حقيقت وحي و چگونگي دريافت آن

پدیدآورسیدمحمدحسن جواهری

تاریخ انتشار1388/11/21

منبع مقاله

share 970 بازدید
حقيقت وحي و چگونگي دريافت آن

سيدمحمدحسن جواهري

«وحي» و مباحث مرتبط با آن امروزه يكي از شاخصه هاي مهم دانش «علوم قرآن» به شمار مي رود. درباره وحي پژوهش هاي بسياري چه در محدوده متون اسلامي و چه تطبيقي تحقق پذيرفته و موضوع هايي چون وحياني بودن الفاظ قرآن، صيانت و چگونگي انتقال، القاء و دريافت وحي، حقيقت وحي، امكان وحي، منبع وحي و... مورد كاوش قرار گرفته است. در اين ميان، دو موضوع «وحياني بودن الفاظ قرآن» و «صيانت پيامبر(ص) در دريافت وحي» از جايگاه ويژه اي برخوردارند؛ زيرا مسائلي صرفاً نظري و علمي نيستند، بلكه در اعتقاد و باور مخاطبان قرآن نقش محوري ايفا مي كنند؛ علاوه اين كه، اين دو از گذشته هاي دور روزنه اي براي مخالفان، منافقان و شكاكان به شمار مي رفته تا شبهات خويش را براي ايجاد تشويش در ذهن هاي مؤمنان و خدشه نمودن در اركان استوار و پايدار معارف قرآن، القا كنند و فضاي ناسالمي را نتيجه بگيرند؛ از اين رو، نگارنده در اين مقال اين دو موضوع را مورد توجه قرار داده و به فراخور مجال اندك، آن را كاويده است. مطلب را باهم ازنظر مي گذرانيم:
¤ ¤ ¤

وحياني بودن الفاظ قرآن

زركشي در كتاب البرهان في علوم القرآن (بدرالدين زركشي، دارالمعرفه، بيروت، ط الثانيه، 1415هـ، ج1، ص291) سه قول را از سمرقندي درباره كيفيت وحي قرآن در فرود آمدن آن نقل كرده است: قول نخست، گفته كساني است كه لفظ و معنا را از جانب خدا مي دانند كه قول مشهور و صائب نيز همين است. قول دوم، بر اين باور است كه جبرئيل تنها معاني قرآن را بر قلب پيامبر (ص) فرود آورده «نزل به الروح الامين ¤ علي قلبك...» (شعرا 194و 193) و پيامبر (ص) آن ها را در قالب الفاظ عربي عرضه داشته است. قول سوم، از آن كساني است كه معتقدند معاني قرآن بر جبرئيل فرود آمده و وي آنها را در قالب الفاظ عربي بر پيامبر القا كرده است.1 اما آنچه بررسي هاي درون و برون قرآني ما را به آن رهنمون مي شود، بر خلاف قول دوم و سوم است. دلايل و شواهد متعدد عقلي و نقلي به خوبي اثبات مي كند كه همه آيات قرآن به صورت لفظ و معنا فرود آمده اند و هيچ كس جز خداي متعال در ساختارهاي لفظاني آن دخالتي هرچند اندك نداشته است. دلايل و شواهد ياد شده به قرار ذيل است:
الف- امكان آن و عدم مانع: وحياني بودن الفاظ قرآن امكان وقوعي داشته و هيچ مانع عقلي و نقلي بر سر راه آن وجود ندارد؛ البته- چنان كه پيش تر نيز اشاره شد- برخي خواسته اند با استناد به آياتي چون «فانه نزله علي قلبك» (بقره97) و «نزل به الروح الامين ¤ علي قلبك...» جنبه وحياني بودن الفاظ را انكار كنند، ولي چنين برداشتي از آيات ياد شده مردود مي باشد؛ زيرا مقصود از قلب، شخصيت دروني، حقيقي و روحاني پيامبر گرامي اسلام(ص) و شيوه و چگونگي دريافت وحي است؛ چرا كه انتقال پيام وحياني به گونه معمول رخ نمي دهد تا با حس ظاهري دريافت شود، بلكه دستگاه و گيرنده مناسب خويش را مي طلبد؛ گيرنده اي كه بتواند به طور كامل و دقيق پيام وحي را دريافت كند.
ب- ابعادي از اعجاز بياني: قرآن از جمله دلايل استواري به شمار مي رود كه مي تواند وحياني بودن الفاظ و ساختارهاي لفظي قرآن را به اثبات رساند.2 تحدي قرآن نيز مهر تأييدي بر آن است. قرآن همگان را به هماوردي مي طلبد و با صراحت اعلان مي كند كه هيچ كس را ياراي هماوردي در اين وادي نيست. براي عرب جاهلي زمان پيامبر(ص) و سخن سنجان و شاعراني كه به خوبي با نقاط قوت و ضعف كلام عرب آشنا بودند، فهميدن معناي ظاهري بيشتر آيات قرآن، به ويژه آيات سوره هاي كوتاه آسان بوده است؛ بنابراين، تحدي در درجه اول بياني مي باشد. آنان حتي اگر مفهوم آيات قرآن را در الفاظي هم پايه مي ريختند و عرضه مي داشتند، باز هم درصدي از پيروزي را براي خود ثبت مي كردند و دراين فرض، خداي متعال مي بايست قيد معنايي بودن و يا لفظاني و معنايي بودن جنبه تحدي را آشكارا بيان مي كرد، ولي از يك سو تحدي مطلق است و از سوي ديگر، ناتواني سخن دانان اديب در جهت آوردن الفاظي مشابه آيات قرآن به اثبات رسيده است: «فان لم تفعلو و لن تفعلوا فاتقوا النار التي وقودها الناس و الحجاره اعدت للكافرين» (بقره 24)
از اين گذشته، مقايسه سبك بياني و شيوه تركيب كلمات و جملات در سخنان پيامبراكرم (ص) با بيان معجز قرآني به خوبي نمايانگر دوگانگي در سبك است. اين مطلب را كارشناسان سخن سنج و زبان شناسان خبره عرب جاهلي و شاعران و سخنوران نامي نيز به خوبي درك مي كردند؛ زيرا اگر جز اين بود، قرآن را قاطعانه به خود وي منسوب مي كردند و از خطر آن مي رستند و در واقع، آن را دست مايه سرزنش و انكار آيين اسلام قرار مي دادند، درحالي كه نشاني از اين مسئله در گزاره هاي تاريخي يافت نمي شود.
اين مطلب با دقت در سخنان نقل شده از برخي كارشناسان مسلم عرب جاهلي، به خوبي روشن مي شود؛ براي مثال، وليدبن مغيره مخزومي كه او را ريحانه و حكيم عرب مي خواندند، پس از شنيدن آياتي از قرآن چنين قضاوت كرد: «يا عجبا لما يقول ابن ابي كبشه، قوالله ما هو بشعر و لاسحر و لابهذي جنون و ان قوله لمن الله؛ جدا جاي تعجب است از آنچه محمد (ص) مي گويد! به خدا قسم آن چه مي گويد نه شعر است و نه سحر و نه از روي جنون، بلكه كلامش از جانب خداست.»3
ج- كاربرد تعبيرهايي از «قول»، «قرائت» و «تلاوت» درباره قرآن به لفظاني بودن آن دلالت دارد. آياتي مانند «انه لقول فصل!» (طارق13.) اين (قرآن) سخني است كه حق و باطل را جدا مي كند.» «انا سنلقي عليك قولا ثقيلا» (مزمل 5) زيرا ما به زودي سخني سنگين بر تو القا خواهيم كرد.» «انه لقول رسول كريم» (تكوير 19) اين (قرآن) كلام فرستاده بزرگواري (جبرئيل امين) است. 4 «فاذا قرأت القرآن...» (نحل 98) «ذالك نتلوه عليك من الايت والذكر الحكيم» (آل عمران 58) اينها را كه برتو خوانديم، از نشانه ها (ي حقانيت تو) و يادآوري حكيمانه است.» «ورتل القرءان ترتيلا» (مزمل 4) و قرآن را با دقت و تامل بخوان.»
قرائت از نظر لغت، بازگوكردن عبارت و الفاظي است كه ديگري تنظيم كرده باشد، و اگر الفاظ و عبارات از خود او باشد، واژه قرائت به كار نمي رود.
«تلاوت» نيز چنين است؛ از اين رو، فقيهان گفته اند قرائت حكايت لفظ است درمقابل تكلم كه حكايت معناست؛ درست مانند شعر كه اگر في البداهه بسرايد، به آن انشا گويند و اگر شعري كه پيشتر گفته و از ديگري باشد، بخواند. انشاد مي نامند.
د- برخي آيات نيز بر وحياني بودن الفاظ قرآن دلالت دارند؛ براي مثال، آيات 16و 18 سوره قيامت گوياي اين مطلب است: «لاتحريك به لسانك لتعجل به ¤ ان علينا جمعه و قرءانه ¤فاذا قرانه فاتبع قرءانه؛ زبان خود را (هنگام نزول قرآن) بدان حركت مده كه به خواندن آن شتاب كني؛ به يقين جمع كردن و خواندن آن برعهده ماست، پس چون آن را خوانديم، از قرائت آن پيروي كن.»
تعبير «قرانه» و «فاذا قراناه فاتبع قرءانه» جز با تصور وحياني بودن الفاظ آيات قابل توجيه نيست؛ زيرا گر بر فرض معناي آيات بر پيامبر (ص) نازل شده باشد، چگونه خواندن آن برعهده خدا خواهدبود؟ گذشته از اين، قراين ديگري نيز بر اين مطلب دلالت دارد. نخست اين كه چگونه پيامبر (ص) قبل از اين كه معناي آيات بر او القا و سوره تمام شود، تبديل كردن آنها را به الفاظ آغاز مي كند! به ديگر سخن توانايي پيامبر (ص) دراين حد نيست كه بتواند طراحي چگونگي الفاظ آيات را قبل از تمام شدن وحي، آغاز كند. مگر آن كه معجزه اي در كار باشد؛ يعني خداي متعال زبان او را به الفاظ قرآن باز كند كه اين فرض نيز با «لاتحرك به لسانك» قابل جمع نيست. افزون بر همه اين ها شأن نزول نقل شده براي آيه نيز از لفظاني بودن وحي حكايت دارد (ر.ك. مجمع البيان و الدر المنثور و... ذيل آيه).

صيانت پيامبر (ص) در دريافت وحي

قرآن كريم به دلايل متعدد عقلي و نقلي درهمه مراحل انتقال، دريافت و تبليغ از هرگونه تحريف و تغيير مصون بوده است. دلايل ياد شده به اختصار به شرح ذيل است:
الف- حضوري بودن تلقي وحي: يكي از دلايل استوار بر صيانت وحي در تلقي و دريافت پيامبر (ص) حضوري بودن اين القاست و يكي از ويژگي-هاي دريافت حضوري، راه نداشتن هرگونه احتمال خطا و اشتباه درآن است، زيرا خطا در دو مورد ممكن است رخ دهد: انديشه و محسوسات وحال آن كه درك حضوري ساحتي جدا دارد.
توضيح اين كه: در علم حضوري، بين علم، عالم و معلوم تعدد و تغيري وجود ندارد و به ديگر سخن، معلوم ]درك شونده[ با وجود عيني خود و بدون هيچ واسطه-اي نزد عالم (درك كننده) موجود و حاضر است؛ مانند احساس درد، تشنگي، خستگي و مانند اين ها؛ بنابر اين، نمي توان از تطابق علم با معلوم پرسيد؛ زيرا علم در علم حضوري عين معلوم است. (6)
القاي وحي، درگونه القاي با واسطه (جبرئيل يا غير او كه البته درمورد قرآن واسطه تنها جبرئيل است) نيز حضوري است؛ چنان كه خداي متعال مي فرمايد:«قل من كان عدوا لجبريل فانه نزله علي قلبك باذن الله...(بقره 97)
دراين جا لازم است به نكته اي مهم كه بستر اصلي آن زبان شناسي است، اشاره شود و آن تفاوت لفظ، قرائت ونوشتار است.برخي «زبان» را با «نمودهاي صوتي» آن اشتباه مي گيرند. زبان يكي از توانايي هاي ذهن انسان است كه نمودهايي متعدد دارد و يكي از نمودها و نشانه هاي مستقيم آن سخن گفتن و قرائت است، و درپي آن و به طور غيرمستقيم «نوشتار» را نيز مي توان از نشانه هاي آن بشمار آورد؛ براي مثال؛ما وقتي مسمايي را به كمك لفظ در ذهن خود حاضر مي كنيم، آن را به ياري دستگاه صوتي تلفظ مي نماييم؛ يعني به دنياي نمود آوايي زبان منتقل مي شويم و سپس براساس آواها و گفتارهايمان، مفهوم مورد نظر خود را با كمك خط به نوشتار تبديل مي كنيم.
فردينان دوسوسور مي گويد:« وقتي دو نفر با يكديگر به گفتگو مي نشينند، نخست درمغز يكي از آن دو «حقايق ذهني» و«مفاهيم» (Concept) حاضر مي شوند. اين مفاهيم با صورت هاي صوتي (Form) كه نماينده اصوات زباني هستند و براي آن مفاهيم به كار مي روند، ارتباط دارند. هر مفهومي در مغز تصور صوتي مربوطه را برمي انگيزد. اين پديده كه كاملا جنبه رواني دارد، خود يك فرآيند يا جريان فيزيولوژيكي را نيز به دنبال دارد. مغز تكانه مرتبط به آن تصور صوتي را به اندام هاي ايجاد كننده اصوات مي فرستد و به دنبال آن، امواج صوتي از دهان گوينده به گوش شنونده مي رسد.» (مقدمات زبان شناسي، دكتر مهري باقري، ص 34، نشر قطره،چ چهارم، 1380ش.)
حال درحوزه قرآن، الفاظ آن از جانب پروردگار به زبان عربي مبين نازل شده و پيامبر (ص) كه خود افصح عرب است، آن الفاظ را كه به قلب او القا شده به شكل آوايي در آورده است؛ يعني الفاظ آيات را قرائت كرده است و سپس كاتبان وحي براساس قرائت پيامبر (ص) آن ها را به كمك خط به شكل مكتوب در آورده اند.
يادآور مي شويم كه الفاظ قرآن ممكن است به هر دو شكل فرود آمده باشد؛ يعني هم به طور مستقيم و هم به واسطه فرشته (چنان كه نظريه دو نزولي بودن قرآن بر اين گفته منطبق و يا به آن بسيار نزديك است.)
ب-قاعده لطف: قاعده لطف نيز راهي عقلي در اثبات نفوذ ناپذيري وحي از القائات شياطين و حفظ پيامبر (ص) از خطا در دريافت و تبليغ وحي است. قاعده لطف را مي توان اين گونه باز گفت كه پيامبران،رسولان پروردگارند و پروردگار متعال براي امر مهم نبوت و تبليغ، كساني را برمي گزيند كه در خلق و خلق كامل و مردم از معاشرت با آنها خشنود باشند و به سخنان آنها اطمينان كنند.پيامبر گرامي اسلام (ص) نمود كاملي از چنين شخصيتي بوده و به استناد تاريخ، پيش ازرسالت به «محمد امين» شهرت داشته است و اين خود اطمينان مردم را در اعتماد به سخنان او جلب مي كرد؛ بنابراين، هر گونه خطا از سوي پيامبر (ص) و خدشه در عصمت او در مقام دريافت، حفظ و تبليغ وحي، نقض غرض و خلاف حكمت الهي مي باشد.
ج- ضمانت الهي: يكي از مهم ترين دلايل عصمت پيامبر گرامي اسلام (ص) ضمانت الهي درحفظ وحي (در همه مراحل دريافت، حفظ و تبليغ) و عصمت پيامبر (ص) است.
آيات ذيل از جمله آياتي است كه بدون نياز به هيچ شرحي بيان گر اين موضوع است:
1-«انا نحن نزلنا الذكروانا له لحافظون»؛ (حجر9) بي تر ديد ما اين قرآن را به تدريج نازل كرده ايم و قطعاً نگهبان آن خواهيم بود.»
2-«و ما ينطق عن الهوي»¤ ان هو الا وحي يوحي؛
(نجم 4و 3) و از سرهوس سخن نمي گويد؛ آنچه مي گويد؛ چيزي جز وحي كه بر او نازل شده، نيست.»
3-«لاتحرك به لسانك لتعجل به¤ ان علينا جمعه و قرء انه... (قيامت 19-16)
زبانت را به خاطر عجله براي خواندن آن ]قرآن[ حركت مده ]براساس تفسيري از آيه[؛ چرا كه جمع كردن و خواندن آن برعهده ماست؛ پس هرگاه آن را خوانديم، از خواندن آن پيروي كن؛ سپس بيان ]و توضيح[ آن ]نيز[ برعهده ماست.»
4. «ولو تقول علينا بعض الاقاويل¤ لاخذنا منه باليمين¤ ثم لقطعنا منه الوتين؛ (حاقه 46-44) اگر او سخني دروغ بر ما مي بست] كه البته چنين اتفاقي هرگز رخ نمي دهد (با توجه به معناي «لو»)[ ما او را به قدرت مي گرفتيم؛ سپس رگ قلبش را قطع مي كرديم.»
5. «عالم الغيب فلا يظهر علي غيبه احدا¤ الا من ارتضي من رسول فانه يسلك من بين يديه و من خلفه رصدا¤ ليعلم ان قد ابلغوا رسالات ربهم و احاط بما لديهم و احصي كل شيء عددا؛ (جن 28-26) داناي غيب او است و كسي را بر غيب خود آگاه نمي كند مگر رسولاني كه آنان را برگزيده است، و نگهباناني از پيش رو و پشت سر براي آن ها برخواهد گماشت تا معلوم بدارد كه پيام هاي پروردگار خود را رسانيده اند و ] خدا[ بدانچه نزد آن هاست، احاطه دارد و همه چيز را احصا ]و عدد آن ها را شمارش[ كرده است.»
6. «ان عبادي ليس لك عليهم سلطان و كفي بربك وكيلا؛(اسراء 65) ]خطاب به ابليس: اما بدان[ تو هرگز سلطه اي بر بندگان من نخواهي يافت]وآنان هيچگاه در دام تو گرفتار نمي شوند[؛ همين قدر كافي است كه پروردگارت حافظ آنها باشد.» 8
د- اجماع و اتفاق مسلمانان: همه مسلمانان از صدر اسلام تاكنون بر سر اين مسئله (نفوذ ناپذيري وحي) اتفاق نظر دارند، مگر شمار اندكي از معاندان غرض ورز و گروهي غير مسلمان كه با تفكر مسلمانان ناآشنايند.
هـ- برخي ارائه معجزه از سوي پيامبران را دليلي بر عصمت آن ها مي دانند؛ زيرا معجزه راهي براي تاييد پيامبر از سوي خداست و در صورتي كه پيامبر در دريافت و تبليغ دچار سهو و خطاي عمدي و غير عمدي شود، اين در واقع فرو انداختن مخاطبان به خطا و نقض غرض و با حكمت الهي ناسازگار است؛ اما روشن است كه اين استدلال چندان جداي از قاعده لطف پيش گفته نيست، هر چند راه رسيدن به نتيجه متفاوت باشد. 9
مركز فرهنگ و معارف قرآن

پي نوشت ها :

1- معناي متن، نصر حامد ابوزيد، ترجمه مرتضي كريمي نيا، ص 92-.100
2- روشن است كه اين استدلال براساس قول راجح كساني است كه به اعجاز بياني قرآن قائل اند؛ زيرا اگر الفاظ قرآن ساخته و پرداخته خود پيامبر (ص) مي بود، به طور طبيعي نمي بايست از شگفتي و برجستگي خاصي برخوردار باشد. قضاوت كارشناسان جاهلي نيز اين مطلب را تاييد مي كند؛ زيرا ديدگاه آنان درباره سخنان شخص پيامبر (ص) و حتي احاديث قدسي نسبت به آيات قرآن بسيار متفاوت و نشان دهنده درك عميق آنان از شگفتي هاي اعجازگونه قرآن است كه در سخنان آنان انعكاس دارد.
3- الالهيات علي هدي الكتاب والسنه و العقل ، ج 2، ص 248-.249
4- الميزان في تفسير القرآن، ج 20، ص .219
5- علوم قرآني، محمد هادي معرفت، ص .58
6- آموزش فلسفه، محمد تقي مصباح يزدي، ج 1، ص 172-.175
7- كشف المراد في شرح تجريدالاعتقاد، علامه حلي ، ص 349-.350
8- آيات 42 سوره فصلت و 6 سوره اعلي و ...
9- الميزان في تفسير القرآن، سيد محمد حسين طباطبايي، ج 2، ص .136

مقالات مشابه

تبيين و بررسي ديدگاه علّامه طباطبائي دربارة عالم ذر در تفسير آية ميثاق

نام نشریهمعرفت کلامی

نام نویسندهمحمد فاکر میبدی, باقر ریاحیمهر, علی‌اصغر حدیدی

عهد ألست از دیدگاه قرآن کریم و روایات معصومین (ع)

نام نشریهمطالعات قرآنی

نام نویسندهمهدی ممتحن, اختر سلطانی, مریم خسروانی

انسان در عالم ذر: آراء و اقوال دانشمندان قرن 15

نام نشریهسفینه

نام نویسندهمحمد بیابانی اسکویی

جرعه‏هايي از كوثر نور

نام نویسندهحسین مقیسه