هر مكتبى پيامى براى جامعه دارد و مردم را به پذيرش آن فرامىخواند و در اين جهت از روشهاى ويژهاى بهره مىجويد كه بااهداف اصلى آن مكتب وابسته است. تمامى پيامبران از حضرتآدم(ع) تا منجى بشريتحضرت خاتم(ص) از جانب خداوند مبعوث شدندتا انسان را از ظلمت و جهل به نور علم و هدايت و از تنگناىطبيعتبه وادى بىانتهاى معنويت و از ظلم و شقاوت به عدل وكرامت و از پرستش بتها به عبادت خدا و از اطاعت اغيار و اشراربه استجابت اوليا و رسولان رهنمون شوند. پيام الهى پيامبران رابا توجه به شرايط اجتماعى و فرهنگى جوامع بر سه محور توحيد،نبوت و معاد پايهگذارى شده است. وجه تمايز اين دعوتها دركيفيتبيان آن محورها و تبيين مسايل فرعى مطابق فهم و شعورمردم است. گرچه روش تبليغى هر يك از پيامبران داراى ارزش ويژهخود مىباشد.
اما در اين نوشتار تنها به شيوههاى تبليغى پيامبر خاتم(ص)خواهيم پرداخت.
در آغاز به طور اختصار وضع جهان عرب و وقايع تاريخى و اجتماعىعرب جاهليت را از نظر مىگذرانيم.
جملات كوتاه و گهربار اميرالمؤمنين(ع) تا حدودى روشنگر اخلاق وروحيات جامعه عرب پيش از اسلام و شاهد زندهاى بر انحطاط فكرى وفساد اخلاقى آنان است. (1) ايشان مىفرمايند:
خداوند، محمد(ص) را بيم دهنده جهانيان و امين وحى و كتاب خودمبعوث كرد و شما گروه عرب در بدترين آيين و پستترين جاها بهسر مىبرديد. در ميان سنگلاخها و مارها اقامت داشتيد، آبهاىلجنآلود مىآشاميديد و غذاهاى خشن (مانند آرد هسته خرما وسوسمار) مىخورديد و خون يكديگر را مىريختيد. و از خويشاونداندورى مىكرديد.
بتها در ميان شما برپا بود و از گناهان اجتناب نمىكرديد. (2)
قرآن نيز اين موضوع را گوشزد و مىفرمايد:
(و كنتم على شفا حفره من النار فانقذكم منها). (3)
جريان «اسعدبن زراره» نيز مىتواند روشنگر بسيارى از نقاطزندگى مردم حجاز باشد. (4)
رسول گرامى(ص) در پاسخ به پرسش او دوآيه زير را تلاوت فرمودند. دقت در معناى اين آيات به خوبى وضعآن دوران را روشن مىسازد.
(قل تعالوا اتل ما حرم ربكم عليكم الا تشركوا به شيئا وبالوالدين احسانا ولا تقتلوا اولادكم من املاق نحن نرزقكم واياهم ولا تقربوا الفواحش ما ظهر منها و ما بطن ولا تقتلواالنفس التى حرم الله الا بالحق ذلكم وصاكم به لعلكم تعقلون ولاتقربوا مال اليتيم الا بالتى هى احسن حتى يبلغ اشده و اوفواالكيل والميزان بالقسط لا نكلف نفسا الا وسعها و اذا قلتمفاعدلوا و لو كان ذا قربى و بعهد الله اوفوا ذلكم وصاكم بهلعلكم تتقون. (5)
مضمونهاى اين دو آيه گواه بر اين است كه تمامى اين خصلتهاىناروا دامنگير توده عرب بود و براى همين جهت رسول خدا(ص) نخستاين دو آيه را تلاوت كرد تا اهداف رسالتش معلوم شود. (6)
تفكر اعراب در باره خداوند و معاد بسيار خرافى و افسانه پرستىبسيار رايجبود. زن ضعيف بود و تحقير و مظلوم واقع مىشد.
آنان قبايلى پراكنده و ملتى خموش و راكد بودند. (7) نه از علم ومذهب در بين آنان نشانى بود (8) و نه از سواد بهرهاى بردهبودند. (9)
در چنين جامعهاى پيامبر گرامىاسلام(ص) مبعوث گشت. او عرب را ازتاريكىها به سوى نور هدايت كرد. و از آنان امتى پديد آورد كهاز گمنامى به سوى شهرت و از سستى به سوى بيدارى و از پستى بهسوى فراز رفتند. و هنوز يك قرن نگذشته بود كه يك پاى در هند ويك پاى ديگر در اندلس نهادند. (10)
قبل از بررسى روشهاى تبليغ، به شناسايى عواملى كه موجب توفيقپيامبر گرامى اسلام(ص) شد، مىپردازيم: اولين ركن مهم در تبليغپيامبر(ص) ويژگىهاى برتر پيام ايشان بود.
اگر محتواى پيام رسول خدا(ص) داراى اين ويژگىها نبود، حتى درصورت وجود زمينه مساعد، تبليغ يك تلاش كور و بىحاصل بود.
اين ويژگىها عبارتند از:
پيامبر(ص) پيام خويش را با منطق و استدلال بيان مىفرمود. معارفدينى زمينه پذيرش عقلى داشت و ابهامها و تاريكىها را از اذهانمىزدود.
اقناع احساسات متعالى از سوى اسلام موجب شد تا افراد به سهولتدر راه هدفهاى مكتب فداكارى كنند و جانهايشان را ضامن اجراىاحكام مكتب قرار دهند.
هماهنگى معارف دينى با نيازهاى فطرى و طبيعى بشر باعثشد تانه تنها وحى آسمانى را عقلها بپذيرند، بلكه در عمق روح بشر همرسوخ كند هم چنان كه قرآن مىفرمايد: (و يخرون للاذقان يبكون ويزيدهم خشوعا). (11)
از اصول مهم تربيتى واقعبينى است. در هر تبليغ كارآمد در آغازبايد ويژگىهاى مخاطب را به خوبى شناخت. آن گاه با رفع موانع وبه كارگيرى عوامل مؤثر و مراقبت مستمر زمينه پيشرفت معارفدينى را فراهم آورد.
پيامبر گرامى(ص) در ميان عرب رشد و نمو كرده، با اوضاع جامعهآشنا و از معيارها و امور مورد توجه آنها باخبر بود.
همين امر باعثشد تا پيامبر(ص) بتواند زمينه مناسب بيان مطالبخود را مهيا كنند.
در اين جا به پارهاى از روشهايى كه پيامبر(ص) به كار بست تابتواند در مخاطب زمينه مساعدى به وجود آورد، اشاره مىشود.
مهمترين آنها عبارتند از:
بايد دانست كه همه مخاطبين از آنچنان ظرفيتى برخوردار نيستندكه در وهله نخستبه دعوت، پاسخ مثبت دهند. پيامبر نيز با توجهبه همين نكته اقدام به تبليغ فرمود. اذيت و آزارهاى فراوان رابه جان خريد و از دعوت به اسلام دستبر نداشت. (12) همچنين افراداز ظرفيتها و استعدادهاى متفاوتى بهرهمندند. لذا پيامبرگرامى(ص) با عنايت كامل به ميزان پذيرش و استعداد هر فرد،دعوت خود را ابلاغ مىفرمودند. تبليغى كه از انعطاف برخوردارنباشد، ناكارآمد و خستگى آور است. پيامبر گرامى در اين بارهمىفرمايند:
«امرنا معاشر الانبياء ان نكلم الناس بقدر عقولهم». (13)
حضرت رسول(ص) با اقشار و همه گروههاى سنى ارتباط داشت.
دعوت پيامبر(ص) پير و جوان، زن و مرد، فقير و غنى، باسواد وبىسواد، را شامل مىشد.
قرآن در اين باره مىفرمايد:
(رحمه للعالمين); (14)
(هدى للناس) (15) ;
(كافه للناس); (16)
(للعالمين نذيرا). (17)
روش هدايت پيامبر(ص) براى همه گروهها و طبقات يكسان نبوده وهر گروه يا فردى را به شيوهاى خاص دعوت مىفرمود. گاه فردى بايك جرقه هدايت مىشد و گاه موج و تلاطمى شديد براى دعوت، ضرورتداشت. براى دعوت اهل كتاب، بر مشتركات تاكيد و كافران را بهتفكر و تامل و خردورزى دعوت مىفرمود.
چهارم: توجه به نيازهاى بشرى، زمينه مناسب ابلاغ
هر فرد آن هنگام تعادل و توازن خويش را باز مىيابد كه نيازهاىجسمى و روحى او تامين شده باشد.
قرآن مىفرمايد:
(فليعبدوا رب هذا البيت الذى اطعمهم من جوع و امنهم منخوف). (18)
اين آيه شاهد بر اين مطلب است كه خداوند با عنايتبهرفع دو نياز طبيعى بشر امر به پرستش مىكند در متون اسلامى نيزاين نكته مورد توجه قرار گرفته است. اميرالمؤمنين(ع)مىفرمايد:
«ان للقلوب شهوه و اقبالا و ادبارا فاتوها من قبل شهوتها واقبالها فان القلب اذا اكره عمى». (19)
قلب آدمى داراى (دو حالت) در ميل و رغبت و اكراه و تنفر است.
از در ميل و رغبت آن وارد شويد چرا كه روح و روان آدمى وقتىچيزى را ناخوش دارد نابينا مىشود.
ويژگىهاى فردى پيامبر(ص) از مهمترين عوامل توفيق حضرت به شمارمىآيد. هيچ تبليغى بالاتر از شايستگى مبلغ و عمل به گفتار خودنيست.
امام صادق(ع) در روايتى شرايطى را كه براى پيشبرد هر كارى واز جمله تبليغ دين است را چنين بر مىشمارد.
«فاذا اجتمعت النيه والقدره و التوفيق و الاصابه و هنالك تمتالسعاده». (20)
هنگامى كه نيت و قدرت و توفيق و صائب بودن در عملى جمع شدندسعادت و وصول به هدف حاصل شده است. اگر چه اين ويژگىها تمام وكمال در پيامبر(ص) بوده است، براى آشنايى كامل شرح بيشترى رامىآوريم.
پيامبر(ص) براى تبليغ اسلام وحى الهى را مىشناخت و به تمامزواياى آن آگاهى داشت. بدون تكيه بر اين و آن، سخنانش رامىگفت و هيچگاه از ظن و گمانهاى پوچ پيروى نمىكرد. قرآن نيزمىفرمايد:
(ولا تقف ما ليس لك به علم...). (21)
و قرآن گواه صدق و درستى گفتار را برهان و دليل مىداند ومىفرمايد: (قل هاتوا برهانكم ان كنتم صادقين). (22)
اميرالمؤمنين على(ع) در اين باره مىفرمايد:
«عليكم بالدرايات لا بالروايات». (23)
آيت و بينش و دقت را فرا روى خود قرار دهيد نه نقل قولهاىبررسى نشده را.
آنچه در تمام مراحل تبليغ مدد كار حضرت بود، باور قلبى او بههدفش بود. بالاترين عامل توفيق تبليغى پيامبر(ص) استقامت وپشتكار او است كه از ايمان و باور او به هدف مقدسش نشاتگرفته است.
پيامبر(ص) همواره، بيش از همه به دستورات دينى كه آن را ابلاغمىفرمود، عمل مىكرد. با اين روش هم اطمينان و اعتماد مخاطب راجلب مىكرد و هم ثابت مىنمود كه عمل به دستورات دينى كار مشكلىنيست.
علاوه بر اين اگر سخن از فردى عامل باشد بر قلب و جان اثرمىگذارد. همچنان كه فرمودهاند:
«ان الكلام اذا خرج من القلب دخل فى القلب و اذا خرج مناللسان لم يتجاوز الاذان».
يكى از عواملى كه پيامبر را موفق كرد خلق نيكو و رفتار پر ازعطوفت آن حضرت بود. ايشان پيام را با نرمى و مدارا تبليغمىكرد، لذا جاذبه و كشش بيشترى در ميان مخاطبان داشت. قرآن دراين باره مىفرمايد:
(فبما رحمه من الله لنت لهم ولو كنت فظا غليظ القلب لانفضوامن حولك...). (24)
در جايى كه اساس و مبانى دين ثابت است، نرمشمىتواند در موفقيت تبليغ مؤثر باشد. به همين جهت وقتىپيامبر(ص)، امير مومنان(ع) و معاذ را براى تبليغ به يمنروانه مىسازد مىفرمايد:
«انطلقا فبشرا ولا تنفرا و يسرا ولا تعسرا» (25)
مردم را مژده و بشارت دهيد و آنها را از خود مرانيد، بر آنهاسهل و آسان بگيريد نه سخت و دشوار.
و حضرت صادق(ع) نيز مىفرمايد:
«فرغبوا الناس فى دينكم» (26)
«مردم را در دين و عقايد خود «ترغيب و تشويق» نماييد».
قرآن شريف در وصف پيامبر(ص) مىفرمايد:
(لقد جائكم رسول من انفسكم عزيز عليه ما عنتم حريص عليكمبالمؤمنين روف رحيم). (27)
خداوند در اولين دستور براى آشكار كردن دعوت به پيامبر(ص)مىفرمايد:
(و انذر عشيرتك الاقربين و اخفض جناحك لمن اتبعك منالمؤمنين). (28)
«نخستخويشاوندان نزديك را انذار كن، آنگاه پر و بال رحمت رابر تمام پيروان با ايمانتبه تواضع بگستران». اين فروتنى وعدم ابراز انانيت و منيت از روشهاى مهم تبليغى پيامبر محسوبمىشود.
اگر پيامبر(ص) تمام مطالب را يك باره با مخاطبين خود در ميانمىگذاشت هرگز نمىتوانست انتظار نتيجهاى داشته باشد. ايشانهمواره مىفرمودند كه نمىتوان در وهله نخست تكاليف بزرگ را بردوش مخاطبين نهاد. حتى دستورات شرعى هم به تدريج ابلاغ شدهچنان كه فرمودند:
«يا على ان هذا الدين متين فاوعل فيه برفق و... ان المنبت لاظهرا ابقى ولا ارضا قطع».
«اى على، اين دين، دين متينى است پس در آن به آرامى وارد شو،و بدان، كسى كه افراط و زيادهروى كند نه راهى را مىپيمايد نهپشتى براى خود باقى مىگذارد».
پيامبر(ص) پس از آن كه پيام توحيد خويش را به گوش مردم رساندهيچگونه سازشى در اين مسير را روا ندانست.
استقامت و تداوم آموزش و نظارت مستمر باعث موفقيت پيامبر(ص)شد. او در تمام لحظات زندگانى لحظهاى از تاكيد بر رسالتخويشغافل نشد.
آن چه باعثشد تا پيام نبى اكرم(ص) نفوذ بيشترى داشته باشدسعه صدر ايشان بود. پيامبر(ص) بسيارى از راهها را با نيروىصبر پيمود و در راه تبليغ از حربه صبر و استقامتبهره برد.
خداى متعال در قرآن مىفرمايد:
(لتبلون فى اموالكم و انفسكم و لتسمعن من الذين اوتواالكتابمن قبلكم و من الذين اشركوا اذى كثيرا و ان تصبروا و تتقوافان ذلك من عزم الا مور). (29)
يقينا شما با مال و جان آزمايش خواهيد شد. و از كسانى كه پيشاز شما كتاب آسمانى بر آنها نازل شد و از مشركان زخم زبانخواهيد شنيد، و اگر صبر و تقوا پيشه كنيد، يقينا چنين چيزىسبب قوت اراده در كارها است.
در تمام مواردى كه قرآن دعوت به صبر فرموده است، در باره دينبوده است.
پيامبر(ص) در راه رساندن وحى الهى از هر گونه تكلفى به دوربود. همين امر باعث مىشد تا فهم مطالب بر مردم آسان گشته، باآغوش باز پذيراى مسايل دين باشند، ايشان در اين بارهمىفرمودند:
«نحن معاشر الانبياء و الاولياء براء من التكلف». (30)
«ما گروه پيامبران از تكلف به دور هستيم».
يكى از ويژگىهاى پيامبر(ص) در تبليغ دين، اين بود كه در قيدگرايشهاى خويشى و گروهى و قومى اسير نگشت. همين آزادگى ازوابستگىها باعثشد تا نبى اكرم(ص) بتواند حقيقت را آنطور كهشايسته استبه گوش مخاطبان برساند. (31)
از اصول مهمى كه پيامبر(ص) در دوران بيست و سه ساله تبليغشرعايت مىفرمود، اين بود كه هرگز كارى را بدون طرح و ارزيابىدقيق انجام نمىداد. بلكه با دقت و ژرفانديشى، موقعيت وامكانات را سنجيده آنگاه به آن كار اقدام مىنمود. صلح حديبيهيكى از اين موارد بود كه نتايجبسيار پرارزشى را به دنبالداشت.
عوامل بيرونى توفيق تبليغى پيامبر(ص)
پيامبر(ص) با شناخت روحيات مخاطبين خود شيوههاى گوناگونى براىتبليغ داشت كه آن را ارائه مىداد. بعضى از اين شيوهها عبارتنداز:
برخى افراد داراى روحيهاى منطقى هستند و مسايل را جز از راهبرهان و استدلال و فكر نمىپذيرند اينان را نمىتوان با انگيزش ويا مهار احساسات به راه آورد. پيامبر(ص) نيز چنين شيوهاى رادر بعضى موارد به كار مىبست. قرآن نيز روش دعوت پيامبر(ص) رااين چنين معرفى مىفرمايد:
(هوالذى بعث فى الا ميين رسولا منهم يتلوا عليهم اياته و يزكيهمو يعلمهم الكتاب والحكمه و ان كانوا من قبل لفى ضلال مبين). (32)
يكى از راههاى دعوت و جلب قلوب، استفاده از موعظه است.
پيامبر(ص) براى جذب افرادى كه داراى احساسات و عواطفى جوشانبودند و همچنين بيدارى عمومى از موعظه بهره مىبردند.
اميرالمؤمنين على(ع) در تعريف موعظه مىفرمايند:
«المواعظ صقال النفوس و جلاء القلوب». (33)
«ثمره الوعظ الانتباه». (34)
مواعظ پيامبر(ص) عمدتا در باره تقوا، زهد، دنيا، طول امل،هواى نفس، عبرت از گذشته، اهوال مرگ و قيامت و... بوده است.
حكمت تعليم و موعظه تذكار است. حكمتبراى آگاهى و موعظه براىبيدارى است. حكمت مبارزه با جهل و موعظه مبارزه با غفلت است.
سر و كار حكمتبا عقل و فكر است و سر و كار موعظه با دل وعاطفه است. حكمتياد مىدهد و موعظه يادآورى مىكند. حكمتبرموجودى ذهن مىافزايد و موعظه ذهن را براى بهرهبردارى ازموجودى خود آماده مىكند، حكمت چراغ و موعظه باز كردن چشم است،حكمتبراى انديشيدن است و موعظه براى به خود آمدن.
حكمت زبان عقل است و موعظه پيام روح. (35)
سختترين مرحله در دوران تبليغ پيامبر(ص) تغيير و تصرف درعقيده عربها و مشركان بود. زيرا آنان افرادى غالبا متعصب وبعضا عنود بودند. امام صادق(ع) نيز با توجه به همين نكتهمىفرمايد: «ازاله الجبال اهون من ازاله القلب عن موضعه». (36)
حركت دادن كوهها از برطرف كردن باورهاى قلبى افراد آسانتراست. پيامبر(ص) براى كسب موفقيت در امر تبليغ مواردى چند رارعايت مىفرمود:
از آنجا كه نمىتوان باور و عقيده را با زور و اكراه منتقلكرد، بايد تبليغ در جوى آرام و آزاد باشد و مخالف، فرصت اظهارعقيده را داشته باشد. پيامبر(ص) نيز اين نكته را رعايتمىفرمود. قرآن هم در اين باره مىفرمايد:
(لست عليهم بمصيطر). (37)
(لا اكراه فى الدين قد تبين الرشد من الغى). (38)
پيامبر(ص) حتى اگر ناچار به مجادله بود اما هميشه از مشاجره وكوچك شمردن مخاطب احتراز مىفرمود. هرگز در اولين برخورد باورافراد را تمسخر نمىكرد. اميرمومنان(ع) نيز مىفرمايد:
«الافراط فى الملامه يشب ميزان اللجاج». (39)
افراط و زيادهروى در سرزنش موجب شعلهور شدن آتش عناد مىشود.
قرآن كريم نيز در باره اين نكته روانى و اخلاقى مىفرمايد:
(و قل لهم فى انفسهم قولا بليغا). (40)
بعضى از تفاسير آيه را اينگونه معنا مىكنند: (41)
«در خلوت و تنهايى با آنان گفتارى رسا و مؤثر بگو».
پيامبر(ص) در سراسر دوران تبليغ خويش بحث را از جايى كه موردپذيرش طرف مقابل بود آغاز مىكرد. اين شيوه سازنده به ويژه درمواجه با اهل كتاب به كار گرفته مىشد.
يكى از ابزارى كه پيامبر(ص) در تبليغ معارف دينى و بيدارىمردم از آن بهرهبردارى مىكرد، خطابه است.
شهيد بزرگوار آيهالله مطهرى(ره) در باره خطابه و موعظه چنينگفتهاند: «سر و كار خطابه نيز با احساسات است اما خطابه براى تهييج وبىتاب كردن احساسات است و موعظه براى رام كردن و تحتسلطهدرآوردن. خطابه آنجا به كار مىآيد كه احساسات خمود و راكد است و موعظهآنجا ضرورت پيدا مىكند كه شهوات و احساسات خودسرانه عملمىكند، خطابه احساسات غيرت و حميت و سلحشورى و عصبيت و شرافتو كرامت و خدمت را به جوش مىآورد و پشتسر خود جنبش و حركتايجاد مىكند. اما موعظه جوششها و هيجانهاى بىجا را خاموشمىكند. خطابه زمام كار را از دستحسابگرىهاى عقل خارج مىكند وبه دست توفان احساسات مىسپرد. اما موعظه توفانها را فرومىنشاند و زمينه را براى حسابگرى و دورانديشى فراهم مىكند. خطابه به بيرون مىكشد و موعظه به درون مىبرد...». (42)
همچنان كه اشاره شد، پيامبر(ص) همواره با عنايتبه توانايى وظرفيت افراد و گام به گام معارف را ابلاغ مىفرمود و خود اولينعامل به اين معارف بود. ايشان براى استقرار و رسوخ معارف درجان پيروان، تعاليم خود را بارها تكرار مىفرمود.
حضرت بيانى فصيح و بليغ داشتند و معارف دينى را «ابلاغ مبين»مىكرد و با پرهيز از پرگويى كلام، نيازهاى مخاطب را در نظرمىگرفت و در هر موقعيت و فرصت مناسبى، مطالبى را كه هموارهتازه و جذاب بود، بيان مىفرمودند. داستانهاى واقعى قرآن كهعلاوه بر جذابيت، فوقالعاده درسآموز و عبرت برانگيز است، نيزيكى از وسايل تبليغى بود كه معارف را غير مستقيم به مخاطبمىرساند.
پيامبر(ص) به عنوان بزرگ مبلغ اسلام، همواره ارتباط فردى خودرا با مخاطبين حفظ مىفرمود و در كنار آن به ارتباط جمعى كه دربرپايى شعاير دينى از قبيل نماز جمعه و جماعت و مراسم حج و... نمود مىيافت، اهتمام فراوان مىداد.
1- براى آگاهى بيشتر، رجوع كنيد به مروج الذهب، مقدمه ابنخلدون، اسلام و جاهليت و تاريخ تمدن اسلام و عرب .
2- نهجالبلاغه، خطبه26.
3- آلعمران (3):103.
4- مراجعه شود به فروغ ابديت .
5- انعام(6):153 و 151.
6- اعلام الورى 35-40، و نيز «بحارالانوار» ج19، ص 8-11.
7- توماس كار لايل.
8- مورخ نامى غرب (مسيورنان).
9- فتوح البلدان ابوالحسن بلاذرى صص457 و459.
10- نقشههاى استعمار در راه مبارزه با اسلام ص 38.
11- اسرا (17):107.
12- فروغ ابديت، ص277.
13- الحياه، ج 1، ص146، رجال كشى، ص 488.
14- انبيا (21):107. 15بقره(2): 185.
16- سبا(34): 28.
17- فرقان (25): 1.
18- قريش(106):3-4; و آيات ديگر نيز از قبيل مائده(5): 88;نور (24):55 .
19- الحياه، ج 1.
20- ميزان الحكمه، ج 10، ص 595.
21- اسرا (17):36.
22- بقره(2): 111; نمل (27): 64.
23- الحياه، ج 1، ص 35 - بحار، ج 2، ص 160.
24- آلعمران (3):159.
25- در ذيل آيه احزاب، 45.
26- وسائل الشيعه ج 11، ص 430.
27- توبه(9): 128.
28- شعرا (26): 214-215.
29- آل عمران(3):186.
30- بحار، ج73، ص 394.
31- براى اطلاع بيشتر به ده گفتار از شهيد مطهرى مراجعه كنيد.
32- جمعه (62):3.
33- ميزان الحكمه، ج 10، ص539.
34- ميزان الحكمه، ج 10، ص539.
35- سيرى در نهجالبلاغه، شهيد مطهرى، ص 194-193.
36- تحف العقول، ص263.
37- غاشيه (88): 22.
38- بقره (2):256.
39- تحف العقول، ص 84.
40- نساء (4):63.
41- تفسير روحالمعانى در ذيل آيه.
42- سيرى در نهجالبلاغه، ص 195-194.