تجلي قرآن در شعر و ادب فارسي گلستان حقيقت (2)
سّید محمّد راستگو
بخش اول اين نوشتار كه به تجلّي آيات قرآن در سرودههاي حكيم ابوالمجد، مجدودبن آدم سنايي غزنوي پرداخته بود را در شماره قبل خوانديم. در اينجا دوّمين و آخرين بخش را پي ميگيريم.ده بـود آن نه دل كـه انـدر وي گاو و خر باشد و ضياع و عقار
دلي كه در آن دوستي گاو، خر، ضياع و عقار يعني كالاهاي دنيايي و مال و ملك باشد، دل نيست، ده است، دل حقيقي دلي است كه جز دوستي خدا چيزي در آن نباشد، چنين دلي همان است كه در قرآن كريم «قلب سليم» ناميده شده و تنها دستگير انسان در قيامت شمرده شده است.
«يوم لاينفَعُ مال و لابَنون ، أِلاّ مَن أتي اللّهَ بِقَلبً سَليم؛ روزي كه مال و فرزندان سودي ندهد، [و كسي رستگار نشود] جز آن كه دلي پاك و پيراسته [از مال و منال و شك و شرك] بياورد». (سوره شعراء، آيه 88?89).
و قلب سليم در روايات اينگونه تفسير شده: «هُوَ القَلبُ الذي سلمَ من حبّ الدنيا؛ قلب سليم، قلبي است كه از دنيا دوستي پاك باشد.» (نور الثقلين، ج 2/58)؛ «القلب السليم الذي يلقي ربّه و ليس فيه امة سواه و كلّ قلب فيه شك او شرك فهو ساقط؛ قلب سليم، قلبي است كه خداي را ديدار كند و در آن جز او هيچ نباشد و هر دلي كه در آن شك و شركي باشد، فرو افتاده وساقط است.» (بحار الانوار، 7/59)
نكته ياد شده را سنايي در جايي ديگر با شرح و بسط، چنين گزارش كرده است:
اين چنين بر خلل دلي كه توراست دد و دامنـه با تـو زيـن دل راسـت
پـارهاي گـوشــت نـام دل كــردي دل تـحـقـيـق را خـجــل كــردي
ديــن نـدارد كـسـي كـه انــدر دل مـرد را نـيسـت مغـز دل حـاصـل
تو ز دل غافلي و بيخبري اگر است آن دل و تو خود دگري
دل بود آن راه جهاني تو ليك دل را زده نداني تو
پر و بال خرد ز دل باشد تن بي دل جوال گل باشد
آن چنان دل كه وقت پيچاپيچ جز خداي اندر او نباشد هيچ
دل كه با چيز اين جهان شد خويش دان كه زان دل دلي نيايد بيش
اين كه دل نام كردهاي به مجاز رو به پيش سگان كوي انداز
حديقة الحديقة، ص339
????
با دو قبله در ره توحيد نتوان رفت راست يا رضاي دوست بايد يا هواي خويشـتن
ديوان، ص488
اين كه نميتوان «هم خدا را خواست و هم خرما را» و با دو دلي و چند دلي نميتوان راه توحيد رفت، الهام گرفته است از اين آيه شريفه: «ما جَعَلَ اللّهُ لِرَجُل مِن قَلبَين في جَوفه؛ خداوند در درون هيچ كس دو دل ننهاده است.» (سوره احزاب، آيه4)
نكتهاي در رواياتي از اين دست نيز بدان پرداخته شده: «حُبُّ الدُّنيا و حُبُّ اللّه لايجتَمِعان في قلبً أبداً؛ دوستي دنيا و دوستي خدا، هرگز در دلي با هم گرد نميآيد.» (ميزان الحكمة، ج2/228) «كيف يدّعي حُبَّ اللّه من سكن قلبه حبّ الدنيا؛ چه گونه دم از دوستي خدا ميزند كسي كه دوستي دنيا در دلش خانه گرفته است.» (غرر الحكم، ج 4/566)
????
تو پنداري كه بر بازي است اين ميزان چون مينو
تو پنداري كه هـرزه است اين ديوان چون ميـنا
ديوان، ص56
بنياد گرفته بر آيههايي چون: «وَ ما خَلَقنا السماءَ و الارضَ وَ ما بَينهما باطِلاً ذلك ظَنُّ الَّذين كَفَروا؛ ما آسمان را و زمين را و آنچه را ميان آنهاست، باطل و بيهوده نيافريديم، اين گمان آن كسان است كه كفر ورزيدند و بر حق چشم پوشيدند.» (سوره ص، آيه 27)
نكتهاي كه در اين بيت اسدي طوسي نيز آمده است:
جهـان را نـه بـر بيهـوده كـردهاند تــو را نـز پـي بــازي آوردهانـد
هر كه در سر چراغ دين افروخت سبلت پف كنانش پاك سوخت
حديقه، ص632
يعني هر كه دين دار و دين ورز باشد و چراغ ديانت در دل و جان خويش روشن كند، هيچ كس نميتواند اين چراغ را خاموش كند و هر كس بدين كار روي آورد سبيل خودش ميسوزد و دودش به چشم خودش ميرود، يعني به خودش زيان ميرساند، اين نكته تصويري از اين آيه كريمه، الهام گرفته است: «يريدُونَ لِيطفؤا نور اللّهَ باَفواههم وَ اللّهُ مُتمُّ نورِهِ وَ لَو كَرِه الكافِرون؛ ميخواهند با پف كردن نور خدا را خاموش كنند و خدا نور خويش را فزوني ميبخشد، اگر چه كافران را خوش نيايد.» (سوره صف، آيه 8)
بيت سنايي را بسنجيد، با اين بيتها:
هر آن شمعي كه ايـزد بـر فـروزد هر آن كس پف كند سبلت بسوزد
ابو شكور بلخي، اشعار پراكنده، ص88
هـر كـه بـر شمـع خـدا آرد پـفـو شمـع كي ميـرد بسوزد پـوز او
مثنوي دفتر 6، بيت 2082
????
ملك دنيا مجوي و حكمت جوي زانكه آن اندك است و اين بسيار
ديوان، ص204
ملك دنيا را اندك شمردن، برگرفته است از آياتي چون: «متاعُ الدنيا قليل وَ الآخِرةُ خير لِمَن اتَقي؛ كالاي دنيا اندك است و آخرت بهتر است براي پارسايان و تقواپيشگان.» (سوره نساء، آيه77)
و حكمت را بسيار دانستن است. الهام گرفته است از آيه: «وَ مَن يؤت الحِكمةَ فَقَد أُوتي خَيراً كثيراً؛ به هر كس حكمت داده شود، خير فراوان داده شده است.» (سوره بقره، آيه269)
اين جهان ز آن جهان نمودار است
ليـكن آن زنـده اينـت مـردار است
حديقه، ص433
«زنده شمردن آن جهان» نكتهاي است بر گرفته از اين آيه شريفه: «و انّ الدارَ الآخرةَ لَهِي الحَيوان؛ همانا جهان آخرت همه زنده است.» (سوره عنكبوت، آيه64)
هر كه جست از خداي خود دنيي مـرحبـا ليـك نـبـودش عـقـبـي
هـر دو نبـود به هم يكي بگذار زان سـراي نفـيـس دسـت مدار
هست بـي قـدر دنـيـي غــدار مـرسگان راست اين چنين مردار
وانكه از كردگار عقبي خواست گـر مراو را دهيم جمـله رواست
حديقه، ص362
همه بيتها، بنياد گرفتهاند بر آيههاي زير و شرح و تفسيري بر آنها: «فَمِنَ الناس مَن يقُولُ رَبّنا آتنا في الدنيا وَ ما لَهُ في الآخرةِ مِن خَلاق. وَ مِنهُم مَن يقُولُ رَبَّنا آتنا في الدنيا حَسَنَةً وَ في الآخرةحَسَنَةً وقنا عذابَ النار أولئك لَهُم نَصيب مِمّا كَسَبُوا و اللّه سريع الحساب؛ برخي از مردم ميگويند: خدايا در دنيا به ما [چيزهايي] بده. اينان در آخرت بهرهاي ندارند. و برخي ديگر ميگويند: خدايا در دنيا به ما نيكي ده و هم در آخرت، و ما را از عذاب دوزخ برهان، ايناناند كه از آنچه اندوختهاند، بهره ميبرند، و خدا زود به حساب [بندگان] ميرسد.» (سوره بقره، آيات200?202)
«وَ مَنْ كانَ يريدُ حَرْثَ الدنيا نُؤتِهِ مِنها و ما لَهُ في الآخرةِ مِنْ نصيب؛ هر كه كام و كالاي دنيا را خواهد، از آن بدو ميدهيم و او را در آخرت بهره و برخورداري نيست.» (سوره شوري، آيه 20)