«هماندیشی تحلیل تجربه و دستاوردهای نظام اسلامی در حوزهی تفسیر و ترجمهی قرآن و راهکارهای دستیابی به چشمانداز ترسیم شده در بیانیهی گام دوم»
گروه: تفسیر قرآن
ارائه دهنده: حج الاسلام سید محمدحسن جواهری - علی مدبر - سیدمحمدرضا صفوی - سیدمحمود طیب حسینی - سعید بهمنی
زمان برگزاری: 13 / 9 / 1398
- آقای طیّب حسینی:
دستاوردهای انقلاب اسلامی در حوزه علوم قرآنی
موضوعی که به بنده
پیشنهاد کردند دستاوردهای انقلاب اسلامی در چهل سال گذشته، در حوزهی ترجمه و
تفسیر و آنچه که در گام دوم بیانیهی مقام معظّم رهبری مدنظر قرار گرفته است. البته مرور آثار گذشته در تخصّص بنده نیست
و اگر احیاناً به آن ورود پیدا کنیم از باب اطّلاعاتی است که جمعآوری کردیم، فکر
میکنم در آن حوزه باید متخصّصان مختلف وقت بگذارند و کارهایی که انجام شده است را
به طور دقیق و با آمار صحیح به ما گزارش بدهند. من جستجو کردم و یک اطّلاعات کلّی
به دست آوردم که به نظر من در این زمینه
مسالهی مبهم زیادی نداریم که بخواهیم
پیرامون آن بحث کنیم. اما تأثیر شگرف انقلاب اسلامی بر حوزهی مطالعات
قرآنی، تفسیری، معارف قرآن، از ترجمهی قرآن گرفته تا مباحث بسیار عمیق تفسیر
موضوعی که شاید امروز از تفسیر قرآن سختتر باشد و این امر بیشک تأثیر شگرف
انقلاب اسلامی در این زمینهها است.
ترجمه قرآن
بنده چند محور را مرور
میکنم تا بیشتر بحث، روی خلأهایی که احساس میکنم متمرکز باشد. بعد از انقلاب
اسلامی در حوزهی ترجمهی قرآن، حدود 150 ترجمهی با سبکها و سلیقههای مختلف و با در نظر گرفتن
مخاطبین آن تولید شده است که کاری است
بسیار ارجمند، همچنین تألیف در حوزهی تفسیر نسبت به قبل از انقلاب فوق العاده
گسترش پیدا کرده است. گرچه قبل از انقلاب بعضی از عالمان ما وارد تفاسیر مهمّ
اجتماعی هم شده بودند، مثل مرحوم علامه طباطبایی، مرحوم طالقانی و دیگران، امّا
بعد از انقلاب اینگونه مطالعات، به ویژه در حوزهی مربوط به ادارهی حکومت -یعنی
تفسیری که اجتماعی و سیاسی باشد- بسیار گسترده شد. بعد از انقلاب، وارد حوزههای
میان رشتهای شدیم، و در زمینهی مطالعات علوم انسانیِ دینی که اولین منبع آن قرآن
است پیشرفت بسیاری داشتیم که یک نمونه را عرض میکنم.
تشکیل موسسات پژوهشی
ما بعد از انقلاب دهها
مؤسسهی پژوهشی داریم، بعضی گفتهاند که تا 50 مؤسسه، اعم از دولتی –که بسیار کم هستند- و
بیشتر غیر دولتی. فقط یک مؤسسهی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه که هنوز بیست سال از
عمر آن به عنوان پژوهشگاه نمیگذرد، (حدود 15 سال از عمر آن میگذرد) در آنجا
حدود 400 کتاب در حوزهی علوم انسانی اسلامی که محور اصلی آن هم قرآن کریم است،
تولید شده است. همچنین پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی که ما الآن در این محل هستیم،
در حال فعّالیّت در رشتههای مختلف علوم انسانی است، که محور بحثهای آن قرآن است.
و همینطور سایر پژوهشگاهها که همین روند در مورد آنها جریان دارد.
تولید
وانتشار مجلات قرآنی
انتشار فراوان مجلّاتی
که مختصّ به قرآن است. اگر ما بخواهیم غیر قرآنی را حساب کنیم، آمار مقالات بسیار
بیشتر است. به عنوان نمونه حدود هشت هزار مقالهی قرآنی تولید شده است و شاید اگر
بررسی دقیقتری انجام بگیرد (ممکن است بیشتر شود)، چون بسیاری از مقالات قرآنی در
مجلّات غیر قرآنی منتشر میشود. علاوه بر این، در حوزهی پایاننامههای دانشجویی
بیش از ده هزار پایاننامه در حوزهی قرآن و علوم قرآن و تفسیر نوشته شده است.
رسانههایی مثل شبکهی تلاوت، رادیو قرآن، رادیو معارف مولود انقلاب اسلامی است.
البتّه برخی از این موارد قبل از انقلاب هم بوده است.
تولیدات
رسانه ای
ما قبل از انقلاب رادیو
معارف، رادیو قرآن، رادیو ترتیل، رادیو تلاوت نداشتیم، امّا برنامههای کمی، در حد
حدّاقلها در حوزهی قرآن بوده است، ولی به برکت انقلاب اسلامی در حوزهی رسانه
فوق العاده بیشرفت کردیم. گرچه بخشی از این پیشرفتها به طور طبیعی در تمام جوامع
رخ میدهد. چون کلّ جامعهی جهانی روی یکدیگر تأثیر میگذارند و تأثیر میپذیرند،
چه انقلاب اسلامی اتّفاق میافتاد یا اتّفاق نمیافتاد، بدون شک جریان انقلاب
اسلامی بیش از اندازه سرعت تحوّلات رشد و پیشرفت و تعمیق مطالعات در حوزهی قرآن و
معارف قرآن را بالا برده است، که این
تحوّل شگرف را نباید نادیده گرفت.
لزوم
استفاده از فناوری های علمی در جهت تولید و انتشار آثار قرانی مورد نیاز جامعه
ما با همهی سترگی تلاشهایی
که در طی چهل سال گذشته داشتیم، امّا در پیش روی خود یک نیازهایی داریم که اکتفا
کردن به آنچه که انجام شده است و روالی که دارد انجام میشود، شاید به نوعی ظلم در
حقّ قرآن و انقلاب و مردم باشد. در این میان دو خلأ کلّی به نظر میرسد، اوّلین
خلأ به صورت کلان این است که آنچه که تا امروز انجام دادهایم برای از این به بعد،
واقعاً پاسخگوی نیازهای روز افزون ما ، همینطور پاسخگوی انتظار متولّیان دینی ما
نیست. به عنوان نمونه نباید این انتظار باشد که در همه چیز خود علمای بزرگ وارد
شوند و مشکلات را بر طرف کنند. همان طور که مستحضر هستید انتظارات علما، چه رهبری
معظّم انقلاب و چه مراجع بزرگ که در سطح کلان هستند، هم خود دین، بیش از آنچه است
که تا امروز انجام شده است؛ پس بنابراین آنچه که تا امروز انجام دادهایم نه
پاسخگوی انتظارات آنها است و نه پاسخگوی نیازهای جامعهی اسلامی و دینی ما است.
دومین خلأ اینکه توان
و امکانات بالفعل ما، بیش از آن چیزی است که ما الآن داریم استفاده میکنیم. برای
تبیین بحث مثالی عرض می کنم؛ من مدّتی پیش کتاب دستور الأخلاق از محمّد عبدالله
درّاز را میخواندم، این کتاب رسالهی دکتری ایشان بوده است که در فرانسه نوشته و
دفاع کرده است. این کتاب به زبان فرانسه بوده است و بعد به زبان عربی ترجمه شده
است، مترجم در مقدمهی کتاب نوشته است که آقای درّاز به مدّت شش سال –از سال 1941 شروع کرده
است و تا شش سال کار کرده است- بر این رسالهی دکتری خود، آن هم در زمان جنگ جهانی
دوم، کار کرده است. بخش زیادی از این کتاب در زیر نور شمع، در پناهگاههای زیر
زمینی کار شده است. یعنی وقتی عشق به قرآن وجود داشته باشد، انسان امکانات نمیخواهد،
در هر شرایطی باشد کار خود را انجام میدهد. ایشان درباره تدوین این کتاب میگوید:
در مقطعی پاریس توسط آلمانها محاصره شده و نزدیک به سقوط بود، یک مقطعی آنها از
پاریس بیرون میروند. بقیّه را در شرایط سخت و دشوار جنگ جهانی دوم –چهار یا پنج سال از
کتابت در آن شرایط بوده است- این کتاب را نوشته است. ما چنین کتابی کم داریم، این
کتاب مربوط به حدود هشتاد سال پیش است، هنوز در حوزهی اخلاق قرآن این کتاب از
منابع مهم و جدید است.
همان طور که متوجه شدید
وضع و شرایط ما به مراتب از شرایطی که آقای درّاز در فرانسه داشتند بهتر است.
اصلاً شرایط ما با ایشان قابل مقایسه نیست. من گاهی تاریخ اروپا را در جنگ جهانی
اوّل و دوم میخوانم، شرایط اروپاییها در جنگ جهانی اوّل واقعاً بسیار سخت بوده
است، شرایط جنگی، مشکلات اقتصاد، تورّم و عدم امکاناتی که وجود داشت. در آنجا
وضعیّت فقر بسیار بدتر از ما بود. منتها زمان پیشرفت کرده است و انتظارات بالا
است. ما اگر خود را با ایشان مقایسه کنیم واقعاً امکانات برای ما که تحقیق و کار
میکنیم، فراوان است.
لزوم توجه
به فعالیت های میان رشته ای در علوم قرآنی
من در ادامه، چند محور
را نام میبرم و روی یک یا دو مورد بیشتر تأکید میکنم. ما به مطالعات میان رشتهای
علوم انسانی که برآمده از قرآن باشد نیاز جدّی داریم، یک خلأهایی هم داریم. در
پژوهشگاه حوزه و دانشگاه یک عدّه از محقّقان بسیار توانمند و حوزوی ما که دارای
تحصیلات دانشگاهی هستند در علوم انسانی، روانشناسی، جامعه شناسی، اقتصاد کار میکنند
و بعضاً خود را از کسانی که در علوم قرآنی فعالیت می کنند مستغنی میدانند که به
نظر من این یک ضعف است.
من بعضی از کارهایی که
دارد انجام میشود را ارزیابی کردم و متوجّه شدم که اینها دچار فقر برداشت از
قرآن هستند. به عنوان نمونه در جلسات و
ارزیابیهای مختلف وقتی ما برداشتهای خود از قرآن را به آنها گفتیم احساس کردند
از این به بعد نیاز دارند که ما در کنار آنها باشیم، ولی این کار هنوز محقّق نشده
است.
همچنین فلسفهی تأسیس
گروه قرآن پژوهی در پژوهشگاه این بود که به گروههای علوم انسانی کمک کند که در
این زمینه فعالیت کنند، ولی بعد از 20 سال ما هنوز چنین کاری تولید نکردیم. به نظر
من این ضرورت جدّی است و ما باید به سمت کارهای میان رشتهای برویم البته نه به این
صورت که من به عنوان یک شخص قرآنی به صورت ناقص رشتهی جامعهشناسی را بخوانم و یک
کار جامعهشناسی انجام بدهم یا جامعهشناس بیاید تفسیر قرآن انجام بدهد و کار
قرآنی کند، بلکه باید به عنوان دو متخصّص، سراغ کارهای مشترک برویم بدین صورت که
من از توان قرآنی خود استفاده کنم و توان تخصّصی جامعهشناسی و روانشناسی برای آن
شخص باشد تا بتوانیم به صورت مشترک در جلسات مختلف تعامل داشته باشیم.
پاسخگویی به شبهات
بخش بعدی پاسخگویی به
شبهات است که هم تهدید نسل جوان و تحصیل کردهی ما است و هم اینکه توجّه جدّی به آنها امر بسیار مبارکی
است که تعمیق و پختگی مطالعات قرآنی را در
بر دارد. شاید یکی از برکات انقلاب اسلامی در گسترش روز افزون و شگرف مباحث قرآنی
بعد از انقلاب به این خاطر بوده است که راه تعامل ما با دانشمندان غرب و عرب بیشتر
شده است و شبهات بیشتری پیش آمده است، آثار خاورشناسان بیشتر ترجمه شده است و ما
به سراغ نقد آن رفتیم و در نقد آنها برکات و تجربه زیادی به دست آوردیم.
گسترش
مطالعات کاربردی
بحث دیگر گسترش مطالعات
کاربردی و مورد نیاز عموم جامعه است که در بخش کاربردی به نظر ضعیف هستیم و این یک
خلأیی است که باید برای آن فکری کرد. نکته دیگر آسیبهای اجتماعی است که به عنوان
مسائل اساسی کشور ، فکری برای آنها نکردیم و به صورت انفرادی هم نمیتوانیم کاری
انجام بدهیم. برای حل این چالش باید بخشهای دیگر جامعه مانند جامعهشناسان،
روانشناسان که متولّی آسیبهای اجتماعی هستند، با استفاده از تجربیات قرآنی و
آثاری که در این زمینه وجود دارد تلاش کنند.
تدوین آثار
روشی و مبنایی
با توجه به مطالبی که
عرض شد میخواهم روی دو مورد تأکید کنم؛ یکی اینکه بعد از انقلاب مطالعات قرآنی
ما مخصوصاً در حوزهی ترجمه -منظور کارگاههای ترجمه است، نه ترجمهی مکتوب آقای
صفوی یا آقای خامهگر که بسیار هم خوب انجام دادند- کتابهای آموزش و همینطور
تفاسیری که برای نسل جوان ما نوشته میشود، کمی سطحی شده است.
دومین مورد آن دوستانی
که در حوزههای غیر قرآنی میخواهند سراغ قرآن بیایند و مطالعات علوم انسانی قرآنی
انجام بدهند در معرض آسیب فهم ناصحیح قرآن هستند.
امروزه قرآن پژوهان،
محقّقان و صاحب نظران ما به ویژه در همین پژوهشکده فرهنگ و معارف قرآن و پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و
جاهای دیگر با خلأهایی روبهرو هستند که یکی از کارهایی که لازم است ما انجام
بدهیم تدوین آثار روشی و مبنایی است. یعنی ما باید روش صحیح تفسیر قرآن را همراه
با مبانی متقن آن ارائه دهیم همچنین باید آثار متنوّع، متعدّد و فراوانی را تولید
کنیم تا محقّقان ما در سایر شاخههای علوم انسانی -که غیر علوم قرآنی هستند-
بتوانند با روش تفسیر قرآن، برداشت از قرآن و فهم قرآن آشنا شوند. این مساله یک
نیاز جدّی ما در این حوزه محسوب می شود.
در پژوهشگاه حوزه و
دانشگاه، ما بعد از 15 سال هنوز نتوانستهایم یک کتابهایی را ارائه بدهیم که روش
برداشت از قرآن را به دوستان علوم انسانی خود نشان دهیم. در گفتگوها خیلی استقبال
میکنند، ولی ما هنوز یک اثر روشمند نداریم که مبانی را بتوانیم برای آنها خوب
تببین کنیم. ما برای دروس علوم قرآنی کتاب، مکاتب تفسیری، روشهای تفسیری و قواعد
تفسیری نوشتهایم، ولی ما باید برای آنها بنویسیم. به نظر من میطلبد که آثار
چندی با سلیقههای مختلف نوشته شود. یک مورد دیگر اینکه هدف این آثار باید جلوگیری
از سطحی شدن تفسیر و خطا در فهم باشد. بعضی از آثاری که بازاری هستند و تولید میشوند
هدف مقدّسی دارند. همچنین یک عدّه دغدغه ی گسترش فرهنگ قرآن در جامعه دارند، امّا
کارهای آنها در سطحی بسیار ابتدایی انجام شده است. البته بعضی از صاحب نظران قائل
هستند کارهای جدیدی که انجام شده است، حرف
تازهای برای گفتن ندارد. ولی به عقیده من، اینها خیلی خدمت کردند، و باید حمایت
و استقبال کنیم، امّا با روش صحیح که این روش قابل یادگیری است. الآن کارگاههای مختلفی از جانب گروههای مختلف
وجود دارد. آنها به صورت شخصی و از روی علاقه به قرآن سبکی را مطرح میکنند،
ولی دچار عدم مبنای صحیح تفسیر هستند. گاهی
در روش خطا میکنند و برداشتهای نادرست دارند. به نظر من این یک مورد نیاز جامعهی
ما است.
ضرورت مطالعات
ادبی در حوزهی قرآن
مورد دیگر اینکه
مطالعات ادبی در حوزهی قرآن خیلی کم است. من در این حوزه مطالعه کردهام. منظور
من از مطالعات ادبی لغت و بلاغت است، نه صرف و نحو. لغت و بلاغتی که با تاریخ
آمیخته شود و قرآن را به صورت زیبا به مخاطب معرّفی کند. همان طور که می دانید
زبان قرآن، زبان ادبی است. اما اینکه چرا خداوند از میان سبکهای مختلف، زبان ادبی
را برای دین و کتاب خود قرآن انتخاب کرد، به خاطر جذّابیّت و تأثیر گذاری زبان
ادبی چون این زبان، زبان زیبایی، هنری و تأثیر گذار بر مخاطب است.
ما به مطالعات ادبی در
حوزهی قرآن نیاز داریم. من هزار سال از تاریخ ادبیات عرب را به زبان عربی مطالعه
کردم و متوجه شدم 90 درصد مطالعات ادبی تأثیرگذارِ فاخر، برای دانشمندان و مفسّران
ایران است، امّا با اینحال حوزهی مطالعات
ما در زمینه مطالعات ادبی و بلاغی بسیار
ضعیف است. ما برای اینکه قرآن را به صورت خیلی زیبا و جذاب به جامعه معرّفی کنیم
باید به سمت مطالعات ادبی بیاییم. شاخههای مطالعات بسیار گسترده است و برای تقویت بحثهای ادبی باید آن را محور
توجه و دقت قرار داد.
ضرورتهای
گام دوم انقلاب در حوزه علوم قرآنی
آخرین عرض من این است
که در حوزهی مخاطب هم باید به دو گروه نگاه کنیم؛ نوجوانان و قشرجوان. همان طور که می دانید کتابهای
آموزش و پرورش ما جوابگوی ذهن بچّهها نیست. ما باید از روشهای دیگری مانند تجربههای
علوم تربیتی استفاده کنیم و قرآن را زیباتر و قابل فهمتر به نوجوانها و جوانان
خود مخصوصاً در آموزش و پرورش ارائه کنیم. نکته دوم اینکه برای گام دوم انقلاب برای
خانمها خیلی باید سرمایهگذاری کرد. به نظر من طرّاحی برنامهای که خانمها در
حوزهی مطالعات قرآنی بیشتر و گستردهتر وارد شوند به نوعی سرمایهگذاری زیر بنایی
برای کشور ما است. هر خانمی که وارد این حوزه شود دیگر نیاز به شغل ندارد،
انتظارات شغلها در خانمها کمتر میشود و اگر امکان دسترسی به هیچ مکانی را
نداشته باشد، می تواند در محلّه، خانواده، و حتی در منزل خود بچّههای خود را تحت تربیت قرآنی قرار دهد. دوم
اینکه خانمها قشر بزرگی از جامعه هستند و خوب تأثیر میپذیرند و در تربیت
فرزندان میتوانند خیلی مؤثّر باشند. ما آقایان و مردان نمیتوانیم به اندازهای
خانمها بچّهها را قرآنی تربیت کنیم. من فکر میکنم باید روی ترویج و گسترش معارف
قرآن و آموزش قرآن بین بانوان کشور فکری شود.
- استادمحمد
رضا صفوی:
لزوم تشکیل
جامعه قرآنی در کشور
من فکر میکنم به رغم
اینکه کارهای بسیار عالی در حوزههای مختلف علوم قرآنی، ترجمه، تفسیر و آنچه که
مربوط به قرآن و پیرامون قرآن است انجام شده است، ولی به نظر من انتظار هنوز
برآورده نشده است.
بنده گمان میکنم هدف
ما از ساختن جامعهی قرآنی ، آنطور که ما انتظار داریم شکل نگرفته است. البته
منظور از اینکه جامعه قرآنی شود این است که بالاخره حدّاقل این قشر از افرادی که
متدیّن هستند، مسجدی هستند و در جلسات مذهبی شرکت میکنند اینطور احساس میشود که
هنوز قرآنی نیستند. به عبارت دیگر با اینکه کارهای فراوانی در این حوزه انجام شده
است ولی با این حال، تأثیر وافری در جامعه نداشته است و در حدّ مطلوب نبوده است!
گمان من این است که که حوزههای ما آنطور که انتظار میرود قرآنی نیستند. چون
مردمی که متدیّن هستند و دغدغهی دین دارند با ما طلبهها –حالا یا امام جماعت یا
سخنران- سر و کار دارند و اگر حوزهی ما قرآنی شود به طور طبیعی مردم هم قرآنی میشوند.
همچنین انتظاری که از طلبه داریم که مطالب قرآنی را بداند کمتر از انتظار ما
است.. لذا ما باید تمام تلاشمان در جهت هدایت حوزه های علمیه به سمت قرآن باشد.
در خصوص مراکز قرآنی
مانند پژوهشکده فرهنگ و معارف قرآن و مراکزی که نام بردند کارهای بسیار خوبی کردند
و محقّقین بسیار خوبی نیز دارند. باید عرض کنم که به رغم اینکه کارهای خوبی انجام
شده است، ولی با اینحال به گمان من بدنهی حوزه خیلی قرآنی نشده است. امّا علل اینکه
چرا حوزههای ما قرآنی نیست، گمان میکنم یکی از علل آن این است که برخی از علمای
بزرگ ما و دیگران که کار ترجمه و تفسیر قرآن انجام دادند این کار را خیلی سخت
گرفتند. یعنی طوری تبلیغ شده است که این کاری است
بسیار دشوار؛ مخصوصاً تفسیر به رأی
که مزید بر علّت میشود، به نظر من برای حل این مشکل کار را بر طلبهها و
روحانیونی که در حوزه در انجام این کار کوشا هستند سخت نگیریم و راه را برای آنها در جهت ترجمه و
تفسیر قرآن هموار کنیم.
در مطالبآقای دکتر دشتی
این نکته مطرح شد که کسی میتواند ترجمه کند که مفسّر خوبی باشد. اگر مفسّر خوبی
باشد ترجمهی خوبی میتواند داشته باشد. در حالی که ترجمه وابسته به تفسیر نیست
چون هریک از این دو برای خودشان یک فن و استعدادی جداگانه هستند. من معتقد هستم که
ترجمه و تفسیر هیچ ربطی ندارد. ترجمه بیان مراد استعمالی است و تفسیر بیان مراد
جدّی است. نگاه بیان مراد استعمالی این است که این واژه چه معنایی دارد و ساختار
صرفی و نحوی آن چیست البته به همراه قرائن درونی آن آیه، خب با توجه به موارد
مذکور ترجمه شکل میگیرد، البته تفسیر نیز این مراحل را طی میکند و بعد سراغ
قرائن بیرون از آیه میرود و شکل میگیرد. بنابراین اگر چیزی مترتّب بر چیز دیگری
باشد باید بگوییم که تفسیر مترتّب بر ترجمه است، نه اینکه ترجمه مترتّب بر تفسیر
باشد یعنی لازم نیست که یک کسی مفسّر باشد تا مترجم شود چون ترجمه شکل و فرآیند
خود را دارد و اگر وابسته به تفسیر نباشد شکل میگیرد. همانطور که الآن خیلیها
مفسّر نیستند، ولی ترجمههای خوبی هم دارند. به عنوان نمونه در دانشگاههای
ما کسانی که بیرون از حوزه هستند و مفسّر
هم نیستند، امّا ترجمههای متینی دارند.
لزوم توجه
به نظریات تفسیری علّامه طباطبایی (ره)
راجع به تفسیر هم من
فکر میکنم که ما در ترویج نظریهی حضرت علّامه طباطبایی (ره) یک مقداری کوتاهی
کردیم. ایشان معتقدند که قرآن در تفسیر خود وابسته به غیر نیست، یعنی خود از عهدهی
خود برمیآید. اگر اینطور باشد کار تفسیر در حیطهی مسائل دیگر قرار نمیگیرد.
چون ما در تفسیر میخواهیم مراد الهی را بفهمیم. و در فهم مراد الهی، منظور از غیر،
روایات اهل بیت(ع)، شأن نزول آیه و چیزهایی است که در حوزهی علوم قرآنی قرار می
گیرند. علامه معتقدند اگر ما قرآن را وابسته به اینها نکنیم خیلی راحتتر میشود
چراکه آنها در قرآن سیطره میاندازند و آن حقیقت قرآنی مکشوف میشود، چون آنها
حدّاکثر ظنآور هستند و قرآن بر پایهی ظنونی ترتیب داده میشود که واقعیّت را برای ماکشف نمی کند. و هر چقدر ما تلاش کنیم
شأن نزولی را پیدا کنیم که حدّاقل اعتبار را داشته باشیم کمتر پیدا میکنیم.
ایشان در ادامه می
فرمایند: «همهی کسانی که دربارهی شأن نزول بحث کردند اقرار دارند که شأن نزول به
جایی بند نیست (استناد محکمی ندارد). ما قرآن را وابسته به شأن نزول میدانیم یعنی
علمی را که یقین داریم الهی است وابسته به یک چیزی میکنیم که حتّی ظنآور هم نیست.
در واقع به واسطه سیطرهی علم کلام در قرآن، سیطرهی فقه خارج از قرآن بر قرآن،
سیطرهی یک قضایای عقلی بر قرآن که ما اینها را حاکم بر قرآن قرار دادیم، حقایق
قرآنی کشف نمیشود.»
اگر ما نظریهی حضرت
علّامه طباطبایی را ببینیم، درست است که این نظریه با چالشهایی مواجه است که باید
آن ها را حل کنیم، امّا این نظریه، یک نظریهی نظریهی حقیقی و واقعی است که قرآن
را وابسته به غیر نمی کند و تفهیم و حقایقی که میخواهد بیان کند وابسته به غیر
نکرده است، یعنی به اصطلاحِ ما طلبهها وقتی خداوند قرآن را نازل فرمود قرینهی معانی
خود را این قرار نداد که شأن نزول چه چیزی باشد، فضای نزول چه چیزی باشد، روایات
چه چیزی باشد و هکذا مبانی که وجود دارد. حقیقت هم همین است. چون قرآن کریم قبل از
رسالت حجّت است و رتبهی آن قبل از رسالت است. یعنی تا قرآن تثبیت نشود رسالت و
امامت نیز تثبیت نمیشود. این نظریه یک نظریهی واقعی است و البتّه با چالشهایی
رو به رو است که ما باید سعی کنیم این چالشها را حل کنیم. البته این نظریه
طرفداران بسیار زیادی دارد و ترویج هم میشود، امّا من احساس میکنم یک عدّه این
نظریه را توجیه میکنند و میگویند نظر علّامه این نبوده است و از نظر خود برگشته
است خب این توجیه درست نیست چراکه این نظریه، یک نظریهی واقعی، حقیقی و کارساز
است.
- استاد محمد
حسن جواهری:
انوع ترجمه
در آثار قرآنی
بعد از انقلاب، به خصوص
دو دههی اخیر خیلی روی موضوع ترجمه کار شده است. همان طور که مستحضر هستید در
مباحث مطالعات درجهی دو ترجمه با گرایش به قرآن تا حتّی تأسیس رشتهی دکتری ترجمهی
قرآن هم پیش رفتیم، ولی در آذربایجان یا در تبریز متوقّف شد. در گونههای ترجمه ما
دهها ترجمه داریم، امّا اگر بخواهم به صورت علمی تقسیم بندی کنم، غالب ترجمهها معنایی
هستند.
امّا ما با انواعی از ترجمه سروکارداریم، من به
صورت خاص و علمی ترجمهی آزاد را مثال میزنم. در پژوهشکده فرهنگ و معارف قرآن در
واحد ترجمه گام خوبی برداشته شد. اصول و مبانی آن طرّاحی شد و ضرورت آن اثبات شد.
تا مرحلهی جذب نویسنده رسیدیم ولی به دلایلی متوقّف شدیم. همان طور که مستحضر
هستیداین کار بسیار ضرورت دارد و ما یک نمونهی موفّق نداریم که ارائه کنیم چراکه
بیشتر آنها شامل معانی وفادار است. البتّه یک یا دو مورد ترجمهی خوب داشتیم. به
عنوان نمونه ترجمهی استاد صفوی گام رو به جلو بود که زمینه را برای روان سازی فراهم کرد همچنین ترجمهای که آقای
خامهگر انجام دادند و من قسمتهایی از آن را دیدم در نوع خود گام خوبی بود. امّا آن چیزی که دوستان ما در مرکز فرهنگ و معارف قرآن طرّاحی کرده بودند
متأسّفانه متوقّف شد.
در خصوص ترجمهی
اقتباسی، آقای دانشمند کارهای خوبی ارائه کرده است، ولی باز جای کار فراوان است. اما
ترجمهی رسانهای بخصوص بحث ترجمه در رادیو متد خاصّ خود را دارد، در این خصوص حتّی با صدا و سیما و مسئولین آن صحبت و ضرورت
آن را مطرح کردیم امّا به دلیل مباحث مالی متوقّف شد. در حوزهی ترجمه سایت نیزهیچ
پیشرفت خاصّی انجام نشد و کارهایی که انجام شده بود در سطحی بسیار ابتدایی بود. با
اینحال مرکز فرهنگ و پژوهشگاه با توجه به سابقه ای که در این زمینه دارند بهترین
مکان برای ترجمه است، برای این کار بهتر است یک پروژه تعریف کنید و فقط تیراژ اثر
آقای صفوی –آن آثاری که چاپ شده است، هم در اثرگذاری و هم در
شمار مخاطب- همراه با تمام آثاری که پژوهشگاه و مرکز فرهنگ دارد را در این پژوه
قرار بدهید، حتّی میتوان به صورت میدانی آمار گرفت تا ببینید در این دههی اخیر
کدامیک از اینها برتری دارد!
ضرورت توجه
به مسائل زیربنایی در تفسیر قرآن
در حوزهی تفسیر چه
ترتیبی و چه موضوعی بعد از انقلاب کارهای زیادی صورت گرفته است، امّا از بخشها و
رویکردهایی که زیر بنایی است غفلت شده است. تفسیر بلاغی، به عنوان یک تفسیر زیبایی
شناختی، نقش زیر بنایی دارد و در فقه نیز تأثیربسزایی دارد. به عنوان نمونه اگر کسی به بلاغت تضمین در آیهی 59 سورهی
احزاب توجّه کند، در برداشت فقهی او اثر میگذارد. با اینحال در تفسیر جامع غیر از
بحث زیبایی شناختی که اعم است و ما میخواهیم به قرآن جلوه بدهیم روی خود بلاغت
کار نشده است.
در هر صورت همین تضمین،
ما چند صد مورد داریم که بلاغت تضمین را می توان روی تفاسیر دید با این حال فقط
اسم آن آمده است، و ورود جدّی درآن وجوه مشاهده نکردم!.
جالب است بدانید، چون
من سالها در اعجاز بیانی کار کردم، دهها کتاب سراغ دارم که اینها در شاخههایی
از بلاغت و زیبایی شناختی ورود کردند، ولی یک پروژه باید اینها را جمع آوری ،
بسته بندی، و ساختار و مدلی برای آنها ارائه کند. البتّه در پروهشگاه فرهنگ و
اندیشه یک کاری را کلید زدیم، نمیدانم به سامان رسیده است یا نه، ولی طبیعتاً اگر
به سامان برسد کاری است که فراتر از یک یا دو نفر انجام شده است.
در حوزهی مبانی یعنی
مطالعات درجهی دو تفسیر کار خیلی عالی شده است. آقای بابایی یک گام جدّی برداشت،
چه تاریخ تفسیر آن، چه مکاتب آن، چه روش آن که فوق العاده بود و هنوز هم معتقد
هستم که خیلی اثر دارد. البته بعضی مباحث در حوزهی مبانی و قواعد، با مباحث دیگری
خلط شده است. همچنین برخی افراد تفسیر سیاسی مینویسند، ادّعا میکنند مبانی خاص
است، امّا بررسی میکنیم و میبینیم خاص نیست و نیاز به تنقیح جدی و بازخوانی
مباحث ومناظرات داریم. در بعضی جهات نیز اصلاً کار نشده است و بکر است. من یک نمونه
خدمت شما عرض میکنم؛ مثلاً زمان نزول یک قرینه در تفسیر است. امّا با اینحال برخی
این را به عنوان مبنا گرفتند. یا وقتی بحث حکومت سیاق بر روایات را مطالعه میکنیم
میبینیم کار جدّی که در تفسیر مستمسک باشد نشده است. در تفسیر موضوعی بسیار مهم
است که از سیاق خارج کنیم و بر روایات حاکم بر آن توجه کنیم البته اینکه از نظر
فقهی چطور نگاه کنیم، اینها واقعاً کار نشده است و جای کار دارد. امیدواریم
مؤسّسات و مراکزی که در این زمینه فعالیت می کنند زوایا را شناسایی کنند تا برنامهریزی
لازم روی آن انجام شود.
- آقای سعیدبهمنی:
نگاهی به
آمار تولیدات آثار قرآنی در کشور
بنده در مطالعات کمّی
قرآنی گزارشی مربوط به کتاب «آشنایی با پایاننامههای قرآنی» نوشتهی آقای مولایینیا
و آقای هاشم زاده مشاهده کردم. این کتاب مطالعات قرآنی را در بازهی زمانی 1346 تا
1384 بررسی میکند و تا الآن حدود 14 سال است که این مطالعات به روز نشده است.
برای اینکه این را به اختصار خدمت شما گزارش
کنم از سال 1346 -که احتمالاً با تأسیس گروه علوم قرآنی به وسیلهی جناب آقای سیّد
محمّد باقر حجّتی در دانشگاه شکل گرفته است- دو رساله نوشته شده است. البتّه سالهای
قبل شکل گرفته است که به دو رساله در سال 46 منتج شده است تا سال 1367 شمار پایاننامهها
و رسالههایی که در دانشگاه ما نوشته شده است زیر 10تا است. یعنی یک رساله در یک
سال هم داریم، سال 59 و 60 صفر است. یعنی سالهای جنگ و التهابات داخلی که در آن
دو سال صفر است، امّا از سال 61 بازیابی میشود و آرام به حرکت در میآید. در سال
68 تا 71 زیر 100، البته من جزئیات آن را نمیدانم. از سال 72 تا 84 بالای 100
هستند و زیر 500 هستند، تا سال 84 که انتهای این است. بازهی زمانی این مطالعه 40
سال است. از سال 46 تا سال 84 که حدود 38 سال است. برخی دیگر از جمله شخصی به نام
علی اکبر خاصّه مطالعهای انجام دادند؛ این را مجلهی قرآن و علم در شمارهی 10
چاپ کرده است. من خلاصهی حرف ایشان را میگویم مطالعهی علمسنجی مدارک نمایه
شده در پایگاه ISI میان
سالهای 1990 یعنی 1369 تا 2011 یعنی حدود 9 سال پیش نشان میدهد که میزان تولیدات
علمی جهان در پایگاه اطّلاعاتی ISI در حوزهی
قرآنی تعداد 292 مدرک بوده است. البته فرض این است وقتی شمار آثار داخلی بالا
برود، درصدی از این به سطوح بین المللی میرود وهر چه این آثار فراوان باشد به طور
منطقی باید در آنجا (سطوح بین المللی) افزایش پیدا کند. در این مطالعه نشان میدهد
دانشگاه میشیگان اوّل است، بعد دانشگاه سعودی، دوم است و دانشگاه مطالعات آفریقای
شرقی نیز دررتبهی سوم قرار دارد. همچنین این مطالعات نشان میدهد که تولید علمی
از سال 2005 یعنی از سال 84 اوج میگیرد. اما سهم ایران از تولیدات علمی جهان در حوزهی
قرآنی تنها 15 مدرک بوده است. یعنی از 292 مدرک مذکور که بدان اشاره کردم، ما 15
مقاله داشتیم که معادل 14 و نیم درصد از کل تولیدات علمی در این حوزه است البته مقالهی
دیدگاه اسلامی دربارهی شبیهسازی انسان و سلولهای بنیادی با دریافت 9 استناد پر
استنادترین و به عبارتی اثرگذارترین مقالهی ایران در این بازهی زمانی به شمار میرفت.
پایش آثار
قرآنی گامی مهم در جهت تقویت این آثار
البتّه این چیزی که عرض
میکنم ممکن است اطّلاعی نداشته باشم، ولی از سال 1990 ما نه دربارهی آثاری که
ناشرهای مختلف چاپ میکنند و نه دربارهی پایاننامهها اطّلاعات منسجمی در قالب
کتاب نداریم. یعنی اطّلاعات کمّی ما پایش
نمیشود. به نظر من مرکزی باید در این خصوص تشکیل شود تا اینکه به طور مرتّب
مطالعات قرآنی را اوّل در حوزه پایش کنند. امّا در خصوص آثاری که به صورت مقاله،
کتاب، پایاننامه چاپ شده است ما به طور کلّی ارزیابی کیفی نداریم و نمیدانیم چه
میزان مطالعات کیفی تولید کردیم که کارآیی لازم را داشتند. بنابراین پیشنهاد بنده
این است که مجموعهی ما در طلیعهی گام دوم پایش مطالعات قرآنی کشور و بلکه جهان
اسلام و کل جهان را در دستور کار خود قرار دهد که این کار با تکنیکهای خوبی که امروزه
وجود دارد امری شدنی است. البته برای مهندسی و مدیریت علم در این حوزه نیاز به
پایش داریم. به عبارت دیگرابتدا باید شاخصهایی را تعیین کنیم و اینها را به صورت
کیفی در معرض ارزیابی قرار دهیم. من به یاد دارم زمانی همراه با آقای صفوی و مرحوم
آقای یزدی ما خدمت حضرت آیت الله سبحانی رفتیم-به نظرم در همان جلسه بود- ایشان
از ما میخواستند که هر اثر قرآنی در کشور چاپ میشود، مرکز فرهنگ و معرف قرآن نظر
بدهد تا اینکه پالایش شود و بدین وسیله آثار فاخر و ارزشمند به جهان اسلام عرضه
شود.
اما راجع به مطلبی که
آقای طیب حسینی راجع به مطالعات ادبی فرمودند، من برخلاف نظر ایشان به مطالعات
ادبی و... -حالا ادبی که میگویم به طور خاص نحویها و بلاغیها مراد من ممکن است از
لحاظ ادبی گستردهتر باشد- خوشبین نیستم. به اعتقاد من خیلی از قواعدی که اینها
وضع کردند اشتباه است، وباید مورد بازخوانی و بازآفرینی قرار گیرد. یعنی معلوم
بشود که آیا واقعاً قرآن از قواعد خودساختهی نحویها پیروی کرده است یا نه؟ به
نظرم به طور جدّی وقت آن است که ما اینها را بررسی کنیم. یعنی احساس من این است
که فقیه و مفسّر ما مقلّد لغوی و ادیب است، در حالی که خود آن معلوم نیست چقدر
اعتبار دارد و از کجا این اعتبار را به دست آورده است، آنها همه قابل نقد است.
بایسته ها
در بیانیه گام دوم انقلاب
به اعتقاد من پیوند ما
با گام دوم با سه واژهی کلیدی بیانیّه است که توجّه شما را به آن جلب میکنم. در
مقدّمهی بیانیّهی رهبری و در آغاز بیانیّه و پارگراف اوّل ایشان این عبارت را
دارند: «و اینک وارد دومین مرحلهی خودسازی، جامعهپردازی و تمدّنسازی شده است».
این سه واژه یعنی همهی آنچه را که در گذشته انجام میدادیم و همهی آنچه را که در
آینده انجام خواهیم داد ذیل این سه مفهوم بزرگ به دست میآید.
در خودسازی من معتقد
هستم اگر من گزارش فردی از خود داده باشم، معتقد هستم به هیچ یک از ترازهایی که از
خود انتظار داشتم نرسیدم؛ چون امر درونی است، شاید در گام دوم تک تک ما باید جدّیتر
به این نگاه کنیم که ما چقدر به سمت آن حقایق دین رشد کردیم، یا چقدر به سمت
مناسبات دنیایی پیش رفتیم و اینها نیاز به داوری درونی دارد.
به اعتقاد من دو امر میتواند
ما را در این رسیدن به این هدف کمک کند.
1- قیام لله. بالاخره
نظام و جمهوری اسلامی تمکّن و تواناییهایی برای ما میآورد، اینها یک رفعت
اجتماعی میآورد، مطابق با آن باید ذلّت لله هم در درون ما شکل گرفته باشد. من نمیدانم
ما در این تراز قرار گرفتیم یا نه؟
2- جامعهپردازی؛ جامعهپردازی
یعنی در جامعه کنشگر اجتماعی باشیم و جامعه را تحت تأثیر قرار بدهیم. البته اصلاح
نظام اجتماعی نیازمند توجه به مطالعات
قرآنی است.
اما رابطه ومناسبت
قرآن، و تعامل آن با اجتماع در جهت بعد تمدن سازی است. در تمدن سازی همان طور که
مستحضر هستید ما نیاز به نظریهی تمدّن، هستیشناسی تمدّن اسلامی یا قرآن بنیان،
فرآیندهای متناسب با موقعیّتها و راهیابی به هندسهی تمدّن از بیان قرآن و همینطور
مهندسی و مدیریت تمدّن داریم که رهبری در یکی از بیانات خود در سال 14/7/79 دربارهی
حوزه میفرمایند: خط کلّی نظام اسلامی رسیدن به تمدّن است. در آنجا میفرمایند:
تمدّن مثل اقیانوس فکر اسلامی است و باید مانند اقیانوس شکل بگیرد؛ البته اینکه
دوستان ما تأکید میکردند که این مطالعات باید گسترش پیدا کند، منظور نقش این مطالعات
در شکل گیری اقیانوس اسلام است.
- آقای علی اسلامی:
محورهای بررسی آثار قرآنی
واقعیّت این است عنوانی
که برای این نشست علمی مطرح شده، اگر بخواهد حق آن ادا شود نیازمند یک مؤسسّهی
مطالعاتی با حضور متخصّصان مختلف است که حدّاقل پنج سال این را بررسی کنند. از
کارهای قرآنی اطّلاع گستردهای نداریم، چون ما اگر بخواهیم دستاوردهای قرآنی
انقلاب اسلامی و نظام اسلامی را بررسی کنیم فقط مطالعهی حوزه و دانشگاه و رسانههای
داخل کشور هم کفایت نمیکند؛ نه تنها دنیای اسلام سراسر جهان تا هر جایی که ندای
انقلاب اسلامی و اندیشههایی که انقلاب اسلامی ترویج کرده و به آن رسیده است، باید
بررسی کنیم که چه آثاری تدوین شده است.
به عنوان نمونه یکی از
مبلّغینی که به یکی از کشورهای آمریکای جنوبی سفر کرده بودند، میفرمودند: من در آنجا به یک رستورانی رفتم و
دیدم عکس حضرت امام را قاب گرفتند و بالای دیوار زدند؛ برای من خیلی جای تعجّب بود
که در یکی از دور افتادهترین کشورهای آمریکای جنوبی عکس امام چه میکند. واقعیّت
این است که فقط عکس امام نرفته است، پژواک اندیشهها و آرمانهای امام و انقلاب به
سراسر دنیا رسیده است و حتماً آثاری در آن کشورها تحت تأثیر ایدههای انقلاب
اسلامی و نظام اسلامی تدوین شده است و اگر بخواهد همهی اینها بررسی شود حتماً
احتیاج به یک کار مطالعاتی گسترده است.
ما برای اینکه نگاهی به
آثار پژوهشکده فرهنگ و معارف قرآن داشته باشیم، فکر می کنم شش محور را میتوانیم
بررسی کنیم که شامل بررسی آثار در تفسیر ترتیبی ،تفسیر موضوعی ، در علوم قرآن ،
واژهشناسی قرآن ، ترجمهی قرآن و شبههپژوهشی قرآنی می باشد. البته منظوراز شبهه پژوهشی، شبهاتی هستند که
متوجّه معارف قرآن کریم شده است و ما توانستیم به اینها پاسخ بدهیم.
همانطور که آقای بهمنی
هم فرمودند ما میتوانیم دو نوع نگاه به این آثار داشته باشیم. یکی نگاه کمّی و
یکی نگاه کیفی است. از بُعد کمّی من چند آمار را عرض میکنم،. ما تاکنون ده عنوان
تفسیر ترتیبی که مشتمل بر 50 جلد و 20 هزار صفحه است تولید کردیم. البتّه بعضی از
این عناوین تفسیر ترتیبی کامل است مانند تفسیر راهنما. بعضی هم مربوط به بخشی از
قرآن است و سورههای خاصّی که در قرآن وجود
دارد.
تفاسیر
موضوعی
در تفسیر موضوعی ما 40
عنوان از عناوین تفسیر موضوعی قرآن را تاکنون در پژوهشکده از بدو تأسیس تاکنون کار
کردیم که حدود 14 هزار صفحه تولید مباحث تفسیر موضوعی داشتیم. در بخش دایرة
المعارفها و دانشنامهها 9 عنوان دایرة المعارف و دانشنامه داریم که در 30 جلد
و حدود 19 هزار صفحه ارائه شده است. فرهنگنامههای قرآنی که جناب آقای عیسیزاده
مسئول آن بودند و هستند، چهار عنوان فرهنگنامه داریم که حدود 50 جلد و 24 هزار
صفحه تولید اثر داشتیم.
در علوم قرآن هم 20
عنوان که حدود 25 جلد و حدود سه هزار صفحه است مباحث قرآنی را ارائه کردیم. در
بُعد ترجمه هم تاکنون پژوهشکدهی ما سه ترجمه ارائه کرده است که یک ترجمه بر اساس
المیزان است که آقای صفوی تحقیق فرمودند، دیگری ترجمهی آقای یزدی و ترجمهی مرکز
فرهنگ و معارق قرآن است.
نگاه دوم، نگاه کیفی
است در این حیطه مواردی وجود دارد که شایسته است به آن ها توجه شود و مورد بررسی قرارگیرد.
یکی از اینها تحوّل در تفسیر ترتیبی است که با انتشار تفسیر راهنما که تفسیر نسل
جدیدی از تفسیر است و بنده عرض میکنم شاید به عنوان تفسیر نمایهای برای نسل
جدیدِ تفسیر تناسب داشته باشد؛ آغازگر آن پژوهشکده بوده و خوب است که در محدودهی
آن مورد ارزیابی قرار گیرد. تحوّل دوم در تفسیر موضوعی است که با توجّه به 40 اثر
در تفسیر موضوعی باید بررسی شود و این نقطهی قوّت هم کاملاً معلوم شود که پیشرفتهای
ما به لحاظ کیفی در چه حدی بوده است، ولی حیطهی قابل توجّهی است. من به عنوان
مثال عرض میکنم خود بنده در کتاب پلورالیسم دینی از منظر قرآن کریم با توجّه به
شبهاتی که در زمینهی پلورالیسم بود و استناداتی که معتقدان و باورمندان به
پلورالیسم دینی و تکثّرگرایی دینی داشتند، به حدود 400 آیه استناد کردم. اینها
واقعاً جای بررسی و ارزیابی دارد، ولی اجمالاً میشود گفت 40 اثر تفسیر موضوعی ما
یک نقطهی قوّت است که ارزش ارزیابی و بررسی دارد.
در زمینهی مفردات قرآن
ما هم به صورت فرهنگنامه و هم به صورت کتاب آثاری را منتشر کردیم. به نظر میرسد
با توجّه به کتابهای تولید شده این هم حوزهی خوبی برای بررسی است. تحوّل بعدی در
بحث تفسیر کودک و نوجوان اثر فاخر آقای دانشمند است. شاید ما برای اوّلین بار
توانستیم تفسیر ترتیبی برای کودک و نوجوان را ارائه کنیم. در زمینهی دایرة
المعارفنگاری و فرهنگنگاری هم همینطور تفاسیری ارائه کردیم که حالا إنشاءالله
در نشستهای دیگر باید از مسئولان این گروهها هم دعوت شود که دربارهی کار خود
توضیح بدهند.
بایسته های
ترجمه آثار قرآنی
امّا نکتهی پایانی
تحوّلی است که در پژوهشکدهی ما در ترجمهی قرآن اتّفاق افتاده است و به نظر بنده
کار بسیار مهمی است. یکی از نقطههای بسیار برجسته و نقاط قوّت کار ما در پژوهشکده
است. برای اینکه عظمت این کار آشکار شود باید چند نکته را یادآور شویم: نکتهی
اوّل اینکه ترجمه برخاستهی از تفسیر و به نوعی عصارهی تفسیر است. همان طور که
مستحضر هستید ما در دنیای اسلام تفاسیر زیادی داریم. معروف است که سه هزار دوره
تفسیر از آغاز نزول وحی تاکنون نوشته شده است، ولی واقعیّت این است بسیاری از این
تفاسیر را که مفسّر نظریهپرداز نوشته باشد، با مبانی خاص و استفاده از منابع لازم
و با منهج صحیح نیست. ما اگر با یک نرمافزارهایی شبیه نرمافزار مشابهیاب تفاسیر
را با هم مقایسه کنیم، میبینیم بسیاری از اینها رونویسی تفسیر است. یعنی بیش از
99 درصد تفسیر رونویسی است و تفسیر اصیل تفسیری است که دو شرط داشته باشد: یکی اینکه
مفسّر یک فقیه مستنبط باشد؛ چون همانطور که در فقه کسی فقیه رسمی و مستنبط نباشد
نمیتواند از آیات الاحکام قرآن برای فقه و حقوق استخراج کند. آیات عقاید، آیات اخلاق،
آیات تکوین همهی اینها همین حکم را دارد، فرقی نمیکند. ما از هر بخش قرآن
بخواهیم مجتهدانه برداشت کنیم و روی برداشت خود بایستیم و به وحی اسناد بدهیم
حتماً باید یک فقیه مستنبط باشد.
دوم اینکه آن فقیه
مستنبط همهی ابعادی که در روشمندی تفسیر مطرح است باید رعایت کند، همچنین به
صورت کاملاً روشمند تفسیر کند به طوری که از منابع بایسته، استفاده کند، سراغ
منابع نبایسته نرود، منهج درست تفسیر را به کار بگیرد، به همهی قواعد تفسیر آشنا
باشد و تمام آنها را به کار بگیرد و از ابزارهای تفسیر قرآن هم به خوبی استفاده
کند. البتّه استفاده از تفاسیر قرآن یک امر بسیار رایجی است باید گسترده شود، امّا
تفسیرنگاری مجتهدانه کار دشواری است و لذا آیت الله جوادی (حفظه الله) گاهی در
تفسیر تسنیم اسم مفسّر بر بعضی از اینها اطلاق نمیکنند، میفرمایند: تفسیرنگاران
اینطور گفتند چراکه تفسیرنگار غیر از مفسّر است.
آسیب شناسی
آثار ترجمه علوم قرانی
اما در خصوص آثار
ترجمه، به نظر بنده بسیاری از ترجمهها رونویسی از چند ترجمه است منتها اینکه با
یک ویرایش و یک ساماندهی خوب انجام شده است. ترجمهی درست ، ترجمهای است که یا یک
مفسّر نوشته باشد یا از یک تفسیر برگرفته باشد. اما اگر ترجمهی صحیح در حوزه
بخواهد دامنگستر شود حتماً باید به صورت روشمند
و با همین شرایطی که در تفسیر مطرح است انجام بگیرد. یا ما ترجمههای برگرفته
بنویسم یا یک مجتهدِ مفسّری که تفسیر مینویسد حالا یا از تفسیر خود یا اصلاً جدای
از تفسیر، ترجمه بنگارد.
پس بنابراین با
توضیحاتی که بیان شد می توان گفت، کار درخشانی که در پژوهشکده انجام گرفت این بود
که برای اوّلین بار این ایده القاء شد که
ترجمه باید عصارهی تفسیر باشد و آن هم تفسیر گران سنگی مانند تفسیر المیزان،
البتّه میتواند تفاسیری مانند تسنیم هم چنین ترجمههایی را ارائه کند که به نظر من
اجرای چنین روشی به عنوان یک نقطهی قوّت در عرصه تولید آثار ترجمه محسوب می شود.
ارائه آثار
کاربردی قرآن در گام دوم انقلاب
همان طور که مستحضر
هستید، بعد از انقلاب کشور با وضعیتی که از آن برخوردار بود نیازمند رشد فعالیت
های قرآنی بود بدین منظور رادیو قرآن در سال 1362 و سپس مرکز فرهنگ و معارف قرآن
اواخر سال 66 تأسیس شدند. یعنی با تأخیر چند سال، احساس شد که باید یک پژوهشکدهی
مرکزی تأسیس شود. بنابراین اگر ما بخواهیم همین جا یک تحلیلی داشته باشیم باید عرض
کنم که با توجه به سرعت و رشد تولید علم و
فناوری در این زمینه همیشه چند سالی عقب هستیم و این عقبماندگی با توجّه به رشد
روزافزون علم دائماً بیشتر می شود. در هر صورت با تشکیل مرکز گروهی به نام پاسخ به
پرسشها و شبهات مشغول به فعالیت شدند که اگر بخواهیم تحلیل کنیم من معتقد هستم
تجربهای که در پژوهشکده فرهنگ و معارف
قرآن در حوزهی قرآنپژوهی از زوایا و برای صنوف و سِنهای مختلف بوده است، تجربهی
بسیار گرانقدر و انباشتهای از معلومات است.
اما در خصوص تحلیل بنده
از گام دوم انقلاب در حوزه قرآن پژوهی و پاسخ به شبهات قرآنی باید عرض کنم که بر
اساس آیندهپژوهی شما در صورتی میتوانید برای گام دوم جامعهپردازی کار کنید که
خط مقدّم و تولیدات شما در بین مردم باشد و مردم آن را بخوانند. الآن در پاسخ به
شبهات ما بیش از چند ده هزار کانال و گروه در شبکههای اجتماعی دارند که دائم به
شبهات پاسخ میدهند. با اینحال سهم ما در این فعّالیّت چیست؟ وچقدر دربارهی آن
کار میکنیم؟
به عنوان نمونه اگرشما آثار و تولیدات قرآنی را
در سایت و مجلات نور جستجو کنید متوجه می شوید که ما بیش از 100 مجلهی قرآنی و
حدود 40 مجلهی علمی- پژوهشی علوم، قرآن و حدیث داریم. همچنین بیش از 12 هزار
مقاله و بیش از 15 هزار پایان نامه داریم که متاسفانه به صورت پراکنده و متفرِق
هستند و هیچ وقت هم مجتمع نمیشوند. چون در صورت اجتماع با چالش های زیادی روبرو می
شویم؛ از جملهی آن چالشها اینکه خیلی از این اطّلاعات برگرفته از یکدیگر و عنوانها
هم مانند یکدیگر تدوین شده اند. بنابراین با توجه به فعالیت هایی که تاکنون انجام
شده چنین پیش بینی می کنم نمی توان امید چندانی به چشمانداز در گام دوم انقلاب
داشت.
آقای عیسی
عیسی زاده
رسالت
دفتر تبلیغات حوزهی علمیّهی قم در عرصهی توسعهی فرهنگ قرآنی در کشور
همان طور که مستحضر
هستید دفتر تبلیغات حوزهی علمیّهی قم به عنوان یکی از بزرگترین مرکز عقبهی
تئوریک نظام هستند. این مجموعه به عنوان یکی از بزرگترین مرکز فرهنگی، تبلیغی
کشور است که رسالت سنگینی در عرصهی توسعهی فرهنگ قرآنی در کشور داشته است. بر
اساس همین مسئولیّت در سال 1366 بزرگترین مرکز قرآنپژوهی کشور را تأسیس کرده است
که دوستان اشاراتی داشتند. در جمع بندی نهایی باید عرض کنم این مرکز با توجّه به
اینکه احساس کرد آن چیزی که ابتدا برای توسعهی فرهنگ قرآن در جامعه نیاز است
عرضهی زیرساختهای قرآنی در کشور است؛ تا زمانی که عرصهی اطّلاعرسانی معارف
قرآن به جامعه فراهم نشود، نمی توان توقّع داشت که فرهنگ قرآن عملیاتی شود.
لذا پژوهشکده فرهنگ و
معارف قرآن بیش از 12 کلان پروژهای که تعریف خاص خود را دارد، این هدف را به
انجام رسانده و در حال تکمیل است و به اعتراف عده کثیری از قرآن پژوهان آثار تولیدی این
پژوهشکده در جهان اسلام کم نظیر است، وتوانسته تاکنون بیش از 45 رتبهی بین المللی
و کشوری و حوزوی دانشگاهی را کسب کند. این مجموعه قرآنی در این سال های گذشته
توانسته با هدف فراهم سازی زمینه دسترسی سریع و آسان به اطلاعات قرآنی، جامع ترین
فرهنگ قرآنی و دائره المعاف قرآنی را به جهان اسلام عرضه نماید و بزرگ ترین پرتال
قرآنی را تاسیس نماید.در کنار این آثار بیش از سی نرم افزار قرآنی ویندوزی و
موبایلی را تولید و در اختیار علاقه مندان قرار دهد.
در مجموع، تولیدات
منتشر شده این پژوهشکده تا کنون به 136 عنوان رسیده است که 39 اثر در دست نشر می
باشد و 97 طرح هم در حال تدوین می باشد.
اما برای دستیابی به
چشم انداز گام دوم پژوهشکده با تشکیل کارگروه مرجعیت علمی قرآن و کارگروه قرآن و
مستشرقان، تصمیم دارد تا اولا مبانی علوم اسلامی و انسانی را از قزآن مستخرج نماید
ثانیا نقد مستشرقان در باره قرآن را پاسخ دهد و درکناراین کار به مباحث کاربردی قرآن
در عرصه زندگی بپردازد لذا با اجرای پروژه بزرگ فرهنگ نامه سبک زندگی موضوعات
مبتلا به جامعه را تولید و در اختیار علاقه مندان قرار می دهد که تاکنون سیزده
موضوع از این طرح منتشر شده که مورد استقبال جدی مخاطبان قرار گرفته و بیش از ده
موضوع دیگر در دست نشر قرار دارد. در حوزه کودک و نوجوان نیز آثار فاخری همچون
پیام های آسمانی و دانش نامه نوجوان تدوین نموده و ادامه آن نیز در حال انجام است.
استقبال وبهره گیری مبلغان ،علما، پژوهشگران و عموم جامعه از آثار و سایت پژوهشکده فرهنگ و معارف قرآنی نقش تعیین کننده ای در ارتقای فرهنگ قرآن در کشور داشته و زمینه توسعه پژوهش های قرآنی نیز فراهم شده است. ترجمه بعضی از آثار فاخر نیز در دستور کار قرار گرفته است تا جهان اسلام نیز از تولیدات دفتر بهره مند شوند.