در دو آيه از قرآن، نماز خواندن با كسالت از ويژگيهاي منافقان شمرده شده است: «و إذا قاموا إلي الصّلوة قاموا كسالي...؛ و هنگامي كه به نماز ميايستند از روي كسالت ميايستند...».«... و لا يأتون الصّلوة الاّ و هم كسالي...؛ و نماز به جا نميآورند جز با كسالت.»و ويژگي چنين نمازي جز نماز بيكيفيت كه به همه چيز جز نماز شبيه است، نيست.
نماز در تمام اديان الهي به عنوان برترين آيين عبادي و ركن معنويّت و ارتباط با خداوند مطرح بوده است. درخواست حضرت ابراهيم(ع) چنين بوده است كه: «ربّ اجعلني مقيم الصلوة و من ذريّتي...؛1 پروردگارا، من و ذريّهام را برپا دارنده نماز قرار ده». به حضرت موسي(ع) در كوه طور خطاب شد: «انّني انا الله لا اله الاّ أنا فاعبدني و اقم الصّلوة لذكري؛همانا من الله هستم، معبودي جز من نيست مرا پرستش كن و نماز را براي ياد من برپا دار».
حضرت عيسي(ع) ميگويد: «... و اوصاني بالصّلوة والزّكاة ما دمت حيّا؛3... و مرا توصيه به نماز و زكات مادام كه زندهام كرده است».
و در چند جاي قرآن سخن از ميثاق بنياسرائيل است كه بخشي از موادّ آن اقامه نماز است.4
در آيين مقدّس اسلام نيز «نماز» جايگاه ويژهاي دارد و در قرآن كريم بر آن تأكيد فراوان شده است.
در اين كتاب الهي وظايفي براي مسلمانان، در مقابل نماز مقرر شده است. اين وظايف عبارتند از:
در آيات زيادي برپايي نماز در كنار «ايتاء زكوة»؛ پرداختن زكات آمده است.
تكيه بر اين دو ركن، در حقيقت براي بيان اين واقعيّت است كه مسلمان شايسته، هم در پيوند با خداوند بايد ارتباط عاشقانه و صميمي داشته باشد و هم در رابطه با مردم بيتفاوت نبوده و وظايف واجب و مستحب مالي خود را انجام داده، به فكر محرومان جامعه باشد. عاليترين شكل ارتباط عاشقانه با خداوند نماز است و بهترين شيوه ارتباط با مردم حلّ مشكلات مادّي آنهاست كه با اداي وظايف مالي، از سوي مسلمانان اين مهم برآورده ميشود.5 در قرآن كريم «اقامه نماز» و «ايتاء زكوة» به عنوان محك ايمان، تقوي، اخلاص و...شمرده شده6 و اين دو در حقيقت اوّلين گام وفاداري به دين معرّفي شدهاند. قرآن كريم درباره برخورد با مشركين ميفرمايد: «فان تابوا و اقاموا الصلاة و آتوا الزّكوة فخلّوا سبيلهم؛7 هرگاه توبه كنند و نماز را برپا دارند و زكات را بپردازند، آنها را رها ساخته و مزاحمشان نشويد... .» در آيه ديگري آمده است «فان تابوا و اقاموا الصّلوة و آتوا الزكوة فاخوانكم في الدّين؛8 پس اگر توبه كردند و نماز را برپا داشته و زكات را بپردازند پس برادران ديني شما هستند...».
به نظر ميرسد با توجّه به ريشه لغوي اقامه، كه از قيام ـ در مقابل قعود است ـ اقامه نماز را به معناي برپايي آن بگيريم در مقابل آن زمين ماندن و زمين گير شدن و بياعتنايي به آن است و اين معنا داراي مصاديقي است:
الف ـ گزاردن درستِ نماز با حدود و شرايط آن؛
ب ـ به جاي آوردن نماز به نحو كامل و احسن؛
ج ـ تداوم در برپايي نماز؛
د ـ تلاش براي مطرح كردن و گسترش نماز در جامعه.
راغب در مفردات گويد:
«و لم يأمر تعالي بالصّلوة حيثما امر و لا مدح به حينما مدح الاّ بلفظ الاقامة تنبيها انّ المقصود منها توفية شرائطها لا الاتيان بهيئاتها...؛9 در تمام مواردي كه خداوند به نماز امر يا مدح به آن كرده است واژه اقامه نماز آمده است تا به اين معنا توجّه داده شود كه مقصود از نماز، گزاردن نماز واجد شرايط است نه تنها به جاي آوردن هيأت نماز (بدون روح)».
در قرآن كريم، اقامه نماز با ويژگيهاي ذيل مطلوب است:
در دو آيه از قرآن، نماز خواندن با كسالت از ويژگيهاي منافقان شمرده شده است: «و إذا قاموا إلي الصّلوة قاموا كسالي...؛10 و هنگامي كه به نماز ميايستند از روي كسالت ميايستند...».
«... و لا يأتون الصّلوة الاّ و هم كسالي...؛11 و نماز به جا نميآورند جز با كسالت.»
و ويژگي چنين نمازي جز نماز بيكيفيت كه به همه چيز جز نماز شبيه است، نيست. در روايتي از حضرت امام سجّاد(ع) ميخوانيم:
«انّ المنافق ينهي و لاينتهي و يأمر بما لايأتي و إذا قام إلي الصّلوة اعترض؛ همانا منافق (از كار زشت) نهي ميكند، ولي خود از آن كار دست نميكشد و فرمان ميدهد (به خوبي) ولي خود انجام نميدهد و چون به نماز بايستد اعتراض ميكند». راوي ميگويد: پرسيدم: «ما الإعتراض؛ اعتراض چيست»؟ حضرت فرمود: «الالتفات و اذا ركع ربض؛ رو به راست و چپ گردانيدن و چون ركوع كند خود را مانند گوسفند به زمين اندازد (يعني بعد از ركوع نايستد و به همان حال به سجده رود.»12
قرآن كريم ميفرمايد: «فويل للمصلّين الّذين هُم عن صلوتهم ساهون؛13 پس واي بر نمازگزاراني كه از آن غافلند.»
«ساهون» آنانند كه از اصل نماز غافلند، توجّهي به آن ندارند، گاه آن را نميخوانند، گاه در آخر وقت ميخوانند. قرآن كريم ميگويد اين مسأله در ضعف اعتقاد ديني او ريشه دارد. گفتني است كه «سهو» و «اشتباه» در نماز مورد نظر آيه نيست، زيرا اگر چنين بود، ميفرمود: «في صلوتهم» در نمازشان نه «عنصلوتهم» از نمازشان. يونس بن عمّار از حضرت امام صادق(ع) پرسيد: مقصود از سهو همان وسوسه شيطان است؟ حضرت فرمود: «لاكل احد يصيبه هذا ولكن ان يغفلها و يدع ان يصلّي في اوّل وقتها؛14 نه هر كس مبتلا به وسوسه ميشود بلكه مقصود آن است كه از اصل نماز غفلت كند و در اوّل وقت نخواند.» امام صادق(ع) در روايتي فرمود: «تأخير الصلوة عن اوّل وقتها لغير عذر؛15 مقصود از سهو بدون عذر نماز را از اوّل وقت تأخير انداختن است».
در روايتي از حضرت امام علي(ع) ميخوانيم:
«ليس عملٌ احبّ الي الله عزّوجلّ من الصّلوة فلايشغلنّكم عن أوقاتها شيءٌ من امور الدّنيا فانّ الله عزّوجلّ ذمّ اقواما فقال الّذين هم عن صلاتهم ساهون يعني انهم غافلون استهانوا باوقاتها؛16 هيچ كاري نزد خداوند محبوتتر از نماز نيست، پس نبايد در وقت نماز هيچ يك از امور دنيا شما را مشغول از نماز سازد كه خداوند گروهي را كه از نماز سهو ميكنند نكوهش كرده است و مقصود اين است كه اينها غفلت از نماز داشته، حريم وقت نماز را نگه نميدارند».
علاوه بر توجه به اصل نماز بايد در نماز نيز انسان به اين نكته توجّه داشته باشد كه در مقابل حضرت حقّ ايستاده با او سخن ميگويد، بايد تمام وجود خويش را به اين ميهماني ببرد تا شيطان جرأت زمينهسازي براي خروج از اين ميهماني را فراهم نسازد.
«يا ايّها الّذين آمنوا لاتقربوا الصّلوة و انتم سكاري حتّي تعلموا ما تقولون...؛17 اي كساني كه ايمان آوردهايد، در حالي كه مست هستيد به نماز نزديك نشويد تا بدانيد چه ميگوييد...».
ظاهر آيه روشن است و نياز به توضيح ندارد كه مقصود، نهي از نماز در حال مستي است لكن از تعليل «حتي تعلموا ما تقولون» ميتوان اين معنا را برداشت كرد: نماز مطلوب آن است كه انسان با عنايت و توجّه نماز بخواند، بداند كه چه ميگويد و با كه سخن ميگويد. مؤيّد اين برداشت روايت امام باقر(ع) است كه فرمود: در حالتي كه كسل هستيد يا چرت آلود يا سنگين، مشغول نماز نشويد، زيرا خداوند مؤمنان را از نماز خواندن در حال مستي نهي كرده است.18
از مصاديق اقامه نماز به جاي آوردن نماز با خشوع آن است.
«قد افلح المؤمنون الّذين هم في صلاتهم خاشعون؛19 به تحقيق مؤمنان رستگار شدند آنها كه در نمازشان خشوع دارند».
خشوع به معناي تواضع و ادب جسمي و روحي است كه در برابر شخص بزرگ يا حقيقت مهمّي در انسان پيدا ميشود و آثارش در بدن ظاهر ميگردد. فيومي گويد: «خشع خشوعا اذا خضع و خشع في صلاته و دعائه اقبل بقلبه علي ذلك و هو مأخوذ من خشعت الارض اذا سكنت و اطمأنّت؛20 خشوع به معناي تواضع است و خشوع در نماز و دعا به معناي اقبال قلبي بر آن است و اين واژه برگرفته از سكون و اطمئنان است، آن چنان كه براي سكون زمين واژه خشوع به كار رفته و ميگويند: «خشعت الارض». خشوع در نماز؛ يعني جسم و روح را در نماز به ديدار خداوند بردن و انقطاع از غير او آن چنان كه برگزيدگان خداوند پيامبر و آل ـ عليهم السلام ـ چنين بودند. اولين فرودگاه اين خشوع روح است كه بر جسم نيز اثر ميگذارد؛ يعني آن كس كه در نماز خشوع دارد در حال نماز اعضا و جوارح او نيز آرام بوده، پيوسته بازي با ريش و صورت ندارد! در حديثي ميخوانيم كه پيامبر(ص) مردي را ديد كه در حال نماز با ريش خود بازي ميكند فرمود: «اما انه لو خشع قلبه لخشعت جوارحه؛21 اگر او در قلبش خشوع بود، اعضاي بدنش نيز خاشع ميشد».
از مصاديق اقامه نماز «دوام نماز» است.
در سوره معارج پس از آن كه خداوند برخي صفات ناشايست انسانها را مورد تذكّر قرار ميدهد، اوصاف شايسته آنها را هم ذكر ميكند كه از جمله آن: «الاّ المصلّين الّذين هم علي صلاتهم دائمون؛22 مگر نمازگزاراني كه بر نماز خود تداوم دارند». ظاهر آيه دوام است؛ يعني هم به وقت نماز ميخوانند و هم هميشه نماز ميخوانند، اين گونه نيست كه نماز خواندن آنها مقطعي باشد و چنين نمازي است كه اگر جزو برنامه زندگي شد و با حدود آن به جاي آورده شد انسان را از فحشا و منكر باز ميدارد. و اصولاً برنامههاي تربيتي جز با تداوم كارآيي لازم را ندارند، لذا در حديثي از پيغمبر اكرم(ص) ميخوانيم: «انّ احبّ الأعمال الي اللّه مادام و ان قلّ؛23 محبوبترين اعمال نزد خداوند كاري است كه انسان بر آن مداومت داشته باشد هر چند كم باشد». هـ ـ گسترش و مطرح كردن نماز در جامعه
بدون ترديد از مصاديق «اقامه نماز» گسترش و مطرح كردن نماز در جامعه است (نه تنها مصداق). پيش از اين، مصاديق اقامه نماز در بُعد فردي مورد توجه قرار گرفت و اينك آن را از بُعد اجتماعي مورد بررسي قرار ميدهيم.
قرآن كريم ميفرمايد از ويژگيهاي ياران خداوند آن است كه: «الّذين ان مكنّاهم في الأرض اقاموا الصّلوة و آتوا الزّكاة و امروا بالمعروف و نهوا عن المنكر و للّه عاقبة الأمور؛24 آنها كساني هستند كه هرگاه در زمين به آنها قدرت بخشيديم، نماز را برپا ميدارند و زكات را ادا ميكنند و امر به معروف و نهي از منكر مينمايند».
از اين آيه شريفه به قرينه واژه تمكين (كه به معناي فراهم ساختن وسائل و ابزار كار است؛ اعم از آلات و ادوات لازم يا علم و آگاهي كافي و توان و نيروي جسمي) ميتوان استفاده كرد كه مردان خدا از قدرت خود در جهت اقامه نماز استفاده ميكنند، علاوه بر آن كه خود اهل اقامه نمازاند، بر مطرح كردن آن در جامعه تلاش ميكنند.
با مصاديق پنجگانه فوق ميتوان معناي وسيع «اقامه نماز» را در قرآن دريافت. بحث پيرامون اولين وظيفه در قبال نماز؛ يعني «اقامه نماز» را با كلامي از شهيد علاّمه آية الله مطهّري به پايان ميبرم:
«به پا داشتن نماز آن است كه حق نماز ادا شود؛ يعني نماز به صورت يك پيكر بيروح انجام نگردد، بلكه نمازي باشد كه واقعا بنده را متوجه خالق و آفريننده خويش سازد و اين است معني ذكرالله كه در آيه شريفه 14 سوره طه بدان اشاره شده:«اقمالصلوة لذكري» ياد خدا بودن مساوي است با فراموش كردن غير خدا؛ اگر انسان ولو مدت كوتاهي با خداوند در راز و نياز باشد و از او استمداد جويد و او را ثنا گويد، او را به الله بودن، ربّ بودن، رحمان بودن، رحيم بودن، احد بودن، صمد بودن، لم يلد و لم يولد و لميكن له كفوا احد بودن توصيف كند، عاليترين تأثيرها در نفس او گذاشته ميشود و روح انسان آن چنان ساخته ميشود كه مذهب اسلام ميخواهد و بدون چنين برنامهاي امكانپذير نيست».25
ديگر وظيفه مؤمنان در قبال نماز پاسداشت حريم نماز است؛ نيكوداشت نماز جايگاه ويژهاي در زندگي براي آن قائل بودن، به جاي آوردن آن با آداب واجب و مستحب از مصاديق آن است. نگهداريِ حريم نماز نقطه مقابل استخفاف است؛ يعني سبك شمردن نماز و شأن و منزلتي براي آن نديدن! كه امام صادق(ع) فرمود: «اِنّ شفاعتنا لنتنال مستخفّا بالصلوة».26 كه ترجمه آن اين دو بيت است:
تا شيعه او به لوح دل بنگارد گويم ز امام صادق اين طرفه حديث هر كس كه نماز را سبك بشمارد فرمود كه بر شفاعت ما نرسد قرآن كريم از اين «حريم نگهداري»، تعبير به حفظ كرده است:
«حافظوا علي الصّلوات والصّلوة الوسطي...؛ 27
در انجام همه نمازها و نماز وسطي كوشا و مراقب باشيد». در اين آيه بر مراقبت همه نمازها، به ويژه نماز وسطي تأكيد شده است. اين كه «صلوةوسطي» كدام است؟ اقوال گوناگوني بين مفسّران هست،28 نماز ظهر، نماز عصر، نماز مغرب، نماز عشا، نماز صبح، نماز جمعه، نماز شب، نماز وتر و... اينها برخي از اقوالي است كه در مصداق «صلوة وسطي» گفته شده است، ولي با توجّه به شأن نزول آيه بعيد نيست كه مقصود از آن نماز ظهر باشد. در شأن نزول آيه آمده است: جمعي از منافقان به بهانه گرمي هوا در نماز جماعت ظهر شركت نميكردند و اين سبب شده بود كه از جمعيّت نماز جماعت پيامبر(ص) كاسته شود تا جايي كه گاه پشت سر پيامبر يك صف يا دو صف بيشتر نبود. آيه شريفه تذكّر به مؤمنان است كه حريم نماز را نگهداريد و با ترك جماعت حريم اين عبادت بزرگ را نشكنيد.29
در سه آيه از قرآن نيز «محافظت بر نماز» از ويژگيهاي مؤمنان شمرده شده است:
«والّذين هم علي صلواتهم يحافظون؛30 مؤمنان كسانياند كه بر نمازهاي خويش مراقباند».
راغب در معناي حفظ گويد: «ثمّ يستعمل في كلّ تفقّد و تعهّد و رعاية...».31
اين واژه در مورد تفقّد، پيمان داري و مراقبت به كار ميرود.
انسان در زندگي مادّي بدون ترديد در تنگنا قرار ميگيرد، امكانات و توان انسان محدود است و مشكلات بسيار، بدون پشتوانه نميتوان زندگي كرد. آنان كه مادّي ميانديشند، فقط به پشتوانههاي مادّي فكر ميكنند، ولي آنان كه الهي فكر ميكنند پيوسته با پشتوانههاي معنوي خود را از بن بست ميرهانند. از اين دست پشتوانهها نماز است. نماز، جلوه برجسته ياد خداست و «دل آرام گيرد ز ياد خداي «الا بذكر الله تطمئنّ القلوب».32
«واستعينوا بالصّبر والصّلوة و انّها لكبيرة الاّ علي الخاشعين؛33 از صبر و نماز ياري جوييد (و با استقامت و كنترل هوسهاي دروني و توجّه به پروردگار نيرو بگيريد) و اين كار جز براي خاشعان سنگين است». بر اين اساس است كه در روايات فراواني آمده است كه وقتي پيامبر(ص) يا امام علي(ع) با مشكلي رو به رو ميشدند به نماز روي ميآوردند.34 امام صادق(ع) فرمود: مستند اين كار همين آيه شريفه است.35
از حضرت امام صادق(ع) نقل شده است كه فرمود: چه مانعي دارد وقتي كه با
غمي از غمهاي دنيا رو به رو ميشويد وضو گرفته به مسجد برويد، دو ركعت نماز بخوانيد و در نماز دعا كنيد، زيرا خداوند دستور داده: «واستعينوا بالصّبر والصّلوة».36
و بيترديد استوارترين پشتوانه در زندگي همين است و بس، ديگر پشتوانهها سست است و غير قابل اعتماد:
«مثل الّذين اتّخذوا من دون الله اولياء كمثل العنكبوت اتّخذت بيتا و انّ اوهن البيوت لبيت العنكبوت لو كانوا يعلمون؛37
كساني كه غير از خدا را اوليا خود برگزيدند، همچون عنكبوتاند كه خانهاي براي خود انتخاب كرده و سستترين خانهها خانه عنكبوت است؛ اگر ميدانستند!»
«هر حيوان و حشرهاي براي خود خانه و لانهاي دارد امّا هيچ يك از اين خانهها به سستي خانه عنكبوت نيست. اصولاً خانه بايد ديوار، سقف، و دري داشته باشد و صاحب آن را از حوادث حفظ كند، طعمه و غذا و نيازهاي او را در خود نگه دارد، بعضي خانهها سقف ندارند، اما لااقل ديواري دارند يا اگر ديوار ندارند سقف دارند، اما لانه عنكبوت كه از تعدادي تارهاي بسيار نازك ساخته شده نه ديواري دارد، نه سقفي، نه حياطي و نه دري. اينها همه از يك سو.
از سوي ديگر مصالح آن به قدري سست و بيدوام است كه در برابر هيچ حادثهاي مقاومت نميكند، اگر نسيم ملايمي بوزد تار و پودش را درهم ميريزد. اگر چند قطره باران بر آن ببارد آن را متلاشي ميكند. كمترين شعله آتش به آن برسد، نابودش ميسازد، حتي اگر گرد و غبار بر آن بنشيند، پاره پاره ميشود و از سقف خانه آويزان ميگردد. معبودهاي دروغين اين گروه نه سودي دارد و نه زياني نه مشكلي را حل ميكند و نه در روز بيچارگي پناهگاه كسي هستند».38
آري فقط او پناهگاه است و بس!
ديگر وظيفه در قبال نماز «امر» به آن است. امر به معروف از فرايض بزرگ مكتب ماست و برترين معروفها نماز است. معروفي كه اگر در جامعه آن گونه كه دين خواسته مطرح باشد، ريشه بسياري از منكرات خشكانده ميشود از ويژگيهاي مردان خدا آن است كه «امر» به نماز دارند. قرآن كريم در مورد حضرت اسماعيل صادق الوعد (كه اين غير از اسماعيل فرزند حضرت ابراهيم است39) ميفرمايد:
«... و كان يأمر اهله بالصّلوة والزّكوة...؛40 و اين پيامبر پيوسته خاندان خود را امر به نماز و زكات ميكرد...».
و در مورد ديگر خطاب به پيامبر(ص) ميخوانيم:
«و أمر اهلك بالصّلوة واصطبر عليها...؛41 و خانواده خود را به نماز دستور ده و بر انجام آن شكيبا باش...».
در اين دو آيه بر «امرِ» اهل به نماز تأكيد ويژه است، چرا كه اصلاح بنيان خانواده زيربناي ساير اصلاحات است. اگر خانوادهها، الهي شدند جامعه الهي خواهد شد. بر اين اساس است كه در دو آيه فوق سخن از امر كردن خانواده به نماز است و اين در حقيقت راهي برجسته براي نجات خانواده از آتش است همان كه در آيه شش سوره تحريم آمده است:
«يا ايّها الّذين آمنوا قوا أنفسكم و اهليكم نارا وقودها النّاس والحجارة...؛ اي كساني كه ايمان آوردهايد خود و خانواده خويش را از آتشي كه هيزم آن انسانها و سنگهاست نگه داريد».
از اين آيه ميتوان رسالت سنگين پدر و مادر را در تربيت معنوي فرزندان استفاده كرد.
در روايتي از پيامبر گرامي اسلام ميخوانيم:
«ألا كلّكم راع و كلّكم مسؤول عن رعيته فالأمير علي النّاس راع و هو مسؤول عن رعيّته والرجل راع علي اهل بيته و هو مسؤول عنهم فالمرئة راعية علي اهل بيت بعلها و ولده و هي مسؤولة عنهم الا فكلّكم راع و كلّكم مسؤول عن رعيته؛42 بدانيد همه شما نگهبانيد و همه در برابر كساني كه مأمور نگهباني آنها هستيد مسؤوليد. امير و رئيس حكومت اسلامي نگهبان مردم است و در برابر آنها مسؤول است مرد نگهبان خانواده خويش است و در مقابل آنها مسؤول، زن نيز نگهبان خانواده شوهر و فرزندان است و در برابر آنها مسؤول ميباشد. بدانيد همه شما نگهبانيد و همه شما در برابر كساني كه مأمور نگهباني آنها هستيد مسؤوليد».
اينها برخي از وظايفي بود كه ما در قبال نماز ـ اين امانت بزرگ الهي ـ داريم اميد كه امانتداري شايسته باشيم و در انجام وظايف خويش كوتاهي نكنيم.
1 ) ابراهيم (14) آيه40.
2 ) طه (20) آيه14.
3 ) بقره (2) آيه 45.
4 ) از جمله بقره(2) آيه 83 و مائده(5) آيه 12 و... .
5 ) اين برداشت در مواردي از تفسير ارزشمند الميزان آمده است. از جمله ج9، ص328؛ ج15، ص127 و ج15، ص340، (چاپ بيروت).
6 ) بقره(2) آيه 3؛ انفال(8)، آيه 3؛ رعد(13) آيه22؛ لقمان(31) آيه3 و حج (22) آيه35 و... .
7 ) توبه (9) آيه5.
8 ) همان، آيه11.
9 ) المفردات في غريب القرآن، ص418، (كتابفروشي مرتضوي تهران).
10 ) نساء (4) آيه 142.
11 ) توبه (9) آيه 54.
12 ) اصول كافي، جلد دوّم، ص396 (باب ضعة النفاق والمنافق حديث3).
13 ) ماعون (107) آيه 4 و 5.
14 ) مجمع البيان، ج10، ص548 و كنزالدقائق، ج15، ص498 (با تصحيح حاج آقا مجتبي عراقي).
15 ) تفسير القمي، ج2، ص444 و كنز الدقائق، ج15، ص497.
16 ) الخصال، ج2، ص621. (حديث اربعمأة) و كنزالدقائق، ج15، ص497.
17 ) نساء (4) آيه43.
18 ) علل الشرائع، ج2، ص47 و كنزالدقائق، ج2، ص446.
19 ) مؤمنين (23) آيه 2.
20 ) المصباح المنير، ص170.
21 ) مجمع البيان، ج7، ص99؛ انوار التنزيل بيضاوي، ج3، ص159 و كنزالدقائق،، ج7، ص559.
22 ) معارج (70) آيه22.
23 ) اصول كافي، ج2، ص82، (چاپ آخوندي).
24 ) حج (22) آيه 41.
25 ) آشنايي با قرآن، سورههاي حمد و بقره، ص67 و 68.
26 ) بحارالانوار، ج82، ص235.
27 ) بقره (2) آيه 238.
28 ) در تفسير مجمع البيان شش قول، در تفسير فخر رازي هفت قول، در تفسير قرطبي ده قول، در تفسير روح المعاني سيزده قول نقل شده است!!
29 ) تفسير مجمع البيان، ج1 ـ 2، ص342.
36 ) تفسير مجمع البيان، ج1 ـ 2، ص217.
30 ) انعام (6) آيه 92؛ معارج(70) آيه34 و مؤمنون(23) آيه9.
34 ) مجمع البيان، ج1 ـ 2، ص217.
37 ) عنكبوت ( 29) آيه 41.
3 ) مريم(19)، آيه31.
35 ) فروع كافي، ج3، ص480.
38 ) تفسير نمونه، ج16، ص277 و 288.
32 ) رعد (13) آيه28.
31 ) المفردات في غريب القرآن، ص124.
39 ) تفسير البرهان، ج3، ص15.
42 ) مجموعه ورّام، ج1، ص6.
40 ) مريم (19) آيه 55.
41 ) طه (20) آيه 132.