نويسنده مقاله حوا به دنبال اثبات هماهنگي بيانات و معارف قرآن با كتاب مقدس است و ميكوشد القاء كند كه معارف قرآن در اين زمينه برگرفته از تورات و انجيل ميباشد، ولي در بررسي ادعاهاي ايشان مشخص گرديد كه اين برداشت نادرست است و ميان اين دو منبع دين شناخت در بسياري از موارد اختلاف هست و در زمينه آفرينش حوا نيز هيچ گونه هماهنگي ديده نميشود.
نويسنده به علت نامگذاري حوا اشاره ميكند، ولي در بررسي مشخص گرديد كه علت ادعا شده درست نيست. در نهايت او در پي اثبات حقارت زن در جامعه بشري و استناد آن به عملكرد حضرت حوا است كه اين ادعا نيز با بررسيهاي لازم مردود دانسته شد.
قرآن، حوا، انجيل، تورات و آفرينش.
دايرة المعارف الاسلاميه در كشور هلند توسط برخي نويسندگان غير مسلمان و گاه مسلمان به نگارش در آمد. در اين مجموعه كه پانزده جلد آن به عربي ترجمه شده، موضوعات گوناگون اعتقادي، فقهي و تاريخي گنجانده شده است. اين گونه نوشتهها ميتواند با اهداف گوناگوني همراه باشد، از جمله: شناساندن اسلام به ديگران با معرفي نظريات اسلام در مورد موضوعات مختلف، رسيدن به راهي آسانتر براي مبارزه با اسلام، معرفي اسلام با نگاهي غير اسلامي يا اثبات غير مستقيم اين مطلب كه كتب وحياني پيشين مانند تورات و انجيل آبشخور اسلام است؛ البته راه مقابله با آن اهداف نقد علمي مطالب و پيريزي بحثهاي عالمانه ميباشد.
نويسندگان دايرة المعارف الاسلامية به موضوعات گوناگوني، از جمله معرفي شخصيتهاي تاريخي توجه كردهاند و شخصيت «حوا» از جملة اين شخصيتها است و نويسنده مقاله سعي كرده چهره اسلامي حوا را با منابع يهودي تطبيق دهد.
مقاله «حواء» در دائرة المعارف را ميتوان به چند بخش تقسيم و هر بخش را با قرآن و روايات اسلامي مقايسه و نقد كرد.
در مقاله حواء آمده است:
«حوا همسر آدم است كه در بهشت و از دنده چپ آدم، در حالي كه در خواب بود و دردي احساس نميكرد؛ آفريده شد. واگر چنين نبود محبت و مودتي ميان مرد و همسر خود به وجود نميآمد. و چون حوا از يك موجود زنده آفريده شد نام او را حوا گذاشت. آفرينش آدم از خاك و حوا از استخوان به اين منجر شد كه مرد با گذر زمان زيباتر و زن زشتتر ميشود» (دائرة المعارف اسلاميه، 8 / 135).
1. حوا همسر آدم است.
2. حوا در بهشت آفريده شد.
3. مواد آفرينش حوا دنده چپ آدم با كيفيتي خاص بود.
4. عامل محبت ميان زن و مرد، همان شيوه آفرينش حوا ميباشد.
5. علت نامگذاري به حوا، نوع آفرينش او بود.
6. چگونگي آفرينش آدم و حوا، با گذر زمان، در زيبايي و زشتي چهره مردان و زنان مؤثر است.
«... ولي آدم بين حيوانات عالم همانندي براي خود نيافت لذا خداوند آدم را به خوابي عميق فرو برد و در حالي كه خواب بود يكي از دندههاي او را گرفت و به جاي آن گوشت گذاشت. خداوند با اين دنده زني آفريد و او را نزد آدم آورد. آدم گفت: اين زن حالا استخواني از استخوان من و گوشتي از گوشت من است نام او امرأه باشد چون از أمرء گرفته شده است. به همين علت مرد پدر و مادر خود را رها كرده و با همسر خود يكي ميشود و مانند جسمي واحد ميگردند». (تورات، سفر پيدايش، فصل 2، شماره 21 ـ 24).
«و آدم زن خود را حوا ناميد زيرا كه او مادر جميع زندگان است» (همان 30، آيه 23).
الف: «خداوند آدم را به خوابي عميق فرو برد و يكي از دندههايش را برداشت و در عوض همسري به او عرضه كرد تا وي را خدمت كند». (تلمود، سنمدرين، 139 الف).
ب: «خداوند اين نكته را مورد توجه قرار داد كه زن را از كدامين عضو آدم بيافريند. او فرمود: من زن را از سر آدم نميآفرينم تا اينكه سبكسر نگردد و سر خود را از روي نخوت و غرور بالا نگيرد. نه از چشم تا آنكه بسيار كنجكاو نباشد و نه از گوش تا آنكه استراق سمع نكند و سخن چين نشود و نه از دهان تا آنكه پرحرف و وراج به بار نيايد و نه از دل تا آنكه حسود نشود و نه از دست تا آنكه هرزه دست نشود و نه از پا تا آنكه ولگرد نباشد. من زن را قسمتي از بدن آدم كه همواره پوشيده و نهفته است ميآفرينم تا آنكه موجودي محجوب و عفيف به بار آيد» (داستان پيامبران در تورات، تلمود، انجيل و قرآن....، محمد لاريجاني، 13).
ج: چرا مرد به دنبال زن ميرود، ولي زن چنين نيست؟
اين مشابه آن است كه مرد چيزي را از دست داده باشد؛ چه كسي به دنبال آن ميرود؟ كسي كه چيزي گم كرده به دنبال گمشده ميرود. دندهاي كه حوا از آن ساخته شد، از آدم برداشته شده بود.
چرا مرد صورتش را به سمت پائين نگه ميدارد و زن به سوي صورت مرد؟
چون مرد به آن چه خلق شده مينگرد و زن نيز (همان، ص 14).
موضوع آفرينش و پيدايش حيات در زمين از مباحث مهم و پيچيده علم و دين است. در قرآن كريم مباحث كلي آفرينش و آفرينش انسان به طور خاص، با بيانها و عبارتهاي گوناگون مطرح شده است.
با توجه به روش اجمال گويي قرآن در مورد مسايل مختلف و اختلاف بيان روايات، در بحث از آفرينش انسان به طور عام و خلقت زوجه آدم به طور خاص، نظريههاي متعدد بين صاحب نظران و مفسران به وجود آمده است. در ذيل به طرح برخي آيات مرتبط با موضوع بحث، و بررسي تفاسير گوناگون ميپردازيم.
آيه نخست: سوره نساء، آيه 1
«يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُم مِن نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً كَثِيراً وَنِسَاءً».
سؤالي كه در مورد آيه مطرح ميشود، اين است كه مراد از «خَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا» چيست؟ در اين مورد نظريههاي مختلفي بيان شده است.
1. نويسنده تفسير مجمع البيان:
«ذهب اكثر المفسرين الي أنها خلقت من ضلع من اضلاع آدم» (مجمع البيان، 3 / 7).
با توجه به اين بيان «مِن» در «منها» تبعيضيه معنا شده است.
2. علامه طباطبايي: مراد از نفس واحده آدم و مراد از زوج همسر آدم ـ حوا ـ ميباشد. ايشان مراد از «من» را چنين بيان ميكند:
«وظاهر الجمله اعني قوله: «وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا» انها بيان لكون زوجها من نوع بالتماثل وان هؤلاءالافراد المبثوثين مرجعهم جميعاً الي فردين متماثلين و متشابهين فلفظة من نشويه و الايه في مساق قوله تعالي: وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجاً لِّتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُم مَوَدَّةً ورحمة (روم / 21)... فما في بعض التفاسير: ان المراد بالايه كون زوج هذه النفس مشتقه منها وخلقها من بعضها وفاقاً لما في بعض الاخبار: ان الله خلق زوجة آدم من ضلع من اضلاعه مما لادليل عليه من الايه» (الميزان، 4 / 136).
3. صاحب تفسير نمونه: نظر علامه را تأييد ميكند و قول ديگر را مردود ميداند.
4. صاحب تفسير المنار: آيه را از موضوع بحث خارج كردهاند و ميگويند:
«ليس المراد بالنفس الواحده آدم بالنص ولا بالظاهر فمن لامسرين من يقول ان كل نداء مثل هذا يراد به اهل مكه او قريش فاذا صح هذا هناجازان يفهم منه بنو قريش ان النفس الواحده هي قريش او عدنان و اذا كان الخطاب للعرب عامة جازان يفهموا منه ان المراد بالنفس الواحده يعرب او قحطان و اذا قلنا ان الخطاب لجميع اهل الدعوه الي الاسلام اي لجميع الامم فلا شك ان كل امة تفهم منه ما تعتقده...» (تفسير القرآن العظيم (المنار)، محمد رشيد رضا، 4 / 267).
5. اكثر مفسران اهل سنت: ديدگاه اول را صحيح ميدانند و با روايات وارد در باب تطبيق ميدهند (التفسير المنير ج 4، ص 223)، ولي برخي ديگر از مفسران عامه ديدگاه علامه را صحيح ميدانند (تفسير قاسمي (محاسن التأويل) 2 / 211).
آيه دوم: سوره زمر، آيه 6.
«خَلَقَكُم مِن نَفْسٍ وَاحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا»
1. علامه طباطبايي: «مراد از نفس واحده آدم ابوالبشر است كه آيات مشابه آن را تأييد ميكند و مراد از زوج نيز همسر آدم ميباشد كه از لحاظ آفرينش، آفرينشي مشابه و همانند با او دارد» (الميزان، 17 / 238).
2. آية الله مكارم شيرازي مينويسد:
«تعبير (ثُمَّ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا) در واقع اشاره به اين است
كه خداوند آدم را آفريد و سپس همسرش را از باقيمانده گِل او خلق كرد.
[در ادامه ميگويد] روي اين حساب آفرينش حوا بعد از آفرينش آدم بوده است و قبل از آفرينش فرزندان ايشان. اين نكته نيز لازم به يادآوري است كه آفرينش همسر آدم از اجزاي وجود آدم نبوده، بلكه از باقيمانده گل او صورت گرفته است چنانچه در روايات اسلامي به آن تصريح شده است و اما روايتي كه ميگويد حوا از آخرين دنده چپ آدم آفريده شده است، سخن بياساسي است كه از بعضي روايات اسرائيلي گرفته شده و هماهنگ با مطلبي است كه در فصل دوم از سفر تكوين تورات تحريف شده كنوني آمده است» (نمونه، 19/ 380).
3. مراغي: مراد آيه را آفرينش مشابه و هم جنس ميداند و مينويسد:
«اي خلقكم علي اختلاف السنتكم والوانكم من نفس واحدة وهي آدم ثم جعل من جنسها زوجها و هي حواء».
4. فخر رازي: در ابتدا آفرينش حوا را از دنده چپ آدم ميداند، ولي در ادامه اين قول را ضعيف ميداند و ميگويد:
«اقول هذا الكلام مشكل لانه تعالي لما كان قادراً علي ان يخلق آدم ابتداءً فما الذي حملنا علي ان نقول انه تعالي خلق حوا من جزء اجزاء آدم؛ و لم لا نقول انه تعالي خلق حوا ايضا ابتداءً؟» (تفسير كبير، 15 / 89).
از آفرينش حوا در روايات اسلامي با بيانهاي گوناگون ياد شده است. برخي روايات كه از صحابه نقل شده، آفرينش او را از دنده چپ آدم دانستهاند و گروه ديگر كه از طريق معصوم روايت شدهاند، اين اعتقاد را نكوهش كردهاند.
1. عن مجاهد في قوله: «ثُمَّ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا» قال حواء من قصيري آدم وهو نائم فاستيقظ. (جامع البيان عن تأويل آي القرآن، قرآن 6 / 341). اين روايت از قتاده نيز نقل شده است (همان).
2. عن السدي قال: اسكن آدم الجنه فكال يمشي فيها وَحْشياً ليس له زوج يسكن اليها فنام نومةً فاستيقظ واذا عند رأسه امرأة. قاعده خلقهاالله من ضلعه فسألها: ما انت؟ قالت امرأة قال و لم خلقت؟ قال تسكن اليّ (همان).
3. عن ابن اسحاق: الفي علي آدم السنه ـ فيما بلغنا عن اهل الكتاب من اهل التوراة و غيرهم من اهل العلم عبدالله بن عباس وغيره ـ ثم اخذ ضلعاً من اضلاعه من شقه الايسر و لأم مكانه لحماً و آدم نائم لم يهبب من نومته حتي خلق الله من ضلعه تلك زوجته حواء فسواها امرأة يسكن اليها... [در ادامه عبارت تورات را ذكر ميكند.] (همان).
اين موضوع از زبان معصومان به دو بيان وارد شده است؛ در يك بيان ماده آفرينش دنده چپ آدم دانسته شده است و در بيان ديگر اين اعتقاد به شدت نكوهش شده است. اين گروه از روايات آفرينش را ابتدايي و مواد آن را باقيمانده گل آدم ميدانند.
1. قال ابوعبدالله: سميت حواء حواء لانها خلقت من حي. قال الله ـ عزوجل ـ «خَلَقَكُم مِن نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا» (بحارالانوار، 11 / 100).
2. عن ابو بصير: سأل طاوس اليماني ابا جعفر: لم سمي آدم آدم؟ قال لانه رفعت طينته من اديم الارض السفلي قال فِلمَ سميت حواء حواء قال لانها خلقت من ضلع حي يعني ضلع آدم (همان).
اين بيان در روايات مرسله نيز وارد شده است.
3. محمد بن علي بن الحسين باسناده عن زراره بن اعين انه قال: سئل ابوعبدالله عن خلق حواء و قيل له ان عندنا أناساً يقولون: ان الله خلق حوا من ضلع آدم الايسر الاقصي فقال: سبحان الله و تعالي عن ذلك علواً كبيراً يقولون! من هو يقول؟ ان الله لم يكن له من القدرة ما يخلق لادم زوجة من غير ضلعه ويجعل للمتكلم من اهل التشنيع سبيلاً الي الكلام ان يقول: ان ادم كان ينكح بعضه بعضاً اذا كانت من ضلعه ما لهؤلاء حكم لله بينا و بينهم... (وسائل الشيعه، 20 / 352).
4. عن عمرو بن ابي المقدام عن ابيه قال: سألت ابا جعفر من ايّ شيء خلق الله حواء؟ فقال اي شيء يقولون هذا الخلق؟ قلت يقولون ان الله خلقها من ضلع من اضلاع آدم. فقال كذبوا كان يعجزه ان يخلقها من غير ضلعه؟ فقلت جعلت فداك يابن رسول الله من اي شيء خلقها فقال: اخبرني ابي عن آياته قال: قال رسول الله: ان الله تبارك وتعالي قبض قبضة من طين فخلقها بيمينه و كلتا يديه يميين فخلق منها آدم و فضلت فضلة من الطين فخلق منها حواء.
علامه مجلسي چند توجيه درباره مراد از جمله «كلتا يديه يمين» ذكر كرده است.
1. مراد از دست، قدرت است و يمين كنايه از قدرت خداوند بر مبناي لطف، احسان و رحمت ميباشد و شمال كنايه از قدرت خداوند بر مبناي غضب و بلاها ميباشد و مراد از اينكه هر دو دست خداوند يمين است، اين است كه غضب خداوند نيز لطف و خير است.
2. منظور كامل بودن و بدون نقص بودن خداوند است.
3. مراد يمين ملك است كه با آن دستور ميدهد و اينكه هر دو دست او در كمال و قدرت يكسان هستند (بحارالانوار، 11 / 106).
نزاع در چگونگي آفرينش حوا در برخي ابواب فقه تأثير گذاشته است. تعدادي از فقها در بحث تمييز مرد و زن بودن خنثي راههايي را پيشنهاد ميكنند كه يكي از آنها شمارش دندههاي فرد است. گفتهاند: اگر دنده دو طرف بدن مساوي باشد، آن فرد زن وگرنه مرد است. اين ادعا را با اين روايت كه حوا از دنده آدم خلق شده، لذا مردان از سمت چپ سينه يك دنده كمتر از زنان دارند، مستدل كردهاند و گفتهاند زنان مجموعاً 18 دنده و مردان 17 دنده دارند. اين فتوا از طرف بزرگاني مانند: شيخ مفيد، سيد (ره)، ابن ادريس و... نقل شده است (المهذب البارع، 4 / 427).
در كتابهاي فقهي ديگر نيز در باب زنا چنين آمده است: اگر فردي زنا كرد و فرزندي متولد شد، اين كودك از نظر فقهي به گونهاي كه احكام ابوّت و بنوّت جاري شود ـ به پدر و مادر منتسب نميشود، ولي در پاسخ به اين سؤال كه آيا اين كودك به پدر و مادر خود حرام ميشود يا نه؟ برخي از فقها قايل به حرمت شدهاند؛ زيرا به هر حال اين كودك از طريق مرد متولد شده است و از طرفي نيز انسان نميتواند با خود يا جزئي از خود ازدواج كند. اين دسته از فقها چنين استدلال كردهاند:
«كما ورد في بعض النصوص [الوارده] النافيه لخلق حواء من آدم» (جواهر الكلام، 29 / 257).
همان گونه كه بيان روايات در چگونگي آفرينش مختلف بود، در نام گذاري نيز ميان روايات اختلاف وجود دارد. در برخي روايات علت نام گذاري همان است كه در مقاله وارد شده است، يعني نوع آفرينش حوا در نامگذاري او مؤثر بود. نمونهاي از روايات چنين است:
«حكي اسدي عن ابي صالح وابي مالك عن ابن عباس عن مرة عن ابن مسعود وعن ناس من الصحابه انهم قالوا: اخرج ابليس من الجنه واسكن آدم الجنه فكان يمشي فيها وحشياً ليس له فيها زوج يسكن اليها فنام نومة فاستيقظ وعند رأسه امرأة قاعده خلقهاالله من ضلعه. فسألها ما انت؟ قالت: امرأة قال ولم خلقت؟ قالت لتسكن اليّ فقالت له الملائكه ينظرون ما بلغ من علمه: ما اسمها يا آدم؟ قال حواء ولم كانت حواء؟ قال لانها خلقت من شيء حي» (تفسير طبرسي، 1 / 103؛ بحارالانوار، 46 / 325).
صدر اين روايت هماهنگ با تورات است، ولي ذيل آن با تورات همخواني ندارد و به نظر ميرسد اجتهاد راوي باشد. به هر حال اين روايت ارسال سندي دارد. همچنين اسباط بن نصر در سلسله سند روايت قرار دارد كه علماء رجال او را كثير الخطا در بيان روايات توصيف كردهاند، لذا روايت قابل استناد نميباشد.
از برخي روايات شيعه استفاده ميشود كه خداوند همسر آدم را حوا ناميد و حضرت آدم در اين نامگذاري دخالتي نداشت. نمونهاي از روايات اين گروه چنين است:
امام صادق بعد از بيان چگونگي آفرينش حوا، ميفرمايد:
نَظَر (آدم) الي خلق حسن يشبه صورته غير انها انثي فكلّمها وكلّمته بلغته فقال لها من انت؟ فقال انا خلق خلقتني الله تعالي كما تري فقال آدم عند ذلك: يا رب ما هذه الخلق الحسن الذي قد آنسني قربه و النظر اليه؟ فقال الله تعالي: يا آدم هذه امتي حوا...» (قصص الانبياء، 61؛ النور المبين في قصص الانبياء و المرسلين، 62 و...).
آن چه گفته شد، بخشي از متن مقاله حواء و مطالبي از مفسران شيعه و اهل سنت در موضوع مورد بحث و برخي روايات و آيات ناظر به خلقت حوا بود. اينك به بررسي آنها ميپردازيم.
1. تورات فعلي آفرينش حوا را از دنده چپ آدم ميداند و تصريح ميكند كه خداوند متعال بعد از آفرينش آدم براي اين كه حضرت تنها نباشد، خواب را بر او مسلط كرد و دندهاي از او جدا نمود و جاي آن را با گوشت پر كرد و سپس حوا را آفريد. اين بيان با تمام جزئيات در بخشي از روايات اسلامي وارد شده است، ولي در قرآن كريم نيامده است؛ بلكه قرآن با اجمال از موضوع آفرينش حوا گذشته است.
2. تورات علت آفرينش حوا را تنها بودن آدم ذكر ميكند، ولي قرآن كريم علت خلق حوا را رسيدن به آرامش روحي ـ رواني مرد و ايجاد نسل ميداند. به عبارت روشن در تورات زن (حوا) طفيل مرد و در قرآن مكمل اوست.
3. در قرآن كريم سخني از اسم همسر آدم به ميان نيامده، ولي در تورات و روايات اسلامي نام او ذكر شده است.
4. همان طور كه در مباني بحث بيان شد، خداوند قادر مطلق و نسبت به هر كاري توانا ميباشد. با اين مقدمه بايد گفت: با توجه به ظاهر برخي روايات صحيح، علت آفرينش حوا از دنده آدم بايد ناشي از عدم قدرت خداوند در خلقت ابتدائي او باشد كه با مبناي بحث ـ كه با دلايل عقلي و نقلي فراوان همراه است ـ سازگار نميباشد. پس اين گونه روايات كه خلقت را از دنده چپ آدم ميدانند، قابل استناد نميباشند.
5. بخشي از روايات تفسيري از منابع اهل كتاب به منابع اسلامي راه يافتهاند، لذا بنابر نظر بسياري از صاحب نظران عنوان روايت اسرائيلي حامل بار منفي و مردود است، پس اين گروه از روايات قابل استناد نميباشند. برخي ديگر از صاحب نظران اين عنوان را خنثي دانستهاند و گفتهاند رواياتي كه با دليل معتبر ديگر تأييد شود، قابل استناد است كه در هر صورت در مورد بحث ثمرهاي ندارد.
6. برخي كتب اهل كتاب مانند تلمود علت آفرينش حوا از دنده آدم را عفيف ماندن هميشگي زن معرفي ميكنند، در حالي كه اين اراده تكويني خداوند در خارج محقق نشد و برعكس نوع زنان ميل به خودنمايي و تبرج دارند. پس اين علت مردود است. همين موضوع باعث رد اصل ادعا ميگردد، زيرا تخلف از اراده تكويني خداوند محال است.
7. گفته شد قرآن كريم آفرينش حوا را با اجمال ـ «وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا» ـ بيان كرده است و اين امر باعث شد روايات اسرائيلي مورد پذيرش مسلمانان واقع شوند و در نهايت به كتب تفسيري راه يابند. در حالي كه اين گونه آيات هيچ دلالتي بر آفرينش حوا از دنده آدم ندارند؛ زيرا ماده «خلق» به معناي آفرينش ابتدايي است، اما ادعاي اين روايات آفرينش او از موجودي ديگر بود. علاوه اين كه آياتي مانند « وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجاً...» (روم / 21) جوابي به روايات است، زيرا در اين آيه و آيات مشابه آفرينش زنان به مردان نسبت داده شده است؛ حال آنكه تنها جايي كه اين مسئله ادعا شده است، آفرينش حوا ميباشد. نتيجه اين كه معناي «من» در اين آيات تبعيضيه نيست، بلكه يا نشويه است (الميزان، 4 / 136) يا به معناي ابتداي غايت ميباشد (تفسير كبير، 9 / 161) كه در هر صورت ادعاي روايات ثابت نميشود.
8 . در آيه ششم سوره زمر از آفرينش حوا با فعل «جعل» و در سوره نساء با فعل «خلق» ياد شده است. در مورد علت تغيير در تعبير بايد چنين گفت:
ماده «خلق» در اصل به معناي اندازهگيري مستقيم است، ولي در مورد ايجاد و ابداع شيء، بدون حالت پيشين، به كار ميرود. اين معنا بيشتر در مورد خداوند كاربرد دارد (مفردات راغب، 296).
ماده «جعل» كه لفظ عام است، نسبت به افعال به كار ميرود و در چند مورد از جمله ايجاد چيزي از چيز ديگر كاربرد دارد (همان، 197).
راه جمع دو بيان اين است كه بگوييم حوا مانند آدم آفرينشي نو و ابتدايي داشت، لذا در آيه اول سوره نساء لفظ «خلق» به كار رفت، ولي در سوره زمر چون خدا در مقام بيان زمان خلقت بود و عطف نيز با «ثم» صورت گرفت، آفرينش او ناظر به آفرينش آدم ميباشد. در اين جا اعجاز بياني قرآن اقتضا ميكند فعل «جعل» به كار رود كه بر اين مطلب دلالت دارد.
با توجه به بيان برخي روايات صحيح در مسئله، كه خلقت حوا را از باقيمانده گل آدم ميدانند، اين دو تعبير توجيه ميشود.
9. در مورد همراهي برخي روايات اهل بيت با روايات اهل سنت چند توجيه را ميتوان بيان كرد:
اول: روايات در مقام تقيه صادر شدهاند يا حوا از طينت استخواني از استخوانهاي آدم آفريده شد. اين دو توجيه در گفتار علامه مجلسي آمده است (بحارالانوار، 11 / 126).
دوم: اين گونه تعابير كنايياند و منظور اين است كه جهت جسماني و حيواني در زنان از مردان قويتر است. اين مطلب را فيض كاشاني در توجيه روايت ذكر كرده است (تفسير عياشي، 1 / 216).
سوم: روايت در مقام بيان فرق نداشتن ميان زن و مرد ميباشد و بيان ميكند كه مرد از زن و زن از مرد است (كاشف، 1 / 85).
10. در تورات و روايات اسرائيلي چنين آمده بود: خداوند هنگام آفرينش حوا خواب را بر آدم مسلط كرد و در آن حال دندهاي از او جدا نمود و حوا را آفريد.
تعبير فوق گوياي اين مطلب است كه خداوند در پي آن است كه آدم از كيفيت خلقت آگاه نشود! اين در حالي است كه آدم در همان لحظه نخست كه حوا را ميبيند، ميگويد: اين استخواني از استخوانهاي من و گوشتي از گوشتهاي من است. اين گونه تعابير دوگانگي در بيان و پريشاني گفتار را نتيجه ميدهد.
11. نتيجه گفتار اين شد: در قرآن كريم از آنچه در برخي از كتب مذهبي هست، مانند اين كه زن از مايه پستتر از مايه مرد آفريده شد يا زن جنبه طفيلي و چپي دارد و همسر آدم اول از عضوي از اعضاي طرف چپ او آفريده شد، خبري نيست.
12. علت نامگذاري حوا در تورات و روايات اسرائيلي هماهنگ با نوع آفرينش بيان شده است و گفته شده اين نامگذاري به آن دليل است كه مادر همه زندگان است يا چون از يك موجود زنده آفريده شد، حوا نام گرفت!
اين بيان در صورتي صحيح است كه ريشه لفظ حوا از «حيي» باشد، اما لغت دانان گفتهاند ريشه آن «حوّ» به معناي سرخي مايل به سياهي است. (لسان العرب، 3، 407). اين تعبير بيانگر زيبايي چهره حوا ميباشد و برخي روايات نيز آن را تأييد ميكنند، مانند:
«حق تعالي نيكويي چهره و زيبايي و جمال را ميان همه آدميان و حوا صد جزء آفريد كه نود و نه بخش را به حوا و يك جزء را به همه آفريدهها داده است» (قصص الانبياء، 37).
در ادامه بايد گفت اصل نامگذاري ـ با توجه به روايات صحيح ـ از ناحيه خداوند صورت گرفت و حضرت آدم نقشي در آن نداشت.
13. در مقاله آمده است كه نوع آفرينش و مواد آن در زيبا يا زشت شدن چهره مرد و زن مؤثر است.
در اين مورد بايد گفت:
اولاً: اين مطلب در منبع آدرس داده شده نيامده است.
ثانياً: اين سخن تنها يك ادعا ميباشد و واقعيت ندارد، زيرا سختيهاي زايمان و امور ديگر باعث پيري زودرس در زنان ميباشد؛ نه نوع و مواد آفرينش.
ثالثاً: تلازمي ميان خلقت از استخوان با زشت شدن چهره با گذشت زمان و زيبا شدن چهره با آفرينش از خاك وجود ندارد! اگر چنين باشد، بايد زن نيز مانند مرد به مرور زمان زيبا شود، چون استخوان مرد نيز از خاك گرفته شده است.
14. برخي از مفسران اين ادعا را مخالف حس دانستهاند، زيرا دندههاي زن و مرد يكسان است.
استفاده فقها نيز از اين روايات در تشخيص خنثي، تنها پذيرش اصل موضوعي است و لازم است در آن تجديد نظر شود. البته بايد گفت برخي از فقها به اين فتوا جواب دادهاند. مرحوم محقق در شرايع ميگويد:
«روايت از نظر سند ضعيف است و استدلال و احتجاج شيخ مفيد و سيد مرتضي به اجماع نيز صحيح نيست، زيرا اجماع تحقق ندارد» (شرايع الاسلام، 4 / 45).
1. ابن خلف نيشابوري، ابواسحاق ابراهيم بن منصور، قصص الانبياء، انتشارات زرين و نگارستان، تهران، 1381 ش.
2. ابن كثير الدمشقي، اسماعيل، تفسير القرآن العظيم، داراحياء اتراث العربي، بيروت، 1413 ق.
3. ابن منظور، لسان العرب، داراحياء التراث العربي، بيروت، 1408 ه .
4. ابوالقاسم الحلي، جعفر بن حسن نجم الدين، شرايع الاسلام في مسائل الحلال و الحرام، منشورات دارالاضواء، بيروت، 1403 ه .
5. جزايري، سيد نعمت الله، النور المبين في قصص الانبياء، المرسلين.
6. جوادي آملي، عبدالله، توحيد در قرآن، مركز نشر اسراء، قم.
7. حلبي، ابن فهد، المهذب البارع، جامعه مدرسين، قم، 1412 ه .
8. حويزي، عبد علي بن جمعه، نورالثقلين، موسسه مطبوعاتي اسماعيليان، قم 1415 ه .
9. د، فتنت مسيله، حوا والخطيئه في التوراة والانجيل والقرآن، موسسه معارف، بيروت، بي تا.
10. دياري، محمد تقي، پژوهشي در باب اسرائيليات در تفاسير قرآن، دفتر پژوهش و نشر سهروردي، تهران، 1379.
11. ذهبي، محمدحسين، التفسير والمفسرون، دارالكتب الدينيه، قاهره، 1381 ه .
12. رازي، فخرالدين، تفسير كبير (مفاتيح الغيب)، دارالكتب الاسلاميه، بيروت.
13. راغب اصفهاني، ابوالقاسم حسين بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، المكتبه الرضويه، تهران، 1332 ش.
14. راوندي، قطب الدين، قصص الانبياء، موسسه هادي، قم، 1418 ه .
15. رضا، محمد رشيد، تفسير القرآن العظيم (المنار)، داراحياء التراث العربي، بيروت، بي تا.
16. زحيلي، وهبه، التفسير المنير، دارالفكر المعاصر، بيروت، بي تا.
17. السمرقندي، بن عياش، تفسير عياشي، ابي النفر محمدبن مسعود، مكتبه العلميه الاسلاميه، تهران، بي تا.
18. طباطبايي، محمد حسين، الميزان في تفسير القرآن، جامعه مدرسين حوزه علميه، قم، 1417 ه .
19. الطبري، محمد بن جرير، جامع البيان عن تأويل آي القرآن، مركز البحوث والدراسات العربيه والاسلاميه، بي جا، بي تا.
20. العاملي، الحر، وسايل الشيعه، آل البيت لاحياء التراث، قم، 1414 ه .
21. عيدورداني، قصه الخلق من العرش الي الفرش، نشر الشركة العصريه والمركز الرولي للنشر، بي جا، بي تا.
22. فضل بن حسن، الطبرسي، امين الاسلام، مجمع البيان في تفسير القرآن، ناصر خسرو، تهران، 1365.
23. قاسمي، محمدجمال الدين، محاسن التاويل (تفسير قاسمي)، موسسه تاريخ عربي، بيروت، بي تا.
24. كاشف، محمد جواد مغنيه، دارالعلم للملايين، بيروت، بي تا.
25. لاريجاني، محمد، داستان پيامبران در تورات، تلمود، انجيل و قرآن...، انتشارات اطلاعات، تهران، 1380.
26. محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، موسسه الوقاء، بيروت، بي تا.
27. مراغي، احمد مصطفي، تفسير مراغي، دارالكتب العلميه، بيروت، 1418 ه .
28. مكارم شيرازي، و همكاران، ناصر، نمونه، دارالكتب الاسلاميه، تهران، 1373 ش.
29. نجفي، محمد حسن، جواهر الكلام، مكتبه الاسلاميه، قم 1266 ه .
30. نقي پورفر، ولي الله، بررسي شخصيت اهل بيت در قرآن، مركز آموزش مديريت دولتي، تهران، بي تا.
31. ويليام گلمن و هنري مَرتِن، كتاب مقدس، ترجمه: فاضل خان همداني، انتشارات اساطير، تهران، 1380 ش.