فن تجوید عبارت از مجموعهای از نقطهنظرهای بشری (اعم از نظری و عملی) است که در جهت بهسازی و زیباسازی آهنگ و صوت در خواندن کتاب مقدس به کار گرفته میشود. این شیوه پس از عهد نبوی و به موازات شکلگیری «حوزههای قرائت» و رقابت گسترده "قاریان" (مقریان بزرگ حرفهای) بهعنوان یک فن یا یک علم ـ با تسامح در تعبیرـ از بیرون بلاد اسلامی و عمدتاً از ایران و هندوستان به مهبط وحی و دیگر سرزمینهای اسلامی وارد شد و به سرعت هرچه تمامتر رواج و گسترشی فوقالعاده یافت.
حال اگر سوءال ما این باشد که جایگاه تجوید در نظام آموزش و ترویج قرآنِ مکتب معصومین (ع) چیست به این جواب خواهیم رسید که تجوید، بر خلاف همه شهرت و گستردگی امروزیاش، هیچگونه جایگاهی در الگوها و توصیههای اهل بیت(ع) ندارد. همچنین باید این نکته را نیز یادآور شد که سخن ما، در حوزه آموزش و استفاده از تجوید در مقام آموزش و ترویج قرآن است وگرنه تجوید میتواند مانند بسیاری از هنرهای رایج که پیوندی با قرآن دارند مانند خط، تذهیب و...، در مقام تلاوت شخصی و به صورت فردی مورد استفاده و تعلیم قرار گیرد. برای روشنشدن محدوده این مقاله نیز باید یادآور شویم تعریف ما از تجوید در اینجا، تعریفی است که مدنظر غالب علمای علوم قرآن و قرائات است و آن عبارت است از «دادن حق حروف و مراعات صفات آنها1».
با مطالعه کتابهای مختلفی که در این فن به رشته تحریر در آمده است، میتوان برای تجوید به پنج سند شرعی و دینی دست یافت. این پنج سند عبارتاند از:
1ـ آیهها و احادیثی که قرآن کریم را "کتابی عربی" معرفی میکند2: استدلال این استناد چنین است که لازمه توجه به "عربی بودن قرآن" ـ در حوزه قرائت قرآن ـ رعایت مخارج و صفات حروف است.
2ـ آیه الذین ءاتیناهم الکتاب یتلونهَ حقَّ تلاوته اولئک یوءمنون به3: در این استناد حق تلاوت قرآن، به رعایت مخارج و صفات حروف تفسیر شده است4.
3ـ تجلیل پامبر اکرم (ص) از قرائت ابن مسعود5: استدلال این استناد نیز چنین است که قرائت ابن مسعود ـ که بهره وافری از فن تجوید داشته است ـ مورد تجلیل پیامبر اکرم(ص) قرار گرفته است6.
4ـ جمله معروف ابن مسعود که گفته است "جدّواالقُرآن"7: در اینباره نیز چنین استدلال میشود که همان ابن مسعودی که مورد تجلیل رسول خدا(ص) قرار گرفته در مقام تشویق دیگر مسلمانان، همواره آنها را به رعایت تجوید تشویق کرده است.
5ـ آیه چهارم سوره مزمل که در آن خداوند در مقام تلاوت قرآن به پیامبراکرم(ص) توصیه میکند که قرآن را ترتیل نماید: احادیثی که در توضیح معنای ترتیل آمده8 و تفسیر این آیه شمرده میشود، آخرین مستند فن تجوید است.
اینک به نقد و بررسی مستندات مذکور پرداخته و میکوشیم که درستی و نادرستی این استنادها را دریابیم.
آیات و احادیثی که قرآن کریم را "کتاب عربی" معرفی میکند: استدلال این استناد چنین است که لازمه توجه به "عربی بودن قرآن" ـ در حوزه قرائت قرآن ـ رعایت مخارج و صفات حروف است. وجه این استدلال این است که چون قرآن "عربی" است، باید آن را به عربی خواند و برای عربی خواندنِ قرآن نیز رعایت مخارج حروف الزامی است در نتیجه تجوید که متکفل تعلیم مخارج و صفات حروف است و یاد میدهد که چگونه میتوان قرآن را به عربی خواند، یک علم ضروری و لازم شمرده شده9، و در حوزه آموزش و ترویج قرآن، جایگاهی درخور توجه یافته است.
رویات هایی مانند «اَعربِالقرآن فإِنه عربی10» نیز در همین رابطه مورد استناد قرار گرفته و نهایتاً به این نتیجه منجر شده است که رعایت دقیق مخارج و صفات حروف در تلاوت قرآن الزامی است و ابداً جایز نیست قرآن به عجمی خوانده شود11، چرا که این مسئله (غیرعربی خواندن قرآن) موجب تغییر لفظ و ایجاد کجی و ناراستی در کلمات قرآن میشود و چون این مسئله از مصادیق تحریف قرآن به شمار میآید، لذا پرهیز از آن ضروری و لازم شمرده شده است12.
در این باره باید بگوییم، اگر قرآن «عربی»است، نباید فراموش شود که "للناس13" نیز میباشد و خدای تعالی آن را آسان گردانیده و نازل نموده است تا همه موانع از میان رفته و قرآن بتواند به وسیله این ایجاد سهولت، ذکری للبشر14 و ذکر للعالمین15 شود و در پرتو تبدیلشدن کلام خداوند به ذکر بندگان، میان خالق و مخلوق رابطه برقرار گردد.
برای اینکه قرآن به ذکر بندگان تبدیل شود و مسئله قرآنخوانی در میان نوع بشر رواج یابد، تنها یک راه حل اساسی و اصولی وجود دارد و آن عبارت است از خواندن قرآن به گونهای که قرآن بر دل و زبان و گوش قاری همواره جریان داشته باشد و آیههای قرآن برای او حالت ذکر پیدا کند تا جایی که "تذکره" بودن قرآن را دریابد و این مهم دست نمیدهد جز این که نکته کلیدی و مهم دیگری موردتوجه قرار گیرد و آن نکته این است که به حالت ذکر در آمدنِ قرآن برای حامل آن، مرهون استمرار در تلاوت قرآن است، اگر چه کم باشد. از سوی دیگر استمرار در تلاوت قرآن کریم و انس با آیات الهی (که تنها و تنها به وسیله تلاوت دائمی قرآن به دست میآید) خود مرهون رعایت نکته مهم و ظریف دیگری است که ما از آن به "ایجاد سهولت و آسانی" در تلاوت و ترویج قرآن تعبیر میکنیم. خداوند متعال میفرماید: و لقد یسّرنا القرآن للذِکّر فهل من مُدّکر16، و معلم قرآن نیز باید این مسئله را درک کند و مانند خدای حکیم راه تلاوت قرآن و استفاده از کلام خداوندی را ساده و سادهتر نماید و هر مقدار که ممکن است بر سهولت و سادگی این راه بیفزاید تا همه مردم با آسانترین شکل ممکن بتوانند قرآن را بیاموزند و بخوانند و برای خواندن کلام پروردگار خویش احساس سختی و دشواری نکنند.
استناد علم تجوید به عربی بودن قرآن برای لزوم عربیخوانی آن، استناد صحیحی نیست، چرا که بسیاری از آیات قرآن، از جمله وَ لَقَد یسّرنا القرآنَ للذّکر و یا و نیسّرک للیُسری17 از یکسو و آیاتی که قرآن را للنّاس و للعالمین18 معرفی میکند از سوی دیگر ـ هنگامی که در حوزه آموزش و تلاوت قرآن مطرح میشوند ـ برداشت علمای تجوید را از آیاتی چون قرآناً عربیاً غیرَ ذی عوجٍ19 تخصیص داده و تصحیح مینمایند. مرحوم علامه طباطبایی (ره) درباره آیه و نیسّرک للیسری که آیهای کلیدی در آداب و شروط ارتباط با قرآن است، میفرماید: «معنای این آیه این است که بهگونهای تو را آماده مینماییم که همیشه آسانترین راه را برای تبلیغ و دعوت خود انتخاب نمایی»20.
جالبتوجه است که اگر به شیوه مرضیه رسول خدا(ص) نیز مراجعه نماییم، مشاهده میکنیم که آیاتی که قرآن را عربی معرفی مینماید، ابداً آن حضرت را بر آن نداشت که قرآن خواندنهای عربی برخی مسلمانان را تخطئه کند و آنها را ناقص نماید، بلکه از وصف قرآناً عربیاً در نزد ایشان، قرآن بودن (خوانده شدن آن) اهمیت بالاتری نسبت به عربی بودن آن داشت. از اینرو همینکه مسلمانی غیرعرب، هرچند به لهجه عجمی قرآن میخواند، مورد تأیید و تشویق آن حضرت قرار میگرفت؛ آن هم تأیید و تشویقی دقیقاً همسان و برابر با قران خواندنِ عربیِ دیگر مسلمانان21.
در مکتب رسول خدا (ص) آنچه از یک مسلمان خواسته شده است خواندن قرآن است، حال این قرآن خواندن با هر لهجه و گویشی که باشد تفاوتی نمیکند و این مکتب هیچ تشویق و ترغیبی مبنی بر این که مسلمان غیر عرب باید سعی کند کلمات و حروف قرآن را به عربی بخواند، مشاهده نمیشود22 بلکه در این دیدگاه، هر نوع قرآن خواندنی نیکوست23.
آیه الّذین آتیناهم الکتاب یتلونه حقّ تلاوته اولئک یومنون به24 در این استناد حق تلاوت قرآن، به رعایت مخارج و صفات حروف تفسیر شده است25.
علمای تجوید در تعریف و تفسیر حق تلاوت قرآن گفتهاند که نیکو ادا کردن حروف در رعایت مخارج حروف، امری ضروری است و لازم است که قاری قرآن برای نگهداری قرآن از اشتباه و تحریف، قرآن را با مراعات حق تلاوت آن بخواند26.
در پرتو ذکر یک حدیث بنگریم که اهلبیت(ع) حق تلاوت قرآن را ـ که در حوزه مجالست و موءانست با قرآن، مرتبهای قابلتوجه است ـ چگونه میبینند و چه افقی را فرا روی پیروانشان میگشایند. در ارشاد دیلمی از امام صادق (ع) نقل شده است که آن حضرت در بیان معنای حق تلاوت قرآن میفرمایند: معنای یتلونه حقَّ تلاوته این است که آیات قرآن را به صورت ترتیل میخوانند و فهم و درک خود را درباره اسلام و راه و رسم زندگی از قرآن میگیرند و به احکامش عمل میکنند و به وعدههای آن امید میبندند و از وعیدهای آن بیمناک میشوند و از قصههای آن عبرت میگیرند و از دستورهای آن پیروی میکنند و از آنچه نهی میکند میپرهیزند. به خدا قسم! حق تلاوت قرآن، به حفظ آیات و یادگیری حروف و خواندن سورهها و یادگیری و حفظ عدد و شماره آیهها نیست [چه بسیار بوده و هستند کسانی که] "حروف" قرآن را در حفظ ولی "حدود" آن را ضایع کردند. همانا حق تلاوت قرآن عبارت است از "تدبّر" در آیات و عمل به احکام آن. خداوند متعال میفرماید: کتاب اَنزلناه الیکَ مبارک لَیّدبّروا آیاتهِ27.
علامه طباطبایی نیز در بیان معنای حق تلاوت قرآن میفرماید: «به نظر من، منظور از حق تلاوت قرآن، تدبّر در قرآن است28». آنچه در روایت امام صادق(ع) قابل توجه است، این نکته است که منظور ایشان از حفظ آیات و یادگیری حروف و...توجّه نمودن بسیار به قشر و الفاظ قرآن و غفلت از محتوا و هدف و مقصد نزول قرآن میباشد. بنابر این پیمودن راه تلاوت قرآن به نحوی که شایسته کلام خداوندی است و رسیدن به درجه و مرتبه حق تلاوت قرآن، امری است که تنها به وسیله تدبر ـ که قرآن برای آن نازل شده است ـ به دست میآید، نه جز آن.
تجلیل پیامبر اکرم (ص) از قرائت ابن مسعود29: استدلال این استناد نیز چنین است که قرائت ابن مسعود ـ که بهره وافری از فن تجوید داشته است ـ مورد تجلیل پیامبر اکرم (ص) قرار گرفته است30. ملاحظه میشود که این صغرا و کبرا که «ابن مسعود با تجوید، قرآن میخوانده» و «و پیامبر اکرم (ص) قرآن خواندن وی را مورد تشویق قرار داده است» به این نتیجه منجر شده است که تجوید ریشه در سیره نبوی دارد و پیامبر اکرم (ص) آن را مورد تجلیل خویش قرار داده است.
در اینباره باید بگوییم، اولاً کلمه تجوید در عصر نبوی و زمان ابن مسعود، هنوز دارای معنایی که بعدها رواج یافت نبوده و در ادبیات آن زمان، هنوز تجوید به معنای فنی که متولی بیان مخارج و صفات حروف است، به کار نمیرفته است. بنابر این اگر نقل شده است که ابن مسعود بهره وافری از تجوید قرآن داشته است، به این معنا نیست که وی صفات حروف و احکام تجویدی را (که بعد از وی تأسیس شده است) میدانسته؛ بلکه تجوید قرآن در آن زمان به معنای بیان کامل و نیکوی کلمات بوده است که به وسیله تلاوت آرام و شمرده و حرف به حرف قرآن دست میآید31.
ثانیاً حدیث پیامبر در این استناد ـ به عمد و یا سهو ـ به طور ناقص نقل شده و صدر حدیث حذف گردیده است و آنچه مورد استناد قرار گرفته، این است که رسول خدا(ص) فرمودند هر کس دوست دارد قرآن را تروتازه، همان گونه که نازل شده است بخواند، همانند ابن مسعود بخواند32. حالآن که حدیث مذکور به طور کامل چنین است که: «پیامبر اکرم (ص) به عبدالله بن مسعود برخورد نمودند درحالیکه ایشان قرآن را شمردهشمرده و آنچنان آرام ادا میکرد که گویی حرفبهحرف کلمات کلام خدا را میخواند، در این حال فرمودند: هر کس دوست دارد قرآن را تروتازه، همانگونه که نازل شده است بخواند، همانند ابن مسعود بخواند33.
پیامبر اکرم (ص) میکوشیدند که هر کس در مقام تلاوت قرآن، احساس کند که گویی قرآن هم اینک برخود او نازل شده و تر و تازگی نزول قرآن را درک کند و آن نوع قرآن خواندنی را که بتواند چنین احساسی را در فرد ایجاد کند، تلاوت محبوب خداوند بیان میفرمودند. تلاوتی که بر سر هر آیه وقف شود و آرام و شمرده و حرفبهحرف خوانده شود، تلاوتی است که میتواند شایستگی این را داشته باشد که آن را "پدیدهای شبیه نزول قرآن" بنامیم و این قرائت، قرائتی است که فرد به وسیله آن تروتازگی قرآن را آنقدر احساس کند که گویی این آیات برخود او نازل میشود.
زمینه تجلیل رسول خدا(ص) از نحوه قرائت ابن مسعود، ظهور پدیده "تکاثرگرایی" در قرائت قرآن است، به این معنا که برخی از صحابه به گمان این که هرچه آیههای بیشتری تلاوت شود، ثواب بیشتری به دست خواهد آمد، با اصرار و پافشاری بسیار میخواستند مثلاً در هر چند روز یکبار، همه قرآن را ختم کنند34. در برابر همین فرهنگِ ناروا بود که پیامبر اکرم(ص) با کوشش بسیار میخواستند که فرهنگ تلاوت ترتیلی قرآن (خواندن آرام و شمرده و حرف بهحرف) رواج یابد و شاید به همین علت است که وقتی مشاهده مینمایند که فردی مانند ابن مسعود قرآن را حرف به حرف و آرام میخواند، برای ترغیب مردم به اینگونه از تلاوت قرآن، از شکل قرآن خواندن وی تجلیل به عمل میآورند و ابن مسعود را بهعنوان الگوی تلاوت شایسته کلام خداوندی معرفی میکنند، نه این که وی را به عنوان الگوی رعایت مخارج و صفات حروف معرفی نمایند35.
جمله معروف ابن مسعود که گفته است: "جوّدواالقرآن": در این باره نیز چنین استدلال میشود که همان ابن مسعودی که مورد تجلیل رسول خدا (ص) قرار گرفته است، در مقام تشویق دیگر مسلمانان، مرتباً آنها را به رعایت تجوید ترغیب مینماید.
چنانچه گذشت کلمه تجوید در عصر ابن مسعود، بار معنایی کنونی را نداشته است، بلکه مراد از تجوید قرآن در آن زمان نیکو ادا کردن و بیان کامل حروف و کلمات قرآن بوده است. ادای نیکوی کلمات و بیان کامل حروف نیز به معنی تلفظ عربی حروف نبوده است، بلکه چنانچه بعداً خواهد آمد، معنای آن آرام خواندن آیات خداوند است و تجوید قرآن، نقطه مقابل عجله در قرائت قرآن محسوب میشده است36.
اگر ابن مسعود به مسلمانان توصیه میکند قرآن را با تجوید بخوانند، مراد وی سفارش به این نکته است که ایشان نیز چون خود او قرآن را شمرده و آرام بخوانند و کلمات آن را روشن و نیکو ادا کنند و از مزایای تلاوت ترتیلی کلام خدا بهرهمند شده و ایشان نیز تروتازگی وحی الهی را دریابند، بنابراین مقصود او تأکید بر یادگیری مخارج و صفات حروف نبوده است زیرا در مکتب رسول اکرم (ص) قرآن را با تجوید و با لهجه و تلفظ غیرعربی نیز میتوان خواند37 و برای ادای نیکوی کلمات، ضرورت ندارد که آنها را با لهجه عربی تلفظ نمود38، چرا که ترتیل خواندن قرآن، ـ که خود عاملی برای دریافت تروتازه قرآن است ـ اسیر تلفظ عربی آنها نیست39.
از سوی دیگر، در این سخنِ ابن مسعود تصحیفی (تغییری) صورت گرفته است و عبارت جرّدُواالقرآنَ40 به "جوّدواالقرآن" تغییر کرده و رواج یافته است و ادامه کلام ابن مسعود که میگوید ولا تخلطوه بشیءٍ41» که مکمل آن عبارت است و معنای آن این است که قرآن را با چیز دیگری مخلوط نکنید، حذف شده است. توضیح مختصر مطلب اینکه در جریان نقطه گذاری و تخمیس و تعشیر و زیر و زبرگذاری حروف در مصاحف، ابن مسعود یکی از مخالفان جدی این پدیده، بوده است. وی اصرار داشته است که صفحه قرآن از هر چیزی ـ افزون بر خود قرآن مکتوب و رایج در زمان رسول خدا(ص) ـ مجرد و پیراسته باشد و پیوسته هم از او شنیده میشده است که قرآن را مجرد و پیراسته نگاه دارید و آن را با غیر آن مخلوط نکنید42.
آیه چهارم سوره مزمل که در آن خداوند متعال در مقام تلاوت قرآن به پیامبر اکرم (ص) توصیه میکند که قرآن را ترتیل نماید: احادیثی که در توضیح معنای ترتیل آمده43 و تفسیر این آیه شمرده میشود، آخرین مستند فن تجوید است. آنچه در این استناد قابل توجه است، این نکته است که این استناد در درون معنای ترتیل، رعایت مخارج حروف و توجه به صفات و احکام آنها را تصور کرده است44، در حالی که معنای ترتیل در سیره و سنت رسول خدا(ص) و دیگر معصومین(ع) چیز دیگری است و مفهوم و مصداق دیگری دارد. ترتیل در لغت به معنای "تنسیق" و "ترتیب" و "تنظیم" است45 و حاصل نظریات اهل لغت در مورد معنای کلمه ترتیل، حاکی از آن است که ترتیل عبارت است از تأنی و آرامش و عدم عجله در خواندن یا حرفزدن به نحوی که حروف و کلمات، مرتب و روشن و واضح تلفظ شوند46.
معنای ترتیل در روایات اسلامی نیز به روشنی بیان شده است و میتوان در بیان این روایات، سه اصل اساسی برای ترتیل شناسایی کرد. آن سه اصل عبارت اند از: 1) بیان کامل و واضح حروف 2) حفظ وقوف 3) تانّی و عدم عجله و سرعت در قرائت47.
در اینجا، تنها به اصل اول (بیان کامل و واضح حروف) خواهیم پرداخت، چرا که دو اصل دیگر ارتباط مهمی با بحث ندارند.
آنچه باید بگوییم این است که در "بیان حروف"، رعایت الزامی مخارج حرف شرط نیست و نباید به این روایات استناد نمود و عنوان کرد که اگر کسی بخواهد حرف را به نیکی ادا کند، لازم است که مخارج حروف را به دقت رعایت کند. برای تصحیح این برداشت نادرست باید بگوییم، اگر رعایت مخارج حروف، داخل در معنای ترتیل باشد مسلّماً یادگیری و رعایت مخارج حروف بسیار مورد تشویق و توصیه پیامبر اکرم(ص) و معصومین(ع) قرار میگرفت و ایشان در راستای ترویج اصیلترین نحوه تلاوت قرآن (ترتیل)، تلاوتهای غیر عربی را ناقص تلّقی میکردند و مسلمانان غیر عرب را به خواندن عربی قرآن، ترغیب و تشویق میکردند چرا که ایشان میخواستند گونهای از خواندن قرآن رواج یابد که فرد با مراعات اصول و مبانی آن، تر و تازگی کلام خدا را درک کند! در حالی که خود پیامبر اکرم(ص) و اهلبیت ایشان(ع) که کارشناسان این مسئله هستند، در تلاوت قرآن حتی در یک مورد هم مسلمانان غیر عرب را به "عربی خوانی" قرآن تشویق نکردهاند، بلکه تنها و تنها مسلمانان را به "قرآن خوانی" ترغیب مینمودهاند و لهجه و لحن عربی را در خواندن قرآن لازم ندانستهاند و بالعکس خیال مسلمانان غیر عرب را از این جهت آسوده کردهاند که میتوانید بدون هیچ تقیدی، با زبان عجمی خود قرآن بخوانید48. زیرا ایشان قرآن بودنِ قرآن و خواندن کلام خداوندی را غالب بر قالب عربی آن میدیدهاند و در قرآنشناسی ایشان قرآن برای همه بشریت نازل شده است که خداوند متعال آن را برای برقراری ارتباط میان خود و بندگان و استفاده همگان از این سفره الهی آسان نموده است و تاکید بر رعایت مخارج حروف در تلاوت قرآن با آسان نمودن قرآن برای همگان در تناقض است و نمیتواند هدف نزول قرآن را (که همانا استفاده بشریت از قرآن است) مورد توجه قرار دهد؛ زیرا خواندن قرآن باید زمینه "انس با قرآن" را فراهم نماید ولی التزام و الزام به رعایت مخارج و صفات حروف، قرآن کریم را برای غیر عربها (و حتی خود عربها) در لباس پدیدهای غریبه و بیگانه ارائه میکند به گونهای که ناخودآگاه غیر عربها نمیتوانند با آن انس گرفته و آن را جزئی از وجود خود در آورند و از آن استفاده کنند.
از سوی دیگر، اگر در ابتدا به نظر میرسد که عدم رعایت مخارج حروف، موجب تغییر در معنا میشود، باید بگوییم که چون مسئله تلاوت قرآن و خواندن آیات قرآنی مطرح است رعایت نکردن مخارج حروف موجب تغییر در معنا نمیشود، زیرا در خواندن آیات، با جملات و فرازها رو به رو هستیم نه کلمات تنها و بیرون از جمله و عبارت. شاید تلفظ غیر عربی کلمه "صمد" معنای آن را تغییر دهد ولی زمانی که این کلمه در یک جمله وارد شد و آن جمله در کنار دیگر جملات قرار گرفت، ذهن هر انسان آشنا با زبان را به معنای اصلی آن معطوف مینماید. برای مثال اگر مسلمانی ترک زبان، آیه "قل هو الله احد" را «گل هوالله اهد» بخواند، هیچ فردی که آشنا با زبان قرآن است در فهم معنای کلمات «گل» یا «اهد» دچار تردید نمیشود، زیرا سیاق آیه و سوره، ذهن را به سمت معنای این کلمات هدایت میکند. این مسلمان ترک زبان با تلاوت این سوره به دریای بیکران "کلام خداوند" متصل شده است و هر گونه که بخواند، آنچه را که خوانده کلام خداوند است و آثار و نتایج ارتباط خالق با مخلوق را به همراه دارد.
بنابراین، بیان حروف به معنای این است که قاری قرآن با شمرده خواندن آیات و تلاوت آرام قرآن، یکایک حروف قرآن را مجال حضور و ظهور دهد و با بیان نیکوی هر حرف به آرامی به حرف بعدی منتقل شود و هر چند که حروف را به غیر عربی بخواند ولی در فضای زبان خود، حروف قرآن را کاملاً بیان کند و به لفظ در آورد.
1ـ قرآن کریم.
2ـ الاتقان فی علوم القرآن. جلال الدین سیوطی، دمشق: دار ابن کثیر، چاپ سوم.
3ـ اصول الاتلاوة. حازم سلیمان الحلی، نجف الاشرف: مطبعة الاداب، چاپ اول.
4ـ الاصول من الکافی، محمد بن یعقوب کلینی. تصحیح، علی اکبر غفاری، تهران: مکتبه الصدوق، چاپ دوم.
5ـ التمهید فی علم التجوید. شمس الدین محمد بن جزری. بیروت: موءسسه الرساله، چاپ سوم.
6ـ جمال القراء و کمال الاقراء. علی بن محمد سخاوی. بیروت: داراالبلاغه، چاپ اول.
7ـ سنن ابی داوود. سلیمان بن اشعث ابی داوود. دار احیاء السنة النبویة.
8ـ السیرة الحلبیة. علی برهان الدین الحلبی. بیروت: دار احیاء التراث العربی.
9ـ علوم القرآن عندالمفسرین. مرکز الثقافه و المعارف القرآنیه. قم: مکتب الاعلام اسلامی، چاپ اول.
10ـ گزارش طرح آموزشی زبان قرآن. مرکز تحقیقات دانشگاه امام صادق (ع)، تابستان 1379.
11ـ کنز العمال فی سنن الاقوال و الانعال. علاءالدین علی بن حسام متقی هندی. بیروت: موءسسه الرسالة.
12ـ المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء. محمد بن مرتضی فیض کاشانی. دفتر انتشارات اسلامی.
13ـ المحکم فی نقط المصاحف. ابو عمر ودانی. بیروت: دارالفکر، چاپ سوم.
14ـ مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل. میرزا حسین نوری طبرسی. قم: موسسه آل البیت (ع) لاحیاء التراث.
15ـ المعجم الوسیط. ابراهیم انیس. تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ چهارم.
16ـ المیزان فی تفسیر القرآن، سید محمد حسین طباطبایی. تهران: دارالکتب الاسلامیه، چاپ پنجم.
17ـ النشر فی القراءات العشر. ابن جزری. بیروت: دارالکتب العلمیه، چاپ سوم.
1ـ ن ک. علوم القرآن عند المفسرن. ج2، ص363 و جمال القراء و کمال الاقراء، ج2، ص336.
2ـ سوره فصلت، آیه 13، سوره طه، آیه 113 و...و اصول کافی، ج2، ص450.
3ـ سوره بقره، آیه 121.
4ـ ن.ک النشر فی القراءات العشر، ج1،ص211 و اصول التلاوة، ص11.
5ـ کنزل العمال، خ3077: «مَن اَحَبّ القُرآنَ غضّا کما اُنزل فَلیقرا علی قراءة ابن مسعود».
6ـ الاتقان، ج1،ص314.
7ـ همان.
8ـ ن ک. مستدرک الوسائل. ج4، ص242، المحجة البیضاء، ج2،ص225، اصول کافی، ج2، ص618.
9ـ ن ک. النشر فی القراءات العشر، ج1،ص211 و 212.
10ـ اصول کافی، ج2،ص450.
11ـ الاتقان، ج1،ص340.
12ـ النشر فی القراءات العشر، ج1،ص212.
13ـ از جمله آیات بسیاری که به این مسئله اشاره میکنند میتوان به آیات زیر اشاره کرد:
جاثیه 20:«هذا بصائر للنّاس».
«زمر/41: «انّا انزلنا علیک الکتاب للنّاس بالحقّ».
«ابراهیم /52:«هذا بلاغ للنّاس» و...
آل عمران /138:«هذا بیان للنّاس» و...
14ـ سوره مدثر، آیه 31.
15ـ سوره تکویر، آیه 27 و سوره قلم، آیه 52.
16ـ سوره قمر، آیات 17، 22، 32 و 40.
17ـ سوره اعلی، آیه 8.
18ـ سوره جاثیه، آیه 20، سوره آل عمران آیه 138، سوره ابراهیم، آیه 52، سوره مدثر، آیه 31 و...
19ـ سوره زمر، آیه 28.
20ـ المیزان، ج 20، ص 391.
21ـ ن.ک.کنز العمال، خ 4124 و خ 2284.
22ـ سنن ابیداوود، ج4، ص37.
23ـ کنز العمال، خ 4124.
24ـ سوره بقره، آیه 121.
25ـ ن.ک. النشر فی القرائات العشر، ج1،ص211 و اصول التلاوة، ص».
26ـ همان.
27ـ المیزان، ج1، ص 269.
28ـ همان.
29ـ رک. التمهید فی علوم التجوید، ص 57 و 58.
30ـ کنزالعمال، خ 3077.
31ـ برای توضیح بیشتر ن.ک.گزارش طرح پژوهشی آموزشی زبان قرآن، فصل سوم.
32ـ کنزالعمال، خ 3077.
33ـ المستدرک علیالصحیحین، ج2،ص 228.
34ـ کنزالعمال، خ 3069.
35ـ سوره فرقان، آیه 32.
36ـ سوره اسراء، آیه 106.
37ـ همان.
38ـ السیرة الحلبیة، ج1، ص 206.
39ـ برای مثال ن ک سنن ابیداوود، ج2، ص 54.
40ـ رک. جمال القراء و کمال الاقرا، ج2، ص 201.
41ـ اصول کافی، ج2، ص 619.
42ـ سنن ابیداوود. ج1، ص 220 و کنزالعمال، خ 2284.
43ـ ن.ک. جمال القراء و کمال الاقراء، ج1، ص 276.
44ـ ن.ک. گزارش طرح پژوهشی آموزش زبان قرآن. بحث ترتیل.
45ـ المحکم فی نقط المصاحف، ص 10.
46ـ همان. در ص 16 عبارت دیگری از ابن مسعود نقل شده است که ایشان میگفته است «لاتخلطوا فی کتاب الله مالیس منه».
47ـ این سخن ابن مسعود کاملاً در چارچوب دستورات و توصیههای رسول خدا(ص) بوده است، زیرا خود رسول خدا نیز توصیه میفرمودهاند که قرآن باید خالص و بیپیرایه و مجرد از هر چه غیر قرآن است؛ باشد. ن.ک. علوم القرآن عندالمفسرین، ج1، ص 487.
48ـ ن.ک. مستدرک الوسائل، ج4، ص 242، المحجة البیضاء، ج2، ص 225 و اصول کافی ج2 ص 618.
49ـ حلیة القرآن، ص 4.
50ـ المعجم الوسیط، مدخل «رمل».
51ـ لسان العرب، مدخل «رتل».
52ـ ن.ک. المحجة البیضاء ج2، ص 225، مستدرک الوسائل، ج4، ص 242، اصول کافی، ج2 ص 618.
53ـ کنز العمال، خ 4124 و خ 2284 و سنن ابی داوود، ج4، ص 37...