اسلام دينى اجتماعى است و احكام فردى آن نيز آهنگ اجتماعى دارد و از آن ها در جهت اصلاح و تقويت روابط اجتماعى و اجراى اهداف مقدس جامعه بهره مى گيرد. اسلام ميان عبادات فردى و اجتماعى پيوند برقرار كرده است. مثلاً، نماز، كه تبلور عينى ايمان و اعلام نياز و وابستگى به پروردگار يگانه است، هرچند در آغاز به صورت فردى تشريع گرديد، ولى در مراحل بعدى، بُعد اجتماعى آن به صورت اكيد از مسلمانان خواسته شد. يا روزه، كه عبادتى به غايت فردى و خالى از نمود خارجى است، با عيدى عمومى (فطر) و نماز عيد، بُعدى اجتماعى يافته است. پس هدف اسلام، تنها ساختن «فرد دين دار» نيست، بلكه ساختن جامعه دين دار نيز هست; جامعه اى كه روابط اجتماعى آن براساس اهداف و احكام دين سامان گيرد; جامعه اى ارزشمند كه در آن سعادت فرد با سعادت جامعه پيوند خورده و ميان مسؤوليت هاى اجتماعى و ايمان اسلامى ارتباطى قوى و غيرقابل انفكاك به وجود آمده باشد. در اين مقاله، جامعه مطلوب اسلامى به صورتى ساده و منسجم مورد بررسى قرار گرفتهوراه حل هايى براى حلّ معضلات اجتماعى ارائه گرديده است.
جامعه مطلوب، از آرزوهاى ديرين بشر است; جامعه اى سرشار از عدالت، آرامش، صفا و صميميت كه كرامت انسان در آن تأمين شود و همه اعضايش در مسير رشد مادى و معنوى به دور از خطا و لغزش گام بردارند.
انديشه جامعه آرمانى همواره ذهن متفكران و مصلحان را به خود مشغول داشته، هريك به فراخور آگاهى و سليقه خويش، ويژگى هايى براى آن برشمرده اند.1
در ذيل، برخى از شاخص هاى جامعه مطلوب از منظر قرآن و سنّت مورد بررسى اجمالى قرار گرفته است:
رهنمودهاى قرآن كريم در بيان ويژگى هاى جامعه آرمانى اسلام، اهدافى همچون عدالت، مودت و همدلى، آرامش و امنيت، احسان و نيكى به هم نوع و خدامحورى را نمايان مى سازد.
عدالت: عدالت از شاخصه هايى است كه در مباحث گوناگون همچون سياست، اقتصاد، اجتماع و حقوق مطرح مى شود. عدالت از يك سو به عنوان فلسفه تشكيل حكومت دينى مورد توجه قرار مى گيرد و از سوى ديگر، شاخصه توزيع بهره بردارى مردم از نعمت ها و امكانات، و مبناى قانون گذارى و شاخص ارتباط و تعامل مردم با يكديگر مى باشد. از ديدگاه اسلام، نظام تكوين بر پايه قسط و عدل استوار بوده و نظام تشريع نيز عادلانه است.
يكى از اهداف بعثت پيامبران(عليهم السلام) و فرو فرستادن كتاب هاى آسمانى، برقرارى روابط اجتماعى عادلانه است: «همانا ما پيامبران خود را با معجزات روشنگر فرستاديم و با آنان كتاب (شريعت) و ميزان (ترازوى عدل) نازل كرديم تا مردم به راستى و عدالت گرايند.» (حديد: 25)
سفارش و رهنمود قرآن كريم به مردم نيز رعايت عدالت در روابط اجتماعى است: «اى اهل ايمان برپاى دارنده و استواركننده عدالت باشيد.» (نساء: 135)
در جامعه آرمانى، روابط اجتماعى بر پايه عدل استوار است. از جمله مواردى كه عدل در آن مورد تأكيد قرار گرفته عبارت است از:
1. ثبت قراردادها: «و بايد ميان شما نويسنده به دادگرى معامله را بنويسد.» (بقره: 282)
2. داد و ستدها: «كيل و وزن را از روى عدل و قسط به طور كامل انجام بدهيد و ادا كنيد.» (انعام:135) «اى قوم در وزن و كِيل عدالت كنيد.» (هود: 85)
3. اصلاح ميان دو گروه: «پس ميان آن گروه را با عدالت صلح دهيد.» (حجرات: 9)
4. داورى ميان مردم: «و چون ميان مردم حاكم و داور شديد به عدالت داورى كنيد.» (نساء: 58)
5. رفتار با غيرمؤمنان: «... بلكه با آن ها (غيرمؤمنانى كه با شما دشمنى نكرده اند) به عدالت رفتار كنيد.» (ممتحنه: 8)
6. رفتار با دشمنان: «و عداوت گروهى نبايد شما را بر آن دارد كه از راه عدل بيرون رويد، عدالت كنيد كه به تقوا نزديك تر است.» (مائده: 8)
مودّت و همدلى: از ديگر ويژگى هاى جامعه شايسته ايمانى، مودت، برادرى و رحمت است و بر همين اساس قرآن همه مؤمنان را با هم برادر مى داند.
پيامبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله)مى فرمايد: «مؤمنان در آفرينش و رحمت و عطوفتشان به مانند يك پيكرند كه چون يكى زجر و ناراحتى پيدا كند ديگران نيز همچون او در زجر و ناراحتى باشند.»2
خداوند، دشمنى ميان مردم را از برجسته ترين ويژگى هاى جامعه جاهليت پيش از اسلام خوانده و الفت و برادرى را ارمغان پيامبر(صلى الله عليه وآله)و دين اسلام مى داند: «و همگى به ريسمان خدا چنگ زنيد و متفرق نشويد و نعمت خدا را بر خود ياداور شويد، آن گاه كه با هم دشمن بوديد پس خدا در دل هاى شما الفت و مهربانى انداخت و به لطف نعمت الهى برادر يكديگر شديد.»(آل عمران: 103)3
محبت و الفت زمينه اتحاد و همدلى را فراهم مى كند. نعمت همدلى و الفت ميان قلب ها، برترين نعمت و بهترين پشتيبان جوامع است; نعمتى كه با نعمات ديگر قابل مقايسه و معاوضه نيست و با هيچ سرمايه مادى نمى توان آن را به دست آورد:
«و (خداوند) ميان دل هاى مؤمنان را الفت داد كه اگر همه آنچه را كه در زمين است در اين راه خرج مى كردى نمى توانستى ميان دل هاى آنان را الفت دهى، ليكن خدا ميان آن ها را الفت داد. به راستى او عزيز و شكست ناپذير و فرزانه است.» (انفال: 63)
در آداب اجتماعى اسلام الفت، همدلى و دوستى با يكديگر مورد تشويق بسيار قرار گرفته است به طورى كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله)مى فرمايد: «بهترين مؤمنان كسى است كه با مؤمنان الفت گيرد و در آن كس كه الفت نگيرد و يا زمينه الفت ديگران را فراهم نكند خير و بركتى نيست.»4
آن حضرت ويژگى همنشين خود را در رستاخيز چنين معرفى مى كند: «آن كس از ميان شما كه اخلاق نيكوتر داشته و به مردم نزديك تر باشد در جايگاه رستاخيز از همه شما به من نزديك تر است.»5
و امام صادق(عليه السلام) در اين باره مى فرمايد: «آن گاه كه دو مؤمن باهم ملاقات كردند، از ميان اين دو آن كس كه برادر ايمانى اش را شديدتر دوست مى دارد ارزشمندتر است.»6
آرامش و امنيت: يكى از نيازهاى فطرى انسان برخوردارى از امنيت و آرامش است. برخوردارى از آرامش و امنيت الفباى جامعه آرمانى اسلام است كه خداوند به آن وعده داده است: «خداوند به آنان كه از ميان شما ايمان آورده و عمل صالح انجام دهند وعده داده است كه آنان را در زمين خلافت (و جانشينى خود) دهد، همان گونه كه كسانى را كه پيش از آنان بودند به خلافت زمين رسانيد و دين آنان را كه برايشان پسنديده است بر همه اديان چيره بگرداند و حتماً به دنبال خوف و هراسشان، ايمنى بياورد.» (نور: 55)
اسلام امنيت را در گستره اى فراتر از آسودگى خاطر از هجوم دشمنان خارجى و داخلى مورد توجه قرار مى دهد و بر لزوم تحقق آن در حريم خصوصى زندگى مردم نيز تأكيد مى كند. از اين رو، مواردى همچون سوءظن، تجسس، غيبت، تهمت، قذف و... را كه حريم زندگى خصوصى مردم را با خطر روبه رو مى سازد حرام كرده است تا آن حدّ كه براى رعايت حريم آرام و خصوصى مردم چنين آموزش مى دهد:
«اى اهل ايمان! به خانه هايى به غير از خانه هاى خودتان وارد نشويد تا آن گاه كه راه انسى پيدا كنيد و (به هنگام ورود) به آن خانه ها بر اهلش سلام كنيد (چون اجازه يافتيد وارد شويد) كه اين براى شما بهتر است شايد يادآور شويد. پس اگر در خانه كسى را نيافتيد پس وارد آن خانه نشويد مگر آن گاه به شما اجازه داده شود و اگر به شما گفته شد كه برگرديد، پس بازگرديد كه اين براى شما پاك تر و بهتر است و خداوند به هر آنچه انجام مى دهيد بسيار داناست.» (نور: 27و28)
احسان و نيكى به هم نوع: در تفكر اسلامى، همه مردم بندگان خدايند و برترين آن ها كسى است كه بيش از همه به ديگران احسان كند. پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله)مى فرمايد: «مردم، نان خورِ خدايند، پس محبوب ترين مردم نزد خداى عزيز و بلندمرتبه كسى است كه به نان خورانِ خدا سود رساند.»7
براى رسيدن به جامعه مطلوب، افزون بر عدالت، احسان نيز لازم است. عدالت حقوق مردم را تأمين مى كند و ريشه هاى تعدّى و خصومت را از بين مى برد و احسان دل هاى آنان را به هم نزديك مى سازد. قرآن كريم در كنار سفارش به عدالت، به احسان و نيكى به هم نوع نيز توصيه نموده است: «در راه خدا انفاق كنيد و خود را با دستان خود به هلاكت نيفكنيد و نيكى كنيد كه خدا نيكوكاران را دوست مى دارد.» (بقره: 195) و در جايى ديگر با صيغه مضارع از فعل «أمر» مى فرمايد: «بى ترديد خداوند به دادگرى و احسان فرمان مى دهد...» (نحل: 9) دايره احسان و نيكى مسلمانان حتى غير مسلمان را هم دربر مى گيرد: «خداوند شما را از دوستى و احسان آنان كه با شما در دين به جنگ و دشمنى نپرداخته و شما را از ديارتان بيرون نكرده اند نهى نمى كند...» (ممتحنه: 8)
احسان، نوعى احساس مسؤوليت در برابر هم نوع مى باشد و پيامبر(صلى الله عليه وآله) آن را شرط مسلمانى مى داند: «هركس صداى مردى را بشنود كه از مسلمانان درخواست كمك كرده و پاسخش ندهد مسلمان نيست.»8
با آن كه دامنه احسان و نيكى گسترده است و همه گروه هاى مردم را دربرمى گيرد، ولى احسان به نيكوكاران، پدر و مادر، خويشاوندان،معلمومربى دلسوز بيش تر مورد تأكيد قرار گرفته است.
نكته جالب توجه اين كه در قرآن كريم احسان به پدر و مادر در مرتبه اى نزديك به عبادت خالصانه خدا قرار داده شده است: «و خداوند واجب حتمى كرده است كه جز او را نپرستند و به پدر و مادر خود احسان كنند...» (اسراء: 23و24) و از اين جالب تر اين كه نيكى به پدر و مادر به زمان حيات آن ها اختصاص ندارد و براساس سفارش هاى اهل بيت(عليهم السلام) فرد بايد به پدر و مادر خود كه آن ها را از دست داده نيز احسان كند.9 حق پدرى منحصر به پدر و مادر ظاهرى و نسبى نيست; افرادى هستند كه حق پدرى، حتى بالاتر از پدر ظاهرى، پيدا مى كنند كه بايد به آن ها نيز احسان نمود. حضرت على(عليه السلام)در اين باره مى فرمايند: «پدران سه نفر هستند: پدرى كه تو فرزند او هستى و آن كس كه اسباب ازدواج تو را فراهم كند، و آن كس كه به تو علمى مى آموزد.»10
اين سخن نشان دهنده حق بزرگ معلم است. پيامبر اسلام و اهل بيت(عليهم السلام)بزرگ ترين معلمان و دلسوزترين آموزگاران واقعى مسلمانان و شيعيان به حساب مى آيند كه دريچه هاى علم را به روى همه گشودند. رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مى فرمايند: «من و على دو پدر اين امت هستيم.» پس شايسته است كه آن ها را به درستى بشناسيم و بزرگشان شماريم و سخنانشان را خوب بشنويم و به آنان روى آوريم و از هر خويشاوندى نزديك تر به خود بدانيم. چنين بينشى، كه خويشاوندان حقيقى را ارج نهيم و به آنان احسان كنيم، موجب فراوانى روزى، طولانى شدن عمر، دفع بلا، جلوگيرى از مرگ ناگهانى، تصفيه و رشد اعمال انسان، جلوگيرى از گناه و آسان شدن حساب در قيامت مى شود كه در سخنان پيشوايان معصوم(عليهم السلام) به آن ها اشاره شده است.»11
به طور كلى، قرآن كريم احسان و نيكى به نيكوكاران را در قالب چنين قاعده اى قرار مى دهد: «آيا جزاى نيكى جز نيكى (چيز ديگرى) است؟» (الرحمن: 60)
حق محورى (خدا محورى): آنچه گذشت، اهداف متوسط جامعه مطلوب اسلامى است كه مى توان آن را مقدمه اهداف والاتر به شمار آورد. هدف نهايى، عبادت پيراسته از شرك است كه خداوند در عبارتى به صورت انحصار چنين بيان داشته است: «جن و انس را جز براى عبادت كردن خودم، نيافريدم.» (ذاريات: 56) به عبارت ديگر، اهدافى همچون مودّت، عدالت، احسان و امنيت مقدمه خدامحورى و عبادت خالصانه خداست و گرنه جامعه برخوردار از نعمت هاى مادى و تهى از شكر و ذكر خدا نامطلوب و سزاوار عذاب الهى است: «و خداوند مثل شهرى را نمونه آورد كه در آن امنيت اطمينان بخش حكمفرا بود و از هر جانب روزى فراوان به آن ها مى رسيد تا آن كه اهل آن شهر نعمت خدا را كفر ورزيدند و خدا هم به دليل كارى كه انجام مى دادند لباس گرسنگى و بيمناكى را به آن ها پوشانيد.» (نحل: 112)
قرآن كريم دورنماى جامعه مطلوب اسلامى را بر اساس حق محورى چنين ترسم مى كند: «خداوند آنان را كه از ميان شما ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادند وعده داده است كه در زمين پيشوا و خليفه خود قرارشان دهد، همان گونه كه صالحان پيشين را وعده خلافت داده و پيشوا قرار داد، و علاوه بر اين، دينى را كه براى ايشان پسنديده است بر همه اديان تسلط و تمكين عطا كند و پس از گذراندن دوره خوف و ترسشان، ايمنى كامل عطا كند، تمامى اين ها براى آن است كه در چنين فضايى مرا به يگانگى و بدون هيچ گونه شركى بپرستند.» (نور:55)
پس از آشنايى اجمالى با اهداف و ويژگى هاى جامعه مطلوب اسلام، اكنون اين پرسش مطرح مى شود كه اسلام چه اصول و روش هايى را براى رسيدن به جامعه مطلوب ارائه مى دهد؟ در ذيل به برخى از اصول و راه كارهايى كه در قرآن و سنّت آمده اشاره مى شود:
آموزش و پرورش: اسلام، تعليم و تزكيه را در صدر برنامه هاى خود قرار داده است، به گونه اى كه از همان آغاز نزول وحى، آن را از وظايف اصلى و حتمى پيامبر(صلى الله عليه وآله) به حساب آورد: «او خدايى است كه در ميان مردم امّى و بى سواد12 پيامبرى بزرگوار از همان مردم برانگيخت تا بر آنان آيات خدا را تلاوت كند، او مردم را پاك و تزكيه مى كند و كتاب (شريعت) و حكمت الهى را به آنان ياد مى دهد، هرچند پيش از اين در جهالت و گمراهى آشكار بودند.» (جمعه: 2)
از نظر قرآن، جايگاه دانش و دانشمندان بسيار والا و ارزشمند است: «خداوند آنان را كه از ميان شما ايمان آورده و كسانى كه دانش را دريافت كردند درجاتى بالا مى برد.» (مجادله: 11)
مولا على(عليه السلام) يكى از حقوق مردم بر زمامدار را آموزش و پرورش آنان مى شمارد: «و اما حقى كه شما بر من داريد آن است كه شما را آموزش دهم تا نادان نمانيد و در اصلاح رفتارتان بكوشم تا جاهلانه و نابخردانه عمل نكنيد.»13
اسلام آموزش و پرورش را تنها يك حق ندانسته، بلكه وظيفه هر مسلمان مى داند. پيامبر گرامى(صلى الله عليه وآله) مى فرمايد: «به دنبال دانش و آموزش بودن وظيفه (هركس) و بر هر مسلمانى واجب است.»14
بنابراين، آموزش و پرورش در سرنوشت جامعه نقش اساسى دارد; زيرا بدون افراد صالح و سالم، جامعه صالح و شايسته پديد نمى آيد و مردم در صورتى راه صلاح را مى پيمايند كه علاوه بر داشتن زمينه فردى درست در درون خود، زمينه هاى خوشايند و جذاب را در جامعه ببينند. پس افزون بر طرح و برنامه، ساختن افراد شايسته از راه كارهاى ضرورى رسيدن به جامعه مطلوب است. بر اين اساس است كه آموزش و دانش اندوزى مقدمه پرورش و خودسازى است و رستگارى در سايه خودسازى به دست مى آيد: «بى ترديد آن كس كه به تزكيه و پاكى نفس خود پرداخت، رستگار گشت.» (شمس: 9)
تقويت بنيان خانواده: از آنجا كه خانواده مى تواند نقطه آغازين هر صلاح يا فساد باشد و اجتماع از تركيب خانواده پديد مى آيد، اسلام نيز بيش ترين توجه خود را به خانواده معطوف داشته است. پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله) در اين باره مى فرمايد: «در اسلام هيچ بنايى نزد خدا محبوب تر از تشكيل خانواده نيست.»15
مسلّم است كه بقاى خانواده نيز همچون شكل گيرى آن مهم و ضرورى است. امام صادق(عليه السلام) مردم را به تلاش براى حفظ خانواده فرا خوانده، مى فرمايد: «هيچ چيز نزد خداى عزيز و بلندمرتبه مبغوض تر از خانه اى نيست كه به خاطر تفرقه خراب شود.»16
طبيعى است هنگامى كه خانواده براساس مودت و تفاهم متقابل شكل گيرد و پدر و مادر با تفاهم و تعاون و آگاهى، فضايى آرام و مطلوب براى رشد فرزندان پديد آورند، حركت عمومى جامعه به سوى صلاح و سعادت خواهد بود. بدين سبب، اسلام براى پدر و مادر به عنوان دوركن سرنوشت ساز خانواده، مقامى والا و ارزشمند در نظر گرفته، آنان را داراى مسؤوليتى حساس و ويژه مى داند.
تعاون و همكارى گروهى: براى تحقق جامعه مطلوب اسلام، تعاون و همكارى گروهى به عنوان يكى از اصول و راه كارها مطرح مى شود: خداوند متعال در قرآن مى فرمايد: «بر نيكى و پرهيزكارى يكديگر را يارى كنيد و با همديگر همكارى كنيد.» (مائده: 2)
در جايى ديگر مى فرمايد: «اى اهل ايمان! شكيبا باشيد و يكديگر را به صبر و بردبارى دعوت كنيد و با هم رابطه و همكارى داشته و پرهيزكار باشيد، باشد كه رستگار گرديد.» (آل عمران: 200)
و در جايى ديگر مشاركت در كارهاى اجتماعى را از نشانه هاى مؤمن مى داند:
«منحصراً مؤمنان كسانى هستند كه به خدا و رسولش ايمان (قلبى) داشته و آن گاه كه با آن حضرت بر امر جامعى همراه شدند بدون اجازه نروند (و شانه خالى نكنند)» (نور: 62)
پيامبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) با بيان هاى گوناگون، مسلمانان را به تعاون و يارى رسانيدن به يكديگر تشويق و ترغيب كرده است: «خداوند، تا زمانى كه بنده در كمك و يارى هم نوعش كوشاست، بنده اش را يارى مى كند.»17
اميرمؤمنان على(عليه السلام) تعاون و همكارى را يكى از حقوق واجب الهى برمى شمارد: «... ليكن هركس بايد به مقدار توان، حقوق الهى را رعايت كند كه يكى از واجبات الهى، يكديگر را به اندازه توان نصيحت كردن، و برپاداشتن حق و يارى دادن به يكديگر است.»18
تحريم عوامل فساد جامعه: از ديگر راه كارهاى اسلام براى حفظ سلامت جامعه و اعتماد متقابل مردم به يكديگر، تحريم اعمالى است كه سلامت جامعه را به خطر مى افكند. اسلام از يك سو با تحريم اعمالى همچون دروغ، غيبت، تهمت، قمار، سرقت و مقرر كردن كيفر براى برخى از آن ها حدّ و مرزى براى رفتارهاى اجتماعى قرار داده و از سوى ديگر، افشاى گناهانى را كه سبب دريده شدن پرده عفت عمومى مى شود جرم دانسته است. «به راستى كسانى كه دوست دارند كه فاحشه و بدكارى در كسانى كه ايمان آورده اند، براى چنين كسانى عذابى دردناك مهيّاست.»(نور:19)
از ديدگاه اسلام، توبه كردن از گناهانى كه با حقوق مرتبط نيست ـ بلكه از حقوق الهى است ـ بر اعتراف نزد قاضى و حاكم شرع ترجيح دارد. پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)درباره شخصى كه نزد وى به گناه اعتراف و تقاضاى پاك شدن كرد، فرمود: «اگر پوشانده بود و توبه مى كرد برايش بهتر بود.»19 البته تحريم عوامل فساد و امر به اجتناب از آن ها بدان معنا نيست كه فرد گوشه گيرى را اختيار كند و از جامعه دور شود. حضرت محمد(صلى الله عليه وآله)در سخنان خود گوشه گيرى را فاقد ارزش دانسته و جداشدگان از جماعت مسلمانان را از دايره اسلام خارج شمرده است: «هيچ رهبانيت و گوشه گيرى در اسلام نيست، به راستى خداوند بلندمرتبه بر ما رهبانيت قرار نداده است، رهبانيت امت من همان جهاد در راه خداست.»20
و در جايى ديگر مى فرمايد: «هر كس از جماعت مسلمانان جدا شود، قيد اسلام را از گردن خود برداشته است.»21
تحكيم روابط اجتماعى: خداوند براى تحقق اين اصل مهم، آداب اجتماعى ويژه اى وضع كرده است كه برخى از آن ها عبارتند از:
الف. سلام كردن و دست دادن در آغاز ملاقات: «آن گاه كه همديگر را ملاقات مى كنيد پيش از هرگونه كلامى اول به همديگر سلام كنيد و مصافحه نماييد.»22
ب. رفق و مدارا; رسول اكرم(صلى الله عليه وآله) مى فرمايد: «مدارا كردن با مردم نيمى از ايمان است و ملايم و نرم بودن با آنان نيمى از خوشى در زندگى.»23
ج. گشاده رويى; از سخنان پيامبرگرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) است كه: «با گشاده رويى با برادرت روبه رو شو.»24
د. فروتنى; پيامبراسلام(صلى الله عليه وآله) فرمودند: خداوند به داود وحى كرد: "به راستى نزديك ترين مردم به خدا متواضعان هستند، همان طور كه دورترين مردم از خدا متكبرانند.»25
هـ. احترام به ديگران، به ويژه سالخوردگان; رسول خدا(صلى الله عليه وآله)در اين باره مى فرمايند: «گرامى داشتن مسلمان پير و سالخورده، بزرگ شمردن خداست.»26
و. زيارت و ديد و بازديد برادر مؤمن فقط به خاطر خدا; رسول خدا(صلى الله عليه وآله)مى فرمايد: «هركس برادرش را به خاطر خدا و در راه خدا زيارت كند، خداوند عزيز و بلندمرتبه گويد: مرا زيارت كردى و ثواب و پاداشت به عهده من است.»27
ز. عيادت بيماران; امام صادق(عليه السلام) فرمودند: «هر كس به خاطر خدا به عيادت برادر ايمانى اش رود، گرفتار مكر و نيرنگ نمى شود و مشمول عذاب نمى گردد و خداوند هفتاد هزار فرشته را در معيّت او قرار مى دهد كه به دنبال او مى گويند: "پاك گشتى و بهشت برايت گوارا باد، شما زايران خداييد" شما نماينده خداييد، تا زمانى كه به منزلش برسد.»28
ح. برآوردن نيازهاى مادى و معنوى ديگران; امام صادق(عليه السلام)مى فرمايد: «هركس از مؤمنى مشكلى را برطرف كند، خداوند در روز رستاخيز براى قلبش گشايش ايجاد مى كند.»29
نظارت و مسؤوليت همگانى: امر به معروف و نهى از منكر اصل مهمى است كه اجراى قوانين فردى و اجتماعى و سلامتى جامعه را ضمانت مى كند. در ديدگاه اسلام، هر فرد، همان گونه كه مسؤول اعمال خويش است، در برابر سلامت جامعه نيز مسؤول شناخته مى شود. قرآن در توصيف جامعه ايمانى مى فرمايد: «زنان و مردان مؤمن، برخى از آنان ولىّ و سرپرست برخى هستند، به معروف و نيكى وامى دارند و از زشتى باز مى دارند.» (توبه: 71)
پيامبر گرامى(صلى الله عليه وآله) مى فرمايد: «همه شما (در برابر يكديگر) همچون چوپانى هستيد كه نسبت به رعيت خود مسؤول است.»30
پيامد طبيعى نظارت و مسؤوليت همگانى آن است كه چنين جامعه اى بهترين جامعه ها باشد. قرآن كريم جامعه برخوردار از اصل مقدس امر به معروف و نهى از منكر را چنين وصف مى كند: «شما بهترين امتى هستيد كه براى مردم نمايان شديد; چرا كه به نيكى وامى داريد و از زشتى باز مى داريد...» (آل عمران: 110)
در پرتو امر به معروف و نهى از منكر، قوانين الهى اجرا مى شود و اهداف شريعت تحقق مى يابد. حضرت على(عليه السلام)مى فرمايد: «قوام و استوارى شريعت خدا، امر به معروف و نهى از منكر است.»31
مناسب است كه ديدگاه فقهى و اصولى امام خمينى(قدس سره) در بيان مراتب، شرايط و آداب امر به معروف ذكر شود:
1. مراتب امر به معروف: امر به معروف و نهى از منكر داراى مراتبى است كه اگر مقصود، با مرتبه پايين تر تأمين گردد، نمى توان به مرتبه بالاتر گام نهاد. آمر به معروف و ناهى از منكر، بايد در مرتبه اول كارى انجام دهد كه ناراحتى قلبى اش از منكر آشكار گردد. اين مرتبه خود داراى مراحلى است:
1. برهم نهادن چشم، درهم كشيدن صورت;
2. برگردانيدن صورت ياپشت كردن به انجام دهنده كار زشت;
3.ترك معاشرت با وى.
مرتبه دوم، امر و نهى با زبان است. اين مرتبه نيز خود داراى مراحلى است:
1. زبان نرم و بيان جذاب;
2. با زبان غليظ و شديد.
مرتبه سوم، انكار با دست و اعمال قدرت است. در اين مرتبه ابتدا بايد شيوه هاى آسان تر را برگزيد; مثلاً، در مرحله اول ابزار را از دست وى گرفت، اگر نمى شود وى را در جايى حبس كرد يا دست و پايش را بست و اگر دفع وى با ضرر مالى يا جسمى ممكن نيست; با اين شيوه اقدام كرد. در مواردى كه امر به معروف و نهى از منكر به جراحت يا كشتن مى انجامد، جز با اجازه حكومت اسلامى جايز نيست.
2. شرايط وجوب امر به معروف: 1. امركننده و نهى كننده بداند آنچه شخص مكلّف ترك كرده يا انجام داده معروف يا منكر است; 2. احتمال تأثير امر يا نهى را بدهد; 3. شخص گناهكار اصرار بر استمرار گناه داشته باشد; 4. در امر يا نهى مفسده اى نباشد.
3. آداب امر به معروف: مناسب است امركننده به معروف و نهى كننده از منكر از روى لطف و دلسوزى به شخص و جامعه اسلامى به اين كار اقدام كند و هدفش رضايت خداوند بوده و از هوس و اظهار برترى پيراسته باشد.32
آيات و روايات فراوان درباره جايگاه و اهميت امر به معروف و نهى از منكر نشان مى دهد كه تحقق جامعه مطلوب رابطه تنگاتنگ و مستقيم با اين اصل دارد: «و از ميان شما امتى بايد باشند كه به نيكى فرا مى خوانند و به معروف امر مى كنند و از منكر باز مى دارند، اينان همان رستگارانند.» (آل عمران: 104)
امام باقر(عليه السلام) مى فرمايد: «به راستى امر به معروف و نهى از منكر سيره انبيا و راه صالحان و ضامن اجراى همه قوانين و واجبات است.»33
خودكفايى و عدالت اقتصادى: جامعه مطلوب اسلام، جامعه اى است كه در آن هر فرد يا خانواده خودكفا بوده، از توان تأمين كريمانه نيازهاى ضرورى خويش برخوردار باشد. بدين سبب قرآن كريم تأمين نياز تهى دستان و ناتوانان را يكى از مصارف زكات و خمس مى داند: «منحصراً صدقه ها (خمس، زكات،...) براى نيازمندان، مسكينان،... است كه از جانب خدا (بر شما) واجب گشته است.» (توبه: 60)
«و بدانيد آنچه به دست مى آوريد (غنيمت ها)، پس خمس آن از آن خدا و رسول و خويشاوندان و يتيمان و درماندگان، و در راه مانده هاست اگر به خدا ايمان داريد.» (انفال: 41)
«برپايى قسط و عدل» در عرصه اقتصاد از بيش ترين و مؤكدترين سفارش هاى خدا و پيشوايان معصوم(عليهم السلام) است. در قرآن كريم چنين آمده است: «و وزن (پيمانه و سنجش) را از روى قسط و عدل برپا داريد و در ترازوى سنجش كاستى قرار ندهيد.» (الرحمن: 9) و امام صادق(عليه السلام) اجراى عدالت را براى فقرزدايى و خودكفايى، كافى ندانسته است: «به راستى مردم آن گاه كه عدالت ميانشان برقرار باشد بى نياز مى شوند.»34
عبادت فردى و جمعى= شعائر الهى: پرستش چشمه جوشانى است كه از جان انسان سرچشمه مى گيرد و بر همه شعبه ها و شاخه هاى وجود آدمى، آب زندگانى نثار مى كند; آبى كه دل را به عشق و محبت و زبان را به ذكر و ستايش و بدن را به
تعظيم و كرنش و عقل را به خاكسارى و سجده در پيشگاه معبود مى كشاند.
انسان با عبادت و نيايش خويشتن را در بستر عنايت الهى قرار مى دهد و از هدايت و رحمت و لطف او بهره مى گيرد و قرب حق را با تمام وجود احساس مى كند.
جامعه بريده از نيايش و پرستش همچون ذره اى پرتاپ شده در جهان بى انتهاست كه در محاصره موج هاى بنيان كن پوچى و آشفتگى قرار مى گيرد و فرارش با خوارى سرانجامى جز دوزخ ندارند: «به راستى كسانى كه از عبادت و پرستش من متكبرانه استنكاف مىورزند با خوارى و پستى به جهنم وارد خواهند شد.» (غافر: 60)
اسلام به منظور نظم دهى به زندگى و عبادت انسان مسلمان، نظم در عبادات واجب را الزامى كرده است; نظمى هماهنگ با جهان طبيعت، جهان شمول و جاودان كه نه گذر زمان بر او گرد كهنگى و تغيير مى پاشد و نه نشانى از اختصاص و منطقه اى بودن در آن ديده مى شود، مانند اوقات نمازهاى واجب و وقت روزه واجب، نماز جمعه و ...
دين اسلام تنها به بيان پيام ها، هدف ها و قانون هاى خويش اكتفا نكرده، بلكه براى اجراى قوانين و تحقق اهدافش «نظام امامت و ولايت» را بنيان نهاده است. پيشوايان معصوم(عليهم السلام)امامت و ولايت را پايه اسلام بالنده معرفى كرده اند. امام رضا(عليه السلام) در اين باره مى فرمايد: «امامت پايه اسلام نامى و بالنده است.»35 اسلام براى اجراى احكام الهى و تحقق اهداف خويش نظام رهبرى شايسته را ضرورى مى داند. در نظام حكومتى اسلام دو موضوع مهم مورد توجه قرار گرفته است:
1. شرايط و صفات زمامدار;
2. حد و مرزهاى دين براى عملكرد حكومت جامعه مطلوب.
يكى از پيام هاى عمومى قرآن كريم اين است كه امانت ها را به كسانى كه اهلش هستند بسپاريد. (نساء: 58) حكومت نيز امانتى است كه بايد به شايستگانش سپرده شود. رسالت اصلى حكومت در اسلام، اداره جامعه طبق اهداف، آموزه ها و قوانين دين است.
اجتهاد و توانايى لازم: زمامدار جامعه اسلامى بايد اجتهاد يا توانايى لازم را براى شناخت اهداف و آموزه ها و قوانين دين متناسب با شرايط و مقتضيات زمان داشته باشد.
اين شرط به بيان هاى مختلف در قرآن و سنت مشاهده مى شود. به عنوان نمونه در وصف طالوت و در پاسخ خرده گيران نسبت به انتصاب وى مى فرمايد: «به راستى خداوند او را بر شما برگزيدودانش وتوانايى جسمانى اوراافزودوگسترش داد.» (بقره: 247)
اميرمؤمنان حضرت على(عليه السلام) با اشاره به مضمون آيه 83 سوره نساء، برخوردارى از توان استنباط را از ويژگى هاى زمامدار مى داند: «و بى ترديد خداوند به شما فرمان داده است كه امر (حكومت و فرمانروايى) را به خدا و رسولش و اولوالامر از خودتان برگردانيد كه توان استنباط علمى دارند.»36
امام حسين(عليه السلام) در اين باره مى فرمايد: «راه هاى درست اجراى فرمان ها و احكام خدا به دست دانشمندان خداشناسى است كه پاك و مخلص بوده و امين در حلال و حرام الهى هستند.»37
دادگرى و استقامت: عدالت يا استقامت و قدرت عملى براى اجراى درست اهداف و آموزه ها و قوانين دين، شرط ديگر زمامدار جامعه اسلامى است.
در تعريف عدالت، حق نهفته است; در جامعه هر يك از افراد به نوبه خود داراى حقى است كه در مقام اعطا بايد رعايت شود، نه كم تر و نه بيش تر. و منشأ حق افراد، استعداد و تلاش و فعاليت هاى آن هاست و زمامدار عادل يعنى عطاكننده حق هر كس كه، برترين و محبوب ترين فرد نزد خداوند مى شود. رسول خدا(صلى الله عليه وآله)مى فرمايد: «به راستى محبوب ترين مردم در روز رستاخيز نزد خداوند، كه از همه به خدا نزديك تر است، پيشواى عادل است...»38
پس رهبر جامعه اسلامى عهده دار تأمين حقوق همه افراد جامعه است و نظام قضايى و اجرايى بايد فضايى را فراهم آورد كه ستمديدگان و افراد ناتوان در كمال امنيت و آرامش حق خويش را مطالبه كنند و اختلاف در ثروت، قدرت، مقام، نژاد، مذهب و... نبايد بهانه اى براى اجرا نكردن قانون درباره صاحبان قدرت، ثروت، و موقعيت اجتماعى باشد.39
مديريت و كفايت: مديريت يا كفايت و توانايى براى اداره امور مردم در پرتو اهداف، آموزه ها و قوانين دين سومين و آخرين شرط اصلى زمامدار است. پيامبر گرامى(صلى الله عليه وآله)درباره شرايط زمامدارى سخنى بسيار گره گشا و اصولى دارند كه در آن اشاره به قدرت اجرايى نيكو و مديريت شايسته زمامدار دارد:
«امامت و رهبرى تنها شايسته كسى است كه سه خصلت در وى باشد: پارسايى، كه وى را از سركش و نافرمانى خدا باز دارد; حلموبردبارى كه بدانوسيله غضبش رامنكوب كند،نيكويى در ولايت و سرپرستى نسبت به كسى كه رهبريش را به عهده دارد.»40
برنامه ريزان و كارگزاران نظام اسلامى مطلوب پيوسته اين سه ويژگى را شاخص محورى برنامه هاى خويش قرار مى دهند و زمامدار اين جامعه با اين ويژگى هاى شايسته سير كمال، رستگارى و بهروزى را براى آحاد جامعه فراهم مى كند.
اگر كسى كه از نظر شريعت شايستگى فرمان روايى دارد به حاكميت برسد مورد رضايت الهى خواهد بود و عمران و آبادانى، تأمين منافع مردم و برقرارى نظم و امنيت را در جهت تبلور ربوبيّت خداوند در عرصه هاى گوناگون اجتماعى، سياسى، اقتصادى، فرهنگى، حقوقى و... به ارمغان مى آورد. حداقل مرز مقبول چنين حكومتى دو چيز است: عدالت; استقلال و عزت اسلامى.
منظور از عدالت در اين جا دادگرى به تمام معناى آن است. همان دادگرى كه فرمان خداوند و هدف بعثت انبيا(عليهم السلام)است41 و پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)مأموريت خويش را اجراى عدالت اعلام مى دارد: «بگو پروردگار من، مرا به دادگرى فرمان داده است... يا... من مأمورم تا ميان شما عدل برقرار كنم...»42
عدالت در مقايسه با ارزش هاى ديگر بسيار برتر شمرده شده است. رسول اكرم(صلى الله عليه وآله) در مقايسه عدالت و عبادت مى فرمايد: «يك ساعت دادگرى بهتر از عبادت هفتاد سالى است كه در آن شب ها به نماز سپرى كند و روزهايش را روزه بدارد.»43
و يا در جايى ديگر مى فرمايد: «بى ترديد عمل يك زمامدار دادگر درباره امتش در يك روز بسى برتر و شايسته تر از عباداتِ پنجاه تا صد ساله يك پرهيزكار است.»44
عدالت روح كلى حاكم بر همه قوانين اسلام است. گزينش براساس معيارها و ضوابط و مقدم داشتن اصلح بر صالح در تمامى سطوح سياسى وادارى جامعه و مبتنى بر حق از اصول اساسى نظام اسلامى است. در فرهنگ اسلامى، مراعات نكردن اين اصل و تقديم روابط بر ضوابط هم خيانت به خداست و هم به رسول خدا(صلى الله عليه وآله) و هم به تمامى مسلمانان. پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)مى فرمايد: «هر كس فرماندهى مسلمانان را به دست گيرد در حالى كه مى داند در ميان مردم شايسته تر از او وجود دارد، و داناتر از او نسبت به كتاب خدا و سنت پيامبر خداست، پس بى ترديد به خدا و رسول خدا(صلى الله عليه وآله)و همه مسلمانان خيانت كرده است.»45
اين نكته بايد در آغاز انتصاب و نيز در ادامه كار رعايت شود و اگر در عمل روشن شد، كه فرد حاكم از شايستگى لازم برخوردار نيست بايد بركنار شود و اگر براى دريافت منصبى شايستگى ندارد بايد از آغاز نپذيرد و اگر در مقابل عمل انجام شده قرار گرفت استعفا دهد.
بنابراين، مردم و مسؤولان بايد در انتصاب ها و انتخاب هاى خويش اين مهم را مورد توجه قرار دهند تا دامن آن ها از خيانت پيراسته ماند و جامعه در گرداب نابسامانى ها فرو نغلتد. پيامد طبيعى تسلط ناشايستگان بر امور اجرايى و مديريتى مردم، عقب ماندگى جامعه خواهد بود. پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله)مى فرمايد: «بى ترديد اگر مردم امور خويش را به دست كسى سپارند كه داناتر از او در ميانشان وجود دارد، كارهايشان به پستى منجر مى شود و ذلت و عقب ماندگى خود را رقم زده و به عصر جاهليت برمى گردند.»46
ارمغان نظام حكومتى مطلوب در اسلام، استقلال، سربلندى و عزت اسلامى است; همان عزت و سربلندى كه به طور كامل از آن خداست: «به راستى عزت، به تمام معناى آن، از آن خداست.» (يونس: 65)47اين بزرگوارى و عزت در واقعيت ملموس ميان انسان ها، مخصوص رسول خدا(صلى الله عليه وآله)و مؤمنان مى شود: «عزت مخصوص خدا و رسولش و مؤمنان است.» (منافقون: 8)
جامعه مسلمانان و نظام اسلامى در صورت ايمان و پاى بندى كامل به اصول و ارزش هاى دينى راه عزت و سربلندى پيموده، لباس سرورى مى پوشد: «و سستى نكنيد و اندوهناك مباشيد; زيرا شما بلند مرتبه ترين مردم هستيد به شرط آن كه در ايمان ثابت و استوار باشيد.»(آل عمران: 139)
آيه 29 سوره فتح، استقلال و خود اتكايى جامعه ايمانى و مطلوب اسلام را چنين ترسيم مى نمايد: «محمد(صلى الله عليه وآله) فرستاده خداست و ياران و همراهانش بر كافران بسيار سخت و با يكديگر بسيار مشفق و مهربانند. آنان را در حال ركوع و سجود فراوان و بسيار بنگرى كه فضل و رحمت خدا و خشنودى او را مى جويند (بر) رخسارشان از اثر سجده نشانه هاى نورانيت پديدار است. اين وصف حال آن ها در كتاب تورات و انجيل است كه مثل حالشان مانند دانه اى است كه چون در آغاز سر از خاك برآرد شاخه اى نازك و ضعيف باشد، پس از آن قوّت يابد تا آن كه قوى گردد و بر ساق خود محكم بايستد كه دهقانان در آن حيران مى مانند تا كافران را به خشم آورد. خداوند كسانى را كه ايمان آورده و كردار شايسته انجام دهند وعده مغفرت و پاداش عظيم فرموده است.»
پيامبرگرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) نيز اين معيار را چنين بيان مى دارد: «اسلام بالا مى رود و بلند مرتبه مى شود و هيچ چيز بر او برترى نمى يابد.»48
بنابراين، بايد استقلال و عزت اسلامى در انواع روابط اجتماعى حفظ گردد و هر ارتباطى كه به اين اصل مهم خدشه وارد سازد ناپسند و فاقد اعتبار است. «و هرگز خداوند بر مؤمنان براى كافران هيچ راهى قرار نداده است.» (نساء: 141)49
ظهور جامعه مطلوب اسلامى با اهداف و اصول مذكور از ديدگاه قرآن و حديث، سعادت عمومى و صلح جهانى و خير و بركت را براى همگان به ارمغان خواهد آورد.
در بينش اسلامى نيز چنين نويدى داده شده است. قرآن كريم بشارت داده است كه دين حقى كه خاتم پيامبران(صلى الله عليه وآله) واسطه ابلاغ آن است روزى فراگير خواهد شد50 و سرانجام نور خدا در منتهاى ظهور و حدّ اعلاى خود خواهد درخشيد.: «و خداوند ابا دارد مگر اين كه حتماً نورش را كامل كند.» (توبه: 32) و باطل محو و نابودشدنى است: «به راستى باطل از بين رفتنى شد.» (اسراء: 81) اين وعده الهى پيش از اين نيز در زبور داور داده شده است كه بندگان صالح خدا، وارث زمين خواهند شد و سلطه خود را بر آن مى گسترانند. (انبياء: 105) اين حاكميت كه همان خلافت خدا و اجراى حاكميت خداوند بر زمين است، سرانجام از آن مؤمنان صالح خواهد بود و بدين ترتيب تلاش پيامبران و جنود الهى و همه حجت هاى خداوند در نهايت ثمر خواهد داد و منجى موعود اسلام، آن عزيز شكست ناپذير، ظهور خواهد كرد.
1برخى از طرح هايى كه در اين زمينه ارائه شده بدين قرار است: الف. افلاطون در رساله "جمهوريت"; ب. اگوستين قدّيس در «شهرخدا»; ج. فارابى در «آراء اهل المدينة الفاضلة»; د. ابوالحسن عامرى در «السعادة و الاسعاد»; هــ. نظامى گنجوى در «اسكندرنامه»; و. توماس مور در «ناكجا آباد».
2 «المؤمنون فى تبارهم و تراحمهم و تعاطفهم كمثل الجسد اذا الشتكى تداعى له سائرة بالسهر و الحمى.» على متقى هندى، كنزالعمال، ج 1،ص 143/ علامه مجلسى، بحارالانوار، ج 74، ص 274. مى توان گفت كه شعر سعدى ترجمه منظوم اين روايت يا رواياتى از اين قبيل است:
بنى آدم اعضاى يكديگرند كه در آفرينش زيك پيكرند
چو عضوى به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار
تو كز محنت ديگران بى غمى نشايد كه نامت نهند آدمى
3 در اين باره حضرت على(عليه السلام) نيز در سخنان خود در نهج البلاغه اشارات شايسته اى دارند: ر.ك: خطبه26، ص68 نهج البلاغه، صبحى صال
4 محمدباقرمجلسى، بحارالانوار، ج 75، ص 265
5 محمدباقرمجلسى، بحارالانوار، ج 77، ص150
6محمدباقرمجلسى، بحارالانوار، ج 74، ص 398
7 محمدبن يعقوب كلينى، اصول كافى، ج 2، ص 164
8محمدبن يعقوب كلينى، اصول كافى،ج2،ص164
9 اصول كافى، ترجمه مصطفوى، ج 3، ص 332، ح 7
10 محمدباقر مجلسى، پيشين، ج 77، ص 165
11 محمدباقر مجلسى، پيشين، ج 74، ص 104
12 اسلام در محيطى ظهور كرد كه مردم از نظر فرهنگى و اجتماعى در پايين ترين سطح قرار داشتند. براساس گزارش هاى تاريخى، تعداد با سوادان در ميان قريش 17 تن و در ميان دو قبيله اوس و خزرج تنها 11 تن بود و حتى در بعضى مناطق ديگر تحصيل علم انحصارى بود. (ر.ك: جفعر سبحانى، فروغ ابديت، ج 1، ص 68 و 134)
13 نهج البلاغه، صبحى صالح، خطبه 34، ص 79
14 طوسى امالى، ص 488
15 محمدباقر مجلسى، پيشين، ج 103، ص 222
16 شيخ حر عاملى، وسايل الشيعه، ج 15، ص 266
17 ابن ابى جمهور، عوالى اللئالى، ج 1، ص 375. قريب همين مضمون در كتاب كنزالعمال، حديث 43560 نيز آمده است.
18 نهج البلاغه، صبحى صالح، خطبه 216، ص 333
19 شيخ حر عاملى، پيشين، ج 18، ص 328، ح 5
20 دعائم الاسلام، ج 1، ص 193، ح 701 / سيد مرتضى، امالى، ج 1، ص 63، علامه مجلسى، بحارالانوار، ج 70، ص 115
21 محمدرضا حكيمى و ديگران، الحياة، ج 1، ص 226
22 محمدباقر مجلسى، پيشين، ج 76، ص 12
23 اصول كافى، ج 2، ص 117
24 اصول كافى، ج 2، ص 103
25 اصول كافى، ص 123
26 اصول كافى، ص 165
27 اصول كافى، ص 176
28 اصول كافى،ج 3، ص 256
29 اصول كافى، ج 2، ص 200
30 بحارالانوار، ج 75، ص 38 / صحيح بخارى، ج 1، ص 160. در توضيح آن براساس مقتضيات زمان، ر.ك.به: صحيفه نور، ج 8، ص 47
31 آمدى، غرر الحكم و دررالكلم، ج 2، ص 80، شماره 104. در همين رديف است سخن امام باقر(عليه السلام) آن جا كه مى فرمايد: «فريضة عظيمة بها تقام الفرائص»; امر به معروف و نهى از منكر واجب است كه ديگر واجبات با آن استوار شده و قوام مى يابند. شيخ حر عاملى، وسايل الشيعه، ص 375
32 ر.ك.به: تحريرالوسيله، ج1، ص 465 تا 481
33 وسايل الشيعه، ج 11، ص 395
34 محمدبن يعقوب كلينى، پيشين، ج 3، ص 568
35 اصول كافى، ج 3، ص 29
36 محمدباقر مجلسى، پيشين، ج 32، ص 96
37 محمدباقر مجلسى، پيشين، ج 32، ص 80
38 صحيح ترمذى، حديث 13291; الجامع الصحيح. ج 3، ص 617 / سنن بيهقى، ج 10، ص 88
39 با استفاده از اصل 20 قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران.
40 وسايل الشيعه، ج 11، ص 395
41 ر.ك: نحل: 90 / حديد: 25
42 اعراف: 29 / شورى: 15
43 محمدباقر مجلسى، پيشين، ج 75، ص 352
44 ابوعبيد، الاموال، ص 39
45 علامه امينى، الغدير، ج 8، ص 291
46 علامه بحرانى، غاية المرام، ص 299
47 علامه بحرانى، غاية المرام، ص 299
48 شيخ صدوق، من لايحضره الفقيه، ج 4، ص 334/ شيخ طوسى، المبسوط، ج 2، ص 46
49 فقهاى اسلام قاعده نفى سبيل را براساس اين آيه پايه گذارى كردند. براى اطلاع بيش تر ر.ك. به: سيد حسن موسوى بجنوردى، القواعد الفقيهه، ج1، ص 157/ تحريرالوسيله، ج 1، ص 285
50 هوالذى ارسل رسوله بالهدى و دين الحق ليظهره على الدين كله. توبه: 33/ فتح: 28