نقد و بررسي ترجمه شاه ولي اللّه‏ دهلوي

پدیدآورمحمدرضا انصاری

تاریخ انتشار1388/10/05

منبع مقاله

share 3447 بازدید
نقد و بررسي ترجمه شاه ولي اللّه‏ دهلوي

محمدرضا انصاري

يكي از ترجمه‏هاي فارسي قرآن كه از حدود دو قرن و نيم قبل بر جاي مانده و در طول سال‏هاي گذشته به ويژه در هند و پاكستان به طور گسترده‏اي انتشار يافته، ترجمه شاه ولي اللّه‏ محدث دهلوي است.
اين ترجمه را اخيرا وزارت شئون اسلامي و اوقاف كشور عربستان سعودي با بررسي و بازبيني مجددي كه توسط دو تن از اساتيد آن سامان روي آن انجام گرفته است به چاپ رسانده و در مراسم حج سال جاري به فارسي زبانان اهدا نموده است.
چاپ و نشر اين ترجمه در سطحي وسيع از سوي كشور سعودي، و رويكرد مترجمان و قرآن پژوهان در سال‏هاي اخير به آن، نقد و بررسي همه جانبه‏اي را پيرامون آن مي‏طلبيد. از اين رو بر آن شديم تا هم بر اصل ترجمه و هم بر نسخه بازبيني شده آن نگاهي بيفكنيم و فارسي زبانان را از نزديك با اين دو اثر آشنا سازيم.
در بخش اول اين مقال، نخست به معرفي مترجم و شرح حال او پرداخته، آن گاه از مسائلي چون انگيزه مترجم از ترجمه قرآن و امتيازات ترجمه از ديدگاه خود مترجم، سخن خواهيم گفت، و سپس به روش ترجمه و نقاط قوت و ضعف آن خواهيم پرداخت.
در بخش دوم، ترجمه بازبيني شده توسط وزارت شئون و اوقاف كشور عربستان را مورد بررسي قرار مي‏دهيم و پيرامون چهار محور ــ كه به تفصيل از آن سخن خواهيم گفت ــ به بحث مي‏نشينيم.

بخش اول

مترجم كيست؟

پيش از معرفي مترجم توسط تاريخ نگاران، بهتر است او را از زبان خودش بشناسيم. وي در مقدمه ترجمه‏اش چنين مي‏نگارد:
«و نام اين كتاب، فتح الرحمن بترجمة القرآن مقرر كرده شد، و نام مصنف اين كتاب احمد بن عبدالرحيم است و لقب مشهور ولي اللّه‏ الدهلوي وطنا، العمري نسبا، احسن اللّه‏ اليه والي مشايخه و والديه».1
عمر رضا كحاله ذيل عنوان ولي اللّه‏ دهلوي (1114 - 1176ق / 1703 - 1762م) مي‏نويسد:
«ولي اللّه‏ بن عبدالرحيم عمري دهلوي، محدث، مفسر، فقيه و اصولي است كه روز چهارم شوال در شهردهلي هند ديده به جهان گشود. دوران جواني را در اين شهر پشت سر نهاد، آن گاه عزم زيارت خانه خدا نمود و مدت دو سال در مكه و مدينه اقامت گزيد و از علماي اين دو شهر بهره برد، سپس به هند بازگشت و به تدريس پرداخت و سرانجام در دهلي درگذشت. كتاب‏هاي زير از اوست: 1. الارشاد الي مهمات علم الاسناد؛ 2. انسان العين في مشايخ الحرمين؛ 3. عقد الجيد في احكام الاجتهاد والتقليد؛ 4. الفوز الكبير في اصول التفسير؛ 5. حجة اللّه‏ البالغة».2
در لغت نامه دهخدا، دهلوي اين گونه معرفي شده است:
«احمد شاه ولي اللّه‏ بن عبدالرحيم عمري دهلوي مكنّي به ابوعبدالعزيز (متولد 1114 ـ متوفاي 1176ق) است. كتاب‏هاي زير از اوست: 1. اجوبة عن ثلاث مسائل؛ 2. الانصاف في بيان سبب الاختلاف؛ 3. تنوير العينين في رفع اليدين؛ 4. حجة اللّه‏ البالغة؛ 5. رسائل الدهلوي؛ 6. شرح تراجم ابواب صحيح البخاري (رساله)؛ 7. عقد الجيد في احكام الاجتهاد والتقليد؛ 8. فتح الخبير في اصول التفسير؛ 9. الفوز الكبير مع فتح الخبير في اصول التفسير؛ 10. القول الجميل في اصول الطرق الاربع النقشبندية والجيلانية والجشتية والمجددية».3
گر چه در دو كتاب نامبرده، از مذهب مترجم نام برده نشده، ولي ترجمه وي نشانگر آن است كه از اهل سنت بوده است، چنان كه در مواردي از ترجمه‏اش، در حاشيه، صحت خلافت شيخين را مطرح نموده، و در استناد به روايات نيز از كتب بخاري و ترمذي و حاكم بهره جسته است4. در آيه 6 سوره مائده كه كيفيت وضو ذكر شده نيز، همچون ديگر علماي اهل سنت، در ترجمه وامسحوا برؤسكم وارجلكم الي الكعبين، شستن پاها را مطرح كرده است. با وجود اين، از تحقيقاتي كه برخي از تاريخ نگاران پيرامون شرح حال وي به عمل‏آورده‏اند بر مي‏آيد كه وي خود را پيرو مذهب خاصي از مذاهب چهارگانه اهل سنت نمي‏دانسته، بلكه به مجموع آنها گرايش داشته و معتقد بوده است كه بايد براي حل اختلافات محدّثان و پيروان چهار امام، يك راه حل عملي را دنبال كرد و هرگز منصفانه نيست كه كفه ترازو را فقط به يك طرف كج كنيم و نسبت به طرف ديگر كاملاً بي‏اعتنا باشيم.5

انگيزه وي از ترجمه قرآن

دهلوي در مقدمه ترجمه‏اش، درباره انگيزه خود از ترجمه قرآن چنين مي‏نگارد:
«اما بعد، نصيحت و نيك‏خواهي مسلمانان، در هر زمان و در هر مكان رنگي ديگر دارد، و اقتضاء ديگر مي‏نمايد، و لهذا علماء دين و كبراء اهل يقين در تفسير و احاديث و عقائد و فقه و سلوك تصانيف متنوّعه ساخته‏اند و تؤاليف گوناگون پرداخته، طائفه‏اي شاهراه اطناب اختيار نموده‏اند و فرقه‏اي كوچه اختصار پيش كرده، جماعتي بزبان عجم سخن گفته‏اند و گروهي به لغت عرب دُر سُفته. و در اين زمانه كه ما در آنيم و درين اقليم كه ما ساكنِ آنيم، نصيحتِ مسلمانان اقتضا مي‏كند كه ترجمه قرآن عظيم بزبانِ فارسي سليس و روزمره متداول بي‏تكلّف فضيلت نمائي و بي‏تصنّع عبارت آرائي، بغير تعرّض قصصِ مناسبه، و بغير ايراد توجيهات منشعبه، تحرير كرده شود تا خواص و عوام همه يكسان فهم كنند، و صغار و كبار بيك وضع ادراك نمايند. لهذا اين فقير را داعيه اين امر خطير بخاطر ريختند و خواه مخواه بر سر آن آوردند. يك چند در تفحص ترجمه‏ها افتاد تا هر كرا كه از تراجم، غيرِ آن كه بخاطر مقرر شده است، مناسب يابد در ترويج آن كوشد و كيفَ ما امْكَنَ پيش اهل عصر مرغوب نمايد. در بعض تطويل مُمِلّ يافت و در بعض تقصير مُخِلّ، هيچ يك موافقِ آن ميزان نيفتاد. لاجرم عزمِ تأليف ترجمه ديگر مصمّم شد...».6

امتيازات اين ترجمه از ديدگاه مترجم

مترجم درباره امتيازاتي كه ترجمه‏اش از آنها برخوردار است چنين مي‏گويد:
«و اين ترجمه ممتاز است از ترجمه‏هاي ديگر بچند وجه: يكي آنكه نظم قرآن را بمثل مقدار آن از فارسي متعارف ترجمه كرده شد با اظهارِ مراد و لطافت تعبير. و از آنچه در ترجمه‏هاي ديگر يافته مي‏شود از اطناب عبارتِ ترجمه و ركاكتِ تعبير و اعجام مراد، بقدرِ امكان احتراز نموده شد. ديگر آنكه سائرتراجم از دو حالت خالي نيست: يا ترك كرده‏اند قصصِ متعلقه بقرآن مطلقا، يا استيفاء جميع آن نموده‏اند. و در اين ترجمه راه متوسط اختيار نموده شد. پس جائي كه معني آيت موقوف است بر قصّه، بقدر ضرورت دو سه كلمه از آن انتخاب كرده آورده شد، و جائي كه معني آيت موقوف بر قصّه نبود ترك نموده آمد. سوم آنكه از توجيهات متنوّعه، توجيه اقوي باعتبار عربيّت و اَصحّ باعتبار علمِ حديث و علمِ فقه و اَخَلّ در صرف از ظاهر اختيار نموده شد و كسي كه تفسير وجيز و تفسير جلالين كه بمنزله اصل اين ترجمه‏اند بنا بر تفاسير مطالعه كند درين حرف شك ندارد. و چهارم آنكه اين ترجمه به وجهي واقع شده است كه شناسنده نحو از آن اعراب قرآن و تعيين محذوف و مرجع ضمير و محل لفظي كه در عبارت مقدم و مؤخر كرده شده است مي‏تواند دانست، و آنكه شناسنده نحو نيست از اصل غرض محروم نماند. پنجم آنكه ترجمه‏ها خالي از دو حالت نيستند: يا ترجمه تحت اللفظ مي‏باشند، يا ترجمه حاصل المعني، و در هر يكي وجوه خلل بسيار در مي‏يابد. و اين ترجمه جامع است در هر دو طريق، و هر خللي را از آن خللها علاجي مقرر كرده شد، و اين سخن دراز است، در رساله قواعد ترجمه بيان كرده آيد».7
وي پس از آن كه وجوه اِعراب را اندكي توضيح مي‏دهد و براي هر كدام نمونه و مثالي مي‏آورد، در پايان مقدمه چنين مي‏نگارد:
«بالجمله دقائقِ فنِ ترجمه بسيار است و مقصود اين جا بيانِ انموذجي است، چون اين فقير خوضِ در ترجمه بدون معاونت كسي و بدون رجوع بكتابي كرده است، و در اوقات مختلفه با وجود اشتغال بال بسائر علوم، محرّر نموده، احتمال دارد كه در بعض مواضع وفا با اين التزامات متحقق نشده باشد. يارانِ سعادت‏مند كه آن قواعد را مستحضر داشته باشندبه حكم اخوتِ ديني نصيحت را منظور نظر دارند و در اصلاح آن كوشند».8

روش ترجمه

ترجمه دهلوي، ترجمه‏اي است تحت اللفظي همراه با افزوده‏هاي توضيحي، كه توضيحات آن را به دو بخش مي‏توان تقسيم نمود:
1. توضيحاتي كه جداگانه در حاشيه ذكر شده است.
2. توضيحاتي كه در متن ترجمه جاي گرفته است.
توضيحاتي كه به طور مستقل در حاشيه ذكر شده، مجموعه‏اي است از بيانِ مراد برخي از مفردات يا جملاتي كه در ترجمه آمده و مفهوم آن براي خواننده چندان روشن نيست، و نيز بيانِ برخي از شأن نزول‏ها كه در درك مفهوم آيه يا سوره‏اي نقش بسزايي دارد. امّا توضيحاتي كه در متن ترجمه جاي گرفته است توضيحاتي كوتاه است كه در چاپ مورد نظر ما با هيچ گونه نشانه‏اي متمايز نشده است. البته مترجم در اين زمينه توضيحي را در مقدمه خود آورده است كه متن آن را در اين جا مي‏آوريم؛ وي مي‏نويسد:
«و طريق تحرير در اين كتاب آنست كه هر آيتي را جدا نوشته شد، مقرون به ترجمه آن، نشانِ متعارف در روز مره متداول اختيار نموده آمد، و هر چه زياده از تحت اللفظ است اگر يك دو كلمه است بلفظ «يعني» يا مثلِ آن متميز ساخته شد، و اگر كلامي است مستقل، اول آن بلفظ «مترجم گويد» و آخر آن بلفظ «واللّه‏ اعلم» معلَّم كرده شد».9
براي توضيحاتي كه در ضمن ترجمه آمده است، آياتي را با ترجمه آنها به عنوان مثال مي‏آوريم. براي تمايز اصل ترجمه از توضيحات نيز، واژه‏هاي افزوده شده از سوي مترجم را ميان دو قلاب قرار مي‏دهيم:
1. فضربنا علي آذانهم في الكهف سنين عددا (كهف / 11).
پس پرده گذاشتيم بر گوش ايشان در غار [يعني خوابانيديم] سالهاي شمرده شده.
2. الّذين كانت أعينهم في غطاءٍ عن ذكري و كانوا لايستطيعون سمعا (كهف / 101).
آنانكه بود چشم ايشان در پرده از ياد من و نمي‏توانستند سخن شنيدن [يعني از شدت بغض].
3. يا يحيي خذ الكتاب بقوّة وآتيناه الحكم صبيّا (مريم / 12).
[گفتيم:] اي يحيي، بگير [احكام] كتاب را به استواري، و داديمش دانايي در حال كودكي.
4. وربّك يخلق مايشاء ويختار ماكان لهم الخيرة... (قصص / 68)
و پروردگار تو مي‏آفريند هر چه خواهد و برمي‏گزيند [هر كه را خواهد]، نيست ايشان را اختيار...
5. وإن جاهداك لتشرك بي ماليس لك به علم فلا تُطِعهما... (عنكبوت / 8)
و اگر كوشش كنند با تو [اي انسان] تا شريك آري با من آنچه نيست تو را به [حقيقت] آن دانشي، پس فرمانبرداري ايشان مكن...
از جمله مسائلي كه تحت عنوان روش ترجمه مطرح مي‏شود، همساني تعبيرات در ترجمه جملات مشابه قرآني است. تا كنون در كمتر ترجمه‏اي اين مسأله مورد توجه قرار گرفته است. جملاتي از قبيل: وحاق بالّذين سخروا منهم ماكانوا به يستهزؤن، انّ اللّه‏ عليم بذات الصّدور، أنّي تُصرفون، وضلّ عنهم ماكانوا يفترون، و ده‏ها جمله مشابه ديگر، كه در سراسر قرآن به طور مكرر آمده است، بايد يكسان ترجمه شوند. اين حكم در مورد مفردات نيز جاري است، مگر آن كه دليلي از سياق آيه و مانند آن بر اراده معناي ديگري از واژه وجود داشته باشد، كه در اين صورت بايد واژه را به معناي مناسب مورد خودش ترجمه كرد.
در ترجمه دهلوي، گر چه همساني تعبيرات در ترجمه مفردات و جملاتِ مشابه، صد در صد رعايت نشده، ولي در حد قابل اعتنايي مورد توجه مترجم قرار گرفته است. به عنوان مثال، به ترجمه مقاطع فوق از آيات قرآن كريم در ترجمه دهلوي مي‏نگريم:

الف. وحاق بهم ماكانوا به يستهزؤن (هود / 8).

و فراگيرد ايشان را آنچه استهزا مي‏كردند بآن.
وحاق بهم ماكانوا به يستهزؤن (نحل / 34).
و فرود آمد به ايشان آنچه بآن استهزا مي‏كردند.
فحاق بالّذين سخروا منهم ماكانوا به يستهزؤن (انبياء / 41).
پس درگرفت با آنانكه تمسخر كردند از ايشان آنچه بآن استهزا مي‏كردند.
چنان كه ملاحظه مي‏كنيد، در اين سه آيه، واژه «حاق» يكسان ترجمه نشده است؛ در آيه نخست به «فراگيرد» و در آيه دوم به «فرود آمد» و در آيه سوم به «درگرفت» ترجمه شده است. گرچه اين سه تعبير نزديك به هم هستند و از يكديگر فاصله چنداني ندارند، ولي اگر يك تعبير براي هر سه مورد انتخاب مي‏شد قطعا مناسب‏تر بود.

ب. إن اللّه‏ عليم بذات الصّدور (آل عمران / 119).

هر آئينه خدا دانا است بآنچه در سينه‏هاست.
إنّه عليم بذات الصّدور (هود / 5).
هر آئينه او داناست بسرّيكه مالك سينه‏هاست.
إنّه عليم بذات الصّدور (فاطر / 38).
هر آئينه وي داناست به مكنون سينه‏ها.
در اين سه آيه نيز، در ترجمه، تعبيرات گوناگوني به كار رفته است، گرچه تعبير اول و سوم، در جاهاي ديگر اين ترجمه بيشتر به چشم مي‏خورد.

ج. فأنّي تُصْرَفون (يونس / 32).

پس از كجا برگردانيده مي‏شويد.
فأنّي تُصْرَفون (زمر / 6).
پس از كجا گردانيده مي‏شويد.
أنّي يصرفون (مؤمن / 69).
از كجا گردانيده مي‏شوند.
در اين سه آيه، فعل‏ها تقريبا يكسان ترجمه شده‏اند، با اين تفاوت كه در آيه اول «برگردانيده» و در آيه دوم و سوم «گردانيده» آمده است.

د. وضلّ عنهم ماكانوا يفترون (انعام / 24).

و گم گشت از ايشان آنچه افترا مي‏كردند.
وضلّ عنهم ماكانوا يفترون (هود / 21).
و گم شد از ايشان آنچه بر مي‏بافتند.
در اين دو آيه، فعل «يفترون» با دو تعبير ترجمه شده است، گر چه هر دو تعبير به يك معني باز مي‏گردد. البته در موارد ديگرِ اين ترجمه، تعبير نخست بيشتر به كار رفته است، كه آيات اعراف / 53، يونس / 30، قصص / 75 را مي‏توان از آن جمله نام برد.

نقاط قوت ترجمه

از آنچه تاريخ نويسان در شرح حال محدث دهلوي نگاشته‏اند بر مي‏آيد كه وي دانشمندي برخوردار از علوم گوناگون اسلامي بوده است؛ چنان كه آثار تأليفي او نيز نشانگر اين مطلب است؛ از اين رو ترجمه وي از قرآن كريم مي‏تواند ترجمه‏اي دقيق و شامل نكات دستوري و تفسيري آيات باشد، به ويژه آن كه مترجم از تفسير قرآن آگاهي گسترده‏اي داشته و كتابي به نام فتح الخبير في اصول التفسير نگاشته است.
نقاط قوت ترجمه دهلوي را به دو بخش مي‏توان تقسيم نمود:

الف. رعايت تركيب نحوي آيات در ترجمه

ترديدي نيست كه ساختار كلام، در بيانِ مرادِ گوينده نقشي اساسي دارد، و در ترجمه هر متني به زبان ديگر، انعكاسِ تركيب نحوي دخالت تامي در صحت ترجمه دارد. رعايت اين شرط در ترجمه قرآن كه كلام خداوند است و به عنوان وحي آسماني بر پيامبر(ص) نازل شده است به مراتب مهم‏تر از ترجمه ساير متون است. از اين رو هر ترجمه‏اي از قرآن كه تركيب نحوي آيات بهتر در آن انعكاس يافته باشد امتياز بهتري خواهد داشت. ترجمه دهلوي را مي‏توان در ارتباط با اين ويژگي در رديف اول ترجمه‏هاي فارسي دانست. براي نمونه چند مورد از ترجمه مزبور را با ذكر آيات آن به عنوان مثال مي‏آوريم:
1. ... ويمدهم في طغيانهم يعمهون (بقره / 15).
و مهلت مي‏دهد ايشان را در گمراهي خويش سرگشته شده.
چنان كه ملاحظه مي‏كنيد، يعمهون در اين آيه از نظر تركيب نحوي حال است براي ضمير جمع مفعولي، كه تركيب مزبور در اين ترجمه به خوبي منعكس شده است.
2. ثمّ تولّيتم إلاّ قليلاً منكم وأنتم معرضون (بقره / 83).
پس برگشتيد روگردان شده مگر اندكي از شما.
در اين آيه نيز «وانتم معرضون» از نظر تركيب نحوي حال است براي فاعل «تولّيتم»، كه اين تركيب در ترجمه به طور صحيح انعكاس يافته است.
3. ... فَهُم في روضة يُحْبَرُون (روم / 15).
پس ايشان در بهشت خوشحال كرده شوند.
روشن است كه «يُحْبَرُون» فعل مضارع مجهول از «حَبَرَ، يَحْبُرُ» به معناي شادمان ساختن آمده است. در اين آيه تنها شادمان بودن بهشتيان مطرح نيست تا آيه اين گونه ترجمه شود كه:«آنان در بهشت شادمانند»، بلكه اين معني نيز مورد عنايت است كه در بهشت براي آنان موجبات شادماني فراهم مي‏شود و در حقيقت آنان را شادمان مي‏كنند. اين معني در ترجمه دهلوي از اين فعل به خوبي نمايان است.
4. أيحسب الإنسان ألّن نجمع عظامه * بلي قادرين علي أن نسوّي بنانه (قيامت / 3-4)
آيا مي‏پندارد آدمي كه جمع نكنيم استخوانهاي او را؟ آري مي‏كنيم، توانا شده بر آنكه هموار كنيم سرانگشت‏هاي او را.
واژه «قادرين» در آيه دوم حال است براي فاعل فعل مقدري كه در جواب «بلي» قرار مي‏گيرد، و آن فعل «نجمعها» است كه از «نجمع» آيه قبل استفاده مي‏شود، و در واقع، آيه به اين تعبير باز مي‏گردد: «بلي نجمعها قادرين علي أن نسوّي بنانه». بسياري از مترجمان، واژه «قادرين» را به صورت جواب «بلي» در ترجمه منعكس ساخته‏اند در صورتي كه جواب «بلي» محذوف است. در ترجمه دهلوي اين تركيب به خوبي انعكاس يافته است.

ب. ترجمه دقيق واژه‏ها

از ديگر امتيازات ترجمه مورد نظر، ترجمه دقيق واژه‏هاست. در ترجمه واژه‏هاي قرآني ريشه‏يابي كلمات و دستيابي به نزديك‏ترين معني بسيار حائز اهميت است. گرچه با نگارش تفسير قرآن مجيد، به مرور زمان در معاني واژه‏ها توسعه داده شد و مفسران براي هر واژه‏اي معاني متعددي را مطرح نمودند، ولي چنان كه گفتيم، در ترجمه قرآن ريشه‏يابي واژه‏ها و دست يافتن به معناي اصلي كلمه امري مهم و ضروري به نظر مي‏رسد، كه مترجم همواره بايد اين نكته را در نظر داشته باشد. اكنون براي نمونه موارد زير را از ترجمه دهلوي بنگريد:
1. ... فكلوا منها حيث شئتم رغدا (بقره / 58).
پس بخوريد از آنجا با فزوني هر جا كه خواهيد خوردني گوارنده.
ترجمه «حيث» كه اسم مكان است به «هرجا» نشانگر دقت است، در صورتي كه برخي از مترجمان فارسي زبان آن را به «هرچه» ترجمه كرده‏اند.
2. ومن يتبدّل الكفر بالايمان فقد ضلّ سواء السّبيل (بقره / 108).
و هر كه بستاند كفر را عوض ايمان پس هر آئينه گم كرد راه ميانه را.
در اين جا نيز، هم ترجمه «يتبدل الكفر بالايمان» به «ستاندن كفر عوض ايمان» دقيق است، و هم ترجمه «سواء السّبيل» به «راه ميانه».
3. ...ولاتأكلوا أموالهم إلي اموالكم... (نساء / 2).
و مخوريد اموال ايشان بهم آورده به اموال خويش...
انعكاس مفهوم حقيقي حرف جرّ «الي» در ترجمه قابل دقت است، زيرا مقصود آيه اين است كه اموال آنان را به ضميمه اموال خود مخوريد.
4. ...فانكحوا ماطاب لكم من النّساء مثني وثلاث ورباع... (نساء / 3).
پس نكاح كنيد آنچه خوش آيد شما را از سائر زنان دو دو، سه سه و چهار چهار...
در ترجمه اين بخش از آيه شريفه، دو مورد آن قابل دقت است: 1. ترجمه «طاب» به «خوش آيد» نه به «پاكيزه». 2. ترجمه واژه‏هاي «مثني»، «ثلاث» و «رباع» به «دو دو»، «سه سه» و «چهار چهار»، كه با توجه به مجموعه ازدواج‏ها و دسته‏بندي آنها ميان مسلمانان، ترجمه ياد شده ضروري و متعيّن است و نمي‏توان واژه‏هاي مورد نظر را به: «دوتا»، «سه تا» و «چهارتا» ترجمه كرد.
5. و راودته الّتي هو في بيتها عن نفسه... (يوسف / 23).
و گفت و شنيد كرد با يوسف، زني كه او در خانه‏اش بود تا بگذرد از حفظ خود...
واژه «مراوده» كه مشتقات آن در سوره يوسف چند بار آمده، در اين ترجمه به طور دقيق منعكس شده است، در صورتي كه بيشتر مترجمان آن را به «كام خواستن» ترجمه كرده‏اند. براي ريشه‏يابي اين واژه، سخن راغب اصفهاني را در اين جا مي‏آوريم:
«الرَّوْد: التَّردُّد في طلب الّشي بِرِفقٍ، يقال: رادَ وارْتادَ... والمُراوَدة: أن تُنازع غيرك في الإرادة، فَتُريد غير مايريد، او ترودَ غير مايرود، وراودت فلانا عن كذا...».10
چنان كه ملاحظه مي‏كنيد، راغب اصفهاني ريشه «مراوده» را كه واژه «رَوْد» است به معناي رفت و آمدِ همراه با نرمي و ملايمت براي دستيابي به چيزي گرفته است، و هنگامي كه «مراوده» را معني مي‏كند، آن را نيز اين گونه توضيح مي‏دهد كه: «مراوده» آن است كه با ديگري بر سرِ خواستن چيزي كشمكش كني و برخلاف اراده او چيزي را از وي بخواهي. و اين معني با تمام ابعادش در ترجمه دهلوي درست انعكاس يافته است.

نقاط ضعف ترجمه

به رغم اين كه مترجم در مقدمه ترجمه‏اش اين نكته را يادآوري كرده كه در آنچه متعلق به نقل است از صحيح‏ترين تفاسير كمك گرفته و تا حد امكان از اخبار ضعيف و ساختگي دوري جسته و اسرائيليات را در ترجمه خود نياورده است،11 مي‏بينيم در بعضي از حواشي خود مطالبي را در مورد پيامبران نقل كرده است كه هرگز در شأن آنان نيست. براي نمونه چند مورد را در اين جا مي‏آوريم:
1. در سوره احزاب، ذيل ترجمه آيه 69، در حاشيه چنين آمده است: (مترجم گويد: يعني موسي(ع) وقت غسل سَتر مي‏كرد. جُهّال بني اسرائيل گفتند كه او آدَرست. روزي بحسب اتفاق بركناره آب غسل مي‏كرد و جامه‏هاي خود بر سنگ نهاده بود، به فرمان خداي تعالي آن سنگ روان شد، موسي(ع) عقب سنگ دويد تا آنكه جماعتي از بني‏اسرائيل [او را] عريان ديدند و گفتند اُدْرَت ندارد. و اُدْرَت انتفاخِ خصيه را گويند. واللّه‏ اعلم).
براي روشن‏تر شدن مطلب، آيه را با ترجمه‏اش بنگريد:
يا ايّها الّذين آمنوا لاتكونوا كالّذين آذَوْا موسي فَبَرَّأهُ اللّه‏ ممّا قالوا وكان عنداللّه‏ وجيها
اي مسلمانان، مباشيد مانند آنانكه رنجانيدند موسي را پس پاك ساخت خداي تعالي او را از آنچه گفته بودند، و بود موسي نزديك خدا با آبرو.
راستي آيا نقل چنين شأن نزولي براي آيه شريفه و نسبت دادن اين مطلب موهون و بي‏اثر به پيامبري اولوا العزم همچون موسي(ع) صحيح است؟! آيا هيچ اذيت و آزار ديگري از سوي بني‏اسرائيل نسبت به موسي نبوده است كه تنها نسبت دادنِ اُدْرَت موجب آزار اين پيامبر الهي شده باشد؟!
2. در سوره ص، ذيل ترجمه آيه 20، در حاشيه آورده است: (مترجم گويد كه داود عليه السلام نود و نه (99) زن داشت، مع هذا زن ديگر كه در خطبه شخصي يا در نكاح او بود درخواست كرد، خداي تعالي فرشتگان را بجهت تنبيه داود به شكل خصوم متمثل ساخت. اشارت به اين قصه است درين آيات. واللّه‏ اعلم).
در اين مورد نيز متن آيه را با ترجمه‏اش مي‏آوريم:
وشددنا مُلكه وآتيناه الحكمة وفصل الخطاب
و محكم كرديم پادشاهي او را و داديمش حكمت و سخن واضح.
آيا اين شأن نزول، داود پيامبر را مردي زنباره و شهوت پرست معرفي نمي‏كند، آن هم در چهره كسي كه آن قدر در پي زنان است كه حتي از زني كه در معرض خواستگاري يا در عقد ديگري است چشم نمي‏پوشد؟!
3. نيز در سوره ص، ذيل ترجمه آيه 34، در حاشيه آمده است: (مترجم گويد: سليمان از امراء خود منغص شد و بخاطر آورد كه امشب با صد زن صحبت دارم و هر زني پسري زايد و هر يكي شهسواري باشد جهاد كننده، مرا احتياج متعلق امرا نَاُفتد. فرشته گفت: انشاء اللّه‏ بگو. سليمان سهو كرد. پس هيچ زن حامله نشد الاّ يك زن، طفل ناقص الخلقت نهاد و آن طفل را بر تخت سليمان انداختند. سليمان عليه السلام متنبه شد و رجوع به رب العزت كرد. واللّه‏ اعلم).
نسبت دادن اين گونه مطالب به پيامبران الهي كه براي هدايت امت‏ها برانگيخته شده‏اند و از هرگونه غرور و هوا و هوس به دور بوده‏اند هرگز با راه و رسم آنان سازش ندارد. به باور ما، پيامبرانِ خدا، همه انسان‏هايي برجسته و والا بوده‏اند كه كمال نفساني آنان سبب مي‏شده است كه مسئوليت سنگين نبوت يا رسالت بر دوششان نهاده شود و آنان با نهايت شكيبايي و پايداري هدايت جامعه خود را برعهده بگيرند.

بخش دوم

نگرشي بر نسخه باز بيني شده

چنان كه در آغاز سخن اشاره شد، ترجمه شاه ولي اللّه‏ دهلوي اخيرا از سوي وزارت شئون اسلامي و اوقاف كشور عربستان سعودي با بررسي و بازبيني مجدد توسط دو تن از اساتيد در مجمّع ملك فهد كه به چاپ قرآن اختصاص دارد به طبع رسيده است. براي آشنايي بيشتر با اين نسخه، پس از آوردنِ بخشي از ترجمه فارسي مقدمه كه اصل آن به قلم دكتر عبداللّه‏ بن عبدالمحسن التركي وزير امور اسلامي و اوقاف عربستان به عربي نگارش يافته است، به بررسي كارهايي كه روي اين نسخه انجام گرفته است مي‏پردازيم. در ترجمه فارسي بخشي از مقدمه مزبور چنين آمده است:
«اما بعد: براي تحقق رهمنودهاي خادم حرمين شريفين شاه فهد بن عبدالعزيز آل سعود ـ حفظه اللّه‏ ـ در اهتمام راجع به قرآن كريم و چاپ و نشر آن و تقسيمش بين مسلمانان در اقصي نقاط جهان، و همچنين ترجمه و تفسير معاني آن به زبانهاي مختلف جهان، و بنا بر اعتقاد وزارت امور اسلامي و اوقاف و دعوت و ارشاد مملكت عربستان سعودي در اهميت ترجمه معاني قرآن كريم به تمامي زبان‏هاي مهم جهان و تسهيل فهم آن براي مسلمانان غير عرب زبان و تحقق مصداق رهنمود پيامبر گرامي اسلام ــ صلي اللّه‏ عليه وسلم ــ كه فرمودند: «بلغوا عني ولو آية»، (ابلاغ كنيد از من حتي يك آيه)، و براي خدمت برادران فارسي زبانمان باعث مسرت است كه اين ترجمه فارسي را تقديم خوانندگان فارسي زبان كنيم كه بوسيله شيخ شاه ولي اللّه‏ دهلوي ترجمه، و بازبيني و بررسي مجدد از جهت مجمّع توسط د / عبدالغفور عبدالحق بلوچ و شيخ محمد علي داري شده است».
بنا بر اين، بازبيني و بررسي ترجمه توسط دو تن از اساتيد به نام‏هاي دكتر عبدالغفور عبدالحق بلوچ و شيخ محمد علي داري انجام شده است. نامبردگان در اين بررسي و بازبيني، كارهاي زير را انجام داده‏اند:
1. اغلاط چاپي و افتادگي‏هاي ترجمه را اصلاح كرده‏اند.
2. در برخي موارد، توضيحاتي را با امضاي «مصحح» در پاورقي آورده‏اند.
3. برخي از تعبيرات ترجمه را تغيير داده و بدون ذكر اصل آن، واژه انتخابي خود را در ترجمه آورده‏اند.
4. تحريف‏هايي نيز در برخي موارد توسط مصححان صورت گرفته است.
اكنون موارد چهارگانه فوق را با ذكر نمونه‏هايي از هر يك در اين جا مي‏آوريم:

1. اصلاح اغلاط و افتادگي‏هاي ترجمه

در چاپ اصلي، اغلاط وافتادگي‏هايي توسط ناسخ روي داده است كه مصححان آنها را اصلاح كرده‏اند. موارد زير از اين قبيل است:
الف. در نسخه اصلي (چاپ پاكستان) در ترجمه آغاز آيه 121 سوره آل عمران «وإذ غدوت من أهلك...» چنين آمده است:
و ياد كن آنگاه كه پگاه بيرون آمد از ميان اهل خانه خود...
كه در چاپ عربستان، «آمد» به صورت «آمدي» تصحيح شده است.
ب. در ترجمه بخش پاياني آيه 180 سوره آل عمران «... واللّه‏ بماتعملون خبير» اين گونه آمده است:
و خدا بآنچه مي‏كنند دانا است
كه در چاپ عربستان بدين صورت تصحيح شده است: «و خدا بآنچه مي‏كنيد دانا است».
ج. در ترجمه آيه 183 سوره اعراف «وأملي لهم...» آمده است: و مهلت دهيم ايشان را...
كه در چاپ عربستان به صورت «و مهلت دهم ايشان را...» تصحيح شده است.
د. در ترجمه بخش آخر آيه 37 سوره احزاب «وكان امراللّه‏ مفعولاً» واژه «خدا» از قلم افتاده، كه در چاپ عربستان اصلاح شده است.

2. توضيحات مصححان

در نسخه بازبيني شده كه در عربستان به چاپ رسيده، حاشيه‏هاي مترجم به پايين صفحات انتقال يافته و از سوي مصححان نيز در مواردي معدود توضيحاتي بر آنها افزوده شده است. براي نمونه به برخي از اين موارد اشاره مي‏شود:
الف. در ترجمه آيه 146 سوره بقره: «كسانيكه داده‏ايم ايشان را كتاب مي‏شناسند ويرا...» اين توضيح را در پاورقي آورده‏اند: «بعض علماء از ضمير «يَعرفُونَهُ» پيغمبر مراد گرفته‏اند واللّه‏ اعلم».
ب. ترجمه آيه 121 سوره آل عمران در پاورقي با عبارات روشن‏تري آورده شده است.
ج. ترجمه آيه 107 سوره مائده را نيز با عبارات روشن‏تري آورده‏اند.
د. در ترجمه آيه 120 سوره نحل، توضيحي كوتاه پيرامون معناي «حنيف» پس از حاشيه مترجم افزوده شده است.
ه••. در ترجمه آيه 43 سوره نمل، در مورد تعيين فاعل «صَدَّها» قولي را منسوب به بيشتر مفسران آورده‏اند.

3. دگرگوني در واژه‏ها و تعبيرات ترجمه

چنان كه اشاره شد، مصححان در بسياري از موارد، واژه‏ها و تعبيرات ترجمه را تغيير داده و بدون ذكر اصل آن، واژه و تعبير انتخابي خود را در ترجمه جايگزين ساخته‏اند. موارد زير از اين قبيل است:
نسخه اصل
نسخه بازبيني شده
خدا نيست هيچ معبود مگر او زنده تدبير عالم كننده است. (آل عمران / 2)
خدا آن ذات است كه نيست هيچ معبود برحقي مگر او زنده تدبير كننده عالم است.
... و فرود آورد معجزه را... (آل عمران / 4)
... و فرود آورد قرآن را...
... پيروي مي‏كنند آنرا كه مانند يك ديگر شد از آن كتاب براي طلب فتنه و طلب تأويل آن... (آل عمران / 7)
... پيروي مي‏كنند آنرا كه متشابه است از آن كتاب براي طلب فتنه و طلب تأويل آن...
... و خدا نزديك اوست بازگشتِ نيك. (آل عمران / 14)
... و نزدِ خداست بازگشت نيك.
... پس هر آئينه خدا زود كننده حساب است. (آل عمران / 19)
... پس هر آئينه خدا زود گيرنده حساب است.
... گفته شد ايشان را باز داريد دست خود... (نساء / 77)
... گفته شد ايشان را باز داريد دستهاي خود را...
... مانند ترسيدن از خدا يا زياده‏تر... (نساء / 77)
... مانند ترسيدن از خدا يا بيشتر...
آنانكه دروغي داشتند شعيب(ع) را گويا نبودند آنجا... (اعراف / 92)
آنانكه دروغگو پنداشتند شعيب را گويا نبودند آنجا...
پس بازگشت از ايشان و گفت... (اعراف / 93)
پس روگردانيد از ايشان و گفت...
و ياد كن نعمت الهي يا محمد آنگاه كه بد سگالي مي‏كردند در حق تو كافران... (انفال / 30)
و (ياد كن نعمت الهي) آنگاه كه تدبير بد كردند در حق تو كافران...
و بهر آدمي متصل ساختيم شآمت عمل او را... (اسراء / 13)
و بهر آدمي متصل ساختيم نامه عمل او را...
و بده به خداوند قرابت حق وي را... (اسراء / 26)
و بده به خويشاوندان حق آن را...
هر آئينه آنان كه دوست مي‏دارند آنكه فاش شود تهمت بدكاري در مسلمانان... (نور / 19)
هر آئينه آنان كه دوست مي‏دارند كه منتشر شود بدكاري در ميان مسلمانان...

4. بُروز تحريف در برخي موارد

افزون بر آنچه در بند فوق گذشت، در برخي موارد نيز تصرفات و توضيحات خاصي از سوي مصححان انجام گرفته كه موجب تحريف معنوي كلام است. در زير به دو مورد از آن اشاره مي‏رود:
الف. در تعليقه مترجم بر ترجمه آيه 11 سوره جمعه ــ كه سخن از توجه مردم به تجارت و چيزهاي سرگرم كننده و تنها گذاشتن پيامبر براي نماز است ــ چنين آمده است: «مترجم گويد: اين آيت عتاب است بر اصحاب و اشارت است به آن قصه كه كارواني از شام آمد...» كه در نسخه باز بيني شده، تعليقه مترجم به اين صورت تغيير يافته است: «مترجم گويد اين آيت عتاب است بر بعضي اصحاب و اشارت است به...» يعني واژه «بعضي» را مصححان بر آن افزوده‏اند.
ب. در ارتباط با آيه 42 و 43 سوره قلم، مصححان روايتي را در پاورقي آورده‏اند كه در اصلِ ترجمه نام و نشاني از آن به چشم نمي‏خورد، و مصححان هم بر خلاف ديگر پاورقي‏هاي خود، اين پاورقي را بدون امضا آورده‏اند؛ و شگفت اين جاست كه مضمون روايت دلالت بر تجسيم خدا دارد. متن روايت به تعبيري كه در پاورقي آمده از اين قرار است:
«در صحيحين است و لفظ حديث از بخاري است كه ابوسعيد خدري رضي اللّه‏ عنه روايت مي‏كند از رسول اللّه‏ صلّي اللّه‏ عليه وسلم كه شنيد او را كه مي‏فرمودند كه روز قيامت ظاهر نمايد پروردگار ما ساق خود را پس سجده كنان افتند تمام اهل ايمان از مرد و زن و سجده نتواند كسيكه در دنيا بجهت ريا و سمعه سجده ميكرد، پس كوشش مي‏كند كه سجده كند ولي بآن قادر نميشود زيرا كه پشت او يك طبق مثل تخته راست مي‏شود».12

ديگر كاستي‏ها

به رغم تلاشي كه مصححان براي تصحيح و ويرايش ترجمه انجام داده‏اند، و تا حدودي هم در اين كار موفق بوده‏اند، هنوز كاستي‏ها و اشتباهات فراواني در نسخه بازبيني شده به چشم مي‏خورد كه متأسفانه از نظر مصححان و نظارت كنندگان بر چاپ آن دور مانده است. بخشي از اين كاستي‏ها و اغلاط عبارتند از:
الف. در پاورقي شماره يك، صفحه 12 نسخه مورد نظر، دو واژه «حطة» و «حنطة» به صورت «حطته» و «حنطته» با يك دندانه اضافي آمده‏اند.
ب. در پاورقي شماره يك، صفحه 22، جمله «رعايت كن ما را» به اين صورت: «رعايتكن ما را» آمده است، در صورتي كه در نسخه اصل هم به صورت پيوسته نوشته نشده است.
ج. در پاورقي شماره يك، صفحه 585، «اوتوا العلم» با يك الف و به صورت «اوتوالعلم» ضبط شده است.
د. در صفحه 190، در ترجمه آيه 28 سوره انعام، جمله «و اگر بازگردانيده شوند» به صورت «واگردانيده شوند» چاپ شده است.
ه•• . در صفحه 790، در پاورقي، واژه «غُنج» به غلط «فنج» چاپ شده است.
و. در صفحه 797، در پاورقي شماره يك، واژه «مترجم» به صورت «مترجو» چاپ شده است.
ز. در صفحه 858، در پاورقي شماره يك، جمله «و اومُصرّ باشد بر كُفر...» بدين صورت آمده است: «واو مصرّ باشد بر كَفَرَ...»
افزون بر آنچه گفتيم، در حروفچيني متن ترجمه نيز دقت كافي به عمل نيامده است و بسياري از واژه‏ها كه بايد ميانشان فاصله باشد در كنار يكديگر قرار گرفته‏اند، چنان كه ميان بسياري از واژه‏ها فاصله بيش از حد داده شده است، و اين، كار را براي خواننده تا حدي مشكل ساخته است.

پاورقيها:

1. فتح الرحمن بترجمة القرآن، مقدمه، صفحه «ب» و «ج»، لاهور.
2. معجم المؤلّفين، دار احياء التراث العربي، بيروت، ج 13، ص 169.
3. لغت‏نامه دهخدا، حرف دال، نقل از معجم المطبوعات مصر، ج 1.
4. فتح الرحمن بترجمة القرآن، مقدمه، صفحه «د».
5. تاريخ فلسفه در اسلام، به كوشش ميان محمد شريف، چاپ مركز نشر دانشگاهي، ج 4، ص 167-168.
6. فتح الرحمن بترجمة القرآن، مقدمه، صفحه «الف» و «ب».
7. همان، صفحه «د» و «ه••».
8. همان، صفحه «و».
9. همان، صفحه «د».
10. مفردات الفاظ القرآن، تحقيق: صفوان عدنان داودي، واژه «رود».
11. فتح الرحمن بترجمة القرآن، مقدمه، صفحه «د».
12. القرآن الكريم و ترجمة معانيه الي اللغة الفارسيّة، مجمع الملك فهد لطباعة المصحف الشريف، ص 838-839.

مقالات مشابه

معرفی ترجمه ای از قرآن

نام نشریهکیهان اندیشه

نام نویسندهغلام‌علی حداد عادل

ترجمه شاه ولی الله دهلوی

نام نویسندهبهاءالدین خرمشاهی

نقد ترجمه اى از قرآن

نام نشریهصحیفه مبین

نام نویسندهعلی ‏احمد‌ناصح

ترجمان وحي

نام نویسندهبهاءالدین خرمشاهی