مسالة خاستگاه حيات، فكر انسان را همواره به خودمشغول داشته و او را به طرح اين مطلب، هم در باب خودش وهم در خصوص موجودات زندة دور و برش وادار كرده است.
قرآن، ضمن آيهاي كه ناظر به تشكيل مجموعة عالم است، بادقتي زائدالوصف از خاستگاه حيات سخن ميگويد كه در اينمقاله سعي شده جنبهها و جهات منشاء حيات از ديدگاه قرآن،مورد ارزيابي قرارگيرد.
اولم تر الذين كفروا ان السماوات والارض كانتا رتقا ففتقناهما و جعلنا من الماء كل شي حي افلايومنون 1
(مگر آنان كه ناگرويده و كافرند نميدانند كه آسمانها وزمين پيوسته و بسته بودند و ما آنها را از هم بگشاديم وجدايشان كرديم و هرچيز زندهاي را از آب آفريديم آيا ايماننميآورند و نميگروند.)
در اين آيه به صراحت از منشأ حيات ياد ميشود. جملهقرآن را هم ميتوان بدين معني گرفت كه در هر موجود زنده،مادة اصلي و اساسي آب است و هم بدين معني كه آب،خاستگاه هر موجود زندهاي است. و اين هر دو معني دقيقاً بامعلومات علمي مطابقت دارند. ميدانيم كه منشأ حيات آباست، و نيز ميدانيم كه آب نخستين عاملسازاي هر ياخته ياسلول زنده است. بدون آب هيچگونه حياتي امكانپذير نيست.وقتي از امكان حيات در سيارات ديگر گفتوگو ميشود،بلافاصله اين سوال مطرح ميگردد كه آيا در آن سيارات به اندازهكافي آب وجود دارد؟
مطابق معلومات جديد، قديميترين موجوات زنده را بايددر طايفة نباتات جستجو كرد. در قديميترين زمينهائي كهتاكنون شناختهاند، آلكهائي را يافتهاند كه متعلق به دوره پرهكامبرين است. زمان ظهور عناصر حيواني نيز اندكي ديرتر است.اين موجودات هم از دل اقيانوسها سر برآوردهاند.
كلمة آب، ترجمه يا گزارش كلمة «ماء» است. ماء، هممشخص آب آسمان (باران) هم آب اقيانوس و نيز هر نوع مايعياست. ماء به معني اول عنصر اساسي حيات نباتي است.
الذي جعل لكم الارض مهدا و سلك لكم فيها سبلا و انزلمن السماء ماء فاخرجنا به ازواجا من نبات شتي 2
(اوست كه زمين را گهواره و آرامگاه شما كرد و در آنبرايتان راهها بساخت و از آسمان آبي فرو فرستاد، ما از آن آبعناصر جفت گونه رستنيهاي گوناگون را برون آورديم).
معني دوم ماء، مايع است، بدون تعيين نوع آن. در قرآن كلمةماء به صورت نكره براي تعيين چيزي به كار رفته است كه مبنايساختمان حيوان است:
والله خلق كل دابه من ماء...3
(و خداوند همه جنبندگان را از آبي آفريده...)
در سطور بعد خواهيم ديد كه اين كلمه را ميتوان به نطفهحاوي اسپرماتوزوئيد نيز (كه توسط يكي از غدد ترشحميشود) اطلاق كرد. بنابراين اعم از آنكه به منشأ حيات به طورعام، توجه كنيم و يا به عنصر ايجاد كنندة نباتات در زمين نظرداشته باشيم و يا نطفة حيواني منظور نظرمان باشد، آنچه راقرآن ياد ميكند، دقيقاً با معلومات علمي جديد مطابقمييابيم، به عكس، در قرآن به هيچيك از اسطورهها وافسانههاي فراواني كه در عصر نزول قرآن در بارة منشأ حياتوجود داشته است، برنميخوريم.
در اينجا نميتوان به ذكر كلية آياتي پرداخت كه از آثار باارزش باران براي روياندن نباتات (و در نتيجه رحمت پروردگاردر اين زمينه) سخن ميگويد. در اين مقام، سه دسته آيه را متذكرميشويم:
و هوالذي انزل من السماء ماء فاخرجنا به نبات كل شيفاخرجنا منه خضرا نخرج منه حبا متراكبا و من النخل منطلعها قنوان دانية و جنات من اعناب و الزيتون والرمانمشتبها و غير متشابه انظروا الي ثمره اذا اثمرو ينعه ان في ذلكملايات لقوم يومنون 4
(و اوست كه از آسمان آبي نازل كرده است. با آن آبروئيدني هر چيزي را پديد آوردهايم و سبزهاي بيرون آورديمكه از آن ]نيز[ دانة بر هم نشسته و درهم پيوسته پديد ميكنيم واز شكوفه خرما بن، خوشههاي آويختة در دسترس و باغهايانگور و زيتون و انار، مانند و نا مانند هم پديد ميآوريم. بهميوههايشان در هنگام به ميوه نشستن و رسيدن آن در نگريد،به راستي اينها همه براي گروه گروندگان نشانهها و آياتروشني را دربر دارد).
هوالذي انزل من السماء ماء لكم منه شراب و منه شجر فيهتسيمون ينبت لكم به الزرع و الزيتون و النخيل و الاعناب منكل الثمرات ان في ذلك لايه لقوم يتفكرون.5
(اوست كه از آسمان آبي فرو فرستاد كه نوشيدني شما از آناست و درختها از آن (سيراب ميشوند) و در آن چراگاهترتيب ميدهيد. با آن آب كشت و زرع و زيتون و خرما بن وانگور و همهگونه ميوه برايتان ميروياند. به راستي در اينهاهمه، براي گروه انديشه كننده آيات و نشانههاي روشن وجوددارد).
و نزلنا من السماء ماء مباركا فانبتنا به جنات و حبالحصيد و النخل باسقات لها طلع نضيد رزقا للعباد و احيينا بهبلده ميتا كذلك الخروج.6
(و از آسمان آبي پر بركت فرستاديم و با آن باغها و تخم هرنبات درو كردني را برويانديم و خرما بنهاي بلند باروري را كهخوشة ميوهاش در هم نشسته است: روزي بندگان است و بدانآب، شهر و ديار مرده و موات را نيز زنده كرديم. بيرون شدن]از گورها[ هم چنين است.)
صرفنظر از اين ملاحظات عمومي، آيات ديگر قرآن بهوجوه مشخص ميپردازند از جمله، راجع به تعادل حاكم برطايفه نباتات، قرآن ميگويد:
والارض مددناها... و انبتنا فيها من كل شي موزون7
(و زمين را بگسترديم... و همه چيز را به گونهاي متناسبدر آن برويانديم).
درباره اختلاف و فرق ميان اطعمه و ارزاق نيز چنينميخوانيم:
و في الارض قطع متجاورات و جنات من اعناب و زرع ونخيل صنوان و غير صنوان يسقي بماء واحد و نفضل بعضهاعلي بعض في الاكل ان في ذلك لايات لقوم يعقلون8
(در زمين پارههائي پهلوي هم هست و باغهائي از تاكها وكشتزار و خرمابن، پرپشت و تنك كه از يك آب سيرابميشوند، اما ميوة بعض از آنها را به بعض ديگر مزيت دادهايم.در اين همه، براي گروه خردورز آيات و نشانههاي روشنوجود دارد).
اهميت يادآوري اين آيات از آنروست كه دقت و ايجاز قرآنرا در به كار بردن كلمات نشان ميدهد و نيز معلوم ميكند آياتمذكور، غير از حقايق بنيادي به هيچ نكتة ديگر اشاره ندارد. وليمطلب مهمتر و جالب توجهتر، يادآوريهاي قرآن دربارة توليدمثل نباتات است.
توليد مثل يا تكثير نباتات به دو طريق جنسي و ناجنسي،صورت ميگيرد. منتهي اطلاق لفظ توليد مثل بر طريق اولشايسته است. هدف اين فراگرد زيستشناختي، ظهور يك فردنظير است، از فردي كه مسبب ايجاد آن است. توليد مثلناجنسي، يك تكثير ساده است و در واقع قطعه قطعه شدن يكياز اندامهاي گياه است. اين اندام پس از جدا شدن از نبات نموميكند و سرانجام، همانند گياهي ميشود كه از آن جدا شدهاست.
گيليه مون 9 و مانژنو 10 اين جريان را «موردي مخصوصاز رشد» تلقي ميكنند. مثال سادة اين طريقه، قلمه زدن است.وقتي شاخهاي را از يك گياه جدا ميكنيم و در خاكي كه به اندازةكافي رطوبت دارد قرار ميدهيم، شاخة مذكور بر اثر نمو، ريشةتازهاي ميدواند. بعضي از گياهان نيز براي اين كار ار داراياندامهاي مخصوصي هستند. و بعض ديگر از آنها «اسپور» دارند.عمل «اسپور» مانند دانه است و خود نتيجة فرايند توليد مثلجنسي است.
توليد مثل جنسي نباتات با جفتگيري اندامهاي نر و مادهبه عمل ميآيد. اين اندامها در بخش تناسلي گياهان قرار دارند وممكن است بر روي يك گياه قرار داشته و يا جداي از همديگرباشند. قرآن فقط از توليدمثل جنسي سخن ميگويد:
الذي جعل لكم الارض مهدا و سلك لكم فيها سبلا و انزلمن السماء ماء فاجرجنا به ازواجا من نبات شتي11
اوست كه زمين را گهواره و آرامگاهتان كرد و در آن راههابساخت و از آسمان آبي فرو فرستاد. ما از آن آب عناصرجفتگونه رستنيهاي گوناگون را برون آورديم.
معني ابتدائي زوج عبارتست از لنگهاي كه با لنگه ديگرجفت را ميسازد. اين كلمه هم در مورد زن و شوهر بهكار ميرودو هم دربارة جفت كفش و... استعمال ميشود.
... وتري الارض هامدة فاذا انزلنا عليها الماء اهتزت و ربتو انبتت من كل زوج بهيج.12
(و تو زمين را فسرده و مرده بيني و چون آب بر آن فروفرستيم، به جنبش آيد و برآيد. و همه عناصر جفت را، كهبهجتانگيزند بروياند).
... فانبتناها من كل زوج كريم13
( ... و همه عناصر خوب جفت را، از زمين برويانديم.)
... و من كل الثمرات جعل فيها زوجين اثنين14
( ... و از هر قسم ميوه، دو صنف قرارداد).
همانطور كه ميدانيم، ميوه پايان جريان توليد مثل نباتاتعالي است. اين نباتات داراي منظمترين و پيچيدهترينساختمانها هستند. مرحلة قبل از ميوه، گل است. گل داراياندامهاي نر و ماده است. مادگيها، پس از دخالت غبار يا گردگل، ميوه را بهوجود ميآورند، و ميوه پس از رسيدن، دانهها راآزاد ميكند. بنابراين، هر ميوهاي در بردارندة اندامهاي نر و مادهاست و قرآن نيز همين را ميگويد.
البته در برخي از انواع نباتات، ممكن است گلهاي بارورنشده ميوه بدهند (ميوههاي پارتنوكراپيك) 15 موز، برخي ازانواع آناناس، انجير، پرتقال و انگور از اين قبيلهاند. معذلك منشأاين ميوهها نيز همان گياهاني است كه جهاز تناسلي دارد.
سرانجام توليد مثل نيز جوانه زدن دانه است. باز شدن پوستةخارجي دانه (كه گاه در درون هسته قرار دارد) سبب خروج ريشهميشود. ريشه، مواد لازم براي تغذية نبات را (كه تاكنون بهصورت دانه داراي زندگي بطئي بود) از خاك بهدست ميآورد ونمو ميكند، تا مجدداً فرد ديگري را بهوجود آورد. آيه زير به اينامر اشاره ميكند.
انالله فالق الحب و النوي...
(خداوند، شكافندة دانه و هسته است...)
قرآن، غالباً بهوجود زوج در طايفه نباتي اشاره ميكند، وضمنا مفهوم زوج را در چهارچوب كليتري با حدود غيرمشخص جاي ميدهد.
سبحان الذي خلق الازواج كلها مماتنبت الارض و منانفسهم و ممالايعلمون.
(پاكي و بي عيبي آن خداي را كه همه زوجها (يا عناصرجفت) را بيافريد: از گياهاني كه از زمين ميروياند و از تنهايمردم و ديگر همة جانوران و از آنچه ندانند)
امروزه ساختها و طرز عمل زوجي در بسياري از اشياءمختلف شناخته شده است. حال آنكه در عصر پيمبر اسلامهمانطور كه قرآن ميگويد مردم با اين امر آشنائي نداشتهاند.ساختها و طرز عملهاي مذكور هم در بينهايت كوچكها وهم در بينهايت بزرگها، هم در عالم جانوران و هم در طبيعتبيجان وجود دارند. اما آنچه در اين بحث مهم و اساسي است،يادآوري اين مطلب است كه مفهوم مذكور بهطور واضح در قرآنبيان شده و هم آهنگياش با علم امروز نيز محل بحث نيست.
برگرفته از كتاب دين، قرآن و علم
1-انبياء : 30
2- طه:83
3- نور : 45
4- انعام : 100
5- نحل : 12-11
6- ق : 12-10
7- حجر : 20
8- رعد :4
9- Gulliermond
10- Mangenot
11- طه : 56
12- حج : 6
13:لقمان : 10
14- رعد : 4
15- Parthenocrapique