يكي از رذايل اخلاقي كه فرد و جامعه را به سوي تباهي و مشكلات عديده مي كشاند اسراف است.
اسراف عبارت از تجاوز از حدود الهي و گذشتن از خطوط قرمزي است كه احكام الهي آنها را تعيين كرده اند.
نويسنده مقاله كوشيده است بطور اجمال به رابطه اشرافيت و اسرافكاري اشاراتي داشته باشد.
اينك مطلب را با هم از نظر مي گذرانيم:
به نظر مي رسد كه نوعي رابطه تنگاتنگ ميان اشرافيت (ملا و سرمايه داري اترافي) و اسرافكاري وجود دارد . به اين معنا كه اشرافيگري منش و خصلت اسرافكاري را پديد مي آورد و آدمي را از رفتارهاي هنجاري به سوي نابهنجاري مي كشاند بلكه چنان كه قرآن در تعريف اسراف بيان مي كند، اشرافيت، آدمي را به سوي فساد سوق داده و از اصلاحيات و اصلاح گري باز مي دارد. بر اين اساس كساني كه به خوي اشرافيت مبتلا و دچار مي شوند، انسان هاي ضد اصلاحي و مفسداني هستند كه با هرگونه كمال يابي آفريد ه هاي زميني از انسان و غير انسان مخالفت مي كنند. رفتارهاي ايشان جز فساد و تباهي براي زمين و زميني ها چيزي به ارمغان نمي آورد و خود و ديگري را به سوي نيستي و هلاكت سوق مي دهند.
تحليل قرآن از ايجاد بسياري از پديده هاي زيانبار در زمين اين است كه اين امور دستاوردهاي بشري است كه عامل مهم چنين رفتار و كردار زيانبار را مي بايست در خلق و خوي زشت بشر يافت كه برخاسته از كفر وشرك و نفاق است و در رفتارهاي فردي و جمعي به شكل خود برتربيني و غرور و تكبر و يا استكبار و اسراف و مانند آن ظهور و بروز مي كند.
اشرافيت به سبب آن كه خود عاملي مهم در ايجاد غرور و تكبر است و چنان كه قرآن بيان مي دارد آدمي هرگاه استغنا و خود را بي نياز جست طغيان مي ورزد و از حد اعتدال و مرزهاي قانوني و فطري بيرون مي رود، مي توان گفت كه اشرافيت استغنايي چيزي جز فساد و تباهي و مخالفت و در نهايت مبارزه با اصلاحات و اصلاح گري به دنبال ندارد.
قرآن به مومنان سفارش مي كند كه از كار و روش و فرمان مسرفان پيروي نكنند ؛ زيرا مسرفان كساني هستند كه در زمين فساد مي كنند و اصلاحاتي را انجام نمي دهند. (شعراء آيات 151 و152) هر چند كه در اين آيه ريشه اسراف و خاستگاه آن بيان نشده است ولي هرگاه به مطالعه و تحليل قرآن از زمينه هاي اسراف توجه شود، دانسته مي شود كه ريشه و خاستگاه هرگونه اسراف و تجاوز و تعدي و مانند آن را مي بايست در اموري چون رفاه دانست كه در دست اشرافيت متكبر و مغرور است.
خداوند در آيه 12يونس در تحليل ريشه ها و خاستگاه اسراف گري مي فرمايد: زماني كه خداوند هرگونه امور ضروري و زيانبار را از كسي بردارد و او را در رفاه و آسايش قرار دهد او رفتار اسرافي در پيش مي گيرد و خدا و رستاخيز را فراموش مي كند.
تحليل آيه از خاستگاه پديده اسراف كاري در انسان، اين است كه انسان در هنگام نياز و وجود ضرر و زيان به خداوند پناه مي برد و فشارها و تنگناهاي مختلف او را وادار مي سازد كه به سوي خدا رفته و دست نياز به سوي آن بي نياز دراز كند ولي هرگاه خود را از فشار و تنگناها و گرفتاري ها رها شده يافت، خدا را فراموش مي كند و از سر بي نيازي و افزايش آسايش و رفاه، دست به اسراف مي زند و اين گونه است كه اعمال اسرافي مسرفان براي ايشان به عنوان كارهاي پسنديده زينت داده مي شود و در دام استدراج مي افتند.
اسراف در اصطلاح قرآني برخلاف آن چه در فرهنگ ايراني معنا يافته محدود و منحصر به امور خوردني ها و نوشيدني ها نيست و به سخن ديگر منحصر در امور اقتصادي نمي باشد، بلكه از دايره گسترده اي برخودار مي باشد و همه امور زندگي بشر در حوزه هاي اعتقادي و فرهنگي و رفتارهاي اقتصادي و سياسي و نظامي و امور ديگر را در بر مي گيرد. اما چه چيزي سبب شده كه در فرهنگ ايراني اسراف تنها در حوزه اقتصادي شناخته و تعريف و محدود شود ، شايد بتوان تكرار آيه: كلوا و اشربوا و لا تسرفوا (اعراف آيه 31) باشد كه ورد زبان توده مردم است و در هر كوي و برزني به سبب ساختار زيبا و كوتاه و روان و شعرگونه اش مصطلح شده و بر زبان رانده مي شود.
با اين همه مي بايست توجه داشت كه اسراف در كاربردها و فرهنگ قرآني شامل امور بينشي و اعتقادي و اخلاقي و فرهنگي و سياسي و رفتاري و نگرشي مي شود. از اين روست كه خداوند ادعاي دروغين نبوت (غافر آيه 28)، تكذيب پيامبران (يس آيه 14 و19)، تكذيب قرآن (زخرف آيه 5)، شرك (غافر آيه 42 و 43)، خودكامگي و استبداد (يونس آيه 83 و دخان آيه 30 و 31)، زياده روي در آشاميدني ها، خوردني ها، زينت ها (اعراف 31) وقصاص (اسراء آيه 33) و حتي در انفاق و بخشش اموال در راه خدا (انعام آيه 141 و اسراء آيه 29) و رفتارهاي نابهنجار جنسي (ذاريات آيه 32 و34) را از مصاديق و موارد بارز و آشكار اسراف بر مي شمارد و از انجام آن باز مي دارد و مرتكبان اين گونه اعمال را تهديد به عذاب سخت و خواري در دنيا و آخرت مي كند.
بر اين اساس مي توان گفت كه اشرافيت رفاه زده و مترف به سبب خاستگاه و زمينه هاي اقتضايي پديداري اسراف در ايشان، كساني هستند كه به اين گونه بينش و نگرش و رفتارهاي زشت و فساد انگيز گرايش دارند ودر نهايت اشرافيت، موجبات تباهي خود و ديگران را فراهم مي آورد.
به سخن ديگر اشرافيت و رفاه زدگي اترافي موجب اسراف مي شود و آنان نه تنها نسبت به اصول عقلي و عقلايي (اخلاق ها و آداب و سنت هاي هنجاري) بي اعتنا بوده و از آن تجاوز و تعدي مي كنند بلكه انسان هايي هستند كه نسبت به آموزه هاي وحياني بي اعتنايي كرده و يا به تكذيب و حتي مبارزه و مخالفت با آن مي پردازند و در رفتارهاي عملي در زندگي فردي و اجتماعي خويش در خوراك و پوشاك و امور جنسي و مانند آن اسراف را پيشه خويش مي سازند و راه اتراف و تبذير را در زندگي خويش هموار مي كنند و حقوق فردي و اجتماعي ديگران را زير پا مي گذارند و حتي دست به قتل و كشتار كساني مي زنند كه منادي ايشان به سوي حق و حقيقت و توحيد و آموزه هاي اخلاقي و وحياني مي شوند.(غافر آيه 28)
اينان به سبب همين اشرافيت و استغناجويي و احساس خطرناك بي نيازي از خدا و ديگران، انسان هاي با منش خودپسندي و تكبر و تفاخر هستند و كارهايشان برايشان زيبا و پسنديده جلوه مي كند و حتي اطرافيان آنها رفتارهاي زشت شان را رفتاري پسنديده جلوه مي دهند و رفتارها و كردارهاي ناپسند و نابهنجار ايشان را توجيه مي كنند. (يونس آيه 12)
خود برتربيني و بي نيازي آنان را به خودكامگي و استبداد مي كشاند و در زندگي اجتماعي به ديگران ظلم و ستم روا مي دارند و خود را برهمگان برتر مي شمارند.(يونس آيه 83 و دخان آيات 30 و 31)
به هر حال اسراف كه در فرهنگ قرآني به معناي هرگونه تجاوز از حدود و مرزها و خطوط تعادلي در هر كاري است (مفردات راغب اصفهاني ذيل واژه سرف) داراي خاستگاهي چون اشرافيت و آسايش اترافي و رفاه زدگي است.
انسان هاي رفاه زده و اشراف بي نياز از خدا، در هركاري از كارهاي خويش چون امور اقتصادي و فرهنگي وسياسي و حتي بينشي و نگرشي و اعتقادي راه اسراف را مي پيمايند و به سبب غرور و بي نيازي خويش خدا را بنده نيستند و در زمين فساد مي كنند و آن را گسترش مي دهند و جلوي اصلاحات را نيز مي گيرند. (يونس آيه 12)
چنان كه گفته شد مراد از اشراف و اشرافيت در اين نوشتار، مترفان و ملا هستند؛ هر چند در ادبيات و فرهنگ عربي اشراف جمع شريف به معناي بزرگ قدر و اصيل و پاك نژاد و مانند آن مي باشد (لغت نامه دهخدا) ولي در فرهنگ ايراني مفهوم خاصي از اشرافيت فهميده مي شود كه با واژگان عربي ملا و مترف و مانند آن هم معنا و مفهوم مي باشند.
در اين نوشتار منظور از اشراف كساني هستند كه به سبب توانايي اقتصادي و سرمايه زياد و شگفت انگيز و نيز قدرت و امكانات مادي فراوان داراي رفتاري اسراف گونه هستند.
از نظر قرآن اشرافيت به معناي پيش گفته (ملا و مترف) انسان هاي مرتجع و واپس گرا در برابر اصلاحات سازنده (زخرف آيه 23)، افراطي و اسرافكار (كهف آيه 28)، بدخلق و درشت خوي (قلم آيه 10 تا 14)، كراهت از حق و حقيقت (مومنون آيه 64 و 70) استكبار در رفتارهاي اجتماعي و سياسي (يونس آيه 75 و مومنون آيه 45 و 46) افسادگري (اعراف آيه 103) تهمت (اعراف آيه 108 و 109 و 127) ظلم و ستم (اعراف آيه 103) جرم گرايي (هود آيات 25 تا 35) افراط كاري (كهف آيه 28)، جاه طلبي (بقره آيه 246 و 247) غرور و تفاخر (كهف و انكار حق (اعراف آيه 66 تا 90) كوردلي (اعراف آيه 59 و 64) هستند.
نتيجه چنين منش و خلق و خوي چيزي جز ارزش گذاري هاي نادرست و غلط (بقره آيه 246 و247) امتياز طلبي و زياده خواهي (زخرف آيه 31) حسادت نسبت به ديگران (ص آيه 6 و 8) تهديد نسبت به اصلاح گران و اصلاح طلبان (اعراف آيه 88) فريبكاري و توطئه نسبت به مردم و جامعه (مومنون آيه 23 و 34) واسراف گري و هر چيزي كه در حوزه تجاوز و تعدي و ظلم و ستم مي باشد ، نخواهد بود.
از اين روست كه مي توان گفت اشرافيت به معناي پيش گفته خاستگاه و سر منشاء بسياري از فسادها و تباهي ها و مشكلات فردي و اجتماعي است كه به بخشي از آن در اين جا اشاره شده است، يكي از مهم ترين خاستگاه هاي اسراف (به مفهوم قرآني) همين اشرافيت پيش گفته است.