پيش از ادامه بحث لازم است مطالبى كه در قسمت پيشين مقاله آمده است به طور خلاصه بيان گردد. مفسران قرآن كريم از ابتدا تا دوره معاصر تفاسير مختلفى را از عبارت «قُلُوبُنَا غُلْفٌ» ارائه نمودهاند كه مجددا براى يادآورى خوانندگان محترم به اختصار متذكر مىشويم:
«تفسير اول»: دلهاى ما در پوششى (غلاف يا حجاب) قرار دارد و لذا سخنان محمد(ص) را نمىفهميم.
«1/الف»: دلهاى ما در پوششى قرار دارد كه آن پوشش فطرى و جبلى است.
«2/ب»: دلهاى ما در حفاظى محكم قرار دارد و عقيده يا دعوت جديد نمىتواند در آن نفوذ كند.
«تفسير دوم»: دلهاى ما ظرف علم و دانش است.
«2/الف»: دلهاى ما ظرف علم است و به محمد (ص) و غير او نيازى ندارد.
«2/ب»: دلهاى ما ظرف علم است، و اگر دعوت محمد(ص) حق بود ما آن را مىپذيرفتيم.
«2/ج»: دلهاى ما آكنده از حقايق و معارف است و گنجايش آنچه محمد(ص) آورده است، ندارد.
«تفسير سوم»: دلهاى ما نامختون است.
تحقيق درباره صحت اين اقوال تفسيرى ما را به اين نتيجه رساند كه عبارت «قلب أَغلف» به معناى «دل نامختون» است. اين اصطلاح در فرهنگ يهود و نصارى رواج ديرينهاى داشته است. در متون اسلامى نيز، به خصوص در احاديث پيامبر(ص) و اميرالمؤمنين(ع)، اين اصطلاح به معناى «دلِ كافر»، «دلى كه ايمان در آن وارد نشده است» يا «دلى كه تهى از ايمان باشد» به كار رفته است. بنابراين، تفسير اول، با همه شقوقى كه براى آن گفتهاند، تفسير مناسبى براى عبارت «قُلُوبُنَا غُلْفٌ» نيست؛ چنان كه تفسير دوم نيز با همه شقوق آن تفسيرى بىاساس است.
هدف ما از ادامه بحث، در مرحله نخست بررسى برداشت مترجمان قرآن از عبارت مذكور است. در مرحله بعد سعى خواهيم نمود تا ضمن بررسى رسم «ختان»، معناى عبارت «قُلُوبُنَا غُلْفٌ» و بار فرهنگى اين اصطلاح را در اديان ابراهيمى روشن سازيم. پس از آن، منظور يهود ازاين سخن را بررسى خواهيم كرد.
بسيارى از مترجمان فارسى زبان نيز همانند اكثريت مفسران قرآن، از «تفسير اول» براى عبارت «قُلُوبُنَا غُلْفٌ» پيروى نمودهاند و با عبارتى مانند ترجمه مرحوم مجتبوى، يعنى «دلهاى ما در پوشش است»[1] يا با عبارتهايى نظير «داراى پوششى است»،[2] «در پرده است»،[3] «در پرده غفلت است»،[4] «در غلاف است»،[5] «غلافدار است»،[6] «پوشيده است»،[7] «در حجاب است»،[8] «در حجاب غفلت است»[9] سخن يهود را معنى كردهاند. عدهاى با عبارتهاى ديگر به ترجمه «قلوبنا غلف» پرداختهاند مثل: «دلهاى ما سرپوشيده و در غلاف است»،[10] «دلهاى ما در ميان پردهها پوشيده شده است»،[11] «بر دلهاى ما پرده افكنده شده»،[12] «دلهاى ما پرده دارد»،[13] «دلهاى ما در پرده و غلاف است»،[14] «دلهاى ما را غلافى پوشانيده است»،[15] «دلهاى ما در غلاف و پوشش است»،[16] «قلبهاى ما نهان و در غلاف است»،[17] «قلبهاى ما را پرده گرفته است»،[18] «بر دلهاى ما پرده افكنده شده»،[19] «دلهاى ما در درون پرده غليظ و غلافى است»،[20] «دلهاى ما سرپوش دارد»،[21] «دلهاى ما در ميان پردهها پوشيده شده است».[22]
اين دسته از مترجمان، كه اكثريت قريب به اتفاق را تشكيل مىدهند، «اَغْلَف» را «داراى غلاف» و «داراى حجاب و پرده» معنى كرده و گويا در تفسير سخنان يهود «تفسير اول» را اختيار نموده اند. لذا بعضى از مترجمان و مفسران فارسى بعد از ترجمه عبارت «قلوبنا غلف»، اين گونه عبارات را به ترجمه مىافزايند: «آنچه مىگوئى نمىفهميم»،[23] «چيزى از سخنان شما را در نمىيابد»،[24] «ما از گفته تو چيزى نمىفهميم»،[25] «سخنان پيامبر را درك نمىكنيم»،[26] «آن سخن كه ميگوئى به آن نمىرسد»،[27] «از اينكه تو ميگوئى درنمىيابد»،[28] «از سخن شما چيزى درك نميكنيم»،[29] «نمىتوانيم سخنان شما را درك كنيم»،[30] «چيزى از سخن حق وارد آن نمىشود»،[31] «اين پند تو بدو نرسد»،[32] «يعنى پوشيده از فهم و باز داشته شده از قبول».[33] بعضى از مترجمان از سخن يهود لجاجت و مقاومت در برابر دعوت حق را استفاده نموده و بر عبارت اينگونه افزودهاند: «دلهاى ما هرگز دعوت تو را نخواهد پذيرفت».[34]
عده اى از مترجمان عبارت «قُلُوبُنَا غُلْفٌ» را طورى ترجمه نمودهاند كه گويا پرده در دلها قرار دارد نه دلها در پرده و اينگونه آوردهاند: «در دلهاى ما غلاف است»،[35] «در قلب ما پردهاى هست».[36]
چون «تفسير اول» حكايت از «بسته بودن» دلهاى يهود مىكند، بعضى از مترجمان فارسى زبان ظاهر عبارت را به طور كلى كنار گذاشته ترجمه به معنى نمودهاند: «دلهاى ما ادراك نمىتواند كند»،[37] «دلهاى ما مسدود است»،[38] «دلهاى ما بسته است»،[39] «دلهاى ما فرو بسته است»،[40] «دلهاى ما فهم كردن نتواند»،[41] «چيزى نمىفهمند»،[42] «دلهاى ما نمىتواند دعوت اسلام را بفهمد».[43]
بين ترجمههاى فارسى كه مورد مراجعه قرار گرفت، فقط نويسنده تفسير گازر «تفسير 2» از عبارت «قُلُوبُنَا غُلْفٌ» را اختيار نموده و آن را اينگونه ترجمه كرده است: «دلهاى ما وعاء علم است».[44] هيچيك از مترجمان و مفسران فارسى زبان «تفسير 3» را مورد توجه قرار ندادهاند.
اكثر مترجمان اردو زبان نيز از «تفسير اول» پيروى نموده و عبارت «قلوبنا غلف» را با عباراتى شبيه مترجمان فارسى زبان ترجمه كردهاند كه نمونههايى از آن را مىآوريم:
« »--يعنى پردههايى روى دلهاى ما افتاده است.[45]
« »--يعنى غلافهايى بر دلهاى ما قرار دارد.[46]
بعضى از اين دسته از مترجمان تعبير «فطرتا» يا «قدرتى»[47] را به عنوان قيد يا صفت براى پردهها در پرانتز آوردهاند كه حاكى از پيروى از «تفسير 1/الف» است. بعضى از مفسران اردو زبان وجود پردهها و غلافها را دليل جمود فكرى يهود و عدم استعداد آنان براى قبول حق دانسته به اين مطلب تصريح نمودهاند.[48] ولى تعدادى از مترجمان و مفسران اردو «تفسير 1/ب» را انتخاب نموده، عبارت «قلوبنا غلف» را با عبارت « »، يعنى دلهاى ما در برابر نفوذ عقيدهاى جديد محفوظ است، يا با عباراتى شبيه آن ترجمه نمودهاند.[49] از ميان مترجمان اردو زبان تنها سيد مقبول احمد كه مترجمى شيعى است «تفسير دوم» را در ترجمه آيه بقره/ 88 اختيار كرده، ولى او هم در ترجمه نساء/155 از «تفسير اول» پيروى كرده است. سيد عمار على هم كه مترجم و مفسرى شيعى است، نه در ترجمه بلكه در تفسير خود موسوم به عمدة البيان، «تفسير دوم» را در ذيل آيه نساء/155 اختيار نموده است. به احتمال زياد، هر دوى آنها به پيروى از تفسير منسوب به امام حسن عسكرى(ع)، كه هر دو تفسير را درست و مطابق با واقع مىداند، به «تفسير دوم» روى آوردهاند. ظاهرا هيچ يك از مترجمان و مفسران اردو زبان نيز به «تفسير سوم» توجه نكردهاند.
چنان كه ملاحظه شد، اكثريت قريب به اتفاق مترجمان فارسى و اردو زبان «تفسيراول» را در ترجمه عبارت «قُلُوبُنَا غُلْفٌ» اختيار نمودهاند. تنها از مترجمان اردو زبان در يك مورد مترجمى از «تفسير دوم» پيروى نموده ولى هيچ يك از آنان از «تفسير سوم» پيروى نكرده است. بر خلاف اين روند، هر سه تفسير در ترجمههاى انگليسى ديده مىشود.
الف: ترجمه طبق «تفسير اول»:[50] Our hearts are covered
گاه توضيحاتى كه عدهاى از مترجمان بر اين عبارت افزودهاند با هم سازگار نيست. مثلاً تقىالدين هلالى و محمد محسن خان عبارات زير را به ترتيب در ترجمه آيه 88 بقره و 155 نساء آوردهاند:
And they say: "Our hearts are wrapped (i.e. do not hear or understand Allah's word)." Nay Allah has cursed them for their disbelief....
Because of their breaking the covenant, and of their rejecting the Āyāt of Allah... and of their saying: "Our hearts are wrapped (i.e. sealed against reception)....
روشن است توضيحى كه در ضمن ترجمه آيه 88 بقره آمده با «تفسير اول» سازگار است، در صورتى كه توضيح بعدى با «تفسير 1ب» هماهنگ است.
بعضى ديگر از مترجمان اين عبارت را به گونهاى ترجمه كردهاند كه گويا دلها نه در غلاف بلكه خود غلاف و پوششاند. چنين برداشتى در هيچ يك از تفاسير عربى يا فارسى ديده نشده است، زيرا كسانى كه «غلف» را جمع «غلاف» گرفتهاند آن را به «وعاء علم» تفسير نمودهاند، نه صرف «غلاف» و «پوشش».[51]
ب. ترجمه طبق «تفسير 1/ب»: [52]Our hearts are sealed.
با وجود اين كه عبارتِ ترجمه اندكى از ظاهر قرآن فاصله گرفته، روشن است كه سعى مترجمان بر انعكاس «تفسير 1/ب» بوده كه حاكى از نفوذ ناپذيرى دلهاى يهود در برابر دعوت جديد است.
ج. ترجمه طبق «تفسير دوم»: [53]Our hearts are repositories (of knowledge).
تنها معدودى از مترجمان از اين تفسير پيروى نمودهاند. ولى بر خلاف ترجمه هاى فارسى و اردو تعداد قابل ملاحظهاى از مترجمان انگليسى «تفسير سوم» را اختيار كردهاند.
د. ترجمه طبق «تفسير سوم»: [54]Our hearts are uncircumcised.
علاوه بر كسانى كه عبارت «قُلُوبُنَا غُلْفٌ» را به صورت «دلهاى ما نامختون است» ترجمه كردهاند، عده اى نيز «دل هاى نامختون» را «دل هاى سخت شده» معنى كرده و اين عبارت را در ترجمه آوردهاند: [55]Our hearts are hardened.
در ميان ترجمههاى فرانسوى، اكثر مترجمان «تفسير سوم» را اختيار نمودهاند، اگرچه تعدادى از مترجمان مسلمان به پيروى از مفسران، از «تفسير اول» و «دوم» پيروى كردهاند.
ترجمه طبق «تفسير اول»: [56]Nos coeurs sont enveloppés dans de voiles.
ترجمه طبق «تفسير 1/ب»: [57]Nos coeurs sont imperméables.
ترجمه طبق «تفسير دوم»: [58]Nos coeurs sont remplis de science.
ترجمه طبق «تفسير سوم»: [59]Nos coeurs sont incirconcis.
شايسته است اين جا از آقاى يحيى علوى (كه با همكارى آقاى دكتر حديدى اولين جلد ترجمه خود از قرآن مجيد به زبان فرانسه را به تازگى منتشر كردهاند) تشكر كنم. اگر چه اين جانب با ترجمه عبارت «قُلُوبُنَا غُلْفٌ» در بعضى از ترجمههاى انگليسى، كه آن را طبق «تفسير سوم» ترجمه نمودهاند، آشنا بودم، ولى ايشان براى اولين بار بنده را متوجه اين نكته ساختند كه «دل نامختون» يك اصطلاح رايج بين اهل كتاب است. همين توجه سبب پژوهش حاضر شده است.
در ترجمههاى آلمانى، غالب مترجمان «تفسير سوم» را اختيار نمودهاند، اگرچه در آنها پيروى از «تفسير اول» و «1/ب» نيز به چشم مىخورد.
ترجمه طبق «تفسير اول»: [60]Unsere Herzen sin in Hüllen gewickelt.
ترجمه طبق «تفسير 1/ب»: [61]Unsere Herzen sind unempfindlich.
ترجمه طبق «تفسير سوم»: [62]Unsere Herzen sind unbeschmitten.
در ترجمههاى ايتاليايى اكثر قريب به اتفاق مترجمان «تفسير سوم» را اختيار نمودهاند.
ترجمه طبق «تفسير اول»:[63] I nostri cuori sono avvolti in involucri.
ترجمه طبق «تفسير سوم»:[64] I nostri cuori sono incirconcisi.
ترجمه طبق «تفسير اول»:[65] Nuestros corazones están cubiertos.
ترجمه طبق «تفسير 1/ب»:[66] Nuestros corazones están insensibles.
ترجمه طبق «تفسير دوم»:[67] Nuestros corazones son depósitos.
ترجمه طبق «تفسير سوم»:[68] Nuestros corazones están incircuncisos.
درك دقيقى از مفهوم واژه «نامختون»، حتى به معناى مجازى آن براى قلب يا غيره، بدون درك كافى از ماهيت سنت «ختنه» در اديان ابراهيمى ميسر نيست. در روايات اهل كتاب آمده است كه حضرت ابراهيم به امر خداوند اين سنت را به عنوان عهدى ميان پروردگار و خودش و ذريه اش پايه گذارى نمود. در سِفر پيدايش (17:11) آمده است كه وقتى ابراهيم(ع) به سن نود و نه سالگى رسيد خداوند با او پيمانى بست و به او گفت:
«گوشت قلفه خود را مختون سازيد تا نشان آن عهدى باشد كه در ميان من و شماست».[69] در همين سفر آمده است:
«ابراهيم نود و نه ساله بود[70] وقتى كه گوشت قلفهاش مختون شد» (17:24). و پسرش اسماعيل سيزده ساله بود هنگاميكه گوشت قلفهاش مختون شد» (17:25). «و ابراهيم پسر خود اسحاق را چون هشت روزه بود مختون ساخت چنانكه خدا او را امر فرموده بود» (21:4).
بعد از حضرت يوسف(ع) بنى اسرائيل حتى در شرايط سخت زندگى در مصر اين سنت را حفظ نمودند.[71] اين سنت در ميان بنى اسرائيل به قدرى اهميت داشت كه «مختون بودن» به صورت صفتى مشخص براى «مؤمنان» درآمد كه آنها را از «كافران» جدا مى كرد. لذا در كتب عهد قديم گاه به اشخاص و اقوام غير يهودى به عنوان «نامختون» و«نجس» اشاره شده است.[72]
ختنه به عنوان يك سنت ابراهيمى ـ اسماعيلى ميان اعراب جاهليت نيز رواج داشته است. دكتر جواد على در كتاب المفصل فى تاريخ العرب قبل الاسلام مىنويسد:
«من شعائر الدين عند الجاهليين الاختتان. و هو من الشعائر الفاشية بينهم، حتى انهم كانوا يعيرون «الأغرل»، و هو الشخص الذى لم يختتن. و كان منهم و لاسيما اهل مكة من يختتن البنات أيضاً، بقطع «بظورهن». و تقوم بذلك «الختانة» «الخاتنة». و قد كانوا يعيرون من تكون أمه «ختانة» نساء، فاذا أرادوا ذم أحد قالوا له: يا ابن مقطعة البظور، و ان لم تكن أم من يقال له خاتنة».[73]
در روايتى آمده است كه وقتى پيامبر اسلام ظهور كرد، هِرِقْل، پادشاه روم، در خواب از ظهور «ملك الختان» آگاه شد.[74] ظاهرا منظور از «ملك الختان» در اين خبر رهبر يا پيشواى «اعراب» است.
در روايات اسلامى نيز ابراهيم(ع) پايه گذار اين سنت معرفى شده است.[75] به علاوه در شريعت اسلامى هم در مورد ختنه به عنوان يكى از سنتهاى ابراهيمى تأكيد بسيار شده است و محدّثان شيعه و سنى احاديث بسيارى را كه دالّ بر لزوم آن است روايت نمودهاند.[76] مرحوم كلينى بابى را كه در كتاب شريف كافى به ختنه اختصاص داده «باب التطهير» ناميده است.[77] وى روايتى از امام صادق(ع) نقل مىكند كه در آن ختنه از سنن انبيا[78] و جزئى از دين حنيف محسوب شده است.[79] طبق روايت طبرسى در مجمع البيان، ختنه يكى از امور دهگانهاى بوده است كه خداوند ابراهيم را به عنوان «حنيفيّه» مأمور به انجام آن ساخت.[80] در روايتى از اميرالمؤمنين(ع) آمده است كه خداوند در امر به ختنه، به ابراهيم گفت: «تَطَهَّرْ».[81] طبق روايتى كه على بن ابراهيم نقل نموده است، اين سنت ابراهيمى تا قيامت پابر جا خواهد ماند.[82] در احاديثى كه از پيامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) در مجامع روايى نقل كردهاند، مكرر آمده است كه مسلمانان بايد فرزندان ذكور خود را در هفتمين روز ولادت ختنه كنند. در اين اخبار نيز آمده است كه «زمين از نجاست بول اغلف ناله مىكند». در روايت پيامبر، امر به ختنه با عبارت «طهّروا» آمده است.[83] در توقيعى كه از ناحيه مقدسه صادر شده است، حضرت ولى عصر(عج) در جواب سؤال كنندهاى درباره لزوم ختنه مجدّد براى كسى كه غلفه او روييده است فرمودهاند: «أَمَّا مَا سَأَلْتَ عَنْهُ مِنْ أَمْرِ الْمَوْلُودِ الَّذِى تَنْبُتُ غُلْفَتُهُ بَعْدَ مَا يُخْتَنُ، هَلْ يُخْتَنُ مَرَّةً أُخْرَى فَاِنَّهُ يَجِبُ أَنْ تُقْطَعَ غُلْفَتُهُ فَاِنَّ الْأَرْضَ تَضِجُّ اِلَى اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ مِنْ بَوْلِ الْأَغْلَفِ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً».[84] در روايتى از اميرالمؤمنين(ع) آمده است كه اگر شخصى «اغلف» به هشتاد سالگى هم برسد بايد سنت ختنه را اجرا كند.[85] مختون بودن هنگام تولد را فضيلتى براى انبيا شمردهاند. گفته مىشود كه عدّهاى از آنان و همچنين همه امامان به اين كيفيت متولد شدهاند.[86]وَ إِنْ تَرِدَ الْمَوْلُودَ مِنْ غَيْرِ قُلْفَةٍ بِحُسْنِ خِتَانٍ نِعْمَةً و تَفَضُّلاًمِنَ الْأنْبِيَاءِ الطَّاهِرينَ فَهَاكُهُمْ ثَلاَثَةَ عَشَرَ بِاتَّفَاقِ اُولِى الْعُلاَفَآدَمُ شِيثٌ ثُمَّ نُوحٌ بَنيهِ شُعَيْبٌ لِلُوطٍ فِى الْحَقِيقَةِ قَدْ تَلاَوَ مُوسَي وَ هُودٌ ثُمَّ صَالِحٌ بَعْدَهُ وَ يُوسُفُ زَكَرِيَّاءُ فَافْهَمْ لِتَفَضُّلاَوَ حَنْظَلَةُ يَحْيَى سُلَيْمَانُ مُكَمِّلاً لِعِدَّتِهِمْ وَالْخَلَفُ جَاءَ لِمَنْ تَلاَخِتَاما لِجَمْعِ الْأنْبِيَاء مُحَمَّدٌ عَلَيْهِمْ سَلاَمُ اللَّهِ مِسْكـًا وَ مَنْدَلاَ
همو در اين كتاب مىنويسد: «أَوَّلُ مَنْ اختَتَنَ مِنْ الرِّجَالِ إبْرَاهِيمُ صلي اللّه عليه و سلم وَ مِنْ الاْءنَاثِ هَاجَرُ رضى اللّه تعالى عنها. تَنْبِيهٌ: خُلِقَ آدَم مَخْتُونا وَ وُلِدَ مِنَ الْأنْبِيَاءِ مَخْتُونا ثَلاَثَةَ عَشَرَ. شِيثُ، وَ نُوحٌ، وَ هُودٌ، وَ صَالِحٌ، وَ لُوطٌ، و شُعَيبُ، وَ يُوسُفُ، وَ مُوسَى، وَسُلَيْمَانُ، وَ زَكَرِيَّا، وَ عِيسَى، وَ حَنْظَلَةُ بْنُ صَفْوَانَ، وَ نَبِيُّنَا مُحَمَّدٌ صلي اللّه عليه و سلم». (مغنى المحتاج الى معرفة الفاظ المنهاج، متاب الصيال، ج 8).
راجع به اين كه ائمه مختون متولد شدهاند، نك: اكمال الدين، ص 433، ح 15.
[1]. عمر بن محمد نسفى م 538 در ترجمه آيه 88 بقره؛ جرجانى در تفسير گازر در تفسير آيه 88 بقره؛ محمد خواجوى در ترجمه آيه 88 بقره؛ جلالالدين فارسى در ترجمه آيه 88 بقره؛ بهاءالدين خرمشاهى در ترجمه آيه 88 بقره و 155 نساء؛ سيد اسدالله مصطفوى در ترجمه آيه 155 نساء او به جاى «دلهاى ما»، «گوشهاى ما» آورده است؛ شهرام هدايت در ترجمه آيه 88 بقره؛ (با عبارت «به پوشش است»)؛ حسين شاه عبدالعظيمى در تفسير اثنى عشرى در تفسير آيه 155 نساء؛ آيت اللّه مشكينى در ترجمه آيه 88 بقره با عبارت «از درك سخنان تو» در پرانتز.
[2]. فى المثل: احمد كاويانپور در ترجمه آيه 88 بقره و 155 نساء.
[3]. ملا فتح اللّه كاشانى در يكى از ترجمهها از آيه 155 نساء؛ شاه ولى اللّه محدث دهلوى در ترجمه هر دو آيه؛ مهدى الهى قمشهاى در ترجمه آيه 155 نساء؛ سيد جمالالدين استرآبادى در ترجمه آيه 155 نساء با افزودن عبارت «وحجاب غفلت» در پرانتز؛ محمدكاظم معزى با اندكى اختلاف در ترجمه هر دو آيه؛ سيد محمد حسينى همدانى در تفسير انوار درخشان، در تفسير آيه 155 نساء؛ ميرزا محمدثقفى تهرانى، تفسير روان جاويد، تفسير آيه 88 بقره؛ بصير الملك در ترجمه آيه 88 بقره؛ سيد رضا سراج در ترجمه آيه 155 نساء؛ ابوالقاسم امامى در ترجمه آيه 155 نساء؛ زين العابدين رهنما در ترجمه آيه 88 بقره؛ رياض بارى در ترجمه آيه 88 بقره و در آيه 155 نساء با عبارت «در پردههااند»؛ داريوش شاهين در ترجمه آيه 88 بقره؛ اكبر ايران پناه در ترجمه آيه 155 نساء؛ على اكبر سرورى در ترجمه آيه 155 نساء؛ سيد ابراهيم بروجردى در تفسير جامع ذيل آيه 155 نساء؛ سيد اسد اللّه مصطفوى در ترجمه آيه 88 بقره (با عبارت «دلهاى ما در (زير) پرده است»)؛ مسعود انصارى در ترجمه هر دو آيه؛ طاهره صفارزاده در ترجمه هر دو آيه؛ مهندس على اكبر طاهرى قزوينى در ترجمه هر دو آيه.
[4]. بصيرالملك در ترجمه آيه 88 بقره؛ عمادزاده در ترجمه آيه 88 بقره با اندكى اختلاف؛ سيد جمالالدين استرآبادى در ترجمه آيه 88 بقره، با عبارت «در پرده غفلت نهان است»؛ كاظم پورجوادى در ترجمه هر دو آيه؛ اكبر ايرانپناه در ترجمه آيه 88 بقره؛ احمد نوانديش در ترجمه آيه 88 بقره.
[5]. قرآن قدس، با پژوهش دكتر على رواقى، در ترجمه آيه 155 نساء، عبارت ترجمه چنين است: «دلهاى ايما در غلاف است»؛ ترجمه قرآن، نسخه مورخ 556 هجرى، به كوشش دكتر محمد جعفر ياحقى در ترجمه آيه 88 بقره؛ ميبدى در ترجمه آيه 88 بقره؛ تفسير بصائر يمينى به كوشش على رواقى در ترجمه آيه 88 بقره؛ شاهفور بن طاهر اسفراينى در تاج التراجم در ترجمه آيه 88 بقره؛ ملا فتح اللّه كاشانى در ترجمه آيه 88 بقره؛ مخدوم نوح سندى در ترجمه آيه 88 بقره و 155 نساء با عبارت «در غلافهااند»؛ حسين واعظ كاشفى در تفسير حسينى در تفسير آيه 88 بقره؛ سيد عبدالحجت بلاغى در حجة التفاسير در تفسير آيه 88 بقره؛ سيد محمدباقر موسوى همدانى در ترجمه تفسير الميزان در ترجمه آيه 88 بقره؛ تفسير نمونه در تفسير آيه 88 بقره؛ ميرزا محمدثقفى تهرانى در تفسير روان جاويد، در تفسير آيه 155 نساء؛ سيد على اكبر قرشى، در تفسير احسن الحديث در تفسير آيه 88 بقره و 155 نساء؛ سيد عبدالحسين طيب در تفسير اطيب البيان، در تفسير آيه 88 بقره؛ تفسير شريف لاهيجى در تفسير آيه 155 نساء؛ ابوالحسن شعرانى در ترجمه آيه 155 نساء؛ محمود ياسرى در ترجمه آيه 155 نساء؛ اشرفى تبريزى در ترجمه همان آيه؛ فولادوند در ترجمه هر دو آيه؛ كوكب پوررنجبر در ترجمه آيه 155 نساء؛ حكمت آل آقا در ترجمه آيه 88 بقره؛ مترجمان فارسى تفسير كابلى از محمود الحسن ديوبندى در ترجمه آيه 88 بقره؛ احمد نوانديش در ترجمه آيه 155 نساء؛ عباس مصباحزاده در ترجمه آيه 155 نساء؛ محسن قرائتى در تفسير نور در تفسير آيه 88 بقره؛ آيت اللّه ناصر مكارم شيرازى در ترجمه آيه 88 بقره؛ مصطفى خرم دل در ترجمه آيه 88 بقره با افزودن عبارت «و پردههائى» در پرانتز؛ آيت اللّه مشكينى در ترجمه آيه 155 نساء با عبارت «و سخنان تو را نمىفهمند» در پرانتز.
[6]. عباس مصباحزاده در ترجمه آيه 88 بقره؛ محمود ياسرى در ترجمه آيه 88 بقره؛ اشرفى تبريزى در ترجمه آيه 88 بقره؛ ابوالحسن شعرانى در ترجمه آيه 88 بقره؛ كوكب پوررنجبر در ترجمه آيه 88 بقره؛ عبدالمجيد نوبرى در ترجمه آيه 88 بقره با افزودن عبارت «و پردهدار است»؛ محمدكريم علوى حسينى موسوى در تفسير كشف الحقائق در تفسير آيه 88 بقره با عبارت «غلافدار و پردهدار است».
[7]. ابوالقاسم امامى در ترجمه آيه 88 بقره؛ زين العابدين رهنما در ترجمه آيه 155 نساء با عبارت «و بسته» در پرانتز؛ شهرام هدايت در ترجمه آيه 155 نساء؛ داريوش شاهين در ترجمه آيه 155 نساء با افزودن عبارت «در پرده است، صاعقه آنرا گرفت» در پرانتز.
[8]. عبدالمحمد آيتى در ترجمه آيه 88 بقره.
[9]. از اين دستهاند: ترجمه تفسير مجمع البيان در تفسير آيه 88 بقره؛ بانوى اصفهانى در تفسير مخزن العرفان در تفسير آيه 88 بقره؛ مهدى الهى قمشهاى در ترجمه آيه 88 بقره.
[10]. مصطفى خرمدل در ترجمه آيه 88 بقره.
[11]. نظير سيد رضا سراج در ترجمه آيه 88 بقره؛ آيت اللّه محمدرضا قبادى آدينهوند در ترجمه آيه 88 بقره با كمى اختلاف دلهاى ما را پردههايى پوشانده است.
[12]. آيت اللّه مكارم شيرازى در ترجمه آيه 155 نساء.
[13]. محمدباقر بهبودى در ترجمه آيه 155 نساء.
[14]. حسين على راشد در ترجمه آيه 88 بقره؛ عمادزاده در ترجمه آيه 155 نساء با عبارت «در پرده و در غلاف».
[15]. على اكبر سرورى در ترجمه آيه 88 بقره.
[16]. جرجانى در تفسير گازر در تفسير آيه 155 نساء.
[17]. نظير محمدجواد نجفى، تفسير آسان، ذيل آيه 88 بقره.
[18]. نظير محمدجواد نجفى، تفسير آسان، ذيل آيه 155 نساء.
[19]. تفسير نمونه، ذيل آيه 155 نساء؛ محسن قرائتى، تفسير نور، ذيل آيه 155 نساء با اندكى اختلاف.
[20]. ابوالفضل داورپناه، تفسير انوارالعرفان در ذيل آيه 88 بقره.
[21]. محمدباقر بهبودى در ترجمه آيه 88 بقره.
[22]. سيدرضا سراج در ترجمه آيه 88 بقره.
[23]. سيدرضا سراج در ترجمه آيه 155 نساء.
[24]. مهدى الهى قمشهاى در ترجمه آيه 88 بقره.
[25]. آيت اللّه مكارم شيرازى در ترجمه آيه 88 بقره.
[26]. همان، در ترجمه آيه 155 نساء.
[27]. ميبدى در ترجمه آيه 155 نساء.
[28]. ميبدى در ترجمه آيه 88 بقره.
[29]. عمادزاده در ترجمه آيه 88 بقره.
[30]. عبدالمجيد صادق نوبرى در ترجمه آيه 155 نساء.
[31]. احمد نو انديش در ترجمه آيه 88 بقره.
[32]. تفسير بصائر يمينى در ترجمه آيه 88 بقره.
[33]. حسين واعظ كاشفى، تفسير حسينى، تفسير آيه 88 بقره.
[34]. سيدمحمدحسينى همدانى، تفسير انوار درخشان، ذيل آيه 155 نساء.
[35]. تفسير كابلى، ترجمه فارسى اثر شيخ الهند محمود الحسن ديوبندى، ذيل آيه 155 نساء.
[36]. عبدالمجيد صادق نوبرى در ترجمه آيه 155 نساء؛ محمدكريم علوى حسينى موسوى، تفسير كشف الحقايق، ذيل آيه 155 نساء.
[37]. محمدخواجوى در ترجمه آيه 155 نساء.
[38]. جلال الدين فارسى، ترجمه آيه 155 نساء.
[39]. ميبدى در ترجمه آيه 155 نساء؛ ابوالفتوح رازى در تفسير آيه 88 بقره؛ و آيت اللّه محمود طالقانى در تفسير پرتوى از قرآن در تفسير آيه 88 بقره با افزودن عبارت «يا در پوشش» در پرانتز.
[40]. عبدالمحمد آيتى، ترجمه آيه 155 نساء.
[41]. ابوالقاسم پاينده، ترجمه آيه 88 بقره و 155 نساء با اندك تفاوت.
[42]. ترجمه تفسير مجمع البيان، ذيل آيه 155 نساء.
[43]. سيدمحمدباقر موسوى همدانى، ترجمه تفسير الميزان، ذيل آيه 155 نساء.
[44]. جرجانى در تفسير گازر، ترجمه دوم از آيه 155 نساء.
[45]. رك: ترجمه شاه رفيع الدين از آيه 155 نساء؛ ترجمه مولانا محمود الحسن از آيه 88 بقره و 155 نساء؛ ترجمه مولانا فرمان على از آيه 88 بقره و 155 نساء؛ ترجمه احمدرضاخان بريلوى از آيه 88 بقره؛ ترجمه ذيشان حيدر جوادى از آيه 88 بقره؛ ترجمه فتح محمدخان جالندهرى از آيه 88 بقره و 155 نساء؛ ترجمه ميرزا حيرت دهلوى از آيه 88 بقره و 155 نساء؛ ترجمه سيدعمار على از آيه 155 نساء؛ ترجمه سرسيد احمدخان از آيه 155 نساء؛ ترجمه خواجه حسن نظامى از آيه 155 نساء؛ ترجمه محمد عبدالعزيز مطالب قرآن حكيم از آيه 155 نساء؛ ترجمه سيدمحمدسرور شاه (قاديانى) از آيه 155 نساء؛ ترجمه مولانا محمدعلى (قاديانى) از آيه 88 بقره و 155 نساء؛ ترجمه شيخ محمدعلى از آيه 155 نساء؛ ترجمه سيدعلى حسن بهارى (مطالب القرآن) از آيه 88 بقره؛ ترجمه محمدعبدالبارى فرنگى محلى (الطاف الرحمن بتفسير القرآن) از آيه 88 بقره؛ ترجمه محمدعبدالبارى حيدرآبادى از آيه 155 نساء؛ غلام رسول رضوى در تفسير رضوى ذيل آيه 88 بقره؛ محمد ايوب خان در ترجمه هر دو آيه با عبارت « ».
[46]. رك: ترجمه شاه رفيع الدين از آيه 88 بقره؛ ترجمه شاه عبدالقادر از آيه 88 بقره و 155 نساء؛ ترجمه نواب وحيدالزمان از آيه 88 بقره و 155 نساء؛ ترجمه سيد مقبول احمد از آيه 88 بقره؛ ترجمه احمدرضاخان بريلوى از آيه 155 نساء؛ ترجمه ذيشان حيدرجوادى از آيه 155 نساء با افزودن قيد «فطرتا»؛ ترجمه سيدابوالاعلى مودودى از آيه 155 نساء؛ ترجمه عبدالرشيد نعمانى (ترجمه تفسير ابن كثير) از آيه 88 بقره و 155 نساء؛ ترجمه عبدالحق حقّانى (تفسير حقانى) از آيه 88 بقره و 155 نساء؛ ترجمه سيدظفر حسن امروهوى (تفسير) از آيه 88 بقره و 155 نساء؛ ترجمه امداد حسين كاظمى از آيه 88 بقره و 155 نساء؛ ترجمه نواب صديق حسن خان (ترجمان القرآن بلطائف البيان) از آيه 155 نساء؛ ترجمه سيد على نقى نقوى از آيه 88 بقره (با عبارت «قدرتى غلاف») و آيه 155 نساء؛ ترجمه مولانا محمد نعيم (تفسير انوارالقرآن) از آيه 88 بقره و 155 نساء؛ ترجمه سيد عمار على از آيه 88 بقره؛ ترجمه خواجه حسن نظامى از آيه 88 بقره؛ ترجمه مفتى محمد شفيع (معارف القرآن) از آيه 88 بقره و 155 نساء؛ ترجمه محمد انشاء اللّه از آيه 155 نساء؛ ترجمه محمد عبدالعزيز (مطالب قرآن حكيم) از آيه 88 بقره؛ ترجمه سيد محمد سرور شاه قاديانى از آيه 88 بقره؛ ترجمه شيخ محمدعلى از آيه 88 بقره؛ ترجمه سيدعلى حسن بهارى (مطالب القرآن) از آيه 155 نساء؛ ترجمه پير محمد كرم شاه ازهرى از آيه 88 بقره و 155 نساء؛ ترجمه مولوى محمد حسين (تفسير ربانى) از آيه 88 بقره؛ ترجمه محمدعلى چاندپورى (ترجمه تفسير عزيزى) از آيه 88 بقره؛ ترجمه محمد عبدالبارى حيدرآبادى از آيه 88 بقره؛ ترجمه سيد شبير احمد از آيه 88 بقره؛ ترجمه سيد اميرعلى مليحآبادى از آيه 88 بقره؛ ترجمه ابومحمد ابراهيم (تفسير خليلى) از آيه 88 بقره؛ ترجمه محمد عبدالقدير صديقى قادرى (تفسير صديقى) از آيه 155 نساء؛ سيد احمد حسن محدث دهلوى در احسن التفاسير در ترجمه هر دو آيه. وى «تفسير 1/ب» را اختيار نموده است.
[47]. مانند علامه ذيشان حيدر جوادى در ترجمه آيه 155 نساء؛ سيد على نقى نقوى در ترجمه آيه 88 بقره؛ و غلام رسول رضوى در تفسير رضوى ذيل آيه 88 بقره.
[48]. مولانا ابوالكلام آزاد ترجمان القران در ذيل هر دو آيه همين تفسير را برگزيده است. مولوى محمدحسين در تفسير ربانى، محمد عبدالبارى فرنگى محلى در الطاف الرحمن بتفسير القرآن، و خواجه حسن نظامى در عام فهم تفسير همين تلقى را از آيه 88 بقره دارند. ولى بعضى از مفسران اردو زبان، مانند بعضى از مفسران عرب زبان و فارسى زبان ميان اين دو نوع تفسير خلط كردهاند؛ مثلاً مؤلف محترم مطالب قرآن حكيم، «تفسير اول» را با «تفسير 2/ج» آميخته اسـت. او مىنـويسـد: « ». و بعضى مثل نويسنده تفسير عمدة البيان تفاسير متضادى را اختيار نمودهاند. وى در تفسير آيه 88 بقره «تفسير اول» را انتخاب و ذيل آيه 155 نساء «تفسير دوم» را يادآور شده است.
[49]. مولانا اشرف على تهانوى در ترجمه هر دو آيه؛ مولانا عبيداللّه عبيد در ترجمه هر دو آيه؛ سيد ابوالاعلى مودودى در ترجمه آيه 88 بقره؛ نذير احمد در ترجمه هر دو آيه؛ وحيد الدين خان در ترجمه آيـه 88 بـقـره؛ عـبـدالكريـم پـاريـكـه در ترجمه هر دو آيه، با عبارت « »؛ ابو محمد مصلح در تـرجـمـه آيـه 88 بقره؛ آيـه بـا عبارت « »؛ و در تـرجمه آيـه 155 نساء بـا عـبـارت « »؛ شمس پيرزاده در تـرجـمـه هـر دو آيـه بـا عبـارت « »؛ سيد شبير احمد در ترجمه آيه 155 نساء و محمد عبدالبارى حيدرآبادى در ترجمه آيه 88 بقره با عبارت « ».
[50]. مير احمدعلى، احمدعلى، مفسر محمد احمد، شيخ محمد سرور، م ح شاكر، شير على، حاج تعليم على تى بى اروينگ، ظفر اللّه خان، على احمد خان جالدهرى، كالن ترنر، على محمد فاضل چناى، حافظ غلام سرور، شاه فريد الحق، محمد اشفاق احمد، سيد انور على، آميخته با «تفسير 2»، اكبر ايران پناه، محمدتقىالدين هلالى و محمد محسنخان، سيد سعيد اختر رضوى، محمد ايوبخان، و خانم طاهره صفارزاده در ترجمه هر دو آيه؛ ميرزا حيرت، اس ام عبدالحميد، عبدالماجد دريابادى، محمد حسن عسكرى و شميم، و سيد عباس صدر عاملى در ترجمه آيه 88 بقره؛ عبداللّه يوسفعلى، محمد على (قاديانى)، ظفر اسحاق انصارى، عبدالكريم شيخ (اصل ترجمه به زبان اردو از شمس پيرزاده است)، شيخ عزالدين حايك، و فضلاللّه نيكآيين، در ترجمه آيه 155 نساء. البته عباراتى كه اين دسته از مترجمان در ترجمه آوردهاند متفاوت است:
There are covers on our hearts. There is a covering on our hearts. Our hearts are covered over. Our hearts are in a covering. Our hearts are wrapped. Our hearts are wrapped up. Our hearts are wrapped with coverings. Our hearts are wrapped in covers. Our hearts are wrapped up in covers. Our hearts are wrapped with covers. Hard laminations cover our hearts. Our hearts are enclosed. Our hearts are veiled. Our hearts are sheathed. And they said their hearts were masked. Our hearts are in pericardiums (coverings).
مترجم اخير «غلافِ دل» را به معنى كالبد شناختى آن گرفته است.
[51]. رك: ترجمه عبداللّه يوسف على از آيه 155 نساء. عبارت وى چنين است:
Our hearts are the wrappings (which preserve Allah's word; we need no more)
انيس الدين و سيد وقار احمد در ترجمه هر دو آيه، مترجمان ترك به رياست على اوزك در ترجمه آيه 88 بقره، و فاروق اعظم ملك در ترجمه آيه 155 نساء ظاهرا همه تحت تأثير ترجمه عبداللّه يوسفعلى قرار گرفتهاند.
[52]. رك: ترجمه ميرزا حيرت، ن ج داود، م. م خطيب، ماجد فخرى، محمد اكبر مرادپورى و عبدالعزيزكمال، فاروق اعظم ملك از هر دو آيه، سيد عبداللطيف هم در ترجمه ترجمان القران اثر ابوالكلام آزاد و هم در ترجمه مستقل خود، ظفر اسحاق انصارى، سيد محمد رضوى، عزالدّين حايك، فضلاللّه نيكآيين، عبدالكريم شيخ، و سيد اقبال ظهير در ترجمه آيه 88 بقره؛ عبدالماجد دريابادى و بنشمش (مترجم يهودى) در ترجمه آيه 155 نساء. بعضى از اين مترجمان عبارات متفاوتى آوردهاند:
Our hearts are sealed up. Our hearts are securely sealed. Our hearts are in secure wrappers. Our hearts are in secure wrappings. Our hearts are well covered. Our hearts are secure. Our hearts are quite secure. Our hearts are quite secure under cover. Our hearts are closed. Our hearts are closed (to all external influences). Our hearts are protected by safe coverings. Our hearts are well protected. Our hearts are insulated.
[53]. رك: ترجمه ميرزا ابوالفضل، سيد عبداللطيف (در ترجمه ترجمان القرآن، از ابوالكلام آزاد و نيز در ترجمه مستقل خود)، و محمد اسد (عبارت ترجمه او چنين است: Our hearts are already full of knowledge) از هر دو آيه؛ و محمد على (قاديانى) در ترجمه آيه 88 بقره. يكى از مترجمان در ترجمه خود از آيه 88 بقره و 155 نساء، تفاسير متضاد را ظاهرا بدون هيچ گونه دغدغهاى به اين صورت جمع نموده است:
The ears of our hearts are deaf and our bosoms treasure every branch of divine knowledge and wisdom that we can absorb no more. (Abu Shabanah, Abdel Khalek Himmat, Al-Montakhab, Cairo: Al-Azhar, 1993; 2:88; 4:155)
[54]. اين دسته از مترجمان، كه پنج نفر از آنها مسيحىاند، عبارتند از: سيل، پالمر، رادول، ريچارد بل، محمد عبدالحكيم خان، پادشاه حسين، آربرى، و لعل محمد چولا در ترجمه هر دو آيه؛ و بن شمش مترجم يهودى قرآن در ترجمه آيه 88 بقره.
[55]. اين دسته از مترجمان عبارتند از: اَلكساندر راس (اولين مترجم قرآن به زبان انگليسى بر اساس ترجمه دوريه به فرانسه. ظاهرا وى در انتخاب اين تعبير از ترجمه دوريه پيروى نموده است)، و محمد مارمادوك پيكتال، در ترجمه هر دو آيه؛ عبداللّه يوسف على در ترجمه آيه 88 بقره؛ گروه مترجمان تركيه به رياست على اوزك در ترجمه آيه 155 نساء.
[56]. ترجمه ابوالقاسم فخرى با تفاوتى در عبارت، و مترجم قاديانى (زير سرپرستى ميرزا طاهر احمد) در ترجمه هر دو آيه؛ رقيه جبر و عشيره كامل (ترجمه فرانسه المنتخب، چاپ الازهر) در ترجمه آيه 88 بقره.
[57]. صلاح الدين كشريد، در ترجمه هر دو آيه؛ نورالدين بن محمود در ترجمه آيه 88 بقره با عبارت Nos coeurs sont inacessibles؛ شيخ بوبكر حمزه در ترجمه آيه 155 نساء (با عبارت leurs coeurs étaient insensibles)؛
[58]. شيخ بوبكر حمزه در ترجمه آيه 88 بقره.
[59]. ساوارى، بلاشر، م كازيميرسكى، ادوارد مونته، دى ماسون، ماردوس، محمد حميد اللّه، احمد لائيمش در ترجمه هر دو آيه؛ جواد حديدى و يحيى علوى در ترجمه آيه 88 بقره؛ صادق مزيغ در ترجمه آيه 155 نساء. آندره دوريه كه اولين مترجم قرآن به فرانسه است، ظاهرا «دل نامختون» را به «دلى كه سخت شده است» معنى نموده است (عبارت ترجمه وى از هر دو آيه چنين است: Notre coeur est endurci) و صادق مزيغ در ترجمه آيه 88 بقره از وى پيروى نموده است.
[60]. احمد فان دنفر، و مترجم قاديانى در ترجمه هر دو آيه.
[61]. مولانا صدرالدين، و فاطمه جريم مونيخ: مؤسسه باويريا در ترجمه هر دو آيه.
[62]. از اين دستهاند: تيودور گريگل، لزارس گولد اشميت، فريدريش روكرت، لودويگ اولمن، ماكس هنينگ، رودى پارت، و عادل تيودور خورى در ترجمه هر دو آيه.
[63]. تنها مترجم قاديانى به زبان ايتاليايى اين تفسير را اختيار نموده است.
[64]. اين دسته عبارتند از: فدريكو پيرونه، حمزه روبرتو پيكاردو، اَلساندور بوسانى، آرنالدو فراكاسى، يوجينيو كاميليو برانچى، آنجلو ترنزونى، لويجى بونيلى، آكيليو فراكاسى.
[65]. رك: ترجمه قاديانىها به اسپانيايى (كه بر مبناى ترجمه مولانا محمد على قاديانى به زبان انگليسى تهيه شده است) در ترجمه آيه 155 نساء، و ترجمه آلوارو ماچوردوم كومينس از همين آيه (عبارت وى چنين است: Nuestros corazones están enfundados.).
[66]. ترجمه احمد عبود و رافائل كاستيلانوس از هر دو آيه مورد نظر.
[67]. رك: ترجمه قاديانىها به اسپانيايى ترجمه آيه 88 بقره.
[68]. خوان مانوئل دومنگز، خوان ورنت، خوليو كورتز، خواكيم گارسيا براوو، خوان برگوا در ترجمه هر دو آيه. آلوارو ماچوردوم كومينس در ترجمه آيه 88 بقره «دل نامختون» را به «دلى كه سخت شده است» معنى كرده است. عبارت وى چنين است: Nuestros corazones están endurecidos.).
[69]. در ادامه اين سخن چنين آمده است: «هر پسر هشت روزه از شما مختون شود. هر ذكورى در نسلهاى شما، خواه خانه زاد خواه زرخريد، از اولاد هر اجنبى كه از ذريّت تو نباشد. هر خانه زاد تو و هر زرخريد تو البتّه مختون شود تا عهد من در گوشت شما عهد جاودانى باشد. امّا هر ذكور نامختون كه گوشت قلفه او ختنه نشود آن كس از قوم خود منقطع شود، زيرا كه عهد مرا شكسته است».
[70]. در روايات اسلامى سن حضرت ابراهيمع در آن وقت هشتاد سال ذكر شده است. رك: حديث امام على(ع) به نقل از جعفريات و دعائم الاسلام در مستدرك الوسائل، ج 15، ص 150، باب 40: «باب أن من ترك الختان وجب عليه بعد بلوغه و لو بعد الكبر»؛ ج 15، ص 149، باب 38: «باب وجوب ختان الصبى و عدم جواز تركه عند البلوغ». همين مطلب را علامه مجلسى در خبرى از نوادر راوندى از امام موسى كاظم(ع) از پيامبر نقل كرده است. در كتب اهل سنت نيز اين مطلب از پيامبر روايت شده است. «... عَنْ ابِى هُرَيْرَةَ قَال: قَالَ رَسُولُ اللّهِ صَلَّي اللَّهُ عَلَيهِ وَ سَلَّمَ: اخْتَتَنَ إبْرَاهِيمُ النَّبِىُّ عَلَيْهِ السَّلاَم وَ هُوَ ابْنُ ثَمَانِينَ سَنَةً بِالْقَدُومِ» (صحيح مسلم، حديث شماره 4368؛ مسند احمد، حديث 7932، 9040، 9249). از طرف ديگر ابن ابى شيبه روايتى موقوف از ابوهريره آورده است مبنى بر اين كه حضرت ابراهيم(ع) هنگام اختتان صد و بيست سال داشته است؛ رك: مصنف، باب 179: «فِى الْخِتَانَةِ مَنْ فَعَلَهَا». ولى مرحوم كلينى، و نيز صدوق در علل الشرايع و برقى در المحاسن خبرى مستند از امام صادق روايت كردهاند كه چنين مطلبى را نادرست مىداند: «... عن محمد بن قزعة قال: قلت لأبى عبداللّه(ع): إن من قبلنا يقولون إن إبراهيم خليل الرحمن ختن نفسه بقدوم على دنّ، فقال: سبحان اللّه، ليس كما يقولون، كذبوا على إبراهيم. قلت له: صف لى ذلك. فقال: إن الأنبياء(ع) كانت تسقط عنهم غلفتهم مع سررهم يوم السابع...»؛ رك: الكافى، ج 6، ص 38، باب التطهير، ح 4؛ علل الشرايع، مؤسسه دارالحجة للثقافة، چاپ اول، 1416 ق، ج 2، ص 219، باب 274: علة الختان؛ المحاسن، قم: دارالكتب الاسلامية، ج 2، ص 300، كتاب العلل.
[71]. اين مطلب از گزارشى كه در صحيفه يوشع بن نون آمده است روشن مىگردد: «در آنوقت خداوند به يوشع گفت كاردها از سنگ چخماق براى خود بساز و بنىاسرائيل را باز مختون ساز. و يوشع كاردها از سنگ چخماق ساخته، بنىاسرائيل را بر تَلِّ غُلْفَه ختنه كرد. و سبب ختنه كردن يوشع اين بود كه تمام جنگوران قوم يعنى تمام مردان جنگى كه از مصر بيرون آمدند بسر راه در صحرا مردند. امّا تمامى قوم كه بيرون آمدند مختون بودند و تمامى قوم كه در صحرا بعد از بيرون آمدن ايشان از مصر بسر راه مولود شدند مختون نگشتند». 5:2-5
به احتمال قوى رواج ختنه بين مصريان در دوران قديم تحت تأثير دين و فرهنگ بنىاسرائيل در آن ديار بوده است، چه آنان نزديك به پانصد سال در آن سرزمين اقامت داشتهاند.
[72]. كتاب مقدس، انجمن پخش كتب مقدسه، 1977، كتاب حزقيال نبى 44: 7 - 9.
[73]. رك: المفصل فى تاريخ العرب قبل الاسلام، بىنا، 1413 / 1993، ج 6، ص 343 - 344.
[74]. در روايت بخارى آمده است: «... وَ كَانَ ابْنُ النَّاظُورِ صَاحِبُ إيلِيَاءَ وَ هِرَقْلَ سُقُفًا عَلَى نَصَارَى الشَّامِ يُحَدِّثُ أَنَّ هِرَقْلَ حِينَ قَدِمَ إيلِيَاءَ َأصْبَحَ يَوْما خَبيثَ النَّفْسِ فَقَالَ بَعْضُ بَطَارِقَتِهِ: قَدْ اسْتَنْكَرْنَا هَيْئَتَكَ، قَالَ ابْنُ النَّاظُورِ: وَ كَانَ هِرَقْلُ حَزَّاءً يَنْظُرُ فِى النُّجُومِ، فَقَالَ لَهُمْ حِينَ سَأَلُوهُ: إنِّى رَأَيْتُ اللَّيْلَةَ حِينَ نَظَرْتُ فِى النُّجُومِ مَلِكَ الْخِتَانِ قَدْ ظَهَرَ فَمَنْ يَخْتَتِنُ مِنْ هَذِهِ الأُمَّةِ، قَالُوا: لَيْسَ يَخْتَتِنُ اِلاَّ الْيَهُودُ يُهِمَّنَّكَ شَأْنُهُمْ وَاكْتُبْ إلَي مَدَايِنِ مُلْكِكَ فَيَقْتُلُوا مَنْ فِيهِمْ مِنْ الْيَهُودِ فَبَيْنَمَا هُمْ عَلَى أمْرِهِمْ أُتِىَ هِرَقْلُ بِرَجُلٍ أَرْسَلَ به مَلِكُ غَسَّانَ يُخْبِرُ عَنْ خَبَرِ رَسُولِ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَلَمَّا اسْتَخْبَرَهُ هِرَقْلُ قال: اِذْهَبُوا فَانْظُرُوا أَمُختَتِنٌ هُوَ أمْ لا، فَنَظَرُوا إلَيْهِ فَحَدَّثُوهُ أَنَّهُ مُخْتَتِنٌ وَ سَأَلَهُ عَنْ الْعَرَبِ فَقَال: هُمْ يَخْتَتِنُون، فَقَالَ هِرَقْلُ: هَذَا مُلْكُ هَذِهِ الاُمَّةِ قَدْ ظَهَرَ». صحيح البخارى، حديث ش 6 و 3107؛ نيز رك: بحارالأنوار، ج 20، ص 382، باب 21، مراسلاته (ص إلى ملوك العجم به نقل از كازرونى در المنتقى.
[75]. علامه مجلسى خبرى را از نوادر راوندى از امام موسى كاظمع از پيامبر نقل مىكند: «بإسناده عن موسى بن جعفر(ع) عن آبائه(ع) قال: قال رسول اللّه(ص): اوّل من قاتل فى سبيل اللّه إبراهيم الخليل(ع) حيث أسرت الروم لوطا(ع) فنفر إبراهيم(ع) و استنقذه من أيديهم، و أوّل من اختتن إبراهيم عليه السلام اختتن بالقدوم على رأس ثمانين سنة»، بحار، ج 12، ص 10، ابواب قصص إبراهيم، باب 1، ح 25. ابن ابى شيبه از سعيد بن مسيب نقل مىكند كه گفته است: «كَانَ إبْراهِيمُ... أَوَّلَ النَّاسِ قَصَّ شَارِبَهُ وَقَلَّمَ اظْفَارَهُ وَاسْتَحَدَّ، وَأَوَّلَ النَّاسِ اُخْتُتِنَ...»، رك: مصنف، كتاب الاوائل. او روايتى موقوف از شعبى آورده كه درباره قول خداوند «وَإذْابْتَلى إبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ» مىگفت: «مِنْهُنَّ الْخِتَانُ»؛ رك: مصنف، كتاب الفضائل و مما اتى اللّه ابراهيم و فضله به.
[76]. عبارت «وَالْخِتَانُ سُنَّةٌ وَاجِبَةٌ لِلرِّجَالِ وَ مَكْرُمَةٌ لِلنِّسَاءِ» به نقل از امام رضا ع در عيون اخبار الرضا(ع) آمده است، و مضمون مشابهى مكررا در روايات شيعه نقل شده است. رك: «وسائل الشيعه، ج 21، ص 434، باب 52: باب وجوب ختان الصبى و جواز تركه». از ميان كتب اهل سنت، مسند احمد (حديث 19794) آن را با كمى تفاوت در عبارت از پيامبر (ص) نقل مىكند: «... عَنْ أَبِى الْمَلِيحِ بْنِ اُسَامَةَ عَنْ أبِيهِ أَنَّ النَّبِىِّ صَلَّي اللّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ قَالَ: الْخِتَانُ سُنَّةٌ لِلرِّجَالِ مَكْرُمَةٌ لِلنِّسَاءِ». ابن ابى شيبه همين حديث را از أبِى الْمَلِيحِ از شَدَّادِ بْنِ اَوْس نقل مىكند: «قَالَ رَسُولُ اللّه(ص): الْخِتَانُ سُنَّةٌ لِلرِّجَالِ مَكْرُمَةٌ لِلنِّسَاءِ» (مصنف، باب 179: فِى الْخِتَانَةِ مَنْ فَعَلَهَا).
[77]. مرحوم مجلسى در توضيحات خود درباره عبارت حديث «للامام عشر علامات: يولد مطهرا مختونا» مىفرمايد: «الظاهر أن المختون تفسير للمطهر فإن إطلاق التطهير علي الختان شائع فى عرف الشرع، والكلينى رحمه اللّه عنون باب الختان بالتطهير. و عن النبى ص: طهروا أولادكم يوم السابع.... الخبر»، بحارالأنوار، ج 25، ص168، باب 4: جامع فى صفات الإمام و شرائط الإمامة.
[78]. البته اين مضمون فراوان در روايات آمده است. يكى از روايات كلينى چنين است: «وَ عَنْهُ عَنْ أحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ بُرَيْدٍ عَنْ أبِى بَصيرٍ عَنْ أبِى عَبْدِ اللّهِع قَالَ: مِنْ سُنَنِ الْمُرْسَلِينَ الاِسْتِنْجَاءُ وَالْخِتَانُ»، الكافى، ج 6، ص 39، باب التطهير. در اين باره رك: تهذيب الأحكام، ج 7، ص 445، باب 40: باب الولادة والنفاس والعقيقة؛ وسائل الشيعة، ج 21، ص 434، باب 52: باب وجوب ختان الصبى و جواز تركه.
[79]. «عَلِىُّ بْنُ إبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أبِى عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أبى عَبْدِ اللَّهِع قَالَ: مِنَ الْحَنِيفِيَّةِ الْخِتَانُ» (الكافى، ج 6، ص 39، باب 23، باب التطهير. محدّثان اهل سنّت نيز رواياتى درباره اين كه «ختنه» از دين حنيف است (با عبارت «الْفِطْرَةِ» به جاى «الْحَنيفِيَّةَ») آوردهاند و نيز احاديث درباره سنن دهگانه يا پنجگانه، رك: صحيح البخارى، احاديث شماره 5439، 5441، 5832؛ صحيح المسلم، ش 377، 378؛ سنن الترمذى، ش 2680؛ سنن النسائى، ش 9، 10، 11، 4956، 4957، 4958؛ سنن ابىداود، ش 49، 3666؛ سنن ابن ماجه، ش 288، 290؛ مسند احمد، ش 6963، 7479، 8953، 9945، 17606. الطحاوى، مشكل الآثار، باب من روى عن رسول اللّه فىالاشياء الّتى هى الفطرة فى الابدان.
[80]. «الْفَضْلُ بْنُ الْحَسَنِ الطَّبْرِسِىُّ فِى مَجْمَعِ الْبَيَان نَقْلاً مِنْ تَفْسِير عَلِىِّ بْنِ إبْرَاهِيمَ عَنِ الصَّادِقِ ع فِى قَوْلِهِ تَعَالَي: وَ إذ ابْتَلى إبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمات فَأَتَمَهُنَّ، قَال: إنَّهُ مَا ابْتَلاَهُ اللَّهُ بِهِ فِى نَوْمِهِ مِنْ ذِبْحِ وَلَدِهِ إسْمَاعِيلَ فَأَتَمَّهَا إبْرَاهِيمُ وَ عَزَمَ عَلَيهَا وَ سَلَّمَ لأمْرِ اللَّهِ، فَلَمَّا عَزَمَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَي لَهُ ثَوَابا لَهُ إلَي أَنْ قَالَ: إنِّى جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إماما، ثُمَّ أنْزَلَ عَلَيْهِ الْحَنِيفِيَّةَ وَ هِىَ عَشَرَةُ أشْيَاءَ خَمْسَةٌ مِنْهَا فِى الرِّاْسِ وَ خَمْسَةٌ مِنْهَا فِى الْبَدَنِ، فَامَّا الَّتِى فِى الرَّاْسِ فَأخْذُ الشَّارِبِ وَ إعْفَاءُ اللِّحَى وَ طَمُّ الشِّعْرِ وَالسِّوَاكُ وَالْخِلاَلُ، وَ أَمَّا الَّتِى فِى الْبَدَنِ فَحَلْقُ الشِّعْرِ مِنَ الْبَدَنِ وَالْخِتَانُ وَ تَقْلِيمُ الْأظْفَارِ وَالْغُسْلُ مِنَ الْجَنَابَة وَالطَّهُورُ بِالْمَاء فَهَذِهِ الْحَنيفِيَّةُ الطَّاهِرَةُ التِى جَاءَ بِهَا إبْرَاهِيمُ (ع) فَلَمْ تُنْسَخْ وَ لاَ تُنْسَخُ إِلَي يَوْمِ الْقِيامَةِ وَ هُوَ قَوْلُهُ: «وَاتَّبَعَ مِلَّةَ اِبْراهِيمَ حَنِيفا». رك: وسائل الشيعة، ج 2، ص 117، باب 67: باب عدم جواز حلق اللحية واستحب؛ ج 21، ص 437، باب 52: باب وجوب ختان الصبى و جواز تركه؛ بحارالأنوار، ج 12، ص 7، باب 1: علل تسميته و سنته و فضائله، به نقل از تفسير القمى؛ بحارالأنوار، ج 73، ص 68، باب 2: السنن الحنيفية، به نقل از مكارمالأخلاق و تفسير القمى.
[81]. صاحب مستدرك اين روايت را از جعفريات نقل مىكند: «أخْبَرَنَا مُحَمَّدٌ حَدَّثَنِى مُوسَي قَالَ: حَدَّثَنَا أبى عَنْ أبِيهِ عَنْ جَدِّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِىٍّع قَالَ: قِيلَ لاِبْرَاهِيمَ خَلِيلِ الرَّحْمَنِ(ع): تَطَهَّرْ، فَأخَذَ مِنْ أَظَافِرِهِ، ثُمَّ قِيلَ لَهُ: تَطَهَّرْ، فَنَتَفَ تَحْتَ جَنَاحَيْهِ، ثُمَّ قِيلَ لَهُ: تَطَهَّرْ، فَحَلَقَ هَامَّتَهُ، ثُمَّ قِيلَ لَهُ: تَطَهَّرْ، فَاخْتَتَنَ»: رك: مستدرك الوسائل، ج 15، ص 149، باب 38؛ المستدرك الوسائل، ج 1، ص 413، باب 38؛ نيز همين روايت در وسائل و بحار از مكارم الاخلاق و از جعفريات از امام صادق(ع)، و در نوادر راوندى از امام موسى كاظم (ع) از اميرالمؤمنين(ع) روايت شده است؛ رك: وسائل الشيعة، ج 2، ص 115، باب 66؛ بحار الانوار، ج 12، ص 10، باب 1؛ بحار، ج 73، ص 68، 69، 92، باب 2؛ الجعفريات، ص 28، باب أول من اختتن إبراهيم؛ دعائم الإسلام، ج 1، ص 124، ذكر التنظف و طهارات الفطرة؛ مكارم الأخلاق، ص 60، الفصل الرابع فى حلق الرأس والعانة؛ النوادر للراوندى، ص 23.
[82]. دقت شود كه در اين روايت خود «حنيفيه» را «طهارت»خواندهاند: «أنزل اللّه علي إبراهيم الحنيفية و هى الطهارة و هى عشرة أشياء، خمسة فىالرأس و خمسة فىالبدن، و أما التى فىالرأس فأخذ الشارب و إعفاء اللحي و طمّ الشعر والسواك والخلال، و أما التى فىالبدن فحلق الشعر من البدن والختان و قلم الأظفار والغسل من الجنابة والطهور بالماء، فهذه خمسة فىالبدن و هى الحنيفية الطاهرة التى جاء بها إبراهيم؛ فلم تنسخ و لا تنسخ إلي يوم القيامة، و هو قوله: «وَاتَّبَعَ مِلَّةَ إبْراهِيمَ حَنِيفا». بحارالأنوار، ج 73، ص 68، ح 3، باب 2: السنن الحنيفية، به نقل از تفسير القمى.
[83]. حديث پيامبرص درباره ختنه، به روايت كلينى چنين است: «عَلِىٌّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِىِّ عَنِ السَّكُونِىِّ عَنْ أبِى عَبْدِ اللّهِ(ع) قَال: قَالَ رَسُولُ اللِّهِ(ص): طَهِّرُوا أوْلادَكُمْ يَوْمَ السَّابِعِ فَاِنَّهُ أَطْيَبُ وَ أَطْهَرُ وَ أَسْرَعُ لِنَبَاتِ اللَّحْمِ، وَ اِنَّ الاَْرْضَ تَنْجَسُ مِنْ بَوْلِ الْأغْلَفِ أَرْبَعِينَ صَبَاحا» (الكافى، ج 6، ص 38، باب التطهير). در همين باب مرحوم كلينى احاديث ديگرى را با مضمون مشابهى از امام حسن عكسرى(ع) از امام باقر و صادق عليهما السّلام نقل مىكند. طبرسى نيز در مكارم الأخلاق، همين مضمون را از طِبُّ الأئِمَّه از پيامبر (ص) نقل نموده است.
[84]. وسائل الشيعة، ج 21، ص 442، باب 57: باب وجوب اعادة الختان إن نبتت الغلفة بعده، از صدوق، اِكْمَال الدِّينِ.
[85]. صاحب جَعْفَرِيَّات اين روايت را آورده است: «اخْبَرَنَا مُحَمَّدٌ حَدَّثَنِى مُوسَى قَالَ: حَدَّثَنَا أبِى عَنْ أبِيهِ عَنْ جَدِّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أبِيهِ عَنْ عَلِىٍّع قَال: وَجَدْنَا فِى قائِمِ سَيْفِ رَسُولِ اللّه(ص) فِى صَحِيفَةٍ أَنَّ الْأغْلَفَ لاَ يُتْرَكُ فِى الاْءسْلامِ حَتَّى يُختَنَ وَ لَوْ بَلَغَ ثَمَانِينَ سَنَةً»، مستدرك الوسائل، ج 15، ص 150، باب 40: باب أن من ترك الختان وجب عليه بعد بلوغه و لو بعد الكبر...
[86]. به قولى آنها سيزده نفر بودهاند. شربينى شافعى كه اسامى آنان را نقل مىكند مىگويد: «وَ قَدْ نَظَمَ الشَّيْخُ عَلِىُّ الْمَسْعُودِىُّ مَنْ اُخْتُتِنَ مِنْ الْأنْبِياءِ فَقَالَ: