share 626 بازدید
نگارش، اعراب و تكميل قرآن(قسمت اول)

مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه

اثري به دست نيامده است كه بر آشنايي عرب حجاز به كتابت و خط در گذشته دور دلالت داشته باشد آنان اندكي پيش از ظهور اسلام با خط و كتابت آشنا شدند علت آن كه كتابت و خط در ميان عرب حجاز رايج نبوده، زندگي بدوي آنان بوده است آنان همواره در حال كوچ كردن و رفت و آمد و يا جنگ و غارت به سرمي برده اند اين قبيل اشتغالات، آنان را از تفكر درباره صنايع و از جمله كتابت كه از صنايع مدنيت و شهر نشيني است، باز مي داشت جز برخي از آنان كه به منظورتجارت به شام و عراق سفر مي كردند، رفته رفته تحت تاثير مردم متمدن آن مناطق قرار گرفتند و متخلق به اخلاق آنان شدند، و خط و كتابت را به عاريت از آنان گرفتندازاين رو با خ ط نبطي و يا سرياني آشنا شدند، و اين دو نوع خط تا پس از فتوحات اسلامي در عرب باقي و معروف بود. از خط نبطي خط نسخ به وجود آمد كه امروز نيز شناخته شده و باقي است و ازخط سرياني خ ط كوفي پيدا شد كه خط حيري ناميده مي شد يعني به «حيره» كه شهري قديمي و عربي در مجاورت كوفه است، منسوب بود، زيرا تغيير و تحول در خط سرياني در حيره رخ داد و پس از بناي كوفه و انتقال تمدن عرب به اين شهر، اسم آن به خط كوفي تغيير كرد اين خط، زماني طولاني ميان عرب معروف ومتداول بود. خط نبطي را كه به خط نسخ تبديل شد، عرب ها در اثناي سفر تجارت خود به شام، از «حوران» آموختند اما خط حيري و يا كوفي را از عراق گرفتند عرب ها هر دوخط را نخست در نامه ها و نوشته هاي عادي و سپس در نوشته هاي مهم، مانند قرآن و حديث به كار گرفتند. يك دليل برآن كه خط كوفي تحول يافته خط سرياني است، آن كه عرب به جاي «كتاب» مي نوشتند «كتب» بدون الف، و نيز به جاي «رحمان» مي نوشتند«رحمن» اين از ويژگي هاي خط سرياني است كه الف ممدود را در اثناي كلمات، نمي آورند.
موقع ظهور اسلام خط و كتابت ميان عرب حجاز رايج نبود تنها معدودي كمتر ازبيست نفر با خ ط و نوشتن آشنا بودند پيامبر(ص) آنان را براي كتابت وحي استخدام كرد و مسلمانان را به آموختن خط و كتابت تشويق نمود و روز به روز، تعداد كساني كه كتابت را مي آموختند، رو به فزوني نهاد. دو خط نسخ و كوفي ميان مسلمانان باقي مانده و رواج يافت مسلمانان نسبت به دگرگوني و تحسين و تزيين آن دو خط كوشيدند، تا آن كه ابن مقله، در آغاز قرن چهارم هجري، در زيبايي خ ط نسخ كوشيد و خط نسخ را به حد اعلاي كمال خودبه گونه اي كه هم اكنون متداول است، رسانيد. با گذشت زمان خط كوفي ـ
بر خلاف خط نسخ ـ سير قهقرايي داشت اين خطحدود دو قرن رواج داشت، سپس از ميان رفت و از آن پس مصحف ها با خط زيباي نسخ نوشته مي شد.[1] اول كسي كه نقطه را در مصحف به كار برد خطي را كه عرب ها از سرياني و نبطي اقتباس كردند بدون نقطه بود و خطوطسرياني تا امروز نيز بدون نقطه است عرب ها تا نيمه قرن اول، خطوط اقتباسي رابدون نقطه مي نوشتند از اين پس خط عربي دوره جديد خود را آغاز مي كنددوره اي كه نقطه و علايم حركات كلمه وارد خ ط مي شود زماني كه حجاج بن يوسف ثقفي از جانب عبدالملك بن مروان (86 ـ 75) حاكم عراق بود، مردم با كار برد نقطه آشناشدند و حروف نقطه دار را از بي نقطه مشخص ساختند اين كار به وسيله يحيي بن يعمر و نصربن عاصم، شاگردان ابوالاسود دئلي متداول گرديد[2]علت اين عمل وجود «موالي»[3] بود كه در اين زمان تعداد آنان رو به گسترش نهاده بود و سرزمين اسلامي پر بود از كساني كه با لغت عرب بي گانه بودند برخي از آنان در زمره دانش مندان و قرا به شمار مي آمدند، در حالي كه زبان آنان عربي نبود وناگزير انحرافاتي در تلفظ آنان وجود داشت ازاين رو تغييراتي در قرائت رخ مي دادكه جامعه اسلامي را نگران ساخت. ابو احمد عسكري[4] گزارش مي دهد: مردم چهل و اندي سال تا زمان عبدالملك بن مروان با قرآن عثماني سروكار داشتند سپس تغييرات فراواني درقرائت قرآن رخ داد، اين تغييرات بيش تر در عراق گسترش يافت حجاج بن يوسف، نگراني خود را از اين امر به كتاب و نويسندگان خود اظهار كرد و از آنان خواست كه براي حروف مشابه هم، علايم و نشانه هايي وضع كنند تا تشخيص آن ها از يك ديگرممكن باشد گفته شده است كه نصربن عاصم، اين امر را به عهده گرفت و نقطه گذاري را در حروف به كار برد[5]. استاد زرقاني مي گويد: «اولين كساني كه نقطه را در مصحف به كار بردند، يحيي بن يعمر و نصربن عاصم، شاگردان ابوالاسود دئلي بودند»[6].
شكل حركات و نشانه گذاري خط عربي علاوه برآن كه در ابتدا از نقطه خالي بود، شكل (علايم حركات حروف و كلمات)، نشانه و علامت نيز نداشت و طبعا مصحف نيز از هر علامتي كه نشان دهنده حركت كلمه و اعراب آن باشد، عاري بود در ابتداي صدر اسلام، مسلمانان قرآن را در حفظ داشتند و با توجه به كثرت و عرب بودن حافظان قرآن، بالطبع قرآن را كه به زبان آنان بود، صحيح مي خواندند بنابراين قرآن از خطا مامون ومصون بود به خصوص كه مسلمانان به قرآن عنايت فراوان داشتند و آنان قرآن را ازبزرگاني كه به زمان پيامبر(ص) نزديك بودند، فرا مي گرفتند و امكانات حفظ و ضبط قرآن به گونه صحيح، در آن زمان موجود بود. اما در پايان قرن اول كه مسلمانان غير عرب جامعه اسلامي فزوني يافت و با زبان عربي بي گانه بودند، به وضع علايم و نشانه هايي براي كلمات قرآن، نياز مبرم پيداشد تا بدين وسيله از خطاها و اشتباهات در خواندن قرآن، جلوگيري به عمل آيدمثلا هر عربي، طبعا كلمه كتب را در آيه «كتب ربكم علي نفسه الرحمة»[7] به صورت معلوم و همين كلمه را در آيه: «كتب عليكم الصيام»[8] به صورت مجهول مي خواند در حالي كه غير عرب تشخيص نمي داد كه اين كلمه معلوم است يا مجهول كما اين كه ابوالاسود شنيد كه كسي كلمه «رسوله» در آيه «ان اللّه بري من المشركين و رسوله»[9] به كسر لام مي خواند كه در اين صورت معناي آن اين است كه خداوند از مشركان و پيامبرش بيزار است ابوالاسود با شنيدن اين غلطفاحش گفت: «تصور نمي كردم كه كار مردم به اين جا رسيده باشد» و لذا به زيادبن ابيه كه در آن زمان حاكم كوفه بود (53 ـ 50) مراجعه كرد و چگونگي جريان را با او در ميان گذاشت زياد ابن ابيه، قبلا از ابوالاسود خواسته بود كه در اين باره چاره اي بينديشد، ولي او سر باز زده بود تا اين كه اين غلط فاحش را خود در تلاوت كلام خدا شنيد و آن گاه در برآوردن خواسته زياد ابن ابيه تصميم گرفت[10] و گفت: «آن چه امير بدان امر كرده انجام مي دهم» ابوالاسود نويسنده اي خواست تا ازعهده نوشتن آن چه او مي گويد، به خوبي برآيد نويسنده اي از قبيله عبد قيس دراختيار او گذاشتند ولي وي او را نپسنديد نويسنده ديگري را انتخاب كردند كه زبردست بود و مورد قبول ابوالاسود واقع شد.
ابوالاسود به نويسنده مذكور گفت: «هر حرفي را كه من با گشودن دهان ادا كردم (مفتوح خواندم)، نقطه اي بر بالاي آن حرف بگذار و اگر دهان خود را جمع كردم (حرف را به ضمه خواندم) نقطه اي در جلوي آن حرف قرار بده و اگر حرفي را كسره خواندم، نقطه اي در زير آن حرف بنويس»[11] ابن عياض اضافه مي كند كه ابوالاسود به نويسنده گفت: «اگر حرفي را با غنه ادا كردم آن را با دو نقطه مشخص كن و او همين كار را انجام داد».[12] از اين پس، مردم اين نقطه ها را به عنوان علايمي براي نشان دادن حركات حروف و كلمات به كار بردند، ولي بيش تر اين نقطه ها را با رنگي غير از رنگي كه خطمصحف با آن نوشته شده بود، مي نوشتند و غالبا اين رنگ قرمز بود. پس از آن كه نصربن عاصم نقطه را براي تشخيص حروف نقطه دار از حروف بي نقطه در مصحف به كار برد، نقطه هاي سياه به نقطه هاي رنگي تبديل شد تانقطه هايي كه علامت حركت بوده با نقطه هايي كه علامت اعجام است، اشتباه نشود و اين دو نوع نقطه از يك ديگر تميز داده شوند. جرجي زيدان مصحف نقطه داري را به همين كيفيت در دارالكتب مصر ديده است او مي گويد: «اين مصحف نخست در مسجد عمروبن عاص، در مجاورت قاهره بوده و از كهن ترين مصحف هاي جهان است ورق هاي آن بزرگ و خط آن بامركب سياه نوشته شده و نقطه هاي آن به رنگ قرمز است و همان طور كه ابوالاسودتوصيف كرده، نقطه هاي بالاي حروف علامت فتحه و نقطه هاي زيرين علامت كسره و نقطه هاي جلو حروف نشانه ضمه است»[13].
در اندلس، مصحف ها را با چهار رنگ مي نوشتند رنگ سياه براي حروف، رنگ قرمز براي نقطه هايي كه علامت حركت بوده، رنگ زرد براي همزه ها و رنگ سبزبراي الف هاي وصل به كار مي رفته است.[14] آخرين تغييرات تكميلي جلال الدين سيوطي گفته است: «در صدر اول، نشانه حركات حروف به صورت نقطه بوده است نقطه اول حروف علامت فتحه و نقطه آخر حروف علامت ضمه ونقطه زيرين حروف علامت كسره به شمار مي آمده است. علايمي كه هم اكنون براي بيان حركات حروف متداول است و ماخوذ از حروف مي باشد، از ابتكارات خليل بن احمد است در اين روش علامت فتحه عبارت است از شكل مستطيلي كه در بالاي حروف گذارده مي شود و علامت كسره به همين شكل و در ذيل حروف به كار مي رود علامت ضمه واو كوچكي است در بالاي حرف و تنوين بر حسب مفتوح بودن و يا مكسور بودن و يا مضموم بودن، به وسيله دو علامت از نوع خود مشخص مي شود» سيوطي اضافه مي كند: «اولين كسي كه همزه و تشديد را وضع كرد، خليل بن احمد بود».[15]

پی نوشتها:

[1]. ر ك: دائرة المعارف القرن العشرين، ج3، ص 621 جرجي زيدان، تاريخ تمدن اسلامي، ج3، ص 60 ـ 58ابن خلدون، المقدمة، ص 421 ـ 417 خليل يحيي النامي، اصل الخط العربي، ج3 تركي عطية، الخط العربي الاسلامي، ص 22 عبدالفتاح عباده، انتشارالخط العربي، ص 15 ـ 13 ناجي المصرف، مصور الخط العربي، ص 338 محمد طاهر الملكي الكردي، تاريخ الخط العربي و آدابه، ص 54.
[2]. دائرة المعارف القرن العشرين، ج3، ص 722 مناهل العرفان، ج1، ص 400 ـ 399 تاريخ القرآن، ص 68.
[3]. موالي به كساني مي گويند كه غير عرب اند و در ميان عرب با آنان پيوند دارند.
[4]. ابواحمد عسكري، التصحيف و التحريف، ص 13.
[5]. ابن خلكان، وفيات الاعيان، ج2، ص 32.
[6]. مناهل العرفان، ج1، ص 399.
[7]. انعام6: 54.
[8]. بقره2: 183.
[9]. توبه9: 3.
[10]. مي گويند: زياد بن ابيه كسي را بر سر راه ابوالاسود گماشت تا به عمد اين آيه را به غلط بخواند تا او را برانجام خواسته زياد تحريك كند (الخط العربي الاسلامي، ص 26).
[11]. الفهرست، ص 46، فن اول از مقاله دوم.
[12]. صدر، حسن، تاسيس الشيعة لعلوم الاسلام، ص 52.
[13]. تاريخ تمدن اسلامي، ج3، ص 61.
[14]. الخط العربي الاسلامي، ص 27 به نقل از: ابو عمرو عثمان بن سعيد داني در المقنع في رسم المصاحف و نيزرجوع كنيد به: تاريخ القرآن، ص 68.
[15]. الاتقان، ج2، ص 171 ابوعمرو الداني، كتاب النقط، ص 133

مقالات مشابه

کتابت وحی و کاتبان آن در عهد رسالت

نام نشریهرشد آموزش قرآن

نام نویسندهشهروز ذوالفقاری

سیر تطور خط در نگارش قرآن کریم

نام نشریهپژوهشنامه علوم و معارف قرآن کریم

نام نویسندهمحمدجواد سلمان‌پور, فاطمه کیانی

بررسی دیدگاه بلاشر و گلدزیهر پیرامون نگارش قرآن

نام نشریهدو فصلنامه قرآن پژوهی خاورشناسان

نام نویسندهسیدعلی‌اکبر ربیع نتاج, محمدصادق حیدری

تأثیر کتابت در پیام رسانی قرآن

نام نشریهفصلنامه بینات

نام نویسندهعلیرضا مطلب

بررسی مقاله «الرقیم والرقود»

نام نشریهدو فصلنامه قرآن پژوهی خاورشناسان

نام نویسندهمحمدجواد اسکندرلو, محمدمقداد امیری, جیمز ای. بلمی

نگاهی به سابقه تاریخی کتابت قرآن

نام نشریههنر و مردم

نام نویسندهپروین برزین

بررسی روایات تاریخ نگارش قرآن، در صحیح بخاری

نام نشریهبینات

نام نویسندهرضیه‌سادات سجادی