با مراجعه به کتاب آسمانی اسلام، قرآن، مشاهده میشود که پیشینة عملیات روانی به پیش از هبوط انسان به زمین باز میگردد. در واقع، شیطان، آنچنان که خود قسم یاد کرده است، از ابتدای خلقت آدم در صدد گمراه ساختن وی برمیآید. بدینسان، عملیات روانی در ساحتی فرازمانی و با سرپیچی ابلیس از دستور خداوند آغاز میشود و در سیر تدریجی تاریخی به ویژه در اعصار انبیاء عظام و ائمه معصومین (ع) ادامه مییابد. مجموعه مقالات "سیری در عملیات روانی در اسلام"، با تدقیق و تدبر در آیات کتاب الهی در صدد است سیر پیدایش و فرآیند عملیات روانی را از افق آیات قرآن، روایات، احادیث و سایر منابع تحقیق اسلامی مورد مطالعه قرار دهد. رهیافت تاریخی تحقیق در مقوله عملیات روانی، توجه به ابعاد روانی را در گسترة تمام شئون فردی و اجتماعی انسان از منظر دینی برجسته میسازد.
عملیات روانی، شیطان، آدم، بهشت.
قرآن، به عنوان اصلیترین کتاب و منبع مورد مراجعه مسلمانان، در قالب قصص انبیاء و رسل، به شرح و تبیین پدیدهای میپردازد که امروزه از آن به عملیات روانی یاد میشود. آنچنان که خود قرآن فرمان میدهد، تدبر و تعقل در آیات الهی نشانههای بیشماری از اَعلام هدایت را بر روی زندگانی بشر میگشاید. این مقاله با مطالعه سرگذشت حضرت آدم (ع) چگونگی اقدام شیطان و بیرون راندن او را از بهشت مورد بررسی قرار میدهد. امروزه نیز شیطان و استکبار جهانی در تلاشند که با انواع روشهای عملیات روانی و با استفاده از ابزار نوین فناوری به تداوم گمراهی نخستین انسان بپردازند. هماکنون انقلاب اسلامی در نوک پیکان آماج تهاجم دشمنان قرار گرفته است. رهبر معظم انقلاب در این زمینه میفرمایند:
...امروز مهمترين ابزار جنگ بين قدرتها در دنيا رسانه است... امروز تأثير رسانهها ... از سلاح و از موشك و از بمب اتم بيشتر است ... امروز آرايش رسانهاى و فرهنگى كه در مقابل جمهورى اسلامى قرار دارد، بسيار آرايش پيچيده، متنوع، متكثر، كارآمد و فنى و پيشرفته است... (28/02/1383).
... یكى از كارهاى بسيار مهمى كه امروز در دستور كار آنهاست، تهاجم خبرى، تبليغى، فرهنگى و اخلاقى به كشور ماست... رسانه ما، هم بايد ناظر باشد به خنثى كردن كار دشمن در داخل، هم بايد ناظر باشد به ضربهزدن به دشمن در فضاى عمومى ... امروز يكى از شگردهاى مهم دشمن، تزريق و القاء احساس عقبماندگى و ناتوانى است... (11/09/1383).
برخی پيشينه استفاده از عمليات رواني را به نبرد گيدئون با ميديانيتها (مادها) در حدود سال 1254ق.م نسبت ميدهند. در اين نبرد گيدئون بر خلاف رسوم نظامي زمان خود كه هر دستة صد نفره يك مشعل داشتند، به هر يك از سپاهيان مشعلي داد. او با اين زيركي اين توهم را در ذهن دشمن ايجاد كرد كه تعداد افرادش، صد برابر ميزان واقعي است. در نتيجه توانست بدون هيچ درگيري به پيروزي دست يابد.1 لیکن باید گفت تاریخچه عملیات روانی، به اعصار قدیمیتر از پیدایش انسان بازميگردد و پيش از "اقدام و عملیات نظامی"، بشر از آن استفاده كرده است.
قرآن كريم وقتي داستان هبوط آدم و حوا به زمين را نقل ميكند، به اين مسئله اشاره مينمايد که در اولین درگیری روی زمین یعنی درگیری فرزندان آدم پيش از آغاز اقدام و عملیات نظامی(تصميم قابیل به قتل هابیل) عملیات روانی از سوی قابیل انجام یافت تا هابیل را از مسیر خود جدا و منحرف کند اما هنگامی که عملیات روانی او مؤثر نیفتاد، به قتل او اقدام کرد.
قرآن كريم در اينباره ميفرمايد:
وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِمَا وَلَمْ يُتَقَبَّلْ مِنْ الْآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّكَ قَالَ إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنْ الْمُتَّقِينَ؛ آدم را به درستى بر ايشان بخوان، هنگامى كه [هر يك از آن دو،] قربانياى پيش داشتند. پس، از يكى از آن دو پذيرفته شد و از ديگرى پذيرفته نشد. [قابيل] گفت: حتماً تو را خواهم كشت. او گفت: خدا فقط از تقواپيشگان مىپذيرد (مائده/27).
در داستان درگیری دو فرزند آدم گفتهاند که درگیری ناشی از انتخاب جانشین برای آدم بوده است. خداي متعال هابیل را به آدم معرفی نمود تا میراث نبوت را به او وصیت کند (حویزی، 1412ق؛ مازندرانی، ؟؟؟؛ مجلسی، ؟؟؟؟).2 او دستور خدا را اطاعت كرد. قابیل بر این انتخاب اعتراض کرد و به پدر گفت: من فرزند بزرگتر هستم و باید وصی شما باشم. آدم فرمود: این دستور خدا است؛ اگر باور نداری برای خدا قربانی بیاورید؛ از هر یک پذیرفته شد او وصی من است. آن دو قرباني آوردند. قربانی هابیل پذیرفته شد. قابیل در رسیدن به مقام امامت از راه پدر ناامید شد و تلاش کرد تا هابیل را از گرفتن وصایا منصرف نماید. از اين رو به عملیات روانی روی آورد و او را به قتل تهدید كرد. «قال لأقتُلَنَّک» تو را خواهم کشت. در اين تهديد، ملاحظه ميشود كه قابيل با ارسال اطلاعات تهديدآميز، در پي تأثير بر انگيزه و پذيرش هابيل درباره وصايا برآمد. فرزند آدم اگر با این عملیات روانی صحنه را ترک ميكرد، قابيل به هدف خود ميرسيد. اما هابیل در رويارويي با اين صحنه، تلاش کرد او را از تصمیم خود بازگرداند. از اين رو گفت:
لَئِنْ بَسَطتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَنِي مَا أَنَا بِبَاسِطٍ يَدِي إِلَيْكَ لِأَقْتُلَكَ إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ؛ اگر دست خود را به سوى من دراز كنى تا مرا بكشى، من دستم را به سوى تو دراز نمىكنم تا تو را بكشم، چرا كه من از خداوند، پروردگار جهانيان مىترسم (مائده/28).
این نخستين عملیات روانی و مقابله با آن روی زمین و بین انسانها است. گو اينكه پيشينة عملیات روانی درباره بشر با نگاهي ديگر، به پيش از این تاریخ بازمیگردد و آن "عملیات روانی شیطان علیه آدم" ميباشد. اين جريان پيش از هبوط او به زمین و در آنجا که نام "بهشت" یا باغ را داشت روي داد. شیطان آدم را تنها با عملیات روانی از آن جنّت بیرون ساخت؛ نه با عملیات فیزیکی! قرآن در اينباره ميفرمايد:
فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطَانُ قَالَ يَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْكٍ لَا يَبْلَى؛ فَأَكَلَا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى؛ ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَيْهِ وَهَدَى؛ قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِيعًا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنْ اتَّبَعَ هُدَايَ فَلَا يَضِلُّ وَلَا يَشْقَى؛ پس شيطان او را وسوسه كرد، گفت:«اى آدم، آيا تو را به درخت جاودانگى و مُلكى كه زايل نمىشود، راه نمايم؟؛ آنگاه از آن [درخت ممنوع] خوردند و برهنگى آنان برايشان نمايان شد و شروع كردند به چسبانيدن برگهاى بهشت بر خود. و [اين گونه] آدم به پروردگار خود عصيان ورزيد و بيراهه رفت؛ سپس پروردگارش او را برگزيد و بر او ببخشود و [وى را] هدايت كرد؛ فرمود: همگى از آن [مقام] فرود آييد، در حالى كه بعضى از شما دشمن بعضى ديگر است، پس اگر براى شما از جانب من رهنمودى رسد، هر كس از هدايتم پيروى كند نه گمراه مى شود و نه تيرهبخت.
بر این اساس میتوان ادعا كرد که پيشينه عملیات روانی به قدمت آفرينش بشر است؛ هر چند عملیات نظامی از قدیمیترین اقدامات بشری است لیکن میتوان گفت: پيش از اینکه بشر نخستين عملیات فیزیکی را انجام دهد به عملیات روانی پرداخت (طه/ 120 تا 123).
بر اين اساس به اين نتيجه رسيديم كه قدمت عملیات روانی بیش از عملیات فیزیکی است لیکن همانگونه که عملیات فیزیکی به تدریج مدون شده، به دانشهاي بشری و كرسيهاي تدريس راه یافته است؛ عملیات روانی نیز به تدریج شناخته شده و درباره آن تدوین، تألیف و تدریس صورت گرفته است.
بيش از يك قرن نيست كه از زمان تدوین و شکلگیری دانش عملیات روانی در قالب دروس جديد ميگذرد. به ظاهر بحثی مدون و روشمند با این عنوان پيش از قرن نوزدهم ميلادي مطرح نبوده است.3 از این رو عملیات روانی اگر چه در مصادیق و راهکارهای آن در شریعت اسلام قابل شناسایی و تعریف است، اما به دلیل تعریف نشدن آن در زمان شارع نمیتوان تعریف مورد امضای او را به طور مستقیم به دست آورد، بلکه در آغاز باید طبق تعریفی جامع از عملیات روانی به اصول و کلیاتی که از شارع مقدس در ابواب گوناگون و متناسب فقهی وارد شده رجوع و احکام آن را استنباط كرد.
هر چند تعاریفی مختلف از عمليات رواني عرضه شده که تأثير بر باورها، افکار و احساسات را مدنظر قرار دادهاند، اما بررسی مصادیق عملیات روانی در اردوگاه صاحبان این تعاریف حاکی از آن است که مقصود همة آنها تأثير بر هيجانات، احساسات و عواطف است تا بتوانند از این طريق افکار و تمایلات طرف مقابل را بر اساس خواستههای خویش شکل و جهت دهند و آنها را با خود و اهدافشان همراه سازند.
در تعریف عملیات روانی بايد مفردات اين اصطلاح شناخته شود؛ پس دو کلمه مورد تأمل و دقت قرار میگیرد:
عملیات در اصطلاح خاص نظامی، هنگامی مورد استفاده قرار میگیرد که برای تسلط بر منطقهای خاص یا منافعی معین ستیز و نبرد به وجود آید. گاه عمليات "تهاجمی" است یعنی تصمیم بر تسخیر است و گاهی "دفاعی" که برای جلوگیری از تسخیر ناحیه توسط نیروی مهاجم انجام میگیرد.
مقصود از کلمه "روان" در این تعریف، اندیشه و فکر است که مبنای تصمیم و عمل قرار ميگيرد. رواني يعني آنچه به فكر و انديشه مربوط ميشود. اصل مسلم این است که اقدامات انسانها بر اساس تصمیمی است که از مقدمات فکری ناشی میشود. هر اقدامی كه از هر انسان عاقلی سر ميزند، بر اساس تصورها و تصدیقهایی4 است که پیرامون آن برای او حاصل گشته، او را به "تصمیم بر اقدام" میرساند. نیز اصل مسلم است که انسانها برای دستیابی به منافع و یا گریز از مفاسد اقدام به اعمال مینمایند و هر عملی را که انجام ميدهند با مقدمات فکری به این نتیجه رسیدهاند که برای آنها جلب منفعت ميکند یا آنها را از مفسدهای دور ميدارد.
بر این اساس اعمال و رفتار انسانها الزاماً مترتب بر تصمیمی است که ناشی از مجموعه افکار و باورها ميباشد؛ باورهايي كه منجر به اين گزاره ميگردد كه برای مثال «اين عمل برای او ارزشمند و لازمالاجراست». مقصود از کلمة روانی همین مجموعة افکار و اندیشههای تصمیمساز در انسان است. البته افراد هر قدر داراي منافع بيشتري باشند، اقداماتی پيچيدهتر انجام ميدهند كه ناشي از پيچيدهتر شدن افكار و انديشهها در آنهاست.
اکنون سؤال پیرامون تعریف عملیات روانی از نظر اسلام است. در معارف و آموزههاي اسلام، عمليات رواني چه جايگاهي دارد؟ ديدگاه پيشوايان دين مبين اسلام درباره آن چه بوده است؟ در دوران حاضر آيا ميتوان در اقدامات فردي يا اجتماعي، دست به عمليات رواني زد؟ در توضيح اين مطالب بايد گفت كه مفاهيم شرعي در اسلام در دو دسته تقسیمبندی ميشوند:
الف. عبادات، ب. معاملات
در تعریف امور عبادی گفتهاند:
مفاهيمي كه در شرع مقدس اسلام آمده، گاه از سنخ احكام و گاه از سنخ حقوق است. احكام نیز، گاه احكام عبادي است و گاه احكام معاملي.
احكام عبادي آن دسته از احكام است که باید به دستور شارع بدان توجه داشت و به اين خاطر كه او امروز فرموده، مکلف باید به دقت، تصميم مورد درخواست شارع را به جای آورد. یعنی خود عمل به تنهایی مورد توجه نیست بلکه عمل با عنوان اینکه خدا خواسته، مورد طلب او است بايد برای او انجام شود.
از ديگر سو، مفاهيم شرعي، طبق تقسيمی ديگر يا تأسيسي هستند(موقوف به اختراع شرعي ميباشند) و يا امضايي(مفهوم رايج بين مردم مورد تأييد شرع قرار ميگيرد).
در باب عبادات اصل بر تأسیس است. یعنی شارع و صاحب دین اموری را ارائه كرده، مکلفین را به انجام یا ترک آن مأمور ميسازد. پس اگر دستور یا نهی شريعت وجود نداشت، عامه مردم به آن بیتوجه بودند. این امور از نام تا شرایط و اجزا از طريق شارع مقدس شناخته ميشوند. پس طبق ويژگيهايي كه او ارائه ميكند، هر عبادت شناسایی ميشود. برای مثال، نماز که امری عبادی است باید توسط شارع محترم تعریف و اجزا و شرایطش مقرر گردد. پس لفظ نماز در این باب با تعریفی که شارع ارائه ميكند معنا مييابد؛ گو اینکه اصل کلمه نماز در فارسی و صلاة در عربی یا معادل آن در هر زبان دیگری با معنایی خاص رایج است؛ اما هنگامی که به میدان شرع وارد ميشود آن معنا مورد لحاظ نیست. اگر چه ممکن است در بهکارگیری جدید آن معنا نیز مفهوم شود لیکن آن استفاده ضمنی است و ربطی به اصل معنای لغوی ندارد؛ چنانکه در مفاهيم روزه، حج و جهاد نيز چنین است و این امور اگر مورد امر و نهی شارع نبود چه بسا مورد اجرا یا ترک قرار نمیگرفت.
در تعریف امور معاملی گفتهاند: آن دسته از قوانین الهي است که خود عمل مطلوب است و اینکه برای خدا یا غیر خدا آورده شود در ذات عمل دخالتی ندارد. آنچه مورد طلب او است خود عمل و کار با شرایط و مقررات خاص ميباشد. اما اینکه این عمل را برای خدا انجام دهد دخالتی ندارد.
امور معاملی به طور معمول از افعالی هستند که اگر دستور شارع هم نباشد مردم براي گذران و رفع نيازهاي خود آن را انجام ميدهند. معاملات بین جوامع رایج است و مردم آن را ميشناسند. این امور اگر با همان شرایطی که بین مردم در حال اجرا است در نظر شارع مقبول باشد، مورد امضای شارع قرار ميگیرد و اگر شرط یا جزء خاصی در نظر شارع براي صحت آن نقش داشته باشد آن را بيان ميكند و همراه با آن جزء یا شرط آن را امضا ميکند و ميپذیرد. برای مثال، در ميان مردم انواع داد و ستدها رواج دارد. خداي متعال در قرآن ميفرمايد: «أَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا» پس خداوند صحت بيع ربوي را تأييد نكرده و براي درست بودن بيع، ربا نبودن را شرط قرار داده است. در هر صورت آن چیزی را که بین مردم رایج است گرفته و مورد دخل و تصرف قرار ميدهد. بر این اساس، یا همان معاملة معروف بین مردم را امضا ميکند یا شرایطی را در صحت آن اضافه نموده یا از آن ميکاهد؛ اما اصل تعریف، همان مفهوم رایج است. اموری مانند خرید و فروش، ازدواج، قرض، اجاره و جنگ و صلح از اين دست هستند.
هر آفريدهاي از هستي و منافع خود در برابر تجاوزات، دفاع ميكند و اين يك قانون عمومي و عقلي و مورد عمل عقلاي جهان آفرينش است. دفاع در فطرت آحاد انسانها نهاده شده و همه جوامع و حكومتها به آن عمل میکنند و به مبارزه با دشمنان و بدخواهاني كه استقلال و منافع آنان را تهديد مينمايند، برميخيزند. احكام اسلام براساس توحيد و فطرت الهي بنا نهاده شده، پس لزوم پيكار و عمليات فيزيكي با دشمنان را امضا نموده است. در اسلام آشكارا دستور جهاد با مشركان، اهل كتاب (اگر جزيه نپردازند)، اهل بغي و محاربان و دشمنان دين داده شده است.
همانگونه که عملیات فیزیکی در اسلام با عنوان "جهاد" یا "دفاع" از امور امضایی است، گو اینکه شارع شرایطی ویژه را برای آن بیان نموده است؛ عملیات روانی نیز از امور امضایی ميباشد. عمليات رواني بین مردم رایج و دارای تعریف، شرایط و ضوابطی مخصوص است.
آنچه باید مورد تحقیق قرار گیرد این مطلب است که شارع مقدس آن را چگونه مورد امضا قرار داده است؟ آيا عيناً همان مفهوم عمليات رواني را كه در نزد مردم و سياستمداران جوامع معروف است، پذيرفته يا برخي قيود و شرايط به آن افزوده است؟ اگر قيودي افزوده باشد، دخل و تصرف شارع در تعریف، اجزا و شرایط تا چه میزان است؟
براي پاسخ به اين پرسشهاي اساسي، لازم است تعريفی دقيق از عملیات روانی عرضه شود تا معلوم گردد شارع آن را مورد امضا قرار داده یا شرط و جزئی را بر آن افزوده یا کاسته یا به همان شکل قبول نموده و یا اصولاً تعریف را تغییر داده است.
برخی عناوین معاملات در زمان شارع نیز جریان داشته که ميتوان در باره امضا یا عدم امضای آن با سکوت و بیان شارع نتیجه گرفت.5 اما برخی عناوین جدید بوده، و پس از شارع رایج شده است. در این صورت در امضا كردن یا امضا نكردن آن نمیتوان به سکوت و بیان مستقیم شارع تمسک جست. پس باید در این باره از سایر عناوینی که بر عنوان نوپيدا انطباق دارد، استفاده نمود و حکم را به دست آورد.
آيا عملیات روانی از عناوین قدیم است که در زمان شارع مورداستفاده بوده یا عنوان مستحدث و نوپيدايي است؟
تا اينجا پذيرفتيم در عمليات رواني، مفاهيم و اطلاعات غير واقعي به طرف مقابل عرضه ميشود تا از راه ايجاد جاذبههاي هيجاني و تحريك احساسات و جذب عواطف، باورها، نگرشها و رفتار وي به سوي دلخواه تغيير يابد. تأثير بر انگيزهها، عواطف و رفتار طرف مقابل(از راه ارسال مفاهيم غيرواقعي) پيامد عمليات رواني است. ممكن است اين پرسش مطرح شود كه در اين صورت چه تفاوتي ميان عمليات رواني و آموزش وجود دارد؟
اگر اثر آموزش و عملیات روانی، تأثير بر افکار، امیال و عقاید است تا رفتار را شکل دهد و به هدف مطلوب هدایت کند، پس چه تفاوتي ميان اين دو وجود دارد؟ برای مثال در عمليات رواني رسانههاي غربي عليه جهان اسلام، از راه عوامل محرك مانند ارائه تصوير رؤيايي از شهرها و انسانهاي غربي و درشتنمايي مفاهيم قابل احترام مانند نظم يا تكامل علمي و فناوري، در كنار ترسيم چهره مشوّه و ناپسند از اسلام و مسلمانان سعي ميكنند فرهنگ اسلام و رسوم بومي ملل مسلمان را تضعيف و فرهنگ استكباري خود را جايگزين کنند. يك جوان تحصيلكرده كه شيفته غرب ميشود، اميال و عقايدش آنقدر تحريك شده كه نگرشها و باورهاي جديد، او را وادار به بروز رفتاري غربگرايانه و مرعوب از فناوري و سياست كشورهاي غربي مينمايد، در نتیجه ناخودآگاه غرب را معدن و خاستگاه هرگونه تكامل و پيشرفت ميداند و فرهنگ اسلامي خود را مانع پيشرفت قلمداد ميکنند؛ در نتیجه حكم حجاب را تحجّر، غيرت را حسادت و روحيه استقامت و پايداري در برابر چپاولگريهاي زورمداران را بيمنطقي ميخواند. در رفتار به بيحجابي و اختلاط مفرط تمايل پيدا ميكند، ناموس خود را در معرض قرار ميهد و با هرگونه سازش خفّتباري كنار ميآيد. در حالي كه در آموزش به طور معمول اعتماد بر اطلاعات واقعی و علمی است، اما در عملیات روانی اصل بر ارائه مطالب غیر واقعی و مخلوطی از حق و باطل یا مفاهيم باطل محض است.
البته ممکن است آموزش نیز ابزاري برای عملیات روانی قرار گیرد؛ بدین معنا که با وارد ساختن آموزش در مسائل فنی، علوم انسانی یا سایر علوم، اینگونه القا کنند که دانشآموختگان يك كشور توان خودكفايي در فراگيري را ندارند و تا ابد باید وابسته به مدرسان و آموزشگران کشوری دیگر باشند. در اینجا در آموزش همان مطالب اصلی و مفاهيم واقعي و علمي بیان ميشود اما نفس این آموزش در خدمت عملیات روانی برای دستیابی به هدفی ديگر است.
عملیات روانی با تعریف موجود نمیتواند مورد تأیید شريعت اسلام باشد. دین اسلام با این تعریف وارد میدان چنين عملیاتي نمیشود. چون غايت دین تأثير بر عقل، خرد و اندیشه بشر و هدايت آن به وارد شدن در میدان تدبر و تعقل است. چنانکه قرآن ميفرماید:
هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ؛ پيامبرانمان را با برهانهاى روشن فرستاديم و با آنان كتاب و ترازو فرو فرستاديم تا مردم به دادگرى برخيزند و آهن را فرو فرستاديم كه در آن نيرويى سخت و سودهايى براى مردم است و تا خداوند معلوم دارد چه كسى در نهان، او و پيامبرانش را يارى مىكند بىگمان خداوند توانمندى پيروزمند است0 (توبه/33).
اصل در حرکت همه پيامبران(ع) همین است و اختصاصی به پيغمبر خدا(ص) ندارد. خدا ميفرماید:
لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمْ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ ؛ همانا پیامبران را با دلایل روشن فرستادیم و همراه آنها کتاب و میزان فرستادیم تا مردم قیام به قسط نمایند (حدید/25).
"بیّنات" برای تبیین علمی و یقینی است. خداي متعال پیامبر را با شعبده6 و جادو7 و سایر اموری که تأثير بر وهميّات8 يا مخيّلات9 مردم داشته اعزام نمیکند، بلکه با اموری یقینی و روشنگر مأمور ميکند. گرایش به پيامبران الهي هرگز نباید بر اساس عواطف و احساسات قبیلهای عاطفهای و فامیلی باشد، بلکه پیامبر با اموری همراه ميشود که اگر کسی با خرد و عقل و منصفانه به آن نگاه کند پیرو او خواهد شد. چنانکه وقتی خداي متعال، پيغمبر (ص) را به دعوت خویشان و نزديكان خود مأمور ميسازد ميفرماید:
وَأَنذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ؛ فامیل نزدیک خود را انذار ده (شعراء/214).
"انذار" يا بيم یعنی بیان واقعیتهایی که موجب خروج انسان از غفلت ميشود. اصل انذار به معنای اعلام است. یعنی آگاه ساختن؛ گو اینکه در اطلاعرسانی نسبت به اموری به کار ميرود که موجب احتیاط و حفاظت ميشود. مأموریت پيامبران الهي تعلیم کتاب و حکمت است؛ چه در تربیت فردی و چه در مسائل اجتماعی در همه ابعاد آن اعم از جنگ و صلح. حرکت مؤمنین باید بر اساس بینش، دانش، معرفت و بصیرت باشد. چنانکه ميفرماید:
قُلْ هَذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِيرَةٍ أَنَا وَمَنْ اتَّبَعَنِي ؛ بگو این راه من است که من و پیروانم با بینش همه را به سوی خدا ميخوانیم (یوسف/108) .
لیکن حرکت بر اساس احساسات و عواطف و به دور از عقل و خرد در شريعت اسلام مذموم و مردود است.
وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ؛ و چیزی را که بدان عالم نیستی پیروی مکن (اسراء/36).
بر این اساس، در توصیف نیروی مقابل آنها را به گمراهی توصيف و علت آن را پیروی از امور احساسی و دور از علم و خرد بیان ميکند.
وَإِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِي الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا يَخْرُصُونَ؛ بسیاری از اهل زمین را اگر پیروی نمایی تو را از راه خدا گمراه ميسازند؛ آنها تنها از گمان پیروی ميکنند و آنها تنها تخمین ميزنند (انعام، 116).
در آيهای ديگر دشمن را به دليل گمانورزي از حقيقت دور ميداند.
وَمَا يَتَّبِعُ أَكْثَرُهُمْ إِلَّا ظَنًّا إِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنْ الْحَقِّ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ؛ بیشتر آنها پیرو گمان هستند در حالی که گمان از حق بینیاز نمیسازد، همانا خداوند به آنچه انجام ميدهند دانا است (یونس/36).
بَلْ اتَّبَعَ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَهْوَاءَهُمْ بِغَيْرِ عِلْمٍ؛ بلکه ستم پیشه گان بی هیچ دانشی از هوسهای خود پیروی کردند (روم/29).
وَمِنْ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَيَتَّخِذَهَا هُزُوًا أُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ؛ و برخی از مردم کسانی هستند که سخن بیهوده را ميخرند تا بی هیچ دانشی از راه خدا گمراه کنند و آیات الهي را به ریشخند گیرند برای آنها عذابی خوار کننده خواهد بود (لقمان/6).
اسلام همگان را به فراگيري دانش دعوت و جهل و ناداني را نكوهش ميكند. قرآن مردم را به تفكر در آفرينش آسمان و زمين و موجودات آنها و تاريخ گذشتگان و گردش جهان طبيعت دعوت ميکنند. علت اين امر، حقانيت و جامعيت آموزههاي اسلام است. اسلام چون به حقانيت خود اعتماد دارد، هيچ مفهوم مبهم يا دستورالعمل تاريكي را در خود نميبيند. از اين رو هيچ مطلب حق و شايستهاي را از مسلمانان نميپوشاند. از سويي به مسلمانان دستور داده دربارة حقايق و علوم و اسراسر آفرينش بينديشند و هرگز در ابهام، قدمي پيش نگذارند و اگر كوچكترين نكته مبهم يا شبههناكي پيش روي آنان قرار گرفت، توقف كنند. وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ يعني چيزي را كه به آن علم نداري، دنبال نكن (اسراء/36).
دعوت اگرچه به سوی حق باشد اما اگر راه دعوت با تاریکی جهل آمیخته شود، ديگر دعوت به حق انبیایی نیست و از مسیر اسلام بیرون است. نه پیامبر(ص) و نه پیروان او حق ندارند در راهی که ناآگاهی را ابزار قرار ميدهد پیش روند. چنانکه ميفرماید:
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُوْلَئِكَ هُمْ الصَّادِقُونَ؛ مؤمنین کسانی اند که به خدا و پیامبر ایمان آورند و تردیدی به خود راه ندهند و با مال و جان خویش در راه خدا تلاش کنند تنها اینها راستگویانند (حجرات/15).
از مجموع آیات پيش گفته ميتوان این امور را استفاده كرد:
1ـ مؤمن بايد در میدان هجوم و دفاع آگاهانه وارد شود. چگونگي و ابزارهاي حضور او باید برگرفته از مبادی معرفتی باشد. ويژگي اين مبادي اين است كه همگي اموری یقینیاند؛ بنابراین، پس باید بدان یقین داشته باشد.
2ـ اساس حرکت در اسلام از روي معرفت است. اين معرفت از جهانبینی و نوع نگرش و باور به توحید و معاد نشئت میگیرد.
3ـ در آموزههاي اسلام تعلیم و تعلم يك اصل اساسي به شمار ميرود. اسلام مسلمانان را به كسب معرفت و بنا نهادن همه حركات و رفتارها بر اساس معرفت، سفارش كرده است.
4ـ مؤمن واقعی کسی است که با یقین حرکت ميکند، نه با تردید و شک. پس جهاد در راه خدا نيز بايد از مبدأ یقین باشد، نه تردید و شک.
5ـ اساس عمل در اسلام، آموزش و ارتقاي معرفت است. بر اين اساس مؤمنین در میدآنهای مختلف عملیاتی شرکت و ادای وظیفه ميکنند و چنين اقدامي را "احدی الحسنیين" ميدانند.
سرانجام اينكه اساس حرکت برای هر گونه اقدامی در اسلام بر آموزش و تعلیم مبادی اسلامي استوار است. حرکت بر اساس هيجانات، احساسات و عواطف ناشی از مقدمات گمانی و دور از انديشه و عقل، امري مطرود است.
تلاش سردمداران اردوگاه باطل، دور ساختن انسانها از صراط مستقيم و اختلافافكني در جوامع است.
وَإِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَى أَوْلِيَائِهِمْ لِيُجَادِلُوكُمْ؛ این شیاطین هستند که به دوستان خود مطالب را سری ميرسانند تا با شما ستیزه کنند (انعام/121).
اما در اردوگاه حق، تلاش همگان، آموزش مبانی یقینی، بیان حقیقت و نزدیک ساختن ديگران به واقعیتها است.
رهبر انقلاب با هوشياري نسبت به تفرقهافكني دشمن ميفرمايند: از تاكتيكهاى شناخته شده و معروف و كهنه شده دنيا اين است كه سعى كنند در بين يك گروه دشمن، عدهاى را علىالعجاله از دايرة دشمنى، خارج وانمود كنند تا بتوانند آن بخش ديگر را از بين ببرند، بعد هم به سراغ اينها بيايند. تهديد هست؛ تهديد، عمومى است. راه حل آن هم حفظ و افزايش عناصر قدرت در درون نظام است. (بيانات در ديدار مسئولان و كارگزاران نظام جمهورى اسلامى (27 اسفند 1380).
از دیدگاه قرآن نماد باطل در این عالم "شیطان" است. جريانات باطل و دشمنان خدا با پیروی از او به فساد و افساد بر روي زمين ميپردازند. چنانکه قرآن ميفرماید:
إِنَّهُمْ اتَّخَذُوا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ؛ اینها شیطان را سرپرست خویش در برابر خدا قرار دادهاند و گمانشان این است که راه را یافتهاند (اعراف/30).
شيطان الگوی اقدام و عمل در اردوگاه دشمنان حق ميباشد. با الهام و وحی او به پيروانش، کارها شکل مييابد. قرآن برای بشر اقدام او را در هجوم بر انسانها ترسیم نموده تا معلوم شود که او بايد از چه نوع عملیاتی بهره ببرد و کارهای خویش را به انجام برساند. به عبارتي، اسلام ساز و كاري را براي جامعه تعريف و ترسيم كرده كه سعادت آحاد جامعه، مرهون حفظ آن است. توجه به این نکته مهم است که عملیات شیطان در تهاجم به انسانها در سه جهت بیمانند است؛
الف. "گستره میدان عملیات" که همه بشر را فرا ميگيرد؛
قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَلَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ؛ گفت خدایا به دلیل آنکه مرا از مسیر بیرون راندی در زمین زیبانمایی ميکنم و همه آنها را گمراه ميسازم (حجر/39).
ب. "زمان عملیات" که تا پایان حیات بشر بر زمین است.
قَالَ رَبِّ فَأَنظِرْنِي إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ؛ قَالَ فَإِنَّكَ مِنْ الْمُنظَرِينَ؛ إِلَى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ؛ گفت: پروردگارا، پس مرا تا روزى كه برانگيخته مىشوند مهلت ده؛ فرمود: در حقيقت، تو از مهلتيافتگانى؛ تا روز معين معلوم (ص/79تا81).
ج. "هدف عملیات" که نابودی بشر به طور کامل است. هدف شيطان از فريب انسانها وارد ساختن آنان در جهنم و تباه كردن زندگي ابدي آنان است.
قَالَ أَرَأَيْتَكَ هَذَا الَّذِي كَرَّمْتَ عَلَيَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِي إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ لَأَحْتَنِكَنَّ ذُرِّيَّتَهُ إِلَّا قَلِيلًا؛ گفت این را دیدی که بر من برتری دادی اگر تا قیامت به من مهلت دهی بیتردید همه فرزندانش جز اندکی را ریشه کن خواهم نمود (اسراء/62).
شیطان در اقدامات خود تنها از عملیات روانی استفاده ميکند و با این ابزار وارد میدان تخریب و انهدام بشر ميشود. این حقيقت از اولین اقدام او علیه خودش و انسان آشکار شد. اقدام شیطان در امتناع از سجده بر آدم علیه خود او تمام شد. او ميدانست باید از دستور خدا پيروي کند اما استکبار او به وی اجازه نمیداد این تبعیت را بر خود هموار کند. البته شيطان برای عصیان باید از گردنهای سخت عبور کند که این گذار را برای خودش با عملیات روانی و شیوه اقناع هموار ميکند. هنگامي كه فردي در اثر ارائه اطلاعات و مفاهيم، دچار تغيير نگرش يا رفتار شود به گونهاي كه از نگرش و رفتار جديد خود، احساس رضايت و خرسندي نمايد، عمليات رواني به موفقيت دست يافته است. شيطان نيز دچار رفتاري متغير و طغيانگر شد، ولي خود را اقناع كرد و از رفتار عصيانگر خود، در درون خرسند شد. هنگامی که خدا از او علت امتناع از سجده بر آدم را ميپرسد که:
قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ؛ علت امتناع تو از سجده چیست؟
شيطان در جواب ميگوید:
قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ؛ من از او برترم مرا از آتش آفریدهای و او را از گل (اعراف/12).
شیطان در این مورد به خیالپردازی و گمان زدن میپردازد و بر اساس این خیال، خود را قانع ميكند و از پيامد عصیان امر الهي احساس خرسندي مينمايد. اين حالت در قرآن كريم با عنوان "تسویل" توصيف شده است. تسويل آن است كه سخن، باور يا امری نادرست را چنان در نظر انسان آراسته جلوه دهند كه به سوي آن برود و آن را انجام دهد(مجمعالبحرین، ؟؟؟؟) 10؛ گاه نفس انسان ظنون و خيالات خود را علم ميبيند در نتیجه امور جزئي و ناچيز را كلي و داراي ارزش ميپندارد، امور ناپايدار و فاني را پايدار و باقي ميداند، آمال و آرزوهاي دست نيافتني و وهمي را مانند سراب، موجود و قريب ميداند، دشمن را دولت و مغالطات را امور علمي ميپندارد.11 انسانها در تبعیت از شیطان خود را با همین تسویل وادار به کارهای مخالف حق ميکنند.
خداي متعال در نقل داستان حسادت برادران يوسف(ع) از زبان يعقوب(ع) خطاب به آنان ميفرمايد:
بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنفُسُكُمْ يعني بلكه نفس شما كاري بد را براي شما آراسته و شما را فريب داده است (یوسف/18).
شیطان همین عملیات را در برابر خدا به میدان آورد. شاید گمان او بر این بود که ميتواند خدا را نیز با این كار از تصمیم خود مبني بر سجده شيطان بر آدم باز گرداند؛ چرا که به خدا گفت:
قَالَ أَأَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِينًا؛ آیا بر موجودی که از گِل آفریدهای سجده کنم؟ (اسراء/61).
گویا برای خدا توضیح ميدهد که دستور تو اشتباه است که من بر این آفريده دانی و پست سجده كنم.
شيطان به دنبال این عملیات روانی علیه خودش و در برابر خداي متعال وارد میدان عملیات رواني بر ضد آدم ميشود.
او که قسم یاد کرده تا آدم و فرزندانش را به تباهی و نابودی بکشاند، پس در نخستين گام سراغ آدم ميرود.
قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَلَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ؛ گفت: پروردگارا، به سبب آنكه مرا گمراه ساختى، من [هم گناهانشان را] در زمين برايشان مىآرايم و همه را گمراه خواهم ساخت (حجر/39).
تباهی آدم در این است که از بهشت رانده و وارد جهنم شود. همان سرنوشت شومی که شیطان با عصیان بدان مبتلا و از جنّت قرب الهي به جهنم دوری از رحمت حق رانده شد. او البته در فاصله ورود به جهنم، مهلتی برای گمراه ساختن آدم و فرزندانش و همراهي آنان در جهنم گرفت:
قَالَ رَبِّ فَأَنظِرْنِي إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ؛ قَالَ فَإِنَّكَ مِنْ الْمُنظَرِينَ؛ إِلَى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ؛ گفت: پس مرا تا روزى كه برانگيخته مىشوند مهلت ده؛ فرمود: در حقيقت، تو از مهلت يافتگانى؛ تا روز معين معلوم (ص79تا81).
آدم اکنون در بهشت است و او ميخواهد این آدم را از بهشت بیرون آورد. برای شيطان دو مسیر متصور است:
1ـ عملیات فیزیکی؛ پس شيطان بايد ابزار و وسایل فشار بر جسم آدم و به بند کشیدن او را فراهم آورد و وی را از این مکان بیرون ببرد و در آتش بیفکند.
2ـ عملیات روانی؛ پس شيطان بايد چنان خیال و گمان را بر فکر و اندیشه آدم مسلط سازد که آدم با اين تسویل، خیال باطل و گمان گمراهكننده و خواسته شیطان را برآورده سازد.
شیطان مسیر دوم را انتخاب كرد و با آدم به گفتوگو نشست. او ميدانست آدم در این بهشت در پي کمال است و وضعیت برتر، رسیدن به صفات الهي است. رسيدن به اين كمال و برتري، مسيري غیر از بندگی و اخلاص ندارد؛ مسیری که خدا برای عبودیت تعیین كرده است و باید انسانها آن را طی کنند. راهی غیر از آن نیست و شیطان همین نقطه را هدف قرار داد و وارد عرصه فکر و اندیشه آدم شد و با ارائه مسیر دروغین، او را دچار اشتباه كرد. شيطان گمان را جایگزین یقین ساخت و به آدم گفت:
هَلْ أَدُلُّكَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْكٍ لَا يَبْلَى؛ آیا تو را به درخت جاودانگی و فرمانروایی بی پایان راهنمایی کنم؟ (طه/120).
این دو ويژگي از مختصات خدا است؛ جاودانگی و ملک بیپایان. انسان اگر در مسیر عبودیت گام زند به ياري الهي بدان نایل ميشود؛ اما مسیر عبودیت باید طی شود. شیطان راهی را به آدم پیشنهاد ميکند که به گمان او بسیار سریع است. آن راه خوردن از درختی است که چنين اثري را دارد. این اطلاعات يعني رسیدن به جاودانه شدن ناشی از خوردن ميوة آن درخت، مطلبی جدید و خواستنی است.
به طور طبیعی آدم که این خواسته آرزوی او بود سخن شیطان را مورد توجه قرار داد و روانه شد و با پای خود به سوی درخت رفت. اما همینکه درخت را دید، فهمید همان درخت ممنوع است. آدم به قطع و يقين از خداي متعال فرا گرفته بود كه نبايد به آن درخت نزديك شود. آدم با توجه به اين دستور و رعايت آن در گمراهی نخواهد افتاد. در حالی که سخن شیطان درباره مقرب بودن این درخت، گمانی و خیالی است و آدم بايد به این توجه ميکرد. همین را به شیطان بیان ميکند، اما شیطان برای این وضعیت نیز مطالب دروغین، آماده كرده و عملیات روانی را ادامه ميدهد و با وسوسه زمینهسازی ميکند:
فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطَانُ لِيُبْدِيَ لَهُمَا مَا وُورِيَ عَنْهُمَا مِنْ سَوْآتِهِمَا وَقَالَ مَا نَهَاكُمَا رَبُّكُمَا عَنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ وَقَالَ مَا نَهَاكُمَا رَبُّكُمَا عَنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَنْ تَكُونَا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونَا مِنْ الْخَالِدِينَ؛ شيطان آن دو را وسوسه کرد تا آنچه از عورتشان بر آنها پوشیده بود نمایان گرداند و گفت: پروردگارتان شما را از این درخت منع نکرد مگر برای آنکه شما فرشته ميشدید یا به جاودانگی ميرسیدید (اعراف/30).
زیبایی رسيدن به اسما و صفات الهي از مسیر کوتاه و سریع، از راه خوردن از این درخت به اندازهای است که آدم را از انحصار مسیر وصول به آن مقام از مسیر عبودیت غافل میكند. پس در مسیر پیشنهادی شیطان قرار میگیرد. اما یک مانع بر سر راه او به نام شیطان وجود دارد که دشمن او است. چرا که خدا او را به عنوان دشمن معرفی کرده است:
فَقُلْنَا يَا آدَمُ إِنَّ هَذَا عَدُوٌّ لَكَ وَلِزَوْجِكَ فَلَا يُخْرِجَنَّكُمَا مِنْ الْجَنَّةِ فَتَشْقَى؛ ما به آدم گفتیم: این دشمن تو و همسر توست. مراقب باش تو را از بهشت بیرون نکند که در این صورت، تیره بخت خواهی شد (طه/117).
این توصیه و خبررسانی برای آدم، مانعی از قبول بود؛ اما شیطان برای این مانع نیز در طرح عملیات روانی خود چارهاي انديشيد. پس برای آدم و حوا(ادعای) نصیحتگری کرد و چنين جلوه داد كه این نصیحتی است از سوی من برای شما و برای خیرخواهی است. در فريبكاري كوشش ميشود تا طرف مقابل در فضاي رواني مخالف واقع قرار گيرد؛ بنابراین، بايد اطلاعاتي به او رسانده شود كه بدون مقاومت آن را قبول کند. براي اين امر، بايد فرصت تفكر و تأمل درباره درستي يا نادرستي اطلاعات، مفاهيم يا پيامهاي انتقالي را از او گرفت. پس با هدف قرار دادن احساسات و عواطف طرف مقابل و جذب آن به سمت خود، به نتيجه از پيش تعيين شده ميتوان رسيد.
روش ديگري كه شيطان در عمليات رواني طرح فريب خود به كار بست تا مقاومت رواني آدم را بشكند، اين بود كه خود را در مقام پند و اندرز و خيرخواه او جلوه داد. اگر آدم، دشمني و كينه شيطان نسبت به خود را همواره به ياد ميداشت و از آن غافل نميشد، بديهي است كه هميشه موضع هوشياري خود را در برابر او حفظ ميكرد. پس هر لحظه خود را در معرض خطر ميديد و محتاطانه همه حركات و اقدامات او را با ديده ترديد مينگريست. شيطان اين فريب را تا آنجا ادامه ميدهد که سستی در اراده آدم و حوا ایجاد کرد و مقاومت آنان را شكست. آنگاه سراغ ارزش مورد قبول آنها رفت و به همان ارزش برای آنها قسم یاد کرد که من برای شما نصیحتگر هستم.
وَقَاسَمَهُمَا إِنِّي لَكُمَا لَمِنْ النَّاصِحِينَ؛ برای آنها قسم یاد کرد که من برای شما نصیحتگر هستم (اعراف/21).
اينگونه او توانست با عملیات روانی و بدون بکارگیری کوچکترین اقدام فیزیکی، آدم را با پای خود به سوی درخت ممنوع بکشاند:
فَدَلَّاهُمَا بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَنَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَلَمْ أَنْهَكُمَا عَنْ تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَأَقُلْ لَكُمَا إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمَا عَدُوٌّ مُبِينٌ؛ آن دو را با فریب به سقوط کشانید و چون از آن میوه خوردند برهنگیهایشان بر آنان آشکار شد و به چسبانیدن برگ بهشت بر خویش پرداختند و خدا آنها را ندا داد: مگر شما را از این درخت منع نکردم و به شما نگفتم که شیطان برای شما دشمنی آشکار است؟ (اعراف/22).
این نخستين اقدام خصمانه شیطان علیه انسان در دنیا است که با موفقیت روبهرو شد. شيطان اينگونه اولین عملیات روانی را در برابر دیگران به نمایش گذارد و توانست بدون صرف هزینه، طرف مقابل را شکست بدهد و او را به خواسته خود وا دارد.
از این پس و برای همیشه در تاریخ، شیطان با عملیات روانی به اقدام علیه بشر پرداخت و با این شیوه سپاه خود را گسیل داشت. چنانجه رهبر معظم انقلاب فرمودند: شناختن دشمن از همه مهمتر است. دشمن سعى مىكند خود را دوست جلوه دهد 12(12 آبان 1378).
توجه به محتواي عملیات روانی شیطان مهم و درسآموز است.
شیطان برای ورود در فکر و تغيير اندیشه آدم در راستاي جایگزین ساختن خیال و گمان به جای عقل و یقین از همان محورهایی وارد ميشود که برای آدم داراي ارزش و خواستنی است. هرگز او در عملیات روانی از مطالبی که برای آدم به وضوح با طل است و بدی و پلشتی آن روشن است، استفاده نمیکند.
پيامدهاي ورود به جهنم برای آدم روشن و معلوم است. پس اگر شیطان به نوعی آدم را به سوی درخت فراخوان کند که برای آدم پيامد نزديك شدن به آن مساوي ورود به جهنم باشد، بدیهی است که او اقدام نمیکند، بنابر این شیطان باید با دروغ، فریب و القای مطالب نادرست پیرامون درخت آن را در ذهن آدم داراي ارزش، راهگشای بهشت و رسيدن به درجات بالای کمال انسانی نشان دهد. این اصلیترین بخش درعملیات روانی است. ابزار دروغ بايد با دقت و ظرافتهای خاص هنری به كار برده شود. به گونهای که حريف متوجه دروغ بودن آن نشود. اين امر زماني روي ميدهد كه طرف مقابل اطلاعات روشن و تردیدناپذیر خویش را در برابر اين دروغ، نادیده بگیرد و حتي به عنوان ارزش آن را بپذيرد.
آدم به دو دليل باید از درخت دوری ميکرد؛
1ـ باريتعالي او و همسرش را از این عمل منع كرده و فرموده بود كه به این درخت نزدیک نشوید که شما را در زمره ستمكاران قرار ميدهد.
2ـ پیشنهاد تناول و راهنمایی به سوی درخت و توصیف آن به نافع بودن از سوي شیطان است. خداي متعال او را به عنوان دشمن معرفی كرده و فرموده است:
أَلَمْ أَنْهَكُمَا عَنْ تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَأَقُلْ لَكُمَا إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمَا عَدُوٌّ مُبِينٌ؛ مگر شما را از اين درخت منع نكردم و به شما نگفتم كه در حقيقت شيطان براى شما دشمنى آشكار است (اعراف/22).
بر این اساس، شیطان دشمن آدم بود و دشمن نمیتواند برای شخصي نصیحت، پند و اندرز دهد؛ چرا که در اين صورت ديگر دشمن نیست. دشمن کسی است که نیستی و نابودی حريف را طلب ميکند. پند و اندرز دادن به معنای ارائه راه بقا و ماندگاری است. پس همینکه انسان، طرف مقابل خود را دشمن یافت، همه گفتههای او را باید با دیده تردید و خطر ارزیابی کند. از اين رو حقتعالي فرموده است:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاءَ تُلْقُونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ كَفَرُوا بِمَا جَاءَكُمْ مِنْ الْحَقِّ يُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَإِيَّاكُمْ أَنْ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّكُمْ إِنْ كُنتُمْ خَرَجْتُمْ جِهَادًا فِي سَبِيلِي وَابْتِغَاءَ مَرْضَاتِي تُسِرُّونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَأَنَا أَعْلَمُ بِمَا أَخْفَيْتُمْ وَمَا أَعْلَنتُمْ وَمَنْ يَفْعَلْهُ مِنْكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِيلِ؛ اى كسانى كه ايمان آوردهايد، دشمن من و دشمن خودتان را به دوستى برمگيريد [به طورى] كه با آنها اظهار دوستى كنيد، و حال آنكه قطعاً به آن حقيقت كه براى شما آمده كافرند [و] پيامبر [خدا] و شما را [از مكه] بيرون مىكنند كه [چرا ]به خدا، پروردگارتان ايمان آوردهايد، اگر براى جهاد در راه من و طلب خشنودى من بيرون آمدهايد. [شما] پنهانى با آنان رابطه دوستى برقرار مىكنيد در حالى كه من به آنچه پنهان داشتيد و آنچه آشكار نموديد داناترم. و هر كس از شما چنين كند، قطعاً از راه درست منحرف گرديده است (ممتحنه/1).
با توجه به این دو واقعیت اگر آدم به سوی درخت حرکت و با میل و رغبت از آن تناول كرده است، نشان از آن دارد که شیطان در "با ارزش نشان دادن درخت" و "پوشیده نگاه داشتن دشمنی خود" بسیار موفق بوده است.
این دو امر، در سایه دروغگویی و چگونگي آن پديد ميآيد و خمیرمایه عملیات روانی را تشکیل ميدهد. در رويارويي با عملیات روانی اين مسائل باید مورد توجه قرار گیرد.
قرآن کریم با نقل داستان هبوط آدم و حوا به زمین، نخستین عملیات روانی اجرا شده بر روی زمین را به قابیل نسبت میدهد. لیکن پیش از آن نیز شیطان با اقدامی روانی موجب بیرون راندن آدم (ع) از بهشت شده بود. با وجود ریشههای قرآنی مسئله عملیات روانی و شناسایی آن در مصادیق و راهکارهای شریعت اسلام، به دلیل تعریف نشدن آن در زمان شارع، تعریف مورد امضای او به طور مستقیم در دست نیست، بنابراین به نظر میرسد باید طبق تعریفی جامع از عملیات روانی به اصول و کلیاتی که از شارع مقدس در ابواب گوناگون و متناسب فقهی وارد شده رجوع و احکام آن را استنباط کرد. اما از آنرو که احکام اسلام بر اساس توحید و فطرت الهی بنا شده، پس لزوم پیکار و عملیات فیزیکی با دشمنان را نیز امضا نموده است. در اسلام آشکارا دستور جهاد با مشرکان، اهل کتاب (اگر جزیه نپردازند)، اهل بغی و محاربان و دشمنان دین داده شده است. همانگونه که عملیات فیزیکی در اسلام با عنوان "جهاد" یا "دفاع" از امور امضایی است، گو اینکه شارع شرایطی ویژه را برای آن بیان نموده است، عملیات روانی نیز از امور امضایی میباشد. اما در پرسش از چگونگی امضاء شارع و اینکه آیا همین معنای متداول در نزد سیاستمداران مورد تأیید و امضا قرار گرفته یا برخی قیود و شرایط به آن افزوده شده است، باید گفت، عملیات روانی با تعریف موجود نمیتواند مورد تأیید شریعت اسلام باشد، چون غایت دین، تأثیر بر عقل، خرد و اندیشه بشر و هدایت آن به وارد شدن در میدان نبرد و تعقل است. در اسلام حرکت برای هرگونه اقدامی بر آموزش و تعلیم مبادی اسلامی استوار است. حرکت بر اساس هیجانات، احساسات و عواطف ناشی از مقدمات گمانی و دور از اندیشه و عقل، مطرود است.
- قرآن کریم
- جنگ رواني، لاين برگر، ترجمه گروه علوم انساني دفتر مركزي جهاد دانشگاهي.
- حويزي، عبد علی بن جمعه، عبد علی بن جمعه؛ تفسير نورالثقلين؛ مؤسسه اسماعيليان، قم، ط الرابعة، 1412ق، ج1، ص612؛
- (مازندرانی، محمدصالح) مازندراني (محمد صالح مازندرانی) محمدصادق؛ شرح اصول الكافي، ج12، ص52؛
- مجلسي، محمدباقر بن محمدتقي؛ بحارالانوار، ج11، ص228.
- ر.ك: شرح الأسماء الحسني، ملاهادي سبزواري، مكتبة بصيرتي، ج2، ص62.
- بیانات در دیدار دانشجویان و دانشآموزان به مناسبت سالروز تسخیر لانه جاسوسی امریکا (روز ملی مبارزه با استکبار جهانی) 12 آبان 1378.
- بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در جمع كاركنان سازمان صدا و سيما 28/2/1383.
- بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار رئيس و مديران سازمان صدا و سيما 11/9/1383.
1.
2.
3. البته در قرن هفدهم ميلادي با پيشرفت صنعت نشر، دولتمردان به فكر انتشار جريده يا روزنامه افتادند. با چاپ روزنامه دولتها راههاي كنترل و جهتدهي افكار عمومي را به اجرا گذاشتند و بدينگونه دانشمندان علوم اجتماعي و سياستمداران ريشههاي دانش عمليات رواني به شكل امروزي را كه داراي جنبه علمي و تحقيقي و آموزشي مدون است، بنا نهادند.
4. تصور همان صورت يا مفهوم پديد آمده از اشيا در ذهن است كه البته اقتضاي حكم(باور) نداشته باشد. مانند كوه دماوند. تصديق ادراك مطابقت يا عدم مطابقت يك گزارش با واقع ميباشد كه البته همواره مقتضي حكم و باور است. مانند زمين ميچرخد.
5. فقهايي كه در سدههاي نزديك به زمان حضور اهل بيت(ع) ميزيستند در كتابهاي فقهي و اصولي خود عيناً مسائلي را كه از ائمه اطهار(ع) رسيده است، بدون تصرف يا ذكر تفريعات مستحدث بيان ميكردند. مثلاً مرحوم شيخ صدوق در كتاب هدايه، مقنع و مقنعه خود اين روش را پس گرفته است. ر.ك: مقدمه الهدايه، شيخ صدوق، تحقيق مؤسسه امام هادي(ع)، ط الاوك، 1418، اعتماد، قم، ص17 به نقل از محدث نوري در البدر الزاهر، ص19.
6. شعبده، انجام كارهاي عجيب و حيرتآور از راه حركات سريع به گونهاي كه از حس بيننده مخفي بماند. ر.ك: تذكرة الفقهاء، علامه حلي، مكتبه الرضويه لاحياء الآثار الجعفريه، ج1، ص582.
7. سحر، اعمالی دقيق است كه در برخي از موجودات تأثير ميگذارد و آنها را از طبيعت اصلي خود دگرگون ميسازد. مانند ايجاد حب و بغض و اختلاف زناشويي.
8. وهميّات قضايایی كاذب هستند كه قوه وهم بر خلاف عقل، آنها را درست ميپندارد. برای مثال، ميّت، ترسآور است.
9. قضايايي كه قوه خيال انسان را تحريك ميكند و باعث شادي يا غم، انقباض يا انبساط روحي و اميد يا نااميدي در آنها ميشود. اغلب تشبيهات، مبالغهها و اغراقهاي شاعرانه از اين قبيل است. برای مثال: صبح، انعكاس لبخند توست.
10. مجمع البحرين، ذيل ماده س. و. ل.
11.
12