ترجمه شاه ولی الله دهلوی

پدیدآوربهاءالدین خرمشاهی

تاریخ انتشار1388/12/26

منبع مقاله

share 3011 بازدید
ترجمه شاه ولی الله دهلوی

خرمشاهی، بهاءالدین
اشاره

مركز ترجمه قرآن مجيد به زبان‏هاى خارجى، به منظور معرفى ترجمه‏هاى فارسى قرآن مجيد كه تاكنون به چاپ رسيده‏اند، تدوين كتاب‏شناسى توصيفى اين ترجمه‏ها را در دست انجام دارد. اين مجموعه ارزشمند به قلم استاد گرانمايه جناب آقاى بهاءالدين خرمشاهى در حال تدوين است. براى اطلاع خوانندگان محترم، متن نوشته ايشان را درباره معرفى يكى از ترجمه‏هاى معروف در اين شماره مى‏آوريم. اميدواريم اين اثر به زودى آماده چاپ شود و در اختيار قرآن پژوهان قرار گيرد.

1. زندگى و آثار

ابوالفياض قطب الدين احمد بن عبدالرحيم معروف به «شاه ولى اللّه‏ دهلوى» و «محدّث دهلوى (1114-1176ق / 1703-1762م) دانشمند مسلمان (قرآن‏شناس، حديث پژوه، فقه پژوه و متكلّم) و اسلام شناس و احياگر / اصلاحگراى عرفانى مشرب بزرگ انديشه دينى / اخلاقى و اجتماعى / سياسى در قرن دوازدهم هجرى / هجدهم ميلادى در شبه قاره هند. (متولد و متوفى و مدفون در دهلى).
وى داراى آثار عديده، در حدود يكصد اثر به دو زبان فارسى و عربى است كه از آن ميان در حدود سى و پنج اثر چاپ و به انگليسى و زبان‏هاى ديگر ترجمه شده است. اولين معلم او پدرش شاه [كلمه شاه، لقب طريقتى / عرفانى است] عبدالرحيم عُمَرى (م 1131 / 1719م)، مؤسس و مدير مدرسه علميه رحيميه در دهلى بود. معروف است كه در هفت سالگى قرآن كريم را حفظ كرد. در پانزده سالگى به توصيه پدر به طريقت صوفيانه نقشبنديه وارد شد. سپس استاد و مدير مدرسه پدر گرديد.
در سال 1143 به حج رفت و اين فريضه دينى را به جاى آورد؛ و چهارده ماه در حرمين شريفين، به ويژه مدينه رحل اقامت افكند و نزد علماى بزرگ آن جا به تجديد و توسعه آموخته‏هاى خود، به ويژه در زمينه حديث پرداخت.
در سال 1145ق / 1732م به هند بازگشت و از آن پس عمر خود را يكسره وقف تعليم و تأليف و ارشاد ياران طريقت خود كرد. يك دهه بعد، اثر گرانسنگ علمى ـ اجتماعى خود حجّة اللّه‏ البالغة را به عربى نوشت (چاپ قاهره، 2 جلد، 1952-1953). در اين كتاب صلاى احياگرى و بازگشت به خلوص اوليه فرهنگ و علوم اسلامى، با تأكيد بر قرآن و حديث، و نيز چاره‏انديشى‏هاى اجتماعى براى حل معضلات مسلمانان درداده است. نگرش و انديشه صوفيانه او ته رنگى در آثارش دارد و هدفش به بار آوردن تهذيب نفس و وسعت مشرب است، و در هر حال برجسته و مؤكّد نيست.
تجدّد گرايان مسلمان نظير علامه محمد اقبال لاهورى (م 1938) و فضل الرحمن (م 1988) در او شخصيت وحدت بخش تفرقه‏ها و تحزّب‏ها و فرقه گرايى‏هاى فقهى / حقوقى و ايدئولوژيك مى‏ديدند كه دعوتگر به اجتهادى نوين است و روى آوردن به باطن كتاب و سنت.
او داراى زندگينامه خودنوشت كوتاهى به نام الجزء اللطيف فى ترجمة العبد الضعيف (به فارسى) است و در كتاب انفاس العارفين هم اشارات زندگينامه‏اى دارد. نهضت فرهنگى و اجتماعى ـ سياسى‏اى كه او، فرزندان (به ويژه عبدالعزيز از ميان پنج پسرش) و شاگردانش به بار آوردند، به تعبير عبيداللّه‏ سِندى (م 1944) «نهضت ولى اللّه‏» نام گرفت. پس از تأسيس پاكستان و استقلال آن، شاه ولى اللّه‏ به صورت قهرمان ملى و متفكر سياسى ــ اجتماعى تلقّى شد؛ و به او همان شأنى را دادند كه به عارف مسلمان هندى و مصلح دينى ــ اجتماعى قرن هفدهم ميلادى يعنى شيخ احمد سرهندى داده بودند. امروزه، چنان كه اشاره شد، نهضت‏هاى بزرگ دينى اسلامى در گستره جنوب آسيا، به ويژه گروهى به نام ديوبندى Deobandis ــ كه تكثرگرايى و روحيه و پيش زمينه عرفانى دارند ــ خود را ملهم از آرا و آثار شاه ولى اللّه‏ و فرزندش شاه عبدالعزيز مى‏دانند. جنبش‏هايى كه كما بيش صوفى / تصوف ستيزند، نظير اهل حديث، حتى پيروان مولانا مودودى، در زندگى و آثار شاه ولى اللّه‏، بازگشت به مبانى اصلى شريعت، طرد سياسى تأثيرات و نفوذ فرهنگى / استعمارى بيگانه، و در يك كلام، سرچشمه اعتقادات اصلاح طلبانه خود را مى‏يابند. در زمان حيات شاه ولى اللّه‏، مخالفت‏هاى فرقه‏هاى نژادى غيرمسلمان هندى نظير «جات» و «مراتهه»، و قهرا پس از وفاتش اشغال و استعمار انگلستان در كار بود. نواده او شاه اسماعيل شهيد با وجود تلاش براى برانداختن رسوم خرافه‏آميز محلى بعضى از توده‏هاى مسلمانان، و نيز اعتقاد به لزوم جهاد با نيروهاى غيرمسلمان و اشغالگر هند، در عين حال ــ مانند جدش شاه ولى اللّه‏ ــ داراى آثار عرفانى بر وفق مكتب ابن‏عربى است. دسته ديگرى از پيروان او كه برجسته‏ترين آنها شاگرد و خويشاوند نزديك او محمد عاشق (م 1773) بود، در عمل، پى‏گيرِ گرايش‏هاى عرفانى شاه ولى اللّه‏ شدند.
شاه ولى اللّه‏ مردى كوشا و كثيرالتأليف بود. آثار او را تا يكصد كتاب و رساله هم برشمرده‏اند كه در حدود سى اثر از آنها به چاپ رسيده (و بقيه يا به صورت نسخه خطى است يا از بين رفته است). آثار او به دو زبان عربى ــ زبان رسمى و علمى سراسر جهان اسلام از آغاز تا امروز ــ و فارسى ــ زبان رسمى و ادبى هشتصد ساله هندوستان از عهد غزنويان تا استعمار بريتانيا ــ نوشته شده است.
بعضى از آثار فارسى او (كه در آن زمان، زبان ادبى و رسمى / ادارى هند بود) عبارتند از:1) الطاف القدس فى معرفة لطائف النفس (چاپ هند، 1964م). 2) الإنتباه فى سلاسل اولياء اللّه‏. 3) اتحاف النبيه فى ما يحتاج اليه المحدّث والفقيه (لاهور، 1969م) و مهم‏تر از نظر بحث و تحقيق، آثار قرآن پژوهى اوست كه برجسته‏ترين آنها عبارتند از: 4) فتح الرحمن فى ترجمة القرآن كه پايان ترجمه و پاكنويس آن به تصريح خود شاه ولى اللّه‏ در 1151ق / 1738م بوده و در كراچى و بعضى شهرهاى هند كرارا چاپ شده و بحث درباره آن موضوع اصلى اين مقاله است. 5) الفوز الكبير فى اصول التفسير كه رساله‏اى كم حجم و پر مغز درباره اصول و مبانى تفسير قرآن است كه هم به مسائل زبانى / ادبى و بلاغى و هم عناصر و اركان و اصول تفسيرنگارى در پنج مبحث و بخش اصلى پرداخته است (كراچى، 1964م). ترجمه عربى اين كتاب در جهان اسلام (عربْ زبان) اشتهار و به حق اعتبار دارد و تحت عنوان ترجمة الفوز الكبير... بارها در كراچى و كشورهاى عربى به طبع رسيده است. ترجمه انگليسى‏اش به كوشش گ . ه . جلبنى (G. H. Jalbani) با عنوان The Principle of Qur`an Commentaryانتشار يافته است (اسلام آباد، 1985م). 6) المقدمة فى قوانين الترجمة رساله‏اى كوتاه و چاپ نشده در باب اصول و روش‏هاى درست ترجمه قرآن است. 7) نامه‏هاى فارسى او در چندين كتابخانه از كتابخانه‏هاى هند نگهدارى مى‏شود كه گزينه‏هايى از آنها به اردو ترجمه و چاپ شده است.

2. درباره ترجمه

قرآن كريم را شاه ولى اللّه‏، در هفت سالگى حفظ كرده بود، و توجه به آن در كانون حيات فرهنگى و علمى او قرار داشت. او در يك سند علمى و ارزشمند، استادان قرائت و قرآن پژوهى خود را به تفصيل و با اسم و رسم با 24 پشت / نسل به حضرت ختمى مرتبت رسانده است. اولين شيخ / استاد بلافصل او كه قرآن كريم را از آغاز تا انجام، به روايت حفص از عاصم به نزدش خوانده است، حاجى محمد فاضل سندى، در سال 1153ق بوده است.
او در مقدمه [مربوط به] ترجمه فارسى‏اش كه فتح الرحمن فى ترجمة القرآن نام دارد، به ضرورت و فايده و اصول ترجمه‏اش تصريح كرده است. از جمله مى‏نويسد: «... در اين زمانه كه ما درآنيم و در اين اقليم كه ما ساكن آنيم، نصيحت [= صلاح و خيرخواهى براى] مسلمانان اقتضا مى‏كند كه ترجمه قرآن عظيم، به زبان فارسى سليس و روزمرّه متداول بى تكلّف فضيلت نمايى و بى تصنّع عبارت آرايى، به غير تعرّض [= بدون پرداختن به] قصص مناسبه و به غير ايراد [= در ميان آوردن] توجيهات منشعبه [تُو در تو / پيچاپيچ] تحرير كرده شود، تا خواص و عوام همه يكسان فهم كنند، و صغار و كبار به يك وضع ادراك نمايند... [سپس مى‏گويد به تفحص در ترجمه‏هاى فارسى پرداختم كه غالبا يا طول و تفصيل و اطناب مُملّ داشتند يا ايجاز مُخلّ، لذا چاره در پرداختن به كارى جديد بود...]... بعد سال‏هايى چند عزيزى پيش اين فقير خواندن قرآن با ترجمه [فارسى] آن شروع كرد. اين صورت، سلسله جنبان آن عزم شد...» سپس اصول و نظريه ترجمه و روش كار خود را شرح مى‏دهد كه مهم‏ترين آنها را به زبان ساده‏تر و فهرست‏وار عرضه مى‏داريم:
1) مدلول نظم [صورت و محتواى] عربى قرآن به عبارت فارسى درآورده شد.
2) نحو [و صرف و علوم بلاغت] و تقدم و تأخر كلمات و عبارات [بر وفق دستور زبان فارسى] و ظاهر ساختن محذوفات و ترتيب الفاظ طبق نظم قرآن رعايت شد، مگر در جاهايى كه به سبب تفاوت دو زبان، ناپسندى لفظى يا دشوارى و پيچيدگى معنايى پيش مى‏آمد.
3) آنچه از اشاره به اسباب / شأن نزول ضرورت داشت، به اختصار [و غالبا در حاشيه] نقل شد، در حد كتاب وجيز و تفسير جلالين كه به منزله منبع و مرجع اصلى اين ترجمه‏اند.
4) اين ترجمه به شيوه كما بيش تحت اللفظ است با نظر به وجوه اعراب و بلاغت و قصص و [علوم قرآنى ديگر]. [نيز به فقره شماره 11 در همين بخش توجه شود].
5) شيوه اين ترجمه از اين قرار است كه هر آيه‏اى جدا همراه با ترجمه آن نوشته شده و سبك سياق مختار در آن زبان فارسى روزمرّه متداول است.
6) هر چه افزون‏تر از تحت اللفظ [و به اصطلاح امروز: افزوده تفسيرى است] اگر يك ـ دو كلمه است با افزوده كلمه «يعنى» يا نظاير آن متمايز شده است. و اگر كلامى است مفصل‏تر و مستقل، در آغاز آن «مترجم گويد» و در پايان آن «واللّه‏ اعلم» آمده است.
7) و حتى المقدور از قصص مربوط به قرآن اكتفا به يك دو فقره اشاره كوتاه شد؛ و در مورد اسباب / شأن نزول، فقط چكيده‏اى از قصه‏هاى بلند اشاره‏وار به ميان آورديم.
8) منبع و مرجع احاديث اين ترجمه «كتاب التفسير» [از صحيح] بخارى و [سنن] ترمذى است، و از اسرائيليات حتى الامكان پرهيز شد «الاّ در جايى كه كشف معنى به غير ايراد آن نمى‏شود، و الضّرورات تبيح المحظورات».
9) از توجيهات گوناگون، قوى‏ترين وجه از نظر عربيت، علم حديث و فقه، كه كمترين دگرگونى را در عدول از ظاهر [و معناى متبادر و متعارف] به كار مى‏آورد، انتخاب شد.
10) اين ترجمه به نحوى انجام گرفته كه عربى دانان و اهل نحو و بلاغت، «اِعراب قرآن و تعيين محذوف و مرجع ضمير و تقدم و تأخر عبارات را [كه لازمه ترجمه است] مى‏توانند دانست، و كسانى كه نحو و عربى نمى‏دانند، از اصل غرض و هدف [كه فهم معانى قرآن كريم است] محروم نمى‏مانند.»
11) ترجمه‏ها دو گونه‏اند: يا تحت اللفظى، يا حاصل المعنى، و هر يك از اين شيوه‏ها خلل و اختلال بسيارِ خاص خود را دارد. و اين ترجمه جامع و حد وسط آن در شيوه است و براى دفع هر خلل و اختلال، چاره‏اى انديشيده شده است كه شرح آن در رساله قواعد ترجمه گفته خواهد شد.
12) در زبان عربى [و قرآن مجيد] «و» [واو] و «ف» [فاء] در اغلب موارد زائد است و در ترجمه فارسى معناى ربطى كه از آنها بر مى‏آيد، بدون كاربرد كلمات يا حروف حاكى از عطف و تعقيب، حاصل مى‏شود. و در مواردى كه باعث سستى سخن [= ركاكت لفظ ]مى‏شد، آن را رها كرديم [يعنى معادلى در برابرش نياورديم].

3. چاپ‏ها و ويرايش‏ها

اين ترجمه از همان اوانى كه پايان يافته تا امروز، با استقبال عظيم مسلمانان فارسى زبان هند و سپس پاكستان و فارسى زبانان مسلمان ديگر كشورها ـ از جمله ايران و افغانستان ـ مواجه شده و پس از استنساخ‏هاى متعدد و مكرر به طريقه چاپ سنگى در هند به چاپ و تجديد چاپ‏هاى بسيار رسيده است. چاپ‏هاى اخير آن كه به ايران هم آمده است عبارتند از:
1) چاپ كراچى و لاهور به همت تاج كمپنى لمييـطدط كه غالبا همراه با تفسير كوتاه ملاحسين واعظ كاشفى است و در قطع رحلى بزرگ است و بدون تاريخ چاپ (در 1394 ص). در اين طبع، ترجمه شاه ولى اللّه‏ به صورت زير نوشته يا بين السطور در ميان سطور قرآنى آمده است و در نيمه بالاى هر صفحه است. نيمه پايين هر صفحه تفسير حسينى يا مواهب عَليّه است، كه تصريح شده اثر ملاحسين واعظ كاشفى است. در مقدمه كتاب، هم نام مؤلف آمده است و هم نام تفسير، و حتى تفسير ديگر او جواهر التفسير كه فقط تفسير سوره فاتحه است و بحمد اللّه‏ اخيرا به همت مؤسسه نشر ميراث مكتوب با تصحيح انتقادى به طبع رسيده است. ولى آنچه هر خواننده و محققى را به ترديد مى‏اندازد كه اين تفسير همان تفسير مواهب عليه / حسينى، يا به هر حال خلاصه آن يا حتى اثر ديگرى از واعظ كاشفى باشد اين است كه او در حدود 840ق به دنيا آمده و در 910 در گذشته است. حال آن كه در مقدمه اين تفسير مى‏گويد كه پس از تحرير جلد اول از جواهر التفسير به علت موانع بسيار موفق به تكميل آن نشده، و به جاى آن كه در چهار جلد برنامه‏ريزى شده و مواهب عليه نام گرفته در سال 1357ق (؟) درصدد ترجمه تفسيرآميز قرآن برمى‏آيد و همين ترجمه تفسيرى است كه در ذيل صفحات ترجمه شاه ولى اللّه‏ دهلوى آمده است. و تاريخ اين ترجمه با تاريخ ولادت و وفات ملاحسين واعظ كاشفى همخوانى ندارد. گفتنى است كه در اين طبع افزوده‏هاى تفسيرى كه خود شاه ولى اللّه‏ دهلوى به آن تصريح دارد، در متن يا در حاشيه نيامده است. ولى اسامى و گواهى ناظران و مصححان در آخر كتاب آمده است. همچنين قبل از شروع و پس از خاتمه كتاب، اسماء الحسنى در دو صفحه متقابل درج گرديده است.
2) چاپ پيشاور پاكستان، به همت نورانى كتب‏خانه. ويژگى اين چاپ اين است كه تمام افزوده‏هاى تفسيرى مترجم (شاه ولى اللّه‏ دهلوى) را كه با «يعنى» يا «مترجم گويد» شروع مى‏شود در حاشيه‏هاى اين مصحف مترجَم آورده است. قطع اين چاپ، وزيرى و ترجمه بين السطور و به صورت زير نوشته آيات قرآنى است (در 734 ص). در آغاز فقط صفحه عنوان آمده است، و در پايان دو فقره دعاى ختم قرآن، سپس رموز و اوقاف (وقف‏ها) (در يك صفحه)، سپس فهرست سوره‏ها به ترتيب مصحف شريف با ذكر شماره صفحه و جزء (در دو صفحه). بعد از آن يك صفحه تحت عنوان «تذكار» خطاب به خوانندگان و درخواست تذكر اغلاط مطبعى احتمالى به ناشر و در صفحه آخر «تصديق صحّت متن» (به زبان اردو) با امضاى چهار تن آمده است.
3و4) چاپ عربستان / مدينه كه دو طبع است: الف) عينا از روى چاپ‏هاى هند و پاكستان حروفچينى شده و افزوده‏هاى تفسيرى را ندارد، و داراى اغلاط چاپى است. چاپ دوم تجديد حروفچينى شده و توسط دو قرآن پژوه به نام‏هاى دكتر عبدالحق بلوچ و شيخ محمد دارى «بازبينى و بررسى مجدد» گرديده و در سال 1417ق از سوى «چاپخانه قرآن كريم مجمَّعِ ملك فهد [= مجمَّع الملك فهد لطباعة المصحف الشريف، براى آشنايى با آن دانشنامه قرآن و قرآن پژوهى] در 928 صفحه در قطع 14×21 سانتيمتر با كاغذ نازك مرغوب و صحافى مطلوب، انتشار يافته است. نام اين قرآن مترجَم در صفحه عنوان از اين قرار است: قرآن كريم و ترجمه معانى آن به زبان فارسى. در آغاز صفحه عنوان چنين آمده: «اين قرآن كريم و ترجمه معانى آن هدية خادم حرمين شريفين ملك فهد بن عبدالعزيز آل سعود است. و در پايين صفحه نام «چاپخانه قرآن كريم مجمّع ملك فهد» آمده است. به نام مترجم / شاه ولى اللّه‏ دهلوى نه در اين صفحه، بلكه در مقدمه عربى (كه يك صفحه است) و پيش گفتار فارسى (كه آن هم يك صفحه است) و به قلم دكتر عبداللّه‏ بن عبدالمحسن التركى است، با تعبير «شيخ شاه ولى اللّه‏ دهلوى» اشاره شده است. اين چاپ داراى دو گونه حواشى توضيحى است: الف) توضيحات كوتاه يا بلند خود مترجم. ب) توضيحات و نكات اصلاحى / ويرايشى مصححان. اصلاحات ويراستاران، هم رسم الخطى است، هم معنايى. چنان كه در موردى (بقره، 9) «آگاه نمى‏شوند» را به «نمى‏فهمند» يا «... چنانكه ايمان آوردند بيخردان؟» (بقره، 13) را به «چنانچه...»، و عبارت: «و اگر خواستى خدا هر آئينه بُردى شنوائى ايشان را» (بقره، 20) به «و اگر خدا مى‏خواست هر آئينه مى‏برد شنوائى ايشان را» 13 و «حوالى او را» (بقره، 17) به «دور و بر او را» تبديل كرده‏اند. ميانگين حجم اين اصلاحات، 4 ـ 5 كلمه / عبارت / جمله در هر صفحه است.
به نظر ما، اگر چه اين اصلاحات خالى از فايده نيست، اما على القاعده و بر وفق اصول و امانتدارى علمى و ضرورت و فايده حفظ ارزش‏هاى زبانى / ادبى / تاريخى ترجمه‏اى مشهور و مقبول كه بيش از دو قرن و نيم تاريخ دارد، «ويرايش» اين و هر ترجمه كهن و كلاسيك روا نيست. به جاى اين كار مى‏توان اصالت متن اصلى را حفظ كرد و اصلاحات پيشنهادى را در حاشيه آورد، يا بالصراحه و عالما و عامدا از ترجمه‏اى كهن تحريرى تازه به دست داد و اين تغيير و تحول را بر روى صفحه عنوان و مقدمه هر اثر اعم از ترجمه قرآن يا جز آن، يا حتى آثار تصحيحى ـ تأليفى يادآور شد. و از نظر عرف علمى جهانى هم بى اشكال است، اما در ترجمه ويرايش شده شاه ولى اللّه‏ خواننده در مورد هيچ كلمه و عبارت و جمله‏اى مطمئن نيست كه عينا اثر او و ريخته قلم اوست، يا دخل و تصرّف ويراستاران.
5) تصحيح دقيق و عالمانه‏اى از اين ترجمه ارجمند، به همت استاد مسعود انصارى، مترجم قرآن كريم و قرآن پژوه كوشا و كاردان معاصر، تدوين شده و قرار است ان شاء اللّه‏ به زودى از سوى نشر احسان منتشر گردد.

4. نقد و نظرها

1) «نقد و بررسى ترجمه شاه ولى اللّه‏ دهلوى»، نوشته حجة الاسلام محمدرضا انصارى، چاپ شده در نشريه قرآنى ترجمان وحى، سال دوم، شماره سوم (شهريور، 1377)، ص 11-28.
2) «نقد ترجمه‏اى از قرآن»، نوشته على احمد ناصح، عضو هيئت علمى دانشگاه قم، چاپ شده در فصلنامه قرآنى صحيفه مبين، دوره دوم، شماره 1 (بهار 1378)، ص 87-96.
3) «معرفى ترجمه‏اى از قرآن (به قلم يك هندى پارسى گوى)»، نوشته دكتر غلامعلى حدّاد عادل، چاپ شده در كيهان انديشه، شماره 40، (بهمن و اسفند 1370)، ص 26-32.
4) «شكوه و زيبايى در ترجمه قرآن دهلوى»، نوشته مسعود انصارى ــ كه در بخش پيشين اين مقاله به تصحيح علمى و دقيق و استادانه ايشان از اين ترجمه كه زير چاپ است، ياد كرديم ــ ، چاپ شده در نشريه فصلنامه قرآنى بيّنات، سال سوم، شماره 12 (زمستان 1375)، ص 105-113.
5) «فتح الرحمن (ترجمه محدث دهلوى از قرآن كريم)»، نوشته مسعود انصارى، چاپ شده در دانشنامه قرآن و قرآن پژوهى (تهران، نشر دوستان ـ ناهيد، 1377)، جلد دوم، صفحات 1542-1544.
6) «ترجمه‏فارسى (شاه ولى اللّه‏ دهلوى)»، نوشته بهاءالدين خرمشاهى، چاپ شده در دانشنامه قرآن و قرآن پژوهى، ج 1، ص 555.

5. نمونه ترجمه

الف ـ ترجمه آية الكرسى (سوره بقره، آيات 255 تا 257)

«خدا هيچ معبودى نيست بجز وى، زنده تدبير كننده عالَم؛ نمى‏گيرد او را پينكى و نه خواب؛ اوراست آنچه در آسمانهاست و آنچه در زمين است؛ كيست آنكه شفاعت كند نزديك او اِلاّ به حكم او؛ مى‏داند آنچه پيشِ دست ايشان است و آنچه پسِ پشت ايشان است. و در نمى‏گيرند [مردمان] از معلومات حق چيزى را مگر به آنچه وى خواسته است؛ فرا گرفته است پادشاهى او آسمان‏ها و زمين را و گران نمى‏شود بر وى نگهبانى / نگاهبانى اين هر دو، و او بلند مرتبه بزرگ قدر است.
نيست جبر كردن براى دين؛ هر آئينه ظاهر شده است راه‏يابى از گمراهى، پس هر كه منكر بُت شود و ايمان آرد به خدا، پس هر آئينه چنگ زده است به دستاويزى محكم كه نيست گسستَن آن را و خداوند شنوا[ى] داناست. خدا كارسازِ مؤمنان است، بيرون مى‏آرد ايشان را از تاريكيها به سوى روشنى؛ و آنانكه كافرند كارسازانِ ايشان بُتانند، بيرون مى‏آرند ايشان را از روشنى به سوى تاريكيها. اين جماعه [= جماعت] باشندگانِ دوزخند، ايشان در آنجا جاويدند.»

ب ـ ترجمه آيه نور (سوره نور، آيه 35)

«خدا نور آسمانهاست و زمين؛ داستانِ نور وى در قلب مسلمانان، مانند طاقى كه در آن چراغ است [يعنى فتيله روشن است ـ حاشيه]؛ آن چراغ در شيشه است [يعنى در قنديل است ـ حاشيه]؛ آن شيشه گويا ستاره درخشنده است؛ افروخته مى‏شود از روغن درختى با بركت كه عبارت از درخت زيتونى / زيتون است؛ نه به سمت مشرق روئيد / رونده، و نه به جانب مغرب روئيد / رونده؛ نزديك است كه زيت وى روشنى بدهد اگر چه نرسيده باشدش آتش / آتشى؛ روشنى بر روشنى است؛ راه مى‏نمايد خدا به نور خود هر كرا خواهد؛ و بيان مى‏فرمايد خدا داستانها براى مردمان و خدا به / بر هر چيز داناست.» [نقل از ترجمه شاه ولى اللّه‏ طبع پيشاور و كراچى. آنچه در داخل قلاب آمده، دو موردش از حاشيه و افزوده تفسيرى مترجم است و بقيه موارد، اختلاف دو نسخه. و عالما و عامدا از ترجمه ويراسته طبع مدينه (به سال 1417 ق) نقل نكرديم. زيرا به دليل و شرحى كه گذشت، تماما و عينا نص ترجمه شاه ولى اللّه‏ را نشان نمى‏داد، و حاوى تغييرات و اصلاحات و امروزين سازى ويراستاران بود].

منابع و مراجع

مقدمه شاه ولى اللّه‏ بر ترجمه خود / فتح الرحمن؛ مقالاتى كه در بخش نقد و نظر يعنى فقره 4 اين مقال از آنها ياد شده است؛ دايرة المعارف قرآن و قرآن پژوهى (به كوشش بهاءالدين خرمشاهى، تهران، 1377، 2 جلد)، مدخل‏هاى «ترجمه فارسى (شاه ولى اللّه‏)»، «فتح الرحمن»، «محدث دهلوى»؛ دايرة المعارف فارسى، مدخل «شاه ولى اللّه‏ دهلوى»؛ ترجمة الفوز الكبير فى اصول التفسير (مقدمه، كراچى، قديمى كُتب‏خانه، بدون تاريخ)؛ الاعلام، زركلى، مدخل «احمد بن عبدالرحيم»؛ ايرانيكا (دانشنامه ويژه ايران و ايران‏شناسى ـ به انگليسى، ذيل مدخل «دهلوى» ج 7، ص 220-221)، نويسنده مقاله اين دانشنامه و دانشنامه بعدى يعنى «دانشنامه آكسفورد درباره جهان جديد اسلام» (به انگليسى، زير نظر جان. ل. اسپوزيتو J. L. Sposito، 4 جلد، ج 4، ص 311-312) محققى به نام مارسيا. ك. هرمانسن Marcia K. Hermansen است. همچنين مقاله‏اى در دانشنامه دين (زير نظر ميرچا الياده، به انگليسى، در 16 جلد، ج 15) ذيل مدخل «ولى اللّه‏، شاه»، نوشته كارل باربر Karl Barbir.
گفتنى است كه در مقالات / مدخل‏هاى دانشنامه‏هاى ياد شده كتابنامه‏هاى مهم و معتبرى ــ به ويژه شامل زندگينامه‏ها و تك نگاشت‏هايى كه تماما درباره شاه ولى اللّه‏ است ــ به زبان‏هاى مختلف، و عمدتا انگليسى و عربى درج گرديده است.

مقالات مشابه

معرفی ترجمه ای از قرآن

نام نشریهکیهان اندیشه

نام نویسندهغلام‌علی حداد عادل

نقد و بررسي ترجمه شاه ولي اللّه‏ دهلوي

نام نویسندهمحمدرضا انصاری

نقد ترجمه اى از قرآن

نام نشریهصحیفه مبین

نام نویسندهعلی ‏احمد‌ناصح

ترجمان وحي

نام نویسندهبهاءالدین خرمشاهی