در سومين فراز از دعاى امام عصر(عج) سخن از دورى از گناه و ترك آن آمده آنجا كه مىخوانيم: «توفيق الطّاعة و بعد المعصية؛ خدايا توفيق اطاعت و دورى از گناه را به من عنايت فرما.»
واژه دورى از گناه همان تقوا و پرهيزكارى و مراقبت در ترك هرگونه گناه و نافرمانى خدا است. مسأله دورى از گناه از عوامل مهم ريشهاى و كليدى براى هدايت و رهروى در راه كمالات است، چرا كه گناه يك آسيب و آفت خطرناك و سرنوشت برانداز براى هلاكت و گمراهى و سقوط در درّه هولناك عذاب الهى است. براى روشن شدن اين مطلب، نظر شما را به چند مثال جلب مىكنم:
1ـ انسانى كه از نظر جسمى بيمار مىشود، نزد طبيب براى معالجه مىرود، طبيب به طور كلى در بازگرداندن سلامتى به بيمار، دو برنامه دارد: 1ـ برنامه بهداشت و پيشگيرى 2ـ برنامه درمان و به عبارت ديگر پزشك در علاج خود داراى دو دستور منفى و مثبت است، در مورد برنامه منفى مىگويد: بايد از اين چند موضوع پرهيز كنى، و اگر قبلاً نيز پرهيز مىكردى گرفتار بيمارى نمىشدى، و در برنامه مثبت مىگويد: از اين چند مورد دارو (از قرص، و شربت و آمپول و...) بايد استفاده كنى، و طبق دستور تنظيم شده رفتار نمايى، تا درمانيابى. در اين برنامه، قطعاً مسأله پيشگيرى و پرهيز مهمتر و آسانتر و كم هزينهتر از برنامه مثبت و درمان (داروها) است، حتى ممكن است بيمار بر اثر ادامه پرهيز بى آنكه دارو مصرف كند، سلامتى خود را بازيابد.
2ـ درختى را در نظر بگيريد،براى رشد و به ثمر رسيدن آن نياز به فراهم شدن عوامل كمال مانند: نور، حرارت، غذا(كود)، آب و هواى آزاد است، با ايجاد اين عوامل به طور طبيعى و سريع رشد نموده و به رشد و كمال خود ادامه مىدهد. ولى آيا همين آمادگى كافى است، قطعاً نه، بلكه بايد از عوامل ضد تكامل مانند آفتهاى مختلف گياهى نيز جلوگيرى و پيشگيرى شود، و گرنه آن آفتها تار و پود گياه را مىخورند، و آن را درهم مىشكنند و از درون متلاشى مىسازند. در انسان نيز در رابطه با كمالات و رشد معنوى نياز به فراهم شدن عوامل تكامل مانند: علم،ايمان،عمل صالح و رابطه عرفانى و تنگاتنگ با خدا است. ولى همين آمادگى كافى نيست، بلكه بايد از هرگونه عوامل ضد تكامل، يعنى آفتهاى گناه دورى كرد، و با سپر تقوا و دژ نيروى ملكوتى ضدگناه، از نفوذ هرگونه گناه به طور قاطع جلوگيرى نمود. وگرنه همان گناه همانند آفتهاى گياه در اين مثال، تار و پود معنويت انسان را مىخورد، و انسان را بىمحتوا و بى هويت نموده و در پرتگاه هلاكت و سقوط قرار مىدهد.
بر همين اساس مىبينيم در دعاى فوق، امام عصر(عج) به ما آموخته كه از گناه فاصله بگيريم و دورى كنيم، و اين تعبير از تعبير ترك گناه، رساتر و پرمعنىتر است، چرا كه مسأله دورى از گناه دامنه وسيعتر و عميقتر دارد، و پيام آور آن است كه گناهان، و اقسام آنها و زمينهها و عوامل و آثار شوم آنها را بشناسيم، خود را در مبارزه و ستيز با گناه به گونهاى بسازيم كه از آن متنفّر شده و فرار كنيم و فاصله قاطع بگيريم، چنان كه خداوند در قرآن مىفرمايد: «ففرّوا الى اللّه انّى لكم منه نذيرٌ مبينٌ؛(1) پس (از هرگونه گناه و انحراف) به سوى خدا فرار كنيد، كه من از سوى او براى شما هشدار دهنده هستم.» در قرآن در مورد بعضى از گناهان تعبيراتى مانند: اجتناب از گناه، نزديك نشدن به گناه شده كه بيانگر شدت مراقبت براى حفظ خود از گناه است، مثلاً مىفرمايد: «واجتنبوا الطّاغوت؛(2) از طاغوت دورى كنيد.» و يا مىفرمايد: «ولاتقربوا الفواحش ماظهر منها و ما بطن؛(3) به كارهاى زشت خواه آشكار و خواه پنهان نزديك نشويد.» و يا مىفرمايد: «ولاتقربوا مال اليتيم؛به مال يتيم (براى حيف و ميل آن) نزديك نشويد.» و يا مىفرمايد: «ففروا الى اللّه؛(4) از گناهان به سوى خدا فرار كنيد.» تعبير به فرار بيانگر آن است كه لحظهاى غفلت نكنيد، بلكه بى درنگ و سريع از گناه فاصله بگيريد.
اين تعبيرات يك نوع آژير خطر است، چرا كه انجام ندادن و نزديك نشدن، نشانگر دو نوع خطر است، مثلاً در مورد نفت مىگوييم كبريت به آن نزنيد، ولى در مورد بنزين مىگوييم كبريت را نزديك آن نبريد كه فاجعه مىآفريند. موضوع دورى از گناه (بعد المعصيه) بيانگر آن است كه عصيان و نافرمانى خدا چنان وسوسه انگيز است كه نزديك شدن به پرتگاه آن ممكن است انسان را در پرتگاه خطرناك قرار دهد، بنابراين بايد به عوامل زمينه ساز و سوق دهنده به سوى گناه مانند محيط فاسد و آلوده، و غذاى حرام و دوست نامناسب و...كه لغزندگى شديدى براى سقوط در درّه گناه دارند دورى نمود. تا آنجا كه اميرمؤمنان على(ع) فرمود: «من كان يؤمن باللّه و اليوم الآخر فلايقوم مكان ريبةٍ؛(5) كسى كه ايمان به خدا و روز قيامت دارد، در مكانى كه موجب تهمت و شك او مىشود نمىايستد.» و امام صادق(ع) فرمود: «انسانى كه به خدا و قيامت ايمان دارد در مجلسى كه امامى را سرزنش كنند، يا مؤمنى را عيبجويى نمايند نمىنشيند.»(6)
و نيز در رابطه با دورى از گناه، در گفتار بسيارى از پيامبر(ص) و امامان(ع) تعبير به هجرت و «اياك و اياكم» كه بيانگر شدت پرهيز و دورى از گناه است. و نيز تعبير به «احذر و احذروا» شده كه به معنى هشدار و هراس شديد از گناه است، تا مبادا انسان با نزديك شدن به آن مبتلا گردد.
چنان كه با نگاه به گفتار امام على(ع) (كه در غررالحكم، جلد اول) آمده اين تعبيرات را به طور مكرر مىبينيم مثلاً مىفرمايد: «اياك و النّميمة فانّها تزرع الضّغينة و تبعّد عن اللّه و النّاس؛(7) از سخن چينى، به شدت دورى كن، چرا كه باعث كينه توزى و دورى از خدا و خلق مىشود.» يا مىفرمايد: «احذر فحش القول و الكذب، فانّهما يزريان بالقائل؛ از زشت گويى و دروغ بترس و برحذر باش، چرا كه اين دو، گويندهاش را معيوب مىسازد.»
و امام باقر(ع) در ضمن گفتارى فرمود: «والمهاجر من هجر السّيئات؛(8) مهاجر و فاصله گيرنده كسى است كه از گناهان فاصله بگيرد.»
اين تعبيرات و شبيه آنها حاكى از آن است كه خطر گناه، خطر بسيار شديد و ويران گر است، و انسان بايد با قاطعيت از آن فاصله بگيرد، وگرنه سيه بخت دو سرا خواهد شد.
جالب اين كه در سخنى از رسول خدا(ص) مسأله دورى و تنفّر و ترس از گناه چنين آمده كه آن حضرت در ميان پندهاى خود به ابوذر فرمود: «انّ المؤمن ليرى ذنبه كانّه تحت صخرةٍ يخاف ان تقع عليه، و انّ الكافر ليرى ذنبه كانّه ذبابٌ مرّ على انفه؛(9) انسان با ايمان نسبت به گناه خود، به گونهاى برخورد مىكند و مىترسد كه گويى در زير سنگ بسيار سنگينى در سختى قرار گرفته و هرلحظه ترس آن را دارد كه آن سنگ بر روى او بيفتد و او را به هلاكت برساند، ولى كافر گناه را همچون مگسى مىپندارد كه از كنار بينيش عبور مىنمايد.» نكته قابل توجه اين كه يكى از عوامل زمينه ساز براى انجام گناه، رضايت به آن است كه موجب سوق دادن نيت و عمل به سوى گناه مىشود، اسلام براى دورى از گناه، رضايت به آن را نيز گناه شمرده، گرچه سالها از انجام گناهى گذشته باشد، در اين راستا رسول خدا(ص) فرمود: «هرگاه گناهى پديد آيد، كسى كه در كنار گناه ناظر و حاضر است ولى از آن متنفّر مىباشد، مانند كسى است كه از آن غايب است، ولى كسى كه از گناه غايب است اما به انجام آن خشنود است، مانند كسى است كه در انجام آن حاضر و شريك مىباشد.»(10) و در زيارتنامه امام حسين(ع) آمده: «لعن اللّه امّة سمعت بذلك فرضيت به؛ خدا لعنت كند امّتى را كه ماجراى كربلا را شنيد و به ظلمهاى آن نسبت به امام حسين(ع) و يارانش راضى شد.»
آخرين سخن در اين راستا اين كه در تحقيق و ريشهيابى چنين به دست مىآيد كه عامل اصلى براى سوق دادن انسانها به سوى گناه، شيطان است، او است كه با القائات خود، روح انسان را به نفس امّاره تبديل مىكند، و نفس امّاره نيز انسان را به سوى گناهان مىكشاند، پس بايد با جهاد اكبر به جنگ شيطان رفت، بهترين راه براى نبرد با شيطان، تحصيل فضايل است كه مىتوان به يارى فضايل كه لشگر نيرومند عقل هستند، لشگر شيطان را مغلوب كرد، در اين راستا نظر شما را به اين سخن جالب پيامبر(ص) جلب مىكنيم، آن حضرت به ياران فرمود: «آيا مىخواهيد شما را به چيزى خبر دهم كه اگر به آن عمل كنيد، شيطان از شما مانند دورى مغرب از مشرق دور مىگردد؟» پاسخ دادند. آرى، فرمود: «روزه روى شيطان را سياه مىكند، صدقه كمرش را مىشكند، دوستى براى خدا و تقويت با عمل صالح، پشتيبانش را متلاشى مىنمايد، استغفار، شاهرگش را قطع مىكند.»(11)
نتيجه اين كه شيطان شكنى باعث دورى بسيار از گناه، و تنفّر شديد از معصيت خواهد شد.
اين مطالب بيانگر آن است كه بايد از ابعاد مختلف با گناه فاصله گرفت و از آن به شدت دورى نمود. و حتى فضاى ذهن را از هرگونه تمايل به آن پاك سازى كرد.
نكته جالب ديگر در رابطه با ترك گناه، مسألهاى است كه علماى اخلاق براى پيمودن راه سير و سلوك عرفانى و اخلاقى بيان كردهاند كه خلاصهاش چنين است: هرگاه مؤمن تصميم بر ترك گناه گرفت، روح و روانش را از آلودگى گناه خالى نموده و به مقام تخليه رسيده است. سپس اگر روح و روان پاكش را با زيورهاى فضايل اخلاقى بيارايد به مقام تحليه و آراستگى رسيده، و اگر از اين مرحله نيز بالا رفت و دل و روح خود را آينه جمال الهى نمود، عظمت خدا در او تجلّى مىكند، و او به مقام مظهريت مىرسد كه عالىترين درجه عرفان و اخلاق است. به اين ترتيب پايه نخست اين مقام عالى و ملكوتى، دورى از گناه است.
بر همين اساس وقتى كه پيامبر(ص) در آخرين جمعه ماه شعبان، در مسجد النّبى در مدينه خطبهاى در شأن ماه رمضان القاء فرمود، و پاداش چند برابر اعمال نيك در اين ماه را گوشزد كرد، و حتى فرمود: «تلاوت يك آيه در اين ماه معادل تلاوت همه آيات قرآن پاداش دارد» در قسمت پايانى خطبه، حضرت على(ع) پرسيد: «برترين عمل در اين ماه چيست؟» پيامبر(ص) در پاسخ فرمود: «افضل الاعمال فى هذا الشّهر الورع عن محارم اللّه؛ برترين كارها در اين ماه، پرهيز و دورى از حرام و معصيت خدا است.»(12)
مقام تقوا و دورى از گناه در درجهاى است كه از نظر قرآن قبولى و كمال هرگونه عمل نيك بستگى به دورى از گناه دارد، وگرنه كارهاى نيك در كنار گناه، بى خاصيت خواهد شد، و مانند علف هرزههايى است كه مانع رشد و به ثمر رسيدن گياهان مفيد و پرثمر مىشود، بايد آن علفها را وجين كرد تا آن گياهان مفيد به رشد و نمو كافى برسند. آرى در آيه نهم مائده قرآن مىخوانيم: «انّما يتقبّل اللّه من المتّقين؛قطعاً خداوند كارهاى نيك را از افراد پاك و پرهيزكار از گناه مىپذيرد.»
و حتى قرآن براى كسى مفيد و راهنماى كامل است كه او تصميم بر تقوا و دورى از گناه گرفته باشد، چنان كه اين مطلب در آيه 2 سوره بقره تصريح شده است. چرا كه دورى از گناه، بر كيفيت كارهاى نيك مىافزايد، و آنچه كه موجب پاداشهاى عظيم است كيفيت است نه كميت تنها.
نكته قابل توجه در مورد دورى از گناه اين كه بايد عوامل و ريشههاى گناه را شناخت و آنها را از محيط زندگى خود ريشه كن نمود، و مىدانيم كه طغيان نفس موجب گناهان است، و اين طغيان بر اثر القائات شيطان ايجاد مىشود، پس بايد شيطانشناسى، و عوامل و وسائل غلبه بر شيطان را مورد توجه جدى خود قرار دهيم، تا بتوانيم از گناه فاصله بگيريم، بر همين اساس از امام صادق(ع) و او از پدرانش از رسول خدا(ص) روايت مىكند كه آن حضرت روزى به اصحاب خود فرمود: «آيا مىخواهيد شما را به چيزى خبر دهم كه شما را همانند دورى مغرب از مشرق، از شيطان دور سازد؟» ياران گفتند: آرى. فرمود: «روزه گرفتن روى شيطان را سياه مىكند، و صدقه كمر شيطان را مىشكند، و دوستى براى خدا، و استمداد از عمل صالح، پشت و پشتوانه شيطان را قطع مىكند، و استغفار شاهرگ شيطان را مىبرد، و براى هر چيزى زكاة و عامل پاك سازى است، پاك سازى بدن، روزه است.»(13)
در قرآن بسيار از تقوا و دورى از گناه، سخن به ميان آمده، و گاهى با بيان مجازات سخت مجرمان و اهل گناه، و زمانى با بيان آثار درخشان دورى از گناه، با تعبيرهاى گوناگون كه به بعضى از آنها قبلاً اشاره شد انسانها را به سوى تنفّر از گناه فراخوانده است، از جمله در سوره شمس نود و يكمين سوره قرآن، يازده سوگند ياد نموده براى اين مطلب كه: «قد افلح من زكّاها ـ و قد خاب من دسّاها؛(14)كه قطعاً هر كس روح و روانش را با دورى از گناه، پاك نموده رستگار شده است، و آن كس كه روح و روانش را با گناه آلوده نموده، نوميد و محروم و تيره بخت گشته است.»
قابل توجه اين كه واژه معصيت كه در دعاى مورد بحث آمده(و بعد المعصية) در اصل به معنى عصيان و سرپيچى و خروج از فرمان خدا است كه انسان را از مرز بندگى خدا خارج مىسازد، و تحت سيطره شيطان قرار داده و عامل گناهان مىشود، اين واژه با تعبيرات گوناگون 33 بار در قرآن آمده است. از جمله مىفرمايد: «و من يعص اللّه و رسوله فقد ضلّ ضلالاً مبيناً؛(15) و هر كس نافرمانى خدا و رسولش كند، دچار گمراهى آشكارى شده است.» و در مورد ديگر مىفرمايد: «و من يعض اللّه و رسوله فانّ له نار جهنّم خالدين فيها؛(16) و هر كس نافرمانى خدا و رسولش كند، آتش دوزخ از آن او است و جاودانه در آن مىماند.» و در مورد كيفر در بدرى و ذلّت و خوارى يهوديان مىفرمايد: «ذلك بما عصوا و كانو يعتدون؛(17) اين كيفرهاى شديد براى يهوديان از آن جهت است كه معصيت خدا نموده و به حدود قوانين الهى تجاوز نمودند.»
اين تعبيرات بيانگر آن است كه قرآن با هشدارهاى مكرر، پيروان خود را به دورى از گناه و پرهيز از سرپيچى از فرمان خدا، و نجات از بازتاب شوم و سخت گناه فرا مىخواند، و گناه را آفت ويرانگر و عامل بلاها و عذابهاى دنيا و آخرت مىداند.
يكى از عواملى كه انسان را به سوى گناه سوق مىدهد، كوچك شمردن گناه است، و گاهى با تقسيم گناه به صغيره و كبيره، بعضى را فريب مىدهد كه پس ارتكاب گناهان صغيره چندان مهم نيست، غافل از آن كه گناه به معنى فرمان خدا را زير پا گذاشتن و فرمان شيطان را روى چشم نهادن است، و چنين كارى بسيار بزرگ و خطرناك است، و مسأله صغيره و كبيره امرى نسبى است، يعنى بعضى از گناهان نسبت به بعضى ديگر كوچكترند، و گرنه هر گناهى ذاتاً بزرگ و خطير است و حتماً بايد از آن دورى جست. وانگهى كوچك شمردن گناه موجب تبديل آن به گناه بزرگ مىشود. چرا كه به عنوان مثال اگر كسى سنگى به سوى ما پرتاب كرد، ولى بعداً پشيمان شد و عذرخواهى كرد، شايسته است كه او را ببخشيم، ولى اگر سنگ ريزهاى به ما بزند، و در مقابل اعتراض بگويد اين كه چيزى نيست، بى خيالش. او را نمىبخشيم، زيرا اين كار از روح استكبارى او پرده بر مىدارد، و بيانگر آن است كه او گناهش را كوچك مىشمرد، از اين رو اميرمؤمنان على(ع) فرمود: «اشدّ الذّنوب ما استهان به صاحبه؛(18) بدترين گناهان آن است كه صاحبش آن را كوچك و سبك بشمرد.» و امام سجاد(ع) از خطرناك بودن كوچك شمردن گناه به خدا پناه مىبرد، و در ضمن دعا عرض مىكند: «اللّهم اعوذ بك...من الاصرار على المأثم و استصغار المعصية؛(19)پروردگارا! به تو پناه مىبرم از اصرار بر گناهان، و كوچك شمردن گناه.»
و به طور كلى از گفتار پيامبر(ص) و امامان(ع) فهميده مىشود كه گناهان صغيره در چندين مورد به گناه بزرگ تبديل مىگردد، مانند: 1ـ اصرار بر صغيره 2ـ كوچك شمردن گناه. 3ـ اظهار خوشحالى هنگام گناه 4ـ گناه از روى طغيان 5 ـ مغرور شدن به مهلت الهى هنگام گناه 6ـ تظاهر به گناه 7 ـ گناه افراد با شخصيت 8 ـ عزم بر تكرار گناه صغيره 9ـ رضايت به گناه ديگران. و بايد توجه داشت كه همين گناهانى كه ما آنها را كوچك مىپنداريم، انباشته شدن آنها مىتواند بزرگترين خطرها را بيافريند، مانند آن كه قطرههايى از بنزين را در ظرفى جمع كنيم و آن را با خود حمل نماييم، كه جرقّهاى كافى است تا فاجعهاى ايجاد كند، براى تجسّم اين مطلب، امام صادق(ع) از مثال عملى پيامبر(ص) بهره گرفت، فرمود: روزى پيامبر(ص) با همراهان خود در سرزمين بىآب و علفى فرود آمد، در آنجا به آنها فرمود: «برويد هيزم جمع آورى كنيد، تا با آن آتش روشن كنيم و غذا بپزيم.» ياران عرض كردند: اينجا سرزمين خشكى است و هيچگونه هيزم در آن نيست، پيامبر(ص) فرمود: برويد هر مقدار كه مىتوانيد جمع كنيد. آنها رفتند و هر كدام مختصرى هيزم يافته و آوردند و روى هم ريختند، و هيزم زيادى انباشته شد، پيامبر(ص) با نگاه به آن هيزم به همراهان فرمود: «هكذا تجتمع الذّنوب؛ گناهان اين گونه روى هم انباشته مىگردند.» آنگاه فرمود: «اياكم و المحقّرات من الذّنوب...؛(20) از گناهان حقير و ريز بپرهيزيد كه همه آنها ثبت و جمع مىگردد...»
امام كاظم(ع) در ضمن گفتارى فرمود: «لاتستقلوا قليل الذّنوب، فانّ قليل الذّنوب تجتمع حتّى يكون كثيراً؛(21) گناهان كوچك و اندك را كم نشمريد، زيرا همانها انباشته شده و بسيار مىشوند.» و امام حسن عسكرى (ع) فرمود: «از گناهان نابخشودنى اين است كه انسان بگويد: كاش مرا به غير از اين گناه مجازات نكند.»(22) چرا كه اين تعبير بيانگر كوچك شمردن گناه است.
در اينجا توجه به دو نكته بسيار كارساز و روشنگر است، اول حسابگرى، دوم مراقبت، در مورد حسابگرى بايد توجه داشت كه همه ما از طرف خداوند مأمور و مسؤول حسابرسى همه اعمال خود هستيم، گرچه بعضى از اعمال ما به اندازه خردل (ذرّهاى همانند دانه ريز خشخاش) باشد، بر همين اساس قرآن از قول لقمان مىفرمايد: «يا بنىّ انّها ان تك مثقال حبّةٍ من خردلٍ فتكون فى صخرةٍ او فى السّماوات او فى الارض يأت بها اللّه؛(23) اى پسرم! اگر به اندازه سنگينى دانه خردلى(كار نيك يابد) باشد، و آن در دل سنگى يا در (گوشهاى از) آسمانها و زمين قرار گيرد، خداوند آن را در قيامت (براى حساب) مىآورد.» و به نقل شيخ بهائى (ره) يكى از علماى برجسته به نام ثوبة بن الصمّه در بسيارى از اوقات شبانه روز، خود را حسابرسى مىكرد، روزى حساب كرد كه از عمرش شصت سال گذشته، و دريافت كه 60 سال معادل 21500 روز است، گفت واى بر من كه اگر روزى يك گناه كرده باشم، با خدا با 21500 گناه ملاقات مىكنم، چه جواب بدهم، اين را گفت و ناله سوزان كشيد و جان باخت.(24)
همه اين دستورات بيانگر دورى از گناه، و دورى از عوامل سوق دهنده به سوى گناه، و احساس خطر نسبت به گناه است كه به راستى اگر انسانها نسبت به هرگونه گناه چنين احساسى داشته باشند، و با حساسيت و احتياط و در عين حال با قاطعيت از كنار آن دور شوند، مىتوانند خود را از آثار شوم گناه بيمه كنند، و با پاك زيستى، زمينههاى پيمودن مدارج كمالات را در پيش روى خود هموار سازند، و در پرتو اين فرهنگ سازى و ايجاد زمينه، به سوى قلّه كمال، گامهاى راسخ بردارند. و با توجه به حساب رسى دقيق الهى در قيامت خود را كنترل كنند، تا بتوانند در قيامت با سرافرازى بگويند: «آن را كه حساب پاك است از محاسبه چه باك است.»
و در مورد مراقبت، بايد گفت از عوامل كليدى و بسيار مهم دورى از گناه است، مراقبت همان پاييدن و توجه كامل و هوشيارى براى گرفتار نشدن در دام گناه است كه اثر به سزايى در دستيابى به توفيق الهى براى دورى از گناه دارد، كه اميرمؤمنان على(ع) فرمود: «رحم اللّه عبداً راقب ذنبه و خاف ربّه؛(25) خداوند رحمت كند بندهاى را كه مراقب گناه خود باشد و از خدا بترسد.» جالب توجه اين كه: علّامه طباطبايى(ره) صاحب تفسير الميزان هنگامى كه در لحظات آخر عمر قرار گرفت، يكى از شاگردانش آيت اللّه امينى در بالينش به سر مىبرد، حال علّامه منقلب بود، شاگرد مىگويد مترصّد بودم كه يك فرصتى به دست آيد تا از علّامه درخواست موعظه كنم، آن فرصت به دست آمد، دهانم را نزديك گوشش بردم و گفتم: «استاد! مرا موعظه كن.» علّامه با حالى ملكوتى كه آخرين سخن خود را بيان مىكرد، سه بار فرمود: «مراقبت، مراقبت، مراقبت.» آرى مراقبت عامل مهم تصميمگيرى براى دورى از گناه است.
براى تكميل اين بحث نظر شما را به يك حديث جالب كه نشان دهنده مراقبت و زمينه سازى براى دورى از گناه است جلب مىكنيم، كه چنين زمينه سازى در پرتو صفاى باطن و ايجاد حالت نورانى روحى و تصفيه روح و روان از رذايل و صفات زشت اخلاقى به دست مىآيد. روايت شده اباصلت هروى از امام رضا(ع) پرسيد: «درختى كه در بهشت، آدم و حوّا از آن خوردند و به همين دليل از آن اخراج شدند، چه درختى بود؟ بعضى گويند درخت گندم، و بعضى گويند درخت انگور، بعضى گويند درخت حسد بود.» امام رضا(ع) در پاسخ فرمود: اى اباصلت! درخت بهشت مانند درختهاى دنيا نيست، بلكه در بهشت از يك نوع درخت چندين نوع ميوه به دست آيد. وقتى كه آدم و حوا وارد بهشت شدند و فرمان خدا به ساق عرش نگاه كردند، آدم ديد در ساق عرش نام خدا و محمّد(ص) و على(ع) و فاطمه(س) و حسن و حسين عليهم السلام به عنوان افراد برجسته نوشته شده، خداوند آنها را معرفى كرد، و به آدم فرمود با چشم حسد به آنها منگر، ولى آدم(ع) (بر اثر ترك اولى) به مقام آنها رشك برد، و تمناى آن مقامات را كرد، وقتى كه اين حالت رذيله در او پديدار شد، شيطان بر او مسلط شده، و او را به خوردن آن درخت نهى شده واداشت، و در نتيجه موجب اخراج آنها از بهشت گرديد.(26) آرى بايد حالات نورانى در خود ايجاد كرد تا بتوان از گناه دورى نمود، و گرنه حالات تيره انسان را به سوى گناه مىكشاند.
1. سوره ذاريات، آيه 50.
2. سوره نحل، آيه 36.
3. سوره انعام، آيه 151.
4. سوره اسراء، آيه 36، سوره ذاريات، آيه 50.
5. اصول كافى، ج 2، ص 378.
6. همان، ص 377.
7. غررالحكم، ج 1، ص 149.
8. همان، ص 143، اصول كافى، ج 2، ص 235.
9. بحارالانوار، ج 77، ص 79.
10. وسائل الشيعه، ج 11، ص 410.
11. فروع كافى، ج 4، ص 62.
12. عيون اخبار الرّضا، ج 1، ص 295.
13. فروع كافى، ج 4، ص 62.
14. سوره شمس، آيه 9 ـ 10.
15. سوره احزاب، آيه 36.
16. سوره جن، آيه 23.
17. سوره بقره، آيه 61.
18. نهج البلاغه، حكمت 348.
19. صحيفه سجاديه، دعاى هشتم.
20. اصول كافى، ج 2، ص 288.
21. همان، ص 287.
22. تحف العقول، ص 478.
23. سوره لقمان، آيه 16.
24. سفينة البحار، ج 1، ص 488 (واژه ذنب).
25. غررالحكم؛ ميزان الحكمه، ج 4، ص 166.
26. اقتباس از بحارالانوار، ج 11، ص 164.