قرآن، انفاق، صدقه، بخشش، مال
"نفق" در لغت به معنی گذشتن هر چيز و از بين رفتن آن با تمام شدن آن چيز است.[1] و در اصطلاح "انفاق" بيرون كردن مال از ملك و قرار دادن آن در ملك ديگرى است که یا از طریق صدقه و یا از بخشش کردن مالهاى خويش در راه جهاد و دين و هر آنچه خدا بدان فرمان داده است میباشد.[2]
«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْناكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لا بَيْعٌ فِيهِ وَ... » (بقره/254)
«اى كسانى كه ايمان آوردهايد! از آنچه به شما روزى دادهايم، انفاق كنيد! پيش از آنكه روزى فرا رسد كه در آن، نه خريد و فروش است و... »
جمله "مِمَّا رَزَقْناكُمْ" (از آنچه به شما روزى دادهايم) مفهوم وسيعى دارد كه هم انفاقهاى مالى واجب و مستحبّ را شامل مىشود و هم انفاقهاى معنوى مانند علم و دانش و امور ديگر، ولى با توجه به تهديدى كه در ذيل آيه آمده، بعيد نيست منظور، انفاق واجب يعنى زكات و مانند آن باشد، به علاوه، انفاق واجب است كه بنيه بيت المال و حكومت را تقويت مىكند، ضمنا از تعبير "مما" استفاده مىشود كه انفاق واجب هميشه بخشى از مال را در بر مىگيرد نه همه آن را ولى با توجه به آخرين جمله آيه كه كافران را ظالمان مىشمرد، اشارهاى است كه ترك انفاق نوعى كفر و ظلم است و اين جز در انفاقات واجب، تصور نمىشود.
سپس مىافزايد: امروز كه توانايى داريد انفاق كنيد پيش از آنكه روزى فرا رسد كه نه خريد و فروش در آن است و نه رابطه دوستى و نه شفاعت، اشاره به اينكه راههاى نجاتى كه در دنيا از طرق مادى وجود دارد هيچكدام در آنجا نيست، نه بيع و معاملهاى مىتوانيد انجام دهيد كه سعادت و نجات از عذاب را براى خود بخريد و نه دوستيهاى مادى اين جهان كه با سرمايههاى خود كسب مىكنيد در آنجا نفعى به حال شما دارد زيرا آنها نيز به نوبه خود گرفتار اعمال خويشاند و از خود به ديگرى نمىپردازند و نه شفاعت در آنجا به حال شما سودى دارد زيرا شفاعت الهى در سايه كارهاى الهى انجام مىگيرد كه انسان را شايسته شفاعت مىكند و شما آن را انجام ندادهايد و اما شفاعتهاى مادى كه با مال و ثروت در اين دنيا قابل بدست آوردن است در آنجا وجود نخواهد داشت. بنابر اين شما با ترك انفاق و انباشتن اموال و بخل نسبت به ديگران تمام درهاى نجات را به روى خود بستهايد.[3]
«إِنْ تُبْدُوا الصَّدَقاتِ فَنِعِمَّا هِيَ وَ إِنْ تُخْفُوها وَ تُؤْتُوهَا الْفُقَراءَ فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ يُكَفِّرُ عَنْكُمْ مِنْ سَيِّئاتِكُمْ »
«اگر انفاقهاى خود را در راه خدا آشكار سازيد خوب است و اگر آن را پنهان داريد و به فقرا بدهيد به سود شما است و از گناهانتان مىبخشد » (بقره271)
«إِنَّ الَّذِينَ يَتْلُونَ كِتابَ اللَّهِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِيَةً يَرْجُونَ تِجارَةً لَنْ تَبُورَ »
«كسانى كه كتاب الهى را تلاوت مىكنند، و نماز را بر پا مىدارند، و از آنچه به آنها روزى دادهايم در پنهان و آشكار انفاق مىكنند، آنها اميد تجارتى دارند كه نابودى و فساد و كساد در آن نيست.» (فاطر/ 29)
بديهى است كه "تلاوت" در اينجا به معنى قرائت سرسرى و خالى از تفكر و انديشه نيست، خواندنى كه سرچشمه فكر باشد، فكرى كه سرچشمه عمل صالح گردد، عملى كه از يك سو انسان را به خدا پيوند دهد كه مظهر آن نماز است، و از سوى ديگر به خلق خدا ارتباط دهد كه مظهر آن انفاق است، انفاق از تمام آنچه خدا به انسان داده، از علمش، از مال و ثروت و نفوذش، از فكر نيرومندش از اخلاق و تجربياتش، و خلاصه از تمام مواهب خدا دادى.
اين انفاق گاهى مخفيانه صورت مىگيرد تا نشانه اخلاص كامل باشد «سرا» و گاه آشكارا تا مشوق ديگران گردد و تعظيم شعائر شود «علانية».[4]
«قُلْ إِنَّ رَبِّي يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ يَقْدِرُ لَهُ وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَهُوَ يُخْلِفُهُ وَ هُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ »
«بگو: پروردگارم روزى را براى هر كس بخواهد توسعه مىدهد و براى هر كس بخواهد تنگ (و محدود) مىسازد، و هر چيزى را (در راه او) انفاق كنيد جاى آن را پر مىكند و او بهترين روزى دهندگان است.» (سبأ /39)
در روايتى از پيغمبر گرامى اسلام مىخوانيم كه فرمود:
« مَن اَيقَنَ بِالخلف سَخت نَفسه بِالنَفَقَه!»
«كسى كه يقين به عوض و جانشين داشته باشد در انفاق كردن سخاوتمند خواهد بود.»[5]
«...وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ فَلِأَنْفُسِكُمْ...»
«...منافع انفاق به خود شما بازگشت مىكند...» (بقره/272)
به اين وسيله انفاق كنندگان را تشويق به اين عمل انسانى مىنمايد، مسلما انسان هنگامى كه بداند نتيجه كار او به خود او باز مىگردد بيشتر به آن كار علاقهمند خواهد شد. ممكن است در ابتدا چنين به نظر برسد كه منظور از بازگشت منافع انفاق به انفاق كننده، همان پاداش و نتائج اخروى آن باشد؛ البته اين معنى صحيح است ولى نبايد تصور كرد كه سود انفاق تنها جنبه اخروى دارد، بلكه از نظر اين دنيا نيز به سود آنها است هم از جنبه "معنوى" و هم از جنبه "مادى" از نظر معنوى، روح گذشت و بخشش و فداكارى و نوع دوستى و برادرى را در انفاق كننده پرورش مىدهد و در حقيقت وسيله مؤثرى براى تكامل روحى و پرورش شخصيت اوست.[6]
جامعه انسانى به منزله تن واحد و داراى اعضاى مختلف است، و اعضاى آن هر چند اسامى و اشكال مختلف دارند، اما در مجموع، يك تن را تشكيل مىدهند، و در غرض و هدف زندگى متحد هستند، از حيث اثر نیز همه مربوط به هم هستند، وقتى يكى از اعضا، نعمتى را از دست مىدهد مثلا فاقد صحت و سلامتى شده و در عمل خود كُند مىگردد، همين عارضه هر چند كه در نظر بدوى، متوجه يك عضو است، ولى در حقيقت تمام بدن در عملكرد خود كند و سست مىگردد، و به خاطر نرسيدن به اغراض زندگى خسران و ضرر مىبيند.
پس يك فرد از جامعه كه عضوى از يك مجموعه است، اگر دچار فقر و احتياج شد، و ما با انفاق خود وضع او را اصلاح كرديم، هم دل او را از رذائلى كه فقر در او ايجاد مىكند پاك كردهايم، و هم چراغ محبت را در دلش ايجاد نمودهايم، و هم زبانش را به گفتن خوبيها به راه انداختهايم، و هم او را در عملكردش نشاط بخشيدهايم، و اين فوائد عايد همه جامعه مىشود، چون همه افراد جامعه به هم مربوط هستند، پس انفاق يك نفر، اصلاح حال هزاران نفر از افراد جامعه است.[7]
1- كمك به موضوع جهاد يا انفاقهاى ديگر به نيازمندان عاملى براى حركت به سوى اين هدف باشد.
2- مساله استخلاف و جانشينى مردم از يكديگر، يا از خداوند در اين ثروتها است كه مالكيت حقيقى را مخصوص خدا مىشمرد، و همه را نماينده او در اين اموال، که اين بينش مىتواند دست و دل انسان را در انفاق باز كند و عاملى براى حركت در اين زمينه باشد.
3- ناپايدارى اموال و سرمايهها و بازماندن آن بعد از همه انسانها حكايت از عاملی دیگر برای تشویق میباشد.
4- خدا را وام گيرنده، و انسانها را وام دهنده مىشمرد، وامى كه مساله تحريم ربا در آن راه ندارد و چندين برابر تا هزاران برابر در مقابل آن پرداخته مىشود.[8]
5- بهتر است انفاق اظهار گردد، و در مواردى كه افراد آبرومندى هستند كه حفظ آبروى آنها ايجاب مىكند انفاق به صورت مخفى انجام گيرد و در صورتی که بيم رياكارى و عدم اخلاص مىرود مخفى ساختن آن بهتر خواهد بود.[9]
در بعضى احاديث تصريح شده كه انفاقهاى واجب بهتر است اظهار گردد، و اما انفاقهاى مستحبّ بهتر است مخفيانه انجام گيرد.
«از امام صادق (ع) نقل شده كه فرمود: زكات واجب را به طور آشكار از مال جدا كنيد و به طور آشكار انفاق نمائيد اما انفاقهاى مستحبّ اگر مخفى باشد بهتر است.»[10]
1- از بهترين قسمت مال انتخاب شود نه از اموال كم ارزش:
«اى كسانى كه ايمان آوردهايد از اموال پاكيزهاى كه به دست آوردهايد، يا از زمين براى شما خارج ساختهايم انفاق كنيد، و به سراغ قسمتهاى ناپاك براى انفاق نرويد در حالى كه خودتان حاضر نيستيد آنها را بپذيريد مگر از روى اغماض، و بدانيد خداوند بى نياز و شايسته ستايش است.» (بقره- 267)
2- از اموالى كه مورد نياز انسان است باشد:
«آنها ديگران را بر خود مقدم مىدارند هر چند شخصا شديدا نيازمند باشند.» (حشر- 9)
3- به كسانى انفاق كند كه سخت به آن نيازمندند و اولويتها را در نظر گيرد:
«انفاق شما (مخصوصا) براى نيازمندانى باشد كه در راه خدا در محاصره قرار گرفتهاند.» (بقره 273)
4- انفاق اگر پنهان باشد بهتر است:
«هر گاه آنها را مخفى ساخته و به نيازمندان بدهيد براى شما بهتر است.» (بقره 271)
5- هرگز منت و آزارى با آن همراه نباشد:
«اى كسانى كه ايمان آوردهايد انفاقهاى خود را با منت و آزار باطل نكنيد.» (بقره 264)
6- انفاق بايد توأم با اخلاص و خلوص نيت باشد:
«كسانى كه اموالشان را براى جلب خشنودى خداوند انفاق مىكنند.» (بقره 265)
7- آنچه را انفاق مىكند كوچك و كم اهميت بشمرد هر چند ظاهرا بزرگ باشد:
«به هنگام انفاق منت مگذار و آن را بزرگ مشمر.» (مدثر 6)
8- از اموالى باشد كه به آن دل بسته است و مورد علاقه او است:
«هرگز به حقيقت نيكوكارى نمىرسيد مگر اينكه از آنچه دوست داريد انفاق كنيد.» (آل عمران92)
9- هرگز خود را مالك حقيقى تصور نكند، بلكه خود را واسطهاى ميان خالق و خلق بداند:
«انفاق كنيد از آنچه خداوند شما را نماينده خود در آن قرار داده است.» (حديد 7)
10- قبل از هر چيز بايد انفاق از اموال حلال باشد، چرا كه خداوند فقط آن را مىپذيرد:
«خداوند تنها از پرهيزگاران قبول مىكند.» (مائده 27)[11]
[1] - راغب اصفهانى، حسين بن محمد؛ المفردات في غريب القرآن، دارالعلم الدار الشامية، تحقيق صفوان عدنان داودى ، دمشق، 1412 ق چاپ اول
[2] - طبرسى، فضل بن حسن؛ مجمع البيان فى تفسير القرآن، تحقيق محمد جواد بلاغى، انتشارات ناصر خسرو، تهران، 1372 ش، چاپ سوم ،ج2 ص 515
[3] - مکارم شیرازی، ناصر؛ تفسیر نمونه،انتشارات دارالکتب الاسلامیه، تهران، چاپ اول ،سال1374 ج2، ص 257
[4] تفسیر نمونه، پیشین، ج18، ص 251 -
[5] - عروسى حويزى، عبد على بن جمعه؛ تفسير نور الثقلين، انتشارات اسماعيليان،تحقيق سيد هاشم رسولى محلاتى، قم، 1415 ق، چاپ چهارم، ج 4 ص 340.
[6] - همان ج2، ص 354.
[7] - علامه طباطبائی، محمد حسین؛ تفسیر المیزان، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ترجمه سید محمد باقرموسوی همدانی، چاپ5، سال1374 ، ج2، ص 595
[8] - تفسیر نمونه، پیشین، ج23، ص 322
[9] - همان ج2 ص 346
[10] - مجمع البيان فى تفسير القرآن، پیشین، ج2، ص662
[11] - تفسیر نمونه، پیشین، ج23، ص 323