چکیده:
اين نوشتار نگاهى نقادانه به ترجمه الهى قمشه اى از قرآن دارد. نويسنده نخست به شرح زندگى مترجم مى پردازد. سپس از انواع ترجمه، شرايط مترجم و تنگناهاى ترجمه سخن مى گويد. آنگاه مزايا و امتيازات ترجمه مرحوم الهى قمشه اى را بر مى شمارد. در ادامه از نقدهايى كه بر اين ترجمه شده است، ياد مى كند و در پايان به نقد و بررسى نارسايى هاى ترجمه پرداخته و با آوردن نمونه هاى متعدد اشكالات ادبى، ويرايشى، ابهام زدايى، نقل به معنا و افتادگى ها را توضيح مى دهد.
كليد واژهها: الهى قمشه اى، ترجمه قرآن، ويژگى هاى ترجمه الهى قمشه اى، نارسايى هاى ترجمه الهى قمشه اى.
در بررسى كفايتها و قوتها، كاستىها و كمبودهاى آن ترجمه به طور خلاصه به ذكر پنج نكته مىپردازيم:
1 - نگاهى كوتاه به زندگى مترجم
2 - انواع ترجمه، شرايط مترجم و وجود دشوارى و تنگنا در ترجمه قرآن
3 - مزايا و امتيازات ترجمه استاد الهى قمشهاى
4 - سير نقدها بر آن ترجمه
5 - بررسى اجمال گونه نارسايىها و كاستىهاى آن ترجمه
در سال 1283 شمسى در هشتاد كيلومترى جنوب اصفهان در شهر قمشه متولد شد. دانشطلبى و كسب معرفت را در همان شهر آغازيد سپس در اصفهان كه از مركزيت علمى و نامآورى برخوردار بود اقامت گزيد و از خرمن دانش اساتيدى متعدّد از جمله سيد حسن مدرّس كه به درس او توجّه ويژهاى نشان مىداد خوشه چيد و بهره برد و در زمينههاى گوناگون از جمله فلسفه و حكمت صاحب نظرى نسبى گرديد. شهره و نامبردار بودن مردان علمى حوزه مشهد همچون حاج آقا حسين قمى و ميرزا مهدى اصفهانى مؤسس و تئورسين مكتب تفكيك و... او را به مشهد كشاند و سالها در مشهد رضوى از ستارگان و عالمان فرزانه آن سامان حريصانه علم و عرفان آموخت و آجرهاى ساختمانى شخصيت علمى و عملى خويش را ارتفاع و ارتقاء بخشيد.
روح بزرگ و درياگونه او از سويى، و فزون خواهى سيراب ناپذير معرفت دينى كه در عمق روح او عجين شده بود از سوى ديگر، او را عازم نجف اشرف، شهر فقيه پرور و پر آوازه بين النهرين ساخت. در طى طريق بين مبدأ و مقصد شبى را در مدرسه سپهسالار تهران (مدرسه عالى شهيد مطهرى) توقف كرد. پس از سپيده دمان با سيد حسن مدرّس كه براى تدريس كتاب كفاية الاصول آمده بود، به طور اتفاقى ملاقات كرد و تجديد خاطره پيشين حضور در اصفهان رخ نمود و شاگرد به معلم و استادى كه سخت او را دوست مىداشت، كرنش و احترام كرد. درخواست مدرس از او براى ماندن و تدريس در تهران مورد پذيرش قرار گرفت و نقطه عطفى در زندگى الهى قمشهاى با تقديرات معبود قدوسى و قيوم سبب ساز و سبب سوز رقم خورد. و او جزو اساتيد مبرّز مدرسه سپهسالار - كه بعدها به دانشكده معقول و منقول، تغيير نام يافت - گرديد.
او به مدت 35 سال در دانشگاه تهران و حوزههاى علميه در رشتههاى فلسفه، حكمت و تفسير و ساير علوم اسلامى مشغول تدريس بود، و در رشتههاى گوناگون علوم اسلامى آثارى گرانسنگ رقم زد. بعلاوه، ترجمههايى شيرين و شيواى از قرآن و صحيفه سجاديه و مفاتيح الجنان به زبان پارسى از خود به يادگار گذاشت.
بدون هيچ گونه ترديد او اديبى مشهور، عارفى متشرّع، صاحبدلى كم بديل، حكيمى متألّه و مترجمى زبردست بود كه مناصب و مقامات عاريت دنيوى در نگاه او ارزنى نمىارزيد، از شهرت متنفّر و از لغو گفتارى و رفتارى، گريزان و به دقت و احتساب گرايش، و عفت در كلام هميشه در او مشاهده مىشد.
حكماى متأله و معاصر همچون حسن زاده آملى و جوادى آملى از محضر پر فيض او به مدت 11 سال پيوسته سود و بهره بردهاند و وجود اينان همچون آئينهاى آن استاد را نمايانگرند.
به گفته استاد حسن زاده آملى او در اصل از سادات بحرين و از خاندان علم، زهد، عرفان و تقواى آن ناحيه است كه در زمان نادرشاه افشار مخفيانه وارد ايران شدند. خود آن سفر كرده بارها اين نكته را تكرار مىكرده است و نيز يادآورى مىكرده كه چون در كسوت متعارف فعلى شناخته شدهام از اين رو از تبديل عمامه سفيد به سياه خوددارى مىكنم.1
واژه «ترجمه» بر وزن فعلله مصدر فعل رباعى ودر لغت به معناى تبيين و ايضاح و كشف و بيان است و در اصطلاح امروز، ترجمه، برگرداندن مطلبى از زبان مبدأ به زبان مقصد است كه در آن تعدد زبان شرط است. ترجمه به سه گونه انجام مىپذيرد.
1 - ترجمه تحت اللفظى يا همگام
2 - ترجمه معنوى
3 - ترجمه تفسيرى
1 - ترجمه همگام: به اين صورت است كه مترجم به جاى هر واژه از زبان مبدأ كلمهاى از زبان مقصد را جايگزين مىسازد. تركيب بندىهاى كلام مبدأ را يك به يك و واژه به واژه تبديل مىكند. بدون شك اين شيوه نارساترين نوع ترجمه است و نمىتواند معناى كلمات زبان مبدأ را كاملاً برساند. ترجمه همگام در كلامى همانند قرآن كه در آن انواع استعارهها، كنايهها و مثلها به كار برده شده است، اصلاً امكانپذير نيست. و در صورت اعمال آن، معانى مستهجن رخ خواهد نمود.
2 - ترجمه معنوى: در اين روش مترجم تلاش مىكند كه پيام و معنا را از قالبى به قالب ديگر بريزد تا معناى مراد را كاملاً ادا نمايد؛ يعنى سعى مىشود بى كم و كاست مقصود متكلّم برگردان شود. اگر چنانچه نيازمند به تقديم و تأخير و كم و زياد كردن بعضى عبارات باشد آن را مرتكب خواهد شد، مترجم به نظم و ترتيب اصل و زبان مبدأ پاىبند نيست. در ترجمه كتابهاى علمى اين سبك در بيشتر موارد رعايت شده است.
3 - ترجمه تفسيرى: در اين روش مترجم به شرح و بسط مطالب به زبان مقصد مىپردازد.2
4 - شرايط مترجم: مترجم قرآن دستكم بايد داراى شرايط ذيل باشد:
1 - بايد به دو زبان مبدأ و مقصد كاملاً مسلط باشد و با رموز و ظرايف و دقايق هر دو زبان آگاه باشد. اسلوبها و روشها و ويژگىهاى دو زبان را بشناسد.
2 - ترجمه را به گونهاى ارائه دهد كه همه معانى و پيامهاى متن را منتقل و خواننده را مستغنى و بى نياز از اصل سازد.
3 - دانش دينى مترجم قرآن در اندازه باشد كه بتواند قبل ازاقدام به ترجمه به تفاسير معتبر مراجعه و به استنباط شخصى خود از آيه اكتفا نكند.
4 - مترجم بايد خود را از خواستههاى درونى برآمده از محيط و باورهاى تقليدى آزاد سازد. و صرفاً در صدد فهم آيات باشد و واضح است فراهم آمدن همه اين موارد در يك فرد براى ترجمه كلام الهى بسى دشوار و در مرز محال است.3
كتابى كه مورد ترجمه قرار مىگيرد، هر چه علمىتر، فراگيرتر و موضوع آن حساستر و والاتر باشد، ترجمه آن هم نيازمند به دقت، ظرافت و لطافت بيشترى خواهد داشت. بر اين اساس دشوارترين ترجمه، بازگردان قرآن است؛ چون قرآن كتاب الهى و تجلى گاه مطلق او با همه اسماء و صفاتش مىباشد. امام صادقعليه السلام مىفرمايد: «لقد تجلّى اللَّه لخلقه فى كلامه و لكنّهم لا يبصرون»4 و از آنرو كه مهندسى ساختار و ريختار تك واژهها و جملات قرآن بوسيله حكيم مطلق آفرينش، بر اساس حكمت و اتقان و غنى و به عنوان معجزه ابدى خدا در بستر تاريخ سامان و تنظيم يافته است و مترجم بايد علاوه بر آشنايى به زبان مبدأ و مقصد و شناخت لغات و اصطلاحات و داشتن تخصّص در رشته مورد ترجمه و يا دست كم اطلاع از موضوع مورد ترجمه، بتواند پيامها و ويژگىهاى معنايى و محتواى آن را انتقال دهد، تا اتقان، جذابيت، لطافت، زيبايى، تأثيرگذارى، تحول آفرينى و جاودانى آن وحى نامه الهى، محفوظ بماند.
مخلوق محدود را توان پرواز تا اوج كلام خالق نامحدود نيست بعلاوه لغات و تركيبهاى انسان مخلوق با گذشت زمان دستخوش تغيير و فقدان حلاوت مىگردد، در صورتى كه الفاظ و آهنگ آيات الهى هميشه جذابيت و لطافت نخستين خود را حفظ نموده است و چگونه مىتواند مخلوق، الفاظ دچار ركود و كهنگى و فرسايشى خويش را جايگزين تركيبهاى بديع و بى بديل طراح و مهندس و معمار آفرينش سازد.5
نگاهى به ترجمههاى گذشته فارسى نمايانگر اين است كه، آنها حلاوت خود را از دست داده، تركيب جملهها، ساختار كلمات متروك و فرسوده گشته و به گوش، ناآشنا، و به فهم نامأنوس گرديدهاند ولى تركيبها و آهنگ قرآن همچنان تازه و كهنه نشده باقى مانده است.
امام رضاعليه السلام در پاسخ اينكه چرا قرآن هميشه تازه است، فرمود: «انّ اللَّه تبارك و تعالى لم يجعله لزمان دون زمان و لناس دون ناس فهو فى كل زمان جديد و عند كل قوم غض الى يوم القيامة».6
او براى اولين بار در سال 1323 بر خلاف روش سلف از ترجمه تحتاللّفظى و همگام عدول كرد و آغازگر ترجمهاى نوين و امروزين از وحى نامه الهى در ايران شد. او سعى كرد كلام الهى را به زبان فارسى روان و شيرين و خوشخوان برگرداند.
در 60 سال اخير ترجمه او از بيشترين محبوبيت و شهرت برخوردار بوده است. آيت اللَّه بروجردىرحمه الله فقيه پرآوازه جامع ومقتدر در دهه 30 و 40 آن ترجمه را بنا به نقل متواتر، بسيار ستوده و پسنديدند.
علامه طباطبايىرحمه الله در سال 1352 در مجلس ختم آن مرحوم فرمودند: در اين سال دو فرد روحانى كه خيلى به روحانيت آنها ايمان داشتم، از دست ايران بدر رفت، يكى مرحوم محمد تقى آملى و ديگرى مرحوم قمشهاى.
با همه كاستيهايى كه در ترجمه او مشاهده مىشود اما آن ترجمه داراى امتيازها و نكات مثبت بسيارى نيز هست كه به برخى از آن اشاره مىكنيم:
1 - اخلاص و صفاى باطن مترجم طبق قانون سنخيت بين علت و معلول، در جملات و عبارات و ترجمه او جلوه كرده، و نورانيت و جذبه خاصى بر متن ترجمه او حاكم است و همين ويژگى خلوص نوشتارى رمز و راز پايدارى آن ترجمه بوده است. (راز گستره طولى)
2 - قلم روان و انشاى سليس و ادبيات نو و مدرن مترجم باعث شده كه فهم عبارات قرآنى براى همه آسان شود، ودر نتيجه مورد پسند عموم واقع شده است. (راز گستره عرضى)
3 - داراى خلاصه التفسير است و توضيحات كوتاه تفسيرى ميان پرانتز كه مطابق با اعتقادات حقّه شيعه است فهم آيه را روشن مىسازد.
4 - به اعتقاد برخى از كارشناسان و پژوهشگران حوزه ترجمه قرآن، ترجمه او در مقايسه با دهها ترجمه نو ظهور جديد، در برخى از آيات، از امتيازات و كمال و اتقان بيشترى برخوردار است.7
اولين نكتهاى كه بايد مطرح كرد اين است كه، برخى معتقدند، ترجمه الهى قمشهاى در واقع همان ترجمه بصير الملك به علاوه نكات تفسيرى است. بصير الملك (1330-1249) از رجال فرهنگى متديّن دربار ناصرالدين شاه بوده است. آقا بزرگ تهرانى ترجمه بصير الملك را كارى در حوالى سال 1311 شمسى برشمرده است و گفته مىشود كه ترجمه بصير الملك زير نظر الهى قمشهاى نوشته و تنظيم شده است.8 استاد معرفت هم با تنظيم جدولى و داورى مختصر در ارتباط با ترجمههاى معاصر، ترجمه قمشهاى را در واقع همان ترجمه بصيرالملك به علاوه نكات تفسيرى مىدانند9. اينجانب در مخزن كتابخانه مركز فرهنگ و معارف قرآن قم به قرآنى برخورد نمودم كه پشت جلد آن بصير الملك نوشته شده ولى در داخل آن عنوان الهى قمشهاى به عنوان مترجم آمده است. به هر حال ترجمه الهى قمشهاى كه در سال 1332 به چاپ رسيد از آن تاريخ تاكنون بيشتر از يكصد بار به چاپ رسيده است و در اين مدت نقدهايى بر آن به نگارش درآمده است كه به صورت فشرده اشاره مىكنيم:
1 - پاينده: اولين نقدى كه بر اين ترجمه نوشته شد، نقد مرحوم ابوالقاسم پاينده در مقدمه ترجمه قرآن خود بدون ياد كرد نام قمشهاى بود. او پنج نمونه از لغزشهاى او را بر شمرده است.10 (آيات 281 - 232 - 61 - 36 بقره و 8 انعام)
2 - طالقانى: دكتر سيد عبدالوّهاب طالقانى فرهنگى بازنشسته آموزش و پرورش و رئيس اسبق دارالقرآن الكريم مرحوم آية اللَّه گلپايگانى در قم نيز به نقد ده نمونه از ترجمه او پرداخته است.11
3 - قمشهاى: فرزند دانشور و دانشمند او دكتر حسين الهى قمشهاى بر آن ترجمه اصلاحاتى نه كامل انجام داده كه در سال 1361 به وسيله انتشارات امير كبير به چاپ رسيد.12
4 - محمودى و مسعودى: آقايان محمّد باقر محمودى و حسين مسعودى نيز داراى نقدهايى بر آن ترجمه هستند.13
5 - خرّمشاهى: قرآن پژوه معاصر آقاى بهاء الدّين خرّمشاهى كه به قول خود پر كار و پراكنده كار است، نقدى مبسوط در 110 بند تنظيم نموده و در كتاب «قرآن پژوهى»14 آورده و بخشى از آن نقد را در مجله «وقف ميراث جاويدان» به چاپ رسانده است.15
6 - بهشتى: آقاى دكتر احمد بهشتى در مقالهاى مىپذيرد كه ترجمه مرحوم قمشهاى داراى برخى كاستىها و كمبودهاست. ولى برخى از انتقادهاى خرمشاهى را بر ترجمه قمشهاى بىاساس دانسته و خاطر نشان كرده است كه ترجمه آن شخصيت كه انفاسش قدسى و سيمايش ملكوتى و احوالش غير ناسوتى است از مزاياى بسيارى برخوردار است و زيبايىهايش فراوان و عيبهايش اندك و محدود است.
به عنوان نمونه نقد آقاى خرمشاهى را در آيه 124 بقره نمىپذيرد: «و اذ ابتلى ابراهيم ربّه بكلمات فاتمّهنّ قال انّى جاعلك للنّاس اماماً قال و من ذريّتى قال لاينال عهدى الظّالمين» آقاى خرمشاهى مدعى است مراد از «الظالمين» در آيه فوق به قرينه آيه: «الذين آمنوا و لم يلبسوا ايمانهم بظلم اولئك لهم الامن و هم مهتدون»16، ستمگران نيست؛ بلكه كافران و مشركان است و مىگويد بيشتر مفسران هم مقصود از ظلم را همان شرك و كفر مىدانند و نتيجهگيرى مىكند كه شرط امامت عصمت نيست، بلكه عدم تلبّس به كفر و شرك است.
آقاى بهشتى معتقد است گرچه در آيه سوره انعام ظلم به معناى شرك و كفر است اما در آيه سوره بقره مراد از ظالمين همان معناى خودش مىباشد و ادامه مىدهد كه ظلم به معناى نهادن چيزى در غير جايگاه اصلىش مىباشد و هر كارى كه عقل و شرع نپسندند نوعى ظلم است. اين مفهوم عام مصاديق متعددى دارد كه كفر و شرك و نفاق هم از مصاديق آن است و چون در آيه سوره انعام سخن از پوشش ايمان به وسيله ظلم است و از سوى ديگر واضح است كه هر ظلمى ايمان را نمىپوشاند؛ زيرا ايمان با فسق و گناهان كبيره و صغيره كه نوعى ظلم است قابل جمع مىباشد و تنها شرك و كفر است كه آن را مىپوشاند. «إنّ اللَّه لا يغفر أن يشرك به و يغفر مادون ذلك لمن يشاء»17 بنابراين آقاى بهشتى در آيه سوره انعام حق را به خرمشاهى مىدهد، ولى به نظر او در آيه سوره بقره مقصود از ظلم هر گناهى است كه به عصمت ضرر رساند و نه تنها كفر و شرك بلكه هر گناه كبيره و صغيرهاى را نيز در برمىگيرد. به نظر او ترجمه و سخن آقاى خرمشاهى زيانبار است، چون نتيجه مىگيرد كه امام تنها بايد موحد باشد و عدالت را شرط نمىداند. اين ترجمه راه را براى امامت هارونها و مأمونها مىگشايد در صورتى كه اين آيه از ادله محكمى است كه شيعه به وسيله آن لزوم عصمت امام را از صغاير و كباير اثبات مىكند.18
7 - احمدى: آقاى دكتر احمد احمدى، كار الهى قمشهاى را عملى توأم با اخلاص نامبرده است و در ادامه مىنويسد: «از بى دقتى وبى توجّهى ناشران سودگرا اگر بگذريم ترجمه اين نيك مرد دانشمند خطاهايى دارد كه ترجمه را نيازمند اصلاحى چشم گير مىسازد»، ايشان به ذكر 5 نمونه از خطاهاى ترجمه الهى قمشهاى مىپردازد.19
8 - استاد ولى: ترجمه مرحوم قمشهاى با تصحيح و ويرايش حسين استاد ولى محقّق معاصر توسط انتشارات الاسلاميه به چاپ رسيده است. او كه ترجمه مرحوم قمشهاى را داراى نارسايىهاى فراوان ديده، در صدد برآمده تا علاوه بر اصلاح املايى و علايم نگارشى و ويرايشى، محتواى ترجمه را نيز كنترل و اصلاح، و اشتباهات و كاستىهاى آن را فى الجمله بزدايد. ايشان اگر ترجمه آيهاى را موافق يكى از اقوال مفسران يافته است (گرچه مخالف قول مشهور) آن را به حال خود باقى گذاشته است و اگر آيهاى بر طبق قرائت غير معروف ترجمه شده است، در پاورقى به آن اشاره كرده است.20
ترجمه استاد الهى قمشهاى در عين اينكه پذيرفتهترين ترجمه در عصر جديد بوده است، داراى كاستيها و اشتباهات فراوانى همانند بى توجهى به ضماير، معلوم و مجهول بودن فعلها، بدخوانى كلمات، پيش داورى ذهنى نسبت به آيه، عدم رعايت نكات ادبى در ريشه يابى برخى كلمات يا اعراب جملات، نقل به معنا، افتادگى و غيره مىباشد.
در اين مقاله براى هر يك از كاستىها به يادكرد چند نمونه بسنده مىشود و براى جلوگيرى از تطويل و اطناب، از ساير بخشهاى آيه كه مد نظر نيست خوددارى مىشود.
الف - «كيف تكفرون باللَّه و كنتم امواتاً فاحياكم ثمّ يميتكم ثمّ يحييكم ثمّ اليه ترجعون»21 چگونه كافر مىشوند به خدا و حال آنكه مرده بوديد و خداوند شما را زنده كرد... ترجمه درست: چگونه كافر مىشويد...
ب - «و ما كان لنفسٍ أن تموت الاّ باذن اللَّه... و سنجزى الشاكرين...»22 و البته خداوند سپاسگذاران را جزاى نيك خواهد داد. ترجمه درست: سپاسگذاران را جزاى نيك خواهيم داد. به علاوه از كاربرد و نقش حرف سين كه براى استقبال قريب است غفلت شده است.
الف - «فلمّا اضاءت ما حوله...»23 اطراف خود را روشن ساخت. ترجمه درست: اطراف او را روشن ساخت. اگر ضمير «حوله» به نار و آتش كه مؤنث مجازى است بر مىگشت بايد «حولها» مىبود و حال آنكه ضمير «حوله» به شخص منافق بر مىگردد.
ب - «فأتت به قومها تحمله...»24 آنگاه قوم مريم به جانب او آمدند كه از اين مكانش همراه ببرند. ترجمه درست: مريم كودك را برداشت و نزد قوم خود آورد، در ترجمه مترجم چند اشتباه رخ داده است:
1 - فاعل فعل «اتت» را قوم گرفته است در حالى كه فاعل مريم است.
2 - مرجع ضمير مذكر «به» را مريم دانسته است در صورتى كه مرجع و مقصود عيسى مسيح است.
3 - واژه «قوم» را كه مفعول و منصوب است فاعل و مرفوع پنداشته است.
4 - فاعل فعل «تحمل» را قوم پنداشته است در حالى كه مريم است.
خلاصه اينكه فعل «اتت» لازم است كه به وسيله باء متعدى شده و ضميرش به مريم باز مىگردد و مرجع ضمير «به» عيسى و فاعل «تحمل» مريم است.
ج - «فلما جاءتهم آياتنا مبصرةً قالوا هذا سحرٌ مبين...»25 چون موسى آيات و معجزات ما را به آنها ارائه داد. ترجمه درست: چون معجزات بينا كننده ما آنان را آمد... «جاءت» مفرد مؤنث است و «آياتنا» فاعل آن است نه اينكه فاعل «جائت» موسى باشد و «آياتنا» مفعول.
الف - «فيومئذٍ لا يعذّب عذابه احد و لا يوثق و ثاقه أحد...»26 و آن روز به مانند عذاب انسان كافر هيچ كس عذاب نكشد و آن گونه جز انسان به بند گرفتار نشود. ترجمه درست: با اينكه هر دو فعل معلوم است و «احد» فاعل است ايشان هر دو را مجهول معنا كرده و در مرجع «عذابه» و «وثاقه» دچار خطا گشته است.
ب - «... ثمّ يحييكم ثمّ اليه ترجعون»27 و باز زنده كند و عاقبت به سوى او باز خواهيد گشت. ترجمه درست: بازتان خواهند گردانيد. چون فعل مجهول است و ايشان معلوم ترجمه نمودهاند.
الف - «فدلّاهما بغرور...»28 پس راهنماى به فريب و دروغ كرد. ترجمه درست: پس شيطان با فريبى آن دو (آدم و حوا) را فرود آورد - از آسمان به زمين - .
ايشان «دلى» فعل ناقص را «دلل» مضاعف معنا نموده است.
ب - «و اكتب لنا فى هذه الدنيا حسنةً و فى الآخرة انّا هدنا اليك...»29 ما به سوى تو هدايت يافتهايم.
ايشان كلمه «هدنا» را از هدى يهدى به معناى هدايت دانستهاند و حال آنكه متكلّم معالغير فعل ماضى از ماده «هاد يهود» بر وزن قال يقول به معناى توبه و بازگشت مىباشد. اين آيه نقل قول از موسىعليه السلام است و بنا به گفته برخى ريشه اشتقاقى واژه يهود كلمه «هدنا» همين آيه مىباشد.
ج - «و مثل الّذين ينفقون اموالهم... كمثل جنّةٍ بربوةٍ...»30 مانند دانهاى كه در زمين شايسته بريزند. ايشان «جنة» را كه به معناى بستان است، حبّه خواندهاند و لذا به معناى دانه ترجمه كردهاند.
الف - «و كأيّن من نبيٍ قاتل معه ربّيّون كثير...»31 چه بسيار رخ داده است كه پيغمبرى جمعيت زيادى از پيروانش در جنگ كشته شدهاند. ايشان آيه را بر مبناى «قتل» معنا كرده است. در حالى كه قرائت متواتر حفص از عاصم «قاتل» است.
ترجمه درست: چه بسيار رخ داده است كه پيغمبر جمعيت زيادى از پيروانش همراه او جنگيدند.
الف - «اولئك مايأكلون في بطونهم الاّ النّار...»32 جز آتش جهنم نصيب آنها نباشد. در اين ترجمه به مفهوم دقيق آيه كه عبارت از تجسم مال حرام به آتش در شكم است و اينكه آنان اكنون آتش مىخورند، اشارهاى نشده است.
ترجمه استاد الهى قمشهاى همراه با افزودههاى تفسيرى است كه اين افزودهها نه جزو ترجمه محسوب مىگردد و نه تفسير به معناى عادى و عرفى آن است؛ زيرا به صورت مزجى است كه آن افزودهها در تار و پود هر ترجمه تنيده شده است و خواننده بايد بسيار آشنا و كارشناس در عربيت باشد تا با مقابله دقيق در هر آيهاى و بلكه در هر جملهاى بتواند آنچه را قرآنى است از آنچه افزوده مترجم است باز شناسد. ادب شرعى و علمى ايجاب مىكرد كه مترجم افزودههاى خود را داخل قلاب و يا پرانتز قرار مىدهد.
الف - «و من اهل الكتاب... ذلك بانّهم قالوا ليس علينا فى الامّيّين سبيل»33 اين رو گويند كه براى ما پيروان كتاب تورات به هر وسيلهاى خوردن مال غير اهل تورات گناهى ندارد. ترجمه درست: از اين رو كه گويند امييان را به ما راه و حق اعتراضى نيست در اين ترجمه متن از شرح قابل بازشناسى نيست.(
ب - «ولقد كنتم تمنّون الموت من قبل أنْ تلقوه فقد رأيتموه و انتم تنظرون»34 شما همان كسانيد كه پيش از آنكه دستور جهاد براى مسلمين بيايد با كمال شوق آرزوى جهاد و كشته شدن در راه دين مىكرديد. پس چگونه كه امروز كه به جهاد مأمور شديد سخت از مرگ نگران مىشويد. اين ترجمه سه اشكال دارد:
1 - اين آيات مربوط به پس از جنگ بدر است كه در ضمن آيات مربوط به جنگ احد آمده است و در نبرد بدر دستور جهاد آمده بود. نه اينكه آيات مربوط به قبل از جنگ بدر باشد كه هنوز دستور جهاد نرسيده بود.
2 - متن و شرح آنچنان به هم آميخته است كه امكان جداسازى آن دو وجود ندارد.
3 - فعل «تنظرون» اشتباهاً به معناى اضطراب و نگرانى ترجمه شده است(.
الف - «ذلك نتلوه عليك من الآيات و الذّكر الحكيم»35 اين سخنان كه بر تو مىخوانيم از آيات الهى و ذكر حكمتهاى خداى حكيم است. حكيم صفت ذكر است و مراد از ذكر قرآن است كه به صورت مضاف و مضاف اليه معنا شده است.
الف - «و إنّ منهم لفريقاً يلوون ألسنتهم بالكتاب لتحسبوه من الكتاب»36 همانا برخى از اهل كتاب قرائت كتاب آسمانى را تغيير و تبديل مىدهند تا آنكه از پيش خود خواندهاند، از كتاب خدا محسوب دارند. ترجمه درست: در ميان آنها كسانى هستند كه زبان خود را به خواندن كتاب مىچرخانند و مىپيچند كه گمان كنيد از كتاب خداست در حالى كه از كتاب خدا نيست).
ب - «واتّبعوا رضوان اللَّه و اللَّه ذو فضل عظيم»37 و پيرو رضاى خدا شدند و خداوند صاحب و رحمت بى منتهاست. ترجمه درست: خداوند داراى فضل و بخشش بزرگيست.
ج - «يريد اللَّه ألاّ يجعل لهم حظّاً في الآخرة و لهم عذابٌ عظيمٌ»38 و خداوند مىخواهد كه آنان را هيچ نصيبى در عالم آخرت نباشد و نصيبشان عذاب سخت خواهد بود. ترجمه درست: ... براى آنها مجازات بزرگيست. در آيه اول واژه «عظيم» را به معناى بى منتها و در آيه دوم به معناى سخت ترجمه كرده است)
در بسيارى از موارد، از واژههاى كليدى و اساسى آيه ترجمهاى انجام نگرفته است كه دستاويز قرار دادن آن مىتواند آثار سويى در بر داشته باشد.
الف - «كما ارسلنا فيكم رسولاً منكم يتلوا عليكم آياتنا...»39 چنانكه رسول گرامى خود را فرستاديم كه آيات ما را بر شما بخواند. كلمه «منكم» ترجمه نشده است.
ب - «و اللَّه خلقكم ثمّ يتوفّاكم و منكم من يُردّ الى ارذل العمر...»40 خدا شما بندگان را آفريد بعضى را به سن انحطاط پيرى مىرساند. اين عبارت دو اشكال دارد:
1 - عبارت قرآنى «ثمّ يتوفاكم» به ترجمه در نيامده است.
2 - «يرد» فعل مجهول است در حالى كه در ترجمه خداوند فاعل جمله قرار گرفته است.
با بررسى ترجمه استاد الهى قمشهاى اين نكته نيز به چشم مىخورد كه ترجمه از ويرايش بايسته برخوردار نيست و پرانتزهاى موجود در ترجمه، هيچ حساب و كتابى ندارد.
الف - «يوم ينفخ فى الصّور و نحشر المجرمين يومئذٍ زُرقاً»41 روزى كه در صور دميده شود آن بدكاران ازرق چشم محشور خواهند شد. و چشم كبودشان نشانه جرم خواهد بود.
پرانتز باز شده است اما بسته نشده است.
ب - «و يوم نحشر هم جميعاً ثمّ نقول للّذين اشركوا مكانكم انتم و شركاؤكم فزيّلنا بينهم و قال شركاؤهم ما كنتم ايّانا تعبدون»42 و ما روزى همه خلق را در قيامت جمع آريم آنگاه به مشركان با قهر و عتاب گوييم شما و بتهاتان در مكان خود بايستيد سپس ميانشان جدايى افكنيم و بتان و ساير معبودان باطل زبان گشوده گويند شما مشركان هرگز ما را پرستش نكرديد (يعنى پرستش شما ما را بى اثر و باطل و از روى هوا و هوس دنيوى بود و امروز همه نابود گشت.) پس امروز ما براى شما شفاعت و عذرى نتوانيم خواست.
در اين ترجمه چند اشكال وجود دارد:
1 - به هم آميختگى متن و مطالب تفسيرى
2 - پرانتز در قسمت اول بسته نشده است.
3 - پرانتز آخر تفصيل غير لازم است.
البته احتمال داده مىشود كه به خاطر چاپهاى متعدد كتاب، خلط ناشى از كوتاهى ناشران و حروفچينها باشد.
يكى از كاستىهاى ترجمه اين است كه برخى آيات روشن توضيحات غير لازم داده شدهاند و بعكس آيات مجملى است كه نياز به توضيح دارند، كه از كنار آنها گذشته شده است.
1 - حسن زاده آملى، حسن، نامهها، برنامهها /80.
2 - معرفت، محمدهادى، تاريخ قرآن، انتشارات سمت، 1377 ش،/ 185.
3 - همان، / 200.
4 - مجلسى، محمد باقر، بحار الانوار، 107/92.
5 - طالقانى، سيد عبدالوهاب، كيهان انديشه، شماره 1368 28 ش.
6 - مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، 280/2.
7 - خرمشاهى، بهاء الدين، قرآن پژوهى، مركز نشر فرهنگى مشرق، تهران/ 496.
8 - معتمدى، رسول، مجله پيام قرآن، شماره 3، سال 44 /1373.
9 - معرفت، محمدهادى، تاريخ قرآن، انتشارات سمت، 1377 ش/ 204.
10 - پاينده، ابوالقاسم، مقدمه قرآن مجيد، انتشارات جاويدان، تهران 1336.
11 - طالقانى، سيد عبدالوهاب، كيهان انديشه، شماره 1368 28 ش.
12 - حجت،هادى، عيار نقد بر ترجمان وحى، انتشارات فرهنگ گستر، تهران، 1379.
13 - همان.
14 - خرمشاهى، بهاء الدين، قرآن پژوهى، مركز نشر فرهنگى مشرق، تهران/ 456.
15 - خرمشاهى، بهاء الدين، مجله وقف ميراث جاويدان، انتشارات اوقاف و امور خيريه، تهران، شماره 1372 3 ش.
16 - انعام/ 82.
17 - نساء/ 48.
18 - بهشتى، احمد، مجله وقف ميراث جاويدان، سال دوم، شماره 1373 5 ش.
19 - احمدى، احمد، مجله بينات، شماره 1377 1 ش.
20 - ترجمان وحى، سال سوم، شماره 1378 1 ش.
21 - بقره/ 28.
22 - آل عمران/ 145.
23 - بقره/ 17.
24 - مريم/ 27.
25 - نمل/ 13.
26 - فجر/ 24.
27 - بقره/ 28.
28 - اعراف/ 22.
29 - اعراف/ 156.
30 - بقره/ 265.
31 - آل عمران/ 146.
32 - بقره/ 174.
33 - آل عمران/ 75.
34 - آل عمران/ 143.
35 - آل عمران/ 58.
36 - آل عمران/ 78.
37 - آل عمران/ 174.
38 - آل عمران/ 176.
39 - بقره/ 151.
40 - نحل/ 70.
41 - طه/ 102.
42 - يونس/ 28.