«الزانية و الزاني فاجلدوا كل واحد منهما مائة جلدة و لا تأخذكم بهما رأفة في دين اللّه ان كنتم تؤمنون باللّه و اليوم الآخر و ليشهد عذابهما طائفة من المؤمنين»«آيه دوم»
مرزبندي روابط زن و مرد از جمله مسايلي است كه قرآن كريم با عنايت ويژهاي و از زواياي مختلف به آن پرداخته است كه اينك مجال پرداختن به همه اين موارد نيست. آنچه در خصوص روابط نامشروع به معناي خاص آن مورد توجه قرار گرفته و نسبت به آن هشدار داده شده است آياتي چند است كه از جمله در همين سوره آمده است. چنان كه در سوره «اسراء» در ضمن برشماري برخي از منكرات و بازداشتن از آنها به گونهاي هشدارآميز ميفرمايد:
«و لا تقربوا الزنا انه كان فاحشة و ساء سبيلاً»(1) «نزديك زنا نشويد كه اين عملي بسيار زشت و راهي ناپسند است». آيه هشدار ميدهد حتي نزديك آن نيز نشويد چرا كه اين راهي بسيار زشت و ناپسند است و قدم گذاشتن در آن، سقوط در دره هولناكي را به دنبال دارد كه سرانجامي جز آتش خشم الهي ندارد. در
مرزبندي روابط زن و مرد از جمله مسايلي است كه قرآن كريم با عنايت ويژهاي و از زواياي مختلف به آن پرداخته است.
جاي ديگر اجتناب از زنا را به عنوان يكي از موادّ بيعت با پيامبر(ص) توسط بانوان مسلماني كه قصد بيعت با حضرت(ص) را داشتهاند برميشمارد:
«يا ايّها النبي اذا جاءك المؤمنات يبايعنك علي أن لا يشركن باللّه شيئا و لا يسرقن و لا يزنين و لا يقتلن اولادهن و لا يأتين ببهتان يفترينه بين ايديهنّ فبايعهن و استغفر لهن اللّه ان اللّه غفور رحيم»(2)
«اي پيامبر! آنگاه كه زنان باايمان با تو پيمان ميبندند كه به خداوند هيچ شرك نورزند و دزدي و زنا نكنند و فرزندان خود را نكشند و مرتكب افترايي كه از پيش خود ساختهاند نگردند، با آنان بيعت كن و برايشان از خداوند طلب مغفرت نما كه خداوند بخشنده و مهربان است.»
در جاي ديگر در شرح حال بندگان خداوند (عباد الرحمن) از جمله به پرهيز از زنا اشاره ميكند با اين هشدار كه هر كس مرتكب چنين
اعمال زشتي شود عذاب او در آخرت دو چندان است و به گونهاي حقارتآميز در آتش خواهد ماند مگر اينكه توبه كند و با ايمان و عمل صالح خويش جبران نمايد:
«والذين لا يدعون مع اللّه الها آخر و لا يقتلون النفس التي حرم اللّه الا بالحق و لا يزنون و من يفعل ذلك يلق اثاما، يضاعف له العذاب يوم القيمة و يخلد فيه مهانا، الاّ من تاب و اَمن و عمل عملاً صالحا فأولئك يبدّل اللّه سيئاتهم حسنات و كان اللّه غفورا رحيما«(3)
روشن است كه زشتي و ناروايي اين پديده امري نبوده است كه نياز چنداني به تأكيد بر آن داشته باشد. اين امري بوده است كه در نظر همه ملل و مذاهب اجمالاً عملي ناپسند و نكوهيده است. قرآن هشدار داده است كه كسي گرد آن نرود. همچون كشتن انسانهاي بيگناه كه زشتي آن را همه قبول دارند. آنچه در آيه
مورد بحث در سوره نور نيز آمده است دستور تأديب و تنبيه كساني است كه مرتكب زنا شدهاند؛ و تأكيد بر اين نكته كه مؤمنين نبايد در اين خصوص عطوفت و دلسوزي بيجا نشان دهند.
«زنا» مفهومي روشن دارد ولي بايد توجه داشت كه به هر فعل حرامي در روابط زن و مرد عنوان «زنا» صدق نميكند.
«فاجلدوا» از ريشه «جلد» به معناي پوست، گرفته شده و زدن بر روي پوست بدن را ميرساند.
«عذاب» معنايي عام دارد كه مصداق آن در اينجا همان شلاّق خوردن فرد زناكار ميباشد. «طائفه» در اصل به گروه هماهنگي گفته ميشود كه با يكديگر از جايي به جاي ديگر نقل مكان ميكنند ولي از نظر كاربردي گاه بر دو نفر نيز اين لفظ اطلاق ميگردد.
«الزانيه و الزاني فاجلدوا كل واحد منهما مأئة جلدة»
چنان كه اشاره شد آيه مورد بحث دستوري در خصوص عقوبت زن و مرد زناكار است. چنان كه ميدانيد آيات قرآن، بيشتر، احكام كلي و عام را بيان ميكند و تبيين جزئيات و احكام فرعي و بيان لوازم و شرايط، نوعا توسط روايات و سنت پيامبر(ص) و ائمه(ع) صورت گرفته است. آنچه در بخش اول آيه بر آن تأكيد شده است بيان يك حكم شرعي است كه زن و مرد زناكار را هر يك يكصد تازيانه بزنيد. همان گونه كه در كتابهاي فقهي آمده است و با مراجعه به احاديث و ادله ديگر به خوبي معلوم ميگردد كه اين عقوبت مربوط به دستهاي از كساني است كه مرتكب اين عمل زشت گردند چرا كه از يك سو اين عقوبت در خصوص بردگان و كنيزان همان گونه كه در آيه 25 سوره نساء آمده است به نصف كاهش مييابد، و از سوي ديگر زن يا مرد اگر با داشتن همسر و دسترسي به او، به اين كار روي آورده باشد با توجه به شرايطي كه در مباحث فقهي آمده است عقوبت بسيار شديدي در انتظار او ميباشد، كه همان
عطوفت و رأفت در باره شخصي كه يكي از بديهيترين چارچوبهاي اجتماعي را براي خواستهاي زودگذر خويش زير پا گذاشته به معناي كمك به حرمتشكني و سلب امنيت اجتماعي است. امنيتي كه حتي خود شخص مجرم و بستگان او نيز نيازمند به آنند.
سنگسار نمودن است. چنان كه ارتكاب به عنف يا نسبت به برخي بستگان، موجب حكم اعدام خواهد شد. در آيهاي ديگر سخن از حبس ابد زنان رفته و در برخي روايات موضوع تبعيد نيز مطرح گشته است كه البته حبس را حكمي موقتي دانستهاند كه با آمدن دستور «شلاق» و «سنگسار» منسوخ گشته است.(4) و تبعيدنيز بسته به نظر حاكم است.(5)
قرآن آنگاه كه عقوبت «دزدي» را بيان ميكند عنوان «سارق» را بر «سارقه» مقدم ميدارد(6) ولي در اينجا «زانيه» را كه مؤنث است مقدم داشته است و اين ميتواند به علت زشتي و قبح بيشتري باشد كه در ارتكاب اين كار توسط زن وجود دارد.
امنيت اجتماعي به معناي عام آن جزء نخستين و ضروريترين نيازهاي زندگي اجتماعي است.
«و لا تأخذكم بهما رأفة في دين اللّه ان كنتم تؤمنون باللّه و اليوم الآخر»
اجراي حدود الهي نبايد به خاطر مصلحتانديشيهاي شخصي و يا عطوفت بيجا متوقف گردد. رأفت و مهرباني امري پسنديده و انساني است كه حتي شخص مجرم نيز ميتواند از آن برخوردار گردد. اما آنگاه كه همين مهرباني و عطوفت بخواهد مانعي در مقابل اجراي حدود و بسط قوانين الهي باشد ديگر نه تنها ارزشي نخواهد داشت و پسنديده نيست بلكه پديدهاي ضد ارزشي است و بايد از ترتيب اثر دادن به آن خودداري نمود. بنابراين هر چند در اين فراز، از عطوفت به خرج دادن نسبت به زن و مرد مجرم نهي شده است اما
آنچه در واقع مورد نهي است تعطيل كردن عقوبت و تنبيه مورد نظر در باره آن دو است و اگر از رأفت در باره آنان نيز نهي شده به اين علت است كه سبب تعطيلي و توقف حد شرعي خواهد شد و لذا بازداشتن از رأفت در باره آنان را به «دين اللّه» مقيد ساخته است. يعني شما در دين الهي كه مصداق آن در اينجا همان اجراي حدّ است، عطوفت و مسامحهاي نشان ندهيد. حدّ و مرز الهي و حرمت جامعه شكسته شده و روال صحيح مناسبات اجتماعي و روابط انساني به هم خورده است و عطوفت نه تنها نوعا نميتواند اين خسارت را جبران كند بلكه زمينه حرمتشكنيها و ضايعات بعدي را نيز فراهم ميكند و اين چنين است كه ارزش و نفع اجراي يك حد الهي بر اساس تأكيد برخي روايات از چهل روز بارش باران بيشتر است.(7)
آنچه به روابط و مناسبات اجتماعي و زندگي جمعي شكل صحيح ميبخشد به گونهاي كه حرمت و حقوق انساني و اجتماعي افراد حفظ شود، حدود و مقررات اجتماعي و پايبندي به آنها است. امنيت اجتماعي به معناي عام آن جزء نخستين و ضروريترين نيازهاي زندگي اجتماعي است. گناه كه چيزي جز همان حرمتشكني و زير پا گذاشتن چارچوبهاي مقرر براي داشتن يك زندگي انساني نيست، هر چند ممكن است در نگاه ابتدايي و در نگرشي فردي و جزئي، موضوعي كم اهميت تلقي شود اما در نگاه كليتر و در حوزه روابط اجتماعي و مناسبات دروني يك جامعه، به معناي ايجاد رخنه در مرزها و ديوارهايي است كه امنيت اجتماعي انسان و حرمت ذاتي و شخصيتي او را فراهم ميآورد. اگر تلقي صحيحي از اهميت اين مرزها وجود نداشته باشد و اگر جلو چنين رخنههايي گرفته نشود روشن است كه زمينه شكافهاي بيشتر و
گسترش گناه و در نتيجه موجبات سلب امنيت اجتماعي فراهم خواهد شد و اين چنين است كه عطوفت و رأفت در باره شخصي كه يكي از بديهيترين چارچوبهاي اجتماعي را براي خواستهاي زودگذر خويش زير پا گذاشته به معناي كمك به حرمتشكني و سلب امنيت اجتماعي است. امنيتي كه حتي خود شخص مجرم و بستگان او نيز نيازمند به آنند.
اجراي حدود الهي نبايد به خاطر مصلحتانديشيهاي شخصي و يا عطوفت بيجا متوقف گردد.
اگر به ارزش حياتي امنيت اجتماعي و حفظ مقررات و چارچوبهايي كه روابط اجتماعي افراد جامعه را تنظيم ميكند توجه كافي شود و اگر به آثار منفي و تبعات ناگواري كه پديده زشت روابط نامشروع زن و مرد دارد به خوبي نگريسته شود، به فلسفه تأكيدي كه در آيه مورد بحث در خصوص ضرورت اجراي حدّ و عدم كوتاهي در آن وجود دارد، پي خواهيم برد. ضربههايي كه بر بدن مجرم فرود ميآيد هر چند كه ممكن است برخي عواطف را متأثر سازد ولي جريحهدار شدن عواطف يك جامعه و حرمتشكني نسبت به مقررات اجتماعي در اين شكل فجيع و بسيار زشت آن، امري بسيار بالاتر و پراهميتتر است و اين گونه است كه آيه ميفرمايد اگر واقعا ايمان به خداوند و روز قيامت داريد نبايد نسبت به زن و مرد زناكار در اجراي حد الهي رأفتي به خرج دهيد و بايد آن را كاملاً اجرا نماييد و از همين جا روشن ميشود كه آيه شريفه، هم از رها ساختن مجرم و ترك كلي حد باز ميدارد و هم از تخفيف و اجراي ناقص آن. و خلاصه سخن آنكه لازمه ايمان به خداوند و اقرار به رستاخيز اين است كه در حدود و احكام الهي عطوفت بيجا اعمال نگردد.
«و ليشهد عذابهما طائفة من المؤمنين»
آيه شريفه پس از تأكيد بر اجراي كامل حدّ و عدم مسامحه در آن، دستور ميدهد كه هنگام اجراي حد جمعي از مسلمانان حاضر و ناظر باشند. اين حضور علاوه بر اينكه مايه عبرت براي ديگران است، انتقال گزارش آن به سطح جامعه باعث هشداري عمومي خواهد شد. هشدار و تنبيهي كه جامعه معمولاً به خاطر غفلت ناشي از اثر مرور زمان و فراموشي نسبت به تعهدات اخلاقي و اجتماعي، بدان نيازمند است. از طرف ديگر خود حضور ديگران براي مجرم، نوعا تنبيه بسيار سختي است كه چه بسا از اصل تنبيه بدني براي او دشوارتر است. علاوه اينكه اين نظارت عامل خوبي در جهت جلوگيري از متهم شدن دستگاه قضايي به مسائلي چون سهلانگاري، سازش، رشوهگيري و تبعيض و يا افراط و تفريط در اجراي حد، خواهد بود. چنان كه ميتواند از تبليغات سوء بعدي مجرم و طرفدارانش جلوگيري كند.
نكته قابل توجه اينكه آيه شريفه جمع حاضر را مقيد ميكند كه از مسلمانان باشند. علت آن، چنان كه گفته شده است، ميتواند از جمله جلوگيري از تأثير منفي آن در پذيرش اسلام توسط كفار باشد چرا كه ممكن است آمادگي لازم براي مشاهده كيفر را نداشته باشند و نيز از آينده خود بيمناك شوند و كراهت اجراي حد در سرزمينهاي مناطق غير مسلماننشين نيز به همين مسأله ارتباط داده شده است.(8)
در اينكه حداقل افراد شركتكننده براي مشاهده اجراي حد چند نفر است اختلاف نظر وجود دارد و اين اختلاف نوعا برگشت به تفاوت در برداشت از كلمه «طائفه» ميكند. ده نفر، چهار نفر، سه نفر، دو نفر و حتي يك نفر به عنوان حداقلهايي است كه مطرح شده است و برخي نيز آن را موكول به نظر حاكم دانستهاند كه از پرداختن تفصيلي به اينها خودداري ميشود.(9)
يك نكته اساسي در فهم آيه شريفه پاسخ به اين پرسش است كه مسؤول تنبيه و عقوبت كسي كه حرمتشكني نموده و مرتكب چنين كاري شده است كيست؟ آيه شريفه خطاب به كل جامعه اسلامي با تعبير «فاجلدوا» كه يك خطاب عام است، مسؤوليت را متوجه همه ميكند؛ اما روشن است كه چنين دستوراتي همانند دستور به نماز يا روزه نيست كه خطاب به همه است و از همه نيز جداگانه انجام آن خواسته ميشود. هدف از اين دست امور به عنوان «واجب كفايي» اين است كه آن كار جامه عمل پوشد نه اينكه همه آن را انجام دهند.
نمونه ديگر آن، دستوري است كه در خصوص قطع دست دزد، خطاب به عموم صادر شده است. با اينكه روشن است انجام اين كار توسط همه به صورت دسته جمعي يا تك تك، امري بيمعنا است. اينها و وظايفي از اين دست كه مسؤول مشخصي در جامعه ندارد خود شاهدي گويا بر اين است كه جامعه اسلامي نيازمند مديريت و رهبري صالحي است كه مسؤوليت اداره جامعه، از جمله اجراي صحيح اين امور را داشته باشد؛ و به عبارت ديگر حكومت صالح كه تبلوري از خواست جامعه است به عنوان نماينده جامعه اين مسؤوليتها را بر عهده دارد و گام نخست در اجراي صحيح و كامل اين امور، برپايي مديريت و حكومتي صالح و مشروع و سازماندهي تشكيلاتي با كفايت به عنوان دستگاه و نظام اداره جامعه و حكومت است كه بر عهده عموم مردم است. پشتيباني و حمايت از نظام و حكومتي مشروع و نظارت بر آن نيز وظيفهاي عمومي است كه در ادامه امكان اجراي صحيح حدود شرعي را فراهم ميسازد. به عبارت ديگر مسؤوليت اجراي حدود و تنبيه
مجرم از اموري نيست كه همه خود مستقيما بتوانند متصدي انجام آن شوند. تنها راه آن تأسيس حكومتي صالح و پشتيباني عملي از كساني است كه چنين صلاحيتهايي را دارا ميباشند. يعني مسؤوليت فراهم آوردن شرايط لازم براي حاكم اسلامي در جهت انجام وظايف از جمله اجراي حدود شرعي به عنوان تبلوري از اراده مردم مسلمان همان گونه كه در جامعه اسلامي ما تحقق يافته است.
مسؤوليت اجراي حدود و تنبيه مجرم از اموري نيست كه همه خود مستقيما بتوانند متصدي انجام آن شوند. تنها راه آن تأسيس حكومتي صالح و پشتيباني عملي از كساني است كه چنين صلاحيتهايي را دارا ميباشند.
در زمينه پديده زشت «زنا» روايات متعددي بهگونهاي هشداردهنده وارد شده است كه گزيدهاي از آنها را ملاحظه ميكنيد.
1ـ امام رضا(ع): «حرّم الزنا لما فيه من الفساد من قتل النفس و ذهاب الانساب و ترك التربية للاطفال و فساد المواريث و ما أشبه ذلك من وجوه الفساد»(10)
«زنا حرام شده است به خاطر فسادهايي كه به دنبال دارد، از جمله قتل نفس، از ميان رفتن خويشاوندي، رها ساختن تربيت كودكان، از بين رفتن موارد ارث و فسادهايي از اين قبيل».
2ـ پيامبر اكرم(ص): «اشتدّت غضب اللّه عز و جل علي امرأة ذات بعل ملأت عينها من غير زوجها او غير ذي محرم منها، فانّها ان فعلت ذلك احبط اللّه كل عمل عملته، فان اوطأت فراشه غيره كان حقا علي اللّه ان يحرقها بالنار بعد أن يعذبها في قبرها.»(11) «خشم خداي عز و جل نسبت به زن شوهرداري كه ديده خويش را غرق نگاه ديگري كند شديد است، چرا كه اگر چنين كند خداوند هر عمل خيري را انجام دهد از ميان ميبرد و اگر ديگري را به بستر همسرش راه دهد اين حق خداوند است كه او را پس از عذاب قبر در آتش بسوزاند.»
3ـ امام باقر(ع) به نقل از پيامبر اكرم(ص): «اذا كثر الزنا من بعدي كثر موت الفجأه».(12)
«پس از من هنگامي كه زنا گسترش يابد، مرگ ناگهاني نيز زياد خواهد شد.»
4ـ امام رضا(ع): «علّة ضرب الزاني علي جسده بأشدّ الضرب لمباشرة الزنا، و استلذاذ الجسد كلّه به، فجعل الضرب عقوبة له، و عبرة لغيره، و هو أعظم الجنايات».(13)
«علت اينكه شلاق به بدن شخص زناكار، آن هم با شديدترين وجه، زده ميشود به خاطر اين است كه بدنش مباشرت به زنا داشته است و همه بدن او لذت برده است لذا كتك به عنوان كيفر او و عبرت براي ديگران قرار داده شده است و اين عمل از بزرگترين جنايات ميباشد.»
1ـ اسراء، آيه 32.
2ـ ممتحنه، آيه 12.
3ـ فرقان، آيه 70 ـ 68.
4ـ سوره نساء، آيه 15 و 16 و كنزالعرفان في فقه القرآن، ج 2، ص 338 ـ 340.
5ـ وسائلالشيعه، ج 18، ص 393، ابواب حدّ الزنا، باب 24.
6ـ و السارق و السارقه فاقطعوا ايديهما، سوره مائده، آيه 38.
7ـ وسائلالشيعه، ج 18، ابواب مقدمات الحدود، باب 1، ج 3 و نيز ج 2، ص 308.
8ـ كنزالعرفان في فقه القرآن، ج 2، ص 342.
9ـ مسالكالافهام الي آيات الاحكام، ج 4، ص 196 و الميزان، ج 15، ص 83، و كنزالعرفان، ج 2، ص 342.
10ـ بحارالانوار، ج 79، ص 24.
11ـ همان، ج 76، ص 366.
12ـ همان، ج 79، ص 79.
13ـ همان، ص 37.
1. الميزان,jeld=15,safhe=83
2. بحارالانوار,jeld=79,safhe=37
3. كنزالعرفان في فقه القرآن,jeld=2,safhe=340-338
4. بحارالانوار,jeld=76,safhe=366
5. بحارالانوار,jeld=79,safhe=24
6. كنزالعرفان,jeld=2,safhe=342
7. وسائلالشيعه
8. وسائلالشيعه,jeld=18,safhe=393
9. بحارالانوار,jeld=79,safhe=79
10. وسائلالشيعه,jeld=2,safhe=308
11. كنزالعرفان في فقه القرآن,jeld=2,safhe=342
12. مسالكالافهام الي آيات الاحكام,jeld=4,safhe=196
13.