بي گمان مهم ترين هدف پيامبران، عدالت خواهي و ظلم ستيزي بوده است. اين هدف چنان داراي اهميت است كه قرآن در آيه 25 سوره حديد به صراحت هدف از ماموريت هاي پيامبران و فرو فرستادن كتاب هاي آسماني را آگاهي بخشي و روشنگري مردم نسبت به حقوق خود، بسترسازي براي نهضت و قيام توده هاي مردم در راستاي عدالت اجتماعي و فراهم آوري بسترهاي مناسب براي فرصت هاي برابر برمي شمارد.
انقلاب اسلامي كه برخاسته از همين بينش و نگرش است، در مقام تداوم بخشي و احياي آن، درهمين مسير گام برداشته و برمي دارد، هرچند كه در همه دوره هاي زماني به علل دروني چون خواسته هاي نفساني برخي از رهبران و مديران نظام سياسي و يا علل و عوامل بيروني چون استكبار جهاني كه بنياد آن بر ظلم و بي عدالتي است، نتوانسته است اين مهم را به درستي عملياتي كند، ولي مي توان گفت كه عنصر اصلي و مولفه اساسي قيام توده هاي مردم درسال 57 چيزي جز عدالت خواهي و ستم ستيزي نبوده است كه همان هدف اصلي حركت هاي همه پيامبران و مصلحان واقعي جهان بوده است.
نويسنده در اين مطلب كوشيده تا با واكاوي آيات و آموزه هاي وحياني قرآن، نقش كليدي و اساسي عدالت خواهي را در انگيزه ها و اهداف انقلاب اسلامي و نيز به عنوان عامل اصلي ايجاد و بقاي آن تبيين كند. هدف از بيان اين مطلب در حقيقت تشريح يكي از محكمات انقلاب اسلامي است كه در صورت فقدان و يا عقب نشيني از آن، انقلاب اسلامي معنا و مفهوم خود را از دست مي دهد و به مترسكي چون پيراهن عثمان و يا اسلام واژگونه تبديل مي شود. با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.
عدالت همه سويه و فراگير، درميان ديگر علل، عوامل و اهداف انقلاب اسلامي، برجسته ترين عنصر مي باشد، به گونه اي كه اگر آن را از دايره مفاهيم انقلابي حذف كنيم، ديگر اثري از انقلاب اسلامي و محتواي آن برجا نمي ماند، زيرا انقلاب اسلامي به عنوان حركتي در راستاي حركت ها و نهضت هاي پيامبران(ع) شكل گرفته است. از اين رو، عنصر عدالت خواهي و ستم ستيزي نقش كليدي را در آن ايفا مي كند.
با نگاهي گذرا به اهدافي كه قرآن براي پيامبران و ماموريت ايشان تعريف كرده به آساني مي توان دريافت كه عدالت، قطب همه حركت ها و محور همه تلاش هاي پيامبران و مصلحان تاريخ بشريت بوده است.
خداوند همان گونه كه خود نظام هستي را بر پايه عدالت آفريده (آل عمران آيه 18) همچنين فرد فرد انسان ها را به عدالت و رعايت آن دعوت مي كند (نساء آيات 3 و 58 و 127 و 125 و آيات بسيار ديگر) و به عنوان يك وظيفه عمومي و همگاني از ملت ها و جوامع بشري مي خواهد تا آن را در جامعه به مورد اجرا گذارند تا از بركات و آثار ارزشمند آن، يعني دست يابي به توحيد واقعي (آل عمران آيه 18)، بهره مندي از امدادهاي خاص الهي (بقره آيه 194)، محبت الهي (مائده آيه 42 و حجرات آيه 9 و ممتحنه آيه 8) و دست يابي به كمالات از طريق متاله شدن و خدايي گشتن (آل عمران آيه 18 و آيات ديگر پيش گفته و نيز نساء آيه 135) و دست يابي به سعادت و فرجام نيك در دنيا و آخرت (اسراء آيه 25) برخوردار گردند.
ريشه اين خواسته الهي و ماموريت بشري را مي بايست در ربوبيت الهي بر همگان جست كه خواهان عدالت و اجراي آن در ميان همگان است (شورا آيه 15) و برپايي آن را در جامعه، هدف الهي از بعثت پيامبران و ارسال كتب آسماني بر مي شمارد. (حديد آيه 25)
ايجاد عدالت در جامعه، فلسفه تشريع ميزان، دين، قوانين عادلانه (حديد آيه 25) و اقامه و برپايي آن از سوي توده هاي مردم به عنوان يك وظيفه، مسئوليت، فلسفه آفرينش و هدف خلقت، در آياتي از جمله 29 و 187 سوره اعراف و 35 سوره اسراء و 181 و 182 سوره شعراء بيان شده است.
با نگاهي به نقش و ارزش عدالت در همه ابعاد زندگي بشر و بلكه هستي مي توان دريافت كه چرا عدالت تا اين اندازه ازنظر اسلام و قرآن و مصلحان تاريخ بشر از جايگاه ويژه اي برخوردار بوده و به عنوان دغدغه اصلي بشر و رهبران آن درآمده است؛ زيرا بدون عدالت هرگز سنگي روي سنگي بند نمي شود و جهان، پايدار و باقي نخواهد ماند؛ چه آنكه جهان بر پايه قسط و عدالت استوار است.
خداوند مومنان را موظف به رعايت عدالت در مسير زندگي كرده است (شورا آيه 4) و همين امر موجب شده كه حركت توفنده انقلاب اسلامي براي برپايي عدالت و ستم ستيزي شكل بگيرد.
ايمان مردم به درستي راه پيامبران و نوميدي ازنظريه ها و دكترين هاي بشري براي ساختن جامعه اي برتر و متمدن موجب شد تا به بهره گيري از آموزه هاي وحياني روي آورند و تلاش كنند آنرا در جامعه اجرايي كنند و عدالت همه سويه و فراگير را بجويند.
عدالت خواهي به عنوان يك امر كمالي، مطلوب و مقصود بشر است و انسان به طور فطري گرايش به آن دارد (نحل، آيه 90) و از ظلم و بي عدالتي مي گريزد؛ زيرا كمال خواهي آدمي موجب مي شود تا به عدالت به عنوان مهم ترين سازوكار رشد و تعالي و كمال بنگرد و تحقق و اجراي آن را بخواهد.
از اين رو كساني كه هم چنان بر فطرت الهي باقي مانده اند و به وسوسه هاي نفساني و شيطاني، فطرت و طبيعت خدادادي خود را دگرگون نساخته اند، گرايش به عدالت داشته و با ستم به مبارزه برمي خيزند و از آن بيزاري مي جويند. بر اين اساس خداوند در آياتي از جمله 135 سوره نساء و 8 سوره مائده و 85 سوره اعراف، اجراي عدالت و گرايش و گواهي به آن را به عنوان يك حق، مقتضاي ايمان انسان مي شمارد. به اين معنا كه انساني كه بر فطرت سالم و عقل سليم است، به خداوند ايمان دارد و همين ايمان، وي را به سوي كمال ديگري چون عدالت مي كشاند و اجراي آن را خواهان مي شود.
آگاهي انسان به هدفمندي آفرينش و توجه به معاد و رستاخيز و حساب و كتاب آخرت موجب مي شود تا اجراي عدالت را عاملي مهم براي قرار گرفتن در مسير درست و امكان پاسخ گويي در رستاخيز قلمداد كند. از اين رو خداوند در آيه 29 سوره اعراف چنين توجهي را پشتوانه خوبي براي اجرا و رعايت عدالت از سوي انسان و جوامع بشري معرفي مي كند.
اكنون اين پرسش مطرح مي شود كه چرا انسان برخلاف فطرت خود، گرايش به امري ضدكمالي چون ظلم و ستم دارد؟ در پاسخ به اين پرسش، قرآن پاسخ هاي چندي را ارائه مي دهد كه بيانگر خروج انسان از فطرت سالم و عقل سليم به اسباب دروني چون گرايش به هواهاي نفساني و اسباب بيروني چون وسوسه هاي شيطاني است.
به عنوان نمونه در آيه 152 سوره انعام و نيز آيه 84 سوره هود و آيات 7 تا 9 سوره رحمان، سودجويي برخي از انسان ها را عاملي براي گريز از عدالت و توجه به ستمگري معرفي مي كند؛ زيرا اين افراد از حالات تعادل و سلامت فطرت بيرون رفته و خواهان سود و بهره مادي زودگذر دنيوي به جاي اصالت بخشي به آخرت و سود بي پايان آن مي باشند.
آيه 135 سوره نساء و نيز 48 سوره مائده و 15 سوره شوري به روشني به مهم ترين عامل اصلي عدالت گريزي و ستم گرايي بشر اشاره مي كند و آن را پيروي از هواي نفساني بشر معرفي مي كند. به اين معنا كه پيروي از هواها و خواسته هاي بي پايان نفس، مهم ترين مانع در اجراي عدالت و گرايش انسان به ستمگري در اين آيه معرفي مي شود.
البته برخي از افراد و يا گروه هاي اجتماعي به سبب دشمني و كينه با يك گروه و جناح اجتماعي و سياسي، گرفتار ستمگري مي شوند و مانع اجراي عدالت در جامعه مي گردند. خداوند در آيات 2و 8 سوره مائده به اين مانع جدي در سر راه اجراي عدالت اشاره مي كند و با تهديد و نكوهش مي كوشد تا اين گروه ها و جناح هاي سياسي و اجتماعي را نسبت به عواقب كار زشت خودشان آگاه سازد و ايشان را به سوي عدالت و اجراي آن ترغيب كند.
به هر حال، از موانع جدي اجراي عدالت در جوامع بشري مي توان به دشمني ها و كينه جويي هاي ميان گروه ها و اقوام و جوامع بشري اشاره كرد.
انقلاب اسلامي، حركت توده هاي عظيم مردمي بود كه خواهان برپايي عدالت و ستم سوزي در جامعه در همه ابعاد آن بودند. از آن جايي كه مردم به اين باور رسيده بودند كه جز راه پيامبران نمي تواند آنان را به عدالت فراگير برساند، با تمسك به آموزه هاي وحياني و سيره امامان معصوم(ع) حركت توفنده خويش را آغاز كردند.
آنها همانند امت هاي پيشين جان بر كف خواهان اجراي عدالت و برپايي آن شدند و در اين راه همانند بسياري از مصلحان و مؤمنان، جان خويش را از دست دادند تا به هدف خويش برسند. (آل عمران آيه21)
در اين ميان رهبري كه خود مجسمه عدالت و عدالت خواهي بود و در عمر خويش نه ستمي ورزيده و نه با ستمگري همراهي كرده بود (بقره آيه124 و اسراء آيه35)، رهبري توده هاي آگاه و خسته از بيداد را پذيرفت و مردم را به سوي شكست مستكبران و ظالمان، رهنمون كرد. اين گونه بود كه انقلاب اسلامي بر پايه معيار عدالت خواهي و ستم ستيزي شكل گرفت و براي دست يابي به آن، رهبري عادل و عدالت خواه از جان و مال خويش مايه گذاشت.
البته گام نخست انقلاب، ستم سوزي و مبارزه با ستمگران و عدالت گريزان بود. آنان به اين باور رسيده بودند كه با وجود رهبراني ستمگر و مستكبر، امكان آن نيست تا عدالت در جامعه برقرار گردد. مرفهان ستم پيشه (انبياء آيات11و 16) و ظالماني كه قدرت خويش را زوال ناپذير مي دانستند (ابراهيم آيه44) اجازه نمي دادند تا جامعه به عدالت دست يابد و حقوق مردم رعايت شود.
آگاهي مردم به اين مسايل موجب شد تا بر لزوم مبارزه و جهاد براي رفع ظلم ايشان به اتفاق برسند و به حكم الهي به جنگ آنها برخيزند. (نساء آيه75 و حج آيه39) ايشان مي دانستند كه هدايت (نساء آيه186) و امنيت (انعام آيات 81 و 82) و بهره مندي از مغفرت و عنايات خاص الهي و بركات وي (نساء آيه168) تنها در اجتناب از ظلم و ستم و مبارزه با آن امكان پذير است.
آنان دريافته بودند كه ريشه تمامي بدبختي هايشان كه به دنبال تفرقه و اختلاف ميان توده هاي مردم پديده آمده، زاييده سركشي و ظلمي است كه در جامعه رواج يافته است. ظلم و ستم، پيوندهاي اجتماعي را سست و بي بنياد كرده و اختلاف و تفرقه را ميان امت و مردم افزايش داده و امنيت را به شدت تهديد مي كند (بقره آيه213 و آل عمران آيه19 و مريم آيات 37 و 38 و شوري آيه14 و زخرف آيه65) بنابراين مي بايست با ريشه كني ظلم و ستم، جامعه را به اتحاد، انسجام و امنيت رسانيد و فرصت هاي برابر براي همگان فراهم آورد.
البته ستمكاران نيز بي كار ننشستند و به مبارزه با توده هاي عدالت خواه برخاستند ولي از آن جايي كه كيد ظالمان همانند كيد شيطان، ضعيف است خون هاي ريخته شده عدالت خواهان گريبانگير آنان شد و آنان چون حباب تركيدند و پراكنده شدند. (انبياء آيه3 و آيات ديگر)
هر چند كه انقلاب، گام هاي محكم و استواري براي برپايي و اجراي عدالت همه سويه و فراگير برداشت، ولي از آن جايي كه در هر جامعه اي افرادي منافق وجود دارند كه همرنگ جماعت شده تا در سر فرصت توطئه كنند و معادله را بر هم زنند و به نفع خود، انقلاب را مصادره كنند و آن را از محتوا و اهدافش خالي نمايند، انقلاب اسلامي نيز گرفتار چنين افرادي بوده است.
البته برخي ديگر نيز آنان را همراهي كردند كه در آغاز همراه و همگام و هم فكرشان نبودند ولي دشمني ها و كينه جويي هاي گروهي و جناحي از سويي (چنان كه قرآن گفته است) و رفاه زدگي و اتراف و اشرافيت از سوي ديگر، و نيز وسوسه هاي دشمنان عدالت و مستكبران جهاني از سوي سوم، موجب شد تا انقلاب اسلامي نتواند عدالت را چنان كه توده هاي مردم خواسته و براي آن قيام كرده بودند، اجرايي كند، بلكه نفوذ اهل نفاق قديم و جديد و اشرافيت جديد در ميان عدالت خواهان، موجب شد تا ظلم مضاعفي به نام عدالت خواهي و اجراي عدالت پديد آيد و جامعه با شكاف بزرگي روبه رو شود. بطوري كه در دهه اي از انقلاب، توده هاي مردم خود را سرخورده ديدند و شكاف طبقاتي عميقي پديد آمد. خشم توده ها اين بار بسيار مي توانست خسارت بار باشد، زيرا اين دفعه فتنه هايي ايجاد شد كه امكان تشخيص حق از باطل و عدالت خواهان را از عدالت گريزان كم مي كرد.
در اين ميان مي توان با بهره گيري از موازين حق، در ميان فتنه نيز اهل بصيرت بود و به جدايي دو جناح عدالت خواه و عدالت گريز دست يافت و موضع خود را مشخص نمود.
اصلاحات دايمي از آن رو لازم و ضروري است كه همواره گروه هايي از مردم در دام شيطان و وسوسه هاي نفساني و شيطاني مي افتند و به جاي عدالت خواهي، عدالت گريز مي شوند. اصلاحات دايمي كه بر پايه حق و عدالت شكل مي گيرد به جامعه كمك مي كند كه گروه هاي منحرف و گمراه را از صفوف رهبران جامعه بيرون كنند و آنان را به زباله دان تاريخ بفرستند، چنان كه ظالمان را به آن جا انداخته اند.
از نظر قرآن، پذيرش حكومت و ولايت ظالمان جايز نيست چنان كه جايز نيست انسان با عدالت گريزان همراه و همگام شود و ولايت و دوستي آنان را بپذيرد. از نظر قرآن كساني كه اهل بصيرت نيستند و جاهل مي باشند به سوي پذيرش ولايت و حكومت عدالت گريزان يا عدالت ستيزان مي روند (جاثيه آيات 18 و 19) و اگر جامعه با آنها همراه شود و به جاي همراهي با عدالت خواهان در كنار عدالت گريزان و يا عدالت ستيزان قرار گيرد بايد خود را آماده حكومت ظالمان كند. (انعام آيه 129) به سخن ديگر، چنان كه اميرمؤمنان علي(ع) فرمود اگر كسي حكومت عدالت علوي را نپذيرد بايد خود را براي حكومت معاويه و يزيد و حجاج ثقفي آماده كند كه خون بي گناهان را همانند آب خوردن مي ريخت.
اگر مردم امروز با عدالت خواهان نباشند، منتظر عراق و افغانستان و فلسطيني ديگر در ايران باشند كه ستمگران و مستكبران جهاني در آن حكومت خواهند كرد و خون و مال و عرضشان را بر باد مي دهند.
خداوند در آيه 129 سوره انعام تبيين مي كند كه اگر مردم به سوي عدالت خواهي و ستم ستيزي نروند و گرايشي به عدالت گريزان پيدا كنند، بايد منتظر حاكميت ستمگران باشند؛ و اين سنت الهي است كه در همه جوامع بشري در طول تاريخ اجرا شده و خواهد شد.
بر اين اساس اگر امروز ملت ايران جايگاه خود را به درستي نشناسد و در كنار عدالت خواهان واقعي قرار نگيرد و به عدالت گريزان و ستمگران روي خوش نشان دهد، سنت الهي بر ايشان جاري خواهد شد و مستكبراني چون صهيونيست و آمريكاي جهانخوار بر ايشان حكومت خواهد كرد. ولي بصيرت و آگاهي و هوشياري مردم عدالت خواه ايران نخواهد گذاشت كه اين امر تحقق يابد؛ زيرا ملت همانند سال 57 خواهان عدالت و اجراي آن هستند هر چند كه فتنه جويان و فتنه خواهان هزاران توطئه كنند و خون هاي بي گناهان را بريزند.