طرح ترجمه جمعي قرآن مجيد

پدیدآورمرکز ترجمه قرآن

تاریخ انتشار1388/01/27

منبع مقاله

share 2376 بازدید
طرح ترجمه جمعي قرآن مجيد

مركز ترجمه قرآن
ترجمه قرآن مجيد همگام با رويكرد جامعه به فهم معارف و مفاهيم اسلامي از اقبالي نو برخوردار شده است، تا جايي كه پس از انقلاب شكوهمند اسلامي و در دو دهه اخير بيش از ده ترجمه نو به بازار عرضه شده كه هر كدام داراي ويژگي خاصّي است. عظمت كار ترجمه قرآن همه را معترف ساخته كه تعداد ترجمه ها هر چه بيشتر هم بشود هنوز جاي كار باقي است گرچه از تجربيّات گذشته استفاده شود و يا ترجمه ها با نظارت و اصلاح و ويرايش ديگران انجام پذيرد.
بحث ترجمه جمعي قرآن مجيد كه در آن از تخصّص ها و فنون مختلف قرآني بهره گرفته مي شود، مدّتي است كه در بين قرآن دوستان و علاقه مندان به فهم معارف قرآني قوّت گرفته است. ترجمان وحي كه خود را بستري براي انتقال اطّلاعات در اين زمينه و سامان دادن آراء صائب مي داند، در صدد برآمد تا با طرح سؤالاتي نظر كساني را كه در اين ميدان تلاشي داشته اند جويا شود.
از اين رو سؤال هايي طرح كرد و براي عده اي از اساتيد ارسال داشت كه با بزرگواري به آنها پاسخ گفتند. نظر خوانندگان محترم را به پاسخ آنان جلب مي كنيم.
اين سؤال ها براي آية اللّه مكارم شيرازي و استاد احمد آرام نيز ارسال شده بود، كه استاد احمد آرام به خارج از كشور سفر كرده بودند؛ پاسخ آية اللّه مكارم شيرازي هم تا زمان چاپ مجلّه دريافت نشده است.

ترجمان وحي

تا كنون، به ويژه در سال هاي اخير، ترجمه هاي فراواني از قرآن مجيد به فارسي انجام شده است كه هر كدام شيوه خاصي براي خود برگزيده اند. به نظر شما ترجمه هاي موجود تا چه حدّ موفق بوده اند و آيا با وجود اين ترجمه ها نيازي هست كه مجددا به ترجمه جديدي از قرآن مجيد اقدام شود؟

آية اللّه معرفت

ترجمه فارسي قرآن آن قدر فراوان است كه ديگر نيازي به ترجمه مجدد فارسي نيست. و اگر احيانا در بهترين آنها برخي اشتباهات هست همان ها را گوشزد كنند تا رفع شود، كافي است.

آقاي خرمشاهي

بنده به عنوان قرآن پژوه و مترجم قرآن كريم به فارسي، كه با اغلب ترجمه هاي قرآن كريم، چه قديمي، چه جديد و معاصر، انس بسيار دارم و بر شش ـ هفت ترجمه معاصر (از جمله ترجمه آقايان خواجوي، آيتي، جلال الدين فارسي، مرحوم الهي قمشه اي، آقاي فولادوند و بهبودي) نقد نوشته ام، اعتقاد دارم كه ترجمه قرآن در عصر جديد به ويژه در ايام بعد از انقلاب اسلامي بسيار بهتر و دقيق تر از ترجمه هاي قديم است. ترجمه هاي قديم قرآن كريم با آن كه هريك دُرّي يكتا و گنجي بيش بهاست، باز تعارف به كنار، اغلب داراي دو سه كمبود و حتي كژي و كاستي است. مهم ترين كمبود ترجمه قدما اين است كه از نظر صناعت كلي و عموميِ ترجمه سر راست نيست؛ يعني غالبا نحو جملات فارسي متأثر از نحو جملات عربي و مقدس قرآن كريم است؛ يعني غالبا فعل ها در اول جمله مي آيد، حال آن كه بايد در آخر جمله بيايد. و نظير اين اشكالات. ديگر اين كه در حدود هزار سال، از قرن سوم ـ چهارم (عصر ترجمه قرآن قدس، و ترجمه تفسير طبري) تا كنون، ترجمه هاي قرآن تقريبا همگي به شيوه تحت اللفظي بوده است. در حالي كه ترجمه هاي معاصر اين دو ايراد اساسي را ندارد ولو آن كه عيب و ايرادهايي از نظر انتخاب مفردات يا تركيبات، يا ضعف دقت آرماني و كمال مطلوب، داشته باشد.
اما با آن كه اصولاً بر اثر تحول و تكامل فني و فرهنگي علي العموم ترجمه هاي معاصر از ترجمه هاي كهن رساتر و فارسي وارتر و غير تحت اللفظي تر و در يك كلام خوانا و خوشخوان تر است، باز نه مجموع آنها و نه يكايك و هر يك از آنها، كلام آخر در ترجمه قرآن نيست. و اين رشته سرِ دراز دارد. زيرا ترجمه هاي معاصر ولو آن كه در مجموع خوشخوان تر از ترجمه هاي كهن است، اما هر يك از آنها عيب و ايراد و كمبود و كژي و كاستي هاي كم يا زياد خود را دارد. آفت عمومي ترجمه هاي معاصر قرآن كريم، كمبود دقت عالي و آرماني است. منظور از دقت عالي و آرماني دقتي است برابر با 100 روي 100 يعني نكاستن يك واو در ترجمه و نيفزودن يك واو. و دخالت ندادن عنصر تفسيري ــ تا چه رسد به آب و انشاي افزوده مترجم ــ در ترجمه.
بعضي از ترجمه هاي معاصر داراي اغلاط علمي و زباني بسيار است، از جمله ترجمه خوش نثر شادروانان پاينده و قمشه اي، و نيز ترجمه استاد محمدباقر بهبودي.
اما بهترين ترجمه هاي معاصر(ترجمه رهنما، آيتي، خواجوي، مجتبوي و فولادوند) هم اگر چه نسبت به ساير ترجمه ها دقيق تر و امين تر و بسيار خوشخوان تر هستند، باز به طور كلي پاك و پيراسته از هر عيب و ايراد يا برخوردار از دقت صددرصد نيستند.
همين است كه هر يك از اين مترجمان برجسته كه ترجمه شان از استقبال عام و خاص برخوردار شده و به تجديد چاپ رسيده، در حد وسع خود در رفع اغلاط يا كمبودهاي علمي يا زباني ـ ادبي كوشيده اند. چنان كه استاد آيتي ترجمه خود را پس از چاپ اوّل، ويرايش جدي كرده اند. همين طور استاد مجتبوي ترجمه خود را پس از چاپ اوّل، با آن كه از ويراستاري يكي از برجسته ترين ويراستاران و قرآن پژوهان معاصر (آقاي حسين استاد ولي) برخوردار بود، از نو و با صرف وقت و دقّت بسيار ويرايش كرده اند كه البته هنوز انتشار نيافته است. ترجمه جناب فولادوند از ويراستاري دو سه ساله يك گروه ويراستار متشكل از افاضل طلاب حوزه علميه قم برخوردار بود. و بنده آخرين (و به گمانم ششمين) ويراستار آن بودم. اين ترجمه كم نظير به شهادت نقدهايي كه بر آن نوشته شده و در دست نگارش هم هست، باز نياز به ويرايش دارد. آقاي ابوالقاسم امامي كه ايشان هم ترجمه خوب و ارزشمندي از قرآن كريم عرضه داشته اند، براي چاپ دوم ترجمه خود را ويراسته اند كه گويا هنوز انتشار نيافته است. جناب كاظم پورجوادي كه ترجمه اي بسيار روان و خوشخوان عرضه داشته اند، و ترجمه شان را براي چاپ اول اين بنده و جناب آقاي مصطفي حسيني طباطبايي ويرايش كرده ايم، باز انصافا نياز به بازنگري و ويرايش مجدد دارد. ترجمه اين جانب از قرآن كريم، دو ويراستار داشت كه آن را به دقت براي چاپ اول (قطع رحلي) ويرايش كرده بودند. ولي پس از انتشار و نايابي چاپ اوّل، اين جانب مصرّا از همان دو ويراستار قرآن پژوه فاضل (آقايان مسعود انصاري و مرتضي كريمي نيا) درخواست كردم كه بار ديگر با فرصت وسيع تر ترجمه بنده را ويرايش كنند كه از راه لطف و عشق به قرآن، اين كار را تقبل فرمودند و بار ديگر ترجمه مرا هر يك مستقل از ديگري، ويرايش كردند. خود نيز براي بار چندم ترجمه ام را ويرايش نهايي كردم كه اين بار در قطع وزيري (با حذف موقت پانويس ها و پيوست ها) از سوي همان ناشران (نيلوفر و جامي) زير چاپ و نزديك به انتشار است كه ان شاء اللّه همزمان با نشر نشريه شما، و پيش از ماه مبارك رمضان انتشار خواهد يافت. آري به قول معروف «الدرسُ حرفٌ والتكرار الف» و نهضت ترجمه و ويراستاري ترجمه همچنان با شور و حرارت زايد الوصفي در جامعه قرآن گراي امروز ما ادامه دارد.
اما چون همه چيز را همگان دانند و براي ترجمه قرآن نياز به دانستن ده ها علم و فن هست كه يك فرد نمي تواند در همه آنها منتهي باشد، اين بنده در مؤخره اي كه بر ترجمه خود از قرآن كريم نوشتم، طرح ترجمه دسته جمعي قرآن را براي اولين بار مطرح ساختم، كه به عنوان مقاله مستقل هم در نشريه حوزه و دانشگاه (شماره 5) به طبع رسيد، و اگر صلاح بدانيد مي توان نظر به اهميت مسأله (و نه اهميت مقاله بنده) آن را در همين نشريه حاضر هم تجديد طبع كرد.
از ده ـ بيست علم و فني كه بايد مترجم قرآن به هر زباني و به فارسي بداند، هر يك نياز به ممارست و آموزش و تحقيق مادام العمر دارد. از واژه شناسي و مفردات و غريب القرآن گرفته تا تفسير، و يكايك علوم قرآني. لذا چاره جز تجزّي در اجتهاد قرآني نيست.
هر فرد حداكثر مي تواند در هر يك از علوم و فنون قرآني با سال ها تحقيق و مطالعه، به صورت مجتهد متجزّي، يعني متخصص صاحب نظر در يك فن يا يك رشته درآيد. بنده در آن مقاله 22 گروه تخصصي و علمي ـ فني پيشنهاد كرده ام براي 22 علم و فن.

آقاي آذرنوش

پس از عرض ارادت، در پاسخ به پرسشنامه مورخ 13/8/1375 به عرض مي رساند:
چند روز پيش كتابي از بنده درباره ترجمه هاي فارسي قرآن كريم منتشر شد كه در آن كوشيده ام عكس العمل مترجمان را در مقابل نص مقدس، ساختارهايي را كه عرضه كرده اند، واژگاني را كه برگزيده اند، هنري را كه در بازگرداندن حال و هواي قرآني به خرج داده اند و مسائل ديگري از اين قبيل را بررسي نمايم. در اثناي تحقيقات خود آشكارا مي ديدم كه دانشمندان ما از هزار سال پيش تاكنون با شكل ترجمه قرآن دست و پنجه نرم كرده اند، و تقريبا همه انواع آن را ــ از ترجمه كلمه به كلمه گرفته تا ترجمه شعر گونه آزاد ــ آورده اند و عاقبت دم فرو بسته و تن به قضا داده اند. اگر اين بزرگان، علي رغم هنر بي مانندي كه در كار ترجمه كسب كرده بودند، تن به ترجمه كلمه به كلمه قرآن مي سپردند، البته بي جهت نبوده است، و نبايد در اين كار ــ چنان كه امروز رسم شده ــ به چشم تحقير بنگريم. در اين گونه ترجمه، تنها خطري كه مترجم به جان مي خرد، همانا كار معادل يابي است كه آن هم غالبا با احتياط فراوان و گاه با وسواس انجام شده است. مثلاً برخي در مقابل الرّحمن علي العرش استوي از صدها تفسير و ترجمه رو بر مي تابند و با نوعي وسواس مي نويسند: «همانا خداوند بر عرش مستوي شد»!!
اين ترجمه ها را هيچ گاه بي فايده نبايد پنداشت: مترجمان كه صد البته از كيفيت ناهنجار ترجمه هايشان آگاه بودند، گويي اميد در آن مي بستند كه خواننده، به كمك الفاظ فارسي، معني قرآني را در يابد و سپس خود، ميان تركيب كلمات و ريخت عبارات قرآني و فهم فارسي خود تلفيقي تازه نمايد، يعني خواننده به جاي مترجم بينديشد تا فرايند تبديل پيام از عربي به زبان مقصد، در ذهن او پديد آيد. در اين كار شايد هيچ گاه جمله فارسي كاملي شكل نمي گرفت، اما خواننده از فضاي روحاني و هنري و عاطفي كلام معجز خارج نمي شد و نيز به كمك كلمات فارسي، به معني نزديك مي گرديد. اگر اين فايده ــ كه كوشيدم به زبان الكن بيان كنم ــ نمي بود، بي ترديد بزرگان ما آن كار عبث را هزار سال تجربه نمي كردند.
قطب مقابل اين شيوه، ترجمه آزادي است كه در آن، مترجم كوشيده است ايقاع و ضرب و آهنگ آيات الهي را به كمك قافيه و جناس و استعاره و توازن نسبي ميان پاره هاي عبارات... بازسازي كند. اين ترجمه كه نوعي شعر هجايي فارسي پنداشته شده (نك: پلي ميان شعر هجايي و شعر عروضي پارسي، از مرحوم دكتر رجايي) به گمان بنده تجربه اي بي مانند، اما ناموفق بوده است.
كثرت ترجمه هاي كهن بي ترديد نشاني از تعدد برداشت هاست. اگر باور داشته باشيم كه بيشترِ اين استنباط ها از باورهاي مذهبيِ افراد سرچشمه گرفته، پس هيچ گاه اميدي به متحد ساختن آنها نبايد داشت.
دشواري هاي كار ترجمه را به طور كلي مي توان در دو حوزه متفاوت نهاد: يكي مادي و ملموس است و ديگر معنوي. مراد بنده از «مادي» (با اندكي تسامح) يا «فني» مجموعه اقداماتي است كه در كار معادل يابي، ساختار پردازي، پيوند، ايجاد انسجام، قالب بندي كلي... و به طور كلي، فرايندهاي لغوي و دستوري انجام مي پذيرد. اما مراد از «معنوي»، همه آن جريان هاي هنري و روحاني و عاطفي است كه به اصطلاح امروزي ها بايد در حوزه فرا زباني مورد بررسي قرار گيرد.
به گمان بنده، يك ترجمه پشتوانه دار، محققانه، نسبتا پرخرج و احيانا گروهي، مي تواند در حوزه اول(مادي) 80ـ90 درصد موفق باشد؛ اما موفقيت آن در حوزه دوم، هيچ گاه از 40ـ50 درصد در نخواهد گذشت. اين برآورد شايد تحت تأثير اطلاع دورادوري باشد كه از ترجمه هاي پر زحمت و گاه بسيار عالمانه تورات و انجيل به زبان هاي فرانسه و انگليسي دارم.
موفقيت در مورد اول هم البته به تحقيقات گسترده اي نياز دارد. در همان گام اول كه فهم مفردات قرآني است آيا نبايد انبوهي كلمه را ريشه يابي كرد و معناي آنها را در فضاي تاريخي ـ اجتماعي قرون ششم و هفتم ميلادي فهميد؟(در اين باره خوب است بخش اول كتاب ايزوتسو، مفاهيم اخلاقي ـ ديني در قرآن مطالعه شود). مثال بارز اين مورد شايد كلمه جاهليت باشد كه از هزار سال پيش به معني ناداني ترجمه و فهميده شده، حال آن كه امروز گروهي از دانشمندان، از آن يك كنش اجتماعي ـ اخلاقي استنباط مي كنند نه ناداني.
بنده قصد روده درازي ندارم، تنها مي خواستم نشان دهم كه اين رشته سرِ دراز دارد. تازه هنگامي كه به قضيه ساختار و پيوند عبارات و انسجام متن مي رسيم، كار از اين هم دشوارتر مي شود. با اين حساب، چقدر به جاست كه هر يك از گوشه هاي كار را به متخصصي بسپاريم تا پژوهش هاي لازم براي ترجمه زودتر فراهم آيد.
حال فرض كنيم كه در زمينه لغت، نحو، كلام، فقه، تاريخ، جغرافيا... كار به نتيجه اي مطلوب رسيد و اينك مي خواهيم دست به نگارش زنيم. اين جاست كه طيف عاطفي ـ هنري، بياني و سبكي، و فضاي معاني استعاري ـ ايهامي ـ تلويحي مطرح مي شود و كار گروهي را با مشكلي حل ناشدني مواجه مي گرداند. زيرا در اين مورد، كار ازحد دانش و تحقيق فراتر مي رود و به دايره هنر، ذوق متعالي و حتي نبوغ پا مي نهد.
متأسفانه هيچ معلوم نيست كه از اجتماع دو ذوق متعالي، ذوق ثالث متعالي تري پديد آيد؛ بلكه به عكس غالبا يكي، مانع پويايي آن ديگر شده است. به همين جهت، نمي توان به آساني چند دانشمند صاحب هنر را واداشت كه بر اساس پژوهش هاي انجام شده، تعبير واحدي ــ كه بايد ترجمه نهايي باشد ــ از آيات الهي عرضه كنند. هر كس لاجرم معتقد است كه ترجمه او به فضاي هنري قرآن نزديك تر است، خرده معاني و تلويحات را بهتر درك و بيان كرده، كوبندگي يا نرميِ كلمات، و ايقاع و ضربِ جملات، و حتي وزن و آهنگِ آيات را بهتر عرضه نموده است.
خيلي ببخشيد! در آغاز مي پنداشتم كه مقدمه اي در 5 ـ 6 سطر تقديم كرده و به پاسخ گويي مي پردازم. در عوض اجازه بدهيد جواب ها را ــ چون خبر تازه اي براي گفتن ندارم ــ مختصرا عرض كنم و در پايان پيشنهادي بدهم.
ترجمه هايي كه در سال هاي اخير صورت گرفته، هر يك بي گمان گام عظيمي به پيش نهاده اند و در يك تحول سريع 30 ساله سبكي پديد آورده اند كه خاص زمان ماست. اين سبك چندان استواري و استقلال يافته كه حتي مركز شما، كه مي خواهد با كاري جدي در پايان اين خط قرار گيرد، چاره اي جز انتخاب آن نخواهد داشت. با اين همه در اثناي مقدمه به عرض رسيد كه ترجمه هاي فارسيِ قرآن، خواه كهن و خواه معاصر، هنوز تا درجه كمال فاصله بسيار دارند و هنوز هر ايراني، بر حسب ذوق و سليقه خود به يكي از آنها دل خوش مي كند. در اين ميان، كار جناب آقاي خرمشاهي ويژگي خاصي دارد: اولاً ايشان، مانند مرحوم رهنما، پانوشت هايي بر ترجمه افزوده اند كه هم خود ايشان را از خطر در امان داشته و هم خيال خواننده را راحت مي كند؛ ثانيا ايشان اطلاعات گسترده اي درباره قرآن در پايان كتاب نهاده اند كه عموم خوانندگان را بسيار سودمند مي افتد و حتي گاه متخصصان هم از آنها بهره مي برند. اگر اين تعليقات مختصر شود (مثلاً يك چهارم) و سپس به تأييد دانشمندان علم فقه و كلام و لغت برسد، به راستي دلنشين خواهد گرديد.

آقاي مجتبوي

اگر بخواهيم ترجمه هاي موجود را يكايك مورد بررسي و نقد قرار دهيم سخن دراز مي شود. مترجمان قرآن كريم بنا بر نظر و عقيده اي كه در ترجمه دارند با روش و شيوه يكسان به كار نپرداخته اند. مثلاً برخي مي پندارند كه اگر ترجمه اي دقيقا مطابق متن باشد، آن ترجمه تحت اللّفظي است، و حال آن كه تحت اللفظي بودن ترجمه به اين معني است كه فارسي كلمات را با همان ترتيب زبان عربي كنار هم بگذارند، هرچند نامفهوم باشد. به نظر اين جانب ترجمه دقيق و صحيح كه هيچ كلمه اي از متن رها نشود و عبارات و جملات مطابق متن و در عين حال مفهوم باشد، و كوشش شود كه به فارسي صحيح و زيبا در آيد، شايسته قرآن مجيد است. يا مثلاً يكي از مترجمان قرآن تصريح كرده است كه زبان عاميانه بهتر است تا زبان اديبانه؛ در صورتي كه بعضي ديگر چنين عقيده اي ندارند. بنابراين، براي داوري درباره موفق بودن يا نبودن، بايد ترجمه ها با شرايط لازمِ اين كار سنجيده شوند. ذكر اين نكته در اين جا ضروري است كه مترجم براي درك معني و مفهوم آيات بايد به چند تفسير معتبر مراجعه كند، خواه به ترجمه محض اكتفا كند يا توضيحات تفسيري هم داشته باشد(كه البته براي خواننده روشن تر و مفهوم تر خواهد بود).
امّا اين كه به ترجمه جديدي نياز هست يا نه، عرض مي كنم كه اگر ترجمه جديدي فراهم شود كه همه خوبي هاي ترجمه هاي موجود را داشته باشد و از لغزش ها و نارسايي هاي آنها بركنار و پاك و پيراسته باشد، البته كمال مطلوب است.

آقاي استادولي

اين سؤال به دو بند تقسيم مي گردد:
الف) ترجمه هاي موجود تا چه حد موفق بوده اند؟
ب) بازهم نياز به ترجمه جديد هست يا نه؟
در مورد بند الف بايد گفت: هر ترجمه اي بايد از دو ويژگي دقت و زيبايي و رواني برخوردار باشد، و كمتر ترجمه اي از قرآن را مي توان يافت كه اين دو ويژگي را در همه جا در خود گردآورده باشد. برخي نسبتا دقيق اند ولي چندان روان و زيبا نيستند، و برخي به عكس. اگر بخواهيم آماري سخن بگوييم بايد گفت: هر كدام در حدود 80% هستند. در ميان ترجمه هاي دقيق، ترجمه آقاي دكتر مجتبوي كه بنده افتخار ويراستاري آن را داشته ام، بلكه انصاف آن است كه در حد شركت در ترجمه ذي سهم بوده ام، در حدود 90 تا 95% از صحت و دقت برخوردار است.
بند ب) نياز به ترجمه جديد در هر زماني احساس مي شود؛ زيرا چنان كه گفتيم اولاً ترجمه ها دقيق يا زيبا نيستند، ثانيا جمع بين دقت و زيبايي نشده، ثالثا برخي نيازهاي ديگرِ ترجمه از قبيل شرح و توضيحات لازم در همه موارد تأمين نگرديده است. از اين رو بايد گفت: اكيدا نياز به ترجمه جديد هست و هر چه در اين زمينه كار بشود جا دارد.

آقاي مصطفي ملكيان

به اين قسمت از سؤال كه «ترجمه هاي موجود تا چه حدّ موفّق بوده اند» نمي توانم جواب دقيقي بدهم؛ زيرا حدّ موفقيت قابل اندازه گيري و بيان كمّي نيست و الفاظ دالّ بر مفاهيمِ ارزشگذارانه كيفي هم، به سبب ابهام گريز ناپذيري كه دارند، وافي به مقصود نيستند و به هر گونه تفسير درست يا نادرست مَجال مي دهند. همين قدر مي توانم گفت كه عدمِ توفيقِ ترجمه هايِ موجودِ قرآنِ كريم آن قدر هست كه به ترجمه جديدي از اين كتاب شريف نيازمند باشيم.

چنانچه زمينه براي پديد آوردن يك ترجمه جديد مناسب است، آيا بهتر است اين ترجمه به صورت فردي انجام پذيرد يا به صورت گروهي؟

آية اللّه معرفت

ترجمه بايد به صورت گروهي انجام شود، گروهي متشكل از چند نفر كه همگي از ابعاد و زواياي شريعت آگاهي كامل داشته باشند، ولي هر كدام در رشته اي متخصصّ باشند، در ادب، تاريخ، فقه، تفسير و حتي از برخي علوم طبيعي و رياضي كه قرآن احيانا به آنها اشارت دارد.

آقاي خرمشاهي

البته ترجمه فردي سير خودش را در اين هزار و صد سال تاريخ ترجمه فارسي قرآن كرده است، و به حدي فراتر از 5-6 ترجمه خوب معاصر كه داريم و اشاره كردم نمي تواند برسد. ترجمه دسته جمعي راهي است كه ديگر ملل هم براي ترجمه كتاب مقدس پيش گرفته اند و مي توان از ترجمه تاريخي آنان هم درس گرفت، كه شرحش را در پاسخ به سؤال هاي بعدي مي آورم.

آقاي آذرنوش

در مقدمه به تفصيل بيان شد.آقاي مجتبوي
در پاسخ اين پرسش كه ترجمه به صورت فردي بهتر است يا به صورت گروهي، مي توان گفت كه هر يك داراي ويژگي ها و خوبي ها و مزايايي است. اگر بتوان يك گروه هماهنگ و متناسب و همفكر و همدل براي اين كار جمع كرد كه همگي در دسترس (مثلاً در يك شهر) باشند و در جلساتي كه در موعد مقرّر تشكيل مي شود شركت كنند، البته بهتر است. ليكن در اين فرض مشكلاتي وجود دارد يا ممكن است پيش آيد كه نتوان كار را تا رسيدن به نتيجه ادامه داد. اما ترجمه فردي اين حُسن را دارد كه با كوشش و تلاش شخصي كار به ثمر مي رسد. ياد آوري اين نكته به جاست كه اگر كسي ترجمه اي از قرآن كريم پديد آورد بايد پيوسته در صدد رفع نقايص و لغزش هاي ترجمه خود باشد و در اصلاح عبارات و يافتنِ كلمات بهتر و در خورتر بكوشد و در چاپ هاي بعدي آنها را به كار بَرد. ناشران معمولاً به سختي زيربارِ اين بازنگري ها مي روند، زيرا بايد هزينه نسبتا سنگيني را براي حروفچيني و فيلم و زينگ مجدّد تحمّل كنند؛ در چنين موردي به جاست كه از طرف نهادهايي مانند وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي يا سازمان اوقاف حمايت و كمك شوند.
شايد نكته ديگري هم در ترجمه به صورت گروهي بايد مورد توجه قرار گيرد و آن اين است كه اگر بنا شود از كساني كه در سال هاي اخير ترجمه هايي از قرآن مجيد پديد آورده اند، به دليل آن كه قاعدتا بيشتر تجربه دارند و در جريان كارند، در آن گروه شركت داده شوند، يا از ترجمه آنان به نحو قابل ملاحظه اي استفاده شود، از آن جا كه اينان ناشر و قراردادي دارند و حقوقي براي طرفين هست، بايد ديد چه وضعي پيش خواهد آمد و چه راه حلّي براي رفع اين مشكل مي توان پيشنهاد كرد.

آقاي استادولي

تكروي در هيچ كاري مطلوب نيست و هميشه كار گروهي منسجم تر، پرمايه تر و دقيق تر صورت مي گيرد. از اين كه قرآن كريم مخالفان خود را اين گونه به مبارزه مي طلبد كه همه جمع شوند و ظهير و پشتيبان يكديگر گردند تا قرآني يا سوره اي يا آيه اي مانند آن بياورند معلوم مي شود كار گروهي به واقع نزديك تر است، و اگر مبارزه قرآن كريم امكان داشت توسط گروه بهتر انجام مي پذيرفت.

آقاي مصطفي ملكيان

در ترجمه هر نوشته يا گفته اي به هر زباني، و از جمله در ترجمه قرآن كريم به زبان فارسي، با دو دسته امور مواجهيم: يكي امور مربوط به واقع، مانند اين كه از فلان واژه وقتي كه نويسنده يا گوينده آن را به كار برده چه معنايي اراده و فهم مي شده است، فلان واژه كه مشترك لفظي است در فلان جمله به كدام يك از معاني مختلفش استعمال شده است، و فلان واژه در فلان جمله فاعل است يا مفعول. در مورد اين دسته از امور، كار ما سعي در جهتِ كشفِ واقعيات است و بس؛ و رجوع به كُتُبِ صَرْف، نحو، لغت، و امثال اينها ما را در همين جهت مدد مي رساند. ديگري امورِ مربوط به ذوق و سليقه، از قبيل اين كه در ترجمه فلان واژه تعبيرِ «دوست» را به كار ببريم يا تعبير «رفيق» را، غلط مصطلح را غلط بدانيم و استعمال نكنيم يا صحيح بدانيم و استعمال كنيم، و در ترجمه فلان جمله فاعل را مقدّم بداريم يا مفعول را. در اين دسته از امور، چيزي را كشف نمي كنيم، بلكه، به تعبيري، جعل مي كنيم؛ چون به جاي آن كه با اكتشاف سر و كار داشته باشيم گويي به اختراع دست مي زنيم، رجوع به غير خود نيز، اعمّ از اشخاص و مكتوبات، نمي كنيم. توجه به اين كه در فرآيند ترجمه با دو سنخ از امور، يكي ناظر به واقع و ديگري ناظر به ارزش، رو به روييم و تشخيص اين كه در هر مسأله و مشكلي كه، در اين فرآيند، رُخ مي نُمايد با كدام يك از اين دو سنخ دست به گريبانيم از اهميّت قاطعي برخوردار است. اين دو سنخ از امور با يكديگر چندين تفاوت دارند؛ امّا اين جا مجال ذكر همه آن تفاوت ها نيست و از اين رو، فقط به ذكر يكي از آن وجوه تفاوت مي پردازم كه جواب سؤال شما توقّف تامّي بر آن دارد.
در امور مربوط به واقع اگر دو كس با يكديگر اختلاف نظر بيابند نزاعشان، از طريق رجوع به عالم واقع، لااقلّ نظرا و علي الأصول، فيصله پذير است (اگر چه ممكن است، به جهاتي، نزاع عَمَلاً فيصله نپذيرد). اين رجوع به عالم واقع، به نوبه خود، مي تواند به نحو مستقيم صورت پذيرد يا به نحو غير مستقيم، مثلاً از راه رجوع به داوري كه طرفين نزاع مرجعيّت و حجيّت اش را پذيرفته باشند. به هر تقدير، رمز فيصله پذيري نزاع هايي كه راجع به امور مربوط به واقع اند اين است كه در اين گونه امور معياري بيرون از طرفين نزاع وجود دارد كه مي تواند در ميان متخالفان حَكَميّت كند. امّا اگر در امور مربوط به ذوق و سليقه ميان دو كس اختلافي رخ دهد (كه در باب تحقق همين مقدّم قضيه شرطيّه هم بحث و مناقشه اي هست) اين اختلاف، حتّي نظرا و علي الأصول، فيصله پذير نيست، چرا كه در اين جا معياري بيرون از طرفين نزاع در كار نيست تا داوري را بر عهده گيرد. در واقع، در اين گونه امور دعوت از شخص ثالث براي قبول حَكَميّت چيزي نيست جز افزودن طَرَفِ ديگري بر طَرَفَيْن نزاع، زيرا اين شخص ثالث نيز كاري نمي تواند كرد جز اظهارِ ذوق و سليقه خودش، كه هر يك از دو طَرَفِ نزاع مي تواند بپذيرد يا نپذيرد، و به هر حال، نزاع را از ميان بر نخواهد داشت. حال، پس از ذكر اين مطالب تمهيدي، مي توانم گفت كه، لااقلّ به نظر اين بنده، در ترجمه قرآن كريم به زبان فارسي، براي حلّ و رفعِ مسائل و مشكلاتِ ناظر به امور مربوط به واقع، كار گروهي هم ممكن است و هم مطلوب: ممكن است، چون امور مربوط به واقع، بنا به همان توضيحي كه گذشت، اموري آفاقي و عيني اند. يعني معياري بيروني براي تعيين صحّت و سقم شان هست و نزاع هايي كه در باب آنها روي مي دهند فيصله مي پذيرند. از اين رو، هر يك از اعضاي گروه ترجمه مي تواند، بسته به خُبْرويّت و تخصّص كه در يكي از علوم و معارف ذي ربط به كار ترجمه دارد، در اختلاف نظرهايي كه در ميان ساير اعضاي گروه پيش مي آيد عهده دارِ نقشِ داوري شود. و مطلوب است، چون دامنه علوم و معارف مربوط به امر ترجمه تا بدان جا گسترده است كه يك تن، عادةً، نمي تواند در همه آنها صاحب نظر باشد، و در نتيجه، از رجوع به جمعي كه هر يك از آنان صاحب نظر يكي از آن علوم و معارف باشد گريز و گزيري نيست. از سوي ديگر، براي حلّ و رفعِ مسائل و مشكلاتِ ناظر به امور مربوط به ذوق و سليقه، كار گروهي نه ممكن است و نه مطلوب، زيرا اين گونه امور اموري اَنْفُسي و ذهني اند، و از اين رو، در مورد آنها ترجيح يك قول بر قول ديگر نه امكان مي پذيرد و نه مطلوبيّت دارد.
حاصل آن كه به نظر مي رسد كه شيوه دُرُست اين باشد كه گروهي كه هر يك از افراد آن در يكي از علوم و معارف ذي ربط به ترجمه قرآن كريم به زبان فارسي صاحب نظر باشد فراهم آيد و همه مسائل و مشكلات ناظر به امور مربوط به واقع را، كه در چنين ترجمه اي پيش مي آيند، به روشي علمي، ضابطه مند، و دقيق حلّ و رفع كند و آن گاه جميع موادّ و مصالح لازم، اعمّ از مطالب صَرْفي، نَحْوي، لُغَوي، تاريخي، و...، در اختيار يك شخص، كه در امور مربوط به ذوق و سليقه، يعني در امور هنري و ادبي، از شمّ قوي و ذوق سليم برخوردار است، قرار گيرد تا وي موادّ و مصالحي را كه نتيجه علم و معرفتِ افرادِ آن گروه است در صورت و قالَبي زيبا گردآوَرَد و ترجمه اي عرضه كند كه، حتّي المقدور، از ارزش هاي مثبت زيبايي شناختي حظّ وافر داشته باشد، ترجمه اي كه مواد درستِ آن حاصل كار گروهي است و صورتِ زيبايِ آن محصول كار يك تن.

در صورتي كه ترجمه مورد نظر بخواهد گروهي انجام شود به چند نفر نيازمند است؟ و اعضاي گروه بايد از چه تخصّص هايي برخوردار باشند؟

آية اللّه معرفت

كيفيت انجام ترجمه بايد بدين صورت باشد كه اولاً ترجمه هايي را كه تا به حال صورت گرفته فراهم كنند و همگي را مورد مطالعه قرار دهند و نكات و ظرايفي را كه هر يك دارا مي باشند در نظر بگيرند، ضمنا از اشتباهات آنها اطلاع يافته دچار آن نگردند.

آقاي خرمشاهي

چنان كه هم در پاسخ به سؤال اول و هم در مقاله پيشگفته خود آورده ام، بنده 22 گروه تخصصي را پيشنهاد كرده ام كه در اين جا فهرست وار ياد مي كنم:
1) گروه سرپرست يا مديران طرح، متشكل از برجسته ترين قرآن پژوهان و قرآن شناسان ايران(و در اين جا مي افزايم كه خوب است از تجربه و مشاركت قرآن پژوهان و قرآن شناسان فارسي زبان از اهل سنت يعني علماي اعلام قرآن پژوه كردستان و بلوچستان كشور خودمان هم كمال استفاده به عمل آيد).
2) گروه مشاورانِ صاحب نظر در علوم و معارف اسلامي و قرآن شناسي و ترجيحا مترجم قرآن براي مشاوره همه جانبه، چه با گروه سرپرست و مديران اجرايي و چه با يكايك گروه هاي تخصّصي.
3) گروه علوم و فنون قرآني، متشكل از تعدادي متخصّص كه هر يك در يكي از علوم قرآني متخصص باشد.
4) گروه تاريخ صدر اول اسلام، و سيره شناسي.
5) گروه صرف و نحو و اشتقاق.
6) گروه لغت و متخصص در مفردات قرآن و غريب القرآن.
7) گروه متخصص در كتاب شناسي قرآن و نيز در مرجع شناسي و كتاب شناسي و كتابداري.
8) گروه متخصص در حديث.
9) گروه متخصص در زبان و ادبيات عرب و علوم بلاغي و نيز شعر و ادب عصر جاهليت.
10) گروه متخصص در زبان و ادبيات فارسي.
11) گروه متخصص در ترجمه به طور كلي، و ترجمه از زبان عربي به طور خاص، با يك دو عضو زبان شناس.
12) گروه متخصص در فقه مذاهب پنجگانه اسلامي.
13) گروه متخصص در اصول فقه مذاهب مختلف اسلامي.
14) گروه متخصص در علم كلام و عقايد و فرقه هاي اسلامي.
15) گروه متخصص در تفسير قرآن به طور عام، و در تفسير قرآن به قرآن به طور خاص.
16) گروه متخصص در كتاب مقدس(عهدين).
17) گروه ويراستاران و مقابله گران (براي مقابله ترجمه با نص مقدس قرآن كريم كه احتمال افتادگي حتي يك واو در ترجمه نيز منتفي شود).
18) گروه ويراستاران و مقابله گران (براي مقابله ترجمه نهايي با چند ترجمه منتخب فارسي).
19) گروه متخصص (و در عين حال قرآن شناس) در زبان هاي ديگر از جمله اردو، انگليسي، فرانسه، آلماني، روسي، ايتاليايي).
20) گروه پنجاه نفري از خوانندگان پيشتاز(براي خواندن ترجمه آماده شده نهايي، پيش از چاپ).
21) گروه تهيه و تدوين جامع التراجم يا مجمع التراجم كه 10 ـ 20 ترجمه كهن يا جديد فارسي را يك كاسه كند و در اختيار همه گروه ها قرار دهد، براي آن كه مبنا و مجال مقابله و به گزيني در مورد هر كلمه يا تعبير داشته باشند.
22) گروه آماده ساز ترجمه نهايي براي توليد (حروفچيني و چاپ). تعداد اعضاي هر گروه 3 تا 5 نفر پيشنهاد مي شود. و البته قابل افزود و كاست است.

آقاي آذرنوش

در فصلنامه مترجم (سال سوم، ش 10، 1372)، سركار خانم شهره شاهسوندي مقاله زيبايي درباره ترجمه قرآن و دشواري هاي آن نوشته كه حتما در كتابخانه «مركز ترجمه...» موجود است. روند منطقي و خردمندانه مقاله به اين جا مي انجامد كه كار ترجمه بايد دسته جمعي صورت گيرد. از آن بهتر گفتار محققانه جناب آقاي خرمشاهي در تعليقات ترجمه اوست. چارچوبي كه ايشان آورده اند، همان است كه مترجمان كشورهاي ديگر تدارك ديده بوده اند و از آن گريزي نيست. جز اين كه براي تعيين تخصص هاي لازم ــ به استثناي چند مورد كه بديهي است ــ بهتر است با شكيبايي و دورانديشي اقدام شود. مثلاً يك متخصص سامي شناس چقدر براي كار ترجمه مفيد است؟ يا يك زبان شناس چگونه بايد باشد و چه مي تواند بكند؟...

آقاي مجتبوي

مسلّما تعداد زياد افراد براي ترجمه گروهي نه تنها سودمند نيست بلكه زيان آور هم است؛ اختلاف آرا و سليقه هاي گوناگون مانع پيشرفت كار است و تصميم گيري را دشوار و اشخاصِ گروه را ناخرسند مي كند. به نظر اين جانب سه تا پنج نفر براي اين كار كافي است: يك يا دو نفر مسلّط در علوم ادبي عربي، يعني صرف و نحو و معاني و بيان و لغت، و يك يا دو نفر كه تفاسير مهم و معتبر شيعه(تفسيرهاي مجمع البيان و جوامع الجامع، ابوالفتوح رازي، الميزان و...) را مطالعه كرده و با آنها آشنا باشند، و نيز دو سه تفسير از اهل تسنّن(مثلاً كشّاف زمخشري، تفسير بيضاوي و...) را ديده باشند، و در حين كار به آنها مراجعه كنند. بديهي است كه اخبار و رواياتي كه در تفسير قرآن از ائمه اطهار رسيده باشد بايد پس از بررسي و تحقيق و تشخيص صحّت و اعتبار آنها، به خصوص درباره آياتي كه با آنها رفع مشكل و مطلب روشن مي شود، مورد نظر باشد و در صورت لزوم عينا به عنوان توضيح ذكر شود. يك نفر هم كه در فارسي نويسيِ صحيح و شيوا، آگاه و خوش ذوق باشد ضروري است. اين شخص بايد چند ترجمه نسبتا خوب قرن هاي گذشته و چند ترجمه بهتر معاصر را در دسترس و پيشِ رو داشته باشد و در مشكلات يا در موارد مشكوك و مردّد به آنها مراجعه و به گزيني كند؛ منتها، اگر اين استفاده به نحو گسترده انجام گيرد، و به خصوص اگر از ترجمه هاي اخير باشد حق و عدل و انصاف اين است كه از آنها ياد شود.

آقاي استادولي

الف) حداقل بايد توسط چهار نفر كه دو به دو هم سطح و ترازِ يكديگر باشند انجام گيرد (و تعداد هر چه بيشتر بهتر، البته در حد معقول) دو نفر براي ترجمه و دو نفر براي زيباسازي.
ب) نيازمندي هاي ترجمه قرآن كريم بسيار است و معمولاً در سخنان و مقالات اهل فن آمده است. به نظر مي رسد اهمّ آنها بدين قرار است:
1) دقت كافي و وسواس لازم و توجه تام و تجمع خاطر و پرهيز از پريشان خاطري.
2) تسلط نسبي بر ادبيات عرب و ادبيات زبان مقصد به اندازه نياز متني آنچنان حساس و ادبي، و آشنايي با واژه هاي اصيل و روزمره و زبان زمان. البته مراد از ادبيات، مجموعه ادبيات است از صرف و نحو و معاني و بيان و بديع و لغت و شعر و اَمثال و جزآن، كه متأسفانه بسياري از اغلاط ترجمه ها زاييده ضعف ادبي است.
3) هوش و سليقه؛ بدين معنا كه مترجم اگر مطلبي از متن فهميد همان را فورا منعكس نكند، بلكه بسنجد كه آيا مطلب درست است يا نه، و اگر ايرادي در مطلب ديد در فهم خود شك كند و به دنبال معناي صحيح عبارت برود. در اين زمينه نمونه هاي بسيار از اغلاط وجود دارد كه اين جا جاي ذكر آنها نيست. گاهي به كاربردن يك لفظ كه در طول زمان معناي ديگري پيدا كرده در معناي اول آن، ترجمه را از متانت مي اندازد و سخيف و زشت و احيانا خنده آور جلوه مي دهد.
4) استفاده از تفاسير و آگاهي از مكاتب تفسيري.
5) آشناييِ مترجم با علوم اسلامي در حوزه اسلام مانند: حديث، تاريخ، جغرافي، اَعلام و كتاب ها تا بتواند از متن قرآن كريم و تفاسير استفاده كند، به ويژه آن كه بايد قدرت تشخيص درست از نادرست را داشته باشد. مثلاً اگر حديثي آيه را به گونه اي خاص بيان كند، بداند كه آيا حديث درست است يا نه، با ظاهر آيه مطابقت دارد يا نه، قابل جمع با مفهوم آيه هست يا نه، و از اين قبيل.
6) قدرت تتبع و آشنايي با اقوال گوناگون و صاحب نظر بودن در اختلاف اقوال، تا بتواند قول درست راانتخاب كرده و آيه را مطابق آن ترجمه كند.
7) روحيه زيبا نويسي داشتن و بدون تكلف خوب نوشتن.
8) دارا بودن ويژگي هاي يك محقق، كه با روحي سالم و قلبي سليم و اعتقادي پاك و نيتي الهي و حق گرايانه دست بدين كار زند.

آقاي مصطفي ملكيان

علوم و معارفي كه تخصّص در آنها براي گروه ترجمه لازم و اجتناب ناپذير است عبارتند از: زبان شناسي، معنا شناسي، صرف، نحو، لغت، علوم بلاغي، تاريخ عمومي عرب جاهلي و علي الخصوص تاريخِ انديشگي و فرهنگيِ اين قوم، تاريخ اسلام از بعثت پيامبر گرامي(ص) تا رحلت وي. هيأت تأليفيّه گروه ترجمه بايد چنان باشد كه مجموع اين تخصّص ها در آن وجود داشته باشد، امّا تعيينِ شماره افرادِ گروه، از سَرِ دقّت، برايم مقدور نيست. ضمنا شايد نيازي به گفتن هم نباشد كه مُراد از اين كه در گروه مذكور بايد تخصّص هاي پيشگفته جمع شده باشند اين نيست كه يكايك افراد بايد همه اين تخصّص ها را واجد باشند. اين امر ممكن نيست و اصلاً فلسفه تشكيلِ گروهِ ترجمه ناشي از همين واقعيت است كه در يك تن همه اين خبرويّت ها جمع شدني نيست. همين قدر كافي است كه هر يك از افراد در يكي از آن علوم و معارف متخصّص و صاحب نظر باشد.

چه منابعي الزاما بايد مورد استفاده قرار گيرد؟
آية اللّه معرفت

علاوه بر تراجم قدماء، بايد از تفاسير معتبر مورد اتفاق شيعه مانند تبيان، مجمع البيان، روض الجنان و الميزان و احيانا تفاسيري از قبيل: فخر رازي، بيضاوي و كشاف نيز استفاده شود.

آقاي خرمشاهي

1. ترجمه هاي ديگر(به فارسي و زبان هاي ديگر).
2. مهم ترين تفسيرهاي موجود كه دست كم صد دوره خواهد بود به عربي و فارسي و زبان هاي ديگر.
3. كتب لغت خاص قرآن(در حدود 100 كتاب است) و كتب لغت عربي ـ عربي و عربي ـ فارسي (در حدود 50 كتاب).
4. مراجع لازم از تاريخ صدر اول و سيره نبوي و منابع فقه و اصول فقه و حديث و كلام و عرفان.
5. و اصولاً يك كتابخانه مجهز قرآني-اسلامي با حداقل 5000كتابِ دستچين شده لازم است.

آقاي آذرنوش

درباره منابع لازم، شايد به هزاران كتاب در لغت، تاريخ، جغرافيا، فقه، كلام، زبان شناسي، نحو عربي، دستور فارسي... نياز باشد. اما يك شاخه بايد به ترجمه هاي كهن و معاصر فارسي (حتي نسخه هاي خطي) اختصاص داده شود و يك شاخه به ترجمه هاي بيگانه كه بسيار ضروري است، و خلاصه يك شاخه به علوم خاص قرآني كه شايد مهم ترين شاخه ها باشد.

آقاي مجتبوي

اگر قرار باشد كه ترجمه مورد نظر را گروهي انجام دهند، همان هيأت مترجم منابع را معيّن مي كند؛ ذكر منابع فعلاً چندان ضروري نيست. در شماره 3 به دانش هاي لازم اشاره و از برخي تفاسير نام برده شد.

آقاي استادولي

كتاب هاي لغت، كتاب هاي غريب القرآن و الحديث، فروق اللغة، كتاب هاي تفسير ادبي، تفاسير قرآن با قرآن(مانند الميزان) تفاسير روايي شيعي، زيرا در كتب حديث عامه احاديث جعلي و اسراييلي فراوان ديده مي شود كه با شأن خداوند متعال و انبيا عليهم السلام سازگار نيست. البته شراره هايي از اين آتش سوزان به برخي از احاديث شيعه نيز رسيده است ولي معمولاً مؤلفانِ كتب حديث شيعه توضيحاتي درباره آنها دارند.

آقاي مصطفي ملكيان

طبعا همه منابعي كه به نحوي از انحاء، با علوم و معارفي كه در جواب سؤال پيش بدان ها اشاره شد ربط و نسبتي دارند محلّ رجوع مي توانند بود.
چه نمونه هايي از كار دسته جمعي(موفق يا ناموفق) در ترجمه يك متن(مذهبي يا غير مذهبي) مي شناسيد؟

آية اللّه معرفت

ترجمه هاي دسته جمعي كه از قرآن شده، مخصوصا آنچه بر دست اجانب انجام گرفته ناقص يا منحرف است و بايستي ترجمه اي صحيح و در عين سادگي قويّ و متين و گوياي محتواي اصيل قرآن فراهم شود.

آقاي خرمشاهي

نمونه هايِ موفق در فرهنگ خودمان يكي ترجمه تفسير طبري در اواسط قرن چهارم هجري است و ديگر ترجمه مرحوم رهنما در عصر جديد و ترجمه آقاي فولادوند كه دست كم 6 ويراستار و اصولاً گروه ويراستاري داشته است. در غرب نمونه هاي قديم و جديد براي ترجمه دسته جمعي كتاب مقدس بسيار است از جمله:
1) ترجمه سبعيني يا هفتادي براي عهد قديم، در 3 قرن قبل از ميلاد با شركت 70 يا 72 تن از علماي يهود در اسكندريه(نك: «ترجمه هفتادي» در دايرة المعارف فارسي).
2) ترجمه معروف به روايت كينگ جيمز در انگلستان در اوايل قرن 17، با شركت حدودا 50 مترجم و پژوهنده كتاب مقدس و نثر نويس و غيره.
3) همكاري مشترك علماي انگليسي و امريكايي براي اصلاح و بازنگري ترجمه كينگ جيمز، كه در حدود 11 سال از 1870 تا 1881م به طول انجاميد و آن متن با كمك عده اي (نامعلوم) از صاحب نظران، با اصلاح 30 هزار مورد، ويراسته شد و در سال 1881 به طور همزمان در انگلستان و آمريكا منتشر شد.
4) در سال 1952م. پس از تلاش چند ساله ده ها دانشمند از 20 دانشگاه و حوزه علميه در آمريكا، ترجمه معيارين و تجديد نظر شده روايت آمريكايي ترجمه كتاب مقدس انتشار يافت. و اين كوشش هاي دسته جمعي در اروپا و آمريكا هر ده ـ بيست سال يك بار انجام مي گيرد.

آقاي آذرنوش

در زمينه كار دسته جمعي(ترجمه قرآن) بنده تنها ترجمه معروف به ترجمه تفسير طبري را (كه بنده آن را ترجمه رسمي مي خوانم) مي شناسم. در كتاب خود تاريخ ترجمه از عربي به فارسي، حدود 60 صفحه به آن اختصاص داده ام. آقاي خرمشاهي، ترجمه رهنما را هم به نوعي، ترجمه گروهي خوانده است.
در زمينه كارهاي غير مذهبي، تنها اثر مهمي كه پيوسته نظرم را جلب كرده، كتاب نامه دانشوران است. اين كتاب اگر چه نام تأليف دارد، اما اساسا ترجمه است و سه تن در آن كار شركت داشته اند. يكي از اين سه تن، دانشمند زبر دستي بوده و ترجمه هايش، از نظر صحت و شيوايي، در شمار شاهكارهاي ترجمه فارسي قرار دارد. ترجمه هاي يكي ديگر از ايشان نارسا و گاه مغلوط است. به عبارت ديگر اين كتاب ويراستار نداشته است.

آقاي مجتبوي

نمونه هايي كه سراغ دارم بيشتر سلسله مقالات يا فصولي است از يك كتاب مفصّل كه چند مترجم، هر يك مقاله يا فصلي را به عهده گرفته اند. در اين نوع ترجمه، شيوه نگارش و سليقه مترجم زياني به برگرداندن و مفهوم شدن كتاب وارد نمي كند. امّا در ترجمه متن واحد، مانند ترجمه قرآن، سراغ ندارم كه چند نفر در عين حال با هم كار كرده باشند.

آقاي استادولي

چيزي در نظر ندارم

.آقاي مصطفي ملكيان

چون مرادتان از «متن» اعمّ از متون ديني و متون غير ديني است و چون به هر ترجمه اي كه در آن مترجم بيش از يك تن، يا لااقلّ بيش از دو تن، باشد «ترجمه دسته جمعي» مي توان اطلاق كرد، بايد گفت كه نُمونه هاي ترجمه دسته جمعيِ يك متن بيش از آنند كه در اين مجال، قابل احصا باشند.

چنانچه در مورد تشكّل اين گروه و كيفيت و كميّت و ساير شرايط مربوط به آن طرحي داريد لطفا مرقوم فرماييد.
آية اللّه معرفت

ترجمه بايد به صورت نيمه آزاد انجام گيرد، نه تحت اللّفظي و نه كاملاً آزاد كه به تفسير بيشتر شباهت دارد، زيرا مردم مي خواهند از نصّ خودِ قرآن بهره بگيرند، نه از آنچه يك مفسّر درك كرده و در اختيار آنان قرار داده است.

آقاي خرمشاهي

چنانكه معروض افتاد، بنده براي نخستين بار در ايران، طرح ترجمه دسته جمعي قرآن كريم را ارائه كرده ام كه در مؤخره ترجمه ام از قرآن كريم آمده است، در آن جا شرح و بسط بيشتري در مورد جزئيات آورده ام.

آقاي آذرنوش

درباره كيفيت و كميت گروه طرحي ندارم، اما يادآور مي شوم كه از چند قرن پيش، اروپاييان براي ترجمه تازه تر از كتاب مقدسشان(تورات و انجيل)، انجمن ها تشكيل داده اند و «كتاب مقدس» را بارها، بر حسب اعتقادات فرقه هاي گوناگون مسيحي، به زبان هاي فرانسه و انگليسي و آلماني ترجمه كرده اند. حتي ترجمه عربي آن هم گروهي صورت گرفته (البته يكي از ترجمه ها)؛ نيز چند سال است كه مي شنوم گروهي متخصص زبان هاي فارسي، عربي، اروپايي(در فرانسه يا در جاي ديگر نمي دانم) به ترجمه مجدد كتاب به فارسي دست زده اند. در اواسط قرن 20 يك گروه بزرگ آمريكايي مركب از ده ها متخصص، براي ترجمه كتاب، انبوه عظيمي تحقيقات باستان شناختي و زبان شناختي و تاريخي و غيره انجام داد و در اثر آن، مقالات بسيار متعددي، خاصه در زمينه علم ترجمه (يا هنر ترجمه) در مجلات تخصصي جهان منتشر گرديد.
بنده پيشنهاد مي كنم در اين باره تحقيق شود تا شايد مجموعه تحقيقات آنان به دست آيد و تجربه شان مورد استفاده مركز شما قرار گيرد.
در پايان اجازه بدهيد پيشنهادي تقديم كنم. اگر پيشنهاد مورد قبول دانشمندان قرار گرفت، مي توان بعدا طرحي براي آن تدارك ديد.
از آن جا كه مردم از نظر دانش و اطلاعات فارسي داني و ذوق و سليقه مختلف اند، آيا نمي توان ترجمه هايي درخور هر طبقه فراهم آورد؟ اگر باور داشته باشيم كه تهيه يك ترجمه كمال يافته و نهايي ــ شبيه به كلام الهي ــ محال است، پس چه عيب دارد كه ترجمه اي ساده براي چند ميليون جوان ايراني، ترجمه اي عالمانه اما به زباني روان براي تحصيل كرده ها(مثلاً مهندسان و پزشكان) و خلاصه چند ترجمه اديبانه و هنرمندانه براي متخصصان و اديبان داشته باشيم؟

آقاي مجتبوي

پاسخ اين پرسش در جواب سه سؤال اوّل اجمالاً آمده است.

آقاي استادولي

كيفيت كار گروهي ترجمه قرآن به قرار زير مطلوب است:
كار توسط مديريت اجرايي به گروه مترجمان دقيق كه وظيفه آنها ارائه يك ترجمه دقيق است سپرده مي شود. پس از ترجمه گروه، ويراستارانِ زيباسازي، آن را بازبيني نموده و به اصلاح عبارات مي پردازند. سپس كار به مترجمان اصلي عودت مي شود تا ببينند در جايي دقت فداي زيبايي نشده باشد. آن گاه نشست مشتركي ميان مترجمان و ويراستاران زيباسازي انجام مي شود، و پس از تكميل، ترجمه به متخصصان علوم اسلامي اگر داراي مهارتي بيش از مترجمان هستند سپرده مي شود و باز در نهايت به دست مترجمان رسيده و از آن جا به مديريت اجرايي مرجوع مي گردد.
اين بود آنچه عجالتا به خاطر فاتر در حال دل مشغولي فراوان رسيد. خداوند توفيق بيشتر مرحمت فرمايد و نام ما را در زمره خادمان قرآن كريم ثبت فرمايد.

آقاي مصطفي ملكيان

اوّلاً: چنان كه از پاسخ هاي پرسش هاي پيشين نيز بر مي آيد تشكيل گروهِ ترجمه قرآنِ كريم بدين قصد نيست، و نبايد باشد، كه اين كتاب شريف را تجزيه و تقطيع كنيم و ترجمه هر جزء و قطعه آن را به كسي بسپاريم، بلكه مقصود اين است كه از آگاهي هاي هر يك از افراد گروه، در حيطه تخصّصي خودش، در فرآيندِ ترجمه كلِّ اين كتاب شريف بهره جسته شود.
ثانيا: آنچه ملاك گزينش هر يك از افراد گروه بايد باشد تخصّص در يكي از دانش هاي ذي ربط، دقّت نظر، و روحيّه علمي است كه حق طلبي را مي توان يكي از مهم ترين خصايص آن شمرد. از هر كسي كه اين سه شرط را واجد است و امكانِ عَمَليِ عضويّت در اين گروه را نيز دارد استقبال بايد كرد. و از كسي كه فاقدِ حتّي يكي از اين شروط سه گانه است دعوت نبايد كرد. روحاني بودن يا نبودن، دانشگاهي بودن يا نبودن، شهرت داشتن يا نداشتن، كثير التأليف بودن يا نبودن، وابسته به فلان جناح سياسي بودن يا نبودن و امثال اين امور را ملاك انتخاب و عدم انتخاب مگيريد كه بزرگ ترين آفت و خوره كارِ علمي و تحقيقيِ گروهي همين است.
ثالثا: به نظر مي رسد كه اگر، در طول مدّت اين كار گروهي، گروه از طريق نشرّيه يا نشست هاي علمي با كساني كه عضو گروه نيستند به تعاطي و تبادل فكري بپردازد در چند و چون نتيجه كار اثر مثبتي عايد شود. واللّه وليّ التوفيق.

مقالات مشابه

ترجمه پژوهی قرآنی (بخش پانزدهم)

نام نشریهترجمان وحی

نام نویسندهحسین عبدالرؤوف

ضرورت ترجمه‌اي آكادميك از قرآن كريم

نام نشریهبینات

نام نویسندهاحمد احمدی

ضرورت ترجمه اي نوين از قرآن به زبان فرانسه

نام نویسندهجواد حدیدی, یحیی علوی

ضرورت ترجمه اي آكادميك از قرآن كريم

نام نشریهبینات

نام نویسندهاحمد احمدی