يكي از ترجمههاي فارسي قرآن كه از حدود دو قرن و نيم قبل بر جاي مانده و در طول سالهاي گذشته به ويژه در هند و پاكستان به طور گستردهاي انتشار يافته، ترجمه شاه ولي اللّه محدث دهلوي است.
اين ترجمه را اخيرا وزارت شئون اسلامي و اوقاف كشور عربستان سعودي با بررسي و بازبيني مجددي كه توسط دو تن از اساتيد آن سامان روي آن انجام گرفته است به چاپ رسانده و در مراسم حج سال جاري به فارسي زبانان اهدا نموده است.
چاپ و نشر اين ترجمه در سطحي وسيع از سوي كشور سعودي، و رويكرد مترجمان و قرآن پژوهان در سالهاي اخير به آن، نقد و بررسي همه جانبهاي را پيرامون آن ميطلبيد. از اين رو بر آن شديم تا هم بر اصل ترجمه و هم بر نسخه بازبيني شده آن نگاهي بيفكنيم و فارسي زبانان را از نزديك با اين دو اثر آشنا سازيم.
در بخش اول اين مقال، نخست به معرفي مترجم و شرح حال او پرداخته، آن گاه از مسائلي چون انگيزه مترجم از ترجمه قرآن و امتيازات ترجمه از ديدگاه خود مترجم، سخن خواهيم گفت، و سپس به روش ترجمه و نقاط قوت و ضعف آن خواهيم پرداخت.
در بخش دوم، ترجمه بازبيني شده توسط وزارت شئون و اوقاف كشور عربستان را مورد بررسي قرار ميدهيم و پيرامون چهار محور ــ كه به تفصيل از آن سخن خواهيم گفت ــ به بحث مينشينيم.
پيش از معرفي مترجم توسط تاريخ نگاران، بهتر است او را از زبان خودش بشناسيم. وي در مقدمه ترجمهاش چنين مينگارد:
«و نام اين كتاب، فتح الرحمن بترجمة القرآن مقرر كرده شد، و نام مصنف اين كتاب احمد بن عبدالرحيم است و لقب مشهور ولي اللّه الدهلوي وطنا، العمري نسبا، احسن اللّه اليه والي مشايخه و والديه».1
عمر رضا كحاله ذيل عنوان ولي اللّه دهلوي (1114 - 1176ق / 1703 - 1762م) مينويسد:
«ولي اللّه بن عبدالرحيم عمري دهلوي، محدث، مفسر، فقيه و اصولي است كه روز چهارم شوال در شهردهلي هند ديده به جهان گشود. دوران جواني را در اين شهر پشت سر نهاد، آن گاه عزم زيارت خانه خدا نمود و مدت دو سال در مكه و مدينه اقامت گزيد و از علماي اين دو شهر بهره برد، سپس به هند بازگشت و به تدريس پرداخت و سرانجام در دهلي درگذشت. كتابهاي زير از اوست: 1. الارشاد الي مهمات علم الاسناد؛ 2. انسان العين في مشايخ الحرمين؛ 3. عقد الجيد في احكام الاجتهاد والتقليد؛ 4. الفوز الكبير في اصول التفسير؛ 5. حجة اللّه البالغة».2
در لغت نامه دهخدا، دهلوي اين گونه معرفي شده است:
«احمد شاه ولي اللّه بن عبدالرحيم عمري دهلوي مكنّي به ابوعبدالعزيز (متولد 1114 ـ متوفاي 1176ق) است. كتابهاي زير از اوست: 1. اجوبة عن ثلاث مسائل؛ 2. الانصاف في بيان سبب الاختلاف؛ 3. تنوير العينين في رفع اليدين؛ 4. حجة اللّه البالغة؛ 5. رسائل الدهلوي؛ 6. شرح تراجم ابواب صحيح البخاري (رساله)؛ 7. عقد الجيد في احكام الاجتهاد والتقليد؛ 8. فتح الخبير في اصول التفسير؛ 9. الفوز الكبير مع فتح الخبير في اصول التفسير؛ 10. القول الجميل في اصول الطرق الاربع النقشبندية والجيلانية والجشتية والمجددية».3
گر چه در دو كتاب نامبرده، از مذهب مترجم نام برده نشده، ولي ترجمه وي نشانگر آن است كه از اهل سنت بوده است، چنان كه در مواردي از ترجمهاش، در حاشيه، صحت خلافت شيخين را مطرح نموده، و در استناد به روايات نيز از كتب بخاري و ترمذي و حاكم بهره جسته است4. در آيه 6 سوره مائده كه كيفيت وضو ذكر شده نيز، همچون ديگر علماي اهل سنت، در ترجمه وامسحوا برؤسكم وارجلكم الي الكعبين، شستن پاها را مطرح كرده است. با وجود اين، از تحقيقاتي كه برخي از تاريخ نگاران پيرامون شرح حال وي به عملآوردهاند بر ميآيد كه وي خود را پيرو مذهب خاصي از مذاهب چهارگانه اهل سنت نميدانسته، بلكه به مجموع آنها گرايش داشته و معتقد بوده است كه بايد براي حل اختلافات محدّثان و پيروان چهار امام، يك راه حل عملي را دنبال كرد و هرگز منصفانه نيست كه كفه ترازو را فقط به يك طرف كج كنيم و نسبت به طرف ديگر كاملاً بياعتنا باشيم.5
دهلوي در مقدمه ترجمهاش، درباره انگيزه خود از ترجمه قرآن چنين مينگارد:
«اما بعد، نصيحت و نيكخواهي مسلمانان، در هر زمان و در هر مكان رنگي ديگر دارد، و اقتضاء ديگر مينمايد، و لهذا علماء دين و كبراء اهل يقين در تفسير و احاديث و عقائد و فقه و سلوك تصانيف متنوّعه ساختهاند و تؤاليف گوناگون پرداخته، طائفهاي شاهراه اطناب اختيار نمودهاند و فرقهاي كوچه اختصار پيش كرده، جماعتي بزبان عجم سخن گفتهاند و گروهي به لغت عرب دُر سُفته. و در اين زمانه كه ما در آنيم و درين اقليم كه ما ساكنِ آنيم، نصيحتِ مسلمانان اقتضا ميكند كه ترجمه قرآن عظيم بزبانِ فارسي سليس و روزمره متداول بيتكلّف فضيلت نمائي و بيتصنّع عبارت آرائي، بغير تعرّض قصصِ مناسبه، و بغير ايراد توجيهات منشعبه، تحرير كرده شود تا خواص و عوام همه يكسان فهم كنند، و صغار و كبار بيك وضع ادراك نمايند. لهذا اين فقير را داعيه اين امر خطير بخاطر ريختند و خواه مخواه بر سر آن آوردند. يك چند در تفحص ترجمهها افتاد تا هر كرا كه از تراجم، غيرِ آن كه بخاطر مقرر شده است، مناسب يابد در ترويج آن كوشد و كيفَ ما امْكَنَ پيش اهل عصر مرغوب نمايد. در بعض تطويل مُمِلّ يافت و در بعض تقصير مُخِلّ، هيچ يك موافقِ آن ميزان نيفتاد. لاجرم عزمِ تأليف ترجمه ديگر مصمّم شد...».6
مترجم درباره امتيازاتي كه ترجمهاش از آنها برخوردار است چنين ميگويد:
«و اين ترجمه ممتاز است از ترجمههاي ديگر بچند وجه: يكي آنكه نظم قرآن را بمثل مقدار آن از فارسي متعارف ترجمه كرده شد با اظهارِ مراد و لطافت تعبير. و از آنچه در ترجمههاي ديگر يافته ميشود از اطناب عبارتِ ترجمه و ركاكتِ تعبير و اعجام مراد، بقدرِ امكان احتراز نموده شد. ديگر آنكه سائرتراجم از دو حالت خالي نيست: يا ترك كردهاند قصصِ متعلقه بقرآن مطلقا، يا استيفاء جميع آن نمودهاند. و در اين ترجمه راه متوسط اختيار نموده شد. پس جائي كه معني آيت موقوف است بر قصّه، بقدر ضرورت دو سه كلمه از آن انتخاب كرده آورده شد، و جائي كه معني آيت موقوف بر قصّه نبود ترك نموده آمد. سوم آنكه از توجيهات متنوّعه، توجيه اقوي باعتبار عربيّت و اَصحّ باعتبار علمِ حديث و علمِ فقه و اَخَلّ در صرف از ظاهر اختيار نموده شد و كسي كه تفسير وجيز و تفسير جلالين كه بمنزله اصل اين ترجمهاند بنا بر تفاسير مطالعه كند درين حرف شك ندارد. و چهارم آنكه اين ترجمه به وجهي واقع شده است كه شناسنده نحو از آن اعراب قرآن و تعيين محذوف و مرجع ضمير و محل لفظي كه در عبارت مقدم و مؤخر كرده شده است ميتواند دانست، و آنكه شناسنده نحو نيست از اصل غرض محروم نماند. پنجم آنكه ترجمهها خالي از دو حالت نيستند: يا ترجمه تحت اللفظ ميباشند، يا ترجمه حاصل المعني، و در هر يكي وجوه خلل بسيار در مييابد. و اين ترجمه جامع است در هر دو طريق، و هر خللي را از آن خللها علاجي مقرر كرده شد، و اين سخن دراز است، در رساله قواعد ترجمه بيان كرده آيد».7
وي پس از آن كه وجوه اِعراب را اندكي توضيح ميدهد و براي هر كدام نمونه و مثالي ميآورد، در پايان مقدمه چنين مينگارد:
«بالجمله دقائقِ فنِ ترجمه بسيار است و مقصود اين جا بيانِ انموذجي است، چون اين فقير خوضِ در ترجمه بدون معاونت كسي و بدون رجوع بكتابي كرده است، و در اوقات مختلفه با وجود اشتغال بال بسائر علوم، محرّر نموده، احتمال دارد كه در بعض مواضع وفا با اين التزامات متحقق نشده باشد. يارانِ سعادتمند كه آن قواعد را مستحضر داشته باشندبه حكم اخوتِ ديني نصيحت را منظور نظر دارند و در اصلاح آن كوشند».8
ترجمه دهلوي، ترجمهاي است تحت اللفظي همراه با افزودههاي توضيحي، كه توضيحات آن را به دو بخش ميتوان تقسيم نمود:
1. توضيحاتي كه جداگانه در حاشيه ذكر شده است.
2. توضيحاتي كه در متن ترجمه جاي گرفته است.
توضيحاتي كه به طور مستقل در حاشيه ذكر شده، مجموعهاي است از بيانِ مراد برخي از مفردات يا جملاتي كه در ترجمه آمده و مفهوم آن براي خواننده چندان روشن نيست، و نيز بيانِ برخي از شأن نزولها كه در درك مفهوم آيه يا سورهاي نقش بسزايي دارد. امّا توضيحاتي كه در متن ترجمه جاي گرفته است توضيحاتي كوتاه است كه در چاپ مورد نظر ما با هيچ گونه نشانهاي متمايز نشده است. البته مترجم در اين زمينه توضيحي را در مقدمه خود آورده است كه متن آن را در اين جا ميآوريم؛ وي مينويسد:
«و طريق تحرير در اين كتاب آنست كه هر آيتي را جدا نوشته شد، مقرون به ترجمه آن، نشانِ متعارف در روز مره متداول اختيار نموده آمد، و هر چه زياده از تحت اللفظ است اگر يك دو كلمه است بلفظ «يعني» يا مثلِ آن متميز ساخته شد، و اگر كلامي است مستقل، اول آن بلفظ «مترجم گويد» و آخر آن بلفظ «واللّه اعلم» معلَّم كرده شد».9
براي توضيحاتي كه در ضمن ترجمه آمده است، آياتي را با ترجمه آنها به عنوان مثال ميآوريم. براي تمايز اصل ترجمه از توضيحات نيز، واژههاي افزوده شده از سوي مترجم را ميان دو قلاب قرار ميدهيم:
1. فضربنا علي آذانهم في الكهف سنين عددا (كهف / 11).
پس پرده گذاشتيم بر گوش ايشان در غار [يعني خوابانيديم] سالهاي شمرده شده.
2. الّذين كانت أعينهم في غطاءٍ عن ذكري و كانوا لايستطيعون سمعا (كهف / 101).
آنانكه بود چشم ايشان در پرده از ياد من و نميتوانستند سخن شنيدن [يعني از شدت بغض].
3. يا يحيي خذ الكتاب بقوّة وآتيناه الحكم صبيّا (مريم / 12).
[گفتيم:] اي يحيي، بگير [احكام] كتاب را به استواري، و داديمش دانايي در حال كودكي.
4. وربّك يخلق مايشاء ويختار ماكان لهم الخيرة... (قصص / 68)
و پروردگار تو ميآفريند هر چه خواهد و برميگزيند [هر كه را خواهد]، نيست ايشان را اختيار...
5. وإن جاهداك لتشرك بي ماليس لك به علم فلا تُطِعهما... (عنكبوت / 8)
و اگر كوشش كنند با تو [اي انسان] تا شريك آري با من آنچه نيست تو را به [حقيقت] آن دانشي، پس فرمانبرداري ايشان مكن...
از جمله مسائلي كه تحت عنوان روش ترجمه مطرح ميشود، همساني تعبيرات در ترجمه جملات مشابه قرآني است. تا كنون در كمتر ترجمهاي اين مسأله مورد توجه قرار گرفته است. جملاتي از قبيل: وحاق بالّذين سخروا منهم ماكانوا به يستهزؤن، انّ اللّه عليم بذات الصّدور، أنّي تُصرفون، وضلّ عنهم ماكانوا يفترون، و دهها جمله مشابه ديگر، كه در سراسر قرآن به طور مكرر آمده است، بايد يكسان ترجمه شوند. اين حكم در مورد مفردات نيز جاري است، مگر آن كه دليلي از سياق آيه و مانند آن بر اراده معناي ديگري از واژه وجود داشته باشد، كه در اين صورت بايد واژه را به معناي مناسب مورد خودش ترجمه كرد.
در ترجمه دهلوي، گر چه همساني تعبيرات در ترجمه مفردات و جملاتِ مشابه، صد در صد رعايت نشده، ولي در حد قابل اعتنايي مورد توجه مترجم قرار گرفته است. به عنوان مثال، به ترجمه مقاطع فوق از آيات قرآن كريم در ترجمه دهلوي مينگريم:
و فراگيرد ايشان را آنچه استهزا ميكردند بآن.
وحاق بهم ماكانوا به يستهزؤن (نحل / 34).
و فرود آمد به ايشان آنچه بآن استهزا ميكردند.
فحاق بالّذين سخروا منهم ماكانوا به يستهزؤن (انبياء / 41).
پس درگرفت با آنانكه تمسخر كردند از ايشان آنچه بآن استهزا ميكردند.
چنان كه ملاحظه ميكنيد، در اين سه آيه، واژه «حاق» يكسان ترجمه نشده است؛ در آيه نخست به «فراگيرد» و در آيه دوم به «فرود آمد» و در آيه سوم به «درگرفت» ترجمه شده است. گرچه اين سه تعبير نزديك به هم هستند و از يكديگر فاصله چنداني ندارند، ولي اگر يك تعبير براي هر سه مورد انتخاب ميشد قطعا مناسبتر بود.
هر آئينه خدا دانا است بآنچه در سينههاست.
إنّه عليم بذات الصّدور (هود / 5).
هر آئينه او داناست بسرّيكه مالك سينههاست.
إنّه عليم بذات الصّدور (فاطر / 38).
هر آئينه وي داناست به مكنون سينهها.
در اين سه آيه نيز، در ترجمه، تعبيرات گوناگوني به كار رفته است، گرچه تعبير اول و سوم، در جاهاي ديگر اين ترجمه بيشتر به چشم ميخورد.
پس از كجا برگردانيده ميشويد.
فأنّي تُصْرَفون (زمر / 6).
پس از كجا گردانيده ميشويد.
أنّي يصرفون (مؤمن / 69).
از كجا گردانيده ميشوند.
در اين سه آيه، فعلها تقريبا يكسان ترجمه شدهاند، با اين تفاوت كه در آيه اول «برگردانيده» و در آيه دوم و سوم «گردانيده» آمده است.
و گم گشت از ايشان آنچه افترا ميكردند.
وضلّ عنهم ماكانوا يفترون (هود / 21).
و گم شد از ايشان آنچه بر ميبافتند.
در اين دو آيه، فعل «يفترون» با دو تعبير ترجمه شده است، گر چه هر دو تعبير به يك معني باز ميگردد. البته در موارد ديگرِ اين ترجمه، تعبير نخست بيشتر به كار رفته است، كه آيات اعراف / 53، يونس / 30، قصص / 75 را ميتوان از آن جمله نام برد.
از آنچه تاريخ نويسان در شرح حال محدث دهلوي نگاشتهاند بر ميآيد كه وي دانشمندي برخوردار از علوم گوناگون اسلامي بوده است؛ چنان كه آثار تأليفي او نيز نشانگر اين مطلب است؛ از اين رو ترجمه وي از قرآن كريم ميتواند ترجمهاي دقيق و شامل نكات دستوري و تفسيري آيات باشد، به ويژه آن كه مترجم از تفسير قرآن آگاهي گستردهاي داشته و كتابي به نام فتح الخبير في اصول التفسير نگاشته است.
نقاط قوت ترجمه دهلوي را به دو بخش ميتوان تقسيم نمود:
ترديدي نيست كه ساختار كلام، در بيانِ مرادِ گوينده نقشي اساسي دارد، و در ترجمه هر متني به زبان ديگر، انعكاسِ تركيب نحوي دخالت تامي در صحت ترجمه دارد. رعايت اين شرط در ترجمه قرآن كه كلام خداوند است و به عنوان وحي آسماني بر پيامبر(ص) نازل شده است به مراتب مهمتر از ترجمه ساير متون است. از اين رو هر ترجمهاي از قرآن كه تركيب نحوي آيات بهتر در آن انعكاس يافته باشد امتياز بهتري خواهد داشت. ترجمه دهلوي را ميتوان در ارتباط با اين ويژگي در رديف اول ترجمههاي فارسي دانست. براي نمونه چند مورد از ترجمه مزبور را با ذكر آيات آن به عنوان مثال ميآوريم:
1. ... ويمدهم في طغيانهم يعمهون (بقره / 15).
و مهلت ميدهد ايشان را در گمراهي خويش سرگشته شده.
چنان كه ملاحظه ميكنيد، يعمهون در اين آيه از نظر تركيب نحوي حال است براي ضمير جمع مفعولي، كه تركيب مزبور در اين ترجمه به خوبي منعكس شده است.
2. ثمّ تولّيتم إلاّ قليلاً منكم وأنتم معرضون (بقره / 83).
پس برگشتيد روگردان شده مگر اندكي از شما.
در اين آيه نيز «وانتم معرضون» از نظر تركيب نحوي حال است براي فاعل «تولّيتم»، كه اين تركيب در ترجمه به طور صحيح انعكاس يافته است.
3. ... فَهُم في روضة يُحْبَرُون (روم / 15).
پس ايشان در بهشت خوشحال كرده شوند.
روشن است كه «يُحْبَرُون» فعل مضارع مجهول از «حَبَرَ، يَحْبُرُ» به معناي شادمان ساختن آمده است. در اين آيه تنها شادمان بودن بهشتيان مطرح نيست تا آيه اين گونه ترجمه شود كه:«آنان در بهشت شادمانند»، بلكه اين معني نيز مورد عنايت است كه در بهشت براي آنان موجبات شادماني فراهم ميشود و در حقيقت آنان را شادمان ميكنند. اين معني در ترجمه دهلوي از اين فعل به خوبي نمايان است.
4. أيحسب الإنسان ألّن نجمع عظامه * بلي قادرين علي أن نسوّي بنانه (قيامت / 3-4)
آيا ميپندارد آدمي كه جمع نكنيم استخوانهاي او را؟ آري ميكنيم، توانا شده بر آنكه هموار كنيم سرانگشتهاي او را.
واژه «قادرين» در آيه دوم حال است براي فاعل فعل مقدري كه در جواب «بلي» قرار ميگيرد، و آن فعل «نجمعها» است كه از «نجمع» آيه قبل استفاده ميشود، و در واقع، آيه به اين تعبير باز ميگردد: «بلي نجمعها قادرين علي أن نسوّي بنانه». بسياري از مترجمان، واژه «قادرين» را به صورت جواب «بلي» در ترجمه منعكس ساختهاند در صورتي كه جواب «بلي» محذوف است. در ترجمه دهلوي اين تركيب به خوبي انعكاس يافته است.
از ديگر امتيازات ترجمه مورد نظر، ترجمه دقيق واژههاست. در ترجمه واژههاي قرآني ريشهيابي كلمات و دستيابي به نزديكترين معني بسيار حائز اهميت است. گرچه با نگارش تفسير قرآن مجيد، به مرور زمان در معاني واژهها توسعه داده شد و مفسران براي هر واژهاي معاني متعددي را مطرح نمودند، ولي چنان كه گفتيم، در ترجمه قرآن ريشهيابي واژهها و دست يافتن به معناي اصلي كلمه امري مهم و ضروري به نظر ميرسد، كه مترجم همواره بايد اين نكته را در نظر داشته باشد. اكنون براي نمونه موارد زير را از ترجمه دهلوي بنگريد:
1. ... فكلوا منها حيث شئتم رغدا (بقره / 58).
پس بخوريد از آنجا با فزوني هر جا كه خواهيد خوردني گوارنده.
ترجمه «حيث» كه اسم مكان است به «هرجا» نشانگر دقت است، در صورتي كه برخي از مترجمان فارسي زبان آن را به «هرچه» ترجمه كردهاند.
2. ومن يتبدّل الكفر بالايمان فقد ضلّ سواء السّبيل (بقره / 108).
و هر كه بستاند كفر را عوض ايمان پس هر آئينه گم كرد راه ميانه را.
در اين جا نيز، هم ترجمه «يتبدل الكفر بالايمان» به «ستاندن كفر عوض ايمان» دقيق است، و هم ترجمه «سواء السّبيل» به «راه ميانه».
3. ...ولاتأكلوا أموالهم إلي اموالكم... (نساء / 2).
و مخوريد اموال ايشان بهم آورده به اموال خويش...
انعكاس مفهوم حقيقي حرف جرّ «الي» در ترجمه قابل دقت است، زيرا مقصود آيه اين است كه اموال آنان را به ضميمه اموال خود مخوريد.
4. ...فانكحوا ماطاب لكم من النّساء مثني وثلاث ورباع... (نساء / 3).
پس نكاح كنيد آنچه خوش آيد شما را از سائر زنان دو دو، سه سه و چهار چهار...
در ترجمه اين بخش از آيه شريفه، دو مورد آن قابل دقت است: 1. ترجمه «طاب» به «خوش آيد» نه به «پاكيزه». 2. ترجمه واژههاي «مثني»، «ثلاث» و «رباع» به «دو دو»، «سه سه» و «چهار چهار»، كه با توجه به مجموعه ازدواجها و دستهبندي آنها ميان مسلمانان، ترجمه ياد شده ضروري و متعيّن است و نميتوان واژههاي مورد نظر را به: «دوتا»، «سه تا» و «چهارتا» ترجمه كرد.
5. و راودته الّتي هو في بيتها عن نفسه... (يوسف / 23).
و گفت و شنيد كرد با يوسف، زني كه او در خانهاش بود تا بگذرد از حفظ خود...
واژه «مراوده» كه مشتقات آن در سوره يوسف چند بار آمده، در اين ترجمه به طور دقيق منعكس شده است، در صورتي كه بيشتر مترجمان آن را به «كام خواستن» ترجمه كردهاند. براي ريشهيابي اين واژه، سخن راغب اصفهاني را در اين جا ميآوريم:
«الرَّوْد: التَّردُّد في طلب الّشي بِرِفقٍ، يقال: رادَ وارْتادَ... والمُراوَدة: أن تُنازع غيرك في الإرادة، فَتُريد غير مايريد، او ترودَ غير مايرود، وراودت فلانا عن كذا...».10
چنان كه ملاحظه ميكنيد، راغب اصفهاني ريشه «مراوده» را كه واژه «رَوْد» است به معناي رفت و آمدِ همراه با نرمي و ملايمت براي دستيابي به چيزي گرفته است، و هنگامي كه «مراوده» را معني ميكند، آن را نيز اين گونه توضيح ميدهد كه: «مراوده» آن است كه با ديگري بر سرِ خواستن چيزي كشمكش كني و برخلاف اراده او چيزي را از وي بخواهي. و اين معني با تمام ابعادش در ترجمه دهلوي درست انعكاس يافته است.
به رغم اين كه مترجم در مقدمه ترجمهاش اين نكته را يادآوري كرده كه در آنچه متعلق به نقل است از صحيحترين تفاسير كمك گرفته و تا حد امكان از اخبار ضعيف و ساختگي دوري جسته و اسرائيليات را در ترجمه خود نياورده است،11 ميبينيم در بعضي از حواشي خود مطالبي را در مورد پيامبران نقل كرده است كه هرگز در شأن آنان نيست. براي نمونه چند مورد را در اين جا ميآوريم:
1. در سوره احزاب، ذيل ترجمه آيه 69، در حاشيه چنين آمده است: (مترجم گويد: يعني موسي(ع) وقت غسل سَتر ميكرد. جُهّال بني اسرائيل گفتند كه او آدَرست. روزي بحسب اتفاق بركناره آب غسل ميكرد و جامههاي خود بر سنگ نهاده بود، به فرمان خداي تعالي آن سنگ روان شد، موسي(ع) عقب سنگ دويد تا آنكه جماعتي از بنياسرائيل [او را] عريان ديدند و گفتند اُدْرَت ندارد. و اُدْرَت انتفاخِ خصيه را گويند. واللّه اعلم).
براي روشنتر شدن مطلب، آيه را با ترجمهاش بنگريد:
يا ايّها الّذين آمنوا لاتكونوا كالّذين آذَوْا موسي فَبَرَّأهُ اللّه ممّا قالوا وكان عنداللّه وجيها
اي مسلمانان، مباشيد مانند آنانكه رنجانيدند موسي را پس پاك ساخت خداي تعالي او را از آنچه گفته بودند، و بود موسي نزديك خدا با آبرو.
راستي آيا نقل چنين شأن نزولي براي آيه شريفه و نسبت دادن اين مطلب موهون و بياثر به پيامبري اولوا العزم همچون موسي(ع) صحيح است؟! آيا هيچ اذيت و آزار ديگري از سوي بنياسرائيل نسبت به موسي نبوده است كه تنها نسبت دادنِ اُدْرَت موجب آزار اين پيامبر الهي شده باشد؟!
2. در سوره ص، ذيل ترجمه آيه 20، در حاشيه آورده است: (مترجم گويد كه داود عليه السلام نود و نه (99) زن داشت، مع هذا زن ديگر كه در خطبه شخصي يا در نكاح او بود درخواست كرد، خداي تعالي فرشتگان را بجهت تنبيه داود به شكل خصوم متمثل ساخت. اشارت به اين قصه است درين آيات. واللّه اعلم).
در اين مورد نيز متن آيه را با ترجمهاش ميآوريم:
وشددنا مُلكه وآتيناه الحكمة وفصل الخطاب
و محكم كرديم پادشاهي او را و داديمش حكمت و سخن واضح.
آيا اين شأن نزول، داود پيامبر را مردي زنباره و شهوت پرست معرفي نميكند، آن هم در چهره كسي كه آن قدر در پي زنان است كه حتي از زني كه در معرض خواستگاري يا در عقد ديگري است چشم نميپوشد؟!
3. نيز در سوره ص، ذيل ترجمه آيه 34، در حاشيه آمده است: (مترجم گويد: سليمان از امراء خود منغص شد و بخاطر آورد كه امشب با صد زن صحبت دارم و هر زني پسري زايد و هر يكي شهسواري باشد جهاد كننده، مرا احتياج متعلق امرا نَاُفتد. فرشته گفت: انشاء اللّه بگو. سليمان سهو كرد. پس هيچ زن حامله نشد الاّ يك زن، طفل ناقص الخلقت نهاد و آن طفل را بر تخت سليمان انداختند. سليمان عليه السلام متنبه شد و رجوع به رب العزت كرد. واللّه اعلم).
نسبت دادن اين گونه مطالب به پيامبران الهي كه براي هدايت امتها برانگيخته شدهاند و از هرگونه غرور و هوا و هوس به دور بودهاند هرگز با راه و رسم آنان سازش ندارد. به باور ما، پيامبرانِ خدا، همه انسانهايي برجسته و والا بودهاند كه كمال نفساني آنان سبب ميشده است كه مسئوليت سنگين نبوت يا رسالت بر دوششان نهاده شود و آنان با نهايت شكيبايي و پايداري هدايت جامعه خود را برعهده بگيرند.
چنان كه در آغاز سخن اشاره شد، ترجمه شاه ولي اللّه دهلوي اخيرا از سوي وزارت شئون اسلامي و اوقاف كشور عربستان سعودي با بررسي و بازبيني مجدد توسط دو تن از اساتيد در مجمّع ملك فهد كه به چاپ قرآن اختصاص دارد به طبع رسيده است. براي آشنايي بيشتر با اين نسخه، پس از آوردنِ بخشي از ترجمه فارسي مقدمه كه اصل آن به قلم دكتر عبداللّه بن عبدالمحسن التركي وزير امور اسلامي و اوقاف عربستان به عربي نگارش يافته است، به بررسي كارهايي كه روي اين نسخه انجام گرفته است ميپردازيم. در ترجمه فارسي بخشي از مقدمه مزبور چنين آمده است:
«اما بعد: براي تحقق رهمنودهاي خادم حرمين شريفين شاه فهد بن عبدالعزيز آل سعود ـ حفظه اللّه ـ در اهتمام راجع به قرآن كريم و چاپ و نشر آن و تقسيمش بين مسلمانان در اقصي نقاط جهان، و همچنين ترجمه و تفسير معاني آن به زبانهاي مختلف جهان، و بنا بر اعتقاد وزارت امور اسلامي و اوقاف و دعوت و ارشاد مملكت عربستان سعودي در اهميت ترجمه معاني قرآن كريم به تمامي زبانهاي مهم جهان و تسهيل فهم آن براي مسلمانان غير عرب زبان و تحقق مصداق رهنمود پيامبر گرامي اسلام ــ صلي اللّه عليه وسلم ــ كه فرمودند: «بلغوا عني ولو آية»، (ابلاغ كنيد از من حتي يك آيه)، و براي خدمت برادران فارسي زبانمان باعث مسرت است كه اين ترجمه فارسي را تقديم خوانندگان فارسي زبان كنيم كه بوسيله شيخ شاه ولي اللّه دهلوي ترجمه، و بازبيني و بررسي مجدد از جهت مجمّع توسط د / عبدالغفور عبدالحق بلوچ و شيخ محمد علي داري شده است».
بنا بر اين، بازبيني و بررسي ترجمه توسط دو تن از اساتيد به نامهاي دكتر عبدالغفور عبدالحق بلوچ و شيخ محمد علي داري انجام شده است. نامبردگان در اين بررسي و بازبيني، كارهاي زير را انجام دادهاند:
1. اغلاط چاپي و افتادگيهاي ترجمه را اصلاح كردهاند.
2. در برخي موارد، توضيحاتي را با امضاي «مصحح» در پاورقي آوردهاند.
3. برخي از تعبيرات ترجمه را تغيير داده و بدون ذكر اصل آن، واژه انتخابي خود را در ترجمه آوردهاند.
4. تحريفهايي نيز در برخي موارد توسط مصححان صورت گرفته است.
اكنون موارد چهارگانه فوق را با ذكر نمونههايي از هر يك در اين جا ميآوريم:
در چاپ اصلي، اغلاط وافتادگيهايي توسط ناسخ روي داده است كه مصححان آنها را اصلاح كردهاند. موارد زير از اين قبيل است:
الف. در نسخه اصلي (چاپ پاكستان) در ترجمه آغاز آيه 121 سوره آل عمران «وإذ غدوت من أهلك...» چنين آمده است:
و ياد كن آنگاه كه پگاه بيرون آمد از ميان اهل خانه خود...
كه در چاپ عربستان، «آمد» به صورت «آمدي» تصحيح شده است.
ب. در ترجمه بخش پاياني آيه 180 سوره آل عمران «... واللّه بماتعملون خبير» اين گونه آمده است:
و خدا بآنچه ميكنند دانا است
كه در چاپ عربستان بدين صورت تصحيح شده است: «و خدا بآنچه ميكنيد دانا است».
ج. در ترجمه آيه 183 سوره اعراف «وأملي لهم...» آمده است: و مهلت دهيم ايشان را...
كه در چاپ عربستان به صورت «و مهلت دهم ايشان را...» تصحيح شده است.
د. در ترجمه بخش آخر آيه 37 سوره احزاب «وكان امراللّه مفعولاً» واژه «خدا» از قلم افتاده، كه در چاپ عربستان اصلاح شده است.
در نسخه بازبيني شده كه در عربستان به چاپ رسيده، حاشيههاي مترجم به پايين صفحات انتقال يافته و از سوي مصححان نيز در مواردي معدود توضيحاتي بر آنها افزوده شده است. براي نمونه به برخي از اين موارد اشاره ميشود:
الف. در ترجمه آيه 146 سوره بقره: «كسانيكه دادهايم ايشان را كتاب ميشناسند ويرا...» اين توضيح را در پاورقي آوردهاند: «بعض علماء از ضمير «يَعرفُونَهُ» پيغمبر مراد گرفتهاند واللّه اعلم».
ب. ترجمه آيه 121 سوره آل عمران در پاورقي با عبارات روشنتري آورده شده است.
ج. ترجمه آيه 107 سوره مائده را نيز با عبارات روشنتري آوردهاند.
د. در ترجمه آيه 120 سوره نحل، توضيحي كوتاه پيرامون معناي «حنيف» پس از حاشيه مترجم افزوده شده است.
ه••. در ترجمه آيه 43 سوره نمل، در مورد تعيين فاعل «صَدَّها» قولي را منسوب به بيشتر مفسران آوردهاند.
چنان كه اشاره شد، مصححان در بسياري از موارد، واژهها و تعبيرات ترجمه را تغيير داده و بدون ذكر اصل آن، واژه و تعبير انتخابي خود را در ترجمه جايگزين ساختهاند. موارد زير از اين قبيل است:
نسخه اصل
نسخه بازبيني شده
خدا نيست هيچ معبود مگر او زنده تدبير عالم كننده است. (آل عمران / 2)
خدا آن ذات است كه نيست هيچ معبود برحقي مگر او زنده تدبير كننده عالم است.
... و فرود آورد معجزه را... (آل عمران / 4)
... و فرود آورد قرآن را...
... پيروي ميكنند آنرا كه مانند يك ديگر شد از آن كتاب براي طلب فتنه و طلب تأويل آن... (آل عمران / 7)
... پيروي ميكنند آنرا كه متشابه است از آن كتاب براي طلب فتنه و طلب تأويل آن...
... و خدا نزديك اوست بازگشتِ نيك. (آل عمران / 14)
... و نزدِ خداست بازگشت نيك.
... پس هر آئينه خدا زود كننده حساب است. (آل عمران / 19)
... پس هر آئينه خدا زود گيرنده حساب است.
... گفته شد ايشان را باز داريد دست خود... (نساء / 77)
... گفته شد ايشان را باز داريد دستهاي خود را...
... مانند ترسيدن از خدا يا زيادهتر... (نساء / 77)
... مانند ترسيدن از خدا يا بيشتر...
آنانكه دروغي داشتند شعيب(ع) را گويا نبودند آنجا... (اعراف / 92)
آنانكه دروغگو پنداشتند شعيب را گويا نبودند آنجا...
پس بازگشت از ايشان و گفت... (اعراف / 93)
پس روگردانيد از ايشان و گفت...
و ياد كن نعمت الهي يا محمد آنگاه كه بد سگالي ميكردند در حق تو كافران... (انفال / 30)
و (ياد كن نعمت الهي) آنگاه كه تدبير بد كردند در حق تو كافران...
و بهر آدمي متصل ساختيم شآمت عمل او را... (اسراء / 13)
و بهر آدمي متصل ساختيم نامه عمل او را...
و بده به خداوند قرابت حق وي را... (اسراء / 26)
و بده به خويشاوندان حق آن را...
هر آئينه آنان كه دوست ميدارند آنكه فاش شود تهمت بدكاري در مسلمانان... (نور / 19)
هر آئينه آنان كه دوست ميدارند كه منتشر شود بدكاري در ميان مسلمانان...
افزون بر آنچه در بند فوق گذشت، در برخي موارد نيز تصرفات و توضيحات خاصي از سوي مصححان انجام گرفته كه موجب تحريف معنوي كلام است. در زير به دو مورد از آن اشاره ميرود:
الف. در تعليقه مترجم بر ترجمه آيه 11 سوره جمعه ــ كه سخن از توجه مردم به تجارت و چيزهاي سرگرم كننده و تنها گذاشتن پيامبر براي نماز است ــ چنين آمده است: «مترجم گويد: اين آيت عتاب است بر اصحاب و اشارت است به آن قصه كه كارواني از شام آمد...» كه در نسخه باز بيني شده، تعليقه مترجم به اين صورت تغيير يافته است: «مترجم گويد اين آيت عتاب است بر بعضي اصحاب و اشارت است به...» يعني واژه «بعضي» را مصححان بر آن افزودهاند.
ب. در ارتباط با آيه 42 و 43 سوره قلم، مصححان روايتي را در پاورقي آوردهاند كه در اصلِ ترجمه نام و نشاني از آن به چشم نميخورد، و مصححان هم بر خلاف ديگر پاورقيهاي خود، اين پاورقي را بدون امضا آوردهاند؛ و شگفت اين جاست كه مضمون روايت دلالت بر تجسيم خدا دارد. متن روايت به تعبيري كه در پاورقي آمده از اين قرار است:
«در صحيحين است و لفظ حديث از بخاري است كه ابوسعيد خدري رضي اللّه عنه روايت ميكند از رسول اللّه صلّي اللّه عليه وسلم كه شنيد او را كه ميفرمودند كه روز قيامت ظاهر نمايد پروردگار ما ساق خود را پس سجده كنان افتند تمام اهل ايمان از مرد و زن و سجده نتواند كسيكه در دنيا بجهت ريا و سمعه سجده ميكرد، پس كوشش ميكند كه سجده كند ولي بآن قادر نميشود زيرا كه پشت او يك طبق مثل تخته راست ميشود».12
به رغم تلاشي كه مصححان براي تصحيح و ويرايش ترجمه انجام دادهاند، و تا حدودي هم در اين كار موفق بودهاند، هنوز كاستيها و اشتباهات فراواني در نسخه بازبيني شده به چشم ميخورد كه متأسفانه از نظر مصححان و نظارت كنندگان بر چاپ آن دور مانده است. بخشي از اين كاستيها و اغلاط عبارتند از:
الف. در پاورقي شماره يك، صفحه 12 نسخه مورد نظر، دو واژه «حطة» و «حنطة» به صورت «حطته» و «حنطته» با يك دندانه اضافي آمدهاند.
ب. در پاورقي شماره يك، صفحه 22، جمله «رعايت كن ما را» به اين صورت: «رعايتكن ما را» آمده است، در صورتي كه در نسخه اصل هم به صورت پيوسته نوشته نشده است.
ج. در پاورقي شماره يك، صفحه 585، «اوتوا العلم» با يك الف و به صورت «اوتوالعلم» ضبط شده است.
د. در صفحه 190، در ترجمه آيه 28 سوره انعام، جمله «و اگر بازگردانيده شوند» به صورت «واگردانيده شوند» چاپ شده است.
ه•• . در صفحه 790، در پاورقي، واژه «غُنج» به غلط «فنج» چاپ شده است.
و. در صفحه 797، در پاورقي شماره يك، واژه «مترجم» به صورت «مترجو» چاپ شده است.
ز. در صفحه 858، در پاورقي شماره يك، جمله «و اومُصرّ باشد بر كُفر...» بدين صورت آمده است: «واو مصرّ باشد بر كَفَرَ...»
افزون بر آنچه گفتيم، در حروفچيني متن ترجمه نيز دقت كافي به عمل نيامده است و بسياري از واژهها كه بايد ميانشان فاصله باشد در كنار يكديگر قرار گرفتهاند، چنان كه ميان بسياري از واژهها فاصله بيش از حد داده شده است، و اين، كار را براي خواننده تا حدي مشكل ساخته است.
1. فتح الرحمن بترجمة القرآن، مقدمه، صفحه «ب» و «ج»، لاهور.
2. معجم المؤلّفين، دار احياء التراث العربي، بيروت، ج 13، ص 169.
3. لغتنامه دهخدا، حرف دال، نقل از معجم المطبوعات مصر، ج 1.
4. فتح الرحمن بترجمة القرآن، مقدمه، صفحه «د».
5. تاريخ فلسفه در اسلام، به كوشش ميان محمد شريف، چاپ مركز نشر دانشگاهي، ج 4، ص 167-168.
6. فتح الرحمن بترجمة القرآن، مقدمه، صفحه «الف» و «ب».
7. همان، صفحه «د» و «ه••».
8. همان، صفحه «و».
9. همان، صفحه «د».
10. مفردات الفاظ القرآن، تحقيق: صفوان عدنان داودي، واژه «رود».
11. فتح الرحمن بترجمة القرآن، مقدمه، صفحه «د».
12. القرآن الكريم و ترجمة معانيه الي اللغة الفارسيّة، مجمع الملك فهد لطباعة المصحف الشريف، ص 838-839.