مريم مطهر مادر عيساي روح الله

پدیدآوراحمد حیدری

تاریخ انتشار1388/10/05

منبع مقاله

share 505 بازدید
مريم مطهر مادر عيساي روح الله

احمد حيدري

مريم بانوي پاكدامن و انسان نمونه‏اي است كه آيات بسياري از قرآن در شأن او نازل شده و به بيان داستان او مي‏پردازد. خداوند اين بانو را به عنوان الگو و نمونه انسان معرفي كرده است؛ از اين‏رو لازم است در زندگاني اين زن بزرگ و انسان نمونه به كنكاش بنشينيم و از سيره و روش او درس بگيريم و نامش و يادش را گرامي بداريم.

تولد مريم

حَنّه ـ همسر عمران بن‏ماثان ـ از درد زايمان به خود مي‏پيچد اما در خيالش منتظر پسرك زيبايي است كه خداوند به او عطا خواهد كرد. لحظاتي است كه لذت فرزنددار شدن چنان ذائقه‏اش را شيرين كرده كه تمام تلخي درد زايمان را از ياد او برده است. او در خاطرات شيرين خود غوطه‏ور گشته و گذشته را مرور مي‏كند. سالها پيش را به ياد مي‏آورد كه با همسرش در حسرت فرزنددارشدن مي‏سوختند و كاشانه آنان سوت و كور بود. آرزوي شنيدن گريه‏هاي كودكانه و نگاههاي شيرين، جذاب و معصومانه فرزند را بر دل داشتند و بر اين حال دوران جواني را پشت سر گذاشته و به پيري رسيده بودند و اميدشان براي فرزنددار شدن روز به روز كم‏فروغ‏تر مي‏گشت. در ايام پيري، گاه عصري در فضاي باز منزل نشسته و درختان ومناظر روبه‏رو را تماشا مي‏كرد. پرنده‏اي از دوردستها بال‏زنان آمد و بر لبه لانه‏اي بر فراز يكي از درختان نشست. جوجه‏هاي گرسنه جيك جيك‏كنان، دهان خود را به سوي مادر گشودند و پرنده با مهرباني خاص مادري، غذايي را كه تهيه كرده بود به دهان آنها مي‏گذاشت. اين منظره بديع دوباره شوق مادر شدن را در ضمير حنه شعله‏ور ساخت و دست او را به دعا بلند كرد و خاضعانه از خداوند فرزند طلبيد.1
خداوند دعاي خالصانه او را اجابت كرد و به عمران خبر داد كه او را فرزند پسري عنايت خواهد كرد. حنه به ياد آورد كه بعد از آن تضرع خالصانه و دعاي عاجزانه، همسرش شاد و خندان به منزل آمد و در حالي كه از شدت خوشحالي در پوست نمي‏گنجيد و اشك شوق بر گونه‏هايش جاري بود، همسر را از بشارت خداوند خبر داد و او را به تولد پسري با بركت اميدوار ساخت.
باور كردن اين بشارت بر حنه سنگين است ولي اميدوار به فضل خدا و معتقد به صداقت همسرش، دل بر اين بشارت مي‏بندد و آن را اجابت دعاي خالصانه و خاضعانه‏اش مي‏شمرد و منتظر احساس حمل مي‏گردد. ديري نمي‏گذرد كه حنه سنگيني حمل را در وجود خود احساس مي‏كند و به شكرانه برآورده شدن حاجتش، از حقوق مادري بر فرزند چشم مي‏پوشد و نذر مي‏كند كه فرزندش را براي عبادت خدا آزاد كرده و وقف خدمت به بيت‏المقدس گرداند:
«رَبُّ اِنّي نَذَرْتُ لَكَ ما في بَطني مُحَرَّرا فَتَقَبَّلْ مِنّي اِنَّكَ اَنْتَ السَّميعُ الْعَليمُ»2
خدايا نذر كردم فرزندي را كه در شكم دارم براي عبادت و بندگي تو و خدمت در عبادتگاه تو آزاد باشد، خدايا اين نذر را از من بپذير كه تو شنواي دعا و عالم به ضمير بندگانت هستي.
مرور گذشته براي حنه روح‏افزا، شيرين و خاطره‏انگيز بود ولي ناگاه غمي جانكاه بر چهره او سايه افكند. غم اينكه فرزندش يتيم متولد مي‏شود و شوهر عزيزش عمران، دار فاني را وداع گفته قبل از آنكه چهره نوراني، زيبا و ملكوتي پسرش را ببيند. به ياد مي‏آورد شوق بي‏حد همسرش را از بشارتي كه به او داده شده بود و انتظار سنگيني او را براي رسيدن زمان وضع حمل، تا موعودش را در آغوش بفشرد و گونه‏هاي شيرينش را بمكد؛ ولي دست اجل به او مهلت نداده و طومار زندگي‏اش را در هم پيچيده بود.
* مريم خردسال در معبد سليمان(ع)، به سرپرستي زكرياي پيامبر، بزرگ مي‏شد و به عالمان و عابدان معبد خدمت مي‏كرد تا به سن بلوغ رسيد.
او كه مظهر عفت و حيا بود، با پا نهادن به دوران بلوغ از مردان معبد حجاب گرفت تا هم رعايت كامل حيا و عفاف را كرده باشد و هم در خلوت و تنهايي و بريده از مردم، قلبش براي عبادت فارغ‏تر گردد.
* عشق مريم به عبادت و راز و نياز چنان بود كه از همه عابدان و زاهدان گوي سبقت ربود.
او غرق در راز و نياز با خداي خويش، از همه چيز بريده بود و جز بندگي و عبادت سوداي ديگري نداشت.
اين خاطرات تلخ و شيرين از ذهن او مي‏گذشت و براي لحظاتي درد زايمان را از يادش برده بود ولي ناگاه دوباره درد اوج گرفت و او را به خود آورد. فرزند موعود به دنيا آمد و كام حنه از لذت مادر شدن شيرين گشت. ماما با شوق تمام فرزند را در آغوش مادر جاي داد ولي او با اولين نگاه يكه‏اي خورد زيرا با توجه به وعده همسرش منتظر پسر بود و حالا مي‏بيند كه فرزندش دختر مي‏باشد از اين‏رو با حسرت به درگاه خدا عرض كرد:
«رَبِّ اِنّي وَضَعْتُها اُنْثي»1
پروردگارا، دختر به دنيا آوردم!
آري، فرزند دختر است و خداوند بهتر از هر كس از دختر بودن نوزاد آگاه است و براي اراده‏اي كه خدا دارد، دختر شايسته است و هيچ گاه در اين مورد پسر به پاي دختر نمي‏رسد. خداوند مي‏خواهد آيتي بي‏نظير ارايه دهد و اگر اين فرزند پسر باشد، نمي‏تواند تحقق‏بخش اراده خدا گردد چون در آن صورت حداكثر مانند عيسي خواهد شد كه در گهواره سخن گويد، بيماران لاعلاج و كوران مادرزاد را شفا دهد، از پنهانيهاي مردم خبر دهد، مردگان را به اذن خدا زنده كند و ... و اين معجزات يا مانند آنها از ديگر پيامبران نيز صادر شده است ولي خداوند مي‏خواهد در اينجا معجزه‏اي بي‏نظير ارايه دهد و براي تحقق اين معجزه، نوزاد بايد دختر باشد:
«اَللّه‏ُ اَعْلَمُ بِما وَضَعَتْ وَ لَيْسَ الذَّكَرُ كَالاُنْثي»2
خداوند به نوزاد داناتر است و پسر (در اين مورد) به مانند دختر نيست.3
گرچه نوزاد دختر بود ولي حنه در عمل به نذر خود، او را «مريم» ناميد؛ يعني خدايا * زكريا محرابي مرتفع در قسمت شرقي معبد بيت‏المقدس براي مريم ساخته و فقط خودش حق دارد بر خلوت مريم وارد شود ولي مدتي است كه هر گاه بر مريم وارد مي‏شود رزق و روزي ناياب و غير متعارفي نزد او مي‏يابد.
در تابستان ميوه زمستان و در زمستان ميوه تابستان را؛ مي‏خواهم آن چنان كه نذر كرده‏ام اين فرزند عابده تو و خادمه معبد تو باشد و در همان لحظه اول تولد، مؤمنانه و موحدانه عرض كرد:
«اِنّي سَمَّيْتُها مَرْيَمَ و اِنّي اُعيذُها بِكَ وَ ذُرِيَّتَها مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجيمِ»1
او را مريم ناميدم و او و فرزندانش را از شيطان رانده شده، به تو سپردم.

در دامن زكريا

در معبد سليمان ـ بيت‏المقدس ـ غوغايي است. همسر عمران بن‏ماثان نوزادش را در پارچه‏اي پيچيده و در آغوش دارد. او به معبد آمده تا ماهپاره‏اش را به يكي از بزرگان يهود و عالمان ديني بسپرد كه كفالت كند، پرورش دهد و شايسته عبوديت خدا و خدمت معبد گرداند. از آنجا كه اين نوزاد فرزند پيامبر، پيشوا و بزرگ يهود است و خاندان ماثان و فرزندان او از قديم‏الايام به بزرگي، سيادت، پاكي و شرافت شهره بوده‏اند، هر كدام از بزرگان، عالمان يهود و كاتبان تورات، مشتاق به دست آوردن افتخار كفالت مريم است و هيچ كدام حاضر نيستند از اين افتخار چشم بپوشند حتي با زكريا، پيامبر خدا و شوهرخاله مريم كه از همه آنان براي پذيرش اين مهم شايسته‏تر و نسبت به كفالت مريم مستحق‏تر است، نيز به نزاع برخاسته‏اند. بالاخره همگي تسليم حكم قرعه مي‏شوند و براي تعيين كفيل، قلمهاي فولادين خود را درون آب مي‏اندازند تا قلم آن كس كه مورد نظر خداست، به اراده و امر الهي بر روي آب بماند:2
«وَ ما كُنْتَ لَدَيْهِمْ اِذْ يُلْقُونَ اَقْلامَهُمْ اَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَ ما كُنْتَ لَدَيْهِمْ اِذْ يَخْتَصِمُونَ»3
و تو نزد آنان نبودي آنگاه كه قلمهاي خود را انداختند (تا معلوم شود كه) كدامشان كفالت
1- آل عمران (3)، آيه 36.
2- الانبياء حياتهم و قصصهم، عبدالصاحب الحني العاملي، ص461.
3- آل عمران (3)، آيه 44.
مريم كند و نزد آنان نبودي كه در اين مورد با هم خصومت و دعوا داشتند.
حنه قبل از زايمان نذر كرده كه فرزندش از حقوق مادري آزاد و وقف عبادت و خدمت به معبد باشد و به هنگام تولد، او و ذريه‏اش را به خدا سپرده است و خداوند كه نذر حنه را به نيكويي پذيرفته، مي‏خواهد كفالت مريم را به بهترين بنده‏اش واگذارد تا او را به نيكوترين وجه پرورش دهد و اين چنين بود كه حق تعالي بنده برگزيده‏اش زكرياي پيامبر را براي اين مهم تعيين فرمود:
«فَتَقَبَّلَها رَبُّها بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَ اَنْبَتَها نَباتا حَسَنا وَ كَفَّلَها زَكَريّا»؛1
پروردگار حنه، نذر او را (مريم را) به نيكويي پذيرفت و پرورش نيكو داد و زكريا را كفيل و سرپرستش گرداند.
زكريا ماهپاره حنه را زير نظر مستقيم خود نگهداري مي‏كرد و همين كه دوران شيرخواري را در منزلش گذراند، او را با خود به معبد برد تا در كنارش باشد و لحظه‏اي از او غافل نگردد. مريم خردسال در معبد سليمان(ع)، به سرپرستي زكرياي پيامبر، بزرگ مي‏شد و به عالمان و عابدان معبد خدمت مي‏كرد تا به سن بلوغ رسيد. او كه مظهر عفت و حيا بود، با پا نهادن به دوران بلوغ از مردان معبد حجاب گرفت تا هم رعايت كامل حيا و عفاف را كرده باشد و هم در خلوت و تنهايي و بريده از مردم، قلبش براي عبادت فارغ‏تر گردد و بهتر بتواند با خدايش به خلوت و راز و نياز بنشيند و زكرياي پيامبر به خواست مريم در قسمت شرقي معبد سليمان، جايگاهي مرتفع برايش ساخت تا در آن محراب، دور از چشم مردان و بيگانگان به عبادت خدا بپردازد.2
«وَاذْكُرْ فِي الْكِتابِ مَرْيَمَ اِذِ انْتَبَنَتْ مِنْ اَهْلِها مَكانا شَرْقِيا فَاتَّخَذَتْ مِنْ دوُنِهِمْ حِجابا»؛3
در اين كتاب مريم را ياد كن، آن گاه كه از خانواده‏اش جدا شده در ناحيه شرقي (بيت‏المقدس) قرار گرفت و ميان خود و آنان حجابي افكند.
عشق مريم به عبادت و راز و نياز چنان بود كه از همه عابدان و زاهدان گوي سبقت ربود. او غرق در راز و نياز با خداي خويش، از همه چيز بريده بود و جز بندگي و عبادت سوداي ديگري نداشت.4
خداي تعالي كه نذر حنه را پذيرفته و مريم را برگزيده و براي تحقق اراده خاص خويش، خوشه‏چين نموده بود، او را بتول قرار داد؛ يعني عادت زنانه را از او گرفت و از ناپاكيهاي جسمي منزه ساخت5 تا هميشه به عبادت مشغول باشد و مجبور نگردد از معبد خارج شود و خلوت راز و نيازش را بر هم زند.

پرورش خداوند

مريم در محراب خويش با خدايش خلوت عبادت دارد و هيچ كس را اجازه بر هم زدن اين خلوت نيست؛ فقط زكرياست كه بر خلوت او وارد مي‏شود تا اگر احتياجي دارد، برآورده سازد. مريم بايد به مرتبه‏اي از كمال برسد كه تحقق دهنده اراده خاص خدا گردد و آيتي بي‏نظير شود. از اين‏رو خداوند بنده برگزيده‏اش، زكرياي پيامبر را سرپرست او قرار داده و او را در دامن زكريا پرورانده و به سن بلوغ رسانده است و از اين به بعد بايد مورد عنايت بيشتر قرار گيرد تا به خوبي هر چه تمامتر تربيت گردد؛ از اين‏رو است كه عنايات خاص شامل او مي‏گردد. غذايش پاكيزه‏ترين غذاها يعني رزق بهشتي كه از نزد خدا نازل شده است، مي‏شود.
«كُلَّما دَخَلَ عَلَيْها زَكَرِيَّا الْمِحْرابَ وَجَدَ عِنْدَها رِزْقا قالَ يا مَرْيَمُ اَنّي لِكِ هذا قالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِاللّه‏ِ اِنَّ اللّه‏َ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ بِغَيْرِ حِسابٍ»؛6
هر گاه زكريا در محراب عبادت بر مريم وارد مي‏شد نزد او روزي غير متعارفي مي‏يافت. پس فرمود: اي مريم اين غذاها از كجا به تو مي‏رسد؟ مريم فرمود: اينها از نزد خداست زيرا خدا به هر كس بخواهد بدون حساب روزي مي‏دهد.
عشق عبادت، نماز، ركوع و سجده سراسر وجود مريم را گرفته و اين بنده را از مقام * مريم مطهر خوف دارد كه ديگران باخبر شوند و او را به محاكمه بكشند
و سخنش را باور نكنند و او را با ناپاكي و فحشا متهم سازند.
از دست مريم كاري ساخته نيست جز اينكه به خدا پناه ببرد، خود را به او بسپرد و به دفاع خداوند از خويش دل بندد.
محبي فراتر برده به مقام محبوبي رسانده است. خداوند او را از بين بندگان خود پذيرفته، برگزيده و در زمره برگزيدگاني همچون آدم، نوح، ابراهيم و ... قرار داده، همه پليديها و ناپاكيها را از او دور كرده و قلب و ضمير او را از هر غل و غش غير خدايي پاك ساخته است و اراده‏اش بر اين قرار گرفته كه دوباره او را از بين برگزيدگان، انتخاب كند و آيتي خاص قرار دهد
كه غير او چنين آيتي نبوده و نخواهد بود؛ از اين‏رو بايد در پيمودن نردبان عبوديت همت بيشتر نشان دهد و خداوند فرشتگان را براي تأييد، تشويق و تحريص او مي‏فرستد تا با بشارت اصطفا و طهارت شادابش كنند و شوق و عشق او را به عبادت و بندگي شعله‏ورتر سازند:
«وَ اِذْ قالَتِ الْمَلائِكَةُ يا مَرْيَمُ اِنَّ اللّه‏َ
اصْطَفاكِ وَ طَهَّرَكِ وَاصْطَفاكِ عَلي نِساءِ الْعالَمينَ يا مَرْيَمُ اقْنُتي لِرَبِّكِ وَاسْجُدي وَارْكَعي مَعَ الرَّاكِعينَ»؛1
و آنگاه كه ملائكه گفتند: اي مريم همانا خدا تو را برگزيده و پاكيزه ساخته و بر زنان جهان برگزيده است. اي مريم در پيشگاه خدايت خضوع كن و به خاك بيفت و با ركوع‏كنندگان ركوع كن.

معلم پيامبر

مريم از دنيا بريده و كفالت و ولايت خويش را به خدا سپرده و مستغرق در انجام وظايف بندگي است و خداوند نيز از همان ابتدا، برترين و والاترين انسان زمان را كفيل او قرار داده و حالا كه به سن بلوغ رسيده، خود به طور مستقيم ولايت او را به عهده گرفته و از نزد خويش روزي مخصوص مي‏دهد. زكريا محرابي مرتفع در قسمت شرقي معبد بيت‏المقدس براي مريم ساخته و فقط خودش حق دارد بر خلوت مريم وارد شود و براي ورود به محراب مريم بايد از نردبان بالا رود و در بازگشت نيز در ورودي محراب را مي‏بندد و نردبان را برمي‏دارد ولي مدتي است كه هر گاه بر مريم وارد مي‏شود رزق و روزي ناياب و غير متعارفي نزد او مي‏يابد. در تابستان ميوه زمستان و در زمستان ميوه تابستان را؛ زكريا در ضميرش با خود زمزمه دارد:
آورنده اين ميوه‏ها و غذاهاي ناياب كيست؟ هيچ كس كه حق ورود بر مريم را ندارد و هر گاه كه وارد مي‏شوم، خود قفل در را باز مي‏كنم و هنگام خروج مي‏بندم! پس چه كسي براي مريم غذا مي‏آورد؟ چه كسي بر مريم وارد مي‏شود؟ من كه از حيا و عفت بي‏نظير مريم خبر دارم و مي‏دانم كه نه او به بيگانه‏اي اجازه ورود به خلوتش را مي‏دهد و نه بيگانه‏اي جرأت چنين جسارتي دارد، پس اين غذاها از كجاست؟ و ... .
ايمان و باور زكريا به عفت و پاكدامني * مريم كه از رذالت و پستي بني‏اسرائيل آگاه است،
شرايط را براي ماندن در بيت‏المقدس و وضع حمل در آنجا مناسب نمي‏بيند و بي‏خبر، از معبد خارج شده راه بيابان پيش مي‏گيرد.
مريم هيچ گونه ظن و گمان ناروايي را اجازه ورود به خاطرش نمي‏دهد ولي باز هم سؤالها به جاي خود باقي است و گذشت زمان نيز مسأله را برايش حل نمي‏كند. بالاخره چاره‏اي نمي‏بيند جز اينكه به خود مريم متوسل شود:
«كُلَّما دَخَلَ عَلَيْها زَكَرِيَّا الْمِحْرابَ وَجَدَ عِنْدَها رِزْقا قالَ يا مَرْيَمُ اَنّي لِكِ هذا قالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللّه‏ِ اِنَّ اللّه‏َ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ بِغَيْرِ حِسابٍ»؛2
هر زمان زكريا وارد محراب او مي‏شد، غذاي مخصوصي در آنجا مي‏يافت. از او پرسيد: اي مريم اين را از كجا آورده‏اي؟ گفت: اين از سوي خداست. خداوند به هر كس بخواهد، بي‏حساب روزي مي‏دهد.
جواب آرام و متين مريم، هم زكريا را به ساحل آرامش و اطمينان رساند و تشويش ذهني او را از بين برد و هم جوانه‏هاي اميد را دوباره در زمينه قلب او روياند. سالها از عمر زكريا گذشته است و مدتها است كه دوره جواني را پشت سر گذاشته و به پيري رسيده است؛ پيري فوق‏العاده و همسر او نيز نازا بوده است:
«قَدْ بَلَغَنِيَ الْكِبَرُ وَ امْرَاَتي عاقِر»؛3
پيري به سراغ من آمده و همسرم نازاست.
«كانَتِ امْرَأَتي عاقِرا وَ قَدْ بَلَغْتُ مِنَ الْكِبَرِ عِتيا»؛4
همسرم نازاست و خود از شدت پيري افتاده شده‏ام.
با توجه به اين واقعيات، مدتهاست كه زكريا اميد فرزنددار شدن را از دست داده است ولي جواب زيباي مريم به ناگاه جوانه اميد را در قلب او روياند و متذكر قدرت بي‏پايان خداوند گرداند. آري، مريم راست مي‏گويد و خدايي كه بدون حساب به هر كس كه بخواهد روزي مي‏دهد، خدايي كه در زمستان ميوه تابستان را و در تابستان ميوه زمستان را به مريم عطا مي‏كند و اين روزي دادن او با هيچ حساب بشري جور در نمي‏آيد، بدون ترديد چنين
خدايي قادر است به زكرياي پير و همسر نازاي او فرزند عطا كند و آرزوي ديرينه آنان را برآورده سازد. با الهام و تعليم از جواب زيباي مريم بود كه با خلوص تمام به نماز ايستاد و دست نياز به درگاه خداوند بلند كرد و خواهش قلبي‏اش را به زبان آورد و خداوند نيز از روزي بي‏حساب خود به او نيز بهره داد و فرزندي يگانه و پاك به او عطا فرمود، فرزندي كه از نوادر روزگار و از پيامبران برگزيده خدا شد:
«هُنالِكَ دَعا زَكَريّا رَبَّهُ قالَ رَبِّ هَبْ لي مِنْ لَدُنْكَ ذُرِيَّةً طَيِّبَةً اِنَّكَ سَميعُ الدُّعاءِ فَنادَتْهُ الْمَلائِكَةُ وَ هُوَ قائِمْ يُصَلّي فيِ الْمِحْرابِ اِنَّ اللّه‏َ يُبَشِّرُكَ بِيَحيي مُصَدِّقا بِكَلِمَةٍ مِنَ اللّه‏ِ وَ سَيِّدا وَ حصورا وَ نَبِيّا مِنَ الصّالِحينَ»؛1
آنجا بود كه زكريا پروردگار خويش را خواند و عرض كرد: خداوندا! از طرف خود فرزند پاكيزه‏اي به من عطا فرما كه تو دعا را مي‏شنوي و هنگامي كه او در محراب ايستاده، مشغول نيايش بود، فرشتگان او را صدا زدند كه: خدا تو را به يحيي بشارت مي‏دهد كه تصديق‏كننده كلمه خدا (عيسي)، آقا، بر كنار از هوسها و پيامبري از صالحان خواهد بود.

مژده خدا

سالهاست كه مريم تحت كفالت بنده صالح خدا، زكرياي پيامبر و در سايه عنايات خاص خدا و الهامات غيبي و تأييدات ملائكه، به بندگي، عبادت و راز و نياز با پروردگارش مشغول است و از هر چه غير خداست بريده و فقط به خدا پيوسته است. سيزده بهار از عمر را پشت سر گذاشته و در عنفوان جواني، در اوج عفت و حياست و به مقامي رسيده كه هم‏صحبت ملائك گشته است و ملائكه او را بشارت داده‏اند:
«اِذْ قالَتِ الْمَلائِكةُ يا مَرْيَمُ اِنَّ اللّه‏َ يُبَشِّرُكَ بِكَلِمَةٍ2 مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسيحُ عيسيَ ابْنُ مَرْيَمَ وَجيها فِي الدُّنْيا وَ الاخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبينَ ... قالَتْ ربِّ اَنّي يَكوُنُ لي وَلَدٌ وَ لَمْ يَمْسَسْني بَشَرْ قالَ كَذلِكَ اللّه‏ُ يَخْلُقُ ما يَشاءُ اِذا قَضي اَمْرا فَاِنَّما يَقوُلُ لَهُ كُنْ فَيَكوُنُ وَ ...»3
(به يادآر) هنگامي را كه ملائكه گفتند: اي مريم، خداوند تو را به كلمه‏اي از طرف خودش بشارت مي‏دهد كه نامش مسيح، عيسي پسر مريم است در حالي كه در اين جهان و جهان ديگر شخصيتي ارزشمند و مقرب است ... گفت: پروردگارا! چگونه ممكن است فرزندي براي من باشد در حالي كه انساني با من تماس نگرفته است. فرمود: خداوند اين گونه هر چه را بخواهد، مي‏آفريند. هنگامي كه چيزي را مقرر دارد، فقط به آن مي‏گويد: موجود باش پس آن نيز فورا موجود مي‏شود.
ولي روزي به ناگاه جواني رعنا و خوش‏خط و خال را در خلوت تنهايي خود يافت:
«فَاَرْسَلْنا اِلَيْها رُوحَنا فَتَمَثَّلَ لَها بَشَرا سَوِيّا»؛4
ما روح خود را به سوي او فرستاديم و در شكل انساني آراسته بر مريم ظاهر شد.
حضور اين جوان در خلوت مريم براي او غير منتظره و وحشت‏آور بود. وحشت از اينكه مبادا قصد سوئي به او داشته باشد. از اين‏رو خطاب به او فرمود:
«اِنّي اَعُوذُ بِالرَّحْمنِ مِنْكَ اِنْ كُنْتَ تَقِيّا»؛5
اي جوان من به خدا پناه مي‏برم از تو اگر باتقوايي (از خلوت من بيرون رو).
اين بانوي بزرگ هم به آن جوان عفت و پاكدامني خود را اعلام كرد و هم او را نهي از منكر نمود؛ ولي چنين جواب شنيد:
«اِنَّما اَنَا رَسُولُ رَبِّكِ لاِهب لَكِ غُلاما زَكِيّا»؛6
من فرستاده پروردگارت هستم تا به تو پسري پاكيزه ببخشم.
و مريم ناباورانه سؤال مي‏كند:
«اَنّي يَكُونُ لي غُلامْ وَ لَمْ يَمْسَسْني بَشَرٌ وَ لَمْ اَكُ بَغِيّا»؛7
چگونه مرا فرزند باشد و حال آنكه من نه با بشري ازدواج كرده‏ام و نه به حرام با كسي آميخته‏ام. و چنين جواب مي‏شنود:
* با اينكه سالها شاهد عبوديت، عفت، حيا و پاكدامني مريم بوده‏اند و ديده‏اند كه چگونه در زهد و عبادت بر همه كاهنان و عابدان پيشي گرفته

پاورقيها:

- بسياري از مفسران جمله «و ليس الذكر كالانثي» را ادامه كلام حنه شمرده‏اند بدين معنا كه او اظهار تأسف كرد كه فرزندش دختر است و گفت: دختر مانند پسر نيست و نمي‏تواند كارهايي كه او را توان انجام آنهاست، انجام دهد؛ مثلاً پسر مي‏تواند در معبد ساكن شود و هميشه در آنجا به خدمت و عبادت بپردازد ولي دختر چنين نيست چون عادت مي‏شود و در آن ايام بايد از معبد بيرون رود و ...، ولي علامه طباطبايي اين جمله را كلام حق تعالي دانسته است بدين معنا كه خداوند فرمود: ما بهتر مي‏دانيم كه او چه نوزادي آورده است و پسر در اين مورد به مانند دختر نيست. الميزان، ج3، ص172.
- مسيح را شايد از اين‏رو «كلمة‏اللّه‏» خوانده كه با كلمه «كُنْ» از جانب خدا بدون وجود سبب ظاهري ـ يعني پدر و آميزش جنسي ـ وجود يافت و ديگر موجودات گرچه با كلمه «كن» وجود يافته‏اند ولي اسباب ظاهري در وسط حائل شده و ظهور «كلمة‏اللّه‏» را بر ما پوشانده‏اند.
1- آل عمران، آيه 38 و 39.
1- آل عمران، آيه 42 ـ 43.
1- همان.
1- نساء في القران، مريم نورالدين فضل اللّه‏، ص352؛ كشاف، زمخشري، ج1، ص425.
1- آل عمران (3)، آيه 36.
1- آل عمران، آيه 37.
2- الميزان، ج14، ص35؛ ج3، ص174.
2- آل عمران، آيه 37.
2- الانبياء حياتهم و قصصهم، عبدالصاحب الحني العاملي، ص461.
2-آل عمران (3)، آيه 35 ـ 36.
2- همان.
3- آل عمران، آيه 45 ـ 47.
3- آل عمران (3)، آيه 44.
3- مريم (19)، آيه 16 ـ 17.
3- آل عمران، آيه 40.
4- مريم (19)، آيه 8.
4- مريم (19)، آيه 17 ـ 21.
4- بحارالانوار، ج14، ص96.
5- مجمع‏البحرين، طريحي، ج1، ص152، دفتر نشر فرهنگ اسلامي.
5- همان.
6- همان.
6- آل عمران (3)، آيه 37.
7- همان.

منابع:

1. الانبياء حياتهم و قصصهم,عبدالصاحب الحني العاملي,safhe=461
2. بحارالانوار,jeld=14,safhe=96
3. كشاف,زمخشري,jeld=1,safhe=425
4. مجمع‏البحرين,طريحي,دفتر نشر فرهنگ اسلامي,jeld=1,safhe=152
5. الميزان,jeld=14,safhe=35
6. الميزان,jeld=3,safhe=172
7. الميزان,jeld=3,safhe=174
8. نساء في القران,مريم نورالدين فضل اللّه,safhe=352

مقالات مشابه

بررسي تحليل علامه طباطبايي از بازخواست هارون(ع) توسط موسي(ع)

نام نشریهاندیشه نوین دینی

نام نویسندهعبدالکریم بهجت‌پور, حمید نادری قهفرخی

جبرئيل

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهاحمد جمالی

ثعلبة بن وديعه انصارى

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهسیداحمد سادات

جباربن صخر انصارى

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهمنصور داداش‌نژاد

ثابت بن قيس بن شماس

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهعلی محمدی یدک

جلاس بن سويد انصارى

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهبخش تاریخ و اعلام, رسول قلیچ

جعفر بن ابى طالب

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهحمید حاج امینی, ستار عودی