رضا عباسي
تا به امروز نقدهاي بيشماري بر ترجمههاي قرآن نگاشته شده است. اگر بخواهيم خود اين نقدها را نقد كنيم، ميتوان به دو ايراد كلّي اشاره كرد:
1 - نقد براساس استحسانات شخصي كه اين نوع نقد غالباً فاقد مبناي علمي است.
2 - خروج از مبنا و نيز نقد مكانيكي؛ اين نوع نقد اگرچه در مقام نظر ميتواند بر ديدگاهي علمي استوار باشد اما محصول نهايي در عمل، غير از اين است، يعني همان آسيب گندمنمايي و جوفروشي است.
از سوي ديگر، پرداختن به درستي و نادرستي متن ترجمهشده و خوب و بدكردن در مورد آن، اگر مبتني بر اين فرض باشد كه ترجمه كامل و بيكموكاست امكانپذير است و ترجمه ميتواند در كنار متن اصلي بنشيند و همه ملاكهاي حسي و عيني آن را داشته باشد، البته كاري است بيمزدومنّت. بطلان چنين فرضي روشن است و چنين مدينه فاضلهاي در دنياي ترجمه دستنايافتني است.
نقد حاضر - نوشته يحيي علوي - از آنچه كه در بالا آمد پيراسته است. در اين نقد منتقد ضمن بررسي نمودها و نمونههايي چند، اشكالات اساسي ترجمه را نشان داده است. پيش از پرداختن به مقاله علوي، جا دارد مطلبي را مدنظر قرار دهيم تا از دادههاي اين مقاله بيشتر بهرهمند شويم: بهطور كلي هر ترجمهاي مشتمل بر دو دسته از نمودها و نمونهها است:
1 - نمودهاي عيني و صوري كه اين نمودها خود به دو دسته طبقهبندي ميشوند:
الف: نمودهاي زباني كه ساخت صوري يا روساخت زبان را تشكيل ميدهند.
ب) نمودهاي فنّي كه مسائل چاپ، خط، نقطهگذاري و موارد مشابه را دربرميگيرند.
2 - نمودهاي مربوط به ساخت معنايي يا همان ژرفساخت زباني. البته ميتوان به همه اين مسائل با دو رويكرد نگريست:
1 - رويكرد مقابلهاي
2 - رويكرد غيرمقابلهاي كه متن ترجمهشده را به صورت مستقل بررسي ميكند. اما سوءال اصلي اين است كه آيا ترجمه قرآن - آن هم كل قرآن - از عهده يك نفر به تنهايي برميآيد؟ نويسنده اين مقاله - آقاي علوي - را چنين گماني نيست.
ايشان و البته قاطبه صاحبنظران نظر ديگري دارند. علوي مقاله خود را چنين آغاز ميكند: پيشتر در مقاله
«De la nècessitè dune nouvelle traduction du Coran en franc,ais1»
بعد از مروري سريع بر مهمترين ترجمههاي كامل قرآن به فرانسه كه با ترجمه دورييه در 1647م. آغاز ميشود و با ترجمه بديع اما مردود شوركي در 1990م. پايان ميپذيرد، اين نتيجه حاصل شد كه: «خواننده فرانسوي براي دسترسي به كتاب مسلمانان همچنان بايد منتظر بماند تا گروهي از پژوهشگران به چنين كار گستردهاي مبادرت ورزند، كاري كه فراتر از توان يك فرد است2».
ترجمه آقاي دكتر غلامحسين فخري نتيجهگيري پيشگفته را بهخوبي تأييد و تصديق ميكند. علوي پس از معرفي اجمالي مترجم، به مسائل فنّي و شكل ترجمه كه درواقع در حكم "نقش ايوان"اند ميپردازد. وي ابتدا چاپ ترجمه و خط آن را بررسي ميكند: اين ترجمه در آغاز سال 2000م/ 1420ق. در قم و توسط انتشارات انصاريان منتشر گرديد.
صفحهآرايي ترجمه به اين ترتيب است كه: ابتدا متن عربي آيه با رنگ سبز، سپس صورت آوانگاريشده آن با رنگ آبي و در پي اين دو، متن ترجمهشده با رنگ سياه به نگارش درآمده است. با اين شيوه، امكان مقايسه ترجمه با متن قرآن و نيز با متن آوانگاريشده فراهم ميآيد. تنها ايرادهايي كه ميشود بر نحوه چاپ اين ترجمه و خط آن گرفت عبارتاند از:
1 - تقطيع غيرمعمول آيات براساس سبك گفتاري.
2 - مقداري برهمخوردگي در قواعد خوشنويسي خط قرآن؛ بهويژه اينكه خط بهكاررفته در اين ترجمه (خط عثمانطه) جزو خطوط كلاسيك در هنر خوشنويسي بهشمار ميرود.
آوانگاري متن عربي، از امتيازات فنّي اين ترجمه است. اينكار درواقع پاسخي است به نياز مسلماناني كه ايشان را ياراي خواندن قرآن از روي متن عربي نيست و اين اقدامي است بس ستوده، اما بر ما پوشيده است كه چرا خودخواسته و با اعمال تغييراتي سليقهاي در نظام آوانگاري زبان عربي موجبات پيچيدگي و درنتيجه سردرگمي خواننده فراهم آمده است، بهگونهاي كه بهطور طبيعي جز افراد متخصص نميتوانند از آن بهره كامل ببرند.
گذشته از اين مباحث كه از ماهيت ترجمه خارجاند و از ويژگيهاي مثبت ترجمه محسوب ميشوند، علوي در جريان بررسي ترجمه سوره بقره، كاستيهاي فراگير اين ترجمه را نشان داده است.
در اينجا به مثالهاي متعدد اين مقاله نپرداختهايم، فقط كوشيدهايم كه ديدگاههاي كلّي ناقد را درباره ترجمه منعكس كنيم.
علوي تحت عنوان "چه فرانسهاي؟!" درواقع ساخت صوري يا روساخت ترجمه فخري را بررسي كرده است. در اين بررسي زبان مقصد يعني فرانسه، مورد بررسي قرار ميگيرد. همانطور كه از عنوان بهكار رفته برميآيد، وي اين ترجمه را از اين جهت به شدّت مورد نقد قرار داده است: عمدهترين كاستي اين ترجمه، ضعف دانش مترجم در زبان فرانسه است. در نتيجه اين ضعف، مترجم اشتباهات فاحشي را - نظير خطاهاي نحوي، زبان ناسره، خطاهاي مكرر در كاربرد زمانها و... - مرتكب شده است. اين خطاها بهگونهاي است كه گاه باعث تعجب خواننده فرانسه زبان ميشود بهعنوان مثال ميتوان به ترجمه آيات: 61، 63، 68، 77، 81، 85، 91، 97، 100، 101، 113 و... از سوره بقره اشاره كرد.
يكي ديگر از مسائل مورد بررسي در اين مقاله كه آن هم در حوزه مسائل روساخت ترجمه قرار ميگيرد، بررسي انسجام و يكساني ترجمه است. علوي اين بررسي را تحتعنوان "ترجمههاي بسيار ناهمگون" انجام ميدهد: عدم رعايت يكساني و هماهنگي از ديگر كاستيهاي اين ترجمه است.
امروزه، با توجه به دستاوردهاي نوين بشري بهويژه وجود رايانه و نرمافزارهاي مربوطه چنين بيتوجهياي قابل چشمپوشي نيست. اين ديدگاه مترجم كه: «همه واژگان تنها يك معادل ثابت و دقيق در زبان فرانسه ندارند» بهخوديخود درست و پذيرفتني است اما درعينحال توجيهي براي تشتت مترجم در معادلگزيني نيست.
يكي ديگر از مسائلي كه در اين مقاله بررسي شده است توضيحات تفسيري مترجم است. اين مسئله از سويي جزو مسائل فنّي ترجمه محسوب ميشود و از سوي ديگر، از آنجا كه بر معناي آيه اثر ميگذارد و گاه به تحميل ديدگاه تفسيري مترجم ميانجامد، در حوزه ساخت معنايي و ژرفساخت ترجمه قرار ميگيرد. علوي بدون تفكيك اين دو جنبه از هم در اينباره مينويسد: بسياري از توضيحات بهكاررفته در اين ترجمه، ناموجه يا بيفايده و يا اشتباهاند. در مواردي نيز توضيح اضافي لازم بوده ولي نيامده است. همچنين در مواردي مشاهده ميشود كه ميان توضيحات اضافي با متن ترجمه، آميختگي صورت گرفته و اضافات در داخل قلاب نيامده، بههمين سبب، گاه تغييراتي در معنا ايجاد شده است.
همانطور كه پيشتر نيز اشاره شد هر ترجمهاي را ميتوان با دو رويكرد مورد بررسي قرار داد:
1 - رويكرد مقابلهاي،
2 - رويكرد غيرمقابلهاي. تا اينجاي مقاله صحبت از نقدهايي بود كه در دسته نقدهاي غيرمقابلهاي ميگنجند. در اين دسته از نقدها ملاك ارزيابي روساخت ترجمه، قواعد زبان مقصد و ملاك ارزيابي ژرفساخت ترجمه، صحت منطقي مطالب است.
از اين پس تمركز مطالب مقاله بر نقد مقابلهاي است. علوي در ذيل عناويني چون، "اشكالات مربوط به فهم" و "اشكالات ترجمه" مطالبي را به شرح زير بيان ميكند: اشكالاتي مانند ناهمگوني در معادليابي، حذفهاي بيجا و خطاهاي ناشي از ضعف مترجم در فهم زبان فرانسه، همگي از آندسته اشكالاتي هستند كه با صرف مراجعه به متن ترجمه و بدون نياز به مقايسه با متن اصلي، بهدست ميآيند. بر اين مجموعه ميتوان دستهاي ديگر از اشتباهات را افزود و آن عبارت است از: ضعف در فهم متن عربي و يا ضعف در تفهيم روشن آن فهميدهها به زبان فرانسه. علوي در ادامه ضمن ارائه نمونههاي متعدد، اشتباهاتي را كه از نارسايي در تفهيم برميخيزند و نيز آنهايي را كه از فهم بد ناشي ميشوند، مورد بررسي قرار ميدهد و در موارد اختلافي، بنا را بر ضعف مترجم در زبان مقصد (فرانسه) و در واقع ضعف در تفهيم ميگذارد.
يكي از زيرمجموعههاي نقد مقابلهاي، علاوه بر مقابله آن با متن اصلي در زبان مبدأ، مقابله متن ترجمه با ساير ترجمههاي عرضهشده از همان متن است. بديهي است كه اين مقايسه تنها براي ترجمههاي مكرر ميسر است. علوي چندخطي از مقاله خود را به اين بررسي اختصاص داده است: برخي خطاهاي ترجمه فخري برخواسته از تقليد ايشان از برخي ترجمههاي ديگر و در نتيجه تكرار خطاهاي آنهاست. از جمله اين ترجمهها، ترجمه منتشر شده توسط دولت سعودي است.
در انتهاي اين بررسي كه در محدوده سوره بقره انجام گرفت، علوي نتيجه كار اين مترجم را درخشان ارزيابي نميكند. اگرچه ترجمه ابوالقاسمي فخري در حوزه فهم از معدل خوبي برخوردار است، با اين وجود، مقدار معتنابهي از دشواريهاي جدي در زبان عربي بهويژه در سطح دستور زبان را در خود دارد. اما دشواري اصلي اين ترجمه در زبان مقصد (فرانسه) است: از يكسو اشتباهاتي در اين ترجمه بهچشم ميخورد و از سوي ديگر ترجمههاي درست آن نيز گرفتار ناهمگوني و تشتتاند. توضيحات فراوان و بيجا - به جاي روشنگري - غالباً گمراهي خواننده را موجب ميشوند. در نهايت، از نظر علوي اين ترجمه را ميتوان به لحاظ سطح فاجعهآميز آن در زبان فرانسه، با ترجمه حميدالله كه حدود پنجاه سال از تاريخ انتشار آن ميگذرد مقايسه كرد.
در پايان، علوي بر اين نكته تأكيد ميكند كه چون زبان فرانسه و زبان عربي، هيچكدام زبان مادري، زبان فرهنگي و يا زبان تخصصي مترجم (ابوالقاسمي فخري) محسوب نميشوند، بنابراين ميتوان سطح شناخت مترجم را از اين دو زبان، آبرومندانه و قابلاحترام دانست. اما بايد پذيرفت كه اين ميزان شناخت نميتواند در حد و اندازههاي انجام چنين كاري باشد. درست است كه معرفي كردن كتابي چون قرآن كه از نظر مسلمانان كلام خداوند است و از نظر غيرمسلمانان، لااقل، يك شاهكار ادبي محسوب ميشود، خوب، بهجا و پسنديده است اما آيا در سطحي از دانش قرار داريم كه بتوانيم اين كار را بدون اينكه موجب هيچ انحرافي شود، انجام دهيم.
1. Luqmàn , ×VI, 1 (automne - hiver 1999-2000), p.8-47; ترجمه و تلخيص اين مقاله در شماره 119 مجله گلستان قرآن آمده است.
2. Ibid, p.23, نقل از " daprès" A.Cheikh-Moussa, »De lhèbraÏsation moderne du Coran«, in Arabica, n, 45 (1995), p.107-126; ترجمه و تلخيص اين مقاله در شماره 117 مجله گلستان قرآن آمده است.