آفرینش تبدیلی انسان در آموزه های قرآنی

پدیدآورخلیل منصوری

تاریخ انتشار1388/01/27

منبع مقاله

share 4039 بازدید
آفرینش تبدیلی انسان در آموزه های قرآنی

خلیل منصوری
شاید تفسیر و تحلیلی دقیق از آفرینش انسان به دست دادن تا اندازه ای امری محال و ناممکن بنماید. انسان ناشناخته ترین آفریده در هستی است. شگفت آن که انسان از خود شناخت دقیقی ندارد و آن چه می نویسد و می نگارد در حد احتمالات است. بهترین و استوار ترین راه شناخت انسان آن است که به آفریدگارش مراجعه شود. قرآن به عنوان کتابی که از سوی آفریدگار فرو فرستاده شده می تواند در این امر کمک و یاری کند. با این همه مشکل از آن جا پدیدار می شود که قرآن از نظر دلالت به گونه ای است که نمی توان به درستی تحلیل و تبیین قرآنی را از یک مساله به دست آورد. با آن کتابی روشن و روشنگر است ولی به جهاتی از پیچیدگی بی نهایتی برخوردار است. این پیچیدگی از آن روست که قرآن کتاب خداوندگاری است که خود موجودی مطلق است و قرآن به عنوان عمل و کار چنین کسی از نوعی ویژگی انحصاری برخوردار می باشد. خداوند خود در قرآن در تبیین این مساله بیان می کند که هر کس بر پایه شاکله وجودی خود عمل می کند و از آن جایی که قرآن خود عمل خداوندگاری است از ویژگی های خاص بهره مند خواهد بود به گونه ای که دسترسی به ژرفای آن برای هر کسی ممکن و مقدور نخواهد بود. مشکل دیگری که با آن رو به رو هستیم ساختار وجودی انسان است. خداوند در آیات چندی اذعان می دارد که انسان در نهایت استوا و اعتدال آفریده شده و خداوند بر آفرینش انسان بر خود تبریک فرستاده است . این افزون بر آن است که خود انسان عمل و کار خداوندی است و همانند قرآن و دیگر اعمال و افعال خداوندی از ویژگی بی نهایت در همه چیز برخوردار می باشد.
اکنون با این دو مشکل و چالش بزرگ شاید نتوان باز به تحلیل و تبیین درست و کاملی از انسان دست یافت هر چند که در این راه از قرآن و بیان آن بهره مند می شویم و از تحلیل خداوندگار و آفریدگار انسان سود می بریم.
در تبیین قرآنی از آفرینش و ساخت وجودی این سازه و پدیده خداوندی به این نکته دست می یابیم که انسان موجودی ترکیبی به مفهومی که فیلسوفان می گویند نیست. فرزانگان بر این باورند که انسان موجودی مرکب از روح و بدن و جان و تن است. به این معنا که انسان هنگامی پدید می آید که وجود جنینی او در مادر پدیدار می گردد تا زمانی که این استعداد را می یابد تا روح در تن و جنین دمیده می شود و در آن هنگام در یک آن بی درنگ خداوند نفس و جان را در او ایجاد می کند؛ اما قرآن بیان می کند که انسان این گونه نیست. البته برای دست یافتن به تبیین درست می بایست آفرینش انسان نخست یعنی آدم (ع) را از دیگر انسان ها جدا ساخت. هر چند که هر دو از یک نظر همانند هستند ولی نوعی تمایز و اختلاف در خلقت آدم (ع) و دیگر انسان وجود دارد. خداوند در آیات 12 تا 14 سوره مومنون به هر دو آفرینش اشاره می کند. در باره انسان نخست می فرماید که ما انسان را از گل خالص آفریدیم . پس اصل آفرینش انسان از گل است و گل همان عناصری زمینی است که ما با آن آشناییم . در علم قدیم عناصر اصلی طبیعت چهار عنصر آب و باد و خاک و آتش بود ولی در تحلیل امروزی بیش از 110 عنصر شناسایی شده که احتمال دارد با ابزار دقیق تر و تحلیل و تجزیه همین عناصر به عناصر ریز تر و دقیق تر نیز دست یافت. با این همه مساله این است که انسان از همین عناصر زمینی ایجاد شده و جسم به عنوان مساله ثابت امری است که نمی توان به هیچ عنوان آن را نادیده گرفت. بنابراین هم در تحلیل علم قدیم و نزد فلاسفه انسان موجودی است که در حدوث آن گل نقش مهم مهمی داشته است و انسان از گل یعنی ماده و جسم شروع و آغاز شده است.
این تحلیل قرآن از آدم و انسان نخست است که عنصر گل در آن دخالت داشته و به عنوان عنصر مقوم تاثیر بنیادین داشته است. اما تحلیل قرآن از دیگر انسان چیست و نقش جسم و گل و ماده در انسان ها دیگر چگونه می باشد؟
قرآن بیان می دارد که عنصر گل در انسان نخست در دیگر انسان ها به نطفه تبدیل شده است. به این معنا که گل در یک حرکت جوهری به نطفه ای تبدیل شده است که آن نیز جسم است و خصوصیات ماده و جسم را دارا می باشد هر چند که دیگر در شکل گل نیست ولی جدا و متمایز از آن نیست؛ زیرا این نیز جسم و ماده ای است که به شکل دیگری تبدیل شده است.
در آدم نخست ما با فرآیند تبدیل گل به گوشت به شکل واضح و روشنی رو به رو نمی شویم و همواره از دمیدن روح از سوی خدا به این گل سخن رفته است. اما این که آیا این گل که جسم و ماده بی جانی است چگونه با دمیدن روح به جاندار تبدیل می شود مساله ای است که اصولا بدان پرداخته نشده است. اما درباره دیگر انسان ها که به جای گل از نطفه شروع و آغاز می شوند سخن از فرآیندی شگفتی است. در یک فرآیند پیچیده قرآن بیان می کند که چگونه جسمی به جسمی دیگر تبدیل می شود . به این معنا که نطفه به علقه و پاره ای از گوشت جویده شده تبدیل می شود و از آن حالت به جسمی دیگر یعنی مضغه تغییر شکل و حالت می دهد و سپس مضغه را تبدیل به استخوان کرده و روی استخوان گوشت پوشانیدیم . تا این جا سخن از تبدیل جسمی به جسمی در یک حرکت جوهری و فرآیند است. پس از آن ناگهان مساله دگرگون می شود و دیگر سخن از تبدیل جسمی به جسم دیگر نیست . چنان که در خلقت و آفرینش انسان نخست ما با مساله تبدیل رو به رو نمی شویم و ناگهان گل با دمیدن روح به انسان تبدیل می شود ، در آفرینش نطفه انسان ( انسان های دیگر) نیز چنین دگرگونی در تبیین قرآنی مشاهده می شود. قرآن ناگهان از انشا سخن می گوید و می فرماید: ثم انشاناه خلقا آخر ؛ سپس ما ایجادی دیگر می کنیم آن جسم را و به آفریده ای دیگر از آن می آفرینیم.
تا این جا سخن از تبدیل جسمی به جسم دیگر بود ولی ناگهان سخن از انشا و ایجادی دیگر می شود و ماده و جسم به کناری می رود و آن ماده تبدیل به نفس مجرد می شود. اگر بخواهیم تعبیری امروز داشته باشیم چیزی همانند تبدیل کمیت و به کیفیت است که برخی از مارکسیست ها آن را بیان می کردند؛ زیرا خداوند بیان می کند که چگونه در فرآیند حرکت جوهری ماده نطفه تا گوشت بر استخوان گرفتن تبدیل های مختلف و متعددی صورت گرفت ولی ناگهان خلقت دیگری شد. به این معنا که در اثر حرکت جوهری ماده تبدیل به موجود مجردی می شود که جسم نفس ناطقه است.
در آیه 55 سوره طه نیز می فرماید که ما شما را از زمین آفریدیم ؛ پس آغاز آفرینش انسان ماده است و چیزی شبیه رشد نباتی در انسان پیش از آفرینش دیگر یافتن وجود دارد؛ از این روست که خداوند از روئیده شدن انسان از زمین سخن می گوید و آن را به نبات و گیاهان همانند می کند. ( آیه 17 سوره نوح)
قرآن درباره خلقت آدم چهار گونه تعبیر را به کار می برد. گاه سخن از لجن متعفن است( حجر آیه 26) و گاه سخن از گل خشک و ترک خورده و گل کوزه گری است ( رحمن آیه 14) و گاه از گل ( مومنون آیه 12) و گاه از خاک و تراب ( فاطر آیه 11 و نیز آل عمران آیه 59) اما درباره دیگر انسان ها تنها سخن از فرآیند پیش گفته است.
از همه آیات می توان به این مطلب یقینی دست یافت که بی تردید اصل آفرینش نفس انسانی از جسم و ماده است. شاید در آدم به شیوه ای دیگر و در یک فرآیندی شگفت از خاک عادی به لجن و گل متعفن و آب داده شده و مانده و از لجن به گل و از گل به کوزه خشک شده و گل کوزه گری تبدیل شده باشد. و در دیگر انسان در یک فرآیند پیچیده دیگر این حرکت جوهری صورت گرفته باشد. با این همه در یک چیز مشترک هستند و آن این است که هر دو (آدم و دیگران ) از جسم و ماده آفریده شده و فرآیندی را طی کرده باشند. این جسم خاص و مخصوص در آدم (ع) با لفظ کن وجودی به موجودی خاص تبدیل می گردد و در دیگر انسان ها در اثر تطورات و تبدلاتی که رخ می دهد و به شکل حرکت جوهری است به شکل نفس آدمی تحول و تبدل می یابد.
در هر دو صورت این همان جسم است که نوعی خلقت شگفت را تجربه می کند و به چیزی دیگر تبدیل می شود که ما از آن به نفس ناطقه یاد می کنیم. این نفس ناطقه به یک معنا همان ماده و جسم است و به یک معنا آن نیست ؛ از این روست که قرَآن از آن به آفرینش دیگری یاد می کند. این نشان می دهد که ما با چیزی به نام ترکیب ماده و روح رو به رو نیستم . به این معنا که گفته شود که جسمی است که جان و روح در آن حلول می کند و ما با دو چیز جداگانه سر و کار داریم. بلکه آدمی جسم متحول است که نفس ناطقه مرتبه ای از مراتب جسم است که می بایست این فرَآیند را طی کند تا به این کمال دست یابد. در حضرت آدم (ع) این فرآیند به آن شکل و با کلمه کن وجودی تحقق یافت و در دیگران به صورت حرکت جوهری اتفاق می افتد. این مساله ادامه می یابد تا آن دوباره به مقامی می رسد که می بایست تحول بزرگ دیگری رخ دهد که از آن به مرگ یاد می شود. مرگ نیز تبدل خلقت و انشای جدیدی است که رخ می دهد.
اما چرا می بایست این فرآیند اتفاق بیافتد می توان گفت که نفس انسانی تنها در زمانی می تواند به کمالات و درجات لایق خود دست یابد که این فرآیند را بپیماید.
علامه طباطبایی بر این باور است که روح انسانی از عالم علوی است و هنگامی که در آن عالم بود مشاهده کرد که اگر بخواهد به کمالات شایسته خود دست یابد می بایست از عالم علوی فرود آید و در این مسیر آن اندازه فرود آمد تا به عالم ماده محض رسید و حقیقت خود را نطفه یافت. در حقیقت روح مجرد انسانی آن اندازه پایین آمد تا به روح نطفه تنزل یافت. آن گاه از پایین ترین و پست ترین نقطه وجودی حرکت تکاملی خود را آغاز کرد و آن روح نطفه شده در اثر حرکت جوهری به صورت و ماهیت های مختلفی تبدیل شد و تغییر یافت تا به جایی رسید که خلقت و آفرینش جدید یافت که می توانست از آن جا سیر تکاملی خود را شروع کند؛ این نیاز انسان و روح انسانی بود و اگر به عالم کثرت نمی آمد نمی توانست سیر تکاملی خود را آغاز کند و به کمالات دست یابد.
علامه می کوشد تا با این بیان مساله وجود ارواح که در روایات بسیاری آمده است را توجیه کند. در روایات است که ارواح آدمی در عالم ملکوت است و هر کسی در زمانی مشخص به عالم خاکی می آید و در این جا سیر تکاملی خود را آغاز می کند. علامه می کوشد تا میان آغاز حرکت تکاملی انسان با مساله وجود ارواح نوعی ارتباط و هماهنگی منطقی و عقلی پدید آورد.
علامه توضیح می دهد که هنگامی که انسان از این عالم به مرگ می میرد و منتقل می شود، این روح مجرد اوست که یک باره ماده را ترک می کند و می رود و ماده و جسم نخستین بدون نفس روی زمین می ماند. البته به نظر ایشان حرکت جوهری و تکاملی انسان پس از مرگ نیز ادامه می یابد و انسان پس از مرگ به واسطه حرکت جوهری خود رو به استکمال می رود و پس از گذران عالم برزخ به صورت تجرد قیامتی در می آید و جامه قیامتی می پوشد. بنابراین حرکت جوهری خصیصه انسان است . هنگامی که در جسم بود این حرکت جوهری در ماده بوده است و هنگامی که خلقت و آفرینش دیگری یافت و نفس ناطقه شد حرکت جوهری اش در نفس ناطقه است و هنگامی که می میرد و روح مجرد می شود در عالم برزخ این حرکت جوهری ادامه می یابد تا به روح قیامتی تبدیل می گردد.( نک: مهرتابان ؛ مصاحبات تلمیذ و علامه ص 74)
در آیات قرآن آفرینش حضرت آدم(ع) و حضرت عیسی (ع) همانند دانسته شده است. وجه همانندی آن دو در خلقت شگفت آن دوست که هر دو برخلاف فرایند عادی سایر بشر به خلقت دیگر تبدیل شدند. حضرت عیسی (ع) با ساختن پرنده ای از گل و دمیدن روح و جان دادن به آن کوشید تا خلقت شگفت آدم و خودش را نشان دهد و بنماید که می توان خلقتی را یافت که فرآیند پیچیده تبدیل از خلقی به خلق دیگر را به دمی بپیماید و حرکت جوهری در آن چنان فرآیند پر شتابی را بگذارند که به هیچ آید و نادیده گرفته شود.

مقالات مشابه

از کودکی تا جوانی در نگاه قرآن کریم(1)

نام نشریهکوثر

نام نویسندهخدیجه معین

بلوغ

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهسیدرضا هاشمی

آفرینش انسان از دیدگاه قرآن

نام نشریهدین پژوهان

نام نویسندهابوالفضل محسن ابراهیم

مراحل زندگي

نام نویسندهمعصومه مدرسی

بلوغ

نام نشریهمتین

نام نویسندهسیدمحمد موسوی بجنوردی

قرآن و آفرينش انسان

نام نشریهکلام اسلامی

نام نویسندهحسن علیدادی سلیمانی