هارتموت بوبتسين، قرآن در عصرِ اصلاحطلبى و نوانديشى: تاريخچه اوليه مطالعات عربى واسلامى در اروپا، بيروت و اشتوتگارت: فرانتس اشتايْنِر، 1995، 598ص، شابك: 4-05365-515-03.[1]
در سال 1543 ميلادى دو كتاب مهم در تاريخ علم جديد منتشر شد كه ديدگاه غربيان از جهان و انسان را به گونهاى بنيادى تغيير داد: نخست كتاب نيكولاس كوپرنيك[2] درباره هيئتو منظومه شمسى با عنوانِ گردش افلاك آسمان[3] بود كه هيئت بطليموسى حاكم بر ذهنيت غربيان را به كلى درهم ريخت. دومين كتاب اثر اندرياس وِساليوس[4] راجع به آناتومى وتشريح انسان با عنوان ساختمان بدن انسان[5] بود كه سبب تأسيس دانش تشريح عملى گرديد. درهمين سال كه اروپاييان خود را براى تحولات فكرى و علمى در شناخت انسان و جهان آماده مىكردند، كتب مهم ديگرى در زمينه پژوهشهاى دينى اروپايى در راه شناخت اسلام منتشر شد كه از آن جمله مىتوان به ترجمه كامل لاتينى قرآن (چاپشده در شهر بازل) و تلخيصى از متن قرآن (چاپ نورنبرگ) اشاره كرد.
هرچند نخستين تلاشهاى مسيحيان اروپا در ترجمه لاتينى قرآن كريم در قرون دوازدهم و سيزدهم ميلادى به نتيجه رسيد و مجموعههايى در شناخت پيامبر، قرآن و اسلام همراه با رديههايى لاتينى از سوى كشيشهاى مسيحى فراهم آمد، امّا اين آثار تا پايان قرون وسطا انتشار عمومى نيافت. بنابراين مىتوان نيمه قرن شانزدهم ميلادى را زمان عرضه و معرفىِ عمومى قرآن و اسلام در اروپا دانست و اين درست زمانى است كه اروپاييان با ورود به دوره رنسانس، تجربه اصلاحات فكرى و دينى را آغاز كرده بودند.
كتاب حاضر يعنى قرآن در عصر اصلاحطلبى و نوانديشى، نوشته هارتموت بوبتسين، قصه ورود و حضور قرآن در عصر اصلاحات اروپا را بازگو مىكند، اما در پىجويىِ ماجرا از قرن شانزدهم و هفدهم فراتر نمىرود. هارتموت بوبتسين، استاد مطالعات عربى و اسلامى در دانشگاه اِرلانگن[6] (آلمان) است كه سردبيرى مجله مطالعات عربى[7] را در همين دانشگاه برعهده دارد.
كتاب در اصل به بررسى تلاشهاى چهار تن از مشاهير غرب براى شناخت، ترجمه و انتشار قرآن كريم در قرن شانزدهم ميلادى اختصاص دارد. اين چهار تن عبارتند از: مارتين لوتر (1483-1546)، تئودور بيبلياندر (1504-1564)، يوهان آلبرشت ويدمانشتتر (1506-1557) و گيوم پوستل (1510-1581). علاقه و روابط اين چهار تن با كتاب آسمانى مسلمانان، درست همزمان بود با توسعه نفوذ و قدرت عثمانى در اروپاى شرقى و نيز مجادلات مذهبى ميان كاتوليكها و پروتستانها. كتاب قرآن در عصر اصلاحطلبى و نوانديشى در مقدمه و چهار فصل خود مىكوشد تلاش هر يك از اين چهار تن، و نيز حوادث پشت صحنه فعاليت قرآنى هر يك از آنان را با دقت در تمام اَسناد و مدارك موجود ارائه كند. كتاب حاوى يكصد صفحه ضمايم و فهرست بلندى از منابع چاپى و مخطوط است. همچنين چكيدهاى كوتاه از محتواى كتاب به عربى و انگليسى در پايان آمده است.
مقدمه كوتاه كتاب (ص 1-12) تصويرى اجمالى از روابط ميان مباحث كوپرنيك و وِساليوس از يك سو و فعاليتهاى قرآنى اروپاييان در قرن شانزدهم را از سوى ديگر بهدست مىدهد. در اين مرور كوتاه، افراد مختلفى كه در اين عرصه نقشهاى مهم ايفا كردهاند معرفى مىشوند. يكى از اين شخصيتها يوهانس اُپورينوس،[8] صاحبمعروفترين انتشاراتى در شهر بازل است كه هم كتاب وُساليوس درباره علم تشريح را منتشر كرد و هم ترجمه لاتينى قرآن را همراه با چند رساله دينى و تاريخى درباره اسلام و تركها به چاپ رسانيد. چاپ ترجمه لاتينى قرآن از سوى اُپورينوس مشكلات فراوانى براى او به همراه داشت، اما اين مشكلات به سرپنجه مارتين لوتر، مصلح معروف دينى، سرانجام گشوده شد؛ چراكه او به شوراى شهر بازل نامهاى نوشت و رفع ممنوعيت از انتشار كتاب را به ايشان توصيه كرد. سومين فرد مهم تئودور بيبلياندر[9] است كه مصاحب و جانشيناولريش تسوينگلى[10] از مصلحان دينى در شهر زوريخ (سوئيس) بود. وى پس از آنكه مقدمات علمى چاپ لاتينى قرآن در شهر بازل را خود فراهم آورد، به دليل دوستىاش با اُپورينوس، كار انتشار را به دست اين ناشر معروف سپرد. فرد چهارم، همان يوهان آلبرشت ويدمانشتتر[11] است. وى حقوقدان، ديپلمات و مستشرقى بود كه وسايل چاپ كتاب كوپرنيكدر شهر رُم را فراهم آورد و از سوى ديگر كتاب مختصرى درباره قرآن را در نورنبرگ (آلمان) منتشر كرد. آخرين فرد هم گيوم پوستل[12] فرانسوى، از جذابترين عالمان و صوفيانقرن شانزدهم ميلادى است. وى دوست نزديك ويدمانشتتر بود و او را در چاپ و انتشار نخستين نسخه انجيل به زبان سريانى يارى كرد. همچنين با اُپورينوس رابطه نزديكى داشت و توسط او بسيارى از كتابهاى خود درباره تصوّف، يهوديت و مسيحيت را به چاپ رسانيد؛ و از سوى ديگر با بيبلياندر دوستى محكمى داشت و اين دو درباره "صلح و آشتى ميان اديان" اعتقادات مشتركى را ابراز مىكردند.
فصل نخست كتاب (ص 13-157) «مارتين لوتر و قرآن» نام دارد و مؤلف در آن، كارهاى مارتين لوتر راجع به قرآن را معرفى مىكند. لوتر خود ابتدا در سال 1530 قصد داشت قرآن را نه از متن عربى، بلكه بر پايه ترجمهاى لاتينى به زبان آلمانى برگردانَد، اما در اين كار موفق نشد. معلومات قرآنى لوتر تماما برگرفته از متون درجه دوم و نوشتههاى جدلى مسيحيان قرون وسطا به زبان لاتينى بود. برخى از اين متون عبارتند از: عليه مذهب ساراسنها[13] نوشتهدومينيك ريكالدو دمونته كروچه (درگذشته 1320 ميلادى)؛ نقد قرآن[14] نوشته نيكولاس كوزائى[15] (1401؟-1464)؛ و مكتوبى از يك اسير گمنام كه مدتها در اسارت تركان عثمانىبوده است با عنوان رسالهاى در آداب و رسوم تركها (مسلمانان)[16] (نوشتهشده در 1408 ميلادى).سرانجام در سال 1542، لوتر به ترجمهاى لاتينى از قرآن دست يافت كه به دستور پيتر محترم[17] (يا پىير ونرابلس)، رئيس دير كلونى در فرانسه (متوفاى 1156 ميلادى) و به قلمروبرت كتونى[18] فراهم آمده بود. اين متن لاتينى قرآن همراه با چند رساله كوتاه درباره زندگىپيامبر و رديّههايى عليه اسلام در مجموعهاى به نام مجموعه طُلَيطله[19] گردآورى و در سراسرقرون وسطا به همين نام شناخته مىشد، اما همچنان به صورت دستنويس و چاپنشده باقى مانده بود. به جهت اهميت و تأثير فراوان مجموعه طُلَيطله بر افكار و اطلاعات مسيحيان اروپا در چند سده پايانى قرون وسطا، مؤلف در صفحات 37-90 همين فصل از كتاب خود، به معرفى و بررسى كوششهاى مسيحيان اروپا براى ترجمه قرآن در سدههاى 12 تا 15 ميلادى مىپردازد. اين بخش از كتاب كاملترين و مستندترين گزارشها در اين زمينه را ارائه مىدهد. مؤلف در مقالهاى جداگانه به زبان انگليسى، بخشى كوتاه از اين مطالب خود را (تنها راجع به ترجمههاى لاتينى) منتشر كرده است كه اين مقاله با حذف پاورقىها و اندكى تلخيص به فارسى ترجمه شده است.[20]
لوتر همچنين در سال 1542 كتابى ديگر از ريكالدو دمونته كروچه با عنوان رد بر قرآن[21] رااز لاتينى به آلمانى ترجمه كرد و خود نيز درباره آيات قرآن در اين كتاب، توضيحاتى افزود. آخرين كار لوتر آن بود كه بر ترجمه لاتينى قرآنى كه در سال 1543 به همت تئودور بيبلياندر در شهر بازل منتشر شد، مقدمهاى نوشت و كوشيد موانع انتشار عمومى اين قرآن را از ميان بردارد. اين خود موضوع فصل دوم كتاب است.
فصل دوم كتاب (ص 158-275) «تئودور بيبلياندر و چاپ قرآنِ بازل در 43/1542» نام دارد. بيبلياندر (1504-1564) اهل سوئيس و از دانشمندان پروتستان، ترجمه لاتينى قرآن اثرِ روبرت كتونى را از درون مجموعه خطىِ طُلَيطله بيرون آورد و كوشيد آن را با اصلاحاتى به چاپ برساند. بوبتسين با مرورى بر حيات و تحصيلات علمى او، دانش عربى او را بسيار خوب توصيف مىكند و معتقد است بايد كار بيبلياندر در فضاى تاريخى آن زمان را بخشى از نزاع و درگيرى سياسى ميان اركدوك فرديناند[22] و سليمان خان اعظم[23] (1494-1566) بر سر مالكيت مجارستان تلقى كرد. قرآن بيبلياندر را دوست صميمىاش، يوهانس اُپورينوس، در شهر بازلِ آلمان منتشر كرد و از آنجا كه وى بدون كسب اجازه از اداره مميزى اين كار را انجام داده بود، اختلاف شديدى ميان او و شوراى شهر بازل درگرفت. سرانجام با توصيه مارتين لوتر، شوراى شهر بازل اجازه پخش ترجمه لاتينى قرآن را ــ به شرط عدم توزيع در بازل ــ صادر كرد و اين آغاز انتشار عمومى ترجمه لاتينى قرآن در اروپا بود.
اختلاف بر سر انتشار يا عدم انتشار ترجمه قرآن كه امرى فراتر از دروازههاى شهر بازل بود، نكات بسيار جالبى از برخورد كليساى مسيحى با اسلام و قرآن در آغاز دوره رنسانس را نشان مىدهد. نسخه بيبلياندر نيز تنها ترجمه لاتينى روبرت كتونى از قرآن نبود، بلكه علاوه بر بخشهايى از مجموعه طُلَيطله، متون احتجاجى برخى از كشيشان مسيحى عليه اسلام را هم دربر داشت. اين كتاب كه از اين پس "قرآنِ بيبلياندر" ناميده مىشود، در محافل مسيحى و كتابخانههاى اروپا رواج فراوانى يافت و چاپ دوم آن با تيراژى وسيعتر در 1550 ميلادى منتشر شد. "قرآن بيبلياندر" كه همان ترجمه لاتينى روبرت كتونى از قرآنى كريم بود، مبناى انتشار بسيارى از ترجمههاى قرآن به ديگر زبانهاى اروپايى شد. در 1547، اين نسخه توسط آندره اريوابنه[24] در شهر ونيز به زبان ايتاليايى بازگردانده شده اما مترجم آن وانمودمىكند كه آن را مستقيما از زبان عربى ترجمه كرده است. همين ترجمه ايتاليايى قرآن را سالمون شوايگر در سال 1616 (چاپ دوم: 1623) در نورنبرگ به آلمانى ترجمه و منتشر كرد. اين نخستين ترجمه آلمانى قرآن بود كه بعدها با تيراژى بسيار وسيعتر در سالهاى 1659 و 1664، بدون ذكر نامِ شوايگر در نورنبرگ (آلمان) به چاپ رسيد. همچنين نخستين ترجمه هلندى قرآن در سال 1641 بر مبناى همين ترجمه ايتاليايى صورت گرفت. بنابراين مىتوان حدس زد كه ترجمه لاتينى روبرت كتونى كه در فضاى قرون وسطا شكل گرفته، و بهدست بيبلياندر در آغاز عصر اصلاحات اروپا منتشر شده بود، نزديك به 500 سال فهم اروپاييان از قرآن كريم را شكل داده است.
عنوان فصل سوم (ص 277-363) «يوهان آلبرشت ويدمانشتتر و چاپ قرآن نورنبرگ 1543» است. چنانكه از نوشته مؤلف درباره زندگى ويدمانشتتر برمىآيد، وى چهرهاى بسيار متفاوت از مارتين لوتر و تئودور بيبلياندر داشته است. ويدمانشتتر (1506-1557) در اولْم (آلمان) به دنيا آمد و به عكس دو فرد اخير كاتوليك بود. وى در 1530 در مراسم تاجگذارى شارل پنجم[25] در بولونيا[26] حضور داشت و هجده سال بعد از سوى وى به مقامى مهم منصوب شد. ويدمانشتتر در ايتاليا زبان عربى را آموخت و افزون بر همكارى با پاپ در واتيكان، از 1533 تا يك سال پيش از مرگش، مشاغل حقوقى و ديپلماتيك متعددى در آلمان بر عهده داشت. اهتمام و علاقه نخست وى، زبانهاى شرقى، به ويژه عربى، عبرى و سريانى بود؛ اما فراگيرى اين زبانها، هدف اصلىاش نبودند. به گفته مؤلف، اين همه ابزارهايى كمكى بودند تا او را در تبليغ مسيحيت و ردّيهنويسىهاى مسيحى يارى رساند.
در 1543، يعنى همان سالى كه بيبلياندر ترجمه لاتينى قرآن را در بازل منتشر كرد، ويدمانشتتر در نورنبرگ (آلمان) كتابى با عنوان شرح الهيات محمد بن عبدالله[27] به چاپ رسانيدكه حاوى ترجمه لاتينى بخش هايى از قرآن بود. بوبتسين، مؤلف كتاب حاضر، با بررسى دقيق اين ترجمه كه عنوان مستقل آن، خلاصه قرآن[28] است، مشابهتهاى فراوانى ميان آن وترجمه لاتينى روبرت كتونى به دست مىدهد، اما معتقد است تأثير اين ترجمه به هيچ وجه قابل مقايسه با نسخه انتشار يافته از سوى بيبلياندر نيست. بخش ديگرى از اين كتاب، با عنوان مستقلِ مذهب محمد[29] راجع به "مسائل عبدالله بن سلام" است كه هم در مجموعه طُلَيطلهو هم در چاپ بيبلياندر از ترجمه لاتينى قرآن آمده است. "مسائل عبدالله بن سلام" گفت و گويى است ميان پيامبر اكرم (ص) و فردى يهودى به نام عبديه، كه سرانجام با اسلامآوردن وى خاتمه مىپذيرد. در اين بخش از كتابِ ويدمانشتتر، آراى وى راجع به يهوديت و نيز فهم وى از متن قرآنى را متفاوت با بيبلياندر مىيابيم.
فصل چهارم (ص 365-497) «گيوم پوستل و قرآن جامعِ او، 1544» نام دارد. اين فصل به شرح احوال و فعاليتهاى گيوم پوستل (1510-1581)، خاورشناس فرانسوى مىپردازد كه در ميان چهار فرد اخير، تنها كسى است كه به سبب دو سفر مجموعا چهار ساله به خاورميانه، با فرهنگ و جوامع اسلامى از نزديك آشنايى داشته است. پوستل در تاريخ پژوهشهاى ادبيات عرب، به سبب كتاب دستور زبان عربى[30]اش بسيار مشهور است. وى اين كتاب را اندكىپس از مراجعت از سفر نخستيناش از استانبول (1535-1537) نگاشت. در مدت دو سالى كه وى كارمند سفارت فرانسه در استانبول بود، زبان عربى را آموخته بود، و از آنجا كه وى زبان عربى مىدانست و با اين كتاب شهرتى يافته بود، پادشاه فرانسه وى را به سمت استادى زبانهاى شرقى در كلژ دو فرانس[31] منصوب كرد. وى در فاصله سالهاى 1538-1542 استادرياضيات و زبان عربى در اين كالج بود، اما از آن پس دوباره به مسافرتهايى علمى تحقيقى در اروپا دست زد و از سال 1549 تا 1551، به مدت دو سال به صورت شخصى به برخى از كشورهاى خاورميانه سفر كرد. وى به دليل گرايشهاى صوفيانه و دعاوى پيغمبرمآبانهاش كه آنها را با نام خود و گاه با اسم مستعار منتشر مىساخت، بارها به دادگاه تفتيش عقايد فراخوانده شد. در سال 1554 وى را رسما ديوانه خواندند و به زندان افتاد. چهار سال بعد، وقتى از زندان آزاد شد، بار ديگر به نشر عقايد و دعاوى خود پرداخت. در سال 1563، پادشاه فرانسه وى را به دير قديس مارتن دشان[32] فرستاد و او تا زمان مرگش در 1581 درهمانجا ماند.
بوبتسين آثار و فعاليتهاى شرق شناسانه پوستل را در دو بخش مجزا معرفى مىكند. نخست آثارى كه وى در سالهاى 1538-1540 راجع به زبان و ادبيات عرب نگاشته است. در اين نوشتهها، پوستل تنها به زبان عربى نمىپردازد، بلكه ساير زبانهاى سامى همچون عبرى، سامرى، سريانى و حبشى و نيز زبان ارمنى ــ از ميان زبانهاى غيرسامى ــ را نيز مدّ نظر دارد. بوبتسين با بررسىِ منابعِ آشنايى و دانش عربىِ پوستل، معتقد است كه وى با زبان عربى كلاسيك آشنايى خوبى داشته است. سپس مؤلف به معرفى تفصيلى كتاب ديگرى از پوستل با عنوان درباره وحدت عالَم[33] مىپردازد. پوستل اين كتاب حجيم را كه حاوى افكارفلسفى و كلامى اوست، و بنياد آراى صوفيانه و دعاوى تبشيرى وى را نشان مىدهد، در سال 1544 با كمك اُپورينوس در شهر بازل منتشر كرد. نيمه دوم اين كتاب ــ برخلاف موضوع و روال اصلى كتاب ــ به معرفى پيامبر، سيره وى، صحابه و نهايتا رديّهاى عليه قرآن مىپردازد. اين بخش از كتاب ترجمه بسيارى از آيات قرآن را دربر دارد كه مستقيما از عربى به لاتينى ترجمه شده است. اين نشان مىدهد كه پوستل در اطلاعات قرآنى خود بر ترجمه قديمى طليطله (اثر روبرت كتونى و چاپشده توسط بيبلياندر) تكيه نمىكرده است. بوبتسين به پارهاى از اشتباهات و نقايص ترجمه پوستل اشاره مىكند، اما معتقد است كه عربىدانىِ پوستل و اطلاعات قرآنى وى بسيار بيشتر و بهتر از بيبلياندر و ويدمانشتتر بوده است.
آثار پوستل چندان رواج عمومى نيافتند، زيرا وى به سبب كنارهگيرى از كليسا، نه در ميان كاتوليكها جايگاهى داشت و نه از حمايت پروتستانها برخوردار بود، بلكه حتى خود با اين دسته اخير مخالفتهاى جدى داشت. بر اين اساس، اهميت و شهرت او تنها در حوزه زبان و ادبيات عربى و كتاب مهم او درباره دستور زبان عربى محدود شده است، اما توجهات، علايق شخصى و فعاليتهاى وى در حوزه قرآنپژوهى كه از اهميت بسيار بيشترى برخوردارند، همچنان ناشناخته ماندهاند.
كتاب قرآن در عصر اصلاحطلبى و نوانديشى، نوشته هارتموت بوبتسين، با تلاشى بسيار و جستوجويى تام و همهجانبه در منابع و مدارك كهن اروپايى، نهايتا به ما نشان مىدهد كه شمارى از محققان اروپايى در قرون وسطا، چگونه درصدد كسب دانش و اطلاعاتى دقيق از دين اسلام و قرآن بودهاند تا در احتجاجات كلامى و رديههاى جدلى خود عليه اسلام از آنها بهره برند، اما اين اطلاعات نه تنها دقيق نبوده، بلكه فرسنگها بهدور از واقعيت بودهاند. در آغاز عصر اصلاحات اروپايى، درك و شناخت ايشان از قرآن، خاستگاه آن و محيط پيدايش وحى نبوى بهطور كلى قرون وسطايى بوده و اساسا از مجموعه طليطله (تدوينشده در قرن دوازدهم ميلادى) ناشى مىشده است. بوبتسين البته به يك نقطه تحول اساسى در اسلامپژوهى در دوره اصلاحات اروپا اشاره مىكند: ويدمانشتتر و گيوم هردو مجموعهاى غنى از منابع مخطوط و چاپى درباره اسلام را گردآورى كردند. اين امر كه در قرون وسطا سابقه نداشته و از ويژگىهاى دوره رُنسانس بهشمار مىآيد، شايد در زمان خود آن دو تأثير قابل توجهى در بسط و تحول مطالعات اسلامى نداشته است، اما ثمرات آن در قرون بعدى نيك نمايان شد.
[1]1. Hartmut Bobzin, Der Koran im Zeitalter der Reformation: Studien zur Frühgeschichte der Arabistik und Islamkunde in Europa. Beirut: Deutsche Morgenländische Gesellschaft; Stuttgart: Steiner, 1995 (Beiruter Texte und Studien, 42) xiv+598pp. ISBN: 03-515-05365-4.
[2]2. Nicholas Copernicus.
نيكولاس كوپرنيك 1473-1543 منجم لهستانى. اثرى كه نام كوپرنيك را جاودانى ساخت، گردش افلاك آسمانى است كه احتمالاً در 1530 اتمام يافت، ولى در 1543، هنگامى كه وى در بستر مرگ بود، منتشر شد. كوپرنيك اين كتاب را به پاپ پاولوسِ سوم اهدا كرده است. شرح منظومه وى معروف به منظومه كوپرنيكى كه مبتنى بر مركزيت خورشيد و گردش سيارات به دور آن است، منظومه قديمى بطلميوسى را ابطال كرد (دائرهالمعارف فارسى، ج 2، ص 2292).
[3]3. De revolutionibus orbium caelestium.
[4]1. Andreas Vesalius.
اندرياس وِساليوس 1514-1564 كالبدشناس فنلاندى، از پيشروان علم تشريح در اروپا، اكتشافات فراوانى در كالبدشناسى كرد و به عنوان استاد كالبدشناسى (1537؟-1546؟) دانشگاه پادوا شهرت فراوان يافت. اثر مهمش، ساختمان بدن انسان (1543) بسيارى از تعليمات قديمى جالينوس را باطل كرد و طوفانى از انتقاد عليه وى به راه انداخت. وساليوس پادوا را ترك گفت و پزشك مخصوص شارل پنجم (شارل كن) و پسرش فيليپ دوم شد. در 1564 به زيارت بيتالمقدس رفت و هنگام بازگشت در يونان درگذشت (دائرهالمعارف فارسى، ج 3، ص 3165).
[5]2. De fabrica humani corporis.
[6]3. University of Erlangen.
[7]4. Zeitschrift für Arabische Linguistik.
[8]1. Yohannes Oporinus.
[9]2. Theodor Bibliander.
[10]. اولريش تسوينگلى، (Zwingli) 1484-1531 مصلح پروتستان سويسى، اومانيستى دانا و كشيش بود. وى معتقد بود كه دين بايد مستقيما از كتاب مقدس استخراج شود. در زوريخ ترويج آداب پروتستان را آغاز كرد، و سپس به نشر عقايد شخصى خود پرداخت. با اجراى آيينهاى مذهبى، استعمال شمايل در كليسا، منع ازدواج كشيشها، دستگاه پاپى و نيز رُهبانيت بسيار مخالف بود. با اين همه، وى با مارتين لوتر اختلاف نظرهايى هم داشت. مقامات كشورى زوريخ از او پشتيبانى كردند و وى در آلمان جنوبى و بسيارى از نواحى سوئيس از رهبران پروتستانها گرديد. سرانجام تسوينگلى در نبرد كاپل به قتل رسيد و نيروهاى وى در جنگ بين كانتونهاى كاتوليك و پروتستانهاى سوئيس مغلوب شدند. اگرچه تعليمات او در مقابل مذهب كالونى باقى نماند، الهيّات كالونى تا حدى بر زمينه كارهاى وى استوار گرديد دائرهالمعارف فارسى، ج 1، ص 642.
[11]1. Yohann Albrecht Widmanstetter.
[12]2. Guillaume Postel.
[13]3. Ricoldo da Monte Croce, Contra Legem Sarracenorum.
[14]4. Cribratio Alcorani.
[15]1. Nicholas of Cusa.
[16]2. Libellus de ritu et moribus Turcorum.
[17]3. Peter the Venerable.
[18]4. Robert of ketton.
[19]5. Corpus Toletanum (Collectio Toletana)
[20]. نگاه كنيد به هارتموت بابزين، «نظرى اجمالى بر ترجمههاى لاتينى قرآن مجيد»، ترجمه عليرضا انوشيروانى، ترجمان وحى، سال چهارم، شماره اول، شماره پياپى 7، شهريور 1379، ص 35-48. مشخصات كتابشناختى اصل مقاله چنين است:
Hartmut Bobzin, »Latin translations of the Koran: a short overview.« Der Islam 70ii (1993) pp. 193-206.
[21]6. Confutatio Alcorani
[22]. فرديناند اول (Ferdinand I) (امپراطورى مقدس روم) (1503-1564) شاه بوهم و شاه مجارستان، برادر كوچك امپراطور شارل پنجم. وى در اسپانيا در دربار پدر بزرگ خود كاتوليك بار آمد. پس از وفات لوئى دومِ مجارستان و بوهم (در 1526)، مدعى جانشينى او شد و با رقباى خود كه سلطان سليمان خان اول از آنها طرفدارى مىكرد جنگيد. عاقبت فرديناند شمال غربى مجارستان و عنوان پادشاهى را براى خود حفظ كرد، ولى قرار شد به سلطان عثمانى باج بدهد. وى در بوهم از اصلاحات كاتوليكى بهشدت پشتيبانى كرد، آزادىهاى محلى را عملاً برانداخت و حكومت مطلقه خاندان هاپسبورگ را مستقر ساخت.
[23]. سليمان قانونى يا سليمان خان اول 1494-1566 دهمين و بزرگترين سلطان عثمانى، پسر و جانشين سلطان سليم اول بود كه در فاصله سالهاى 1520-1566 ميلادى (926-974 ق) حكومت كرد. وى شخصا در 13 جنگ بزرگ (10 تا در اروپا و 3 تا در آسيا) شركت داشت و در دوره او امپراطورى عثمانى به اوج قدرت و اعتبار خود رسيد. وى فتوحات پدر را در بالكان و درياى مديترانه ادامه داد؛ بلگراد را گرفت؛ شهسواران مهماننواز را از رودس بيرون راند. در سال 1526 سليمان خان در موهاچ مجارها را مقهور كرد. در 1529 وين را محاصره كرد و يانوش زاپوليا (يانوش اول مجارستان) را بر ضد فرديناند اول يارى نمود و همو را در سلطنت مجارستان به رسميت شناخت. پس از مرگ يانوش اول و جلوس يانوش دوم به جاى او، مجارستان را (بجز ترانسيلوانى و منطقهاى كه در دست فرديناند اول بود) ضميمه امپراطورى عثمانى نمود.
[24]1. Andrea Arrivabene.
[25]. شارل پنجم معروف به شارل كن 1500-1558، امپراطور روم و شاه اسپانيا (مدت حكومت 1519-1558)، بزرگترين امپراطور خاندان هاپسبورگ، و وارث امپراطورى چنان پهناورى بود كه گفتهاند خورشيد در آن هرگز غروب نمىكند. وى در 1530 در بولونيا به دست پاپ تاج امپراطورى بر سرگذاشت و آخرين امپراطور آلمان بود كه به دست پاپ تاجگذارى شد.
[26]2. Bologna
[27]1. Mahometis Abdallae filii theologia dialogo explicata
[28]2. Epitome Alcorani
[29]3. Doctrina Mahometis
[30]1. Guillaume Postel, Grammatica Arabica, Parisiis: Petrus Gromorsus, 1539/40.
[31]2. Collège de France
[32]3. St. Martin des Champs
[33]4. De orbis terrae concordia... Basileae: J. Oporinus, 1544.