ترجمه متون مقدس ضرورت تبليغى هر دين به شمار مىآيد، و با توجه به رسالت قرآن براى همه زمانها و مكانها اين ضرورت صد چندان مىشود؛ از اين رو دانشوران زيادى در طول تاريخ اسلام اقدام به ترجمه قرآن كرده، و براى اين كار از روشهاى مختلف استفاده نمودهاند. بررسى اين شيوهها و بيان نقاط قوت و ضعف آنها مىتواند براى مترجمان بعدى راهگشا باشد و دانش ترجمه قرآن را بالنده و پوياتر كند.
نوشتار حاضر بر آن است كه به اين مهم جامه عمل بپوشاند. البته مبحث روشهاى ترجمه قرآن مبتنى بر مبانى، قواعد، شرايط مترجم و آگاهى از تاريخ ترجمه قرآن به زبان فارسى است، چنان كه رابطه تنگاتنگى با دانش واژهشناسى و وجوه و نظاير و فصاحت و بلاغت نيز دارد، كه در اين نوشتار بدانها نمىپردازيم و آنها را مسلّم فرض مىكنيم و در موارد لزوم در پاورقى به مبنا يا قاعده مورد قبول اشاره مىكنيم.
روشهاى ترجمه متون مقدس، از چهار واژه اساسى تشكيل شده است:
الف) ترجمه: برخى صاحب نظران ترجمه را اين گونه تعريف كردهاند: «نزديكترين معادل زبان مورد ترجمه، اول از جهت مفهوم و بعد از نظر سبك»[1] اما به نظر مىرسد كه ترجمه فرايند انتقال پيام از زبان مبدأ به زبان مقصد است، و به عبارت ديگر: برگرداندن الفاظ متن از زبانى به زبان ديگر براى رساندن معانى است.[2] كه برخى آن را علم و برخى ديگر هنر و برخى فن دانستهاند.[3]
ب) روش: مقصود از روش مؤلفههاى تأثيرگذار در فرايند ترجمه است، مانند نوع گزينش و چينش واژهها و جملهها، كه نتيجه آن گونه خاصى از ترجمه را به وجود مىآورد.[4]
ج) سبك: منظور از سبك ترجمه، عوامل تأثيرگذار در ترجمه همچون هدف مترجم، گرايش كلامى، نوع مخاطب، زبان ترجمه و آهنگ آن است كه به ترجمه رنگ ويژهاى مىدهد. البته هر سبك ترجمه مىتواند در قالب يكى از روشهاى ترجمه تبلور يابد.
د) متون مقدس: مقصود كتابهاى الهى است كه متون مقدس اديان به شمار مىروند و در اين نوشتار محور اصلى قرآن كريم است، اما مباحث روششناختى ترجمه اعم از قرآن خواهد بود.
ترجمه قرآن سابقهاى ديرينه دارد و از زمان صدر اسلام شروع مىشود كه سلمان فارسى اقدام به ترجمه بخشى از قرآن كرد،[5] اما مبحث روششناسى ترجمههاى قرآن سابقهاى طولانى ندارد، هرچند كه اشاراتى به اين مبحث در برخى كتابها و ترجمهها شده است اما به طور مستقل كمتر به مبحث روششناسى ترجمه قرآن پرداختهاند،[6] كه از اين ميان به برخى از مهمترين منابع و افراد اشاره مىكنيم:
1. شيخ محمد بهاء الدين عاملى (م 1031 ق) از صفدى نقل مىكند كه ترجمه دو روش دارد:
اول: روش يوحنّا بن بطريق و ابن الناعمة الحِمْصى كه لفظ به لفظ ترجمه شود.
دوم: روش حنين بن اسحاق و الجوهرى، كه تمام جمله را در ذهن تصور كند، سپس آن را به جملهاى مطابق آن از زبان ديگر ترجمه كند.
سپس ايشان به روش اول چند اشكال مىكند و روش دوم را مىپسندد.[7]
2. آيهاللّه مكارم شيرازى در پىنوشت ترجمه قرآن خويش (چاپ 1378)، روشهاى ترجمه قرآن را به سه شيوه تقسيم كرده است: ترجمه تحت اللفظى، ترجمه آزاد، ترجمه هسته به هسته (= ترجمه جمله به جمله) و در نهايت روش سوم را پسنديده و در ترجمه خود از همين شيوه استفاده كرده است.[8]
3. آيهاللّه معرفت، در كتاب التفسير و المفسرون (چاپ 1418 ق)، روشهاى ترجمه را به سه اسلوب تقسيم مىكند: ترجمه حرفى (تحت اللفظى) ـ ترجمه معنوى (آزاد) ـ ترجمه تفسيرى (همراه با شرح). سپس ايشان ترجمه نوع اول را غير موفق مىداند و ترجمه نوع سوم را نزديكتر به تفسير مىشمارد و نوع دوم را معقول به شمار مىآورد.[9]
4. دكتر عقيقى بخشايشى، در كتاب طبقات مفسران شيعه (چاپ 1371 ش)، بحث مبسوطى در مورد ترجمه قرآن دارد و روشهاى ترجمه قرآن را به دو نوع تقسيم مىكند: ترجمه كلمه به كلمه (يا تحت اللفظى) و ترجمه آزاد، و نوع اول را بازگوكننده معانى پرمحتواى قرآن نمىداند و احتياط مىكند كه از نوع دوم ترجمه در قرآن استفاده شود.[10]
5. دكتر عبدالكريم بىآزار شيرازى در كتاب قرآن ناطق (چاپ 1376 ش)، روشهاى ترجمه قرآن را به نُه شيوه تقسيم مىكند: ترجمه لغوى يا ترجمان القرآن ـ ترجمه تحت اللفظى ـ ترجمه حرفى و معنوى يا ترجمه امين ـ ترجمه ادبى ـ ترجمه منظوم قرآن ـ ترجمه آوايى ـ ترجمه و حواشى ـ ترجمه آزاد يا خلاصة التفاسير ـ ترجمه پيوسته، تفسيرى و آوايى، كه در نهايت روش اخير را مىپسندد.[11]
البته با تأمل در روشهاى ياد شده ممكن است برخى روشها در يكديگر ادغام يا تقسيم بندى ديگرى ارائه شود كه در ادامه به بررسى روشهاى ياد شده خواهيم پرداخت.
6. آقاى على نجار در كتاب اصول و مبانى ترجمه قرآن (چاپ 1381 ش)، روشهاى ترجمه قرآن را به سه نوع تقسيم مىكند: ترجمه تحت اللفظى، ترجمه آزاد، ترجمه تفسيرى. سپس نوع اخير را مىپسندد.
البته مقصود ايشان از ترجمه تفسيرى همان ترجمه جمله به جمله است كه در ادامه خواهد آمد.
7. مجله مترجم، شماره دهم، مباحثى ويژه ترجمه قرآن مطرح كرده و به طرح و نقد روشهاى ترجمه قرآن پرداخته است.[12] برخى مترجمان نيز در مقدمه يا پىنوشت ترجمه خود مطالبى پيرامون ترجمه و تقسيم روشهاى آن داشتهاند.[13]
تقسيم روشهاى ترجمه به سه روش: كلمه به كلمه (= تحت اللفظى) و روش جمله به جمله (= هسته به هسته) و روش آزاد (= ترجمه تفسيرى) منطقى و مطابق واقعيت خارجى در ترجمههاى موجود است.
هرچند كه در نامگذارى اختلاف نظر هست، اما اصل سه روش فوق مورد پذيرش همه انديشوران نامبرده است.
الف: روش اول يعنى كلمه به كلمه يا تحت اللفظى همان روش يوحنا بن بطريق و ابن الناعمة الحِمْصى است كه شيخ محمد بهاءالدين عاملى نقل مىكرد و همان روش حرفى است كه آيهاللّه معرفت نوشتهاند و همان روش تحت اللفظى است كه آيهاللّه مكارم شيرازى و دكتر بىآزار شيرازى و آقاى دكتر عقيقى بخشايشى و آقاى نجار از آن ياد كردهاند.
ب: روش دوم يعنى روش جمله به جمله، همان روش حنين بن اسحاق و جوهرى است كه مرحوم عاملى نقل كرده و آيهاللّه مكارم شيرازى از آن تحت عنوان روش هسته به هسته ياد نموده است، ولى آيهاللّه معرفت و دكتر عقيقى بخشايشى از آن تحت عنوان ترجمه معنوى يا آزاد ياد كردند و دكتر عبدالكريم شيرازى نيز از آن تحت عنوان ترجمه حرفى و معنوى يا ترجمه امين ياد كرد، و آقاى على نجار از آن تحت عنوان ترجمه تفسيرى ياد نمود.
ج: روش سوم يعنى روش ترجمه تفسيرى (ترجمه همراه با نكات تفسيرى روشنگر معنى) شيوهاى است كه آيهاللّه مكارم شيرازى و آقاى نجار از آن تحت عنوان ترجمه آزاد ياد مىكنند و آيهاللّه معرفت از آن به عنوان ترجمه تفسيرى (همراه با شرح) نام مىبرد و دكتر بىآزار شيرازى از آن به عنوان ترجمه آزاد يا خلاصة التفاسير ياد مىكند و گاه نيز از آن با عنوان «نقل به معنى» ياد مىشود،[14] و شيخ عاملى و دكتر عقيقى بخشايشى از آن ياد نمىكنند.
البته مىتوان در مورد اين نامگذارىها و دليل آن انتقاد كرد، ولى از آنجا كه دانش ترجمه در اين دوره جوان است و سخنان اين دانشوران گامهاى نخست در اين راه بوده و هنوز فضاى روشگان ترجمه روشن نشده است، شايد انتقاد جدّى سزاوار و وارد نباشد (چرا كه هر كس براساس تشخيص و توجيه خود نامگذارى كرده است).
ولى در مجموع مقصود اين دانشوران (مخصوصا با مثالهايى كه زده و انتقادهايى كه به برخى روشها كردهاند) روشن است و همگى اصل اين سه روش را پذيرفتهاند، هرچند كه در نامگذارى آن اختلاف دارند، همان طور كه در صحت و اعتبار اين روشها ديدگاههاى خاصى دارند كه در پى مىآوريم.
اما روشهاى نُه گانه دكتر بىآزار شيرازى، سه روش آنها همين روشهاى مورد توافق بود كه اشاره شد و روش ترجمه لغوى يا ترجمان القرآن با روش ترجمه تحت اللفظى قابل ادغام است، چرا كه تفاوت ماهوى و اساسى ندارد. همان طور كه روشهاى ديگر (آوايى ـ ادبى ـ منظوم ـ ترجمه و حواشى ـ ترجمه پيوسته) با دو روش ترجمه جمله به جمله و تفسيرى (آزاد يا خلاصة التفاسير در بيان ايشان) قابل ادغام است.
به عبارت ديگر، آهنگپذير بودن ترجمه يا شعر و نثر بودن آن يا حاشيه داشتن و نداشتن آن از مؤلفههاى پيدايش روشهاى جديد نيست، بلكه ترجمه قرآن مىتواند جمله به جمله آهنگين (= آوايى) يا بدون آهنگ، همراه حاشيه يا بدون حاشيه باشد.
پس تقسيمات اخير دكتر بىآزار شيرازى بيشتر به الوان ترجمه يا سبكهاى ترجمه شبيه است تا روش ترجمه.
و به عبارت سوم روشهاى ترجمه قرآن براساس مبناى تقسيم مىتواند تقسيمات متعددى داشته باشد كه همه آنها در يك رديف جاى نمىگيرند. و گاهى تقسيم از زاويه خاص و براساس سبك ترجمه است كه مىتواند در دل هر روش ترجمه جاى گيرد (توضيح اين مطلب در پى خواهد آمد).
شيوههاى ترجمه قرآن مىتواند تقسيمات متعددى را پذيرا شود؛ يعنى براساس مبناى تقسيم كه انتخاب مىشود، روشها و شيوهها و سبكها و الوان متعددى رخ مىنمايد كه در اينجا ترجمهها را براساس روشها و سبكها تقسيمبندى مىكنيم و در ادامه توضيح مىدهيم و برخى از آنها را نقد و بررسى مىكنيم:
روشهاى ترجمه قرآن براساس گونههاى انتقال مطلب از زبان مبدأ به زبان مقصد، به سه روش تقسيم مىشود:
1. ترجمه كلمه به كلمه (= تحت اللفظى = حرفى)
2. ترجمه جمله به جمله (= هسته به هسته = معنوى = امين)
3. ترجمه آزاد (= تفسيرى = خلاصة التفاسير)
همان طور كه ترجمه قرآن داراى روشهاى اساسى است، داراى سبكهاى متعددى نيز هست كه به ترجمه رنگ و جهت مىدهد. البته هر كدام از سبكهاى ترجمه مىتواند در قالب روش خاصى ظاهر شود و نيز هر كدام بر مبناى خاص و از جهت و ديدگاه ويژهاى تقسيمپذير است كه در اينجا به مهمترين سبكهاى ترجمه اشاره مىكنيم:
اول: تقسيم ترجمهها براساس هدف مترجم
1. ترجمه جايگزين: ترجمهاى كه بتواند جايگزين قرآن در زبان مقصد شود.
2. ترجمه بيانى: ترجمهاى كه فهم نسبتا خوبى از متن قرآن ارائه كند، هرچند كه نتواند جايگزين متن شود.
دوم: تقسيم ترجمهها براساس مخاطبان
1. ترجمه براى عموم مردم
2.ترجمه تخصصى
سوم: تقسيم ترجمهها براساس زبان ترجمه
1. ترجمه به زبان عام (زبان عرفى)
2. ترجمه به زبان خاص (زبان فنى يا ادبى و غيره)
چهارم: تقسيم ترجمهها براساس وجود اضافات و عدم آنها
1. ترجمه خالص (بدون توضيحات و دخالت عناصر تفسيرى)
2. ترجمه تفسيرى (خلاصة التفاسير)
پنجم: تقسيم ترجمهها براساس گرايشها و عدم آنها
1. ترجمه بىطرف (بدون لحاظ گرايشهاى كلامى، فلسفى، مذهبى و جز آن)
2. ترجمه گرايشى (براساس گرايش خاص مذهبى، كلامى، فلسفى و مانند آن)
ششم: تقسيم ترجمهها براساس اعتبار ترجمه و مترجم
1. ترجمه معتبر
2. ترجمه غيرمعتبر
هفتم: ترجمههاى هنرى
1. ترجمههاى نثر غيرآهنگين
2. ترجمههاى هنرى (آهنگين، آوايى و منظوم)
روشهاى ترجمه براساس چگونگى انتقال مطلب از زبان مبدأ به زبان مقصد حداقل به سه روش تقسيم مىشود:
در اينجا سه روش عمده وجود دارد:
الف: كلمه به كلمه: (ترجمه تحت اللفظى = حرفى = همگون)
در اين شيوه، دغدغه اصلى مترجم حفظ امانت است، يعنى مترجم حداكثر تلاش خود را به كار مىگيرد تا در ترجمه چيزى اضافه يا كم نشود و همه كلمات و حروف دقيقا همان گونه كه در زبان مبدأ است به زبان دوم برگردان شود. اين گونه ترجمه، قرنها در زبان پارسى ادامه داشته است. علت اصلى پرداختن مترجمان به اين شيوه دو مطلب بوده است:
نخست آنكه مترجمان مؤمن از اين بيم داشتند كه با دور شدن از نص و الفاظ قرآن، از مراد خدا دور شوند، و دوم اينكه صناعت ترجمه و شناخت زبان در حد ابتدايى بوده است.[15]
براى اين روش مىتوان دو شيوه و گونه فرعى تصور كرد:
در اين شيوه، لغات عربى قرآن كه در فارسى غيرمأنوس است، در حاشيه آيات با ترجمه نگاشته مىشود، مانند كتاب لسان التنزيل از عالمى ناشناس متعلق به قرن چهارم يا پنجم هجرى كه مختصرى در تفسير و تأويل است و روش او در ترجمه سوره اخلاص اين گونه است:[16]
هو: وى
احد: يكى
الصمد: پناه نيازمندان
لم يلد: نزاد كسى را
و...
و نيز كتاب الدر فى الترجمان اثر شيخ الاسلام محمد بن منصور المتحد المروزى (احتمالاً از آثار قرن پنجم هجرى) كه كتابش را براى آشنايى و آموزش نوجوانان نوشته است. وى در ترجمه سوره «عصر» اين گونه آورده است:[17]
العصر: گيتى و نماز ديگر
الخسر: زيانكارى
الاّ: مگر
آمنوا: بگرويدند؛
الايمان: گرويدن
و نيز از همين نمونه تراجم الاعاجم، (از نويسندهاى مجهول در قرن ششم يا هفتم) و نيز ترجمان القرآن اثر مير سيد شريف جرجانى (740 ـ 816 ق ) و المستخلص فى ترجمان القرآن، اثر محمد بن نصر البخارى (م 757 ق ) است.
در اين شيوه معمولاً ترجمه هر كلمهاى زير هر كلمه از قرآن نوشته مىشود. ترجمه تفسير طبرى توسط علماى ماوراء النهر و ترجمه تفسير ابوالفتوح رازى از اين نمونه است.
براى مثال، آيه: «أُشْرِبُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِكُفْرِهِمْ» (بقره / 93)
و بخورانيدند اندر دلهاى ايشان گوساله به كافرى ايشان (ترجمه تفسير طبرى)[18]
بخوردادند در دلهاى ايشان گوساله به كفرشان (ترجمه ابوالفتوح)[19]
مثال ديگر: در يكى از ترجمههاى قرآن معاصر، آيه 12 سوره ممتحنه: «ولايأتين ببهتانٍ يفترينه بين ايديهنَّ و أرجلهنَّ» اين گونه ترجمه شده است: «و نيارند دروغى را كه ببندند آن را ميان دستهاشان و پاهاشان».
و آيات نخست سوره آل عمران اين گونه برگردان شده است:
«بسم اللّه الرّحمن الرّحيم ـ الم * اللّه لا اله الاّ هو الحىّ القيوم * نَزَّلَ عليك الكتابَ بالحقِّ مُصَدِّقا لما بَيْنَ يَدَيْهِ و انزل التَّوْريةَ و الإِنْجِيلَ»
«بنام خداوند بخشاينده مهربان. خدا نيست خدائى مگر او كه زنده و پاينده است. فروفرستاد بر تو كتاب را براستى باوردارنده هر آنچه را كه پيش از آن بوده و فروفرستاد تورات و انجيل را»[20].
نقاط قوت اين نوع ترجمه عبارت است از:
1. در اين شيوه، امانت در نقل مطالب رعايت مىگردد و مطالب بدون كم و زياد بيان مىشود، و مخاطب و مترجم از نص كتاب دور نمىشوند؛ بر خلاف ترجمه آزاد و تفسيرى كه مطالب اضافى ترجمه را از متن اصلى دور مىسازد.
2. اين شيوه براى آموزش مفاهيم به نوآموزان قرآن بسيار مناسب است؛ يعنى كسانى كه زبان عربى را نمىدانند، مىتوانند با استفاده از ترجمههاى تحت اللفظى به راحتى معناى واژههاى قرآنى را بياموزند.
اما به اين نوع ترجمه چند اشكال شده است:
1. افراط در حفظ امانت گاه سبب مىشود كه مضمون و پيام اصلى كلام به مخاطب القا نشود، بلكه او مطلب را به صورت ناقص و يا مبهم دريابد، و اينجاست كه در حقيقت از مراد خدا دور مىشويم. براى مثال، در آيه 12 / ممتحنه، تعبير «مِن بين ايديهنّ وارجلهنّ» اشاره به «پيش رو و پيش پا» است و ترجمه تحت اللفظى «ميان دستهاشان و پاهاشان» نارسا و ناقص مىنمايد.
2. گاهى آوردن معادل (خصوصا در ترجمه قرآن) گوياى مطلب نيست، از اين رو لازم است توضيح مختصرى در پرانتز اضافه شود و يا مفهوم جمله با جملهاى ديگر بيان گردد، ولى در اين نوع ترجمه اين مطلب رعايت نمىشود.
3. اين نوع ترجمه معمولاً دور از فهم خواننده است، چرا كه غالبا قواعد صحيح جملهبندى فارسى در آن رعايت نمىشود و گاهى بدون حرف ربط و نسبت حكميه است.[21] همان طور كه در ترجمه فوق ديديم كه در جمله آخر آن، فعل «فرو فرستاد» قبل از مفعول آمده است.
4. اين روش، موجب تشويش در فهم مراد و گاهى خيانت در امانت است، چون موجب تغيير كامل معنى مىشود.[22]
5. به كلمات كليدى، محورى و اصطلاحى قرآن و جايگاه معانى توجه نمىشود و خواننده در معناى لغوى محصور گردد.[23]
6. در اين شيوه ترجمه، به نوشتن نثرى نامفهوم مبادرت مىشود كه تغيير معناى پيام و دگرگونى ساختار زبان مقصد را در پى دارد و نشانه عدم آشنايى مترجم به دو زبان و كاربرد نادرست واژگان، اصطلاحات و عبارات اصطلاحى است.[24]
7. بسيارى از حروف، ظروف، موصولات، روابط، ادات تأكيد و آنچه كه دقايق و حالات معانى وابسته به آن است، در فارسى يا نيست يا اگر هست با آن تنوّع و دقت كه در عربى وجود دارد، نيست[25] (بنابراين ترجمه تحت اللفظى كامل به فارسى عملاً ممكن نيست).
8. اين گونه ترجمه، از سويى مفاهيم قرآن را محدود و نامفهوم مىسازد، و از سوى ديگر بر خلاف اصل دلنشين و جذّاب قرآن، آن را به صورتى ناهماهنگ و نامطلوب در مىآورد. چنين ترجمهاى در واقع به صيغه و ساختار عربى در آوردنِ كلمات فارسى است.[26]
9. اين شيوه، اصطلاحات و استعارات را به صورت مبهم يا مسخرهآميزى درمىآورد[27] (كه نمونه آن را در آيه 93 / بقره ديديم).
10. در اين ترجمه تشبيهات و كنايات به خوبى معنى نمىشود.[28]
11. در اين ترجمه برخى كلمات عربى مانند «ال» (با معانى متعدد آن) و «لقد» و مانند آن يا بىمعادل است و يا معادل مناسب ندارد.[29]
12. برخى گفتهاند هدف قرآن دو چيز است: نخست بيان اعجاز و دوم هدايت مردم؛ و اين شيوه ترجمه در بيان هر دو هدف نارساست، چرا كه نمىتوان تمام خصوصيات لفظى قرآن را بازسازى كرد و اعجاز قرآن را بازنماياند و هدف دوم هم حاصل نمىشود چون بسيارى از معانى، از معناى ثانوى الفاظ استنباط مىشود كه در اين ترجمه از دست مىرود[30] (و هدايت مردم تحقق نمىيابد).
ب: ترجمه آزاد يا تفسيرى (= خلاصة التفاسير)
در اين شيوه، مترجم همت خويش را در واضح كردن پيام كلام مصروف مىدارد و سعى مىكند تا به صورت كامل مضمون و معناى كلام را درك و آن را در ذهن مجسّم كند، سپس لباس الفاظ زبان مبدأ را از آن بركند و لباس الفاظ زبان مقصد را بر آن بپوشاند و با توضيحات كامل ارائه كند. در اين روش مىتوان از هر جمله و كلمهاى كه مناسب است استفاده كرد تا مطلب به مخاطب القا شود، اگرچه حجم كلمات و جملات ترجمه با متن اصلى متناسب نباشد و كم و زياد گردد.
نمونه اين شيوه را مىتوان در ترجمه قرآن مرحوم فيض الاسلام، ترجمه با خلاصة التفاسير مرحوم ياسرى، ترجمه با خلاصة التفاسير مرحوم الهى قمشهاى، معانى القرآن محمدباقر بهبودى و ترجمه قرآن كريم با خلاصة التفاسير شيخ محمود تهرانى و مانند آنها مشاهده كرد.
مثال: «الم» (بقره / 1)
«رازى است ميان خداى تعالى و پيغمبر اكرم كه بنا بر مصلحتى آشكار نگشته» (ترجمه مرحوم فيض الاسلام)
«ذلِكَ الْكِتَابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدىً لِلْمُتَّقِينَ» (بقره / 2)
«چون حق تعالى در سوره فاتحه دستور داد كه بندگانش از او هدايت بصراط مستقيم را درخواست نمايند، در اينجا مژده بروا شدن آن درخواست را داده باينكه آن كتاب: قرآن كريم پيغمبران پيش خبر داده شده كه بر تو مىفرستم و آنان بامتها و پيروان خود خبر دادند شك و شبههاى در آن نيست چون خطا و اشتباه در آن راه ندارد، و براى پرهيزكاران راهنماى راه راست و پرهيز از گمراهى است.» (ترجمه مرحوم فيض الاسلام)
اين شيوه ترجمه نقاط قوتى دارد كه عبارتند از:
1. رساندن پيام از زبان مبدأ به زبان مقصد به صورت كامل و بدون دغدغه محدوديت الفاظ و كلمات.
2. استفاده از اضافات تفسيرى و توضيحات لازم براى روشن كردن معناى كلام براى مخاطب.
3. اين ترجمه براى مخاطبانى نيكوست كه خواستار فهم خلاصه تفسير همراه با ترجمه قرآن باشند.
اما به اين شيوه ترجمه اشكالاتى شده است كه به برخى از آنها اشاره مىكنيم:
1. افراط مترجم در توجه به پيام، گاهى موجب مىشود تا تمام خصوصيات لفظى زبان مبدأ بازسازى نشود و نكات و مسائل ظريف و هنرى از دست برود.
2. مخلوط شدن ترجمه با توضيحات اضافى و تفسيرى، از اشكالات عمده اين شيوه است، به طورى كه مخاطب متوجه نمىشود كه كدام قسمت سخن اصلى متن است كه برگردان شده و كدام قسمت توضيح اضافى مترجم است؛ همان طور كه اين اشكال در ترجمهمرحوم فيض الاسلام آشكار است. البته مىتوان اين اشكال را با اضافه كردن پرانتز و كروشههاى متعدد بر طرف كرد.
3. در اين گونه ترجمه، در حقيقت مترجم فهم خود را از مطلب به مخاطب ارائه مىكند؛ يعنى ترجمه آيينهاى است كه فهم مترجم را از پيام اصلى متن منعكس مىكند؛ از اين رو نمىتوان به اين ترجمه اطمينان كرد، چرا كه ممكن است فهم مترجم (خصوصا اگر داراى تخصص در آن مطلب نباشد) به خطا رفته باشد.
4. در اين شيوه ترجمه بسيارى از حروف و تأكيدها فداى پيام رسانى و سلاست عبارت مىشود وترجمه نمىگردد، و يا ضمير غايب به حاضر و جمع به مفرد يا به عكس تبديل مىشود.
5. اين روش ترجمه معمولاً براساس يك تفسير استوار است و در مواردى كه مفسران در تفسير آيهاى اختلاف نظر دارند، مترجم هر مبنا يا ديدگاه تفسيرى را كه ترجيح مىدهد در ترجمه منعكس مىسازد.[31]
6. حاصل اين شيوه ترجمه در حقيقت، تفسير است نه ترجمه، بنابراين ترجمه اصطلاحى به شمار نمىآيد.[32]
7. برخى صاحب نظران گفتهاند كه اين شيوه اگر در مورد قرآن به كار گرفته شود موجب مىشود كه مترجم انشاى خود را در جنب قرآن ارائه كند.[33]
پ: ترجمه جمله به جمله (= هسته به هسته = معنوى = امين = پايبند = محتوا به محتوا): در اين شيوه ترجمه، كوشش مترجم بر آن است تا راهى ميانه بين افراط و تفريط برگزيند؛ يعنى نه روش ترجمه تحتاللفظى و نه شيوه آزاد را بپيمايد، بلكه سعى مىكند تا پيام و هدف اصلى متن را براى مخاطب بيان كند، در ضمن آنكه تلاش مىكند تا خصوصيات لفظى متن اصلى را در قالب مناسبى بازسازى نمايد و به زبان مقصد انتقال دهد. به عبارت ديگر، نخست معانى به طور دقيق از زبان اول برهنه مىشود و در مغز جاى مىگيرد، سپس با دقت به لباس زبان دوم آراسته مىشود و هر جمله زبان مبدأ در قالب يك جمله زبان مقصد بيان مىشود.
مترجم در اين شيوه نه چنان آزاد است كه بتواند به بهانه رساندن پيام هرچه مىخواهد بر متن بيفزايد و نه چنان محدود است كه به سبب ترس از دور شدن از مقصود الهى، جمود بر الفاظ كند.
در اين شيوه، هر جمله يا چند جمله (يك هسته كلامى) كه گاهى يك آيه يا كمتر و يا بيشتر را در بر مىگيرد، منظور مىگردد و سعى مىشود پيام آن در جملهاى به زبان مقصد بيان شود. در ضمن، كلمات و حروف ربط و قيود و تاكيدهاى كلامى تا حد امكان معادلسازى مىشود، به طورى كه تا حد امكان خصوصيات لفظى زبان مبدأ بازسازى گردد و در اختيار مخاطب گذاشته شود، و اگر احتياج به توضيحات اضافى يا تفسيرى بود، در پرانتز، كروشه يا پاورقى آورده مىشود.
بسيارى از ترجمههاى فارسى قرآن از اين روش سوم پيروى كرده و يا مدعى هستند كه پيروى نمودهاند؛ از جمله ترجمه تفسير نمونه، كه به نام آيهاللّه مكارم شيرازى منتشر شده است، و نيز ترجمه قرآن كريم محمد كاظم معزّى، ترجمه قرآن مجيد ابوالقاسم پاينده، ترجمه محمد خواجوى، جلال الدين فارسى، جلال الدين مجتبوى، محمد مهدى فولادوند، بهاء الدين خرمشاهى، آية اللّه مشكينى و ديگران.
مثال: «أُولئِكَ عَلى هُدىً مِنْ رَبِّهِمْ وَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (بقره / 5)
ايشان بر رهنمونى [به راه راست] از پروردگار خويشند، و آنانند رستگاران. (مجتبوى)
آنان بر هدايتى از پروردگار خويشند و آنان هستند كه رستگارند. (فارسى)
آنانند بر هدايتى از پروردگار خويش و آنانند رستگاران. (معزّى)
آنان بر طريق هدايت پروردگارشانند و آنان رستگارانند. (مكارم شيرازى)
آنان برخوردار از هدايتى از سوى پروردگار خويشند و آنان همان رستگارانند. (فولادوند)
اينان از جانب پروردگارشان از هدايتى برخوردارند و هم اينان رستگارانند. (خرمشاهى)
اين شيوه ترجمه داراى امتيازاتى است، از جمله:
1. حفظ خصوصيات لفظى زبان مبدأ در جملهسازى زبان مقصد (تا حد امكان).
2. اضافات تفسيرى و توضيحات با متن اصلى مخلوط نمىشود، بلكه داخل كروشه يا پرانتز گذاشته مىشود يا به حاشيه، پاورقى يا پىنوشت مىرود؛ همان طور كه در ترجمه ابوالقاسم پاينده به پاورقى و در ترجمه سيد جلال الدين مجتبوى به پىنوشت رفته است.
3. رساندن پيام كلام از زبان مبدأ به زبان مقصد بدون افراط و تفريط.
4. دورى از اشكالات ترجمه تحت اللفظى و ترجمه آزاد تفسيرى.
البته در اين شيوه نيز گاهى لغزشهايى صورت مىگيرد. براى مثال، در ترجمه آيه 5 / بقره كه گذشت، هيچ يك از مترجمان محترم ضمير فصل را كه همان حصر است معنى نكردهاند،[34] در حالى كه مىبايست چنين ترجمه مىكردند: تنها آنان رستگارانند.
با توجه به اشكالات شيوههاى گذشته و با عنايت به امتيازات اين روش، به نظر مىرسد كه مطلوبترين شيوه ترجمه براى قرآن كريم همين روش سوم است.
همان طور كه گذشت، هر ترجمهاى علاوه بر روش، رنگ و سبك خاصى دارد كه به مهمترين آنها اشاره مىكنيم.
الف: ترجمه جايگزين؛ بدين معنى كه ترجمهاى از قرآن صورت پذيرد كه بتواند جايگزين قرآن در زبان دوم شود، و به عبارت ديگر، قرآنى به زبان فارسى به وجود آيد. از اين گونه ترجمه، گاهى با عنوان «ترجمه استاندارد» يا «ترجمه نهايى» ياد مىشود.
ب: ترجمه بيانى، كه بيان كننده معانى قرآن باشد، به طورى كه براى فهم متن نسبتا كافى باشد، هرچند نتواند تمام دقايق و لطايف و مقاصد كلام الهى را منعكس كند.
ترجمههاى موجود قرآن از نوع بيانى است، اما ترجمه نهايى و جايگزين در مورد قرآن پديد نيامده است، بلكه اين گونه ترجمه از قرآن كريم امكانپذير نيست و صاحب نظران دلايل متعددى بر محال بودن آن آوردهاند:
1. اگر اين گونه ترجمه از قرآن ممكن باشد، در حقيقت قرآنِ ديگرى و معجزهاى مثل قرآن آورده شده است كه اين امر بر طبق آيات تحدّى قرآن ممكن نيست، چون متن قرآن معجزه است و قابل تقليد و همانندآورى نيست.
البته ممكن است گفته شود كه لفظ قرآن معجزه است، اما ابعاد ديگر اعجاز آن مثل معانى بلند و مطالب عالى آن قابل ترجمه است.
ولى مىتوان پاسخ داد كه اعجاز قرآن در لفظ آن، با توجه به معانى است، و اگر جزئى از آن ترجمه شود ترجمه كل قرآن نيست.
2. هيچ ترجمهاى نمىتواند بيان كننده تمام معانى قرآن باشد، چون در ذات زبان ابهامى است كه زدوده شدنى نيست و هر ترجمهاى گوشههايى از اين ابهام را باز مىنمايد.[35]
3. برخى از علماى مصر مىگويند: هر كلامى داراى دو مدلول است:
الف) مدلول اولى كه با توجه به قواعد ادبى و لغوى به دست مىآيد.
ب) مدلول ثانوى كه با توجه به فصاحت و بلاغت كلام به دست مىآيد.
مدلول اولى قابل ترجمه است، به خلاف مدلول ثانوى، خصوصا در مورد قرآن كه بلاغت آن خدايى است.[36]
الف: ترجمه براى عموم مردم
گاهى مخاطب مترجم تمام مردم هستند و همگان با توجه به اختلاف سطح علمى و نوع سليقه آنها مىتوانند از ترجمه او بهرهمند شوند، در اين صورت ترجمه با زبان معيار، يعنى زبانى كه همه مردم به راحتى متوجه شوند و از اصطلاحات علمى و فنى به دور باشد، ارائه مىشود. البته در اين شيوه ترجمه بايد حد متوسط مردم از نظر تحصيلات و فهم در نظر گرفته شود. درحقيقت اكثر ترجمههاى قرآن موجود به زبان فارسى از همين شيوه پيروى كردهاند. ترجمه قرآن استاد مكارم، فولادوند، خرمشاهى و مجتبوى را از اين دسته مىتوان به شمار آورد.
ب: ترجمه تخصصى
گاهى مترجم يك متن را براى طبقه يا سنّ خاص يا دانشمندان و فرهيختگان جامعه ترجمه مىكند و يا متخصصان رشته علمى خاصى را در نظر مىگيرد و يا هدف او ارائه يك ترجمه ادبى هنرمندانه و اديبانه است كه در اين صورت در ترجمه از اصطلاحات خاص علمى يا ادبى استفاده مىكند، هرچند اين ترجمه براى عموم مردم قابل استفاده نباشد؛ همانطور كه در ترجمه متون علمى تخصصى دانشگاهها كه براى مخاطبان خاص خود تنظيم مىگردد، از اين روش بهره جسته مىشود.
مثال اول: ترجمه استاد رحماندوست كه براى كودكان نوشته شده يكى از نمونههاى ترجمه تخصصى از قرآن كريم است. ايشان جزء سىام قرآن را ترجمه و منتشر كرده است.
مثال دوم: برخى از صاحبنظران علوم جديد برخى آيات قرآن را اين گونه ترجمه علمى كردهاند:
يرسل الرياح[37] [ترجمه لفظى] ارسال بادها. [ترجمه علمى] وزيدن مستمر و رسيدن دو جناح باد،... .
يؤلّف بينه[38] [ترجمه لفظى] پيوسته شدن قطعات به يكديگر. [ترجمه علمى] تبديل سيروسها به سيروستراتوس (پشمكى سفرهاى) و پوشيده شدن تمام سطح آسمان از ابرهاى سفرهاى (استراتوس) و سفرهاى انباشته (استراكومولوس).[39]
مثال سوم: ترجمههاى منظوم قرآن، كه مترجم در آن با زبان شعر قرآن را ترجمه مىكند، گونهاى از ترجمههاى تخصصى به شمار مىآيد (كه در سبك هفتم بدان مىپردازيم).
قرآن براى همه مردم نازل شده است؛ از اين رو ترجمه نوع اول براى عموم مردم مفيدتر است. اما امروزه نمىتوان به همين شيوه رايج ترجمه قرآن اكتفا كرد، بلكه لازم است ترجمههايى در خور براى طبقات مختلف اعم از كودكان (دبستانى) نوجوانان و جوانان در سطوح متوسطه و دانشگاه و نيز براى افراد فرهيخته و دانشمندان و پژوهشگران رشتههاى مختلف علمى جامعه پديد آوريم و هر ترجمهاى را با اصطلاحات خاص آنها و با توضيحاتى مناسب بياراييم.
هرچند كه در مصاديق اين ترجمه (همانند ترجمه مثال دوم در مورد ابرها) مىتوان اشكالاتى را مطرح كرد و در مورد استفادههاى تفسيرى آن و نيز تطبيق قطعى بر نوع خاص ابرها (كه گاهى منتهى به تحميل نظريههاى علمى و تفسير به رأى مىشود) خدشه نمود، اما اشكال در مثالها و موارد نمىتواند مانع آن شود كه تأثير مقتضيات هر عصرى را در ترجمه ناديده انگاريم. به عبارت ديگر، در عصر حاضر ناچاريم براساس تخصص مخاطبان ترجمههايى براى اديبان، شاعران، متخصصان كيهانشناسى، علوم پزشكى و غيره كه از اصطلاحات خاص آنها استفاده كرده باشد پديد آوريم و مطالب آيات را توضيح دهيم.
براى مثال، در مورد آيات اوايل سوره حج و مؤمنون كه درباره مراحل خلقت انسان است، از علوم پزشكى استفاده كنيم و مضغه، علقه و واژههاى ديگر را توضيح دهيم، و يا در مورد آيات مربوط به خلقت جهان (اوايل سوره فصلت) و خورشيد و ماه و ستارگان و سيارات ناچاريم از يافتههاى قطعى علوم كيهانشناسى بهره ببريم. البته در اين موارد بايد مراقب باشيم كه نظريههاى اثبات نشده علمى را به صورت قطعى به قرآن نسبت ندهيم يا بر خلاف ظاهر آيات بر آنها تحميل نكنيم، بلكه علوم جديد را در خدمت فهم بهتر قرآن درآوريم.
هر ترجمهاى زبان خاص خود را دارد، البته مقصود از زبان ترجمه، ويژگيهاى زبانشناسانه و نشانه شناسانه آن است (نه زبان به معناى لغت فارسى، تركى و غيره)؛ از اين نظر ترجمههاى قرآن به دو گروه قابل تقسيم است:
الف: ترجمه به زبان عرفى (زبان معيار)
مقصود از زبان عرفى همان زبانى است كه عموم مردم با آن سخن مىگويند و به عبارت ديگر همان زبان صحيح كه معيار است (نه لهجهها و زبانهاى محلى خاص كه در بين فارسى زبانان مناطق مختلف رايج است). هرگاه مخاطبان ترجمه قرآن عموم مردم باشند، از زبان معيار يعنى زبان عرفى استفاده مىشود.
ب: ترجمه به زبان فنى
هرگاه مخاطب يك ترجمه طبقه يا گروه خاصى باشد، ترجمه نيز رنگ فنى به خود مىگيرد و با استفاده از اصطلاحات خاص آن گروه انجام مىپذيرد. براى مثال، ترجمهاى كه براى هنرمندان و شاعران و اديبان جامعه صورت مىگيرد، دربردارنده اصطلاحات اديبانه است.
مثال: يكى از متخصصان، آيات سوره روم / 48 و نور /43 را اين گونه ترجمه كرده است:
«فتثيرُ سحابا» [ترجمه لفظى] برانگيختگى و برآشفته شدن ابر. [ترجمه علمى ]برخورد دو جناح سرد و گرم در خط جبهه و ايجاد دخالت ناپايدار و حفره طولانى، شرط اصلى تشكيل ابرهاى انباشته.[40]
«يزجى سحابا» [ترجمه لفظى] رانده شدنِ به دنبال هم و ملايم و منظم ابرها. [ترجمه علمى ]رژه قطار ابرها از بالا سر منطقه مشروب شونده، راه افتادن ابرهاى انباشته (كومولوس) و پشمكى (سيروس) به همراه جبهه و پراكنده شدن در آسمان.[41]
صرف نظر از اشكالاتى كه در هر ترجمه (مانند مثال فوق) وجود دارد، ترجمه قرآن مىتواند به هر زبانى انجام پذيرد و اين مطلب بستگى به هدف مترجم و مخاطبان او دارد. اگر مخاطبان او عموم مردم هستند لازم است ترجمه با زبان عرفى باشد، تا مخاطبان مفهوم و پيام آيات را بهتر درك كنند، چرا كه اكثر مردم اصطلاحات علوم و فنون را كمتر متوجه مىشوند، از اين رو لازم است ترجمه قرآن به زبان عرف و معيار هر ملت صورت گيرد. اما اگر مخاطبان او گروه خاصى با تخصص علمى، ادبى و مانند آن باشند لازم است ترجمه با زبان فنى آميخته شود، و همان طور كه گذشت اين مطلب براساس نياز مخاطب در هر عصرى تغيير مىكند و در هر صورت بايد اين مطلب در مقدمه ترجمه تذكر داده شود.
براى مثال، در مقدمه ترجمه تفسير نمونه (ترجمه آيهاللّه مكارم شيرازى) گفته شده است كه از روش (زبان عرفى) زبان توده مردم يا زبان قوم ـ نه زبان ادباى قوم ـ استفاده مىكند و لذا از برخى لغات عربى كه در زبان فارسى به كار مىرود به جاى لغت فارسى نامأنوس «سره» استفاده شده است.
الف: ترجمه خالص (بدون توضيحات در متن يا حاشيه و بدون اضافات تفسيرى) گاهى اهتمام مترجم بر اين است كه فقط مطالب متن را ترجمه كند و از اضافه كردن هر گونه توضيح و تفسيرى پرهيز نمايد. برخى از ترجمههايى كه از روش كلمه به كلمه و جمله به جمله قرآن استفاده نمودهاند، تلاش كردهاند اين گونه باشند. براى مثال به ترجمههاى زير توجه كنيد:
«خَتَمَ اللّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَعَلى سَمْعِهِمْ وَعَلى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ» (بقره/7)
مهر نهاد خدا بر دلهاى ايشان و بر شنوائى ايشان و بر چشمهاى ايشان پرده ايست و ايشان راست عذابى بزرگ. (دهلوى)
مهر نهاد خدا بر دلهاشان و بر گوش ايشان و بر ديدگان ايشان است پردهاى و براى ايشان است شكنجه بزرگ. (معزّى)
خدا بر دلهايشان و بر گوششان مهر نهاده و بر روى چشمانشان پردهاى است، و برايشان عذابى است بزرگ. (آيتى)
ب: ترجمه تفسيرى (خلاصة التفسير يا ترجمه همراه با اضافات)
گاهى مترجم براى آنكه ترجمه را براى مخاطبان قابل فهم سازد و آنان را در فضاى مطالب قرار دهد، ناچار مطالبى را بر متن اصلى مىافزايد. مترجمانى كه از روش ترجمه آزاد استفاده كردهاند معمولاً از اين شيوه بهره جسته و توضيحاتى تفسيرى را بر ترجمه خود افزودهاند. براى مثال، به ترجمههاى زير از آيه 7 / بقره توجه كنيد:
در اثر دشمنى و كينه و رشك و گردنكشى كارشان بجائى رسيده كه خداوند بر دلها و گوششان مهر نهاده راه بر آنها بسته شده كه سخن حق را نمىفهمند و نمىشنوند و بر چشمهاشان پرده و پوشش غفلت است كه حق را نمىبينند و براى ايشان در دنيا و آخرت عذاب و كيفر بزرگ است، در دنيا گرفتار و در آخرت در دوزخ خواهند بود. (فيض الاسلام)
قهر خدا مهر بر دلها و پرده بر گوشها و چشمهاى ايشان نهاد كه فهم حقايق و معارف الهى را نمىكنند و ايشان را در قيامت عذابى سخت خواهد بود. (الهى قمشهاى)
اگر به ترجمههاى فوق نظر كنيد، بسيارى از واژهها (موارد مشخص شده) توضيح است نه ترجمه.
از آنجا كه ترجمه قرآن كريم از مواردى است كه بدون اضافات و توضيحات تفسيرى ممكن نيست، بلكه هر ترجمه خلاصهاى از يك تفسير است و بالاتر اينكه هر ترجمه خود تفسير كوتاه قرآن است، ترجمه خالص قرآن كريم صحيح نيست و اگر كسى اقدام به اين عمل كند نمىتواند پيام واقعى آيات را بازگو نمايد، و به همين سبب مطالبى پر ابهام و نارسا ارائه مىكند. از اين روست كه مىبينيم مترجمان فوق (دهلوى ـ معزى، آيتى و...) نيز عملاً نتوانستهاند به اين روش پايبند باشند و در موارد متعددى از ترجمه خويش ناچار شدهاند از توضيحات استفاده كنند. پس ترجمه قرآن به ناچار خلاصه تفسير است.
اما اين شيوه دوم همراه با اين خطر است كه اضافات و توضيحات مترجم به جاى كلام خدا جلوهگر شود و ترجمهاى تأليفگونه ظاهر گردد. راه جلوگيرى از اين خطر آن است كه توضيحات تفسيرى در پرانتز يا به صورت پاورقى آورده شود تا با متن اصلى قرآن آميخته نشود. براى مثال، ترجمه آقاى بهاء الدين خرمشاهى (در چاپ اول) از اين خصوصيت برخوردار است و ايشان توضيحات تفسيرى را در پاورقىها و پرانتز و قلاب آوردهاند.
الف: ترجمه بىطرف (بدون لحاظ گرايشهاى كلامى و فلسفى خاص)
از آنجا كه هر مترجمى ديدگاه خاصى در مسائل مذهبى، كلامى و احيانا فلسفى دارد و يا تحت تأثير يكى از اين مكاتب و مذاهب است، در ترجمه تحت تأثير پيشفرضهاى ذهنى خود قرار مىگيرد. در اين ميان برخى مترجمان سعى مىكنند اين تأثيرات را به حداقل برسانند يا كم رنگ كنند و ترجمهاى خالص ارائه دهند.
ب: ترجمه براساس گرايش خاص فلسفى، كلامى و مذهبى
برخى مترجمان از روى عمد يا غفلت ترجمه خود را با ديدگاه خاص كلامى خويش همآوا مىسازند و بر سر دو راهىها سخن خود را به عنوان سخن خدا ارائه مىكنند. براى مثال، در آيه شريفه: «يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ»[42] اگر مترجم طرفدار جسمگونه بودن خدا باشد يا بخواهد از سبك ترجمه بىطرف استفاده كند، مىنويسد: «دست خدا بالاى دستهاى آنان است.» و اگر متمايل به ديدگاهى باشد كه جسم داشتن را براى خدا محال مىداند، مىگويد: «دست (قدرت) خدا بر فراز دستهاى آنان است». و نيز در آيات مربوط به هدايت و گمراهى، و جبر و اختيار، اگر مترجم طرفدار جبرانگارى (= اشعرى) باشد، آيات را بر اساس ظاهر آن ترجمه مىكند، و اگر طرفدار ديدگاه اختيار و آزادى انسان (= معتزله و عدليه) باشد، آيات را با توجه به اين ديدگاه ترجمه مىكند. براى مثال، آيهاللّه مكارم كه براساس آموزههاى مذهب اهل بيت عليهمالسلام طرفدار آزادى و اختيار انسان است، در ترجمه آيه: «فَيُضِلُّ اللَّهُ مَن يَشَاءُ وَيَهْدِي مَن يَشَاءُ» (ابراهيم / 4) مىنويسد:
«سپس خدا هر كس را بخواهد (و مستحق بداند) گمراه، و هر كس را بخواهد (و شايسته بداند) هدايت مىكند».
يعنى ايشان آيات ضلالت و هدايت را با اضافه كردن توضيحات داخل پرانتز، به صورتى ترجمه مىكنند كه شبهه جبر پيدا نشود. اما آقاى فولادوند در ترجمه خود روش بىطرفى را در پيش مىگيرد و در ترجمه همان آيه مىنويسد: «پس خدا هر كه را بخواهد بىراه مىگذارد و هر كه را بخواهد هدايت مىكند».
تأثير گرايشها و پيشفرضهاى ذهنى، كلامى، فلسفى و مذهبى افراد در ترجمه قرآن به طور كامل قابل پيشگيرى نيست؛ از اين رو ترجمه خالص قرآن دشوار بلكه غيرممكن است، اما لازم است مترجم بكوشد تا اين تأثيرات را به حد اقل برساند و مخاطبان را با زلال كلام الهى آشنا كند تا براساس فطرت سالم خويش آن را بفهمند و هدايت شوند، و اگر مترجم قصد داشت كه به ديدگاه خاص كلامى يا فلسفى اشاره كند آن را به پاورقى منتقل كند يا در پرانتز قرار دهد و از متن اصلى جدا سازد و در مقدمه ترجمه هم يادآورى كند كه اين ترجمه براساس چه مذهب يا گرايش خاصى ترجمه شده است.
البته در اينجا مىتوان بين دو دسته از گرايشها تفاوت قائل شد:
نخست نكات عقيدتى كه در تفسير آيه وجود دارد و اگر در متن ترجمه دخالت داده نشود و در پرانتز آورده نشود، معناى ظاهر آيه بر خلاف مقصود حقيقى خدا خواهد شد و ممكن است مخاطب را به گمراهى بكشاند، كه در اين صورت لازم است آن نكته تفسيرى يا عقيدتى در پرانتز يا پاورقى آورده شود.
و دوم نكات فلسفى، كلامى و مذهبى است كه ديدگاه شخص مفسر است و اگر بر متن ترجمه اضافه نشود زيانى به معنى نمىرساند كه در اين صورت نبايد آنها را در ترجمه منعكس سازند.
الف: ترجمه غيرمعتبر
براى ترجمه هر متن كهن يا تخصصى لازم است مترجمِ آن شرايط و صفات لازم را احراز كرده باشد تا بتواند ترجمهاى معتبر از آن ارائه كند. براى مثال، متون قديمى پارسى تسلط بر زبان باستانى پهلوى را مىطلبد، و نيز ترجمه متون كتاب مقدس منوط به داشتنِ تسلط كافى بر متون اصلى (مثلاً عبرى، لاتين، انگليسى و...) است و بدون دارا بودنِ شرايط، ترجمه غيرمعتبر مىشود. نيز مترجم قرآن بايد بر زبان مبدأ (عربى) و زبان مقصد (فارسى) مسلط باشد و از تفسير قرآن آگاهى داشته باشد وگرنه ترجمه او معتبر نخواهد بود.
ب: ترجمه معتبر عبارت است از ترجمهاى كه مترجمِ داراى شرايط به آن پرداخته است. اگر مترجم هر متنى داراى صفات و شرايط لازم و در خورِ آن ترجمه باشد مىتواند ترجمهاى معتبر ارائه دهد. البته اين بدان معنى نيست كه هر كس داراى شرايط لازم است ترجمهاى صحيح ارائه خواهد كرد، بلكه هر مترجم متبحّر و متخصصّى نيز ممكن است گرفتار لغزش شود. به عبارت ديگر ترجمه معتبر ملازم ترجمه صحيح نيست؛ يعنى اگر مترجمى داراى تخصص و شرايط باشد و با رعايت ضوابط قرآن را ترجمه كند ترجمه او معتبر و در خور بررسى است كه پس از بررسى ممكن است ترجمهاى صحيح يا غيرصحيح باشد.
از آنجا كه ترجمه قرآن نوعى تفسير كوتاه است، مترجم آن بايد در اصل يك مفسر باشد، يعنى شرايط مفسر قرآن را كسب كرده باشد،[43] وگرنه ترجمه او ترجمهاى غيرمعتبر بلكه تفسير به رأى محسوب مىشود ونه تنها اقدامى سودمند نيست بلكه از نظر شرعى عملى حرام است كه در روايات متعدد وعده آتش بر آن داده شده است.[44]
الف: ترجمه منثور و بدون آهنگ
بيشتر ترجمههاى فارسى به صورت منثور و بدون آهنگ خاص است، يعنى مترجمان در صدد انعكاس سبك و آهنگ خاص قرآن نبودهاند.
ب: ترجمههاى هنرى
برخى از مترجمان قرآن علاوه بر برگردان معناى آيات، سبك هنرمندانهاى نيز در آن به كار برده و گاه تلاش كردهاند آهنگ خاص آيات قرآن (به ويژه در سورههاى مكى) را در ترجمه فارسى منعكس كنند.
اين سبك از ترجمه خود داراى گونههاى متعدد است:
در اين شيوه اديبان و شاعران پارسىگو، تلاش كردهاند همه يا بخشى از آيات را به زبان شعر بنويسند. از اين رو برخى نويسندگان برآنند كه بايد خليل، سنايى، عطار، مولانا، سعدى و حافظ را از مترجمان قرآن بناميم.[45] تا آنجا كه گفتهاند:
مثنوى معنوى مولوى
هست قرآنى به لفظ پهلوى
و نيز در عصر ما آقاى اميد مجد تمام قرآن را به شعر ترجمه كرده است. او در ترجمه سوره حمد مىنويسد:
سرآغاز گفتار نام خداست
كه رحمتگر و مهربان خلق راست
ستايش بود ويژه كردگار
كه بر عالمين است پروردگار
كه بخشنده و مهربان است نيز
بود صاحب عرصه رستخيز
ترا مىپرستيم تنها و بس
نداريم ياور به غير از تو كس
و در ترجمه سوره ناس مىنويسد:
بگو مىبرم سوى ربّى پناه
كه خلق جهان راست شاه واله
ز شيطان خناس كز مكر و شر
كند وسوسه قلبهاى بشر
كند وسوسه قلبها هر دمى
چه از جن بود او چه از آدمى[46]
در اين سبك مترجمان اديب تلاش كردهاند كه آهنگ قرآن را در ترجمه فارسى آن منعكس سازند تا بر شيرينى آن بيفزايند. براى مثال، در ترجمهاى كه در عصر ما در كنار گنبد امام رضا(ع) كشف شد و متعلق به اواخر قرن سوم هجرى از مترجمى ناشناس است مىنويسد:
الاّ الذين صبروا
آنان كه در بلا از صابران باشند
و عملوا الصالحات
وندر كردار از صالحان باشند،
اولئك لهم مغفرة و اجر كبير[47]
آمرزيدگان مأجوران باشند[48]
و نيز ترجمه قرآن ابوحفص نجم الدين عمر نسفى (462 ـ 538 ق ) از ترجمههاى آوايى قرآن به شمار مىآيد.
و نيز دكتر عبدالكريم بىآزار شيرازى مدعى سبك نوينى از ترجمه تحت عنوان «ترجمه پيوسته، تفسيرى و آوايى» است كه خود نوعى از ترجمه آوايى به شمار مىآيد. ايشان در ترجمه سوره حمد مىنويسد:
به نام خداوند گسترده احسان و پيوسته مهربان
هر حمد و سپاسى از آنِ خداى ربّ العالمين است [كه مولى، مدبّر و مربى جهانيان است].
خداوندى كه رحمتش گسترده و مهرش پيوست است.
مالك روز [برُوز حقايق] دين [يعنى قيامت] است.
[كه در آن حساب و جزا و حكم و سياست است].
ترجمه هنرى (منظوم و آوايى) در جاى خود نيكوست و مىتواند مخاطبان با ذوق را به سوى قرآن جذب كند. البته طبيعى است كه گاهى در اثر تنگناى قافيههاى شعر، مطالب و معانى آيات اضافه يا كم مىشود (براى مثال در شعر اميد مجد مواردى كه مشخص شده اضافى است).
البته اين اشكال در ترجمه آوايى كمتر است ولى منتفى نيست و گاه مترجم مجبور مىشود يك كلمه را به چند صورت ترجمه كند تا آهنگ شعرگونه كلام حفظ شود. علاوه بر اينكه در برخى سورههاى قرآن سبك و آواى خاصى وجود دارد (مانند سوره فرقان يا سورههاى كوتاه مكى) و در اين موارد رعايت آهنگ كلام تا حد امكان مناسب است ولى در برخى سورههاى ديگر به ويژه در سورههاى بلند مدنى (مانند سوره بقره و آل عمران و...) معمولاً آهنگ و آوا كمتر وجود دارد و اصولاً ايجاد آهنگ و آواى شعرگونه در ترجمه همه آيات قرآن موجب تكلف مىگردد.
در ترجمه هنرى لازم است به اين نكته توجه شود كه بين انعكاس عواطف گوينده يا نويسنده با انعكاس عواطف مترجم تفاوت است. به عبارت ديگر، مترجم مىتواند در ترجمه، لحن و فضاى آيات (مثل لحن و فضاى جنگ، قصه، دعا و غيره) را در آهنگ عبارت ترجمه منعكس كند، ولى حق ندارد احساسات خود را در ترجمه داخل كند. براى مثال، هنگامى كه از سخنان نويسنده خشنود شود، با كلمات شيرين و محترمانه ترجمه كند (براى مثال: قال = فرمود) و در مواردى كه از سخنان نويسنده ناخشنود است از كلمات غيرمحترمانه يا زننده استفاده كند.
ـ اصول و مبانى ترجمه، صفارزاده، طاهره، تهران، انتشارات دانشگاه، 1363.
ـ اصول و مبانى ترجمه قرآن، نجار، على، رشت، انتشارات كتاب مبين،1381ش.
ـ التفسير و المفسرون فى ثوبه القشيب، معرفت، محمدهادى، مشهد، نشر دانشگاه علوم اسلامى رضوى، 1418 ق.
ـ الدر فى الترجمان، المتحد المروزى، محمد بن منصور، مركز انتشارات علمى و فرهنگى، 1361 ش.
ـ المبسوط، شرح الكافى، سرخسى، چاپ سعادت، مصر 1331 ق.
ـ باد و باران در قرآن، بازرگان، مهدى، به اهتمام سيد محمد مهدى جعفرى، تهران، شركت سهامى انتشار، 1353 ش.
- پلى ميان شعر هجايى و عروضى فارسى در قرن اول هجرى و ترجمه آهنگين از دو جزء قرآن مجيد، به اهتمام و تصحيح دكتر احمد على رجايى.
- تاريخ ترجمه عربى به فارسى (1. ترجمههاى قرآنى)، آذرتاش، آذرنوش، 1375 ش، سروش.
ـ ترجمه تفسير طبرى، علماى ماوراء النهر، به اهتمام حبيب يغمايى، تهران انتشارات توس، 1356 ش، 7 مجلدى.
- ترجمه قرآن، پاينده، ابوالقاسم، چاپ پنجم، 1357.
- ترجمه قرآن، مكارم شيرازى، ناصر، 1378 ش، قم، نشر مدرسة الامام على بن ابى طالب (ع).
ـ روض الجنان و روح الجنان، رازى، ابوالفتوح، تصحيح ميرزا ابوالحسن شعرانى، تهران، 1344 ش، بىنا، 13 جلدى.
ـ طبقات مفسران شيعه، عقيقى بخشايشى، قم، دفتر نشر نويد اسلام، چاپ اول، 1371 ش.
- قرآن كريم با ترجمه فارسى، به خط مصباحزاده، با تصحيح هفت نفر از علماى حوزه علميه قم، سازمان انتشارات جاويدان.
- قرآن مجيد با ترجمه منظوم (قرآن نامه)، مجد، اميد، تهران، چاپ دوم، 1377 ش.
ـ قرآن ناطق، بىآزار شيرازى، عبدالكريم، جلد اول، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1376 ش.
- كتابشناسى جهانى ترجمهها و تفسيرهاى چاپى قرآن مجيد به شصت و پنج زبان، عصمت بينارق و خالد ارن، ترجمه محمد آصف فكرت، 1373، ش، بنياد پژوهشهاى آستان قدس رضوى.
ـ كشكول، عاملى، محمد بهاء الدين، طبع مصر، بىنا، 1370 ق.
ـ لسان التنزيل، (مؤلف مجهول)، به اهتمام و تصحيح مهدى محقق، مركز انتشارات علمى و فرهنگى، 1344 ش.
- مجله مترجم، ش 10 (مجموعه مقالات)
ـ معجم مصنفات القرآن، شواخ اسحاق، على، منشورات دار الرفاعى للنشر، 1404 ق.
ـ مغنى، ابن هشام، چاپ تبريز، سوق المسجد الجامع.
[1]. صفارزاده، طاهره، اصول و مبانى ترجمه، ص 2.
[2]. براى ترجمه، معانى لغوى و اصطلاحى متعددى گفته شده كه ذكر آنها در خور اين مقاله نيست (ر.ك: لطفى پور ساعدى، كاظم، درآمدى به اصول و روش ترجمه، ص 66 و نيز نجار، على، اصول و مبانى ترجمه قرآن، ص 19 و...).
[3]. ر.ك: بىآزار شيرازى، عبدالكريم، قرآن ناطق ج 1، ص 33 و نيز مجموعه مقالات كنفرانس بررسى مسائل ترجمه، دانشگاه تبريز، 1369 ش.
[4]. مؤلفههاى تأثيرگذار در روش ترجمه، در مباحث بعدى كه روشهاى ترجمه بيان مىشود روشنتر خواهد شد.
[5]. سرخسى، المبسوط، شرح الكافى، ج 1، ص 137 و نيز: شواخ اسحاق، على، معجم مصنفات القرآن، جزء دوم، ص 13.
[6]. البته در مورد تاريخ ترجمه و ترجمههاى قرآن كتابهاى متعددى نوشته شده است اما كمتر به مبحث روششناسى اين ترجمهها پرداختهاند. براى نمونه ر. ك: آذرنوش، آذرتاش، تاريخ ترجمه عربى به فارسى 1. ترجمههاى قرآنى و كتابشناسى جهانى ترجمهها و تفسيرهاى چاپى قرآن مجيد به شصت و پنج زبان، عصمت بينارق و خالد ارن، ترجمه محمد آصف فكرت.
[7]. عاملى، محمد بهاء الدين، كشكول، ج 1، ص 388.
[8]. مكارم شيرازى، ناصر، ترجمه قرآن، پى نوشت نويسنده، نشر مدرسة الامام على بن ابىطالبع، 1378 ش.
[9]. معرفت، محمد هادى، التفسير و المفسرون فى ثوبه القشيب، ج 1، ص 117ـ 120.
[10]. عقيقى بخشايشى، طبقات مفسران شيعه، ج 1، ص 148.
[11]. بىآزار شيرازى، عبدالكريم، قرآن ناطق، ج 1، ص 227 ـ 269.
[12]. ر.ك: مقالات بهاءالدين خرمشاهى و سيد جلال الدين مجتبوى.
[13]. براى نمونه نگاه كنيد به: مقدمه ترجمه دهلوى و پىنوشتهاى ترجمه بهاء الدين خرمشاهى.
[14]. ر.ك: مقدمه ترجمه آيهاللّه مكارم شيرازى و نيز مجله مترجم، ش 10، ص 57 - 58.
[15]. خرمشاهى، بهاءالدين، مترجم، ش 10، ص 33.
[16]. لسان التنزيل مؤلف مجهول به اهتمام و تصحيح دكتر مهدى محقق.
[17]. المتحد المروزى، محمد بن منصور، الدر فى الترجمان، ذيل سوره والعصر.
[18]. ترجمه تفسير طبرى، به اهتمام حبيب يغمايى، ج 1، ص 87.
[19]. ابوالفتوح رازى، روض الجنان و روحالجنان، با تصحيح شعرانى، ج 1، ص 250.
[20]. قرآن كريم با ترجمه فارسى، به خط مصباح زاده، با تصحيح هفت نفر از علماى حوزه علميه قم، سازمان انتشارات جاويدان، 1337 ش.
[21]. مجتبوى، سيد جلال الدين، مترجم، ش 10، ص 36.
[22]. معرفت، محمد هادى، التفسير و المفسرون، ج 1، ص 118.
[23]. بىآزار شيرازى، عبدالكريم، قرآن ناطق، ج 1، ص 239.
[24]. ر. ك: صفارزاده، طاهره، اصول و مبانى ترجمه، ص 24 - 41.
[25]. پاينده، ابوالقاسم، مقدمه ترجمه قرآن.
[26]. بىآزار شيرازى، همان، ص 243.
[27]. بىآزار شيرازى، همان، ص 243.
[28]. همو، ص 244.
[29]. همو، ص 239.
[30]. سيّدى، سيد حسين، مترجم، ش 10، ص 182.
[31]. بىآزار شيرازى، عبدالكريم، قرآن ناطق، ج 1، ص 265.
[32]. معرفت، محمدهادى، التفسير و المفسرون، ج 1، ص 120.
[33]. خرمشاهى، بهاءالدين، مترجم، ش 10، ص 57.
[34]. ضمير فصل به معناى تأكيد و حصر مىآيد كه معناى حصر حتمى است. ر. ك: مغنى، ابن هشام، ص 5 ـ 644.
[35]. ر.ك: مترجم، ش 10، ص 55.
[36]. همان، ص 201.
[37]. روم / 48.
[38]. نور / 43.
[39]. بازرگان، مهدى، باد و باران در قرآن، ص 6 ـ 154.
[40]. بازرگان، مهدى، باد و باران در قرآن، ص 6 ـ 154.
[41]. همان.
[42]. فتح / 10.
[43]. شرايط مفسر قرآن عبارتند از: آگاهى از ادبيات عرب صرف، نحو، لغت، اشتقاق، معانى و بيان آگاهى از علوم قرآن، آگاهى از بينشهاى عقيدتى، اخلاقى، اجتماعى و علوم تجربى، آگاهى از علم فقه و اصول الفقه، آگاهيهاى تاريخى و جغرافيايى (شأن نزولها) و... آگاهى از اصول دين، آگاهى و مراجعه به احاديث. ر.ك: رضايى اصفهانى، محمدعلى، درآمدى بر تفسير علمى قرآن ص 61 و ص 108.
[44]. عن رسول اللّهص: من قال فى القرآن برأيه فليتبوء مقعده من النار (ترمذى، سنن، ج 5، ص 199). عن الرضا(ع) عن آبائه قال اللّه تعالى: ما آمن بى من فسّر برأيه كلامى صدوق، امالى، ص 6.
[45]. بىآزار شيرازى، عبدالكريم، قرآن ناطق، ج 1، ص 2 ـ 251.
[46]. مجد، اميد، قرآن مجيد با ترجمه منظوم قرآن نامه، تهران، چاپ دوم، 1377 ش.
[47]. هود / 11.
[48]. پُلى ميان شعر هجايى و عروضى فارسى در قرن اول هجرى و ترجمه آهنگين از دو جزء قرآن مجيد، به اهتمام و تصحيح دكتر احمد على رجايى، ص 20.