نويسنده در مقاله زير ديدگاه قرآن را درمورد نقش تقواي سياسي در زندگي اجتماعي مردم مورد بررسي و كنكاش قرار داده و ابعادي از آن را بازشناسايي كرده است. اينك با هم آن را ازنظر مي گذرانيم:
بي گمان حوزه اجتماعي سياسي، لغزشگاه بزرگ همگان به ويژه بزرگان و رهبران جامعه است. انسان در عمل اجتماعي نشان مي دهد تا چه اندازه در مسير خودسازي و مبارزه با هواهاي نفساني گام برداشته و در مسير انسانيت و عبوديت ربوبي و خلافت الهي قرار گرفته است.
بسياري از مردم هنگامي كه به امور دنيوي آزموده نشده اند همانند ابليس مدعي دست يابي به كمالات مطلق هستند و حتي گاه، امر بر خود ايشان مشتبه مي شود؛ اما در هنگام آزمون هاي بزرگ و كوچك است كه كفر ابليسي آنان بروز مي كند و دانسته مي شود كه ايشان مدعيان گزاف گويي بيش نبودند كه هنوز در دام آزمون ها نيافتاده اند تا سيه روي شود هر كه در او غش باشد.
شرايط و فضاي حاكم بر جامعه از سويي و فشارها و چشم هاي فراواني كه كوچك ترين حركات و سكنات بزرگان را زيرنظر دارد، از سوي ديگر به ايشان اجازه نمي دهد تا برخي از نابه هنجاري ها را مرتكب شوند، ولي هنگامي كه در آزمون هاي بزرگ قرار گيرند مصداق اين مثل مي شوند كه: از كوزه همان برون تراود كه در اوست. اين جاست كه ادعاي ايمان و تقوايشان آشكار مي شود و پرده ها به كنار مي رود و حقيقت، در برابر مردم قرار مي گيرد، تا دست كم بر خودشان ثابت شود كه مدعيان دروغيني بيش نيستند. اين گونه است كه خداوند مي فرمايد ما به صرف ادعاي اسلام و ايمان ايشان را در جرگه مؤمنان قرار نمي دهيم بلكه به آزمون هاي بسيار مي آزماييم تا حجت بر خودشان و ديگران تمام شود و حقيقت و سرشت هر كسي آشكار گردد.
از اين رو بايد گفت كه مهم ترين و بزرگ ترين مركز آزمون هاي الهي، امور اجتماعي و سياسي است. در اين حوزه است كه مردم حقيقت خود را آشكار مي كنند و تنها كساني كه در خودسازي و تزكيه نفس كوشيده اند مي توانند با تقواي سياسي و اجتماعي از آزمون ها سربلند بيرون آيند و مصداق «حافظا لدينه، صائنا لنفسه، مخالفا لهواه و مطيعا لامر مولاه» باشند كه در اين زمان حق رهبري مردم به عنوان خلافت الهي به عهده آنان گذاشته مي شود تا مردم را در نقش ربوبيت طولي و پروردگاري، پرورش دهند و آنان را به سوي كمال مطلق هدايت نمايند.
بارها ديده ايد كساني را كه در سخن گفتن بسيار توانا هستند و اگر معيار و ملاك سنجش انسانيت شيوه سخن گفتن بود، بي گمان ايشان در مقام نخست انسانيت قرار مي گرفتند و سرآمد مردم مي شدند. اما همين افراد در هنگام عمل لنگ مي زنند و برخلاف ادعا و سخنان خويش، رفتاري زشت از خود نشان مي دهند. اين جاست كه توده مردم، گويي پرده از چهره فريب و نيرنگ فروافتاده باشد، به اينان مي نگرند و شگفت زده انگشت حيرت به دهان مي برند.
بسياري از مردم به سبب مسايلي، درباره خود قضاوت هاي نادرستي را ارايه مي دهند و تلقين هاي دوستان، آنان را به اين باور رسانده كه سرآمد روزگار هستند. اين گونه است كه امر بر خودشان مشتبه مي شود و براي خود جايگاه و منزلتي فراتر از آن چه هستند قرار مي دهند. هرچند كه «الانسان علي نفسه بصيره ولو القي معاذيره» با همه بهانه جويي و اما و اگرهايش كاملاً بر خود شناخت دارد و باطن و سيرت خويش را مي شناسد، با اين همه برخي از تلقين ها، او را به سمت و سويي مي برد كه پرده بر بينش و آگاهي خود مي افكند. بدين ترتيب در جهل مركب فرو مي رود. بنابراين نداند كه نداند كه نداند بلكه يقين مي داند كه تنها او مي داند و اين دانستن وي نيز عين حق و حقيقت است.
در اين جاست كه آزمون هاي ريز و درشت براي رهايي از توهم به ميان مي آيد تا خود و ديگران دريابند وي در چه مقام و منزلت انساني است و ميان حقيقت و توهم چه اندازه فاصله است.
در اين ميان آزمون هاي اجتماعي براي همگان مهم ترين آزمون ها مي باشد؛ زيرا در تعامل با ديگري است كه هركسي خود واقعي و حقيقي خويشتن را نشان مي دهد. در اين موارد است كه شخص بازتاب مي دهد تا چه اندازه توانسته است در خودسازي و تزكيه نفس موفق باشد و از تقواي الهي برخوردارگردد.
از ميان آزمون هاي اجتماعي كه در تعامل با ديگران است، آزمون هاي سياسي به سبب ويژگي ها و خصوصيات خاص آن، نقش روشنگري و تعيين كننده ويژه اي نيز دارد.
از آن جايي كه حوزه سياسي، حوزه رهبري توده هاي مردم است، از جايگاه مهم و اساسي برخوردار مي باشد. توده هاي مردم دين و دنياي خويش را به افرادي مي سپارند كه در اين حوزه عمل مي كنند. آنان الگوها و (ديگران مهم) توده هاي مردم مي باشند و توده هاي مردم آنان را سرمشق رفتار و گفتار و كردار خويش قرار مي دهند و خوي و منش خويش را با آنان مي سنجند.
از اين رو از نظر قرآن، رهبري، امري بزرگ و خطير دانسته شده و تنها زماني شخص از نظر قرآن لياقت رهبري امت را مي تواند دارا شود كه از آزمون هاي سخت بدر آمده باشد.
از نظر قرآن، هر گناه به عنوان ظلم و ستم تلقي مي شود و اگر انسان، گناه و خطايي را انجام دهد، از دايره تقوا بيرون رفته و به طور طبيعي لياقت رهبري و امامت امت را از دست مي دهد. از اين رو مي فرمايد: لاينال عهدي الظالمين؛ رهبري امت كه عهد و پيماني الهي و امانتي خدايي است به ظالمان و ستمگران نمي رسد.
موقعيت ويژه و ممتاز رهبري اجتماعي و سياسي جامعه اين امكان و موقعيت را به رهبران مي بخشد تا از امكانات و قدرت بسياري برخوردار گردند و امكان سوءاستفاده از آن بيش از هرمقام و جايگاه ديگري است. از اين رو هم سخت گيري در انتخاب رهبران بيشتر است و هم خطر كردن و آزمون هاي الهي در اين حوزه بيشتر و سختر مي باشد. بنابراين مي توان گفت كه به سبب جايگاه و منزلت بسيار مهم و اساسي در زندگي بشر، امامت و رهبري امت نيازمند آزمون هاي سخت تري پيش از انتخاب و خطر و آزمون هاي بزرگ در هنگام مسئوليت و مديريت است.
خداوند در آياتي چند از جمله آيه 128 سوره اعراف يكي از شرايط دست يابي به مقام رهبري امت را تقوا مي داند و در آيات 56 و 57 و 90 سوره يوسف از تقوا به عنوان مهم ترين عامل رسيدن به مقام حكومتي سخن مي گويد. به اين معنا كه نه تنها تقوا از شرايط رهبر بلكه هر مقام و منصب حكومتي است. به عبارت ديگر اگر كسي بخواهد مسئوليت سياسي در جامعه به عهده گيرد مي بايست نخست اهل تقوا باشد.
آيه 128 سوره اعراف تبيين مي كند كه تقوايي كه ملاك و معيار سنجش و انتخاب است، تقوايي ثابت و پايدار است. به اين معنا كه شخص مي بايست در مسير خودسازي و تقوا چنان پيشرفت كرده باشد كه مصداق متقين بوده و تقوا در تمام تار و پودش رسوخ كرده باشد. از اين آيات به دست مي آيد تقوايي كه در حوزه سياسي مطرح مي باشد به سبب همان ويژگي امور سياسي، تقواي كامل و تمام است. تنها انسان هايي مي بايست مسئوليت امور سياسي و حكومتي را به عهده گيرند كه در كامل ترين و عالي ترين درجه تقوا قرار گرفته باشند و مصداق متقين شوند.
از آياتي كه به مسئله رهبري حضرت موسي(ع) و حضرت يوسف(ع) پرداخته مي توان دريافت كه ويژگي ها و خصوصياتي در تقواي سياسي لازم است كه نمي توان آن ها را ناديده گرفت. اين ويژگي ها ارتباط تنگاتنگي با مسئله رهبري و نقش حساس و مهم آن دارد؛ زيرا كسي كه در موقعيت رهبري و يا مسئوليت هاي اجتماعي و سياسي نشسته است، لازم است در موقعيت هاي متعدد، كنش ها و واكنش هاي بسيار متفاوتي از خود بروز دهد. فشارهاي كار و خواسته ها و نيازهاي مردم آن چنان زياد و متنوع و احساسات و عواطف ايشان چنان گوناگون است كه نمي توان با يك شيوه به همه آن ها پاسخ داد. از اين رو ظرفيت و سعه صدر مسئولان و اهل حكومت مي بايست بسيار بيش از توان و سطح عادي باشد.
خداوند از جمله ويژگي هاي مسئولان حكومت و كساني كه در حوزه سياسي كار مي كنند، به صبر و شكيبايي ايشان اشاره مي كند؛ زيرا مسئوليت سنگين مديريت سياسي، نيازمند صبر بسيار است و كساني كه از صبر برخوردار نمي باشند نمي توانند در برابر مصيبت ها و مشكلات و فشارهاي دروني و بيروني مقاومت كنند و سربلند از آزمون مديريت بيرون آيند.
از ديگر ويژگي هايي كه در اين آيات بدان توجه داده شده، احسان است. احسان در فرهنگ قرآني از دامنه بسيار وسيعي برخوردار است. گستره مفهومي و مصداقي آن موجب مي شود تا اموري چون نيكوكاري، اعمال نيك و صالح، اموري فراتر از عدل و داد، چون ايثار و عفو و گذشت و اموري همانند آن را در بر گيرد.
بررسي نقش احسان در حوزه عمل سياسي نيازمند تحقيق و تحليل جداگانه اي است و در اين جا به همين مقدار بسنده مي شود كه احسان يكي از كليدي ترين مفاهيم و خصوصيات در حوزه سياسي و رهبري است. در برخي از ادعيه از احسان به شفقت نيز تعبير شده است. به اين معنا كه مسئولان سياسي مي بايست انسان هايي شفيق بوده و نسبت به توده هاي مردم و امت شفقت داشته باشند. البته احسان دايره وسيع و گسترده تر از شفقت دارد ولي بخش عمده اي از احسان نسبت به مردم در همين شفقت تجلي مي كند؛ زيرا انسان شفيق نسبت به ديگري، از در نيكوكاري وارد مي شود و نسبت به اعمال زشت و خطاهاي مردم عفو و گذشت نشان مي دهد و مردم را به اموري سخت نمي گيرد و مجازات و تنبيه ها را تشديد نمي كند.
از ديگر ويژگي هايي كه رهبر سياسي و مسئولان نهادهاي دولتي نيازمند آن هستند توكل و استعانت از خداوند است. حوزه سياسي جز به توكل و استعانت جويي از خداوند نمي تواند مديريت شود؛ زيرا فشارها و توطئه هاي دروني و بيروني، بسيار شديد و جانكاه است و گاه مي شود كه براساس معيارهاي عقلاني وحساب و كتاب هاي معمولي نمي توان كاري را از پيش برد و شكست براساس اين استانداردها و ملاك ها، يقيني است. در اين جاست كه نقش توكل و استعانت از خدا خودنمايي مي كند و تأثير شگرف خود را نشان مي دهد.
انساني كه تنها از خدا مي ترسد و نسبت به او خشيت و هراس داشته و تكيه گاه خود را خدا قرار دهد (انبياء آيات 48 و 49 و اعراف آيه 128) هرگز در برابر مشكلات و فشارها كم نمي آورد و در مسئوليت رهبري و سياسي شكست نمي خورد؛ زيرا چنين شخصي تنها به مسئوليت ها به عنوان وظيفه و تكليف مي نگرد و مي كوشد تا حد توان و ظرفيت به آن عمل كند. بنابراين حتي شكست را براي خود پيروزي مي داند و شكست ، موجب عقب نشيني و دلسردي او نمي شود. اين گونه است كه مي تواند موفقيت هاي خويش را با درس گيري از شكست ها افزايش دهد و جامعه را به سمت و سوي كمال هدايت كند.
رهبر سياسي و مسئولان نهادهاي دولتي، خود را امين مي شمارند و همين امانت داري است كه وسواس و حساسيت ايشان را افزايش مي دهد و آنان به خود اجازه نمي دهند كه كوچك ترين كوتاهي و افراط و تفريطي نسبت به مسئوليت از خود نشان دهند؛ زيرا مسئوليت را عهد و پيماني با خدا و امانتي از جانب او مي شمارند.
آنان تنها براي رضايت و خشنودي خدا و بندگانش گام برمي دارد (ليل آيات 17 و 21) و همه حلال وحرام و احكام و قوانين را به دقت رعايت مي كنند وحق را ضايع و تباه نمي سازند.
تقواي سياسي است كه رهبران جامعه را از خسران حفظ مي كند و ترس و خوف را از دل هايشان مي زدايد (طلاق آيات 9 و 10 و اعراف آيه 35) و از تجاوز به حقوق ديگران بازمي دارد (مائده آيه 2) و تكبر و غرور نسبت به مردم را امري ناپسند مي شمارد (آل عمران آيات 75 و 76) و از گرايش به ماديات و دنياطلبي حفظ مي كند (انعام آيات 69 و 70)
اگر به تحليل قرآن از تقوا و فوايد و آثار آن توجه شود معلوم مي شود كه تقوا تا چه اندازه در حوزه سياسي مي تواند تأثيرگذار و مفيد باشد؛ زيرا بسياري از مشكلات جوامع بشري به سبب آن است كه مسئولان و رهبران اجتماعي و سياسي از تقوا برخوردار نمي باشند. تقوا به عنوان عامل مديريت، قانون مداري، مهار و كنترل دروني، وجدان بيدار انساني، تشويق كننده به نيكوكاري و منش و خوي سالم و اخلاقي و ترغيب كننده به سوي هنجارها و بسياري از امور و مسايل ديگر، مهم ترين عامل در حوزه سياسي است كه مي بايست مورد توجه قرار گيرد.
با نگاهي كوتاه به وضعيت جوامع بشري مي توان دريافت كه علت بسياري از مشكلات در حوزه عمل سياسي و اجتماعي، فقدان تقواست. تقواي سياسي نياز اساسي جوامع بشري است و مي توان آن را آب زندگي جوامع دانست، زيرا با فقدان تقواي سياسي است كه مسئولان در مسير سوءاستفاده از قدرت و مكنتي قرار مي گيرند كه از سوي مردم به عنوان امانت در اختيار ايشان نهاده شده است.
اگر در جامعه اي، تقواي سياسي در ميان مسئولان رعايت شود، مردم جامعه نيز در مسايل ديگر، تقواي اجتماعي را درپيش مي گيرند و جامعه به سوي امنيت و آرامش سوق داده مي شود.
(آل عمران آيات 125 و 126 و حجر آيات 45 و 46) هر چند كه در اين آيات از آرامش و امنيت و آسايش اخروي و ابدي سخن به ميان آمده است ولي نمي توان اين نكته لطيف را از ياد برد كه خداوند آرامش و آسايش ابدي را نتيجه طبيعي تقوا برشمرده است؛ بنابراين به طور طبيعي اگر كسي در دنيا در پي امنيت و آرامش و يا آسايش است مي بايست تقوا را مراعات كند. اين مطلب در آيات ديگر به خوبي بيان شده است؛ زيرا در آيه 96 سوره اعراف بهره مندي جوامع بشري از توسعه و بركات فراوان و گوناگون آسماني و زميني و نيز مادي و معنوي را در گرو تقواي جوامع برمي شمارد و آن را برايند طبيعي تقوا معرفي مي كند. بر اين اساس مي توان گفت كه اصولا دست يابي به تمدن و آسايش و آرامش در دنيا نيز تنها از مسير تقوا، شدني است، در غير اين صورت نمي توان سخني از آسايش و آرامش به ميان آورد، هر چند كه به نظر مي رسد كساني به دور از اين عنصر توانسته اند به آن دست يافته باشند ولي اگر دقت شود معلوم مي شود كه يا توهمي بيش نبوده و يا آن كه آنان به نوعي تقواي اجتماعي و سياسي را مراعات مي كنند كه به اين آرامش و آسايش نسبي دست يافته اند، زيرا خداوند هرگز اجر و پاداش كسي را تباه و ضايع نمي سازد و اگر جامعه اي تقواي سياسي و اجتماعي را رعايت كند حتي اگر كافر باشد از بركات همين تقوا و آثار آن در دنيا برخوردار مي شود.
در مقابل، در هر جامعه اي كه تقواي سياسي و اجتماعي مانند پرهيز از ظلم و تجاوزگري به حقوق ديگران، دامن زدن به اغتشاشات و قانون گريزي و تقويت نابه هنجاري ها و ترك امر به معروف و نهي از منكر مراعات نشود، آن جامعه نمي تواند رنگ آسايش و آرامش را به خود ببيند و هرج ومرج، همه اركان آن را دربرمي گيرد و جامعه از درون دچار فروپاشي مي شود.
اگر مدعيان رهبري و مسئولان سياسي و اجتماعي، به مردم دروغ بگويند تا مقام و منصب خويش را حفظ كنند، به سبب آن كه از تقوا دور شده و آن را به كناري نهاده اند، بي اعتمادي اجتماعي را دامن زده اند كه نتيجه طبيعي آن واگرايي اجتماعي و فرار سرمايه ها از آن جامعه خواهد بود.
سخن پيرامون مسئله تقواي سياسي و ابعاد آن در تحليل قرآني و آموزه هاي آن چنان گسترده است كه تبيين و بيان همه آن ها در حوصله اين مقاله نيست. اميد است كه با بهره گيري از همين مقدار در مسيري گام برداريم كه اميد را در جامعه زنده كند و مردم را به سوي هم بكشاند و انسجام و وحدت را به جامعه، ارزاني كند و آرامش و آسايش را به آن بازگرداند.