آيا بت ها و معبودهاى ناتوان, با خداى قادر و رازق, قابل مقايسه اند, و قابليت پرستش دارند؟.
آيا كافر كه كور و كر و گنگ و (بى بهره از هدايت الهى) است, با مومن كه از هدايت الهى برخوردار است و به عدل و داد دعوت مى كند, يكسان است؟.
((و يعبدون من دون الله ما لا يملك لهم رزقا من السموات و الارض شيئا و لا يستطيعون)).
((آنها غير از خدا, موجوداتى را مى پرستند كه مالك روزى آنها از آسمان و زمين نيستند و براى روزىرسانى توانايى ندارند)).
((فلا تضربوا الله الامثال ان الله يعلم و انتم لا تعلمون)).
((پس براى خدا نظيرها و مانندهايى قائل نشويد زيرا خدا مى داند و شما نمى دانيد)).
((ضرب الله مثلا عبدا مملوكا لا يقدر على شىء و من رزقناه منا رزقا حسنا فهو ينفق منه سرا و جهرا هل يستوون الحمد لله بل إكثرهم لا يعلمون))(1).
((خدا مثلى را زده است, برده مملوكى را كه بر چيزى قادر نيست و انسانى كه از نزد خودمان به او رزق نيكو بخشيده ايم, و او از آن روزى پنهان و آشكار, انفاق مى كند, آيا اين دو نفر برابرند؟! ستايش از آن خداست ولى بيشتر آنان نمى دانند)).
منطق قرآن در ابطال بت پرستى اين است كه بايد موجودى را پرستش كرد كه بتواند نياز پرستشگر را برطرف كند, و روزى و زندگى او در دست او باشد, در حالى كه بتهاى مورد ستايش, فاقد چنين قدرت و توانايى هستند. در اين صورت چگونه اين موجودات پست, مورد ستايش قرار گرفته و براى خدا ((مثل)) و ((نظير)) پنداشته شده اند؟.
در آيه نخست, اين حقيقت بيان شده است, چنانكه مى فرمايد:
((و يعبدون من دون الله ما لا يملك لهم رزقا...)).
((جز خدا معبودانى را مى پرستند كه مالك روزى آنان نيستند, و نمى توانند رزق آنان را از زمين و آسمان, تحويل آنان دهند.
سپس در آيه بعدى انتقاد از آن مى كند كه اين بيچارگان و فرومايه ها, بتها را مثل و نظير خدا قرار داده اند, و براى تفهيم اين مطلب از اين جمله بهره مى گيرد: ((فلا تضربوا لله الامثال)). ((براى خدا, مثل و نظيرى قائل نشويد)).
جمله ((فلا تضربوا الله الامثال)) به معناى اين است ((لا تجعلوا الله الاشباه و الامثال فى العباده))(2). ((براى خدا مثل و نظيرى در عبادت قائل نشويد)).
آنگاه خداوند بزرگ, موقعيت بتها را نسبت به خود, روشن مى سازد, به اين بيان:
فرض كنيد برده مملوكى است كه توانايى انجام كارى ندارد, اگر هم مالى داشته باشد, نمى تواند در آن تصرف كند, در مقابل آن, فردى است ثروتمند و توانگر و شب و روز در حال انفاق بوده و فيض خود را به ديگران مى رساند.
آيا اين دو فرد در نظر عقل و خرد, يكسانند؟ آيا مى توان انسان ناتوان را با انسان توانا يكسان گرفت؟.
در پرتو اين مقايسه, موقعيت بتها را نسبت به خود, روشن مى كند. بت; موجود ناتوانى است كه نه مى بيند و نه مى شنود. و حتى قدرت دفاع از خود را ندارد, و هيچ نوع مبدإ اثرى و كارى نيست, در حالى كه خدا, موجود عظيم و دانا و توانايى است كه همه كمالات, از وجود او سرچشمه مى گيرد, چگونه مى توان اين دو تا را يكسان دانست؟.
در حقيقت با اين تمثيل, مقام هر دو معبود را روشن ساخت, معبود دروغين و معبود حقيقى.
از نظر ما آيه ((ضرب الله مثلا)) مثلى است براى تبيين موقعيت بتها و مقام عظيم الهى. چيزى كه هست ((مشبه به)) در اولى برده مملوك است و در دومى انسان ثروتمند بخشنده.
همين طورى كه انسان برده عاجز را نمى توان با انسان توانگر منفق يكسان دانست, همچنين نمى توان بتهاى ناتوان و عاجز را با خداى دانا و توانا يكسان گرفت.
و اين همان معنا است كه مرحوم طبرسى نيز برگزيده است(3), گواه روشن بر اين است كه آيه در مقام بيان موقعيت معبود دروغين و معبود واقعى است, نخستين آيه مورد بحث است كه مى فرمايد: ((و يعبدون من دون الله ما لا يملك)), آنگاه پس از اين جمله, وارد اين مثل مى شود و اين خود مى رساند كه آيه درصدد بيان موقعيت بتها نسبت به خداى بزرگ در قالب مثل است.
1. نحل, 73 - 75.
2. (مجمع البيان, ج3, ص374).
3. طبرسى پس از بيان تمثيل مى گويد: فكيف يستوى بين الحجاره التى لا تعقل و لا تتحرك و بين الله عز اسمه القادر على كل شىء الخالق الرازق لجميع خلقه, (مجمع البيان, ج3, ص375).