«جهان شناسی» در قرآن، منحصر به موجودات محسوس نیست؛ زیرا این كتاب ارجمند در میان آفریدههای الهی كه همه جزیی از گیتی هستند، از موجوداتی نیز نام می برد كه ما یارایی درك حسّی آن را نداریم. دستهای از این موجودات ملائكه (فرشتگان) هستند، به همین دلیل كه ما با حسّ خود نمی توانیم آنان را درك كنیم؛ از ویژگی های وجودی آنان و ماهیّتشان نمی توانیم آگاهی داشته باشیم مگر همانقدر كه آفریننده ی آنان در قرآن به ما معرفی فرموده است؛ آیاتی كه در این زمینه داریم دو دسته اند: دسته ای كه اوصافی كلّی را برای آنان ذكر می فرماید و دسته ی دیگر كه افعال و ویژگیهای مخصوص برخی از آنها را نام می برد.
آنچه اجمالاً از آیات شریف به دست می آید این است كه: اینان موجوداتی هستند كه نسبت به خدا عصیان نمی كنند؛ از عبادت خسته و سیر نمی شوند و پیوسته خدا را تسبیح و تقدیس می نمایند؛ نیز مأموران خداوند هستند. اینها همه یك صفات كُلّی است. نیز از آیات بر می آید كه اینان همه در یك سطح نیستند و برخی رتبه های والاتری دارند. افعالی هم كه در قرآن به آن ها نسبت داده می شود، افعال گوناگونی است كه حاكی از انواع مختلف فرشتگانست (و این معنا، گویا ظاهرتر است) و یا مربوط به مراتب مختلف وجود آنهاست.
اینك نمونه هایی از هر دسته از آیات:
فاطر (ملائكه) / 1: «الْحَمْدُ لِلَّهِ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ جاعِلِ الْمَلائِكَهِ رُسُلاً أُولِی أَجْنِحَهٍ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ یَزِیدُ فِی الْخَلْقِ ما یَشاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ».
سپاس تنها برای الله (سزاوار) است؛ آفریننده ی آسمانها و زمین، (كه) فرشتگان را رسولانی قرار داده، دارنده ی بالهایی دو یا سه چهارگانه. (او) هر چند بخواهد بر آفرینش می افزاید. همانا خدا بر هر چیزی تواناست.
این آیه، خداوند را به عنوان كسی معرّفی می كند كه فرشتگان را رسول قرار داده است.
شاید از ظاهر آیه چنین بر آید كه همه ی فرشتگان به گونه ای، رسالت دارند. البتّه این برداشت خیلی قوی نیست زیرا ممكن است نظریه «قضیّه مهمله»[1] باشد یعنی در میان فرشتگان، رسولانی دارد و اگر دلیلی یافته می شد كه برخی از آنان، رسالتی ندارند؛ در آن صورت این آیه نمی توانست آن را نفی كند.
یَزیدُ فِی الْخَلْقِ... این جمله اشاره دارد بر اینكه، بال فرشتگان، منحصر به چهار تا هم نیست و خدا اگر بخواهد بالهای بیشتری می آفریند و چه بسا بتوان این را نیز فهمید كه فرشتگانی نیز وجود دارند كه بیش از چهار بال، دارند.
منظور از این بالها چیست؟ آیا همانند پرندگانند؟ پس سه بال یعنی چه؟ و یا اینكه منظور دیگری در بین است.؟
البتّه اگر دلیلی از خارج همراهی نكند؛ به صرف بعید بودن سه بال، نمی توانیم دست از ظاهر آیه برداریم ولی چه بسا از برخی قرائن در میان آیات دیگر بتوان به دست آورد كه این تعبیرات ممكن است، تعبیر كنایی یا مجازی باشند.
صافّات / 164: «وَ ما مِنَّا إِلاَّ لَهُ مَقامٌ مَعْلُومٌ».
«و از ما نیست جز كه برای آن رُتبه ای معیّن است».
یعنی: هر فرشته ای، مقامی دارد.
از برخی آیات دیگر نیز، كم و بیش می توان دریافت كه بعضی از فرشتگان نسبت به برخی دیگر، سِمَت فرمانروایی دارند: از جمله حضرت جبرائیل امین سلام الله علیه:
تكویر / 21: «مُطاعٍ ثَمَّ أَمِینٍ».
«فرمان جبرئیل را در عالم ملكوت می پذیرند»؛ پس كسانی هستند كه جبرئیل بر آنها فرمانرواست. نیز همین گونه است آیه ی مربوط به فرشته ی مرگ:
سجده / 12: «قُلْ یَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ».
«بگو می میراند شما را فرشته ی مرگ»، و در برخی آیات دیگر:
انعام / 62: «تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا».
«بمیرانند او را رسولان ما».
در توجیه جمع آوردن (كه ملك الموت و رسُلُنا) فرموده، گفته اند كه: ملك الموت مأمور قبض ارواح است ولی اعوانی دارد كه به وسیله ی ایشان، قبض روح می كند؛ و چه بسا برخی از ارواح را هم خود این فرشته ی عظیم الشأن الهی علیه صلوات الله، قبض می كند.
پس معلوم می گردد كه بین ملك الموت و رسل؛ تفاوت مرتبه وجود دارد.
برخی آیات به تصریح، كارهایی را به فرشتگان نسبت داده و برخی دیگر تنها عنوان هایی را یادآوری فرموده است كه ظاهراً یا احتمالاً بر ملائكه منطبق می شود:[2]
1. آیاتی كه فرشتگان را حامل و رساننده ی وحی به پیامبران معرّفی می كند:
نحل / 102: «قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ».
«بگو جبرئیل آنرا فرود آورد».
ظاهراً روح القدس در تطبیق با آیه ای دیگر، حضرت جبرئیل ـ علیه السلام ـ است:
بقره / 97: «قُلْ مَنْ كانَ عَدُوًّا لِجِبْرِیلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلى قَلْبِكَ».
«هر كه خواهد دشمن جبرئیل باشد؛ همانا او فرود آورد آن (قرآن) را بر دل تو».
از پاره ای آیات دیگر چنین بر می آید كه در همین كار نزول وحی، فرشتگان دیگر نیز شركت دارند؛ حال یا همین وحی یا باید گفت وحی نیز مراتبی دارد كه برخی به وسیله ی جبرئیل ـ علیه السلام ـ و برخی دیگر به وسیله ی سایر فرشتگان ابلاغ می گردد.
عبس / 16: «بِأَیْدِی سَفَرَهٍ كِرامٍ بَرَرَهٍ».
«به دست سفیرانی ارجمند و نیكوكار».
از آیاتی است كه صریحاً نمی فرماید اینان فرشته اند امّا از لحن آیه معلوم می گردد كه چنین رسولانی جز فرشته نمی توانند باشند. آیاتی نیز داریم كه لحن كُلّی دارند:
نحل / 2: «یُنَزِّلُ الْمَلائِكَهَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلى مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ».
خدا فرشتگان را به همراه روح از امر خویش بر هر كس از بندگان كه بخواهد؛ نازل می كند.
لحن این آیه كُلّی است امّا روشن است كه كسانی كه چنین بر آنها وحی می شود پیامبرانند و حاملان آن وحی ها نیز فرشتگانند.
2. نزول «امر الهی» (ظاهراً بنابر سیاق آیه مقصود امر تكوینی است) به دست فرشتگان است.
یعنی در تدبیر جهان كه به امر الهی انجام می گیرد، فرشتگان عامل اجرایی اند و آن را پیاده می كنند.
این مطلب به ویژه با تطبیق دو آیه ی ذیل، روشن می گردد.
سجده / 5: «یُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ یَعْرُجُ إِلَیْهِ فِی یَوْمٍ».
«تدبیر امر می كند از آسمان به سوی زمین؛ سپس (آن امر) یك روز به سوی او فرا می رود».
در آیه ی دیگر این عروج، به فرشتگان نسبت داده شده است:
معارج / 4: «تَعْرُجُ الْمَلائِكَهُ وَ الرُّوحُ إِلَیْهِ فِی یَوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَهٍ».
«فرشتگان و روح به سوی او فرا می روند در روزی كه اندازه ی آن پنجاه هزار سال است».
یعنی در روز قیامت، ملائكه به سوی خدا عروج می كنند.
از تطبیق این دو آیه، شاید با روشنی كامل و ظهور قوی بتوان دریافت كه «نزول امر» به وسیله ی فرشتگان بوده است و سپس باز فرشتگان آن را بالا می برند. البتّه منظور «بالای محسوس» نیست همانطور كه نزول نیز جسمانی نیست كه چیزی از كرات دیگر «پایین» بیاید.
این، همان نزول از خزائن معنوی خداست:
حجر / 21: «وَ إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ».
«هیچ چیز نیست مگر این كه خزائن آن نزد ماست».
و هنگامی كه در این عالم تحقّق می یابد، از آن تعبیر به نزول می شود؛ یعنی قبل از آن در مقام والایی جا داشته و بعد نزول معنوی كرده است. فرشتگان از عالمی كه نزد خداست و خزائن اشیاء آنجاست؛ امر تدبیر جهان را نازل می كنند. بنابراین ملائكه دارای دو گونه رسالت اند: یكی رسالت تكوینی كه با آن، امر تكوینی الهی و تدابیر او را در این عالم پیاده می كنند.
و دیگری رسالت تشریعی كه با آن، شرایعی را كه خدا وحی می فرماید به انبیاء می رسانند.
پس رسالت در این آیات:
حج / 22: «اللَّهُ یَصْطَفِی مِنَ الْمَلائِكَهِ رُسُلاً».
«خدا از میان فرشتگان رسولانی بر می گزینند» و یا:
فاطر / 1: «جاعِلِ الْمَلائِكَهِ رُسُلاً».
«قراردهنده فرشتگان (به صورت ) رسولان»؛ ممكن است، هر دوگونه رسالت باشد».
اینك می توان گفت كه اگر از این آیات به دست آوردیم كه تدبیر امر از عالم بالا و نزول آن به زمین، با فرشتگانست؛ پس منظور از مدبّرات در آیه ی:
نازعات / 5: «فَالْمُدَبِّراتِ أَمْراً».
نیز چه بسا فرشتگان باشد. نیز:
الذاریّات / 4: «فَالْمُقَسِّماتِ أَمْراً».
زیرا كه تقسیم نیز، لازمه ی تدبیر است یعنی آنچه را خداوند روزی بندگان قرار می دهد، اینان تقسیم می كنند و واسطه ی رساندن سهم هر كس یا تقسیمات دیگر هستند.
اینها عناوینی است كه صریحاً به فرشتگان نسبت داده نشده است امّا شاید بتوان از قرائن دریافت كه مقصود، آنها هستند.
البته در تفسیر این آیات، اختلافات زیادی وجود دارد امّا یك وجه این است كه اینان فرشتگان هستند.
3 و 4: دسته ای از فرشتگان حاملان عرش خدا و همان ها یا دسته ای دیگر شفاعت كنندگان مؤمنان هستند.
مؤمن / 7: «الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا...».
«آنانكه عرش را بر می دارند و كسانی كه در اطراف آن هستند؛ برای سپاس خدا، او را تسبیح می گویند و بدو ایمان دارند و برای افراد با ایمان طلب بخشایش می كنند».
________________________________________
[1] . قضیه ای است كه موضوع آن شخص معیّن نباشد و در آن بیان كُلیّت و جزئیت نشود. از اصطلاحات منطقی است. برای اطلاع بیشتر رجوع شود به اساس الاقتباس و دیگر كتب منطقی.
[2] . البتّه در ذیل آنها روایاتی نیز داریم امّا چون بحث ما قرآنی است؛ تنها به آیات بسنده می كنیم.
فرشتگان در قرآن2
در اينجا نيز صريحاً ذكر نشده است كه حاملان عرش چه كساني هستند ولي با قرائن آيات ديگر، مي توان استظهار و يا استشعار كرد كه اينان فرشتگانند كه كارشان تسبيح خدا و استغفار براي مؤمنان است، يا ضمناً مي توان دريافت كه اين فرشتگان، دست كم يك كارشان تسبيح و استغفار براي مؤمنان است كه اين خود يعني شفاعت.
نجم / 26: «وَ كَمْ مِنْ مَلَكٍ فِي السَّماواتِ لا تُغْنِي شَفاعَتُهُمْ شَيْئاً إِلاَّ مِنْ بَعْدِ أَنْ يَأْذَنَ اللَّهُ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَرْضي».
«چه بسيار فرشتگان كه در آسمانها هستند (كه) شفاعتشان براي هيچ كس سودمند نيست مگر از آن پس كه خدا براي آنكه بخواهد اجازه دهد».
انبياء / 28: «وَ لا يَشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنِ ارْتَضي».
«و شفاعت نمي كنند جز براي كساني كه (خدا از آنان) راضي باشد». در روايت آمده است: «مَنِ ارْتَضيَ اللهُ دينَهُ؛ كسي كه خدا دين او را قبول فرموده باشد».
5. لعن بر كفّار نيز از كارهاي فرشتگان است:
بقره / 161: «أُولئِكَ عَلَيْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ».
«اينان كساني هستند كه بر آنان باد لعنت خدا و فرشتگان و همه ي مردم».
آل عمران / 87: «أُولئِكَ جَزاؤُهُمْ أَنَّ عَلَيْهِمْ لَعْنَةَ اللَّهِ وَ الْمَلائِكَةِ».
«اينان هستند كه كيفر ايشان اين است كه بر آنان باد لعنت خدا و ملائكه».
6. بشارت دادن به مؤمنان هم از كارهاي فرشتگان است و بر طبق قرائن، بشارت به هنگام احتضار، داده مي شود:
فصّلت / 30: «إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ».
«آنانكه مي گويند پروردگار ما «الله» است سپس (در اين راه) ايستادگي و استواري مي كنند؛ فرشتگان بر آنان فرود مي آيند (و مي گويند): مترسيد و غمگين مباشيد و بشارت باد شما را به بهشتي كه به شما وعده داده شده بود».
اگر دليلي به دست آيد، چه بسا بتوان گفت قبل از مرگ نيز فرشتگان بر كساني نازل مي شوند و به آنان بشارت مي دهند؛ يعني اين آيه مُنافي اين مطلب نيست. امّا قدر متيقّن اين است كه به هنگام مرگ، اين بشارت داده مي شود.
7. نوشتن كردارهاي بندگان خدا، از كارهاي ديگر فرشتگان است:
انفطار / 11: « وَ إِنَّ عَلَيْكُمْ لَحافِظِينَ كِراماً كاتِبِينَ».
«و همانا بر شما نگهبانند؛ ارجمنداني كه نويسنده هستند».
يونس / 21: «إِنَّ رُسُلَنا يَكْتُبُونَ ما تَمْكُرُونَ».
«همانا رسولان ما آنچه فريبكاري مي كنيد؛ مي نويسند».
زخرف / 80: «بَلى وَ رُسُلُنا لَدَيْهِمْ يَكْتُبُونَ».
«آري و رسولان ما در نزد آنان مي نويسند».
ق / 18: «ما يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ».
«هيچ كلمه اي از دهان برون نيفكند مگر آن كه نزد آن نگهباني آماده وجود دارد. هيچ گفتاري بر زبان نراند مگر آن كه نگاهباني آماده (همانجا) حاضر است».
8. از جمله آياتي كه عنوان عامي را بيان مي فرمايد و تصريح نكرده است كه ملائكه اند امّا (از قرائن) مي توان دريافت كه منظور فرشتگان هستند؛ اين آيه است:
رعد / 11: «لَهُ مُعَقِّباتٌ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ».
براي او نگهبانهايي در پيش روي و پشت وجود دارد كه او را بر حسب امر خداي، حفظ مي كنند.
در تفسير اين آيه بحثهايي وجود دارد. بسا اين احتمال قوي تر باشد كه هر كس نگهبان هايي از فرشتگان دارد كه به فرمان خداوند، او را حفظ مي كنند تا هنگامي كه قضاء حتمي الهي در رسد؛ امّا تصريح به ملائكه، نشده است.
9. امداد مؤمنين از ديگر كارهاي فرشتگان است:
آل عمران / 15-124: «إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنِينَ أَ لَنْ يَكْفِيَكُمْ أَنْ يُمِدَّكُمْ رَبُّكُمْ بِثَلاثَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُنْزَلِينَ بَلي إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا وَ يَأْتُوكُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هذا يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُمْ بِخَمْسَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُسَوِّمِينَ».
«هنگامي كه مي گفتي به مؤمنان: آيا اينكه خدا شما را به سه هزار تن از فرشتگان نازل شده ياري كند، بسنده نيست؟ آري، اگر شكيبايي كنيد و پرهيزكاري پيشه نماييد فوراً (پس از آنها) آنكه بيايند با 5 هزار تن از فرشتگان نشانه دار و مشخّص، امداد مي كند».
تا چند سال پيش، مي بايست به زحمت براي روشنفكران اثبات مي شد كه موجودي به نام ملك هست و مددهاي غيبي وجود دارد و خدا آنها را براي كمك به مجاهدان در جنگ مي فرستد. روشنفكران مي گفتند اين ها تلقينات روحي و امثال آن است.
به بركت انقلاب و پيروزي آن و پيروزيهاي جنگ تحميلي با كفار بعثي؛ اين مسائل حل شد و لازم نيست بنشينيم و اثبات كنيم كه مددهاي غيبي هم وجود دارد.
در جاي ديگر، در مورد پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ مي فرمايد:
تحريم / 4: «وَ إِنْ تَظاهَرا فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْرِيلُ وَ صالِحُ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمَلائِكَةُ بَعْدَ ذلِكَ ظَهِيرٌ»
«و اگر بر او چيرگي بورزيد، همانا خدا مولاي اوست و (نيز) جبرئيل و شايستگان از مؤمنان و (هم) فرشتگان از پس آن پشتيبان وي هستند».
كارهاي ديگر فرشتگان
كارهايي نيز وجود دارد كه برخي از فرشتگان به اعتبار شأن خويش، در مواردي ويژه و نسبت به اشخاص خاصّ، انجام مي دهند:
1. فرشتگاني كه به عنوان ميهمان بر حضرت ابراهيم ـ عليه السلام ـ نازل شدند و سپس از نزد او رفتند و قوم لوط را هلاك ساختند:
هود / 69-77: «وَ لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُنا إِبْراهِيمَ بِالْبُشْرى قالُوا سَلاماً قالَ سَلامٌ فَما لَبِثَ أَنْ جاءَ بِعِجْلٍ حَنِيذٍ فَلَمَّا رَأى أَيْدِيَهُمْ لا تَصِلُ إِلَيْهِ نَكِرَهُمْ وَ أَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً قالُوا لا تَخَفْ إِنَّا أُرْسِلْنا إِلى قَوْمِ لُوطٍ وَ امْرَأَتُهُ قائِمَةٌ فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْناها بِإِسْحاقَ وَ مِنْ وَراءِ إِسْحاقَ يَعْقُوبَ قالَتْ يا وَيْلَتى أَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ وَ هذا بَعْلِي شَيْخاً إِنَّ هذا لَشَيْءٌ عَجِيبٌ قالُوا أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَ بَرَكاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَجِيدٌ».
همانا رسولانِ ما به مژده نزد ابراهيم ـ عليه السلام ـ آمدند، سلام گفتند؛ ابراهيم ـ عليه السلام ـ سلام گفت؛ سپس بي درنگ (براي آنان) گوساله ي بريان آورد.
پس چون ديد كه دستهاي فرشتگان به سوي آن (گوساله ي بريان) دراز نمي شود؛ ناپسندشان دانست و از آنان ترسي به دل گرفت. گفتند مترس. ما به سوي قوم لوط فرستاده شده ايم.
همسر وي ايستاده بود، خنده اي كرد ما به او به (زاييدن) اسحاق و از پس او يعقوب، مژده داديم. گفت، واي بر من! آيا من خواهم زاييد در حاليكه من پير زني هستم و اين (مرد) شوهر من پير است همانا اين چيز شگفتي است! فرشتگان گفتند آيا از تدبير خداوند در شگفت مي شوي؛ رحمت خدا و بركت هاي وي بر شما اهل اين خانه باد؛ همانا خدا ستوده ي بزرگوار است.
سپس مي فرمايد:
هود / 81: «قالُوا يا لُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّكَ».
«گفتند: اي لوط ما رسولان پروردگار تو هستيم...».
اين داستان در سوره حجر آيات 51 تا 64 و هم در سوره عنكبوت آيات 31 تا 34، آمده است.
باري، از اين داستان در مي يابيم كه فرشتگان مي توانند نسبت به اموري كه بعد رخ خواهد داد، بشارت بدهند يعني گونه اي علم غيب بوسيله ي فرشتگان براي پيامبران يا ديگران، حاصل مي شود.
نيز آنان موظّف مي شوند كه عذابي بر قومي نازل كنند چنانكه در تدبير عذاب قوم لوط، فرشتگان واسطه بودند. چنانكه در آياتي پيش از اين خوانديم كه فرشتگان كُلاً واسطه ي امر و تدبير الهي اند.
در اينجا مصاديق خاص تدبيرات جهاني است كه چه بسا چون وسيله ي مادّي نداشته و تدبيري غيرعادي بوده است؛ فرشتگان به طور خاص براي انجام آن موظّف شده اند.
2. قضيّه ي خاصّ ديگر:
بني اسرائيل تابوتي داشتند كه در جنگها پيشاپيش خود حركت مي دادند كه در آن آيات خدا و گويا عصاي حضرت موسي نيز، وجود داشت؛ حاملان اين تابوت فرشتگان بودند.
بقره / 248: «وَ قالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ آيَةَ مُلْكِهِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ التَّابُوتُ فِيهِ سَكِينَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ بَقِيَّةٌ مِمَّا تَرَكَ آلُ مُوسى وَ آلُ هارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلائِكَةُ إِنَّ فِي ذلِكَ لآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ».
پيامبرشان به آنها گفت همانا نشانه ي پادشاهي طالوت اين است كه براي شما آن تابوتي را مي آورد كه در آن آرامش پروردگارتان و بازمانده ي خاندان موسي و خاندان هارون قرار دارد و فرشتگان آن را حمل مي كنند. اگر مؤمن باشيد؛ همانا در اين نشانه اي براي شماست.
اين مطلب را آن پيامبر محترم هنگامي عنوان كرد كه مردم سلطنت طالوت را با معرّفي وي، نپذيرفتند.
پس مي توان دريافت كه حوادثي كه عامل طبيعي ندارند به وسيله ي فرشتگان انجام مي گيرد؛ يعني آن حوادث بي سبب نيستند امّا سبب آنها ملائكه اند.
3 و 4. در داستان زكريّا و مريم نيز فرشتگان دخالت دارند:
دخالت فرشتگان در داستان حضرت زكريّا يكي در سوره ي آل عمران است:
آل عمران / 39: «فَنادَتْهُ الْمَلائِكَةُ وَ هُوَ قائِمٌ يُصَلِّي فِي الِْمحْرابِ».
فرشتگان در قرآن3
«فرشتگان هنگامي او را فرا خواندند كه وي در محراب نماز مي خواند». و مشابه آن در سوره ي مريم:
مريم / 7: «يا زَكَرِيَّا إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلامٍ اسْمُهُ يَحْيى».
«اي زكريّا! ما بشارت مي دهيم تو را به فرزند پسري كه نام او يحيي است».
و در داستان مريم:
مريم / 19-16: «وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ مَرْيَمَ إِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِها مَكاناً شَرْقِيًّا فَاتَّخَذَتْ مِنْ دُونِهِمْ حِجاباً فَأَرْسَلْنا إِلَيْها رُوحَنا فَتَمَثَّلَ لَها بَشَراً سَوِيًّا قالَتْ إِنِّي أَعُوذُ بِالرَّحْمنِ مِنْكَ إِنْ كُنْتَ تَقِيًّا قالَ إِنَّما أَنَا رَسُولُ رَبِّكِ لِأَهَبَ لَكِ غُلاماً زَكِيًّا».
«ياد كن در اين كتاب، مريم را هنگامي كه دوري گزيد از خانواده ي خود در مكاني شرقي و براي خود پوششي برگرفت. سپس ما روح خويش را نزد او فرستاديم تا بر وي به صورت بشري موزون، نمايان شد.
مريم گفت اگر تقوا داري، من از تو به خداي مهربان پناه مي برم. وي گفت همانا من فرستاده ي پروردگار تو هستم تا به تو پسري پاك عطا كنم».
ـ نخست اين نكته را بگوييم كه از اين آيات در مي يابيم كه گفتگو با فرشتگان، ويژه ي انبياء نيست، زيرا حضرت مريم پيغمبر نبود؛ كساني را كه از گفتگوي ائمه اطهار سلام الله عليهم اجمعين، با فرشتگان در شگفتند بايد به اين آيات رهنمون كرد.
ـ روح ظاهراً يكي از فرشتگان يا از بزرگان آنها يا مخلوقي است شبيه آنان؛ در روايات اختلاف هايي در اين موارد وجود دارد. اگر همان روح الامين باشد جبرئيل است؛ چه بسا اين موضوع نيز از آيات بهتر استظهار گردد.
باري، اين روح ـ عليه السلام ـ ، به صورت انسان بر مريم ظاهر شد. يعني وسيله ي تحقّق جنين عيسي عليه صلوات الله در رحم حضرت مريم، همين ملك بود كه به صورت انسان ظاهر شد.
و چنان در پيدايش عيسي تأثير دارد كه مي گويد: «لِاَهَبَ...» تا من عطا كنم به تو...
اين مقام فاعليّت فرشته، خود يك نوع خلق كردن است منتهي وساطت در آفرينش چنانكه خود حضرت عيسي ـ عليه السلام ـ نيز «خلق» مي فرمود؛ و اين مقام بسيار سترگي است.
باري، سرانجام كسي به عنوان «واهب عيسي ـ عليه السلام ـ» وجود دارد كه يك گونه فاعليّت و تأثير، در اين امر مي داشته است پس معلوم مي گردد كه بين فرشتگان؛ يا روح كه از سنخ آنهاست، چنين كارهايي نيز وجود دارد و اين يكي از مصاديق خوارق عادت است و فاعلش فرشتگانند.
پس معناي پذيرفتن اعجاز، نفيِ فاعلي غير از خدا نيست؛ بلكه ممكن است وسائطي در ميان وجود داشته باشد از جمله ملائكه.
ـ نكته ي ديگري كه مي توان از اين آيات دريافت اين است كه فرشتگان يا دست كم برخي فرشتگان هستند كه مي توانند به صورت بشر ظاهر شوند. نيز به طور ضمني مي توان دريافت كه تعبير «رسالت» در امور تكويني نيز بكار مي رود زيرا در آيه؛ روح مي گويد:
مريم / 19: «إِنَّما أَنَا رَسُولُ رَبِّكِ».
و وساطت در عمل نيز، يكنوع رسالت است.
به عبارت ديگر: رسالت يكبار ابلاغ پيام است و يكبار انجام كار.
در داستان لوط در سوره ي هود مي فرمود:
هود / 81: «إنّا رُسُلُ رَبِّكَ».
كه آنهم رسالت بود.
باري، مجموع اين آيات مربوط به فرشتگان، دلالت دارد بر اينكه در ميان ملائكه، برخي حاملان عرش هستند يا در اطراف آن مي باشند؛ برخي ديگر وحي را به پيامبران مي رسانند؛ بعضي، تدبير امور عالم به دست آنها انجام مي شود از جمله قبض روح مي كنند، اعمال را مي نويسند؛ به مؤمنين بشارت مي دهند و... اين ها همه مربوط به عالم دنيا بوده؛ از اين عالم به بعد چطور؟
بايد گفت: ملائكه در عالم برزخ هم هستند؛ زيرا وقتي كه ملائكه اي وجود دارد كه در حال احتضار بر مؤمنين بشارت مي دهند؛ مي دانيم كه احتضار هنگامي است كه چشم انسان به عالم برزخ باز مي شود.
در قيامت نيز فرشتگان وجود دارند؛ دسته اي از فرشتگان در بهشت جاي دارند كه به مؤمنان درود مي فرستند:
زمر / 73: «وَ قالَ لَهُمْ خَزَنَتُها سَلامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ».
«نگاهبانان بهشت به آنان مي گويند: درود بر شما، خوش آمديد». دسته اي ديگر به استقبال مؤمنان مي روند:
انبياء / 103: «وَ تَتَلَقَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ هذا يَوْمُكُمُ».
«و فرشتگان به پيشباز آنان مي روند (و به آنان مي گويند:) امروز، روز شماست». دسته اي نيز، مسؤولان دوزخ اند؛ و از چيزهاي عجيب كه پذيرش آن علامت ايمان شناخته شده است و ردّ آن نشانه ي نفاق؛ عدد مسؤولان و موكّلان دوزخ است كه 19 تن مي باشند:
مدّثر / 30: «عَلَيْها تِسْعَةَ عَشَرَ».
«بر آن (موكّل اند) 19 نفر».
گويا اين مطلب در كتب آسماني قبل از قرآن سترگ نيز بوده است و اهل كتاب آن را مي دانستند زيرا نزد پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ آمده و عدد آن را پرسيده بوده اند تا ببينند پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ مي دانسته است يا نه.
باري، اين فرشتگان به نام:
تحريم / 6: «مَلائِكَةٌ غِلاظٌ و شِدادٌ».
ناميده شده اند.
البته ممكن است كه اين 19 تن، فرماندهان دوزخ باشند و زير دست هر يك هزاران فرشته ي ديگر، وجود داشته باشند.
ضمناً از آيات مربوط دريافته مي شود كه فرشته اي نيز وجود دارد كه اختياردار كُلّ دوزخ و نامش مالك است.
زخرف / 77: «وَ نادَوْا يا مالِكُ لِيَقْضِ عَلَيْنا رَبُّكَ قالَ إِنَّكُمْ ماكِثُونَ».
«و بانگ برداشتند: اي مالك (بگو) پروردگارت كار ما را يكسره كند؛ گفت: شما ماندگاريد!».
امّا از مجموع اين آيات، چيزي در مورد نوع خلقت فرشتگان به دست نمي آيد. انسان و جنّ را مي فرمايد كه از چه خلق شده اند امّا فرشتگان را نمي گويد.
شايد بتوان استظهار كرد كه فرشتگان مادّه ي قبلي ندارند امّا جنّ و انس موجوداتي جسماني هستند كه از مادّه خلق شده اند.
بلكه شايد هم بتوان از آيه ي:
بني اسرائيل / 85: «قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي».
استظهار كرد كه روح، نه روح انساني بلكه داراي حقيقت ويژه اي است كه امر الهي است.
بر اين اساس شايد بتوان دريافت كه فرشتگان موجودهاي جسماني نيستند و منطبق اند بر آنچه كه در فلسفه «مجرّد» مي ناميم. و ممكن است مجرّد برزخي يا مجرّد تامّ عقلاني باشند؛ و يا چه بسا به حسب مراتب، فرق كنند: برخي، فرشتگان برزخي؛ مجرّد برزخي باشند يعني شكل و قيافه داشته باشند و خواص ماده را نيز، آن طور كه در روايات آمده است كه نكير و منكر، به صورت هاي مختلف به ديده ي مرده، ظاهر مي شوند؛ و برخي نيز ممكن است مجرّد تام باشند.
به هر حال، شاهد قطعي از آيات نداريم.
اگر اين شواهد ظنّي را بتوان جمع بندي كرد؛ مي توان گفت تعبير:
فاطر / 1: «أُولِي أَجْنِحَةٍ».
نيز در مورد فرشتگان، تعبير كنايي است همانگونه كه وقتي مي فرمايد:
فجر / 22: «وَ جاءَ رَبُّكَ».
«خدايت آمد»؛ تعبير آمدن در مورد خدا را با قرينه درمي يابيم كه تعبير مجازي است؛ همان طور هم «صاحبان بالها» را در مورد فرشتگان مي توانيم بگوييم يعني مراتب نزول و عروج. چون نزول از عالم بالا انجام مي گيرد و يا عروج به سوي عالم بالا؛ پس وسيله ي آن هم بايد مناسب باشد؛ نه اينكه براستي بال جسماني مراد باشد. اگر نزول و عروج، معنوي است (كه استظهار آن بعيد نيست)؛ مي توان گفت كه اين بالها نيز وسيله ي نزول و عروج يعني نشانه ي يارايي فرشتگان است بر نزول و عروج. آنگاه؛ مي توان دريافت كه در داشتن اين يارايي و قدرت؛ فرشتگان با هم فرق دارند: برخي ضعيف ترند، دو بال دارند و آنها كه قويترند سه بال و چهار بال و:
فاطر / 1: « ... يَزِيدُ فِي الْخَلْقِ ما يَشاءُ ...
... او هر چه بخواهد درآفرينش مي افزايد...».