اند.(10)
علامه طباطبایی، از مفسران شیعی معتقد است:
وحی بر مادر موسی، الهام قلبی بود. در کلام خداوند، وحی منحصر به وحی پیامبری نیست لذا به زنبور عسل هم وحی شده است. اما وحی پیامبری، زنان از آن بی‏بهره‏اند و به آنان وحی نمی‏شود. زیرا خداوند فرموده ما مردان را به رسالت فرستادیم.(11)
در مقابل اینها گروهی دیگر معتقدند پیامبری برای زنان نیز روا است و زنانی به پیامبری مبعوث شده‏اند.
تقی‏الدین سُبکی گفته است نظر مشهور، بر نبوت حضرت مریم استوار است.(12)
ابن‏اثیر در کتاب تاریخ خود گفته است:
«و اصطفاک علی نساء العالمین محفوظ العموم فتکون افضل نساء الدنیا ممن کان قبلها و وجد بعدها لانها ان کانت نبیة علی قول من یقول بنبوتها و نبوة سارة ام اسحاق و نبوة ام موسی محتجا بکلام الملائکة و الوحی الی ام موسی کما یزعم ذلک ابن‏حزم و غیره ...»(13)
جمله «تو را بر زنان جهان برتری دادم» عمومیت دارد، بر این اساس برتر زنان دنیا، قبل از خود و پس از آن می‏باشد. زیرا اگر پیامبر باشد که برخی چون ابن‏حزم و دیگران در باره مریم، ساره و مادر موسی گفته و به سخن گفتن فرشتگان و وحی بر آنها استدلال کرده‏اند ...
قرطبی در تفسیر خویش از بعضی نقل می‏کند که مریم و آسیه را پیامبر می‏دانند ولی خود معتقد می‏شود مریم پیامبر بود اما آسیه صدیقه بود. سپس می‏افزاید:
قرآن و احادیث اقتضا می‏کند نبوت مریم را و آنان که او را نبی نمی‏دانند می‏گویند دیدن مریم جبرئیل را مانند دیدن صحابه پیامبر جبرئیل را در مثال دحیه کلبی بود، ولی قول اول روشن‏تر است و اکثر علما بر آنند.(14)
ابن‏حجر در فتح الباری می‏گوید:
از حصر حدیث «لَمْ یَکْمُلْ مِنَ النِّساءِ اِلاّ آسِیَةُ اِمْرَأَةُ فِرْعَوْنَ وَ مَرْیَمُ بِنْتُ عِمْرانَ» استفاده می‏شود که مریم و آسیه پیامبر بودند زیرا کاملترین فرد نوع انسانی انبیاء هستند.(15)
از ابوالحسن اشعری نقل شده که شش زن به مقام نبوت دست یافتند: حوا، ساره، مادر موسی، هاجر، آسیه، مریم.(16)
ابن‏حزم در ملل و نحل گفته است در مسأله نبوت زنان سه رأی است؛ موافق، مخالف، توقف. و سپس می‏گوید دلیل صریح بر نبوت زنان آیاتی است که در قصه مریم و مادر موسی فرود آمده است.
در قصه مادر موسی، به مجرد وحی اقدام می‏کند و کودک را در دریا می‏افکند و در قصه مریم، خداوند پس از آنکه مریم و انبیاء را بر شمرده می‏فرماید: «اولئِکَ الَّذینَ اَنْعَمَ اللّه‏ُ عَلَیهم مِنَ النَّبییینَ».(17)
یکی از نویسندگان شیعی نیز کتابی فراهم آورده و به اثبات نبوت زنان به گونه‏ای مشروح و مفصل پرداخته است.(18)
اینها اجمالی از آراء علما و دانشمندان اسلامی بود.
در کتاب مقدس به نام شش زن برمی‏خوریم که عنوان نبیه دارند.

1. دبوره:

در روزگار او اسرائیلیان «یابین» پادشاه کنعان را بندگی می‏کردند. «دبوره» به واسطه هدایت و وحی الهی «باراق» را که شخصی ممتاز بود نزد خود طلبید و همان طور که خداوند به او امر فرموده بود وی را امر کرد تا به کوه «تابور» برود و با ده هزار نفر که همراه او
بودند بر «سیترا» رییس لشکر «یابین» حمله کند.(19)

2. حُلده:

... «یوشیا» پس از خواندن آن بسیار اندوهناک گردید، زیرا فهمید که قوم چه اندازه از شریعت خداوند تجاوز کرده‏اند، لذا عده‏ای را برگزید و آنها را نزد «حُلده» نبیه زوجه «شلاّم» یا «شلوم» که در محله دوم اورشلیم ساکن بود فرستاد.(20)

3. دختران فیلپس:

... در فردای آن روز از آنجا «پتولامیس» روانه شده به «قیصریه» آمدیم و به خانه «فیلپس» مبشّر که یکی از آن هفت نفر بوده در آمده نزد او ماندیم. او را چهار دختر باکره بود که نبوت می‏کردند.(21)

4. حنّا:

... و زنی نبیه بود حنّا نام، دختر فنوئیل، از سبط اشیه، بسیار سالخورده که از زمان بکارت هفت سال با شوهر به سر برده بود. قریب به 84 سال بود بیوه گشته، از هیکل خدا، جدا نمی‏شد. بسکه شبانه‏روز به روزه و مناجات در عبادت مشغول می‏بود.(22)

5. مریم:

... و مریم نبیه خواهر هارون، دفّ را به دست خود گرفته و همه زنان از عقب وی دفها گرفته ... بیرون آمدند. پس مریم در جواب گفت: خداوند را بسرایید زیرا که با جلال مظفر شده است.(23)
جالب توجه است که کتابی به تازگی با عنوان «المرأة فی نظر الکنیسه» اثر «اسبیر و جبور» به طبع رسیده که فصلی از آن با عنوان «النساء النبیات» به مسأله نبوت زنان اختصاص دارد.(24) و نویسنده می‏گوید: زنان مؤمن‏اند و گاهی به پیامبری نائل شده‏اند.(25)
به هر حال تا اینجا روشن شد که مسأله در میان مسلمانان امری اختلافی است، چنان که در میان مسیحیان و یهودیان نیز مطرح است.

سه. استدلالها

پس از آنکه به اجمال تصویری از محل نزاع ارایه گشت و تا اندازه آرای مخالفان و موافقان گزارش شد، در این بخش پایانی به استدلال مخالفان و موافقان مسأله پیامبری زنان می‏پردازیم.

الف. ادله مخالفان نبوت زنان

طرفداران این نظریه می‏توانند به سه نوع دلیل استدلال کنند؛ آیات قرآنی، احادیث و اجماع.
اینک این ادله نقل و نقد خواهد شد.

دلیل یکم: قرآن

سه آیه از قرآن مورد استناد قرار گرفته، که مضمون واحدی را می‏رساند:
«و ما ارسلنا من قبلک الا رجالا نوحی الیهم من اهل القری.»(26)
و ما پیش از تو به رسالت نفرستادیم مگر مردانی را از مردم قریه‏ها که به آنها وحی کردیم.
«و ما ارسلنا من قبلک الا رجالاً نوحی الیهم فاسألوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون».(27) اگر خود نمی‏دانید، از اهل ذکر بپرسید که ما پیش از تو، به رسالت نفرستادیم مگر مردانی را که به آنها وحی می‏فرستادیم.
«و ما ارسلنا قبلک الا رجالا نوحی الیهم فاسألوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون»(28) ما پیش از تو، به رسالت نفرستادیم مگر مردانی را که به آنها وحی می‏کردیم و اگر خود نمی‏دانید از اهل ذکر بپرسید.
فخر رازی به این آیات تمسک جسته و گفته است:
«مریم(ع) جزء انبیاء نبود، زیرا خدای متعال فرموده ماقبل از تو مردان را به رسالت فرستادیم و فرستادن جبرئیل کرامتی بر مریم بود.»(29)
مرحوم علامه طباطبایی فرموده است:
«وحی بر مادر موسی الهام قلبی بود. در کلام خداوند وحی، منحصر به وحی پیامبری نیست لذا به زنبور عسل هم وحی شده است. اما وحی پیامبری، زنان از آن بی‏بهره‏اند و به آنان وحی نمی‏شود. زیرا خداوند فرموده ما مردان را به رسالت فرستادیم.»(30)
بسیاری از مفسران، بر نفی نبوت زنان یا حضرت مریم(ع) به این آیات استناد کرده‏اند.(31)
حق آن است که این آیه‏های مبارک، بر این مطلب دلالتی ندارد، گرچه این مدعا در جای دیگر و با دلیلی دیگر ثابت شده باشد. زیرا:
اولاً: این سه آیه در مقام پاسخ به تلقی مشرکان است که متوقع بودند پیامبر باید موجودی غیر طبیعی و غیر عادی باشد و نمی‏تواند از جنس انسان باشد. در پاسخ آنان گفته می‏شود مگر رسولان قبلی انسان نبودند؟ اگر شک و تردید دارید، از اهل ذکر یا اهل کتاب پرسش کنید. انبیاء گذشته نیز انسان عادی بودند که بر آنان وحی می‏شد. آنان نیز غذا می‏خوردند.
مفسران قبول دارند که آیات در مقام رفع چنین توهم و توقع و اثبات انسان بودن انبیاء است. جالب است که علامه طباطبایی با همین بیان، معضل و مشکلی را از این آیات حل کرده است. زیرا بر اساس این آیات، نباید بپذیریم کودکی، پیامبر باشد، با اینکه در قرآن نبوت حضرت عیسی(ع) در کودکی و صباوت، تقریر و تثبیت شده است. برخی پاسخ گفته‏اند: نبوت اعم از رسالت است و در این آیات رسالت نفی شده نه نبوت، و عیسی(ع) در کودکی نبی بود نه رسول.
ایشان این پاسخ را نمی‏پذیرد و می‏فرماید: فعل «ارسلنا» در قرآن برای رسالت و نبوت هر دو به کار می‏رود و در اینجا به صورت مطلق آمده، بدین جهت نفی رسالت و نبوت از کودکان نیز می‏کند.
جوابی که ایشان می‏پذیرد این است که این آیات در صدد بیان بشر بودن پیامبران است؛ خواه در آغاز نبوت، کودک باشند یا به مرتبه مردان رسیده باشند.(32)
تعجب اینجاست که رجال معنای بسیط و واحد دارد که با آن دو چیز نفی می‏شود کودکی و زنانگی، و شما چگونه از کودکی صرف‏نظر می‏کنید و رجال را در مقام بیان این مطلب نمی‏دانید، اما در مقام بیان نفی زن بودن می‏دانید.
از سوی دیگر، نهایت درجه دلالت این آیه‏ها بر این مطلب، ظهور است و علامه طباطبایی معتقدند در اثبات حقایق تاریخی، تعبد و اصول عقلایی را راهی نیست و نمی‏توان با ظهورات و اصالة الظهور حقایق تاریخی را اثبات نمود.(33)
ثانیا: واژه «رجال» 28 دفعه در قرآن استعمال شده است. در دو مورد به معنی پیاده‏ها است.(34) در 16 مورد(35) در مقابل نساء یا ضمیر مؤنث به کار رفته که معین می‏سازد مراد و منظور، مردان در برابر زنان است.
در ده مورد دیگر، رجال نه به معنی پیاده‏ها است و نه قرینه‏ای وجود دارد که معین سازد در برابر نساء به کار رفته است.
سه آیه از این آیات دهگانه، همین آیه‏های مورد بحث است و هفت مورد دیگر چنین است: «و علی الاعراف رجال یعرفون کلا بسیماهم ... و نادی اصحاب الاعراف رجالاً یعرفونهم بسیماهم.»(36)
و بر اعراف مردانی هستند که همه را به نشانیشان می‏شناسند ... ساکنان اعراف، مردانی را که به نشانیشان می‏شناسند، آواز دهند.
«فیه رجال أن یحبون یتطهروا».(37)
در آنجا مردانی هستند که دوست دارند پاکیزه باشند. زیرا خدا پاکیزگان را دوست دارد.
«رجال لاتلهیهم تجارة و لا بیع عن ذکر اللّه‏».(38)
مردانی که هیچ تجارت و خرید و فروختنی از یاد خدا بازشان ندارد.
«من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا اللّه‏ علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر».(39)
از مؤمنان مردانی هستند که به پیمانی که با خدا بسته بودند وفا کردند. بعضی بر سر پیمان خویش جان باختند و بعضی چشم براهند.
«ما کان محمد ابا احد من رجالکم و لکن رسول اللّه‏ و خاتم النبیین».(40)
محمد پدر هیچ یک از مردان شما نیست. او رسول خدا و خاتم پیامبران است.
این آیه با صرف‏نظر از روایاتی که فرزندخواندگی زید بن‏حارثه را مطرح کرده، مورد نظر بوده است.
«و قالوا ما لنا لا نری رجالاً کنّا نعدّهم من الاشرار».(41)
و گویند: چرا مردانی را که از اشرار می‏شمردیم اکنون نمی‏بینیم.
«و انه کان رجال من الانس یعوذون برجال من الجن فزادوهم رهقا».(42)
و نیز مردانی بودند از آدمیان که به مردانی از جن پناه می‏بردند و بر طغیانشان می‏افزودند.
نتیجه‏ای که از این تفصیل مورد نظر است، آن است که در قرآن کریم اگر واژه «رجال» به کار رود و قرینه بر معنای خاص آن نباشد، هم زنان و هم مردان را شامل می‏شود. بدین سبب اگر در جایی قرینه و شاهد بر تعیین وجود نداشت، اختصاص آن به مردان نیازمند دلیل و برهان است و نمی‏توان به معنی لغوی آن استناد و استشهاد کرد.
این رویه‏ای مقبول نزد مفسران و حتی فقیهان در به دست آوردن معانی مفردات و جمله‏های قرآنی است. خلاصه آنکه این آیات، بر نفی نبوت و پیامبری زنان دلالتی ندارد.

دلیل دوم: روایات

در روایات و احادیث، جملاتی که صراحتا بر نفی نبوت زنان دلالت کند، نیست. در روایاتی که عدد انبیاء ذکر شده است گرچه کلمه «نبی» به کار رفته اما روشن است که اگر پیامبری از زنان باشد، این واژه آن را شامل می‏گردد، زیرا تغلیب باب واسعی در همه زبانها و بویژه در زبان عرب دارد.
و نیز در روایاتی که طبقات انبیاء را بیان می‏دارد شاهدی بر انحصار پیامبری در مردان نیست.(43)
البته حامیان این نظر می‏توانند به برخی احادیث استدلال کنند:
1ـ حدیثی در مستدرک الوسائل نقل شده که صریحا نفی پیامبری زنان را دارد.
المولی سعید المزیدی فی تحفة الاخوان: عن ابی‏بصیر عن الصادق(ع) فی خبر طویل فی خلقة آدم و حواء و دخولها الجنة و خروجها منها ـ الی ان قال ـ «قال ابن‏عباس فنودیت یا حواء ... و لم اجعل منلکن حاکما و لا ابعث منلکن نبیا»(44)
این حدیث، قابل تمسک نیست زیرا از جهت سند ارسال دارد و کتاب تحفة الاخوان نیز کتابی شناخته شده و معروف نزد علماء شیعه نمی‏باشد. گذشته از آن، چگونه امام صادق(ع) از ابن‏عباس این مطالب را نقل می‏کند!
به علاوه، مضمون این حدیث، قابل پذیرش نیست، زیرا سبب محرومیتهای فراوان زنان را عصیان حوا در بهشت معرفی کرده، با اینکه این عصیان از آدم و حوا، هر دو سر زد، و اگر محرومیت، کیفر آن گناه است، باید برای هر دو صنف باشد.
2ـ ممکن است به کمک دو دسته از احادیث، استدلالی بر نفی پیامبری زنان اقامه شود بدین صورت که:
الف ـ احادیثی دلالت دارد، قضاوت و حکومت شعبه‏ای از نبوت است از قبیل:
اسحاق عمار عن ابی‏عبداللّه‏(ع) قال: قال امیرالمؤمنین(ع) لشریح: «یا شریح قد جلست مجلسا لا یجلسه الا نبی او وصی نبی او شقی.»(45)
امیر مؤمنان(ع) به شریح فرمود: ای شریح! در جایی نشسته‏ای که جایگاه پیامبر، یا جانشین او است و یا فرد شقی می‏نشیند.
سلیمان بن‏خالد عن ابی‏عبداللّه‏(ع) قال: «اتقوا الحکومة فان الحکومة انما هی للامام العالم بالقضاء العادل فی المسلمین لنبی [کنبی] او وصی نبی».(46)
امام صادق(ع) فرمود: از حکومت (دادرسی) بپرهیزید، زیرا حکومت از آن پیشوای دانا در دادرسی، عادل در میان مسلمانان، مانند پیامبر(ص) یا جانشین او است.
ب ـ در دسته‏ای دیگر از احادیث، شرط قضاوت و حکومت، رجولیت ذکر شده است از قبیل:
«لا تولی المرأة القضاء و لا الامارة»(47)
زن عهده‏دار دادرسی و زمامداری نشود.
«لن یفلح قوم و لّوا امرهم امرأة»(48)
هرگز به رستگاری نرسد، جامعه‏ای که سرپرستی آن را زن بر عهده دارد.
«لا تملک المرأة من الامر ما یجاوز نفسها»(49)
زن فراتر از توانش، امور را به دست نگیرد.
«معاشر الناس! لاتطیعوا النساء علی حال و لا تامنوهن علی مال و لا تذروهن یدبّرن امر العیال»(50)
ای مردم! از زنان در هیچ شرایطی اطاعت نکنید، آنان را امین ندانید. و مگذارید سرپرستی خانواده را در دست گیرند.
«اذا کان امراؤکم شرارکم و اغنیائکم بخلائکم و امورکم الی النساء فبطن الارض خیر لکم من ظهرها».(51)
هنگامی که اشرار فرمانروا شوند، ثروتمندان بخیل باشند، کارها در دست زنان باشد. باطن زمین بهتر از روی زمین است.
«اتقوا شرار النساء و کونوا من خیارهن علی حذر و ان امرنکم بالمعروف فخالفوهن کیلا یطمعن منکم فی المنکر»(52)
از زنان بد دوری کنید و از خوبانشان واهمه داشته باشید. اگر شما را به نیکی فرمان دادند، مخالفت کنید، تا نسبت به شما در نادرستی طمع نکنند.
«اخّروهن من حیث اخّرهن اللّه‏»(53)
زنان را از همان جا که خداوند عقب انداخته، عقب اندازید.
«ایاکم ان یحاکم بعضکم الی اهل الجور و لکن انظروا الی رجل منکم یعلم شیئا من قضایانا فاجعلوه بینکم».(54)
بترسید از اینکه اهل جور را به قضاوت گیرید. مردی از شما که دستورات ما را می‏داند بیابید و او را حاکم کنید.
بررسی دقیق و مبسوط این احادیث و روایات مشابه را از جهت سند و دلالت منظور این نوشتار نیست، و با این فرض که سند ودلالت اینها تمام است ـ که چنین نیست ـ می‏گوییم این استدلال ناتمام است و مقصود را اثبات نمی‏کند، زیرا:
1ـ اینکه زن نمی‏تواند قاضی باشد، مورد اتفاق شیعه و اهل سنت نیست. برخی از فقیهان شیعه قضاوت زن را جایز می‏شمردند(55) و فقهاء اهل سنت نیز در مواردی داوری زن را تجویز کرده‏اند.(56) در نتیجه مقدمه دوم این استدلال، چندان مسلم نیست.
2ـ بر فرض، مرد بودن، شرط قضاوت و داوری باشد، دلیل نداریم هر شرطی در منصوب معتبر و لازم است باید نصب کننده نیز همان شرایط و ویژگیها را دارا باشد. موارد نقض فراوان یافت می‏شود.
برخی کتابت و نوشتن را در قاضی شرط می‏دانند. با اینکه معترفند پیامبر(ص) نمی‏نوشت.(57)
در قاضی، بینایی را معتبر می‏دانند با اینکه معترفند برخی پیامبران مانند شعیب و یعقوب نابینا بودند.(58)
امام جمعه در زمان برپایی حکومت اسلامی، باید منصوب باشد و از شرایط او آن است که پیرمرد نباشد. از مریضی و کوری مصون باشد.(59) با اینکه در حاکم که او را نصب می‏کند و همچنین پیامبر(ص) و امام، پیر نبودن جزء شرایط نیست.
همچنین در حاکم، سلامت از مرض و کوری شرط نیست. و اگر شرط باشد، از شرایط اختلافی است.(60)
نتیجه آنکه از انضمام این دو دسته روایات نمی‏توان مرد بودن پیامبران را استنتاج نمود، چرا که تمامیت استدلال در گرو ضمیمه ساختن حداقل یک مقدمه خارجی است که هر شرطی در شاخه و فرع معتبر باشد، اصل هم بدان مشروط است، و با ارایه برخی از نقضها، نشان داده شد این مقدمه قابل اثبات نیست.

دلیل سوم: اجماع

گروهی از علمای اهل سنت، ادعای اجماع کرده، بر اینکه زن نمی‏تواند پیغمبر باشد. بیضاوی گفته است:
اجماع است بر آنکه خداوند زنی را به پیامبری نگرفته است و این آیه بر آن دلالت دارد: «و ما ارسلنا من قبلک الا رجالاً».(61)
ابن‏اثیر گوید:
جمهور اهل سنت، همان طور که ابوالحسن اشعری و دیگران نقل کرده‏اند، نبوت را مختص مردان دانسته، و از زنان نفی می‏کنند.(62)
اجماع نمی‏تواند دلیل باشد زیرا:
1ـ اجماع در مسایل اصول دین حجت نیست.
2ـ با وجود آیات و روایات در این زمینه، به طور حتم اجماع‏کنندگان بدانها تمسک جسته‏اند، و لااقل محتمل است که مستندشان اینها باشد و چنین اجماعی ارزش و اعتبار ندارد، زیرا اجماع در صورتی دلیل مستقل است و در عرض قرآن و سنت مطرح است، که آیه و روایتی در آن زمینه نباشد، و گرنه با وجود آیه و حدیث، جایی برای اجماع نیست. در این مسأله نیز، با توجه به ادله یادشده، اجماع از ارزش و اعتبار می‏افتد. بویژه که بیضاوی پس از نقل اجماع، آن را به آیه‏ها مستند کرد.
3ـ این اجماع، مخالف دارد، زیرا برخی از مفسران اهل سنت مدعی شده‏اند، نظر مشهور بر نبوت حضرت مریم است و برخی از آن را در بخش پیشین ضمن نقل دیدگاهها آوردیم. بنابراین با توجه به این مخالفتها، اجماعی محقق نخواهد شد.

ب. ادله موافقان نبوت زنان

موافقان پیامبری زنان نیز ادله‏ای از قرآن و احادیث را اقامه کرده که رد استدلال آنان، آسان نیست. این گروه به قرآن و حدیث تمسک جسته که اینک به اختصار گزارش می‏شود.

یکم: قرآن

آیاتی که دلالت دارد به برخی از زنان وحی شده است، از قبیل:
1ـ و اوحینا الی ام موسی ان ارضعیه فاذا خفت علیه فالقیه فی الیم و لاتخافی و لاتحزنی انا رادوه الیک و جاعلوه من المرسلین.(63)
و به مادر موسی وحی کردیم که شیرش بده و اگر بر او بیمناک شدی به دریاش بینداز و مترس و غمگین مشو، او را به تو باز می‏گردانیم و در شمار پیامبرانش می‏آوریم.
2ـ اذا اوحینا الی امک ما یوحی.(64)
آنگاه که بر مادرت آنچه وحی کردنی بود، وحی کردیم.
3ـ و اذ قالت الملائکة یا مریم ان اللّه‏ اصطفیک و طهرک و اصطفیک علی نساء العالمین.(65)
و فرشتگان گفتند: ای مریم، خدا تو را برگزیده و پاکیزه ساخت و بر زنان جهان برتری داد.
4ـ ان اللّه‏ اصطفی آدم و نوحا و آل ابراهیم و آل عمران علی العالمین ذریة بعضها من بعض و اللّه‏ سمیع علیم.(66)
خدا آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برتری داد. فرزندانی بودند، برخی از نسل برخی دیگر پدید آمده و خدا شنوا و دانا است.
5ـ و التی احصنت فرجها فنفخنا فیها من روحنا و جعلناها و ابنها آیة للعالمین.(67)
و آن زن را یاد کن که شرمگاه خود را نگاه داشت و ما از روح خود در او دمیدیم و او و فرزندش را برای جهانیان آیتی قرار دادیم.
این آیه در سیاق آیه‏های قبل قرار دارد که سرگذشت انبیاء را بیان داشته، و از این وحدت سیاق استفاده نبوت مریم شده است.

دوم: روایات

در این زمینه به چند دسته روایت استناد شده است:
1ـ برخی به روایات مشتمل بر مصحف فاطمه(س) و نزول جبرئیل بر آن بزرگوار، استناد کرده و فاطمه(ع) را نبیه دانسته‏اند. در اینجا به نقل یک روایت بسنده می‏شود:
ابی‏عبیدة قال سال اباعبداللّه‏(ع) بعض اصحابنا عن الجفر فقال ... قال «فمصحف فاطمة(ع) قال: فسکت طویلاً ثم قال: انکم لتبحثون عما تریدون و عما لا تریدون؛ ان فاطمة مکثت بعد رسول اللّه‏(ص) خمسة و سبعین یوما دخلها حزن شدید علی ابیها و کان جبرئیل(ع) یاتیها فیحسن عزائها علی ابیها و یطیب نفسها و یخبرها عن ابیها و مکانه و یخبرها بما یکون بعدها فی ذریّتها و کان علی(ع) یکتب ذلک فهذا مصحف فاطمة(ع)».(68)
برخی از یاران امام صادق(ع) از جفر سؤال کردند ... و از مصحف فاطمه حضرت مدتی طولانی سکوت کرد. آنگاه فرمود: شما از آنچه می‏خواهید و نمی‏خواهید پرس و جو می‏کنید، فاطمه پس از پیامبر(ص) هفتاد و پنج روز زندگی کرد، غم و اندوه شدیدی بر اثر رحلت پدر به او دست داد. جبرئیل بر او فرود می‏آمد. به او تسلیت می‏گفت و از جایگاه پیامبر، و حوادثی که بر فرزندان او می‏رود، به فاطمه خبر می‏داد. علی(ع) اینها را می‏نوشت. این مجموعه مصحف فاطمه است.
2ـ قرطبی نیز روایاتی را در باب پیامبری مریم(س) آورده که به نقل یکی از آنها اکتفا می‏شود:
سیدة نساء العالمین مریم ثم فاطمة ثمّ خدیجة ثم آسیة(69)
خانم زنان عالم مریم، پس از او فاطمه، پس از وی خدیجه، و سپس آسیه است.
وی از این قبیل احادیث نبوت مریم را استفاده کرده است.
3ـ ابن‏حجر عسقلانی نیز به حدیث «لم یکل من النساء الاّ آسیه امرأة فرعون و مریم بنت عمران» بر نبوت زنان استدلال کرده است.(70)
در پایان اذعان داریم که این، مسأله‏ای نظری است و هیچ طرف مسأله جزء مسلّمات نیست و باب بحث و نظر در آن گشوده است و شایسته نیست محققان از دامن زن به این گونه مباحث نگرانی نشان دهند، زیرا وقتی مباحث علمی در فضای خاص خود طرح گردد، جز کمک به پیشبرد دانش و معرفت عایدی ندارد.(71)
چکیده آنچه در این مقال، طرح شد عبارت است:
1ـ نبوت زنان به معنایی فراتر از نبوت انبائی و فروتر از رسالت انبیاء اولوالعزم محل نزاع و بحث است.
2ـ در این نوشتار به این مسأله از زاویه کلام نه تاریخ نگاه شده است.
3ـ در این مسأله دیدگاه مشهور عالمان مسلمان منفی است، گرچه برخی از اندیشمندان معتقد به نبوت زنان شده‏اند.
4ـ در کتب مقدس مسیحیان و یهودیان نیز اجمالاً نبوت زنان پذیرفته شده است.
5ـ ادله‏ای از آیات قرآنی، احادیث و اجماع علما بر نفی نبوت زنان اقامه شده که اجمالاً جای نقد داشت.
6ـ در مقابل، ادله‏ای از قرآن و روایات بر اثبات نبوت زنان اقامه شده است.


پی نوشت ها:

1ـ علم الیقین، ج1، ص366 (فیض کاشانی).
2ـ المیزان، ج2، ص139.
3ـ همان، ج13، ص208 و ج14، ص391.
4ـ همان، ج2، ص139.
5ـ اصطلاحات الصوفیه، ملا عبدالرزاق کاشانی (ترجمه و شرح)، ص195؛ اصطلاحات الصوفیه، ص94، انتشارات بیدار.
6ـ المیزان، ج2، ص141.
7ـ زن در آینه جلال و جمال، ص167 (چاپ دوم).
8ـ تفسیر البیضاوی، ج1، ص159.
9ـ البدایة و النهایة، ج2، ص71 ـ 70.
10ـ تفسیر المراغی، ج3، ص151 ـ 150؛ احکام القرآن (جصاص)، ج2، ص12.
11ـ المیزان، ج14، ص149 ـ 150.
12ـ زن و پیام‏آوری، ص35.
13ـ البدایة و النهایة، ج2، ص70.
14ـ الجامع فی احکام القرآن، ج4، ص84 ـ 83.
15ـ فتح الباری، ج6، ص515.
16ـ همان، ص516.
17ـ الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، ج3، ص186 ـ 187 (دار الکتب العلمیة، بیروت).
18ـ زن و پیام‏آوری، مرتضی فهیم کرمانی.
19ـ کتاب مقدس (عهد عتیق)، سفر داوران، باب 4، آیه 4، ص379.
20ـ همان، کتاب دوم پادشاهان، ب22، آیه 14، ص617.
21ـ همان، (عهد جدید)، کتاب اعمال رسولان، باب 21، آیه 10 ـ 8، ص227.
22ـ همان، انجیل لوقا، باب2، آیه 34، ص91.
23ـ همان، (عهد عتیق)، سفر خروج، باب 15، آیه 20 ـ 21، ص108.
24ـ المراة فی نظر الکنیسة، اسبیرو جبور، مطبعة الصباح، (دمشق، ص47 ـ 77).
25ـ همان، ص69.
26ـ سوره یوسف، آیه 109.
27ـ سوره نحل، آیه 43.
28ـ سوره انبیاء، آیه 7.
29ـ التفسیر الکبیر، ج8، ص43 و ج20، ص36 و 18، ص226.
30ـ المیزان، ج145، ص150 ـ 149.
31ـ تفسیر المراغی، ج3، ص151 ـ 150. احکام القرآن (جصاص)، ج2، ص12.
32ـ المیزان، ج12، ص257 ـ 256.
33ـ المیزان ج1، ص296 و ج6، ص57 و ج8، ص62، 66، 141، 261 و ج9، ص212 ـ 211 و ج10، ص349، 351 و ج14، ص25، 133، 207 ـ 205 و ج17، ص174.
34ـ سوره بقره، آیه 239، سوره حج، آیه 27.
35ـ سوره بقره، آیه 228، سوره نساء، آیه 7، 32، 34، 75، 98، سوره اعراف، آیه81.
36ـ سوره اعراف، آیه 46، 48.
37ـ سوره توبه، آیه 108.
38ـ سوره نور، آیه 37.
39ـ سوره احزاب، آیه 23.
40ـ سوره احزاب، آیه 40.
41ـ سوره ص، آیه 62.
42ـ سوره جن، آیه 6.
43ـ الکافی، ج1، ص174، ح1 و ص176، ح4 ـ 1.
44ـ مستدرک الوسائل، ج14، ص286، ح2.
45ـ وسائل الشیعه، ج18، ص7، ح2.
46ـ همان، ح3.
47ـ بحارالانوار، ج103، ص254، ب5، ح1.
48ـ همان، ج32، ص194، ب3، ح143.
49ـ همان، ج103، ص253، ب4، ح56.
50ـ همان، ج103، ص223، ب2، ح1.
51ـ همان، ج77، ص141، ب7، ح1.
52ـ همان، ج75، ص98، ب48، ح4.
53ـ مستدرک الوسائل، ج3، ص333، ب5، ح3715.
54ـ وسائل الشیعه، ج18، ص4، ب1، ح5، ج27، ص13، ب13، ح83 (آل البیت).
55ـ قضاء و قضاوت در اسلام، ص57؛ فقه اهل‏بیت، ش10، ص146.
56ـ الفقه الاسلامی و ادلته، ج6، ص483 ـ 482.
57ـ جواهر الکلام، ج40، ص20.
58ـ همان، ص21.
59ـ تحریرالوسیله، ج1، ص215، م1.
60ـ دروس ولایة الفقیه، ج1، ص371.
61ـ تفسیر البیضاوی، ج1، ص159.
62ـ البدایة و النهایة، ج2، ص71 ـ 70.
63ـ سوره قصص، آیه7.
64ـ سوره طه، آیه 38.
65ـ سوره آل عمران، آیه 42.
66ـ همان، آیه 34 ـ 33.
67ـ سوره انبیاء، آیه 34 ـ 33.
68ـ الکافی، ج1، ص241، ح5.
69ـ الجامع فی احکام القرآن، ج4، ص83.
70ـ فتح الباری، ج6، ص515.
71ـ جهت مطالعه و پژوهش بیشتر می‏توان به این منابع در باب نبوت زنان مراجعه کرد:
الف. زن و پیام‏آوری، مرتضی فهیم کرمانی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
ب. تحریرالمرأة. عصر الرسالة، عبدالحلیم ابوشقه، ج1، ص312 ـ 315.
ج. زن در آینه جمال و جلال، ص230 ـ 231.
د. المرأة فی الکنیسة، اسبیرو جبور، ص67 ـ 77.
ه••• . الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، ابن‏حزم، ج3، ص186 ـ 188.
و. فتح‏الباری بشرح صحیح البخاری، ابن‏حجر عسقلانی، ج5، ص515 ـ 516.

مقالات مشابه

ناهمساني جنسيتي در متون اسلامي

نام نشریهبینات

نام نویسندهسیده‎فاطمه موسوی

المرأة المثالیة فی القرآن دراسة مقارنة مع الشعر الجاهلی

نام نشریهآفاق الحضارة الاسلامیة

نام نویسندهکبری روشنفکر, مجید محمدی بایزیدی

شخصیت پردازی زن در قرآن

نام نشریهحسنا

نام نویسندهعلی نبی‌اللهی

بررسی نبوت زنان در قرآن و عهدین

نام نشریهعلوم و معارف قرآن کریم

نام نویسندهعلی الشیخ, فاطمه عقیلی