بررسی و نقد روش تفسیر سیدمحمدباقر صدر و رهیافتهای توسعه آن
گروه: علوم قرآنی
ارائه
دهنده: حجت الاسلام و المسلمین
سعید بهمنی
ناقد: حجت الاسلام و المسلمین دکتر عبدالله موحدیمحب
دبیر
علمی: حجت
الاسلام و المسلمین سیدعلیاکبر حسینی رامندی
زمان برگزاری: 96/6/27
بخش اول: ارائه بحث
تنقیح موضوع نشست
در مقدمه این پژوهش نکاتی ذکر شده است که من به آنها اشاره میکنم: 1. اهمیت بحث روششناسی؛ 2. غفلت قرآنپژوهان نسبت به مباحث روششناسی در حوزه مطالعات قرآنی؛ آنچه مقدار پژوهش که در این حوزه به آن اهتمام و توجه شده است، ناکافی میباشد و از کاستیهایی دارد و نیاز به پژوهش در این حوزه همچنان باقی است؛ 3. مفروض قرار گرفتن نظریهپردازی براساس آموزههای قرآنی و دستیابی به نظریات کلان اسلامی؛ از اینرو، در مقدمه تنها به آن اشاره شده است و به تفصیل به آن پرداخته نشده است. 4. نظریهپردازی قرآنبنیان از ملزومات نظامسازی است. چند دهه است که درباره ضرورت نظامسازی اسلامی در حوزههای مختلف گفتگو میشود و از ساخت الگوی پیشرفت ایران اسلامی سخن گفته میشود. اینها مرهون نظریهپردازی کلان در حوزه مطالعات اسلامی است که شهید صدر بدان توجه کرده است.
مؤلف محترم
برای بیان نظریه شهید صدر در تفسیر موضوعی، پنج دیدگاه و پنج قرائت برای تفسیر
موضوعی ارائه میکند که دیدگاه و قرائت پنجم از شهید صدر است که ایشان تفسیر
موضوعی را تفسیر منتج به نظریه میداند. وی دیدگاه شهید صدر را به تفصیل بیان میکند
و مؤلفهایی به دیدگاه شهید صدر میافزاید.
ضرورت طرح بحثهای
روششناسی
-آقای بهمنی: بنده پس از سالها تفکر و اندیشه درباره اینکه در موضوعات و مسائل علوم قرآنی چه موضوعی از اولویت برخوردار است، به این نتیجه رسیدم که در موضوع روششناسی کمتر تحقیق و پژوهش صورت گرفته است و فضلای حوزه علمیه کمتر به آن پرداختهاند. بیشتر تحقیقات و پژوهشهای که ما انجام میدهیم، توصیفی است و گاهی توصیفی ناقص. خاصیت پژوهشهای توصیفی آن است که پیشبرنده نیست؛ یعنی راههایی را باز نمیکند تا مسائل جدید ما را حل نماید.
بایسته توجه است که امروز عرصه رقابت ما که پیروان مکتب تشیع هستیم، از عرصه سنتی عبور کرده است. پیش از این، عرصه رقابت ما با فرقهها و مذاهب اسلامی بود، ما با اهلسنت در ایده و نظریه مذهبی رقابت داشتیم؛ ولی امروز همه دنیا، به ویژه مکاتب طراز یک دنیا، رقیب ما هستند. امروز تمام علوم اسلامی از کلام و فقه و تفسیر و علوم قرآنی و ... در مقابل علم رقیب قرار گرفته است و باید پاسخگو باشد. در چنین عرصه رقابتی، برای مقابله و هماوردی با رقیب، باید روشهای خود را نوسازی کنیم و روشهای معتبری مبتنی بر سابقه علمی هزار و چهارصد ساله برگزینیم، نوسازی کنیم تا با انتظاراتی که امروز از دین میرود متناسب شود.
ما برای رقابت در سطح جهانی، نیازمند ساخت نظام فکری در مقابل نظام رقیب هستیم. برای ساخت نظام فکری (مجموعه منسجم از یک دانش) به نظریهپردازی نیاز است و آن هم در سطح نظریات کلان و جهانشمول، نه نظریات خرد و نه نظریات متوسط. در پرتو نظریات کلان و جهانشمول، بقیه گزارهها سامان مییابند. برای نظریهپردازی کلنگر و جهانشمول باید روششناسی کنیم. بنابراین، ضرورت روششناسی روشن گردید. در موضوع روششناسی در تفسیر قرآن کریم، بنده بهجز کاری که شهید سیدمحمدباقر صدر انجام داده است، کار دیگری را ندیدم و شخص دیگری را ندیدم که در این عرصه سخن گفته باشد. تفاوت شهید صدر با دیگران که در عرصه روششناسی سخن گفتهاند در این است که خودش مرجع اول در حوزه است و در علوم مختلف اسلامی مجتهد است. کسی را نمیشناسم که در این سطح بحث روششناسی مطرح کرده باشد و کوشیده باشد که روشی را بسازد. بهرغم اینکه مطالعات فراوانی از دیگران را درباره روششناسی مطالعه کرده بودم و نوشته بودم، همه را رها کردم و و همه وقت خودم را متمرکز کردم تا مطالب شهید صدر را فهم کنم که آیا میشود آنچه وی گفته، ادامه داد و آن را گامی به پیش برد. تحقیق بر این اساس شکل گرفته است که ما روششناسی وی را تحلیل کنیم، مدل مفهوی وی را براساس بیانات و آثار علمی وی ترمیم کنیم و بسازیم. هنگامی که آن هندسه را از ایشان بهدست آوردیم، بررسی کنیم که آیا این هندسه برای ما کافی است یا نه و آیا کاستی دارد یا نه؟ و اگر کاستی دارد، آیا قابل ترمیم و تکمیل است یا نه؟ آنچه در این پژوهش انجام شده، همین است. این تحقیق و پژوهش برگرفته از ده درس شهید صدر درباره سنتهای تاریخ است، البته دو درس نخست از این ده درس مهمتر است. لازم به ذکر است که از دیگر آثار شهید صدر نیز استفاده کردهام و نیز بخشهای مختلف این پژوهش را در جلسات مختلف گزارش کردم.
باید
اعتراف کنم که متن تدوین شده، دارای اطناب است و به نظر میرسد که این اطناب ناشی
از پخته نبودن موضوع برای مؤلف است.
معرفی کتاب «بررسی
و نقد روش تفسیر سیدمحمدباقر صدر و رهیافتهای توسعه آن»
کتاب از سه بخش تشکیل شدهاست:
1. کلیات و مفاهیم: بیان مشخصات موضوع، تفاوت تفسیر ترتیبی و تفسیر موضوعی، مبانی و مبادی تفسیر موضوعی.
2. مقایسه
روشهای تفسیر موضوعی: تفسیر موضوعی دارای پنج روش است. این پنج روش را احمد
عبدالله ابوزید مطرح کرده است. وی یک محقق لبنانی است و از ارادتمندان شهید صدر میباشد.
ایشان در کتاب «اطروحة التفسیر الموضوعی عند السید محمدباقر الصدر قراءة فاحصة»
انواع تفسیر موضوعی را دستهبندی کرده است که من آنها را بازخوانی کردهام. در این
پنج نوع تفسیر موضوعی، روش شهید صدر با همه روشها متفاوت است.
روشهای تفسیر
موضوعی
پنج روش تفسیر موضوعی عبارتند از:
الف) تفسیر موضوعی همان سازوکارهای قرآن است. از مصادیقی که برای این روش تفسیر موضوعی ذکر شده است، مانند اعجاز قرآن، ناسخ و منسوخ در قرآن، احکام قرآن، امثال قرآن، معلوم میشود که صاحب این روش همان مطالب علوم قرآنی را اراده میکند.
ب) تفسیر هر سوره قرآن براساس نظریه وحدت موضوعی سورههای قرآن تفسیر موضوعی است؛ چون مفسر سوره را براساس موضوعی که برای سوره منقح کرده است، میفهمد.
ج) کل قرآن یک محور دارد که همه قرآن برابر آن محور تفسیر میشود. تفسیر قرآن طبق آن محور، تفسیر موضوعی خواهد بود. سیدقطب و سیدمحمدباقر حجتی و بیآزار شیرازی موضوع محوری قرآن را «عهد» میدانند. برای این دیدگاه به کلامی از حضرت زهرا در خطبه فدکیه استناد کردهاند که میفرماید: لِلَّهِ فِيكُمْ عَهْدٌ قَدَّمَهُ إِلَيْكُم.[1] آقای بیآزار شیرازی کتابی به نام «عهد عتیق، عهد جدید و عهد اخیر» نوشته است که در خارج کشور منتشر شدهاست. وی همه کتابهای آسمانی را عهد نامیده است. تورات عهد عتیق، انجیل عهد جدید و قرآن عهد اخیر.
د) بررسی اصطلاحات قرآنی تفسیر موضوعی میباشد؛ همان کاری که در فرهنگ قرآن در مرکز فرهنگ و قرآن انجام شده است. شاید از همه گستردهتر ایزوتسو این کار را انجام داده است. وی درباره اصطلاحات قرآن تحقیقاتی دارد.
هـ) تفسیری
که منتج به نظریه باشد، تفسیر موضوعی خواهد بود. این نوع از تفسیر موضوعی روش شهید
صدر است. به نظر ایشان اگر تفسیری منتج به نظریه نباشد تفسیر موضوعی نخواهد بود و
تنها یک تحقیق متمرکز درباره برخی آیات یا مفاهیم قرآنی خواهد بود. نظریه سه سطح
دارد: سطح خرد، درباره یک موضوع جزئی فرضیهسازی و نظریه سازی میشود. سطح متوسط و
سطح کلان. نظریه جهانشمول (همه جایی و همه مکانی) را سطح کلان میگویند. شهید صدر
به نظریه در سطح کلان تأکید دارد و به دو سطوح دیگر کاری ندارد. این سطح از نظریه
است که میتواند در مقابل رقیب دست ما را پر نماید. ایشان تأکید میکند که دست از
تفسیر جزئینگر بردارید. تفسیر جزئی معبر است. نباید همه قرآن را تفسیر و شرح کرد،
بلکه باید متناسب با مسائل روز مطالب را از قرآن استخراج نمود.
مدل تفسیر
موضوعی منتخب شهید صدر
مدل مفهومی: تمام عناصری که شهید صدر نام برده و حتی اشاره کوچکی به آن کرده است در رابطه با تفسیر موضوعی منتج به نتیجه (تفسیر مسألهمحور اجتهادی منتج به نظریه) نه فرایند دارد، یعنی نه مرحله را باید طی کرد تا به نظریه برسیم. درون این فرایندها نیز مؤلفه هایی وجود دارد که 34 مؤلفه است. پس 9 فرایند و 34 مؤلفه است.
1. مسألهشناسی
2. پیشینهشناسی
3. هدفگذاری
4. طرح سؤال
5. فرضیهسازی
6. استنطاق قرآن کریم
7. مقایسه (مطالعات قرآنی)
8. نظریهپردازی
9. تدوین
من این مراحل را توضیح دادهام و اصلاح و تکمیل کردم و آنها را به 11 فرایند و 46 مؤلفه رساندم و آنها در یک نمودار نشان دادهام.
1. مسألهشناسی
2. پیشینهشناسی
3. هدفگذاری
4. طرح سؤال
5. فرضیهسازی
6. استنطاق قرآن کریم ـ مدلسازی استخراج دادهها که در هر علومی متفاوت است. مدل تحلیل دادهها برای رسیدن به مدلولها که در هر علمی متفاوت است.
7. مقایسه (مطالعات قرآنی)
8. صورتبندی اولیه نظریه
9. صورتبندی نهایی نظریه
10. پیادهسازی
11. تدوین
من حتی
مفاهیمی که شهید صدر بهکار برده را تحلیل کردهام، مثل عنوان «سنتهای تاریخی» که
تحلیل کردم و گفتم این اصطلاح مناسب نیست و مناسب عنوان سنتهای اجتماعی است، لذا
بعد از شهید صدر هیچ کسی عنوان سنتهای تاریخی را بهکار نبرده است.
بخش دوم: نقد
مباحث ارائهشده
بیان ویژگیهای
مثبت کتاب
-آقای موحدیمحب: ابتدا لازم است از محسنات این اثر یاد کنم.
1. ارزش این اثر در مقاسیه با آثاری که در این زمینه تدوین شده است، بسیار بالاست.
2. این اثر به هیچ وجه، کار تکراری نیست.
3. ساختن مدلها، نمودارها، جدولها و تبیین شاخصها و نوسازی روش از امتیازیات انحصاری این اثر است. بنده در حوزه علمیه قم بیش از یکی دو نفر را نمیشناسم که اینگونه کار کرده باشند. من به این پختگی و نظم و انتظام در جای دیگری ندیدهام.
4. میتوان برای تبیین محتوای این کتاب، نشستهایی را اختصاص داد و چنانچه پیش از تدوین این اثر کلاسها و کارگاههایی برای طلاب قدیمی و اساتید برگزار میگردید، حتما این اثر بسیار پختهتر از اینکه هست میشد.
5. قلم
و ادبیات متن قلم و ادبیات قابل قبولی است و به ادبیات رایج و آثار آکادمیک خیلی
نزدیک است. در سابق کسانی که درصدد طعن زدن به حوزههای علمیه و طلاب بودند، یکی
از جهات طعن آنان این بود که این قلم حوزوی و آخوندی است. و شخصیتی را که میخواستند
تنقیص کنند، با این شیوه تنقیص میکردند و میگفتند نثر او هم که نثر آخوندی است.
تفصیل فراوان
مطالب کتاب
گذشته از محسنات این اثر، نقدهایی به آن وارد است.
1. سراسر این متن از اطناب شدید به شدت رنج می برد. تکرار مکررات در اثر فراوان است. برای رفع این اشکال پیشنهاد میکنم که این متن به درسنامه تبدیل شود و درسنامه، برخاسته از کل محتویات کتاب باشد و در قالب درس دو واحدی باشد تا 16 جلسه را اشباع کند. در این صورت ممکن است نقیصه اطناب جبران شود. البته همین متن بدون تبدیل به درسنامه با رفع نقائص قابل چاپ است. پس از تبدیل متن به درسنامه بایستی در مراکز تفسیر و حوزوی تدریس شود تا به فرهنگ تبدیل شود و نیز مدرس این رشته پبدا شود. این مطلب بدین جهت است که کتابهایی که درباره روششناسی است، کم نیست، ولی این روششناسی غیر از آنها است.
2. مطالب
این کتاب به صورت گزارشی است، گرچه اجتهاد نیز در آن وجود دارد، ولی بار اصلی این
نوشته گزارش است (گزارش ساماندهی شده). گزارشها نیز از مطالب شهید صدر است. روشن
است که شهید صدر هیچگاه مطالب را به این شکل بیان نکرده است. آقای بهمنی مطالب
غریب که در غربت کتابها بوده را استخراج کرده و به یکدیگر پیوند دادهاست. مطالبی
که ابتدا مانند دو کبوتر اول به همدیگر نوک میزدند، با یکدیگر چفت کرده است و این
هنر کمی نیست. ارزش مطالبی که بهصورت گزارش ارائه میشود، به رفرنسها و نشانی آنهاست.
بنابراین، باید رفرنسهای متن حتما تجدید نظر شود. مثلا گفته شده که هادی چنین گفته
است مراد از این هادی در ص87 کیست، مشخص نشده است. چندین مورد از این اسامی در متن
وجود دارد. اگر این اثر یک اثر بازاری بود، از این اشکال چشمپوشی میشد؛ از آنجا
که مخاطب این اثر عموم نیست، بلکه خواص نیز نیست، بلکه خواص خاص است، باید این
مورد اصلاح شود. مناسب است سنت پیشینیان رعایت شود و در متن گفته شود بعض معاصرین،
بعض اعلام، بعضی از قرآنپژوهان، و از اسامی اشخاص صرف نظر شود. البته پس از آنکه
گفته میشود برخی از قرآنپژوهان، میتوان در پاورقی رفرنس داد و گفت برای مطالعه
بیشتر ر.ک: ... علت اینکه میگویم اسامی اشخاص از متن حذف شود، این است که گاهی برخی
مخاطبان با دیدن یک اسم اصل کتاب را کنار میگذارند، چون به آن شخص نام برده، حساس
هستند. امیدوارم این اثر به زبانهای مختلف ترجمه شود و در محافل آکادمیک تدریس
شود.
وجود برخی
اشکالات نگارشی و ادبی و نقص در رفرنسدهی
3. نباید از برخی ترکیباتی که با ادبیات فارسی سازگاری ندارد، در متن استفاده کرد، مانند «با این وجود»، «در این باره»، «لازم به ذکر است»، «نواقص». صحیح این است که نوشته شود: «با وجود این»، «درباره»، «لازم الذکر است»، «نقائص».
4. در بخش مفاهیم عنوان «تفسیر تجزیهای» آمده که بایستی مفهوم این اصطلاح بیان میشد؛ چون بخش مفاهیم برای این است مفاهیمی که در متن کتاب میآید، تعریف و توضیح داده شود. البته مراد شهید صدر از این اصطلاح تفسیر ترتیبی است.
5. در ص17 آمده است هفت مرحله در حالی که هشت مرحله است، ظاهرا مؤلف تدوین را جز مراحل نمیداند، در حالی که تدوین یک مرحله است و مرحله پایانی میباشد.
6. در متن از عنوان «تفسیر ترابطی» استفاده شده است، مناسب بود بهجای آن از عنوان «تفسیر پیوندبنیاد» یا «تفسیر پیوندمحور» استفاده میشد.
7. در متن آمده است که درباره نبوت، کتابی از شهید صدر پیدا نکردم. در حالی که شهید صدر کتابی به نام «المرسل، الرسول، الرساله» دارد که درباره نبوت در این کتاب آمده است. این کتاب، کتابی خیلی عالی است که به دوبار به زبان فارسی ترجمه شده است، یک بار با عنوان «روش نوین در اصول دین» و بار دیگر با عنوان «پیامبر و پیامبری». همه کتابهای شهید، به ویژه این کتاب مشهون از نظریه است.
8. در کتاب آمده است: قانون و قاعده. ظاهر عبارت این است که دو واژه قاعده و قانون به یک معنا گرفته شده است، در حالی که این دو واژه مترادف تام نیستند.
9. یکی از آثار ارشمند شهید صدر کتاب «لمحة فقهیة تمهدیة عن مشروع دستور الجمهوریة الاسلامیة فی ایران» است. این کتاب ضمیمه پرونده وی شد و موجب محکومیت و اعدام وی گردید. ظاهرا مؤلف این کتاب را ندیده است؛ زیرا مطالبی را از کتاب «اقصادنا» نقل میکند که برخی از آنها به صورت کاملتر در این کتاب آمده است.
10. گاهی در متن برخی مطالب به صورت سلب کلی آمده است که نباید پژوهشگر ادعای سلب کلی نماید، زیرا عدم العلم، منتج علم به عدم نیست.
11. برخی پاورقیها ناقص است که باید تکمیل شود.
12. جایی در متن گفته شده که از باب تفعیل معنای تدریج استفاده میشود، درحالی که چنین مطلبی در ادبیات نداریم.
13. یکی از عناوین متن این است: «اهداف اصلی پژوهش» سوالی اینجا مطرح میشود که آیا این اهداف طولی است یا عرضی؟ اگر طولی باشد، هدف اصلی یکی بیشتر نخواهد بود و اگر اهداف اصلی عرضی باشند، اصلا پژوهش سامان نمییابد. چند هدف اصلی در عرض هم هیچ پژوهشی را سامان نمیدهد. اگر اهداف اصلی در یک پژوهش متعدد باشد، باید طولی باشند و یکی در رأس قرار گیرد و دیگر اهداف به دنبال آن قرار گیرند.
14. در تعریف واژه «مهیمن» گفته شده: خبری که ... این تعریف از کتاب تسنیم نقل شده است که اصل نقل درست است، ولی ظاهرا در کتاب تسنیم اشتباه تایپی شده است و چیزی را خبری تایپ کردهاند. واژه مهیمن خبر و گزاره نیست.
-آقای پورطباطبایی: یکی از اشکالاتی که آقای موحدی بیان کردند این بود که عبارت «لازم به ذکر است» درست نیست و به جای آن بهتر است عبارت «لازم الذکر» آورده شود، در حالی که، به این عبارت نیز همان اشکال وارد است. آقای دکتر رضا داوری، سال 80 مقاله مفصلی در نامه فرهنگ درباره اصطلاح «لازم الذکر» است نوشته است و استدلال کرده است که بهتر است «لازم است ذکر شود»، استفاده شود.
آقای
بهمنی از واژه «مدل» در متن استفاده کرده است، این واژه یک واژه انگلیسی و غربی
است که بایستی جهت پاسداشت زبان فارسی یک واژه فارسی یا قرآنی به جای آن گزینش میشد.
عدم تشریح دلیل
کاربرد واژه «استخراج» به جای «استنباط»
-آقای یوسفی مقدم: من به برخی نکات اشاره میکنم:
1. قرار این بوده که در این جلسه روش تفسیر موضوعی از دیدگاه شهید نقد و بررسی شود و این جلسه جلسهای روشی باشد، نه نقد کتابی که آقای بهمنی تدوین کرده است. ظاهرا برای آقای موحدی این موضوع بهدرستی تبیین نشده است.
2. در فرایندها از واژه «استخراج» استفاده شده است. سوالی که مطرح این است که چرا از واژه «استنباط» استفاده نشده است؟ در حالی که استنطاق بدون استنباط ممکن نیست. یکی از فرایندها، موضوع استنطاق قرار داده شده است و هنگام استنطاق قرآن ناگزیر از اجتهاد و استنباط هستیم. اگر مراد از کلمه استخراج، معنایی غیر از استنباط است باید از کلمه استنطاق دست کشید و از واژهای مناسب با استخراج استفاده نمود.
3. کیفیت استنطاق بیان نشده است. شاید بتوان گفت آنچه در تفسیر موضوعی مهم میباشد، روش استنطاق است. یکی از اشکالات و انحرافات در تفسیر موضوعی به روش استنطاق قرآن برمیگردد.
4. به
شهید صدر اشکال شد که نباید عنوان «سنتهای تاریخی» را بهکار میبرد و باید میفرمود:
سنتهای اجتماعی. به نظر میرسد که منظور شهید صدر همان سنتهای تاریخی است؛ زیرا از
دیدگاه شهید صدر پیوند خاصی میان سنتهای قرآن و سنتهای تشریع با سنتهای تکوینی
خداوند وجود دارد و ایشان درصدد تبیین آنها است. افزون براین، سنتهای قرآنی اعم
از سنتهای اجتماعی است و سنتهای فردی را نیز شامل میشود، مانند سنت استدراج که هم
فردی است و هم اجتماعی. بنابراین ما نمی توانیم بگوییم که شهید صدر بایستی از
عنوان سنتهای اجتماعی استفاده میکرد. مقصود وی همان سنتهای تاریخی است که اعم
از سنتهای اجتماعی میباشد.
بخش سوم: دفاع
اراده دهنده بحث از نقدها
نیافتن معادل
معنایی واژه «مدل»
-آقای بهمنی: اشکالاتی که آقای موحدی مطرح فرمودند، وارد است و باید برطرف شود.
1. بهکار بردن واژه «مدل» بدین جهت است که بنده در نوشتههای نخست کلمه «الگو» را بهکار بردم، ولی چون مفهومی آکادمیک نبود، از آن چشمپوشی کردم، و کلمه دیگری نیز پیدا نکردم که بار مفهومی کلمه مدل را برساند. درست است که واژه «مدل» واژهای غربی است، ولی صرف غربی بودن آن، مانعی از کاربرد آن در زبان فارسی نیست، همانگونه که در قرآن نیز کلمات دخیل وجود دارد. کلمه مدل یک کلمه جهانی شده است. اگر واژهای پیدا شود که بار مفهومی کلمه مدل را برساند، من جایگزین آن میکنم.
2. عنوان استخراج با عنوان اجتهاد تفاوت دارد و استنطاق همان اجتهاد است. برای استخراج ما به دو مدل نیاز داریم. برای تحقیق مدلی میخواهیم که همان استنباط و اجتهاد است. من در درون فرایند و مرحله استنطاق تحلیل دادهها وجود دارد که همان اجتهادی است.
3. در مورد سنتهای تاریخی باید عرض کنم، تاریخ به ما کان تعلق میگیرد. سنت مربوط به گذشته نیست، ولی تاریخ مربوط به گذشته است. سنت به صورت عام، سنتهای الهی است. آنچه که به نام سنت تاریخی نامیده اشکال دارد، لذا همه کسانی که پس از شهید صدر درباره سنتها بحث کردهاند، عنوان سنتهای تاریخی را بهکار نبردهاند. شهید صدر تصریح دارد که من به اجتماع کاری دارم و به افراد کاری ندارم. آنچه که شهید صدر با این خصوصیات سنتهای تاریخی نام نهاده، همان سنتهای تاریخی است، نه سنتهای اجتماعی.