روايات تحريف از نگاه رجالي

پدیدآورعلی‌اکبر کلانتری ارسنجانی

تاریخ انتشار1388/11/21

منبع مقاله

share 932 بازدید
روايات تحريف از نگاه رجالي

علي اكبر‌كلانتري ارسنجاني

از امور مهمي كه در قرن‌هاي متمادي، فكر و قلم شمار بزرگي از دانشمندان اسلامي را به خود معطوف داشته، مسأله‌ي تحريف قرآن است. البته به حسب ظاهر، مورد بحث ايشان، تحريف به معناي حذف و ناقص شدن بخشي از اين كتاب است نه تحريف به معناي افزون گرديدن آياتي بر آن، چرا كه علماي فريقين بر رخ ندادن چنين تحريفي، اتفاق‌نظر دارند، بلكه شايد بتوان بر واقع نشدن تحريف به معناي نخست نيز ادعاي اتفاق كرد. شيخ طوسي، در اين باب مي‌نويسد:
اما الكلام في زيادته و نقصانه فمما لا يليق به أيضا لأن الزيادة فيه مجمع علي بطلانها و النقصان منه فالظاهر ايضا من مذهب المسلمين خلافه و هو الاليق بالصحيح من مذهبنا.1
اما سخن در افزوده شدن بر‌قرآن و كاسته شدن از آن نيز، سزاوار كتاب الهي نيست، زيرا افزوده شدن بر آن، به اجماع باطل است و كاسته شدن از آن نيز به حسب ظاهر بر‌خلاف ديدگاه مسلمين است و قول شايسته و صحيح در مذهب ما نيز همين است.
شيخ صدوق نيز در اين باب مي‌نويسد:
اعتقادنا ان القرآن الّذي أنزله اللّه علي نبيه(ص) هو ما بين الدفّتين، وهو ما في أيدي الناس ليس بأكثر من ذلك، ومبلغ سوره عند الناس مائة وأربع عشر سورة… ومن نسب إلينا انا نقول انه أكثر من ذلك، فهو كاذب.2
به اعتقاد ما ـ ‌شيعيان ـ قرآني كه خدا بر پيامبرش(ص) فرو فرستاده، همان است كه ميان دو جلد آن و در دسترس مردم قرار دارد، نه پيش‌تر از آن و شمار سوره‌هاي آن، يك صد و چهارده سوره است و اگر كسي به ما نسبت دهد كه به افزون‌تر از آن معتقديم، دروغ‌گو است.3
سخن قرطبي نيز در اين زمينه، خواندني است:
ميان امت و ائمه‌ي اهل سنت اختلافي نيست در اين‌كه قرآن، سخن خداي تعالي است كه محمد(ص) به‌عنوان معجزه آورده است. و اين كتاب در سينه‌ها محفوظ و در مصاحف مكتوب است. و با زبان‌ها خوانده مي‌شود و آيات و سوره‌هاي آن به ضرورت معلوم است. حروف و كلمات آن، از زيادي و نقيصه، مبرا است… از اين‌رو اگر كسي ادعاي افزوده شدن بر آن يا كاسته شدن از آن نمايد، سخني بر‌خلاف اجماع گفته و مردم را مبهوت نموده و رد كرده است قرآني را كه پيامبر(ص) آورده… سخن چنين شخصي، به سان سخن كسي است كه بگويد: نمازهاي واجب، پنجاه نماز و نكاح با نه زن حلال و روزه‌ي واجب، بيش از ايام ماه رمضان است. مي‌دانيم مردود بودن اين سخن، اجماعي است، ولي بايد گفت اجماع بر عدم فزوني و كاستي در قرآن، ثابت‌تر، مؤكد‌تر، لازم‌تر و واجب‌تر است.4
با اين همه، مدلول ظاهري روايات فراواني كه از طريق شيعه و اهل سنت نقل گرديده، وقوع تحريف در قرآن است. بسياري از دانشمندان در اين روايات، مناقشه‌ي سندي و دلالي كرده، ولي برخي نيز به سبب كثرت و حجم بزرگ آن‌ها دچار نوعي ترديد و حتي متمايل به قول مخالف شده‌اند، از جمله علامه‌ي مجلسي كه پس از نقل روايتي از امام صادق(ع) با اين عبارت (إنّ القرآن الّذي جاء به جبرئيل(ع) إلي محمّد‌(ص) سبعة عشر ألف آية) مي‌نويسد:
لا‌يخفي ان هذا الخبر و كثير من الاخبار الصحيحة صريحة في نقص القرآن و تغييره و عندي ان الاخبار في هذا الباب متواترة معني و طرح جميعها يوجب رفع الاعتماد عن الاخبار رأسا.5
آشكار است كه اين خبر و بسياري از اخبار صحيحه، در كاسته شدن از قرآن و دگرگوني آن صراحت دارد و از نظر من اين اخبار، متواتر معنوي است و دور انداختن همه‌ي آن‌ها، موجب سلب اعتماد از اخبار به‌طور كلي است.
بعضي شمار اين روايات را بيش از دو هزار، گروهي نيز آن‌ها را مستفيض بلكه متواتر دانسته‌اند.6
با توجه به نكات ياد شده، ترديدي در ضرورت بررسي‌هاي رجالي در اسناد اين روايات، باقي نمي‌ماند. ولي پيش از اين كار، آشنايي اجمالي با مضامين روايات مزبور، سودمند به نظر مي‌رسد، مرحوم آيت‌اللّه خويي، پيش از تحليل و بررسي و پاسخ‌گويي به اين روايات، آن‌ها را به چهار دسته تقسيم مي‌كند:
دسته‌ي نخست: رواياتي كه حاوي عنوان تحريف است و دلالت بر وقوع آن در قرآن مي‌كند و شمار آن‌ها بيست روايت است. مانند حديث زير از قول رسول خدا(ص):
انه يضل الناس عن سبيل اللّه و يحرّف كتابه و يغيّر سنتي.
مردم از راه خدا گمراه مي‌شوند، كتاب او تحريف و سنت من دگرگون مي‌شود.
و حديث زير به نقل از امام صادق(ع):
اصحاب العربية يحرّفون كلام اللّه عزّوجلّ عن مواضعه.
عرب زبانان، سخن خداي عزّوجلّ را از مواضع خود تحريف مي‌كنند.
دسته‌ي دوم: روايات دلالت كننده بر اين معنا كه در پاره‌اي از آيات قرآن، اسامي امامان(ع) مذكور بوده است. و روايات به اين مضمون، فراوان هستند. از باب نمونه شيخ كليني به سند خود از محمد‌بن فضيل و او از ابو‌الحسن(ع) نقل مي‌كند كه فرمود:
ولاية علي‌ابن أبي‌طالب مكتوب في جميع صحف الأنبياء و لن يبعث اللّه رسولا إلاّ بنبوة محمّد و‌ولاية وصيّه صلّي اللّه عليهما و‌آلهما.
ولايت علي‌بن ابي‌طالب در كتب همه‌ي انبيا نوشته شده و خداوند پيامبري برنيانگيخت مگر با (تأكيد بر) پيامبري محمد(ص) و ولايت وصي او(ع).
دسته‌ي سوم: روايات دلالت كننده بر رخ دادن تحريف در قرآن به صورت افزوده شدن بر آن و كاسته گرديدن از آن و اين‌كه امت پيامبر، پس از او برخي از كلمات را تغيير دادند و كلمات ديگري به جاي آن‌ها گذاشته‌اند. مانند آن‌چه علي‌بن ابراهيم قمي، به سند خود از حريز و او از امام صادق(ع) نقل مي‌كند:
صراط من انعمت عليهم غير المغضوب عليهم و غير الضالين.
دسته‌ي چهارم: رواياتي كه تنها بر رخ داد تحريف در قرآن به صورت كاسته شدن از آن دلالت مي‌كنند.7
محقق خويي پس از اشاره‌ي اجمالي به ضعف سندي حجم بزرگي از اين روايات، به‌طور مبسوط به نقد دلالي آن‌ها مي‌پردازد و از عهده‌ي اين‌كار نيز به‌خوبي بر‌مي‌آيد.
مرحوم شيخ محمد حسين آل كاشف الغطا نيز در اشاره‌ي اجمالي به ضعف سندي اين روايات مي‌نويسد:
الاخبار الواردة من طرقنا أو طرقهم الظاهرة في نقصه أو تحريفه ضعيفة.8
بي‌گمان بررسي رجالي اين اخبار و اثبات سستي اسناد آن‌ها، كمك بزرگي است به زدودن شبهه‌ي تحريف قرآن. آن‌چه در پي مي‌آيد كوششي است در همين زمينه.
چنان‌كه از بررسي‌هاي انجام گرفته توسط محققان پيشين و پسين استفاده مي‌شود، حجم بزرگ يا بيش‌تر از نيمي از اين روايات، توسط احمد‌بن محمد‌‌بن سيار معروف به سياري نقل شده،9 ابوالقاسم علي‌بن احمد كوفي نيز از جمله كساني است كه بر طبق آن‌چه از رجال نجاشي استفاده مي‌شود، ناقل رواياتي در باب تحريف است.10
راوي بعضي از اين روايات نيز جابر‌بن يزيد جعفي است. يكي از رجال شناسان معاصر، پس از ذكر اسامي كتبي كه توسط احمد ‌بن محمد ‌بن سيار، تاليف شده، مي‌نويسد:
بعضي از علما، كتاب التحريف را نيز به فهرست كتب او افزوده‌اند، من اين كتاب را نزد برخي از فضلا به صورت مخلوط يافتم.11
در زير به بررسي حال اين سه شخص مي‌پردازيم. در پايان نيز همراه با نقل پاره‌اي از اين روايات، نقد سندي آن‌ها را مورد توجه قرار مي‌دهيم.

احمد بن محمد بن سيار

مي‌توان گفت همه‌ي رجال شناسان معروف، اين راوي را ضعيف و غير قابل اعتماد دانسته‌اند. ابن غضائري درباره‌اش نوشته است:
ضعيف متهالك غال محرف استثني شيوخ القميين روايته من كتاب النوادر.12
او مردي ضعيف، منحرف، غالي و تحريف‌گر است و مشايخ قم، روايات او را از كتاب نوادر استثنا نموده‌اند.
نجاشي او را بصري، از كاتبان آل طاهر در زمان ابن محمد، معروف به سياري، ضعيف الحديث، فاسد المذهب، درشت روايت13 و كثير المراسيل معرفي كرده.14
علامه‌ي حلي نيز درباره‌ي او مي‌نويسد:
او مردي ضعيف الحديث، فاسد المذهب، درشت روايت و كثير المراسيل است.15
مرحوم مامقاني، پس از نقل كلمات رجال شناسان ياد شده و نيز عبارت‌هاي كشي، شيخ طوسي و ابن‌شهر آشوب، ضعيف بودن وي را از مسلمات مي‌گيرد و از اين‌كه نويسنده‌ي معاصرش، يعني صاحب مستدرك، در اثبات وثاقت او تلاش كرده است، بسيار ابراز شگفتي مي‌كند.16
تكيه‌گاه محدث نوري در اثبات وثاقت سياري اين است كه مشايخ بزرگ و مورد وثوقي مانند محمد‌بن يعقوب كليني، محمد‌بن عباس‌بن ماهيا از او فراوان نقل روايت كرده‌اند. نيز حميري، صفار، ابي علي اشعري، موسي‌بن حسن اشعري، حسين‌بن محمد‌بن عامر، ابن‌ادريس، شيخ حسن‌بن سليمان حلي و محقق وحيد كه همگي ثقه هستند، از او روايت كرده‌اند.
و سبب شگفتي مرحوم مامقاني اين است كه عمل اين بزرگان، مجمل است و صراحتي در توثيق راوي مزبور ندارد و حال آن‌كه تعبيرات دانشمندان ياد شده كه از استوانه‌هاي دانش رجال هستند، در مورد وثوق نبودن او، صراحت دارد. فشرده‌ي سخن اين‌كه «فعل» مجمل است و در برابر «قول صريح» مورد التفات نيست.

علي بن احمد كوفي

احمد‌بن حسين‌بن غضائري درباره‌ي اين راوي گفته است:
علي‌بن احمد، ابوالقاسم كوفي، مدعي علويّت،17 بسيار دروغ‌گو، غالي و بدعت‌گذار است، براي او كتاب‌هاي فراواني ديدم كه به آن‌ها التفات نمي‌شود.18
از كتب فراواني كه نجاشي براي وي نام برده روشن مي‌شود او در رشته‌هاي گوناگوني سر‌رشته داشته. برخي از عناوين كتاب‌هاي او چنين است: فساد الاقاويل الاسماعيليه، الرد علي ارسطاطاليس، فساد قول البراهمه، تناقض اقاويل المعتزله، الفحص عن مناهج الاعتبار، الرد علي الزيديه، ماهية النفس.
با اين وجود، نجاشي درباره‌اش نوشته است:
وي سرانجام دچار غلو شد و به مذهبي فاسد روي آورد. كتاب‌هاي فراواني تصنيف نموده كه بيش‌تر آنها فاسد است.
نجاشي مي‌افزايد:
ابوالقاسم به سال 352 در منطقه‌اي به نام كرمي، از نواحي فسا در‌گذشت، ميان اين منطقه و فسا پنج فرسخ، و ميان آن و شيراز بيست و اندي فرسخ فاصله است. غلات براي اين مرد، مدعي مقام و منزلت بزرگي هستند.19
شيخ در فهرست خود مي‌نويسد:
او مردي امامي مذهب و به راه‌راست بوده است و كتاب‌هاي فراوان و محكمي از جمله كتاب الاوصياء و كتاب در فقه به ترتيب كتاب مزني، تاليف كرده است، سپس گرفتار خلط شد و اظهار مذهب مخمسه نمود.20 و كتبي در غلو و تخليط تاليف كرد.21
به گفته‌ي صاحب تنقيح المقال، صاحب وجيزه نيز او را تضعيف كرده است و خود مامقاني نيز درباره‌اش نوشته:
ضعف و فساد عقيده‌ي اين مرد، مورد تسالم است و اگر روايتي از او ثابت شود كه در دوران سلامت عقيده‌اش روايت كرده اخذ مي‌شود و در صورت شك، اعتباري ندارد.22

جابر بن يزيد جعفي

برخي مانند ابن غضائري و صاحب وجيزه او را توثيق كرده‌اند. صاحب الجامع في علم الرجال، او را شيعه‌ي اثني عشري، مؤمن به رجعت، عالم به اسرار امام باقر(ع)، مورد وثوق، متكلم، صاحب اصل و روايات فراوان در فقه و ديگر علوم معرفي كرده است.
در مقابل نجاشي درباره‌اش نوشته است:
كساني از او روايت كرده‌اند كه مورد طعن هستند و تضعيف شده‌اند، مانند عمرو‌بن شمر، مفضّل‌بن صالح، منخّل‌بن جميل و يوسف‌بن يعقوب؛ و خود وي، شخصي مختلط بوده است و استاد ما محمد ‌بن محمد ‌بن نعمان، اشعار فراواني كه دلالت بر اختلاط او مي‌كرد، انشاد مي‌نمود.
ديدگاه برخي از ائمه‌ي اهل سنت درباره‌ي وي، بسيار منفي است. تا جايي كه ابو‌حنيفه گفته است:
با كسي دروغ‌گو‌تر از جابر جعفي، ملاقات ننمودم.
شافعي از سفيان‌بن عيينه نقل مي‌كند كه وي گفت در منزل جابر جعفي بوديم، او چيزي بر زبان جاري كرد كه ترسيدم سقف خانه بر سر ما فرو آيد، دميري از اين كه ابن‌داود و ترمذي و ابن‌ماجه از او نقل حديث كرده‌اند، ابراز شگفتي مي‌كند.23
البته نمي‌توان ديدگاه منفي ايشان را نشانه‌ي ضعف جابر دانست چه اين‌كه ايشان درباره‌ي برخي ديگر از راويان شيعه ـ‌كه مورد وثوق و احترام فراوان علماي اين مذهب هستند‌‌‌ـ نيز ديدگاه منفي دارد، بلكه چه بسا بتوان سخنان آنان درباره‌ي جابر را دليلي بر استواري و ثابت قدم بودن او در تشيع و پايداري وي در عقايد حقه دانست.
ولي آن‌چه مشكل را حل مي‌كند اين است كه وي با اين‌كه از مؤلفان كتاب در مسأله‌ي تحريف قرآن معرفي شده، اما در اين زمينه، روايت چنداني از او در دست نيست.24
نا‌گفته نماند دسته‌ي دوم از روايات ياد شده، افزون بر مشكلات سندي، با روايتي در تعارضند كه به لحاظ سند، صحيح و شيخ كليني آن را نقل كرده است. روايت چنين است:
علي‌بن ابراهيم عن محمد بن عيسي عن يونس عن ابي مسكان عن ابن بصير قال: سألت ابا عبداللّه‌(ع) عن قول اللّه عزّوجلّ: أطيعوا اللّه وأطيعوا الرّسول و‌اُولي الأمر منكم فقال: نزلت في علي‌بن أبي‌طالب و الحسن و الحسين‌(ع) فقلت له: إن النّاس يقولون: فماله لم يسمّ علياً و أهل بيته‌‌(ع) في كتاب اللّه عزّوجلّ؟ قال: فقال: قولوا لهم: ان رسول اللّه‌(ص) نزلت عليه الصلاة و لم يسمّ اللّه لهم ثلاثا و لا اربعا حتي كان رسول اللّه‌(ص) هو الّذي فسّر ذلك لهم و‌نزلت عليه الزكاة و‌لم يسمّ من كل أربعين درهما درهم، حتي كان رسول اللّه‌‌(ص) هو الّذي فسّر ذلك لهم.25
ابو‌بصير مي‌گويد: از امام صادق(ع) درباره‌ي آيه‌ي أطيعوا اللّه و‌أطيعوا الرّسول و‌أولي الأمر منكم پرسيدم. فرمود: اين آيه درباره‌ي علي‌بن ابي‌طالب و حسن و حسين(ع) نازل شده. عرض كردم: مردم مي‌پرسند پس چرا نام علي و خاندان او در قرآن نيامده؟ فرمود: به ايشان بگو: نماز بر پيامبر(ص) نازل شد ولي خداوند سه ركعت يا چهار ركعت بودن آن را تعيين نفرمود، تا اين‌كه خود پيامبر برايشان تفسير نمود. و بر آن حضرت (حكم) زكات فرود آمد ولي تعيين نشد از هر چهل درهم، يك درهم تا اين كه خود حضرت آن را براي مردم تفسير و تبيين كرد.
چنان كه آيت‌اللّه خويي نيز گفته است.26 اين روايت صحيحه، بر همه‌ي روايت دسته‌ي دوم، حاكم و روشن‌گر معناي آن‌ها است، يعني مي‌توان با توجه به اين حديث گفت، مقصود آن روايات از ذكر نام علي(ع) در قرآن، ذكر آن از باب تفسير بوده است، يا اگر هم جنبه‌ي تنزيل داشته، پيامبر مأمور به تبليغ آن نبوده است.
در پايان اين فصل، جهت تبيين بيش‌تر مطلب، به نقد سندي پاره‌اي از رواياتي مي‌پردازيم كه به نحوي دلالت بر رخ داد تحريف در قرآن مي‌كنند:
1.محمد بن حسن صفار عن محمد ‌بن حسين عن محمد ‌بن سنان، عن عمار‌بن مروان عن المنخل عن جابر عن ابي‌جعفر(ع) انه قال: ما يستطيع أحد أن يدّعي إنه جمع القرآن كله ظاهره و‌باطنه غير الاوصياء.27
از امام باقر‌(ع) شنيدم فرمود: كسي نمي‌تواند ادعا كند همه‌ي قرآن را اعم از ظاهر و باطن آن جمع كرده مگر اوصيا.
در سلسله‌ي سند اين روايت، محمد بن سنان است كه درباره‌ي آن اختلاف فراوان است، بعضي مانند شيخ و نجاشي و ابن غضائري او را تضعيف كرده‌اند. ابو‌العباس احمد‌بن محمد، او را ضعيف و غير قابل اعتماد دانسته و گفته است متفردات وي مورد التفات نيست. و بنا به گفته‌ي كشي، فضل‌بن شاذان، نقل روايات وي را حلال ندانسته، در كتب رجالي اين عبارت از او نقل شده كه هنگام مرگ، گفته است:
لا ترووا عنّي مما حدثت شيئاً فانما هي كتب اشتريتها في السوق. از آن‌چه من روايت كرده‌ام، چيزي از قولم نقل نكنيد، زيرا اين‌ها، كتبي است كه از بازار خريدم.
ولي شيخ مفيد، او را توثيق كرده و علامه در او توقف كرده است.28
از اشخاص ديگري كه در سلسله‌ي اين سند واقع شده، منخل است كه ابن غضائري، نجاشي، علامه ابن‌داود و ديگران او را تضعيف كرده‌اند و مرحوم مامقاني او را به اتفاق همه، ضعيف دانسته است.29
2.كليني عن محمد بن يحيي عن احمد ‌بن محمد عن ابن‌محبوب عن عمرو بن ابي المقدام عن جابر قال: سمعت ابا جعفر(ع) يقول: ما ادعي احد انه جمع القرآن كله كما أنزل إلاّ كذّاب و‌ما جمعه و‌حفظه كما نزّله اللّه تعالي إلاّ علي‌بن أبي‌طالب(ع) و الأئمة من بعده(ع).30
جابر مي‌گويد: شنيدم امام باقر(ع) مي‌فرمود: كسي نمي‌تواند ادعا كند قرآن را آن‌چنان‌كه فرود آمده، جمع كرده مگر شخص بسيار دروغ‌گو، كسي جز علي‌بن ابي‌طالب(ع) و امامان پس از او اين‌كار را انجام نداده است.
در سلسله‌ي سند اين روايت نيز چنان‌كه مي‌بينيم، عمرو‌بن ابي‌المقدام است كه رجال شناسان درباره‌ي وي اختلاف‌نظر دارند. گروهي مانند ابن غضائري و صاحبان وجيزه و حاوي او را تضعيف كرده وعده‌اي نيز در او توقف كرده و برخي نيز مانند صاحب تنقيح المقال، او را ثقه دانسته است.31
3. محمد بن حسن صفار عن محمد بن الحسين عن عبد‌الرحمن بن أبي‌نجران عن هاشم عن سالم بن أبي‌سلمة قال قرأ رجل علي أبي‌عبد‌اللّه‌(ع) وأنا أسمع حروفا من القرآن ليس علي ما يقرأها الناس. فقال أبو‌عبد‌اللّه (ع)، مه مه كف عن هذه القرائه إقرء كما يقرء الناس حتي يقوم القائم فإذا قام فقرأ كتاب اللّه علي حده و‌اخرج المصحف الذي كتبه علي(ع) و‌قال اخرجه علي‌(ع) الي الناس حيث فرغ منه و‌كتبه فقال لهم هذا كتاب اللّه كما أنزل اللّه علي محمّد و‌قد جمعته بين اللوحين قالوا هوذا عندنا المصحف جامع فيه القرآن لاحاجة لنا فيه قال أما و‌اللّه لا ترونه بعد يومكم هذا أبدا انما كان عليّ أن اخبركم به حين جمعته لتقرؤه.32
سالم بن ابي سلمه مي گويد: مردي پيش امام صادق (ع) بخشي از قرآن را بر‌خلاف شيوه‌اي كه عامه‌ي مردم مي خوانند، خواند. حضرت به او فرمود: نه، از اين قرائت خود‌داري كن، مثل مردم قرائت كن تا اين كه قائم بيايد، هرگاه او بيايد، قرآن را آن چنان كه بايد، تلاوت كند. در اين هنگام حضرت، قرآني را بيرون آورد كه دست خط علي(ع) بود و فرمود: پس از اين كه علي(ع) اين قرآن را نوشت و از نگارشش فراغت يافت، آن را به سوي مردم برد و فرمود اين كتاب خداست آنچنان كه برمحمد(ص) نازل شده، من آن را ميان دو جلد جمع كردم. حاضران گفتند: بله (ولي) پيش ما مصحفي است كه در آن قرآن جمع شده است و نيازي به مصحف تو نداريم. حضرت در واكنش به سخن آنان فرمود: سوگند به خدا! پس از اين هيچ گاه مصحف مرا نخواهيد ديد. (تنها) برمن لازم بود پس از جمع كردن قرآن خبر آن را به شما دهم.
چنان كه مي بينيم در سلسله‌ي سند اين روايت، هاشم است كه بايد گفت اين نام ميان بيش از ده نفر مردد است و بيش‌تر ايشان مجهول وبعضي نيز ضعيف هستند.33
سالم بن ابي سلمه را ابن غضائري، علامه و صاحبان وجيزه و حاوي، تضعيف كرده‌اند و نجاشي درباره‌اش نوشته است:
حديثه ليس بنقي و‌إن كنا لا نعرف منه إلاّ خيرا… حديث او پاكيزه (خالي از اشكال) نيست اگر‌چه از اين شخص چيزي جز خير نمي دانيم.
مرحوم مامقاني، مفاد جمله‌ي اخير را، تنها دليل شيعي بودن او دانسته است.34
4.عياشي در تفسير خود: عن ميسر عن ابي‌جعفر(ع) قال: لولا انه زيد في كتاب اللّه و‌نقص منه ما خفي حقنا علي ذي‌حجي و‌لو قدم قائمنا فنطق صدّقه القرآن.35
ميسر مي‌گويد: امام باقر(ع) فرمود: اگر در قرآن، فزوني و كاستي رخ نمي‌داد، حق ما بر هيچ خردمندي، پنهان نمي‌ماند و هر گاه قائم ما بيايد و سخن بگويد قرآن او را تصديق مي‌كند.
اين روايت، افزون بر‌آن‌كه مرسل است، سند آن به ميسر ختم مي‌شود و رجال شناسان از سه شخص به اين نام ياد كرده‌اند: ميسر بن أبي‌البلاد، ميسر بن عبد‌اللّه نخعي و ميسر بن عبد‌العزيز نخعي كه دو شخص نخست، مجهول‌الحال، و تنها سومي توثيق شده است.36
از اين‌رو نمي‌توان به اين روايت، اعتماد كرد، به‌خصوص با توجه به اين‌كه مفاد روايت، رخ داد زياده در قرآن است كه به اجماع مسلمين، باطل است.
5. عياشي عن ابراهيم بن‌عمر، قال: قال ابو‌عبداللّه‌(ع):إن في القرآن ما مضي و‌ما يحدث و‌ما هو كائن كانت فيه أسماء الرجال فالغيت.37
امام صادق(ع) فرمود: در قرآن، حوادث گذشته و حال و آينده وجود دارد و در آن نام‌هاي مردان بوده كه حذف شده است.
منظور از ابراهيم‌بن عمر در سند اين روايت به احتمال زياد، ابراهيم‌بن عمر يماني صنعاني است كه گر‌چه نجاشي او را توثيق كرده، ولي ابن غضائري او را به‌طور جدي، ضعيف دانسته است.38 و مورد از مصاديق تعارض جرح و تعديل است و چنان كه مي‌دانيم، جرح را بر تعديل، مقدم مي‌دارند. افزون بر اين امر، ارسال روايت را نيز نبايد از نظر دور داشت.
6. عياشي عن داود بن فرقد عمن أخبره عن أبي‌عبد‌اللّه‌(ع) قال: لو قد قريء القرآن كما أنزل لالفيتنا فيه مسمّين.39
امام صادق(ع) فرمود: اگر قرآن، چنان‌كه نازل شده، قرائت مي‌شد، نام‌هاي ما را در آن مي‌يافتي.
در وثاقت داود بن‌فرقد، بحثي نيست ولي سند روايت پيش از او و پس از او، دچار ارسال است.
7. شيخ صدوق: حدثني محمد‌بن موسي‌بن المتوكل قال: حدثني محمد بن يحيي قال: حدثني محمد بن احمد عن محمد بن حسّان عن اسماعيل‌بن مهران قال حدثني الحسن‌بن علي عن عبداللّه بن سنان عن ابي‌عبداللّه(ع) قال: من كان كثير القراءة لسورة الأحزاب كان يوم القيامة في جوار محمد(ص) و‌أزواجه، ثم قال: سورة الاحزاب فيها فضائح الرجال و‌النساء من قريش و‌غيرهم يا ابن سنان إن سورة الأحزاب فضحت نساء قريش من العرب و‌كانت أطول من سورة البقرة و‌لكن نقصوها و‌حرفوها.40
امام صادق(ع) فرمود: هر كس سوره‌ي احزاب را زياد بخواند، روز قيامت در همسايگي محمد(ص) و همسران او خواهد بود. سپس فرمود: در سوره‌ي احزاب، رسوايي‌هاي مردان و زناني از قريش و غير قريش آمده بود. اي پسر سنان! سوره‌ي احزاب (گروهي از) زنان قريش را رسوا كرد. اين سوره، طولاني‌تر از سوره‌ي بقره بود ولي از آن كاستند و آن را تحريف كردند.
مقصود از محمد بن حسان در سند اين روايت، يا محمد‌بن حسان رازي است و يا محمد‌بن حسان‌بن عرذم و يا محمد بن حسان نهدي. اگر شخص نخست مقصود باشد، ابن غضائري او را ضعيف دانسته، نجاشي نيز گفته است او به طور فراوان از روايان ضعيف، روايت مي‌كند. ابن‌داود و صاحبان وجيزه و حاوي نيز او را ضعيف شمرده‌اند.41 و اگر يكي از دو فرد اخير، مقصود باشد، هر دو مجهول‌الحالند.
شخص ديگري كه در سلسله‌ي اين سند آمده، حسن‌بن علي است. يكي از محققان در حاشيه‌ي خود بر ثواب‌الاعمال، نوشته است:
مقصود از حسن در اين سند و همه‌ي احاديث ثواب، قرائت سوره‌ي احزاب كه در اين كتاب آمده، حسن‌بن علي‌بن ابي حمزه‌ي بطائني واقفي، صاحب كتاب فضائل القرآن است.42
و چنان‌كه مي‌دانيم، علماي رجال وي را به شدت تضعيف كرده و غير قابل اعتماد دانسته‌اند.
8.محمد بن ابراهيم نعماني صاحب الغيبه: حدثنا ابو‌سليمان احمد بن هوذة قال: حدثنا ابراهيم بن اسحاق النهاوندي قال حدثنا عبداللّه بن حماد الانصاري عن صباح المزني عن الحارث بن حصيرة عن الاصبغ‌بن نباتة قال: سمعت علياً‌(ع) يقول: كأنّي بالعجم فساطيطهم في مسجد الكوفه يعلّمون الناس القرآن كما اُنزل، قلت: يا أمير‌المؤمنين أو ليس هو كما اُنزل؟ فقال: لا محي منه سبعون من قريش بأسمائهم و‌أسماء آبائهم، و‌ما ترك أبو‌لهب إلاّ للإزراء علي رسول‌اللّه‌(ص) لأنّه عمّه.43
اصبغ بن‌نباته مي‌گويد شنيدم علي(ع) مي‌فرمود: گويا مي‌بينم مردم عجم را كه خيمه‌هاي خود را در مسجد كوفه بر‌افراشته و به مردم آموزش قرآن مي‌دهند عرض كردم: مگر قرآن، همان‌گونه نيست كه نازل شده؟ فرموده: نه، اسامي هفتاد نفر از قريش و اسامي پدران آن‌ها، از قرآن محو شده، نام ابولهب را هم رها ننمودند، مگر به‌خاطر سرزنش و عيب‌جويي بر پيامبر(ص)، زيرا وي عموي پيامبر بود.
در ميان رجالي كه در سلسله‌ي سند اين روايت آمده‌اند، احمد‌بن هوذه و حارث بن حصيره، به حسب ظاهر، توثيق نشده‌اند، درباره‌ي ابراهيم‌بن اسحاق نهاوندي نيز نجاشي گفته است: او ضعيف و متهم در حديث بود.44
9.تفسير برهان: كليني عن الحسين بن محمد عن معلي بن محمد عن علي بن اسباط عن علي بن ابي‌حمزة عن ابي بصير عن ابي‌عبد‌اللّه(ع) انه قال: و‌من يطع اللّه و‌رسوله ـ في ولاية علي و‌الأئمة من بعده‌‌ـ فقد فاز فوزا عظيما (احزاب، 33/71) هكذا نزلت و‌اللّه.45
ابي بصير مي‌گويد: امام صادق(ع) فرمود: به خدا سوگند نزول آيه‌ي و‌من يطع اللّه… به اين صورت بوده است: و من يطع اللّه و رسوله ـ‌في ولاية علي و الائمة من بعده‌ـ فقد فاز فوزا عظيما.
در سلسله‌ي سند اين روايت، به معلي بن محمد بر‌مي‌خوريم كه بعضي از رجال شناسان مانند صاحب وجيزه او را ضعيف دانسته‌اند46 نجاشي نيز او را مضطرب‌الحديث و مضطرب المذهب، معرفي كرده است.47
با بررسي مختصري كه نسبت به برخي از روايات تحريف صورت گرفت، روشن شد كه بسياري از اين روايات از افراد ضعيف و يا مجهول نقل شده و برخي ديگر ارتباطي به تحريف ندارد.

پاورقيها:

1. محمد‌بن حسن طوسي، التبيان، 1/3.
2. التحقيق في نفي التحريف عن القرآن الشريف/10، به نقل از: رساله‌ي اعتقادات صدوق، چاپ شده با شرح باب حادي عشر/93.
3. سيد مرتضي نيز در همين زمينه گفته است: علم به صحت نقل قرآن، مانند علم به وجود شهرها و رخ‌دادهاي بزرگ و حوادث عظيم و كتب مشهور و اشعار مسطور عرب است، زيرا عنايت شديد و انگيزه‌هاي فراوان بر نقل و حراست آن بوده است… زيرا قرآن، معجزه‌ي نبوي و سر منشا علوم شرعي و احكام ديني است…. با اين وجود چگونه تغيير و نقص، در آن راه پيدا كرده؟!… و كساني از اماميه و حشويه كه با اين امر، مخالفت كرده‌اند، به مخالفت آنان اعتنا نمي‌شود زيرا آنان، براي توجيه نظر خود اخبار ضعيفي نقل كرده و گمان به صحت آن‌ها پيدا كرده‌اند. (طبرسي، مجمع البيان، 1/15، به نقل از المسائل الطرابلسيات) سيد‌بن طاووس، در بحثي كه با ابي‌القاسم بلخي پيرامون بسمله داشته كه آيا جزء سوره است يا نه و بلخي، معتقد به جزء نبودن آن بوده، گفته است: به اقتضاي عقل و شرع، قرآن از زياده و نقيصه، مصون است. (سعد السعود/ 192). مؤلف كتاب ارزشمند التحقيق في نفي التحريف، اشاره مي‌كند به تصريح علماي زير به نفي تحريف قرآن: شيخ طبرسي، علامه‌ي حلّي، محقق كركي، شيخ زين‌الدين بياضي، شيخ فتح اللّه كاشاني، سيد نور‌اللّه تستري، شيخ بهاء الدين عاملي، ابن‌ادريس، علامه‌ي توني، فيض كاشاني، سيد مهدي بحر العلوم، سيد محمد مجاهد طباطبايي، شيخ ابراهيم كلباسي، سيد حسين كوه‌كمري، سيد محمد حسن آشتياني، شيخ عبداللّه مامقاني، شيخ محمد نهاوندي، سيد محسن امين عاملي، شيخ آقا‌بزرگ تهراني، سيد محمد هادي ميلاني، سيد محمد‌رضا گلپايگاني (التحقيق في نفي التحريف/10ـ 26)
4. قرطبي، تفسير القرآن الكريم،1/80 ـ 81.
5. علامه مجلسي، مراة العقول،12/525.
6. الحجة علي فصل الخطاب في ابطال القول بتحريف الكتاب/99.
7. ابو‌القاسم خويي، البيان في تفسير القرآن/ 254ـ 264.
8. كاشف الغطا، اصل الشيعه و اصولها/ 220.
9. همان/246؛ و الحجة علي فصل الخطاب في ابطال القول بالتحريف/99؛ الاختصاص/128؛ و بحار الانوار، 74/408.
10. نجاشي، رجال/265.
11. شيخ موسي زنجاني، الجامع في الرجال، 1/170.
12. قهپايي، مجمع الرجال،1/150.
13. درشت روايت، ترجمة مجفو الرواية است.
14. رجال/80.
15. علامه حلّي، رجال/203.
16. مامقاني، تنقيح المقال، 1/87.
17. يعني خود را از آل ابي‌طالب، معرفي مي‌كرده است.
18. مجمع الرجال، 1/150.
19. رجال/265 ـ 266.
20. مرحوم مامقاني به نقل از علامه‌ي حلي مي‌نويسد: معناي تخميس از نظر غلاة اين است كه سلمان فارسي، مقداد، ابوذر و عمرو‌بن اميه‌ي ضمري، جهت مصالح عالم، وكالت يافته‌اند. (تنقيح المقال، 2/265).
21. فهرست شيخ.
22. تنقيح المقال، 2/265.
23. الجامع في علم الرجال، 1/351.
24. از جمله رواياتي كه از او در باب تحريف بدان بر‌خورديم، روايت زير است كه شيخ مفيد از او نقل كرده: عن جابر الجعفي قال كنت ليلة من بعض الليالي عن أبي‌جعفر(ع) فقرأت هذه الآية (يا أيّها الّذين آمنوا إذا نودي للصلاة من يوم الجمعة فاسعوا إلي ذكر اللّه) قال: فقال(ع): مه يا جابر كيف قرأت؟ قال: قلت: (يا أيّها الّذين آمنوا إذا نودي للصلاة…) قال: هذا تحريف يا جابر قال: قلت: فكيف أقرء جعلني فداك؟ قال: فقال: (يا أيّها الّذين آمنوا إذا نودي للصلاة من يوم الجمعة فامضوا إلي ذكر اللّه) هكذا نزلت يا جابر…. قال: جابر (و‌ابتغوا من فضل اللّه) قال: تحريف، هكذا اُنزلت (و‌ابتغوا فضل اللّه علي الاوصياء). الاختصاص/128، بحار‌الانوار، 74/408.
25. الوافي، 1/63، باب30، ما نصّ اللّه ورسوله عليهم.
26. البيان في تفسير القرآن/251.
27. بصائر الدرجات/193.
28. تنقيح المقال، 3/124.
29. همان، 3/247.
30. كليني، كافي، 1/328.
31. تنقيح المقال، 2/324.
32. بصائر الدرجات/193.
33. تنقيح المقال،3/286 ـ 288.
34. همان، 2/4.
35. تفسير عياشي، 1/13.
36. تنقيح المقال، 3/264.
37. تفسير عياشي، 1/59.
38. تنقيح المقال، 1/28.
39. تفسير عياشي، 1/13.
40. ثواب الاعمال/247 ـ 248.
41. تنقيح المقال، 3/99.
42. ثواب الاعمال/248.
43. الغيبة/318.
44. رجال /19.
45. تفسير برهان، 3/34.
46. تنقيح المقال، 3/233.
47. رجال /418.

مقالات مشابه

نقد و بررسي روايتي در تحديد قرآن به سه بخش

نام نشریهحسنا

نام نویسندهمحدثه ایمانی

نقد كتاب مقدس: خاستگاه تاريخي ـ معرفتي و تأثير آن بر مطالعات قرآني

نام نشریهمعرفت ادیان

نام نویسندهجعفر نکونام, نفیسه امیری دوماری

تعارض اختلاف قرائات و عدم تحریف قرآن

نام نشریهمطالعات قرآنی

نام نویسندهسیدمرتضی پور ایوانی