بی شک صلح و امنیت در پرتو همزیستی مسالمتآمیز بشریت به ارمغان خواهد آمد. با توجه به اهمیت این موضوع در مقاله حاضر به بررسی دیدگاه ادیان یهود، مسیحیت و اسلام درباره همزیستی مسالمتآمیز با پیروان ادیان دیگر پرداخته شده است. یقینا همه ادیان آسمانی و پیامبران الهی مروج توحید و منجی بشریت و منادی صلح، امنیت و رفتار محبتآمیز نسبت به پیروان دیگر مذاهب میباشند، ولی پیروان ادیان با گذشت زمان و در اثر دوری از رهبری اولیای خدا، بتدریج انحرافاتی را پذیرا شده و گاه تحت تأثیر ملل دیگر، منکر زندگی مسالمتآمیز با پیروان دیگر مذاهب شدهاند؛ چنان که پیروان دین یهود و مسیحیت به نژادپرستی رو آورده و در این راستا جنگهای زیادی به راه انداختند و انسانهای فراوانی را به قتل رساندند و البته باید گفت در این زمینه یهودیان شدت عمل بیشتری داشتهاند و در قوم یهود تضاد با حقوق بینالملل به نحو واضح مشاهده میشود؛ آنان علاوه بر این که معتقد به برتری نژاد خویش میباشند، دیگر ملل را در خدمت خود میانگارند. اما از نظر اسلام، صلح و همزیستی مسالمتآمیز انسانها با عقاید و مذاهب گوناگون، یک ارزش و هدف است و اعلامیه جهانی اسلام آیه 64 سوره آل عمران میباشد که میفرماید:
«قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ تَعالَوْا إِلی کَلِمَةٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ أَلاّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ»
سیره عملی پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله و ائمه معصومین علیهمالسلام نیز بر رفق و مدارا استوار بوده است.
همزیستی مسالمتآمیز در اصطلاح حقوق بینالملل عبارت است از:
«نحوه مناسبات، بین ممالکی که دولتهای آنها دارای نظامهای اجتماعی و سیاسی مختلف هستند؛ یعنی، رعایت اصول حق حاکمیت، برابری حقوق، مصونیّت و تمامیت ارضی هر کشور کوچک یا بزرگ، عدم مداخله در امور داخلی سایر کشورها، احترام به حق کلیه ملتها در انتخاب آزاد نظام اجتماعی خویش و فیصله مسائل بینالمللی از طریق مذاکره.»(1)
به بیان دیگر، حق همزیستی مسالمتآمیز دارای دو بعد است؛ از نظر حقوق بینالملل عمومی عبارت است از:
«مناسبات دوستانه بین ملتها و دولتها بر اساس شناسایی یکدیگر، برابری حقوق، عدم مداخله و حل و فصل مسالمتآمیز اختلافها.»(2)
و از نظر حقوق بینالملل خصوصی عبارت است از:
«به رسمیت شناختن اقلیتهای دینی و قومی در داخل یک سرزمین، احترام به حقوق آنها، آزادی در انجام فعالیتهای دینی و مذهبی.»(3)
در این پژوهش به این پرسش پاسخ داده میشود که دیدگاه ادیان سهگانه اسلام، مسیحیت و یهود، در مورد همزیستی مسالمتآمیز با پیروان مذاهب دیگر چگونه است؟ آیا حق همزیستی مسالمتآمیز را به رسمیت میشناسند؟ به عبارت دیگر، آیا این ادیان با توجه به اصل مشترک حاضرند با پیروان مذاهب دیگر، همزیستی مسالمتآمیز داشته باشند یا خیر؟
امروزه دولتها نیازمند امنیت و همزیستی مسالمتآمیز هستند و در حقوق بینالملل معاصر از طرق مختلف برای صلح و آرامش بین المللی تلاش میشود. اگر چه تا رسیدن به صلح بینالمللی فاصله زیادی وجود دارد، اما بدون شک این تلاشها تحسینبرانگیز است. روابط انسانها با یکدیگر زمانی میتواند از آسیبپذیری مصون بماند که بر اساس ملاکهای منطقی، معقول و عادلانه تنظیم شده باشد و مکتبی که عادلانهترین ملاکها را برای تنظیم روابط انسانها ارائه دهد موفقترین و سازندهترین مکتب به شمار میرود.
در این مقاله، دیدگاه دو دین یهود و مسیحیت، به صورت مختصر و دیدگاه اسلام به صورتمفصلتر بیان میگردد. این پژوهش از آن جهت اهمیت یا ضرورت دارد که اولاً، یک بررسی مقایسهای صورت میدهد. ثانیا، با توجه به منابع اصیل اسلامی، اصالت داشتن حق همزیستی مسالمتآمیز از دیدگاه اسلام را به اثبات میرساند و از جهتی، سبقت اسلام بر حقوق بینالملل معاصر، در تأسیس اصل همزیستی مسالمتآمیز بین مذاهب مختلف را به اثبات میرساند. ثالثا، پیروزی انقلاب اسلامی، در سال 1357 شمسی، یک پدیده منحصر به فرد بود. و اسلام به عنوان یک نظام اجتماعی ـ سیاسی در بوته آزمایش قرار گرفت و اداره جامعه با همه تنگناها و سختیهایش به آن سپرده شد؛ اثبات صلاحیت این نظام برای اداره جامعه در بعد داخلی و بُعد بینالمللی، مستلزم مباحث اساسی و زیربنایی میباشد. حکومت اسلامی میبایست پاسخگوی مسائل بنیادی باشد؛ آیا اساس روابط با کشورهای غیرمسلمان بر جنگ، یا بر صلح و همزیستی استوار است؟ به عبارت دیگر، یکی از پرسشهای مطرح شده در این پژوهش این است که آیا «انتساب خشونت به اسلام» درست است یا خیر؟
پارهای از نویسندگان مانند منتسکیو، متفکر فرانسوی، اسلام را دین شمشیر میدانند. وی در روحالقوانین میگوید:
«یکی از بدبختیهای بشر، این است که هر فاتحی دیانت خود را بر جامعه مغلوب، تحمیل میکند. دیانت اسلام که به زور شمشیر بر مردم تحمیل شده، چون اساس آن متکی بر جبر و زور بوده، باعث بدبختی و شدت شده است.»(1)
البته منتسکیو در این دروغپردازیها، تنها نیست، بلکه این روش اکثر خاورشناسان و اسلامشناسان غربی است. در این پژوهش، به دور از تعصب و بر اساس شواهد و ادلّه روشن از قرآن، روایات و سیره پیشوایان اسلام، «اصالت حق همزیستی مسالمتآمیز در اسلام» و این که اسلام نسبت به پیروان ادیان دیگر، نهایت خوش رفتاری و سازش را به کار برده است، اثبات میگردد. گوستاولوبون میگوید:
«اگر ملل مسیحی دین فاتحین خود؛ یعنی اعراب را قبول کرده، حتّی زبان آنها را هماختیار نمودند، سبب اصلی آن این بود که آنها در مقابل حکامی که تا آن وقت زیر شکنجه آنها بودند، حکام جدید را عادلتر و منصفتر مشاهده نمودند.»(2)
وی همچنین میگوید:
«تساهل مذهبی اسلام نسبت به مذاهب یهود و نصاری... خیلی بندرت میتوان در مذاهب دیگر مشاهده نمود...»(1)
نظر به این که ساختار روابط دولت اسلامی با دیگر کشورها، با وجهه و آبروی اسلام در جهان ارتباط مییابد و قضاوت دیگران را درباره اسلام شکل میدهد، کاربردی کردن دیدگاههای اسلام، درباره سیاست خارجی و حقوق بینالملل، از حساسیت بیشتری برخوردار میگردد. امید است که این گام، زمینه پژوهشهای بیشتری را فراهم سازد.
دین یهود، یکی از ادیان مهم جهان است که دارای سابقه طولانی میباشد. آغاز این دین به حدود 2500 سال قبل بر میگردد. پیروان این دین، خود را پیرو پیامبر الهی؛ یعنی حضرت موسی علیهالسلام میدانند؛ همچنین این قوم را به خاطر نسبت به حضرت یعقوب علیهالسلام ، «بنی اسرائیل» گویند؛ زیرا اسرائیل لقب حضرت یعقوب علیهالسلام است.
مجموعه کتب یهود که «عهد عتیق» نامیده میشود، مرکب از تورات و چندین کتاب دیگر است. تورات که دارای پنج بخش میباشد، به شرح پیدایش جهان، انسان، مخلوقات دیگر، قسمتی از زندگی انبیای پیشین، حضرت موسی علیهالسلام ، بنی اسرائیل و احکام این آیین میپردازد. کتابهای دیگر آن، که در واقع نوشتههای مورخان بعد از حضرت موسی علیهالسلام میباشند، شرح حال پیامبران، پادشاهان و اقوامی است که بعد از موسی علیهالسلام به وجود آمدهاند.
ناگفته پیداست که غیر از اسفار پنجگانه تورات، هیچ یک از این کتب، کتب آسمانی نیستند و خود یهود نیز چنین ادّعایی ندارند و حتی قرائن روشنی وجود دارد که، اسفار پنجگانه تورات، کتب آسمانی نیستند، بلکه کتابهای تاریخی هستند که بعد از حضرت موسی علیهالسلام نوشته شدهاند؛ زیرا در آنها شرح وفات موسی علیهالسلام ، چگونگی تدفین و پارهای از حوادث بعد از وفات او آمده است؛ مخصوصا آخرین فصل «سفر تثنیه»، به وضوح نشان میدهد که این کتاب، مدتها بعد از وفات موسی علیهالسلام به رشته تحریر درآمده است.(2)
یهودیان، همانند بسیاری از ملتهای معاصر خویش از قبیل یونانیان و رومیها خود را نژاد برتر دانسته و هیچ ملتی را همتای خویش نمیدانند و متأسفانه «آیین یهود» را آیین انحصاری خویش دانسته و حتی برای گسترش آن در میان دیگر ملل تبلیغی نداشته و ندارند؛ زیرا آیین یهود را مخصوص بنی اسرائیل میدانند و افراد غیر اسرائیلی را، بر فرض این که به آیین یهود در آیند، در ردیف بنی اسرائیل قرار نمیدهند.
بنابراین، در قوم یهود، تضاد با حقوق بینالملل به نحو واضح مشاهده میشود. آنان معتقد به برتری نژاد خویش میباشند و دیگر ملل را در خدمت خود میانگارند. این مطلب نه تنها از منابع اسلامی مستفاد است، بلکه از منابع یهود، مانند تورات تحریف شده و تلمود (شرح تورات) به دست میآید.
آیاتی از قرآن کریم، عملکرد یهودیان را مورد بررسی قرار میدهد و خوی نژادپرستی، برتریجویی و... را مورد سرزنش قرار میدهد. این گروه، با عبارات مختلف و عملکردهای گوناگون، برتریجویی خویش را نسبت به پیروان مذاهب دیگر نشان دادهاند و قرآن کریم هم دقیقا این نقاط ضعف را بیان کرده و از مسلمانان میخواهد از این رویه و عملکرد دوری گزینند.
یهود خود را گاهی دوستان خاص خداوند میدانند؛(1) زمانی خود را «فرزندان خداوند» میانگارند؛(2) دیگر بار خویش را تافتهای جدا بافته دانسته و معتقدند که گنهکاران ملت یهود، فقط چند روزی بیش، مجازات نخواهند شد و سپس بهشت الهی برای ابد در اختیار آنان خواهد بود.(3)
همچنین، از اعتقادات یهود این است که معتقدند سعادت و نجات ابدی به صورت جمعی است، نه فردی! و مجرد انتساب فردی به ذریه حضرت ابراهیم علیهالسلام ، نجات جاودانی او را تضمین مینماید.(4) همچنین در ابتدای ظهور اسلام، بعضی یهودیان مدعی بودند که ثواب و پاداش روز رستاخیز فقط مختص به آنهاست؛ قرآن کریم در مورد صدق ادعایشان از آنان خواست که تقاضای مرگ کنند تا آنان را به آن نعیم خالص و خاصّ خدا برساند.(5)
از دیدگاه اسلام، اصولاً نژادپرستی شعبهای از شرک است و به این دلیل، اسلام شدیدا با آن مبارزه کرده و همه انسانها را از یک پدر و مادر میداند که امتیازشان تنها به تقوا و پرهیزکاری است.
گفتار سوم: اعمال یهود نسبت به اسلام
در آغاز اسلام، یهودیان میدیدند که پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله با تبلیغ رسالتش الفت و برادری را در دلهای مردم ایجاد نموده و چنان توده واحد و یکپارچهای از آنها ساخت که موقعیت اجتماعی یهود در خطر خواهد بود؛ بدین جهت، به مخالفت با پیغمبر صلیاللهعلیهوآله برخاستند و قرآن کریم بعضی از نیات آنان را در مبارزه با اسلام آشکار کرد تا مسلمانان از آسیبشان بر حذر باشند. در اینجا به بعضی اعمال یهود اشاره میکنیم:
الف) محاصره اقتصادی: گروهی از یهودیان برای منصرف کردن مسلمانان از آیین خود اقدام به کار جدیدی نمودند و با خودداری از پرداخت هر گونه دین یا امانت و یا معاملاتی که بر ذمّه آنها بود، برای افرادی که به دین اسلام مشرف میشدند، مشکل اقتصادی ایجاد میکردند و به آنها گفتند حقوقی که شما بر ما داشتید، پیش از اسلام بود، اکنون که مسلمان شدید، این حقوق منتفی و باطل گردید.(1)
ب) فتنهانگیزی در میان مسلمانان: دو طایفه «اُوس» و «خزرج» که سالهای طولانی با هم جنگهای خونینی داشتند، در پرتو تعالیم اسلام میان آنان صفا و صمیمیت به وجود آمد؛ یکی از یهودیان به نام شاس بن قیس با توطئه حساب شده، خواست بار دیگر میان آنان جنگ را ایجاد کند که با درایت پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله این نقشه ناکام ماند.(2)
بسیاری از اهل کتاب، مخصوصا یهود، تنها به این قناعت نمیکردند که خود، آیین اسلام را نپذیرند، بلکه اصرار داشتند مؤمنان نیز از ایمانشان بازگردند و انگیزه آنها در این امر چیزی جز حسد نبود و خداوند در مقابل این فشار شدید دشمن، به مسلمانان دستور میدهد که در آن شرایط خاص، از سلاح عفو و گذشت استفاده کنند.(3)
یهود به عنوان قوم برگزیده خدا! در زجر دادن و آزار رسانیدن پیروان ادیان دیگر میکوشیدند که در یک مورد گودالهایی پر از آتش حفر نمودند و عده زیادی از مسیحیان را به صرف مسیحیبودن در آتش سوزاندند این کورههای آدم سوزی که به دست یهود به وجود آمد، احتمالاً نخستین کورههای آدمسوزی در طول تاریخ میباشد که قرآن کریم نیز از آن یاد نموده است.(1)
جان ناس میگوید اگر چه پیروان عیسی تا حدی همیشه مساعی جمیله را مبذول میداشتند ولی رفتار یهودیان خصمانه بود.(2) همچنین ضدیت یهود با حضرت مسیح علیهالسلام در فرازهایی از انجیل منعکس شده است.(3)
هیچ جنگی در قساوت و شدّت همانند جنگ در دین یهود نیست. یهود بر اساس شریعت خود در طول تاریخ، به جنگ و خونریزی فراوان پرداختهاند و در این راه، به طفل و زن هم رحم نمیکردند و همچنان خود را «ملت برگزیده خدا» میدانند.(4) یکی از بزرگان یهود میگوید:
«ما یهود نیستیم مگر آقای عالم و فاسد کننده عالم، ایجاد کننده فتنه در عالم و جلادعالم.»(5)
عجیب این است که یهودیان، همه این جنگطلبیها را به استناد تورات انجام میدهند.(6)
البته قرآن کریم، عدهای از اهل کتاب را ستایش مینماید، همانهایی که از غرور، خودپرستی و تکبر خودداری مینمایند و همواره حق و حقیقت را مدنظر دارند.(7) به این ترتیب، قرآن کریم از این که نژاد یهود را بکلی محکوم کند و یا خون آنها را کثیف بشمرد، خودداری کرده و تنها روی اعمال آنها انگشت میگذارد.
دین مسیحیت، یکی از ادیان مهم جهان است که در سراسر دنیا، دارای بیش از یک میلیارد پیرو میباشد. آغاز پیدایش این دین به 2000 سال قبل بر میگردد و پیروان این دین، خود را پیرو پیامبر الهی، حضرت مسیح علیهالسلام میدانند. آیاتی از قرآن کریم در مورد حضرت مسیح علیهالسلام و مسیحیان نازل شده است.
پروفسور محمّد حمیداللّه میگوید:
«تعالیم اولیه مسیحیت به وضوح مشعر بر این است که یک مسیحی نه تنها نباید از خود با توسل به زور دفاع کند، بلکه حتی نباید از قانون کشور در برابر ظلم و ستم استمداد کند.»(1)
ولی، اینان بتدریج به خاطر تحولات درونی و فشارهای خارجی، به دنیا روی آوردند و خود خطر بزرگی را از نظر بینالمللی برای دیگر ملل ایجاد کردند که جنگهای صلیبی شاهد این مدّعاست. بر اساس فرمان پاپ، حتی همه پیمانهای منعقده با مسلمانان را لغو کردند.
در آیاتی از قرآن کریم، به نژاد پرستی مسیحیان اشاره شده است از جمله، مسیحیان همانند یهودیان ادعا کردند که ما فرزندان خدا هستیم! و خداوند در جواب آنان میفرماید:
«بلکه شما هم بشری هستید از مخلوقاتی که خداوند آفریده است.»(2)
از نظر قرآن کریم، آنان از انحصارطلبان بهشت محسوب میشوند:
«آنها گفتند: هیچ کس جز یهود و نصاری، هرگز داخل بهشت نخواهد شد؛ این آرزوی آنهاست؛ بگو، اگر راست میگویید، دلیل خود را بیاورید.»(3)
سراسر کتاب انجیل از رفتار محبتآمیز، حتی نسبت به دشمنان موج میزند و از نظر حضرت مسیح علیهالسلام احسان باید شامل دشمنان هم بشود؛(4) با این وجود، نژادپرستی در قوم مسیحیت ـ همانند قوم یهود ـ دیده میشود. آنان مخالف سرسخت غیرمسیحیان هستند با این تفاوت که از نظر قرآنکریم، عداوت و دشمنی یهودیان، در مقابل پیروان مذاهب دیگر، بسیار بیشتر از مسیحیان بوده است.(1)
حوادث تاریخی مسیحیت بیانگر این نکته است که آنان هیچگاه به دستور حضرت مسیح علیهالسلام ، مبنی بر محبت و دوستی نسبت به همه انسانها، عمل نکردهاند.
«در سال 1415 میلادی، پاپ نیکولای پنجم فرمان داد که هر شخصی که مظنون به آداب مذهبی یهود است، به محکمه انگیزیسیون جلب شود و بدین ترتیب 300 هراز یهودی قتل عام شدند و بقیه به ایتالیا گریختند و از آنجا نیز مجبور به مهاجرت به ترکیه شدند.»(2)
مسیحیان حتی نسبت به همنوعان خود رحم نکردند. طی هفت قرن؛ یعنی از سال 1183 م. تا 1834 م. که تاریخ آغاز و پایان رسمی محاکم تفتیش عقاید در اسپانیاست، دهها هزار نفر صرفا به اتهام ارتداد و تخطّی از دین رسمی، در آتش سوزانده شدند و یا پس از شکنجه هولناک به قتل رسیدند و اموالشان مصادره گردید. افراد ملزم میشدند عقیده و مذهب خاص داشته باشند. دوران قرون وسطی با تفتیش عقاید، قتل و شکنجه شناخته میشود. پاپ ششم طی پیامی در 10 مارس 1791 م. آزادی مذهبی را به «حقوق وحشتناک» توصیف میکند؛ ولی سرانجام کلیسا، اعلامیه جهانی حقوق بشر و «حق آزادی مذهب» را پذیرفت. این امر در سال 1963 م. طی اعلامیهای از سوی ژان پُل بیست و سوم اعلام شد.(3)
انصاف این است که ادیان آسمانی و از جمله دین مسیحیت، ظلم و ستم را قبول ندارند ووقتی اعمالی بر خلاف دیانت صورت پذیرد، آن دین از آن اعمال بیزار است. با این وجود، به رسم مسیحیت و در راه مسیحیت، خونهای زیادی در تاریخ بشریت ریخته شده است، بلکه قارّه اروپا که مقرّ مسیحیت محسوب میشود، در طی هزار ساله اخیر، مرکزی برای جنگ و خونریزی بوده است.
آیا میتوان گفت که صلح و همزیستی با پیروان ادیان و مذاهب دیگر، در دین مسیحیت، یک حقیقت است؟! و یا مسیحیت بر اساس محبت و صلح استوار است؟!
قرآن مجید، همه ادیان را به عنوان «اسلام» یاد میکند؛ آیین ابراهیم، نوح، موسی، عیسیو سایر پیغمبران؛ به این معنا که «اسلام» دینی است که پیامبران سلسله ابراهیمی، پیام آور آن هستند و این خود میرساند که اصل دین یکی بوده و نباید تفاوتی بین گفتههای پیامبران الهی گذاشت.
ناگفته پیداست ما در این نوشتار درصدد آن نیستیم که نقصان و عیب را به شرایع الهی نسبت دهیم و یا خواسته باشیم پیامبران بزرگی چون موسی و عیسی علیهماالسلام را مبلِّغ این تنگ نظریها بدانیم، بلکه بر عکس، به اعتقاد ما پیامبران همگی مروج توحید و منجی بشریت بودهاند، ولی پیروان ادیان با گذشت زمان و در اثر دوری از رهبری اولیای خدا، بتدریج انحرافاتی را پذیرا شده و گاه تحت تأثیر ملل دیگر، منکر زندگی مسالمتآمیز با پیروان دیگر مذاهب و ادیان شدهاند و در تاریخ اروپا، از این نوع جنگها فراوان رخ داده است.
دین اسلام، تنها منحصر به اعمال عبادی و مراسم شخصی نمیشود بلکه این دین مجموعهای از مسائل عبادی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است. دینی که در برگیرنده تمام اموری است که انسان در معاش و معاد، دنیا و آخرت، زندگی فردی و اجتماعی بدان نیاز دارد. این دین به رابطه انسان با خالق، حاکم، جامعه، خانواده، ملت خود و سایر ملتها، اعم از مسلمان و غیرمسلمان توجه نموده است. این دین از سوی خدا و به وسیله پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله برای جمیع بشر تا روز قیامت آورده شده است. او آخرین پیامبر، و اسلام، آخرین دین و رسالتش جهانی است.(1)
از نظر اسلام، صلح و همزیستی مسالمتآمیز انسانها با عقاید و مذاهب گوناگون، یک ارزش و هدف است. هدف از صلح، مصلحتگرایی نیست، بلکه خود صلح، مصلحت است؛ زیرا با زندگی فطری انسانها سازگارتر است و در شرایط صلح، رشد و تعالی انسان و تفاهم برای رسیدن به توافقها و سرانجام به یگانگی آیین بشری و گرایش به حق امکانپذیرتر است.(2)
گفتار اول: دیدگاه نظری اسلام در زمینه «اصل همزیستی مسالمتآمیز»
برای شناخت دیدگاه اسلام در این زمینه، باید به منابع اصیل و دست اول مراجعه نمود. مهمترین منابع اسلامی، قرآن و روایات معصومین علیهمالسلام است. برخی گمان میکنند که در اسلام اصل همزیستی مسالمتآمیز به رسمیت شناخته نشده است و «حقوق و روابط بینالملل» غالبا بر اساس «جنگ و ستیز» بنیان گذاشته شده است و احیانا برای ادعای خود، به اَعمال بعضی از حکّام و زمامداران در طول تاریخ اسلامی استناد میکنند؛ در حالی که، نصوص اصیل اسلامی که باید بر آن اتکا داشت، عکس این مطلب را ثابت مینماید زیرا اسلام، صلح و همزیستی مسالمتآمیز با پیروان ادیان و ملل دیگر را به عنوان یک اصل و قاعده اساسی در نظام تشریعی خود ملاحظه نموده است و احکام جنگ فقط در حال ضرورت میباشد.
آیات متعددی از قرآن کریم و به صورتهای گوناگون همزیستی مسالمتآمیز یا همزیستی مذهبی را سفارش مینماید. کینهتوزی و پیشگرفتن روشهای اهانتآمیز نسبت به پیروان مذاهب دیگر یک روش پسندیده دینی به شمار نمیرود. قرآن کریم گروهی از مسیحیان و یهودیان را یاد میکند که راه تمسخر و تکفیر یکدیگر را در پیش گرفتهاند و همواره آتش جنگ و اختلاف را شعلهور میسازند:
«وَ قالَتِ الْیَهُودُ لَیْسَتِ النَّصاری عَلی شَیْءٍ وَ قالَتِ النَّصاری لَیْسَتِ الْیَهُودُ عَلی شَیْءٍ وَ هُمْ یَتْلُونَ الْکِتابَ...»(1)
یعنی: یهود گفتند: نصرانیها بر حق نیستند و نصرانیها گفتند: یهود بر حق نیستند؛ حال آن که، اینان کتاب را تلاوت میکردند...
قرآن کریم برای تأمین همزیستی مسالمتآمیز راههای گوناگونی را سفارش نموده که به اهم آن اشاره میشود:
«قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ تَعالَوْا إِلی کَلِمَةٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ أَلاّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ وَ لا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً وَ لا یَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنّا مُسْلِمُونَ»(2)
یعنی: بگو: ای اهل کتاب! بیایید تا بر سخنی که بین ما و شما یکسان است، بایستیم که جز خداوند را نپرستیم و برای او هیچگونه شریکی نیاوریم و هیچ کس از ما دیگری را به جای خداوند، به خدایی برنگیرد و اگر روی گردان شدند، بگویید: شاهد باشید که ما مسلمانیم.
این آیه از آیات مهم در دعوت اهل کتاب به سوی وحدت به شمار میرود که در آن به نقطههای مشترک بین اسلام و اهل کتاب توجه شده است.
«لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ»(1)
یعنی: در کار دین اکراه روا نیست؛ چرا که راه از بیراهه به روشنی آشکار شده است.
«وَ لَوْ شاءَ رَبُّکَ لآَمَنَ مَنْ فِی الأَْرْضِ کُلُّهُمْ جَمِیعاً أَ فَأَنْتَ تُکْرِهُ النّاسَ حَتّی یَکُونُوا مُوءْمِنِینَ»(2)
یعنی: و اگر پروردگارت میخواست، تمامی اهل زمین (بدون این که اختیاری داشته باشند) ایمان میآوردند؛ پس آیا تو مردم را به اکراه وا میداری تا این که مؤمن شوند؟!
بنابراین، ایمان به خدا و مبانی اسلام، هیچ گونه جنبه تحمیلی نمیتواند داشته باشد، بلکه تنها راه آن، منطق و استدلال است و نفوذ در فکر و روح افراد باید مدّ نظر باشد.
«یا أَیُّهَا النّاسُ إِنّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثی وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللّهِ أَتْقاکُمْ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ»(3)
یعنی: هان ای مردم! همانا شما را از یک مرد و یک زن آفریدیم و شما را به هیأت اقوام و قبایلی درآوردیم تا با یکدیگر انس و آشنایی یابید، بیگمان گرامیترین شما نزد خداوند پرهیزکارترین شماست؛ که خداوند دانای آگاه است.
تساوی و برابری انسانها یکی از اصول مهم همزیستی مسالمتآمیز به شمار میرود، چون نژادپرستی و تحقیر ملتها و مذاهب دیگر، موجب مشکلات فراوانی برای جامعه بشری شده است؛ جنگ جهانی اوّل و دوم شاهد این مدّعاست. تفاوت در رنگ، نژاد و ملیت مایه فضلیت یکی بر دیگری نیست بلکه از نظر قرآن کریم اختلاف زبانها و رنگها از آیات و نشانههای الهی محسوب شده و وسیلهای برای شناخت افراد و اشخاص از یکدیگر میباشد.(4)
بسیاری از آیات قرآن کریم، خطاب به جمیع بشر میباشد، مانند: «یا بنی آدم»(5)، «یا ایها الانسان»(6)؛ این خطابها و تعبیرها میرساند که انسانیت یک معنای مشترک بین تمام ساکنین زمین است، افراد مناطق مختلف هیچ فرقی با یکدیگر ندارند، بشر در طول تاریخ از حیث زبان، رنگ و نژاد متفاوت بوده است ولی از نظر اسلام، همه فرزندان یک پدر و مادر (آدم علیهالسلام و حواء علیهاالسلام ) هستند و این تفاوتها، در انسانیت انسان خدشهای وارد نمیسازد.(1)
ـ «...فَإِنِ اعْتَزَلُوکُمْ فَلَمْ یُقاتِلُوکُمْ وَ أَلْقَوْا إِلَیْکُمُ السَّلَمَ فَما جَعَلَ اللّهُ لَکُمْ عَلَیْهِمْ سَبِیلاً»(2)
یعنی: ...پس اگر از شما کنارهگیری کردند و با شما پیکار ننمودند، بلکه پیشنهاد صلح دادند، خداوند به شما اجازه نمیدهد که متعرض آنان شوید.
طایفه اشجع به سردگی مسعود بن رجیله، که هفتصد نفر بودند، به نزدیکی مدینه آمدند و اظهار داشتند آمدهایم قرارداد ترک مخاصمه با محمّد صلیاللهعلیهوآله ببندیم. پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله از این پیشنهاد شدیدا استقبال نمود و دستور داد مقدار زیادی خرما به عنوان هدیه برای آنها بردند و آیه فوق در این باره نازل شد.(3)
روایت اوّل از پیامبر صلیاللهعلیهوآله :
«من آذی ذمیا فانا خصمه و من کنت خصمه خصمته یوم القیامة.»(4)
یعنی: هر کس اهل ذمه (یهودی، مسیحی و زرتشتی که در پناه اسلام است.) را آزار رساند، دشمن او خواهم بود و هر کس من دشمن او باشم، روز قیامت دشمنی خود را نسبت به او آشکار خواهم نمود.
روایت دوّم از ابن عباس از پیامبر صلیاللهعلیهوآله :
«تصدّقوا علی اهل الادیان کلّها.»(5) یعنی: به (فقرا) از پیروان همه ادیان الهی صدقه بدهید.
روایت سوّم، امام امیرالمؤمنین علیهالسلام در بخشی از نامهاش به مالک اشتر میفرماید:
«و اشعر قلبک الرحمة للرعیة و المحبة لهم و اللطف بهم و لا تکوننّ علیهم سبعا ضاریا تغتنم اکلهم، فانهّم صنفان: امّا اخٌ لک فی الدّین، و امّا نظیر لک فی الخلق.»(1)
یعنی: (ای مالک!) مهربان باش و رعیت را با چشمی پرعاطفه و سینهای لبریز از محبت بنگر، زنهار که چون درندهای به غارت جان و مال آنها بپردازی! پس همانا فرمانبران تو از دو صنف بیرون نیستند: یا مسلمانان و برادر دینی تو هستند و یا (پیروان مذهب بیگانهاند، که در این صورت) همانند تو انسانند.
همچنین، آن حضرت در فرازی دیگر از این نامه، در استقبال از صلح میفرماید:
«و لا تدفعنّ صلحا دعاک الیه عدوّک وللّه فیه رضی، فان الصلح دعة لجنودک و راحة من همومک و امنا لبلادک.»(2)
یعنی: و از صلحی که دشمن تو را بدان فراخواند و رضای خداوند در آن بود، روی متاب که آشتی، سربازان تو را آسایش رساند، و از اندوهایت برهاند و شهرهایت ایمن ماند.
از مطالعه روایات و احادیث چنین به دست میآید که همزیستی مسالمتآمیز و ایجاد رابطه مودّت و دوستی با بیگانگان، امری است که مسلمانان میتوانند در روابط بینالملل از آن بهره گیرند؛ چه این که، اسلام آیین فطرت است و هرگز با احساسات طبیعی و انسانی بشر ضدیت ندارد و اسلام به این نکته توجه میدهد که با ایجاد یک جو آرام و مودّتآمیز، میتوان با مخالفان عقیدتی خود به گفتگو و جدال احسن پرداخت. پیشوایان اسلام، پیوسته به رعایت عدالت، انصاف، ادای حقوق و پرهیز از آزار و اذیت پیروان مذاهب دیگر توصیه مینمودند.
رفق و مدارا، از اموری است که در سیره اجتماعی پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله ، چه در بُعد داخلی و چه در بعد بینالمللی، اهمیت بسیاری داشته است، در غیر این صورت، زمینهای برای هدایت و تبلیغ رسالت به وجود نمیآمد. خدای متعال، خوش خلقی، مدارا و رحمت بودن پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله را مورد تمجید قرار داد.(3)
از نظر اسلام، پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله نمونهای برای پیروی عملی میباشد؛ نمونهای که روشهای عملیاو در کلیه شؤون فردی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و روابط بینالملل قابل دستیابی و پیروی برای مسلمانان است.
سیره عملی پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله را در سه قسمت مورد توجه قرار میدهیم: 1ـ نامههای پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله ؛ 2ـ پیمانهای صلح پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله ؛ 3ـ رفتار مسالمتآمیزدر مقابل مخالفان.
نامههایی که پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله ، به عنوان دعوت اسلام به امرا، سلاطین، رؤسای قبایل و شخصیتهای برجسته معنوی و سیاسی نوشته است، از شیوه مسالمتآمیز دعوت او حکایت میکند. حدود 185 نامه، از متون نامههای پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله که برای تبلیغ و دعوت به اسلام و یا به عنوان «میثاق و پیمان» نوشته است، در دست داریم.(1) همه این نامهها حاکی است که روش اسلام در دعوت و تبلیغ، «منطق و برهان» میباشد، نه «جنگ و شمشیر». نصایح، اندرزها، تسهیلات و نرمشهایی که پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله از خود نشان داده، گواه زنده بر این مطلب است که پیشرفت اسلام زاییده نیزه و شمشیر نبوده است. در بیشتر نامههایی که به وسیله پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله برای پادشاهان جهان که دارای اعتقاد الهی بودهاند، فرستاده شده، متن آیه 64 سوره آل عمران که همان اعلامیه جهانی اسلام میباشد، مطرح شده است: برای نمونه، نامه پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله به قیصر روم را میآوریم:
«بسم اللّه الرحمن الرحیم. من محمّد عبداللّه الی هرقل عظیم الروم. سلام علی من اتبع الهدی؛ امّا بعد فانی ادعوک بدعایة الاسلام، اسلم تسلم یؤتک اللّه اجرک مرتین، فان تولیت فانما علیک اثم الاریسین؛ قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ تَعالَوْا إِلی کَلِمَةٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ أَلاّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَوَ لا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً وَ لا یَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنّا مُسْلِمُونَ»(2)
یعنی: از محمّد فرزند عبداللّه، به هرقل بزرگ پادشاه روم. درود بر آنها که پیروی از حق کنند. تو را به اسلام دعوت میکنم؛ اسلام آور تا در امان و سلامت باشی، خداوند به تو دو پاداش میدهد، یکی پاداش ایمان خود و دیگر پاداش کسانی که به پیروی تو ایمان میآورند؛ اگر از آیین اسلام روی گردانی، گناه اریسیان [نژاد رومی و جمعیت کارگران] نیز بر تو خواهد بود. بگو: ای اهل کتاب! ما شما را به یک اصل مشترک دعوت میکنیم که غیر از خدا را نپرستیم، کسی را شریک او قرار ندهیم، و بعضی از ما بجز خدا بعضی دیگر را به خدایی نپذیرد، هرگاه آنان از آیین حق سر برتابند، بگویید: گواه باشید که ما مسلمانیم.
سیره پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله بر انکار ملیتها و عدم استقلال داخلی آنان استوار نبوده است و با وجود جهانی بودن آیین اسلام، موجودیت قبایل، ملتها و ادیان دیگر، چه در قلمرو حکومت اسلامی و چه خارج از آن محفوظ بوده است.
یکی از دلایل سیره فوق، پیمان نامههای بسیاری است که در دوران حکومت پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله و بعد از وفات آن حضرت با ملتهای مختلف امضا شده است. در تمامی موارد تا هنگامی که ملتهای غیر مسلمان به پیمان خود وفادار بودهاند، دولت اسلامی نیز پیمان صلح را نقض نمیکرده است؛ زیرا نقض پیمان از دیدگاه اسلام، گناهی بزرگ و غیر قابل گذشت است.(1)
اسلام برای تحقق همزیستی مسالمتآمیز و تحقق صلح در میان ملتها و جلوگیری از بروز روابط خصمانه و درگیریهای خونین، نه تنها برای قراردادها و معاهدات بینالمللی ارزش حقوقی فوقالعادهای قائل شده است، بلکه اصولاً ملتها و گروههای دیگر را نیز برای انعقاد پیمانهای صلح دعوت کرده و به جامعه اسلامی توصیه مینماید که در این زمینه همواره پیشقدم باشند و این وظیفه در مواردی که تمایلی از طرف دول و گروههای غیر مسلمان نسبت به عقد قراردادهای صلح و همزیستی احساس میشود، تأکید بیشتر مییابد.(2)
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله به انعقاد پیمانهای همکاری و صلح تمایل شدیدی نشان میداد و حتی قبل از بعثت بر اصل روابط عادلانه بین قبایل، بر پایه پیمان و معاهده اصرار میورزید و مکرر میفرمود:
«من در خانه عبداللّه بن جدعان، در جاهلیت شاهد بستن پیمان مشترک جهت حمایت از مظلومان، بین نمایندگان قبایل مختلف عرب بودم و چنان بر این پیمان دل بسته بودم که حاضر نبودم در ازای نقض آن، صاحب پربهاترین شتران باشم اگر در اسلام به چنین پیمانی دعوت شوم، فورا اجابت خواهم کرد.»(3)
همچنین، آن حضرت از پیمان صلحی که مسلمانان بعدها با «روم» میبستند، پیشاپیش خبر داد:
«رومیان با شما به صلحی توأم با امنیت اقدام خواهند نمود.»(1)
در سیره پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله تعداد زیادی از پیمانهای صلح و همکاری دیده میشود که بررسی و تحلیل کامل آن نیاز به تدوین چندین کتاب دارد. از مهمترین آنها میتوان از پیمان یا منشور مدینه، صلح حدیبیه، پیمان با مسیحیان ایلا و پیمان با مسیحیان سرزمین سینا نام برد.(2) منشور مدینه، در نوع خود یک پیمان دفاعی و همه جانبه بین مسلمانان، یهودیان و مشرکین محسوب میشود.
در اینجا رفتار صلح جویانه و مسالمتآمیز پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله را با کفار قریش، یهود و مسیحیان بررسی میکنیم:
سرزمین مکه، پایگاه شرک و مشرکان بود. اسلام در این پایگاه مهم ظهور کرد. بنابراین، اولین تماس و دعوت پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله متوجه مشرکین مکه میباشد؛ این دعوت که بر محور توحید و معاد بود، با دلایل منطقی و با تلاوت آیات قرآن، روح و جان مشرکین را مخاطب قرار میداد و از آنان میخواست که تعقل و تفکر نمایند و خود را از زنجیرهای اوهام و عقاید جاهلی نجات دهند.
در مقابل، مشرکین انواع آزارها و اذیتها را نسبت به پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله و پیروان اندک او اعمال نمودند؛ سمیه مادر عمار به وسیله نیزه ابوجهل به شهادت رسید. پدرش، یاسر نیز در مکه به شهادت رسید؛ بلال حبشی به وسیله امیة بن خلف در گرمای نیمروز شکنجه شد. پس از چندی، عدهای از مسلمانان به دیار غربت، حبشه مهاجرت نمودند؛ در آنجا هم از آزار مشرکین قریش در امان نبودند. پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله هم مدتی به شهر «طائف» پناه برد. محاصره اقتصادی و سیاسی به اوج خودشرسید و حتی چهل تن به خانه پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله هجوم بردند که او را به قتل برسانند و در نهایت پیامبر هم شبانه دیار و سرزمین خود را به سوی «یثرب» ترک گفت؛ دوری و جدایی از کعبه و زادگاه پیامبراکرم صلیاللهعلیهوآله بر آن حضرت بسیار ناگوار آمد، امّا خدای متعال به او وعده داد که دگربار به مکه باز خواهد گشت.
بعد دیگر تلاش مشرکین قریش، جنگهایی بود که با امکانات فراوان و برای نابودی اسلام انجام دادند که مهمترین آن، جنگ بدر، جنگ احد، جنگ خندق و جنگ احزاب بود. پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله که منطقش انسان دوستی، مسالمت و احترام به تعهدات بود، در جریان «پیمان حدیبیه» حاضر شد از حقوق مشروع خود بگذرد تا محیط صلح و امن در ایّام حج فراهم گردد، امّا این پیمان، بعدها توسط مشرکین نقض شد. آری! مشتی زورگو بر کعبه مسلط شده بودند و آن را در سلطه و انحصار خود میدانستند.(1)
سپاهیان ده هزار نفری مسلمانان، بدون خونریزی شهر مکه را فتح کردند. سعد یکی از یاران پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله ، شعار خشونت را فریاد زد که:
«الیوم یوم الملحمة! الیوم تستحل الحرمة! الیوم اذلّ اللّهُ قریشا!» یعنی: امروز، روز برخوردهای خونین است!امروز حرمتها شکسته میشود! امروز خداوند قریشراخوارمیکند!
امّا، پیامبر رحمت صلیاللهعلیهوآله در رد شعار انتقام فرمود:
«الیوم یوم المرحمة، الیوم اعزّ اللّه قریشا.» یعنی: امروز، روز مهر ورزیدن است، امروز خداوند قریش را عزیز میکند.
آنگاه پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله به کنار خانه کعبه آمد، کفار قریش منتظر بودند که پیامبر چه دستوری در مورد آنان صادر میکند؛ سپس پیغمبر صلیاللهعلیهوآله با جمله «بروید؛ همگی آزادید.» همگان را مورد عفو و گذشت قرار داد. همین عمل، طوفانی در سرزمین دلهای مشرکین ایجاد کرد که فوج فوج، مسلمان شدند و آیین اسلام را با جان و دل پذیرا گشتند.(2)
قبایل معروف یهود عبارت بودند از: «بنی قریظه»، «بنی قینقاع» و «بنی نظیر». پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله پس از مهاجرت به مدینه، برای برقراری امنیت و آرامش یک پیمان دفاعی مشترک منعقد ساخت که در آن دو طایفه «اوس» و «خزرج» و «یهود» شرکت داشتند؛ بر اساس این پیمان، یهود متعهد شدند که علیه مسلمانان اقدام خرابکارانه انجام ندهند و در دفاع از مدینه مشارکت داشته باشند. یهود آزادانه به داد و ستد پرداخته و کالاهای خود را در بازار مسلمین به فروش میرساندند. گسترش اسلام در میان مردم، حساسیت یهود و برخی از منافقان را بر ضدّ پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله بر انگیخت؛ عبداللّه بنسلام از دانشمندان یهود به آیین اسلام گروید و پس از مدتی مُخَیریق به جمع مسلمانان پیوست. خبر اسلام آوردن آنان موجی از خشم در طوایف یهود پدید آورد؛ بتدریج همکاری یهود با مسلمانان ضعیف شد و حتی پیمان منعقده با مسلمانان را نقض کردند.
یهودیان علاوه بر این که در تجارت، داد و ستد و فعالیتهای اجتماعی آزاد بودند، در فعالیتهای مذهبی هم آزادی کامل داشتند. پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله ، دعوت اسلامی را به همه و از جمله یهودیان ابلاغ کرد و هیچ گاه آنان به ترک دین و عقاید خود مجبور نبودند؛ برای مثال، پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله در یک دستور العمل ارشادی و حکومتی به عمرو بن حزم که او را به یمن فرستاد، نوشت:
«هر یهودی و یا نصرانی (مسیحی) که مسلمان شود و اسلام پاک و خالصی اظهار نماید، از جمله گروه مؤمنان است؛ هر آنچه مسلمانان دارند شامل او نیز میشود و در نفع و ضرر با آنها شریک است و هر که در یهودیت و نصرانیت خود باقی بماند، هرگز مجبور به ترک دین خود نمیشود.»(1)
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله در مقابل بد رفتاری یهودیان صبور بود و از نفاقشان چشم میپوشید و آنها را با مسلمانان برابر میگرفت و به آداب و رسوم دینی آنان احترام میگذاشت و اگر یکی از یهودیان بر خلاف پیمان رفتار میکرد، تنها به مجازات او اکتفا میکرد و دیگران را به گناه او نمیگرفت. آن حضرت در سیره عملیاش همواره از گفتگو و جدال احسن برای پیشبرد اهداف مقدسش سود میجست و هیچگاه زبان به الحاد و تکفیر ادیان دیگر نمیگشود.
در مقابل، یهودیان به فعالیتهای تحریکآمیز و جنگ افروزی مشغول شدند تا جلوی پیشرفت اسلام را بگیرند، از جمله تضعیف عقیده مسلمانان، ایجاد اختلاف، توطئه قتل پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله و دهها عمل خلاف دیگر. به ناچار پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله با برخی از آنان وارد کارزار نظامی شد و آنان را از مدینه و اطراف مدینه اخراج نمود.
قرآن کریم موضع مسیحیان را نرم و ملایم توصیف میکند در حالی که موضع مشرکان و یهود نسبت به مسلمانان خشن بود.(2) مسیحیان جزیرة العرب و مناطق دیگر مثل شام، شیفته اسلام شدند و آن را از صمیم دل پذیرفتند و آنهایی که همچنان مسیحی باقی ماندند هیچگاه از سوی مسلمانان به تغییر عقیده و پذیرش آیین اسلام مجبور نشدند و همزیستی مسالمتآمیز مسلمانان و مسیحیان به نحو بارز و آشکار بود؛ قبایل و دستههای مختلف مسیحیان در زمان حیات پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله و بعد ازآن، پیوسته از حمایت مسلمانان برخوردار بودند و مسلمانان بر اساس پیمان صلح که با مسیحیان بسته بودند از منافع و حقوق آنان حمایت مینمودند. تنها در زمان خلیفه دوّم، در سرزمینهای اسلامی به جز زنان، اطفال و پیرمردان مسیحی، تعداد 000/500 (پانصد هزار) مسیحی زندگی مینمودند و در مصر 000/000/15 (پانزده میلیون) مسیحی در کمال آرامش و امنیت تحت حکومت مسلمانان بودند.(1)
مسیحیان نجران با پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله صلحنامه امضا کردند که در فرازی از صلحنامه آمده است:
«مردم مسیحی نجران و حاشیه آن در سایه خداوند و ذمّه محمّد رسول خدا میباشند؛ به این که دارایی، جان، دین، افراد غایب و حاضر، خانواده آنان و تجارت و آنچه از کم و زیاد در اختیار دارند، همه محفوظ و در امان است. هیچ اسقف، راهب یا کاهنی از آنان، از مقام خود عزل نمیشود و به آنان اهانتی نخواهد شد.»(2)
درباره سیره امامان شیعه علیهمالسلام ، باید توجه داشت که از نظر امامیه، سیره آنان همانند سیره و رفتار پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله اعتبار و ارزش داشته و قابل استناد است؛ چه آن که آنان نیز الگو و نمونه برای جامعه اسلامی هستند؛ برای مثال، امام صادق علیهالسلام ، از وسایل تبلیغی عصر خویش مانند مناظره، مخاطبه، مکاتبه، شعر و تبلیغ عملی برای هدایت و ارشاد مردم استفاده مینمودند. گروههای غیر مذهبی مانند ملحدین، مشرکین و دهریون، و نیز گروههای اهل کتاب با امام صادق علیهالسلام به بحث و گفتگو مینشستند. رفتار امام صادق علیهالسلام با این افراد، برخوردی حکیمانه همراه با حلم و صبر بود. ادعاها و ادلّههای آنها را با متانت و صبوری گوش میکرد و از ادله خصم برای ردّ مدعای آنان و اثبات اعتقادات اسلامی استفاده میکرد و سرانجام مخاطب را به تسلیم وادار مینمود و کار به آنجا میرسید که زبان به ستایش و مدح امام میگشودند.(3)
در این که اصل و قاعده اوّلی در اسلام، در روابط مسلمین با غیر مسلمین چیست، دو نظریه مهم وجود دارد که در ذیل بدان میپردازیم:
این نظریه متعلق به برخی از مستشرقین و تعدادی از فقهای شیعه و سنی است؛ از نظر این عده، حقوق بینالملل اسلام بر اساس جنگ و جهاد استوار میباشد و مسلمانان موظف هستند از هر فرصتی برای سرکوب دشمنان و وادار ساختن آنان به پذیرش اسلام استفاده نمایند.
برنارد لوئیس مستشرق مشهور انگلیسی میگوید:
«سیاست خارجی و روابط بینالملل چون سایر نهادها و پدیدههای سیاسیِ متداول در جهان امروز، امری کاملاً بیگانه در جهان اسلام بوده است. بر مسلمانان وظیفه و واجب کفایی (Collective obligation) بوده است که از طریق جهاد، کفار را مسلمان کرده و یا تحت کنترل خلیفه در میآوردند.»(1)
مجید خدوری از دانشمندان اهل سنت معتقد است:
«مقصود نهایی اسلام از جهت روابط بینالملل از یک طرف، ایجاد صلح و آرامش در سرزمینهایی است که تحت قانون شریعت اسلام در آمدهاند و از طرف دیگر، سعی و اصرار دارد که نظام حقوقی اسلام را به طور فعال به سایر نقاط جهان غیر اسلامی گسترش داده و آنها را مسلمان گرداند.»(2)
محمّدجواد عاملی، از فقهای شیعه و صاحب کتاب «مفتاح الکرامة» میگوید:
«اصل و قاعده، عدم صلح و لزوم جنگ و مبارزه (با غیر مسلمانان) است.»(3)
کسانی که معتقدند اصل در اسلام، در روابط مسلمین با غیر مسلمین جنگ و عدم صلح است، ادّلهای را بیان داشتهاند که به مهمترین آن میپردازیم:
دلیل اوّل: وجوب جهاد و جهاد هم به معنای شعلهور نگاه داشتن جنگ به طور مستمر بین جهان اسلام و جهان کفر میباشد.(4)
در جواب دلیل فوق باید گفت، هیچگاه یک آیه قرآن، بدون ملاحظه آیات دیگر، نمیتواند مستند یک حکم شرعی مهم گردد؛ آیات قرآن کریم دارای عام و خاص، مطلق و مقید و... میباشند. اکثر آیات جنگ و جهاد همراه با ذکر دلیل و علت است. بنابراین، آیاتی که به صورت مطلق در مورد قتل و جنگ آمده است، به آیات مقیَّد که میگوید، مناط قتال و محاربه این است که اعتدا و دشمنی نسبت به اسلام و مسلمین صورت پذیرد، تقیید میخورد.
دلیل دوم: مذمت دوستی با کفار است. آیاتی از قرآن کریم نهی میکند از این که مسلمانان با کافران مودّت و دوستی داشته باشند. بنابراین، مسلمانان نباید با غیر مسلمانان، پیمانهای دوستی و روابط مسالمتآمیز داشته باشند.
در ردّ دلیل فوق باید گفت، مورد این آیات در جایی است که دوستی، یاری و پیمان با آنان به ضرر مسلمین باشد امّا دوستی با آنان به معنای رفتار مسالمتآمیز و معامله نیکو و تبادل منافع هیچگونه منعی ندارد. چگونه دوستی با آنان ممنوع است در حالی که خداوند متعال اجازه داده است مرد مسلمان با زن اهل کتاب ازدواج نماید؟!(1) آیا در روابط میان زن و شوهر، هیچگونه موالات و دوستی وجود ندارد؟!
در آیه دیگر، خداوند رفتار مبتنی بر «بِرّ» و «قسط» را نسبت به غیر مسلمانانی که مرتکب قتل و اخراج مسلمانان نمیشوند توصیه نموده است.(2)
طرفداران این نظریه معتقدند اساس روابط مسلمانان با غیر مسلمانان بر مسالمت و رفتار نیکو میباشد. اسلام هیچگاه به پیروان خود اجازه قتل و کشتار پیروان مذاهب دیگر را نمیدهد و وجود عقاید مخالف، مجوزی برای رفتار خصمانه نمیباشد، بلکه اسلام به پیروان خود دستور میدهد با مخالفین رفتار مبتنی بر عدالت و قسط داشته باشند. پیش از این، ادله این نظریه، اعم از آیات، روایات و سیره معصومین علیهمالسلام بیان شد، از این رو از تکرار آن ادله خودداری میکنیم.
این نظریه قائل به «کرامت انسانی» است. غیر مسلمانان از آن جهت که در انسانیت با مسلمانان شریک هستند دارای احترام میباشند، هر چند در عقیده و مذهب متفاوت هستند.
این دیدگاه کاملاً مستدل و با روح آیات، روایات و سیره پیشوایان اسلام، هماهنگی دارد. به عبارت دیگر، در اسلام، صلح و همزیستی مسالمتآمیز با پیروان ادیان و مذاهب دیگر، به عنوان «قاعده اساسی» ملاحظه شده است.
همان طور که گذشت، در اسلام حق همزیستی مسالمتآمیز، به عنوان یک «اصل» مورد توجه است. بنابراین، جنگ یک حالت استثنایی بوده و آن در صورتی است که راهکارهای مسالمتآمیز به جایی نرسد. قرآن کریم، محاربه را برای اهداف خاصی بیان میدارد مانند، دفع تجاوز(3)، رفع فتنه(4)، رفع استضعاف از ستمدیدگان(5)، دفاع از سرزمین(6)، جنگ با نقض کنندگان پیمان، توطئهگران و آغازگران جنگ(7).
1 - کارشناس ارشد حقوق بینالملل و مدرس دانشگاه.
1 - علی آقابخشی، فرهنگ علوم سیاسی، مرکز اطلاعات و مدارک علمی ایران، تهران، 1374، ص 246.
2 - محمدمهدی کریمینیا، همزیستی مسالمتآمیز در اسلام و حقوق بینالملل، پایاننامه کارشناسی ارشد رشته حقوق بینالملل، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، سال 1379، ص 32.
3 - همان.
1 - منتسکیو، روح القوانین، ترجمه علی اکبر مهتدی، امیرکبیر، تهران، 1362، ص 671.
2 - گوستاو لوبون، تمدن اسلام و عرب، ترجمه هاشم حسینی، کتابفروشی اسلامیه، تهران، 1347، ج 4، ص 148.
1 - همان.
2 - ر.ک.: الهدی الی دین المصطفی؛ الرحلة المدرسیة؛ رهبر سعادت؛ قرآن و آخرین پیامبر. به نقل از: ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج 2، ص 310.
1 - جمعه/6: «قُلْ یا أَیُّهَا الَّذِینَ هادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِیاءُ لِلّهِ مِنْ دُونِ النّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ» یعنی: بگو: ای یهودیان! اگر گمان میکنید که (فقط) شما دوستان خدایید نه سایر مردم، پس آرزوی مرگ کنید اگر راست میگویید ( تا به لقای محبوبتان برسید)!
2 - مائده/18: «یهود و نصاری گفتند: ما فرزندان خدا و دوستان او هستیم؛ بگو: پس چرا شما را در برابر گناهانتان مجازات میکند؟! بلکه شما هم بشری هستید از مخلوقاتی که آفریده،...
3 - بقره/80: «و ( یهود) گفتند: هرگز آتش دوزخ، جز چند روزی، به ما نخواهد رسید؛ بگو: آیا پیمانی از خدا گرفتهاید؟!- و خداوند هرگز از پیمانش تخلف نمیورزد - یا چیزی را که نمیدانید به خدا نسبت میدهید؟!»
4 - قرآن کریم این گونه اندیشه گمراه را مورد تعرض قرار داد و آیات 168 و 169، از سوره اعراف در رد آن نازل شد.
5 - بقره/94: «قُلْ إِنْ کانَتْ لَکُمُ الدّارُ الآْخِرَةُ عِنْدَ اللّهِ خالِصَةً مِنْ دُونِ النّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ».
1 - ر.ک.: آل عمران/75؛ ناصر مکارم شیرازی و دیگران، پیشین، ص 472؛ عفیف عبدالفتاح طباره، یهود از نظر قرآن، ترجمه علی منتظمی، بعثت، تهران، 1353، ص 87.
2 - در همین زمینه آیات 101-98 سوره آل عمران نازل شد، که در دو آیه نخست، یهودیان اغوا کننده را نکوهش میکند و در دو آیه بعد به مسلمانان هشدار میدهد.
3 - ر.ک.: بقره / 109؛ ناصر مکارم شیرازی و دیگران، پیشین، ج 1، صص 400ـ398.
1 - ر.ک.: بروج / 8-5؛ ناصر مکارم شیرازی و دیگران، پیشین، ج 26، صص 339-334؛ عباس علی عمید زنجانی، اسلام و همزیستی مسالمتآمیز، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1344، صص 23-19.
2 - جان ناس، تاریخ جامع ادیان، ترجمه علی اصغر حکمت، پیروز، تهران، چاپ سوم، 1354، ص 371.
3 - متی 5: 12-11؛ متی 7: 15؛ متی 12: 38-34؛ احمد شلبی، مقارنه الادیان: المسیحیه، مکتبة النهضة العربیة، قاهره، 1993 م.، ص 32.
4 - ر.ک.: دکتر هرتس (خاخام بزرگ انگلستان)، الفکر الیهودی. به نقل از: وهبة الزحیلی، آثار الحرب، ص 45.
5 - الخطر الیهودی. به نقل از وهبة الزحیلی، پیشین.
6 - ر.ک.: تورات، سفر تثنیه، باب بیستم، 18-10؛ باب دوم، 35-33؛ باب سوم، 7-3؛ باب سی و دوم، 44-41.
7 - آل عمران / 115-113.
1 - محمد حمیدالله، حقوق روابط بین الملل در اسلام، ترجمه و تحقیق سید مصطفی محقق داماد، مرکز نشر علوم اسلامی، تهران، 1373، ص 135 و نیز در مورد اهمیت اخوت، عفو و گذشت و پرهیز از دنیا ر.ک.: انجیل متی، باب 5، جمله 44 و 38، انجیل متی، باب 22، جمله 21؛ انجیل یوحنا، باب 18، جمله 36؛ آلبر ماله و ژول ایزاک، تاریخ رم، ترجمه میرزا غلامحسین خان زیرک زاده، دنیای کتاب و علم، تهران، 1362، ص 283؛ آلبر ماله، تاریخ ملل شرق و یونان، ص 108؛ جان ناس، پیشین، ص 399.
2 - مائده / 18 و نیز در مورد برتری جویی مسیحیان؛ ر.ک.: بقره / 113 و 135.
3 - بقره / 111.
4 - انجیل متی، باب 5، جمله 38 و 44.
1 - مائده / 82.
2 - ر.ک.: پناهندگی سیاسی، ص 38. به نقل از: دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، اسلام و حقوق بین الملل عمومی، سمت، تهران، 1372، ج 2، ص 51؛ محمد حمیدالله، پیشین، ص 144؛ جولیوس کرینستون، انتظار مسیحا در آیین یهود، ترجمه حسین توفیقی، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، قم، 1377، صص 130 و 167؛ زین العابدین قربانی، اسلام و حقوق بشر، دفتر نشر و فرهنگ اسلامی، چاپ پنجم، تهران، 1375، صص 374 ـ 373، به نقل از آلبر ماله، تاریخ عمومی، ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج 13، ص 15 و گوستاو لوبون، تاریخ تمدن اسلام و عرب، ص 410.
3 - ر.ک.: دکتر حسین مهر پرور، نظام بین المللی حقوق بشر، مؤسسه اطلاعات، تهران، 1377، صص 320ـ319.
1 - سبأ / 28؛ اعراف / 158.
2 - ر.ک.: عباس علی عمید زنجانی، فقه سیاسی، ج 2، ص 140.
1 - بقره / 113.
2 - آل عمران / 64.
1 - بقره / 256.
2 - یونس / 99.
3 - حجرات / 13.
4 - روم / 22.
5 - تعبیر «بنی آدم» در چند آیه، از جمله در سوره اعراف / 26، 27، 35 و 171 و در سوره اسراء / 70 آمده است.
6 - تعبیر «یا ایها الانسان» در سوره انفطار / 6، سوره انشقاق / 6 آمده است.
1 - ر.ک.: یاسر ابوشبابه، النظام الدولی الجدید بین الواقع الحالی و التصور الاسلامی، دارالاسلام، مصر، 1998 م.، صص 543-542 .
2 - نساء / 90.
3 - ر.ک.: ناصر مکارم شیرازی و دیگران، پیشین، ج 4، ص 54؛ در مورد گفتگوی مسالمتآمیز ر.ک.: عنکبوت / 46؛ انعام / 108؛ و در مورد رعایت عدالت و قسط با اهل کتاب ر.ک.: ممتحنه / آیه 9 ـ8؛ در مورد به رسمیت شناختن انبیا و کتب آسمانی ر.ک.: مائده / 48 ـ 46؛ در مورد صلح و سلم ر.ک.: بقره / 208؛ انفال / 60؛ ممتحنه / 7 و در مورد مبارزه قرآن با توهمات برتریجویانه ادیان دیگر ر.ک.: مائده / 81؛ بقره / 112 ـ 111.
4 - عفیف عبد الفتاح طباره، روح الدین الاسلامی، دار الکتب، لبنان، ص 274.
5 - همان، ص 276.
1 - نهج البلاغه، نامه 53.
2 - همان، ترجمه سید جعفر شهیدی، ص 338. همچنین، در مورد روایات دیگر در مورد اهل کتاب و مخالفان عقیدتی ر.ک.: صدرالدین بلاغی، عدالت و قضا در اسلام، ص 57؛ زین العابدین قربانی، پیشین، ص 398-397.
3 - آل عمران / 159؛ انبیاء / 107؛ شعراء / 3؛ احزاب / 21.
1 - ر.ک.: علی الاحمدی المیانجی، مکاتیب الرسول صلیاللهعلیهوآله ، چاپ بیروت؛ محمد حمیدالله حیدر آبادی، الوثائق السیاسیه.
2 ـ علی الاحمدی المیانجی، پیشین، ج 1، ص 100؛ جعفر سبحانی، فروغ ابدیت، ج 2، ص 214.
1 - ر.ک.: دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، پیشین، ج 1، ص 399.
2 - ر.ک.: عباس علی عمید زنجانی، پیشین، ج 3، ص 505.
3 - ر.ک.: سیره ابن هشام، ج 1، ص 34. به نقل از: عباس علی عمید زنجانی، پیشین، ص 503.
1 - ر.ک.: ارشاد الساری فی شرح صحیح البخاری، ج 5، ص 232؛ عباس علی عمید زنجانی، پیشین، ص 504: «ان سیصالحکم الروم صلحا امنا.»
2 - علی الاحمدی المیانجی، پیشین، ج 1، صص 263-261؛ سید مجتبی حسینی، تاریخچه سیاسی ـ اقتصادی صدر اسلام، صص 154-152؛ ابن هشام، سیرة رسولالله، ج 2، صص 811 و 974، عباس علی عمید زنجانی، حقوق اقلیتها، صص 78-76.
1 - ر.ک.: اسلام و همزیستی مسالمتآمیز، پیشین، صص 94-83.
2 - ر.ک.: عبد المجید معادیخواه، تاریخ اسلام؛ عرصه دگراندیشی و گفتگو، ص 808؛ واقدی، المغازی، ص 821؛ سیره ابن هشام، ج 4، ص 49.
1 - ر.ک.: مجموعة الوثاق، ص 172. به نقل از: سید محمد ثقفی، ساختار اجتماعی و سیاسی نخستین حکومت اسلامی، ص 269.
2 - مائده/ 83-82.
1 - ر.ک.: عباس علی عمید زنجانی، اسلام و همزیستی مسالمتآمیز، پیشین، ص 111.
2 - ر.ک.: فاروق حماده، التشریع الدولی فی الاسلام، کلیة الآداب و العلوم الانسانیة، المراکش، 1997 م.، ص 147.
3 - ر.ک.: شیخ عباس قمی، منتهی الآمال، هجرت، قم، ج 2، ص 240؛ محمد رضا ابویی مهریزی، سیره تبلیغی امام صادق علیهالسلام ، پایان نامه کارشناسی ارشد، ص 169.
1 - ر.ک.: دکتر حمید بهزادی، اصول روابط بین الملل و تحولات آن در اسلام، نشریه دانشکده حقوق و علوم سیاسی، 1351، ش 12، صص 130-129.
2 - ر.ک.: همان، صص 131-130.
3 - محمد جواد الحسینی العاملی، مفتاح الکرامه فی شرح قواعد العلامه، ج 7، ص 7.
4 - ر.ک.: عباس علی عمید زنجانی، فقه سیاسی، ج 3، ص 379.
1 - مائده / 5.
2 - ممتحنه / 8.
3 - بقره / 190.
4 - بقره / 193.
5 - نساء / 75.
6 - حج / 40-39.
7 - توبه / 13.