بَلَدْ، سورة نودمقرآنكريمكهبرحسبترتيبنزول، سىو پنجمينسورهاز سور مكىبهشمار مىرود. اينسورهداراي0 آيه، 2 كلمهو 30 حرفاستميبدي، 0/96؛ راميار، 44.
سورة بلد بهطور كلىاينمعنىرا بيانمىكند كهانسانبرايآنكهدر حلقة مؤمنانو صابرانوارد شود، بايد از «عقبه»هايدشوار عبور كند، و مهمترينشرط توفيقدر اينامر انفاقاستو بعد، راهيافتندر زمرة كسانىكهاهلايمانو صبر و مرحمتند آيههاي2- 8.
سورهبا تعبير «لااُقْسِمُ» آغاز مىگردد و آنگاه، در دومينآيه، بهحضور پيامبر اكرمصدر مكهاشارتمىرود، بيشتر مفسران، مفهومعبارتياد شدهرا حملبر سوگند كرده، و محملقسمرا حرمتو عظمتمكهدانستهاند كهحضور پيامبر اكرمصبر شرفو حرمتآنافزوده، بدانسانكهبرايبيانمطلبىمهم، از جانبخداوند متعال، شايانسوگند خوردنشدهاستشيخطوسى، 0/94-50؛ فخرالدين، 2/80؛ قرطبى، 0/9 -0. گروهىديگر، «لا اُقْسِمُ» را مطابقمعنايظاهريآنفهمكرده، و چنينمعنا كردهاند كه«چگونهمىتوانبهمكهسوگند خورد؛ حالآنكهايپيامبر در آنجايىو حرمتتپاسنمىدارند».
در روايتىاز امامصادقع، اينآيهبا آية «فَلا اُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجومِ» واقعه/6/5 قياسشده، و هر دوجا «لااُقْسِمُ» بههمينمعنايظاهريحملشدهاست، چه، در عصر جاهليتبهستارگانقسمياد مىكردند و خداوند بهسببعظمتويژهايكهبرايستارگانقائلاست، از سوگند خوردنبدانامتناعكردهاست. اينآياتنيز بهاينمعنىاشارهدارند كهمشركان، مكهرا محترمشمرده، و از ديگر سو، حرمتپيامبر اكرمصرا فرو نهاده، و حتىريختنخونايشانرا در مكهمباحدانستهاند، بدينسان، جايىبرايسوگند نخواهد ماند بحرانى، /62؛ حويزي، /79 -80؛ طبرسى، 0/47. بهنظر اينمفسران، شرفمكانبهمكيناستو پيامبرص، پدراناو و نسلاويند كهبهشهر شرافتدادهاند.
قسمبه «والِد وَ ما وَلَدَ» در آية سوم، اينرأيرا تقويتمىكند. گويىحالكهاز قسمخوردنبهشهر مكهامتناعشده، سوگند خوردنبه«والد» و «ولد»، جايآنرا گرفتهاست.اينتأكيد مىتواند با هر دو ديدگاهمفسرانكهوالد را ابراهيمعو ولد را اسماعيلعيا پيامبر اكرمصدانستهاند طباطبايى، 0/90 و همآنانكهوالد و ولد را بهعلىعو فرزندانو نسلايشانتفسير كردهاند ابوالفتوح، /9 - 0، مطابقدانستهشود؛ يعنىجايىمورد عنايتخداستكهدوستانو بندگانخاصاو آنجايند و اعتبارمكهنيز بهحضور ايشاناستبقاعى، 2/6.
تناسبسوگند ياد شدهدر آغاز سورهو جوابقسمدر «لَقَدْ خَلَقْنَا الاِنْسانَ فىكَبَد½» آية ، از همينرهگذر شناختهمىشود. مكهغايتحجاست، يعنىقصد و آهنگبهسويخانة خدا كهرسيدنبهآننيز با سختىهمراهاستو مستلزمعبور از «عقبات» دشوار. در مسير زندگىنيز قصد و آهنگبهسويخداوند سختاستو تحملدشواريها و رنجها، شرط تقرببهاوستبقاعى، 2/7. گويا اينآياتدرصدد تشريحاينمعنايند كهمكهخود هدفنيست؛ بلكهملحقشدنبهفضايدوستانخدا اهميتدارد و دوستانخدا برايرسيدنبهاينفضا سختىفراوانكشيدهاند، مضمونآية 7، تأكيد همينمعناست.
ابوالفتوحرازي، روحالجنان، بهكوششابوالحسنشعرانىو علىاكبر غفاري، تهران، 382ق؛ بحرانى، هاشم، البرهان، بيروت، 983م؛ بقاعى، ابراهيم، نظمالدرر، حيدرآباد دكن، 971م؛ حويزي، عبدعلى، نورالثقلين، بهكوششهاشمرسولىمحلاتى، قم، 385ق؛ راميار، محمود، تاريخقرآنكريم، تهران، 363ش؛ شيخطوسى، محمد، التبيان، بهكوششاحمد حبيبقصير عاملى، بيروت، داراحياء التراثالعربى؛ طباطبايى، محمدحسين، الميزان، بيروت، 972م؛ طبرسى، فضل، مجمعالبيان، بهكوششهاشمرسولىمحلاتىو فضلاللهيزدي، بيروت، 988م؛ فخرالدينرازي، التفسيرالكبير، قاهره، المطبعة البهية المصريه؛ قرآنكريم؛ قرطبى، محمد، الجامعلاحكامالقرآن، بيروت، 967م؛ ميبدي، احمد، كشفالاسرار، بهكوششعلىاصغر حكمت، تهران، 361ش.