منظور از سنتهای الهی که مجرای تحقق ارادهی الهی در جهان هستند،چه قانونهایی هستند و اقسام آن کدامند؟ سنتهای الهی چه ویژگیهایی دارند؟آیا میتوان علت تمام بدبختیها را به بیگانگان و سیاستهای مخرب آنان نسبت داد و یا گردش موافق و مخالف افلاک را در این حوادث مؤثر دانست؟ آیا شانس و اقبال میتواند توجیهگر حوادث تلخ و شیرین باشد؟ آیا بهتر نیست که به قرآن پناه ببریم و عامل اصلی گرفتاریها و راه درمان را در آن بیابیم؟
سنت در لغت به معنای سیره و روش[ابن مکرم،1405 ق، ج 31:226]و در اصطلاح اصول فقه عبارت است از قول و فعل و تقریر معصوم(ع)[فتح الله،1415:237].
«سنت الهی»،یعنی:«ضوابطی که در افعال الهی وجود دارد» [قلعجی،1408 ق:250]،یا«روشهایی که خدای متعال امور عالم و آدم را برپایهی آنها تدبیر و اداره میکند»[مصباح یزدی، 1368 ش:425].البته منظور از«سنت الهی»آن نیست که فعل خاصی مستقیما و بیواسطه از خداوند صادر شود،بلکه خداوند امور را با اسباب و وسایل طبیعی و فوق طبیعی انجام میدهد و چنانکه خواهیم گفت،یکی از سنتهای الهی همین سنت الهی در اسباب و مسببات است.در عین حال و در مرحلهی بالاتر، افعال را به خداوند نیز میتوان منسوب کرد و بنابراین تعابیر «سنة اللّه»[احزاب/38 و 62،فاطر/43،غافر/85،و فتح/ 23]و«سنتنا»[اسراء/77]که در قرآن کریم به کار رفتهاند،بر همین وجه هستند.
نکتهی دیگر این است که مراد از تعابیری همچون «سنة الاولین»[انفال/38،حجر/13،کهف/55،فاطر/43] و«سنن الذین من قبلکم»[نساء/26]نیز آن نیست که دو سنت وجود دارد،بلکه از آنجا که طرف مقابل سنت الهی ممکن است انسانها باشند،بنابراین سنت الهی را به آنان نسبت میدهیم؛ چنانکه در تعریف سنت الهی گاهی به این مطلب اشاره میکنند: «ترکیب اضافی(سنة اللّه)عبارت از روشی است که خداوند متعال از روی حکمت خویش حسب رفتار و سلوکی که مردم با شریعت او دارند،نسبت به آنان اعمال میدارد»[خرمشاهی،ج 2: 1221].
سنتهای الهی گاهی تقسیم میشوند به:اخروی و دنیوی. سنتهای اخروی راجع به زندگانی آن جهانی انسانها و پاداش و کیفر اخروی اعمالشان است.و سنتهای دنیوی مربوط است به زندگی این جهانی آدمیان که به نوبهی خود،یا به رفتارهای فردی اختصاص دارند،یا به رفتارهای اجتماعی،و یا به هر دو.این دسته از سنتهای دنیوی نیز گاهی مطلقند که مسبوق به افعال انسانها نیستند؛مثل:سنت هدایت توسط انبیا و سنت آزمایش. مردم چه بخواهند و چه نخواهند،هم مورد تبلیغ و ارشاد انبیا واقع میشوند و هم مورد ابتلا و امتحان.و گاهی مقید و مشروط هستند به رفتار مردم؛مثل سنت امداد.یعنی مردم در ابتدا ارادهی دنیا یا آخرت میکنند و در راه خود به کوششهایی دست میزنند و آنگاه امدادهای الهی به خوبان و به نحوی هم به بدان میرسد.[مصباح یزد،1368:435-426].
از سنت امداد که بگذریم،به سنتهای دیگری میرسیم که در دو دسته قابل تقسیم هستند:
1.سنتهای مقید و مشروطی که مخصوص اهل حق هستند.این سنتها را میتوان زیر چهار عنوان درج کرد:زیادت نعمتهای معنوی و اخروی،تحبیب و تزئین ایمان،زیادت نعمتهای مادی و دنیوی،و پیروزی بر دشمنان.
2.سنتهای مقید و مشروطی که مخصوص اهل باطل هستند.این سنتها را میتوان زیر هشت عنوان ذکر کرد:زیادت ضلالت،تزئین اعمال،املا و استدراج،امهال،ابتلا به مصائب،تسلط مجرمان و مترفان،استیصال،و شکست از دشمنان[همان،ص 458-437].
برخی سنتهای الهی دیگر عبارتند از:سنت الهی در اسباب و مسببات،سنت هدایت و گمراهی،سنت الهی دربارهی مکر و ماکرین،سنت الهی دربارهی رزق بندگان،سنت الهی دربارهی طلب دنیا و آخرت،سنت الهی دربارهی ایمان،تقوا و عمل صالح،سنت تدافع حق و باطل،سنت آزمایش و ابتلا،سنت ترف و مترفین،سنت استدراج و...[خرمشاهی،ج 2: 1231-1221].
سنتهای الهی سه ویژگی بسیار مهم دارند: 1.عام و فراگیرند[همان،ص 1221].
2.قیاسناپذیرند[پیشین] 3.ثابت و تغییرناپذیرند[معادیخواه،1372،ج 6: 3213].
عام و فراگیر بودن سنتهای الهی در قرآن به این صورت آمده است:
«یرید اللّه لیبین لکم و یهدیکم سنن الذین من قبلکم و یتوب علیکم و اللّه علیم حکیم»
[نساء/26]:خدا میخواهد راه سعادت را برای شما بیان کند و شما را به آداب(ستوده)آنان که پیش از شما بودند،راهبر گردد و بر شما ببخشاید،و خدا دانا و به حقایق امور آگاه است.
«قد خلت من قبلکم سنن فسیروا فی الارض فانظروا کیف کان عاقبة المکذبین.هذا بیان للناس و هدی و موعظة للمتقین»
[آل عمران/137 و 138]:پیش از شما مللی بودند و رفتند.در اطراف زمین گردش کنید تا ببینید چگونه عاقبت هلاک شدند آنان که وعدههای خدا را تکذیب میکردند.این(کتاب خدا)حجت و بیان است برای عموم مردم و پندی برای پرهیزگاران
فراگیر بودن سنتهای الهی این مطلب را یادآوری میکند که مردمان باید پند بپذیرند؛چراکه در صورت ارتکاب اعمالی،قطعا همان سنتهای معمول در حق گذشتگان گریبانگیر آنان نیز خواهد شد[خرمشاهی،ج 2:1221].در واقع،آشنایی با سنتهای کهن،راز بینش و شناخت است[معادیخواه،1372،ج 6: 3214].حضرت علی(ع)میفرماید:
«والیقین منها علی أربع شعب:علی تبصرة الفظنة،و تأول الحکمة،و موعظة العبرة،و سنة الاولین.فمن تبصر فی الفظنة تبینت له الحکمة،و من تبینت له الحکمة عرف العبرة،و من عرف العبرة فکأنما کان فی الاولین»
[نهج البلاغه،ترجمهی محمد دشتی،حکمت 31]:یقین(که از پایههای ایمان است)،خود بر چهار پایه استوار است:بینش زیرکانه،دریافت حکیمانهی واقعیتها،پند گرفتن از حوادث روزگار،و پیمودن راه درست پیشینیان.پس آنکه هوشمندانه به واقعیتها نگریست،حکمت را آشکارا ببیند و آنکه حکمت را آشکارا دید،عبرتآموزی را شناسد و آنکه عبرتآموزی را شناخت گویا چنان است که با پیشینیان میزیسته است.
قیاسناپذیری سنت الهی نیز یکی دیگر از ویژگیهاست. حضرت علی(ع)میفرماید:
«هو الذی اشتدت نقمته علی أعدائه فی سعة رحمته.و اتسعت رحمته لاولیائه فی شدة نقمته قاهر من عازه و مدمر من شاقه و مذل من ناواه و غالب من عاداه.و من توکل علیه کفاه.و من سأله أعطاه و من أقرضه قضاه و من شکره جزاه»
[نهج البلاغه،پیشین،خطبهی 90]: اوست خدایی که با همهی وسعت رحمتش،کیفرش بر دشمنان سخت است و با سختگیری که دارد،رحمتش همهی دوستان را فرا گرفته است.هرکس با او به مبارزه برخیزد،(خداوند)بر او غلبه میکند و هرکس دشمنی ورزد،هلاکش میسازد. هرکس با او کینه و دشمنی ورزد تیرهروزش کند.و بر دشمنان پیروز است.هرکس به او توکل نماید،او را کفایت کند و هرکس از او بخواهد میپردازد و هرکس برای خدا به محتاجان قرض دهد،وامش را بپردازد و هرکه او را سپاس گوید،پاداش نیکو دهد.
یک ویژگی مهم سنتهای الهی این است که ثابت و تغییرناپذیرند.قرآن کریم میفرماید:
«سنة اللّه فی الذین خلوا من قبل و لن تجد لسنة اللّه تبدیلا»
[احزاب/62].
«سنة اللّه التی قدخلت من قبل و لن تجد لسنة اللّه تبدیلا»
[فتح/23].
«فلن تجد لسنت اللّه تبدیلا و لن تجد لسنت اللّه تحویلا»
[فاطر/4].
تبدیل سنت خدا به این است که عذاب خدا را بردارند و به جایش عافیت و نعمت گذارند.و اما تحویل سنت عبارت از این است که عذاب فلان قوم را که مستحق آن شدهاند،به سوی قومی دیگر برگردانند[طباطبایی،1363،ج 17:89].
مراد از تدافع بین حق و باطل،تدافع اهل حق و باطل است. نکتهی مهم در این سنت،غلبهی حق بر باطل در همین دنیاست که البته با شرایطی همراه است؛زیرا جزا و پاداش اخروی در مورد اهل حق و باطل مسألهی روشنی است.در قرآن کریم آمده است:
«جاء الحق و زهق الباطل کان زهوقا»
[اسراء/81]: حق بیامد و باطل رفت که باطل از میان رفتنی است.
عبارت«باطل از میان رفتنی است»در آیهی شریفه،بر سنت امحای باطل دلالت دارد.همچنین،در آیهی دیگری میفرماید:
«بل نقذف بالحق علی الباطل فیدمغه فاذا هو زاهق»
[انبیا/18]: حق را بر باطل میافکنیم و(حق)آن را درهم میشکند و آن (-باطل)یکباره از میان میرود.در آیهی دیگری چنین آمده است:
«جاء الحق و ما یبدئ الباطل و ما یعید»
[سبأ/49]:حق بیامد و باطل نه(کاری را)آغاز میکند و نه دوباره به انجام میرساند.
پیروزی حق بر باطل در میدان حجت و استدلال و برهان نیز میتواند بخشی از پیروزی اهل حق بر باطل باشد.از برخی آیات قرآن نیز این مطلب فهمیده میشود و چنانکه گفتهاند،شواهدی در این زمینه در دست است[مصباح یزدی،1368:425].آیات شریفه زیر از این نمونهاند:
«و یرد اللّه أن یحق الحق بکلماته و یقطع دابر الکافرین.لیحق الحق و یبطل الباطل و لو کره المجرمون»
[انفال/7 و 8]:خدای متعال میخواهد که حق را با کلمات خویش استقرا دهد و دنبالهی کافران را ببرد تا حق را استقرا دهد و باطل را نابود کند؛هرچند گناهکاران را بد آید.
«و یمح اللّه الباطل و یحق بکلماته»
[شورا/24]:خدای متعال باطل را نابود میسازد و حق را با کلمات خویش استقرار میدهد.
برای تحقق وعدهی الهی در جهت نصرت مؤمنان شرایطی لازم است که برخی از آنها عبارتند از[خرمشاهی،ج 2:1221]:
«ولا تهنوا و لاتحزنوا و أنتم الاعلون ان کنتم مؤمنین»
[آل عمران/139]:سست مشوید و نگران نباشید که شما اگر واقعا ایمان داشته باشید،برترید.
«ثم ننجی رسلنا و الذین آمنوا کذلک حقا علینا ننج المؤمنین»
[یونس/103]:آنگاه رسولان و نیز کسانی را که ایمان آوردهاند، میرهانیم.بر عهدهی ماست که مؤمنان را رهایی دهیم.
«و کان حقا نصر المؤمنین»
[روم/47]:یاری کردن مؤمنان بر عهدهی ماست.
«بلی ان تصبروا و تتقوا و یأتوکم من فورهم هذا یمددکم ربکم بخمسة آلاف من الملائکة مسومین»
[آل عمران/125]:بله اگر شما صبر و ایستادگی در جهاد پیشه کنید و پرهیزگار باشید،چون کافران بر سر شما شتابان و خشمگین درآیند،خداوند پنج هزار فرشته را(با پرچمی که نشان مخصوص سپاه اسلام است)به مدد شما فرستد.
«قال موسی لقومه استعینوا باللّه و اصبروا ان الارض للّه یورثها من یشاء من عباده و العاقبة للمتقین»
[اعراف/128]:موسی به قوم خود گفت:از خدا یاری خواهید و صبر کنید که زمین ملک خداست و او به هرکس از بندگان خواهد واگذارد و حسن عاقبت و فیروزی مخصوص اهل تقواست.
«و لینصرن اللّه من ینصره»
[حج/40]:قطعا کسی که خداوند را یاری کند،خداوند نیز او را یاری میکند.
«یا أیها الذین آمنوا ان تنصروا اللّه ینصرکم و یثبت أقدامکم»
[محمد/7]:ای کسانی که ایمان آوردهاید،اگر خداوند را یاری کنید،یاریتان میدهد و گامهایتان را استوار میسازد.
«وأعدوالهم ما استطعتم من قوة و من رباط الخیل ترهبون به عدو اللّه و عدوکم و آخرین من دونهم لاتعلمونهم اللّه یعلمهم و ما تنفقوا من شئ فی سبیل اللّه یوف الیکم و أنتم لاتظلمون»
[انفال/60]:و شما ای مؤمنان،در مقام مبارزه با کافران خود را مهیا کنید و تا آن حد که بتوانید از آذوقه و آلات جنگی و اسبان سواری برای تهدید دشمنان خداوند و دشمنان خودتان فراهم سازید و بر قوم دیگری که شما بر دشمنی آنان آگاه نیستید و خدا از آن آگاه است نیز مهیا باشید و آنچه در راه خدا صرف میکنید، خدا تمام به شما عوض خواهد داد و هرگز به شما ستم نخواهد شد.
«یا ایها الذین آمنوا اذا لقیتم فئة فاثبتوا و اذکروا اللّه کثیرا لعلکم تفلحون»
[انفال/45]:ای کسانی که ایمان آوردهاید،آنگاه که گروهی با شما روبهرو شدند،ثابت قدم باشید و خداوند را فراوان یاد کنید؛باشد که رستگار شوید.
نکتهای که باید مؤمنان در باب سنت پیروزی بر دشمنان به آن توجه کنند،توجه به شرایط آن است و این سنتها،مقید و مشروط هستند.توضیح اینکه:شکست ظاهری مؤمنان از دشمنان در صورت اختلاف،عدم اطاعت از فرمانده،ریا،غرور و مانند آن نیز از سنتهای الهی است که سبب مبتلا شدن به مصیبتها و رنجها خواهد شد؛چنانکه در«جنگ احد»چنین شد.یکی از نویسندگان در رابطه با مسألهی رهبری مینویسد:«مسأله رهبری نقش بسیار مؤثری در سرنوشت اقوام و ملل دارد،ولی نباید فراموش کرد که ملتهای بیدار همواره رهبران لایق را به رهبری خویش میپذیرند و رهبران نالایق،زورگو و ستمکار در برابر خشم و ارادهی آهنین ملتها درهم کوبیده میشوند»[مکارم شیرازی و دیگران،ج 7:212].
در قرآن کریم آمده است:
«ان اللّه لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم»
[رعد/11]:خداوند وضع هیچ ملتی را عوض نمیکند تا که خودشان تغییری در خود ایجاد کنند.
بنابراین آیه،هیچ ملّتی از بدبختی به خوشبختی نمیرسند، مگر اینکه عوامل بدبختی را از خود دور سازند.و برعکس،یک ملت خوشبخت را بدبخت نمیکند،مگر آنکه خودشان موجبات بدبختی برای خویش فراهم آورند[مطهری،1374: 112].یعنی این خود سنت الهی است که سرنوشت ملتها را به دست خود آنها سپرده است.دعا،صدقه و توکل هرکدام یک سنت الهی هستند و تقوا،تلاش و پایداری نیز سنتهای الهی هستند.
1.ابن مکرم(ابن منظور)،جمال الدین،لسان العرب.ج 31.نشر ادب حوزه قم.1405 هـ.
2.فتح اللّه احمد.معجم ألفاظ الفقه الجعفری.بینا.بیجا.1415 هـ. 3.قلعجی،محمد.معجم لغة الفقهاء دارالنفائس.بیروت.1408 هـ. 4.مصباح یزدی،محمد تقی.جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن.مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی،تهران.چاپ اول.1368.
5.خرمشاهی بهاء الدین.دانشنامهی قرآن.ج 2. 6.معادیخواه عبد المجید،فرهنگ آفتاب«فرهنگ تفصیلی مفاهمیم نهج البلاغه» نشر ذره.تهران چاپ اول.1372.
7.طباطبائی سید محمد حسین.تفسیر المیزان.ترجمهی سید محمد باقر موسوی همدانی.بنیاد علمی و فکری علامه طباطبائی با همکاری مرکز نشر فرهنگی رجا مؤسسه انتشارات امیرکبیر.تهران.1363.
8.مکارم شیرازی ناصر و جمعی از نویسندگان.تفسیر نمونه.ج 7. دارالکتاب الاسلامیه.
9.مطهری مرتضی.عدل الهی.انتشارات صدرا.قم.1374.