یکی از طرحهای پژوهشی که در گروه علوم اجتماعی بنیاد پژوهشهای اسلامی، مورد مطالعه و بررسی نگارنده قرار گرفته است، «اجتماعات در قرآن کریم»میباشد.منظور این سات که واژهها و آیات قرآنی که بیانگر جوانب مختلف زندگی اجتماعی هستند مورد مطالعه و تحقیق قرار گیرند، تا ان شاء اللّه کوششی باشد در جهت دستیابی به نظریات جامعهشناختی اسلام و مشخص شدن چهارچوب نظری«جامعه اسلامی».
به عنوان اوّلین گام، موضوعی که مورد بررسی و تحقیق قرار گرفت، سنّتهای اجتماعی در قرآن کریم است.در این مقاله سعی بر معرّفی خلاصه و چکیدهای از آنچه در این تحقیق به دست آمده است، میباشد.
طبق نظر اسلام، جامعه انسانی همچون سایر مخلوقات الهی تحت سنن و قوانین معینی به حیات خویش ادامه میدهد، در اهیمت شناخت این«سنن»و خصوصیات آن، جای هیچگونه شکی نیست.از آنجا که جامعه ما یک جامعه اسلامی است و در جهت رسیدن به مدینه فاضله اسلام در حرکت میباشد، شناختن این سنتها، واجب میباشد با شناخت این سنن و قوانین است که جامعه اسلامی میتواند راه صلاح را از فساد تشخیص بدهد و به هدف والای خود که همان آرمانهای اسلامی در زندگی اجتماعی است نایل آید.
بدین منظور آیات قرآنی که به گونهای بیانکننده سنتهای اجتماعی میباشند،
استخراج و با توجه به محتوا تقسیمبندی و طبقهبندی شده است و سنتهای مختلف اجتماعی همراه با خصوصیات آنها مشخص شده و مورد مطالعه قرار گرفتهاند، ضمنا در تفسیر آیات مورد مطالعه، از تفاسیر المیزان، مجمع البیان و المنار استفاده شده است.گزارش نهایی تحقیق شامل فصول زیر میباشد:
مقدّمه:
فصل اوّل-بحثی در قانونمندی جامعه
فصل دوّم-سنت اختیار و مسؤولیت انسان
فصل سوّم-سنت ظهور و سقوط امتها
فصل چهارم-سنت ارسال رسل
فصل پنجم-سنت هدایت و اضلال الهی
فصل ششم-سنت پیروزی حق بر باطل
فصل هفتم-سنت مجازات
فصل هشتم-سنت مهلت دادن
فصل نهم-سنت امتحان و ابتلا
فصل دهم-سنت عبرتآموزی
نتیجه
اکنون به معرفی مختصر مباحث فوق میپردازیم:
آنچه در مقدمه کتاب آمده است، اهمیت و هدف موضوع مورد بحث و اشاره به روش مورد استفاده در پژوهش میباشد.
یکی از موضوعات مورد بحث در جامعهشناسی، قانونمند بودن جامعهها میباشد، معدودی از جامعهشناسان به صورتی منکر وجود قوانین اجتماعی هستند و یا اگر به وجود چنین قوانینی معتقدند، آنها را از نوع دقیق علمی نمیپندارند، عده دیگری از جامعهشناسان که شاید بتوان گفت اکثریت قریب به اتّفاق آنانند، قانونمند بودن جوامع را باور داشته ولی برداشت آنها نسبت به قوانین اجتماعی متفاوت است.جامعهشناسان از این لحاظ به گروههایی چند تقسیم میشوند، عمدهترین برداشتها و این گروهها عبارتند از:
1-عدهای«قانونمندی»جامعه را یا صریحا و یا تلویحا نفی کردهاند و فقط تاریخ را قانونمند و علمی میدانند.
2-جمعی به نحوی جامعه را قانومند میدانند، اما عقیده دارند که«قوانین اجتماعی»از«قوانین تاریخی»که مورد تحقیق فیلسوف تاریخ است، متمایزند.
3-عدهای هردو را قانومند میدانند و اما اصالت را به فسلسفه تاریخ میدهند.
4-گروه دیگری قائل به قانونمندی جامعهاند و درصدد جدا ساختن جامعهشناسی از فلسفه تاریخ نیستند.
5-عدهای قائل به نسبیهت قوانین اجتماعی و تاریخی میباشند.
اسلام، معتقد به وجود قوانین اجتماعی است.آیات و روایات متعددی در این زمینه وجود دارد علاوه بر این نصوص، دلایل عقلی نیز حکم بر وجود قانون در زندگی اجتماعی میکند.واژه خاصی که در متون اسلامی برای قانونمندی جامعه و تاریخ به کار میرود«سنهت»است.برخی از سنن الهی در قرآن کریم با همین لفظ مشخص شدهاند ولی هستند آیاتی که اگرچه این واژه در آنها به کار نرفته ولی بیان کننده نوعی از سنن الهی هستند.آنچه مورد بحث و مطالعه ما قرار میگیرد سنتهای اجتماعی که دستهای از سنن الهی هستند، میباشد.ویژگیهای آن سنتها عبارتند از:
1-عمومیت داشتن-این سنتها فراگیر بوده و قابل تخلف نیستند.
2-عدم تبدیل و تحویلپذیری.
3-خدائی بودن-سنن الهی و از آن جمله قانونمندیهای اجتماع«سنة اللّه»اند.
4-آزاد و مختار بودن انسانها-وجود سنن الهی به معنای وجود جبر و نبودن اختیار نیست.
5-اجتماعی بودن-زمینه عمل این سنتها جامعه است و از حدّ فاعل آنها درمیگذرد.
6-این جهانی بودن-سنن اجتماعی اختصاص به این جهان دارند.
7-صلاح اندیشی-هدف سنن الهی این است که جهان را به مصلحت هدایت کند.
ادعای وجود سنتهای الهی در زندگی اجتماعی ممکن است موجب بروز این شبهه شود که انسان موجودی بدون اختیار و مجبور میباشد، برای رفع این شبهه یا وجود آن و روشن شدن جایگاه جبر و اختیار در زندگی انسان، متفکرین اسلامی به مباحث مفصلی پرداخته و به خصوص فلاسفه و متکلّمین نظرهای مشروح و متفاوتی در این زمینه ابراز داشتهاند که به صورت«امر بین الامرین»مورد قبول امامیه قرار گرفته است.به منظور پاسخ به شبهه فوق، ما از موضوع مورد بحث خود استفاده کرده، مختار بودن و مسؤولیت انسان در قبال زندگی اجتماعیش را به عنوان یکی از سنتهای الهی مورد بحث قرار دادهایم.
نمونههایی از آیاتی که مورد بحث ما قرار گرفتهاند، عبارتند از:
ان اللّه لا یغیّر ما بقوم حتّی یغیّرو ما بانفسهم(رعد:11).
برمبنای آیه فوق، ایجاد هر نوع تغییری در احوال جوامع و امتها بستگی به تغییری دارد که مردم آن جوامع در احوال فردی خویش به وجود بیاورند.زمینه ایجاد سعادت و شقاوت، نعمت و نقمت، نجات و هلاکت مردم جوامع مختلف را خود آن مردم به وجود میآورند:
ظهر الفساد فی البرّ و البحر بما کسبت ایدی الناس(روم:41).
فساد و پریشانی به کرده خود مردم در همه بر و بحر زمین پدید آمد.
یکی از سنن الهی درباره همین موضوع، سنت ارسال رسل از طرف خداوند متعال برای هر امتی است، خداوند به منظور هدایت هر امتی پیامبری فرستاده است تا آن امت را هدایت کند و پس از بعثت پیامبر است که برخی از مردم هدایت میشوند و گروهی به راه ضلات میروند.بنابراین خداوند امکان هدایت مردم را فراهم ساخته و این خود مردمند که پس از اتمام حجت راه صواب یا ناصواب را اختیار میکنند:
و لقد بعثنا فی کلّ امّة رسولا أن اعبدوا اللّه و اجتنبول الطاغوت فمنهم من هدی اللّه و منهم من حقّت علیه الضلالة(نحل:36).
و ما در میان هر امتی پیغمبری فرستادیم تا به خلق ابلاغ کند که خدای یکتا را بپرستید و از بتان و فرعونیان دوری کنید پس(در نتیجه دعوت رسول)بعضی مردم را خدا هدایت کرد و بعضی دیگر را در ضلالت و گمراهی ثابت ماندند.
براساس آیاتی که مورد مطالعه ما قرار گرفته است مشخص میشود که انسانها در زندگی خود مجبور نبودهاند بلکه دارای نوعی اختیار هستند و نسبت به کارهای خود مسؤول میباشند و وجود سنن الهی به معنای وجود قوانین و مقررات جبر مآبانهای نیست که انسانها نتوانند از آنها به هیچوجه تخلف کرده و کاملا مطیع و فرمانبردار آنها باشند.انسان میتواند براساس سنن الهی با همان سنتهای حقّه الهی مخالفت کرده بهطور موقّت هم که شده امیال و هواهای نفسانی خود را اطاعت کند.
یکی از سنن الهی این است که هر امتی دارای سرنوشت و مدت دوام مشخص و معینی است.خداوند برای هر امت، دورهای را معین فرموده که پس از سپری شدن این دوره از بین خواهد رفت.بنابراین طبق سنن الهی، امتها به وجود میآیند و دورانی را به حالات مختلف توحید، شرک، کفر و مانند اینها میگذرانند و دچار تحولاتی میشوند و از بین میروند:
و لکلّ امّة اجل فإذا جاء اجلهم لا یستأخرون ساعة و لا یستقدمون(اعراف:34).
هر قومی را دوره و اجل معینی است که چون فرا رسد لحظهای پس و پیش یا تقدیم و تأخیر نتوانند کرد.
و إن من قریة الاّ نحن مهلکوها قبل یوم القیمه او معذّبوها عذابا شدیدا کان ذلک فی الکتاب مسطورا(بنی اسرائیل:58).
هیچ شهر و دیاری در روی زمین نیست جز آنکه پیش از ظهور قیامت اهل آن شهر را یا هلاک یا به عذاب سخت معذب میکنیم.این حکم در کتاب ازلی خدا ثبت یا نقش است.
این سنت بیانگر نظر اسلام در مورد تحولات تاریخ است که نوعی نظریه دورانی( cilcyC )تاریخ را تأیید میکند یعنی طبق سنن الهی، امتها به وجود میآیند و دورانی را در حالات مختلف میگذرانند و از بین میروند اما در نهایت جامعهای ایجاد خواهد شد که لبریز از عدل و برابری و تأمینکننده کمال و تعالی انسان است.
یکی از سنتهای الهی این است که خداوند متعال در میان هر امتی پیامبری برمیانگیزد تا آنان را به راه راست و دین حق هدایت کرده و از ضلالت و گمراهی برهاند.در نتیجه عدهای دعوت حق را قبول کرده هدایت میشوند و گروهی نیز راه گمراهی و ضلالت را میپیمایند.این جریان در مورد تمامی امتها صادق بوده است و اختصاص به جامعه معینی ندارد.اجرای این سنت در جهت اتمام حجّت خداوند بر بندگانش میباشد و بنابر همین سنّت است که گفته میشود زمین هیچگاه خالی از حجّت نیست، همواره پیغمبر و یا هادی دیگری وجود دارد که به امر خدا مردم را به سوی حق هدایت کند و آنان را از گمراهی برهاند.
علی رغم این امر، همواره در امم و جوامع، گروهها و افرادی هستنتد که از دین حق پیروی نکرده به طغیان و گردنکشی میپردازند، این پدیده بیانکننده وجود نوعی اختیار و آزادی انسان در عمل اوست و روشنگر این مطلب است که خداوند از بندگان خویش سلب اختیار نفرموده، به علاوه به شکلی به عنایت و لطف خاص پروردگار نسبت به بندگانش منتهی میشود.این الطاف بیکران خداوندی است که قید ارسال رسل و اتمام حجت را قبل از عذاب و هلاکت اقوام طاغی قرار داده است.
و لکلّ امّة رسول فاذا جاء رسولهم قضی بینهم بالقسط و هم لا یظلمون (یونس:47).
و برای هر امتی رسولی است که هرگاه رسول آنها آمد و حجت تمام شد(بر مؤمن و کافر)حکم به عدل شود بر هیچکس ستم نخواهد شد.
و لکلّ قوم هاد(رعد:7).
و هر قومی را راهنمائی است.
و ما اهلکنا من قریة الاّ منذرون(شعراء:208).
و ما اهل هیچ دیاری را تا رسولی به هدایت و اتمام حجت نفرستادیم هلاک نکردیم.
هدایت به معنای نشان دادن راه و یا نشان دادن هدف به انسانها و سنتی الهی است که اشعار بر الطاف بیکران خداوند نسبت به بندگانش دارد.هدایت پروردگار در معنای عمومی تمامی موجودات را شامل میشود، در صورتی که در معنای خاص شامل انسانهای خاصی(مؤمنان)میگردد.
در مقابل هدایت، ضلالت قرار دارد و آن به معنای گمراهی و اتخاذ راه و هدف، غیر از راه و هدفی که خداوند متعال به عنوان کمال مطلوب برای انسان تعیین کرده است، میباشد و در مواقع پیروی از هوای نفس و شیطان را شامل میشود.
هدایت و ضلالت هرکدام دارای اقسامی میباشد که با توجه به آیات قرآن و نظر مفسرین از هرکدام طبقهبندیهایی به عمل آمده است.
وسایل و راههای هدایت طبق آیات شریفه قرآن عبارتند از:قرآن، پیامبران الهی، آیات الهی، ابتلا و امتحان الهی، نحوه زندگی گذشتگان، مثلها و شرح صدر.
هدایت و اضلال الهی هرکدام نتیجه خاصی در زندگی انسان برجای میگذراند که در سعادت یا شقاوت فرد و جامعه انسانی نمایان میشود.
اراده خداوند بر پیروزی حق و شکست و نابودی باطل تعلق گرفته است و این اراده خداوندی یکی از سنتهای اوست.اگرچه خداوند با عنایت به الطاف بیکران خود تمامی بندگانش را مورد مرحمت قرار داده است و به آنها نعمات مادی و مواهب خویش را اعطا میفرماید اما اگر بندگان ناسپاسی کردند و کفران نعمت بر جای آورنند به دست خود نعمت را تبدیل به نقمت و خیر را تبدیل به شر میکنند و به عنوان مظاهر باطل عرض وجود میکنند.در اینجاست که سنتهای الهی همواره در جهت پیروزی حق بر باطل بوده است و همین سنت دلالت بر هلاکت امم و جوامع ستمگر و کافر و پیروزی امم و جوامع مؤمن و متقی دارند:
کتب اللّه لأاغلبنّ انأ و رسلی إنّ اللّه قویّ عزیز(مجادله:21).
خدا(به لطف خود در لوح محفوظ)نگاشته و حتم گردانیده که البته من و رسولانم(به دشمنان)غالب شویم که خدا بیحد قوی و مقتدر است.
در جریان زمان، مقاطعی پیش میآید که-اگر بهطور موقت-حق و طرفداران آن در اقلیت قرارمیگیرند به صورت ظاهر باطل بر حق غلبه پیدا میکند.این سنت را خداوند در قرآن کریم بیان فرمود که:«تلک الایام نداولها بین الناس»اما این امر به هیچوجه به معنای شکست واقعی حق و پیروزی باطل نیست، چون سنت خداوند عکس این مطلب را افاده میکند.این نیز از سنن الهی است که حق را با باطل رودررو میکند ولی همواره پیروزی را نصیب حق میفرماید.جالب اینجاست که درگیری حق با باطل ناگهانی صورت میگیرد، و آن وقتی است که دیگر کسی امید نمیبرد که حق پیروز شده است و باطل از بین میرود ولی این سن همیشگی خداوند است که در درگیری بین حق و باطل، در چنین شرایطی ناگهان حق را پیروز کرده، باطل را نابود میفرماید:
إن یمسسکم قرح فقد مسّ القوم قرح مثله و تلک الایام نداولها بین الناس و لیعلم اللّه الذین آمنوا و یتّخذ منکم شهداء و اللّه لا یحبّ الظّالمین و لیمحّص اللّه الذین آمنوا و یمحق الکافرین(آل عمران:141-140).
اگر به شما(در جنگ احد)آسیبی رسید به دشمان شما نیز(در بدر)شکست و آسیبی سخت رسید چنانکه آنها مقاومت کردند، شما نیز باید مقاومت کنید، این روزگار را به اختلاف احوال(گاهی فتح و غلبه و گاهی شکست و مغلوبیت)میان خلایق میکنیم که مقام اهل ایمان به امتحان معلوم شود تا از شما مؤمنان آن را که ثابت در دین است گواه دیگران کند و خداوند ستمکاران را دوست ندارد و تا آنکه (به این اختلاف نیک و بد روزگار)اهل ایمان را از هر عیب و نقص پاک و کامل و کافران را به کیفر ستمکاری محو و نابود کند.
خداوند در آیات مختلفی وعده فرموده که مؤمنان را وارثان زمنی کند:
وعد اللّه الذین آمنوا منکم و عملوا الصالحات لیستخلفنّهم فی الارض کما استخلف الذین من قبلهم و لیمکنّن لهم دینهم الذّی ارتضی لهم و لیبدّلنّهم من بعد خوفهم امنا (نور:55).
و خدا به کسانی که از شما بندگان(به خدا و حجت عصر عج)ایمان آرد و نیکوکار شود وعده فرموده که(در ظهور امام زمان(عج))در زمین خلافت دهد(و به جای امم سالفه حکومت و اقتدار بخشد)چنانکه امم صالح پیامبران سلف جانشین پیامبران خود شدند و علاوه بر خلافت، دین پسندیده آنان را(که اسلام واقعی است) به همه ادیان تمکین و تسلط عطا کند و به همه مؤمنان پس از خوف و اندیشه از دشمنان ایمنی کامل دهد.
در راستای سنّت فوق، سنتی دیگر از سنن الهی قابل تشخیص است و آن عبارت است از خذلان و نابودی کافران و اهل ظلم و فساد و به بیانی تمامی کسانی که به نحوی از انحاء با پیروزی حق مقابله کرده سدّی در راه پیشرفت اسلام به وجود آوردهاند.
عمل این افراد ممکن است به صورت تکذیب انبیاء، ظلم به مردم، ظلم به خود، اسراف در کفر، فساد عمومی، روابط اجتماعی مبتنی بر بیانصافی، طغیان در معیشت، تکذیب بعث و نشر در قیامت و ثواب و عقاب آخرت، طغیان بر خداوند، فراموشی موعظههای الهی و یا جلوههای دیگر ظلم و کفر و شرک بوده باشد.
آیاتی ه بیانگر این سنت میباشند به چهار دسته به صورت زیر تقسیم شدهاند. دسته اوّل:آیاتی که جنبه کلی داشته و سنت الهی هلاکت جوامع ظالم و کافر را بیان میدارند و به عنوان نمونه:
و کم قصمنا من قریة کانت ظالمة و انشأنا بعدها قوما آخرین(انبیاء:11).
و چه بسیار مردم مقتدری در شهرها و دیارها بودند که ما به جرم ظلم و ستمکاری آنها را درهم شکسته و هلاک کردیم و قومی دیگر را به جای آنها بیافریدیم.
و الذین کذّبوا بایاتنا سنستدرجهم من حیث لا یعلمون(اعراف:182).
و آنان که آیات ما را تکذیب کردند، به زودی به عذاب و هلاکت میافکنیم از جائی که فهم آن نمیکنند.
در این آیه، یک سنت دیگر خداوندی بیان شده است و آن سنت استدراج میباشد.منظور از این سنت این است که خداوند برای کافران نعمتها را پشت سر هم تجدید میکند تا بدین وسیله آنان با التذاذ به این نعمتها از ذکر پروردگار غافل شده و خداوند آنها را مورد امتحان قرار بدهد.و این غفلت آنها از یاد خدا موجب این میشود که اطمینان و آرامش دلهایشان را از دست بدهند و لذا بیش از پیش به اضطراب درونی دچار شوند و سرانجام به عذاب سخت ملحق شوند.
دسته دوّم:آیاتی که بیانگر هلاکت اقوام و جوامعی میباشند که پیامبران الهی را تکذیب کردهاند و با آنها به مقابله پرداختهاند، به عنوان نمونه:
و کأین من قریة عتت من امر ربّها و رسله فحا سبناها حسابا شدیدا و عذّبناها عذابا نکرا(طلاق:8).
و چه بسیار مردم دیاری که از امر خدا و رسولانش سرپیچیدند(و کافر شدند)اما هم آنان را به حساب سخت مؤاخذه کردیم و به عذاب شدید معذب ساختیم.
فلمّا جاء هم نذیر ما زادهم الاّ نفورا، استکبارا فی الارض و مکرا السیئ و لا یحیق المکر السّیئ الاّ باهله(فاطر:42).
و آنگاه که رسولی بر آنها آمد چیزی جز مخالفت و نفرت نیفزودند، بدین جهت که میخواستند در زمین تکبّر و گردنکشی کنند و مکر(در اعمال بد)اندیشند و مکر زشت و فکر بدکاری جز صاحبش احدی را هلاک نخواهد کرد.
در این آیه سنتی دیگر از سنن اجتماعی خداوندی قابل تشخیص است و آن سنت مکر میباشد یعنی خداوند دلهای آنها را علاقهمند و شیفته دنیا و شهوات مادی و زیباییهای آن میسازد و سپس سنت استدراج را در موردشان به اجر درمیآورد.
دسته سوّم-آیاتی که سرنوشت هلاکت بار قوم خاص و معینی را بیان میکنند. در این قسمت آیات مربوط به سرنوشت اقوتم:عاد، ثمود، ارم، فرعون، لوط، بنی اسرائیل مورد مطالعه و بحث قرار گرفتهاند.
دسته چهارم-آیاتی که افراد و گروههای مخالف انبیاء و ادیان الهی را مشخص میکنند به عنوان نمونه:
و إذا أردنا أان نهلک قریة أمرنا مترفیها ففسقوا فیها فحق علیها القولم فدمّر ناها تدمیرا(بنی اسرائیل:16).
و ما چون اهل دیاری را بخواهیم(به کیفر گناه)هلاک سازیم پیشوایان و متنعمان آن شهر را امر کنیم(به طاعت، ولی آنها)راه فسق و تبهکاری و ظلم در آن دیار پیش گیرند و آنجا تنبیه و عقاب لزوم خواهد یافت، آنگاه همه را(به جرم بدکاری)هلاک میسازیم.
یکی از سنن الهی در عذاب و نابودی جوامع کفر و شرک، مهلت دادن به آنها تا مدتی معین و سپس هلاکت آنان است.یعنی سنت الهی بدین قرار نیست که جوامع را بلافاصله پس از رواج ظلم، ستم، کفر و شرک هلاک نماید، بلکه مدتی بنابر اراده خویش به آنان مهلت میدهد تا آنان را آزموده و حجت را به آنها تمام فرماید و ضمنا در همین زندگی دنیا و لذتجوئی آنان از تنعمات مادی، آنها را به نوعی عذاب گرفتار کند.البته این سنت یکی از مظاهر الطاف خداوندی است:
و ربّک الغفور ذو الرّحمة، لو یؤاخذهم بما کسبوا لعجّل لهم العذاب بل لهم موعد لن یجدوا من دونه موئلا(کهف:58).
خدای تو دارای آمرزش و رحت است و اگر خواهد تا خلق را به کردارشان مؤاخذه کند، همانا در عذابشان تعجیل کند و لیکن برای آن عذاب وقت معینی است که از آن هرگز پناه و گریز گاهی نخواهد یافت.
و الّذین کذّبوا بآیاتنا سنستدرتجهم من حیث لا یعلمون.و املی لهم إنّ کیدی متین(اعراف:182-183).
و آنان که آیات ما را تکذیب کردند به زودی آنها را به عذاب و هلاکت میافکنیم از جائی که فهم آن نمیکنند، روزی چند به آنها مهلت میدهمی که همانا مکر و عقاب ما بس شدید به آنها رسد.
به منظور پیروزی حق بر باطل و پس از هلاک کافران و ستمگران، این مؤمنان هستند که جانشین آنها میشوند، به عنوان نمونه از آیات مورد مطالعه: و لقد اهلکنا القرون من قبلکن لمّا ظلموا و جاءتهم رسلهم بالبیّنات و ما کانوا لیؤمنوا کذلک نجزی القوم المجرمین.ثمّ جعلنا کم خلائف فی الارض من بعدهم لننظر کیف تعلمون(یونس:13-14).
و ما اقوام و مللی را پیش از شما به کیفر ظلمشان به دست هلاکت سپردیم و با آنکه پیمبران با آیات و معجزات بر آنها آمد باز هیچ ایمان نیاوردند ما هم اینگونه مردم زشت بدعمل را به کیفر میرسانیم سپس ما بعد از(هلاک)آنها شما را در زمین جانشین کردیم تا بیازمائیم و بنگریم که تا چه عمل خواهید کرد.
یکی از سنن الهی که در ارتباط کامل با سایر سنن الهی بوده است و به عنوان مرحلهای از مراحل زندگی بشر میتوان از آن یاد کرد، این است که خداوند متعال بندگان خویش را مورد آزمایش و امتحان قرار میدهد این سنت همانند سایر سنن الهی عمومیت داشته، هم در مورد امم کافر و مشرک و هم در مورد امتهای مؤمن و موحد مجرا است.امتحان مؤمن به سبب تمیز فضایل و از رذائلش میباشد و امتحان کافر به منظور روشن شدن عمل و رفتار اوست.به همین وسیله افراد سعید به سعادت و اشقیاء به شقاوت میرسند و ضمنا این گروهها و یا منافقین در بوته آزمایش قرار گرفته عملشان مشخص میشود و در نتیجه سنن دیگر الهی اجرا میشود یعنی سنت پیروزی حق بر باطل و یا سنت نابودی و هلاکت مشرکین.
گفتیم علت وجود این سنت آشکار شدن نحوه رفتار مردم است تا در نتیجه خداوند اجرا و جزاء آنها را عطا فرماید:
الّذی خلق الموت و الحیوة لیبلوکم أیّکم أحسن عملا(ملک:2).
خدایی که مرگ و زندگی را آفرید که شما بندگان را بیازماید تا کدام نیکوکارتر(و خلوص اعمالش بیشتر)است.
سنّت امتحان به لحاظ عمومیت تمامی افراد و گروههای اجتماعی را شامل میشود.بنابراین اولیاء خدا نیز از این امر مستثنی نیستند، آیات متعددی در قرآن در این زمینه نازل شده است.آیاتی که بیانگر اجرای سنت امتحان در مورد حضرت ابراهیم(ع)، حضرت داوود(ع)، حضرت سلیمان)ع)، و یا اقوام کافر و مسلم میباشند.
اسباب و وسایل امتحان متعدد و گوناگونند، انسانها یا به وسیله نعمات الهی مورد امتحان قرار میگیرند و یا به وسیله نقمات حضرت باری آزمایش میشوند.طبق آیات قرآن اسباب و وسایل امتحان عبارتند از:
زینتهای زمین، احکام کتاب الهی، شدائد و محن، آسایش و خوشی، داوری در اختلافات مردم، رسیدن ظاهری به مقام دنیوی، فضل پروردگار، معجزات و کارهای خارق العاده، نجات از طاغوت، نیکیها و بدیها، فسق و نافرمانی، ارسال رسل، فتنهانگیزی، تأخیر عذاب و مهلت دادن به کافران، محرمات الهی، شکست و پیروزی، پیدایش اختلاف، ترس، گرسنگی، نقصان اموال و نفوس، مال و جان، مواهب مادی، القائات شیطان، فرزندان، عهد و قسم، جنگ کفر و ایمان، و گروههای مختلف مردم و تفاوت مراتب آنها.
از جمله اغراض بیان حال و سرنوشت جوامع گذشته، عبرتآموزی به امتهای حال و آینده است و این یکی از سنتهای الهی است که خداوند سنن خویش را برای بندگانش بیان میفرماید تا مردم هر عصری از آنها پند گرفته و خداوند از این طریق به صورتی با آنان اتمام حجت میفرماید.
و کم اهلکنا قبلهم من قرن هم أشدّ منهم بطشا فنقّبوا فی البلاد، هل من محیص؟انّ فی ذلک لذکری لمن کان له قلب اوالقی السّمع و هو شهید (ق:36-37).
و چقدر طوایفی را پیش از اینان هلاک گردانیدیم که با قهر و قوتتر از اینان بودند و در هر دیار راه جستند، آیا با همه نیرومندیشان راه نجاتی(از قهر حق برخود) یافتند؟در این هلاک پیشینیان پند و تذکر است آنرا که قلب هوشیاری باشد یا گوش دل به کلام حق فر دهد و به حقانیتش توجه کامل کند.
آیات متعددی در قرآن کریم وجود دارد که انسانها را دعوت به«سیر فی الارض»و مشاهده و مطالعه احوال و سرنوشت جامع گذشته میکند تا از این راه عبرت بگیرند، با شناخت حق از باطل به خود بیایند و از گرایش به باطل پرهیز کنند.
براساس مطالب مورد بحث در این تحقیق، مشخص میشود که از نظر اسلام، جامعه دارای قوانین و سنتهای مشخص و معینی است و این سنتها و قوانین تغییرناپذیر بوده و بر کلیه امتها و جوامع در تمامی زمانها و مکانها صدق میکند.
نکته قابل توجه و مهم در سنتهای الهی این است که این سنن باهم ارتباط کامل و هماهنگ داشته و یکی پس از دیگری یا در نتیجه اجرای سنتهای دیگری به اجرا درمیآیند.
نمودار زیر نشانگر چگونگی ارتباط این سنتها با یکدیگر میباشد: نمودار ارتباط و هماهنگ و متقابل سنتهای اجتماعی در قرآن کریم
قرآن کریم
علامه طباطبائی:تفسیر المیزان.
علامه طبرسی:تفسیر مجمع البیان.
عبده:تفسیر المنار.
آیت اللّه سیّد محمّد باقر صدر:سنتهای تاریخ در قرآن.
دفتر همکاری حوزه و دانشگاه:درآمدی بر جامعهشناسی اسلامی.
علامه طباطبائی:اسلام و اجتماع.
ژرژ گورویچ:جبرهای اجتماعی و اختیار یا آزادی انسان، ترتجمه حسن حبیبی.
محمد تقی جعفری:جبر و اختیار.
ابن خلدون:مقدّمه، محمد پروین گنابادی.
شهید مطهری:نقدی بر مارکسیسم.
شهید مطهری:جامعه و تاریخ.
محسن مهدی:فلسفه تایخ ابن خلدون.