بهداشت : حفظ سلامت جسمانى و روانى
اين واژه، مصدر مركب مرخّم و از دو كلمه فارسى «به» و «داشت» ساخته شده است.[1] بهداشت به نگاهداشتن تندرستى و حفظ صحت، معنا شده است.[2] به وسايل و ابزارهاى نگاهدارى سلامت نيز بهداشت گفته مىشود.[3]در اصطلاح علمى به مجموعه قابليتهاى فيزيكى، احساسى، روانى و اجتماعى كه انسان را با محيط زندگى خود هماهنگ مىسازد بهداشت
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 6، صفحه 351
گفته مىشود كه با مفهوم سلامت پيوند نزديك معنايى دارد[4]، از اين رو بهداشت دردامنهاى بسيار گسترده، همه قلمروهاى زندگى انسان را پوشش داده، به دو شاخه اصلى «زيست محيطى» و «انسانى» تقسيم مىشود كه در بخش نخست، بهداشت هوا و جوّ، آبها، گياهان، جانوران و به طور كلىبهداشت محيط طبيعى زندگى بشر را شامل مىشود و در بخش دوم، بهداشت محيط انسانى زندگى بشر در دو بخش فردى و اجتماعى و از سوى ديگر جسمى و روانى از قبيل نظافت بدن، پوشاك و مسكن، تغذيه، خانواده، محيط شهرى، صنعت و فنآورى و بهداشت صوتى و تصويرى و ... را دربرمىگيرد.[5]
به اين اصطلاح در قرآن تصريح نشده است؛ اما از واژگانى چون «طيّب»، «طهور» و مشتقات آن دو و نيز «شفاء» و در نقطه مقابل، «رجس»، «نجس»، «خبيث» و ديگر كليد واژههاى مقاله پليدى در كنار كليد واژههاى مربوط به مقالات «آرامش» و «اضطراب» كه به مبحث بهداشت روانى مربوط مىشوند و نيز عموم آيات طبيعت در ارتباط با بهداشت محيط زيست، مىتوان ديدگاه قرآن را در اين باره جست و جو كرد. طيب به معناى هر چيز خوشايند و پاك از آلودگى[6]، خبيث به معناى هر چيز مادى و غير مادى كه پست و ناپسند شمرده شود[7]، رجس و نجس به معناى هرچيز آلوده و كثيف به لحاظ طبيعى، عقلى يا دينى[8]، طهور مصدر ديگر طهارت كه گاه در نقش صفت مشبهه مىآيد، به معناى پاكيزگى جسمى و روحى[9] و شفاء به معناى رفع بيمارى و بازيافتن سلامت است.
در نگاهى كلى به آيات قرآن، بهداشت و پاكيزگى ارزشى دينى شمرده شده و نقطه مقابل آن خبيث و ناپسند ناميده شده است: «قُل لا يَستَوِى الخَبيثُ والطَّيِّب ...»(مائده/5،100 و نيز اعراف/7،157)، از اين رو خداوند پاكيزگان را دوست دارد: «واللّهُيُحِبُّ المُطَّهِّرين»(توبه/9،108) و در مواردى به آن سفارش كرده است:«و طَهِّر بَيتِىَ لِلطّائِفين...»(حجّ/22،26) و در نقطه مقابل از انجام هر كار زيانبارى نهى كرده است: «... و لا تُلقوا بِاَيديكُم اِلَى التَّهلُكَة ...».(بقره/2،195)[10] تكاليف الهى و مسئوليتهاى افراد، مشروط به عدم زيان جسمى و روحى گشته: «لاتُكَلَّفُ نَفسٌ اِلاّ وُسعَها لاتُضارَّ ولِدَةٌ بِوَلَدِها ولا مَولودٌ لَهُ بِوَلَدِه»(بقره/2،233)[11] كه با عنوان
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 6، صفحه 352
قاعده «لاضرر و لا ضرار» در فقه مورد بحث قرار مىگيرد.[12] مفهوم محسوس طهارت، در قرآن عموميت يافته، شامل معنويات و معقولات شده و تعابيرى چون قدس و سبحان به اين بخش ارتباط دارند.
شريعت اسلام هر دو بخش طهارت را مد نظر قرار داده و در شرع قانونمند ساخته و به احكامى در ارتباط با اجتناب از نجاسات و ناپاكيها و بيان راههاى پاكى مانند غسل و وضو اشاره كرده و در رأس همه طهارتها مفهوم توحيد و طهارتهاى اخلاقى قرار دارد.[13] قرار گرفتن طهارت در كنارتوبه: «اِنَّ اللّهَ يُحِبُّالتَّوّبينَ و يُحِبُّ المُتَطَهِّرين»(بقره/2،222) وحدت سياقى ايجاد كرده است؛ زيرا توبه به معناى رجوع به سوى خداوند و طهارت به معناى جدا شدن از ناپاكى و بازيابى پاكى است و روشن است كه اين دو معنا در خصوص اوامر و نواهى الهى كاملا مطابق است، بنابراين تعبير مطلق آيه نشان مىدهد كه خداوند تمام انواع پاكيزگى رادوستدارد، پس استغفار و پاكى اعتقادات و شست و شوى جسمى و بدنى و اعمال صالح و علوم حق همگى در بهداشت زندگى انسان نقش ايفا مىكنند.[14]
نكته قابل توجه آنكه تفكيك كامل بهداشت جسمى و روحى از يكديگر بر اثر نگاه يكپارچه قرآن به انسان و غلبه رويكرد هدايتى بر آن چندان آسان نيست، با اين حال امكانبازشناسى دو جنبه مذكور در آيات مربوط منتفىنيست.
بهداشت جسمانى :
در آيات متعددى به موضوعاتى مربوط به پاكيزگى و حفظ بهداشت جسمانى پرداخته شده است كه در دو دسته نظافت بدن و بهداشت خوراك قابل تنظيم است.آب در آيات قرآن، نعمتى الهى براى پاكيزگى انسان شمرده شده است: «و اَنزَلنا مِنَ السَّماءِ ماءً طهوراً».(فرقان/25،48 و نيز انفال/8، 11) ساختار صيغه مبالغه در واژه طهور، تأكيدى بر اين كاركرد آب شمرده شده است[15]، گرچه برخى آن را صفت مشبهه به معناى پاك يا اسم ابزار به معناى وسيله پاكى دانستهاند.[16] كاركرد بهداشتى آب در تفاسير علمى نيز مورد توجه قرار گرفته و آيات مربوط با كمك قوانين علمى تبيين و تفسير شدهاند[17]، چنان كه اشاره به نقش آب در زنده كردن طبيعت و سيراب كردن انسانها و حيوانات در آيه بعدى: «لِنُحيِىَ بِهِ بَلدَةً مَيتـًا و...»(فرقان/25،49) به خاصيت گندزدايى و پاكيزگى آب ارتباط داده شده است.[18] در برخى آيات نيز به
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 6، صفحه 353
شست و شوى لباس و پوشاك فرمان داده شده است:«و ثيابَكَ فَطَهِّر».(مدثّر/74،4) در برخى روايات منظور از تطهير لباس، كوتاه گرفتن آن براى پرهيز از آلودگى دانستهشده است.[19]
نقش آب در آيينهاى عبادى اسلام به نوعى ديگر نشان از توجه به بهداشت دارد؛ در سوره مائده به مسلمانان فرمان داده شده است كه پيش از هر نماز به شست و شوى دست و صورت خود و مسح سر و پا بپردازند: «يـاَيُّهَا الَّذينَ ءامَنُوا اِذا قُمتُم اِلَى الصَّلوةِ فَاغسِلوا وُجوهَكُم واَيدِيَكُم اِلَى المَرافِقِ وامسَحوا بِرُءوسِكُم واَرجُلَكُم اِلَى الكَعبَين»(مائده/5،6) و در صورت جنابت، بدن خود را به طور كامل شست و شو دهند: «و اِن كُنتُم جُنُبـًا فَاطَّهَّروا»(مائده/5،6) و در صورت نبود آب، تيمم با خاك پاك جايگزين وضو و غسل مىشود: «فَتَيَمَّموا صَعيدًا طَيِّبـًا...».گرچه وضو و غسل دو واجب تعبدى به شمار رفته، اهداف تشريع آنها به طور كامل براى ما روشن نيست؛ اما احتمال توجه به پاكيزگى جسمانى در تشريع اين گونه احكام منتفى نيست، چنان كه برخى آيه «فيهِ رِجالٌ يُحِبّونَ اَن يَتَطَهَّروا واللّهُ يُحِبُّ المُطَّهِّرين»(توبه/9،108) را در ستايش گروهى دانستهاند كه پس از قضاى حاجت به شست و شوى خود با آب اهتمام مىورزيدند.[20]نظير اين شأن نزول، ذيل آيه «اِنَّ اللّهَ يُحِبُّ التَّوّبينَ و يُحِبُّ المُتَطَهِّرين»(بقره/2،222) نيز بيان شدهاست[21]؛ همچنين نزديكى جنسى با زنان حايض تنها پس از پاكى آنها روا دانسته شده:«ولاتَقرَبوهُنَّ حَتّى يَطهُرن»(بقره/2،222) كه برخى منظور از آن را افزون بر پايان يافتن دوره ماهانه، شست و شو و غسل دانستهاند.[22] مفسران به زيانهاى بهداشتى آميزش در اين دوره نيز توجه كرده و به بحث در اين باره پرداختهاند.[23] در برخى روايات تاريخى نيز آيه 11 انفال/8 درباره نزول باران در جنگ بدر جهت شست و شوى ياران پيامبر براى رفع آلودگى جنابت دانسته شده است:[24]«اِذ يُغَشّيكُمُ النُّعاسَ اَمَنَةً مِنهُ ويُنَزِّلُ عَلَيكُم مِنَ السَّماءِ ماءً لِيُطَهِّرَكُم بِهِ ويُذهِبَ عَنكُم رِجزَالشَّيطـن...».تأكيد خداوند بر نزول آب از آسمان در آياتى كه از نقش تطهيرى آب ياد شده، موجب طرح اين پرسش شده كه آيا آبهاى ديگر نيز اين نقش را دارند[25] و در همين راستا پرهيز برخى صحابه از وضو با آب دريا گزارش شده است.[26] در نقطه مقابل، در برخى روايات نبوى به «طهور» بودن آب دريا تصريح
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 6، صفحه 354
شده است.[27] اختصاص اين ويژگى به آب يا قابليت تعميم آن بر ديگر مايعات نيز مورد توجه فقيهان قرار گرفته است[28]؛ همچنين آلوده شدن آب و از دست رفتن ويژگى تطهيرى آن نيز از مباحث مورد توجه فقيهان است.[29]
نقش درمانى برخى آبها نيز در شمارى از آيات قرآن مورد توجه قرار گرفته است. در روايتى از اميرمؤمنان، على(عليه السلام) ذيل آيه «و يُنَزِّلُ عَلَيكُم مِنَالسَّماءِ ماءً لِيُطَهِّرَكُم...»(انفال/8،11) نقل شده: نوشيدن آب آسمان بدن را پاك و مرضها را دفع مىكند.[30] در ماجراى ابتلاى حضرت ايوب(عليه السلام)نيز از شفاى وى با شست و شو و نوشيدن از آبى كه خداوند برايش فراهم آورده ياد شده است: «اُركُض بِرِجلِكَ هـذا مُغتَسَلٌ بارِدٌ و شَراب».(ص/38،42) در ذيل آيه97آل عمران/3: «فيهِ ءايـتٌ بَيِّنـتٌ مَقامُ اِبرهيم...»آب زمزم از مصاديق «آيات بينات» دانسته شده[31] و در برخى روايات به تأثير درمانى و شفابخشى آب اين چاه اشاره شده است.[32]
توجه به بهداشت در آيينهاى عبادى اسلام به كاركرد تطهيرى آب اختصاص ندارد. در اعمال حج نيز از كوتاه كردن مو و ناخن با تعبيرِ «ثُمَّ ليَقضوا تَفَثَهُم...»(حجّ/22،29) ياد شده كه به معناى زدودن چرك و كثافت دانسته شده است.[33] در ماجراى قابيل و هابيل نيز از دفن مردگان ياد شدهاست (مائده/5،31) كه حكمت آن در برخى روايات، پنهان كردن آلودگى و فساد جسد و پرهيز از آزار مردمان دانسته شده است.[34]
در بخش تغذيه نيز افزون بر تأكيد كلى قرآن بر استفاده از خوراكهاى پاك و پرهيز از ناپاكيها: «يُحِلُّلَهُمُ الطَّيِّبـتِ و يُحَرِّمُ عَلَيهِمُ الخَبئِث...»(اعراف/7،157) از مواردى نيز به طور خاص ياد شده است. خداوند شير چارپايان را در ميان چرك و خون به طور خالص و پاك و تميز خارج كرده و آن را گوارا و مناسب براى هضم بدن قرار داده است: «نُسقيكُم مِمّا فى بُطونِهِ مِن بَينِ فَرث ودَم لَبَنـًا خالِصـًا سائِغـًا لِلشّـرِبين».(نحل/16،66) عسل برون آمده از زنبورها را نيز شفاى مردمان قرار داده است: «يَخرُجُ مِن بُطونِها شَرابٌ مُختَلِفٌ اَلونُهُ فيهِ شِفاءٌ لِلنّاس ...».(نحل/16،69) فرآوردههاى گياهى نيز غذايى نيك شمرده شدهاند: «و مِن ثَمَرتِ النَّخيلِ والاَعنـبِ تَتَّخِذونَ مِنهُ سَكَرًا و رِزقـًا حَسَنـًا...».(نحل/16،67) يادكرد از ميوههاى
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 6، صفحه 355
گوناگون در قرآن با هدف امتنان يا سوگند كه در هر دو صورت از اهميت آنها در زندگى انسان خبر مىدهد بىارتباط با فوايد بهداشتى هر كدام نيست. از سوى ديگر برخى خوردنيها و آشاميدنيها مانند مردار و شراب، پليد و ناپسند شمرده شده و به اين سبب حرام شمرده شدهاند:«اِنَّمَا الخَمرُ ... رِجسٌ مِن عَمَلِ الشَّيطـنِ فَاجتَنِبوه»(مائده/5،90)؛ «... مَيتَةً اَو دَمـًا مَسفوحـًا اَو لَحمَ خِنزير فَاِنَّهُ رِجسٌ...».(انعام/6،145) در آيهاى ديگر پس از شمارش غذاهاى حرام در پاسخ به اين پرسش كه چه چيزهايى حلال است، همه خوراكهاى پاك، حلال شمرده شدهاند كه نشان دهنده ناپاك بودن غذاهاى حرام است: «يَسـَلونَكَ ماذا اُحِلَّ لَهُم قُل اُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبـت...».(مائده/5،4) در روايات تفسيرى، حكمت تحريم برخى خوراكيها زيانهاى جسمانى آنها دانسته شده است.[35] در ذيل آيه اسراف: «كُلوا واشرَبوا ولا تُسرِفوا اِنَّهُ لايُحِبُّ المُسرِفين»(اعراف/7،31) نيز روايت شده كه منظور از اسراف، مصرف هر چيزى است كه به بدن آسيب و زيان رساند[36] و نيز مفسران در ذيل آيه به زيانهاى پرخورى اشاره كرده و درباره حكم شرعى آن كه كراهت يا حرمت است بحث كردهاند.[37] در آيه ديگرى در وصف حال بهشتيان، تنها دو وعده غذايى براى آنها ياد شده است: «... و لَهُم رِزقُهُم فِيها بُكرَةً و عَشيـّا»(مريم/19،62) و در برخى روايات به اين سنت غذايى، سفارش و خوردن وعده سوم در بين دو وعده مذكور زيانبار وصف شده است.[38]
تأكيد بر اينكه شيردهى كامل به فرزندان، دو سال است:«والولِدتُ يُرضِعنَ اَولـدَهُنَّ حَولَينِ كامِلَين ...»(بقره/2،233) به جنبهاى ديگر از دستورهاى بهداشتى قرآن اشاره دارد كه در روايات تفسيرى تبيين شده است.[39] در برخى روايات، سفارشهاى بهداشتى فراوان ديگرى در بخشهاى گوناگون زندگى فردى و اجتماعى ياد شده است.[40]
بهداشت روانى و اجتماعى:
نقش دين در دستيابى به سلامت روحى در مكاتب روانشناسى معاصر، غير قابل انكار شمرده مىشود.[41] ويليام جيمز، كارل يونگ، هنرى لينك و بسيارى ديگر از روانشناسان معاصر درباره تأثير ايمان در دستيابى به آرامش روانى، اعتماد نفس و قدرت روحى بحث كردهاند.[42]خداوند، آدمى را تكريم: «و لَقَد كَرَّمنا
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 6، صفحه 356
بَنى ءادَمَ»(اسراء/17،70) و بر اختيار و اراده آزاد وى تأكيد كرده:«لااِكراهَ فِى الدِّينِ قَد تَبَيَّنَ الرُّشدُ مِنَ الغَىِّ...»(بقره/2،256)، حسّ مسئوليت پذيرى را در او تقويت مىكند: «مَن عَمِلَ صــلِحـًا فَلِنَفسِهِ ومَن اَساءَ فَعَلَيها...»(فصّلت/41،46) و زندگى او را هدفمند مىسازد: «رَبَّنا ما خَلَقتَ هـذا بـطِلاً سُبحـنَكَ فَقِنا عَذابَ النّار».(آل عمران/3،191) چنين انسانى همواره اميد به زندگى را در خود يافته، احساس نوميدى به خود راه نمىدهد: «لا يايـَسُ مِن رَوحِ اللّهِ اِلاَّ القَومُ الكـفِرون»(يوسف/12،87) و فراز و فرودهاى زندگى، تعادل شخصيتى او را بر هم نمىزند: «لِكَيلا تَأسَوا عَلى ما فاتَكُم ولا تَفرَحوا بِما ءاتـكُم...»(حديد/57،23) و تعادل رفتارى خود را در هر حال حفظ مىكند: «والَّذينَ اِذا اَنفَقوا لَم يُسرِفوا و لَم يَقتُروا و كانَ بَينَ ذلِكَ قَوامـا».(فرقان/25،67)[43]
ايمان به خدا در قرآن، عامل آرامش و احساس امنيت شمرده شده: «اَلَّذينَ ءامَنوا ولَم يَلبِسوا ايمـنَهُم بِظُـلم اُولئِكَ لَهُمُ الاَمن»(انعام/6،82) و هدايت الهى به سوى راههاى سلامت دانسته شده است: «يَهدى بِهِ اللّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضونَهُ سُبُلَ السَّلـم».(مائده/5،16) خداوند مؤمنان را يارى رسانده، آرامشى از سوى خويش بر دلهايشان فرومىفرستد:«هُوَالَّذى اَنزَلَ السَّكينَةَ فى قُلُوبِ المُؤمِنينَ لِيَزدادوا ايمـنـًا...»(فتح/48،4) و در موقعيتهاى دشوار، دلهاى مؤمنان را استوار ساخته، به آنان روحيه و معنويت مىبخشد (نك:آلعمران، /3، 123 ـ 126؛ انفال /8، 10 ـ 11) و اين تنها ياد خداست كه روان آدمى را معتدل ساخته، به شخصيت وى ثبات مىبخشد[44]: «اَلَّذينَءامَنوا و تَطمَئِنُّ قُلوبُهُم بِذِكرِ اللّهِ اَلا بِذِكرِ اللّهِ تَطمَئِنُّ القُلوب».(رعد/13،28) در نقطه مقابل، رويگردانى از خداوند، زندگى را بر انسان سخت و دشوار مىسازد: «و مَن اَعرَضَ عَن ذِكرى فَاِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنكـًا»(طه/20،124)، افزون بر اين، نگاه كلى به مقوله سلامت روانى، سفارش به مجموعهاى وسيع از اصول اخلاقى مانند صبر، توكل، تقوا، توبه، مهرورزى و برخى تشريعات چون نماز و حج و نيز توجه به برخى عوامل طبيعى مانند آرامش شب و كانون خانواده در قرآن به چشم مىخورد كه نقش آنها در دستيابى به سلامت روانى قابل مطالعه است. (<=آرامش)
در آياتى ديگر از برخى عوامل ياد شده كه بهداشت روانى انسان را به خطر مىاندازند؛ شراب و قمار، بين مردم دشمنى و كينه پديد آورده، آنها را از ياد خدا دور مىسازند:«اِنَّما يُريدُ الشَّيطـنُ اَن يوقِعَ بَينَكُمُ العَدوةَ والبَغضاءَ فِى الخَمرِ و المَيسِرِ و يَصُدَّكُم عَن ذِكرِ اللّهِ وعَنِ الصَّلوة...»(مائده/5،91)؛ همچنين نهى از صفات ناپسند
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 6، صفحه 357
اخلاقى مانند دروغ، غيبت، تهمت، تجسس، سخنچينى و تفاخر در راستاى دستيابى به سلامت روانى قابل مطالعه است. سفارش به اجراى عدالت (حديد/57،25)، نيكوكارى و روابط خويشاوندى (نحل/16،90)، امر به معروف ونهى ازمنكر (آل عمران/3،104)، تعاون و هميارى اجتماعى (مائده/5،2) و نهى از خيانت (نساء/4،58)، قتل و جنايت(مائده/5،32)، آزار و اذيت (احزاب/33،58) و شمردن جنگ از مصاديق فساد (مائده/5،64) به تقويت سلامت اجتماعى مىانجامد.[45]
بهداشت خانواده:
تنوع روابط بين افراد خانواده به هر دو بخش بهداشت جسمى و روانى امتداد مىيابد؛ اما اهميت ويژه آن در دنياى امروز موجب شده تا مستقلا مورد بحث قرار گيرد. قرآن با نهى از گونههاى مختلف روابط نامشروع مانند زنا:«ولا تَقرَبُوا الزِّنى اِنَّهُ كانَ فـحِشَةً و ساءَ سَبيلا»(اسراء/17،32) و همجنس بازى: «اَتَأتونَ الذُّكرانَ مِنَ العــلَمين»(شعراء/26،165) از ابتلا به بيماريهاى مقاربتى و بحرانهاى روانى پيشگيرى كرده است. نهى از نگاه ناپاك:«قُل لِلمُؤمِنينَ يَغُضّوا مِن اَبصـرِهِم ويَحفَظوا فُروجَهُم ذلِكَ اَزكى لَهُم...»(نور/24،30) و سفارش به ايجاد فضايى اخلاقى در روابط زن و مرد (نور/24،31) در همين راستا قابل شناخت است؛ همچنين در انتخاب همسر به گزينش همسران باايمان و پاك سفارش كرده: «ولاََمَةٌ مُؤمِنَةٌ خَيرٌ مِن مُشرِكَة ... و لَعَبدٌ مُؤمِنٌ خَيرٌ مِن مُشرِك...»(بقره/2،221 و نيز نك: مائده/5،5) كه در سلامت خانواده مؤثر است.برقرارى عدالت در روابط حقوقى بين زن و شوهر نيز مورد تصريح آيات قرآن قرار گرفته (نساء/4، 3 ـ 4 قس: 125) و در مواقع بروز اختلاف به تلاش جهت آشتى و بازيابى مهر زناشويى سفارش شده است. (نساء/4،128) در ارتباط با فرزندان نيز به پنهان ساختن روابط زناشويى از مقابل ديد آنان دستور داده شده است: «واِذا بَلَغَ الاَطفـلُ مِنكُمُ الحُلُمَ فَليَستَـذِنوا...»(نور/24،59)؛ همچنين سفارش فراوان به لزوم احترام به پدر و مادر و احسان به آنها: «و بالوالدين احسانا»و اطاعت و شكرگزارى از آنها: «اَنِ اشكُر لى ولِولِدَيكَ * و اِن جـهَداكَ عَلى...»(لقمان/31،14ـ15) حريم خانواده را از درگيرى و تشنجهاى روانى مصون نگه مىدارد.
بهداشت محيط زيست:
قرآن از دو زاويه به مسئله بهداشت زيستمحيطى توجه كرده است: پارهاى آيات با ترسيم جهانبينى قرآنى، گونهاى خاص از روابط را ميان انسان و طبيعت تنظيم مىكنند و دستهاى ديگر از آيات با بيان مجموعهاى از گزارههاى اخلاقى، رفتارهاى زيستمحيطى بشر را به كنترل درمىآورند.قرآن، ملكيت جهان را از آنِ خداوند دانسته:
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 6، صفحه 358
«لِلَّهِ ما فِىالسَّمـوتِ و ما فِى الاَرض»و بشر را جانشين او در زمين معرفى كرده: «هُوَ الَّذى جَعَلَكُم خَلـئِفَ فِى الاَرض ...»(فاطر/35،39) و اختيار تصرف و بهرهبردارى از آن را به او سپرده: «اَلَمتَرَوا اَنَّ اللّهَ سَخَّرَ لَكُم ما فِى السَّمـوتِ وما فِى الاَرضِ واَسبَغَ عَلَيكُم نِعَمَه...»(لقمان/31،20) و او را آبادگر زمين مىشناساند: «هُوَ اَنشَاَكُم مِنَ الاَرضِ واستَعمَرَكُم فيها...»(هود/11،61) و همه اين اختيارات را امانتى الهى مىشمرد: «اِنّاعَرَضنَا الاَمانَة ... و حَمَلَهَا الاِنسـن ...».(احزاب/33،72) از سوى ديگر خداوند آفرينش جهان را حكيمانه و هدفمند وصف كرده: «و ما خَلَقنَا السَّمـوتِ والاَرضَ و ما بَينَهُما اِلاّ بِالحَقِّ ...»(حجر/15،85) و هر پديده را در جهان به اندازه و شايسته شمرده: «... و خَلَقَ كُلَّ شَىء فَقَدَّرَهُ تَقديرا»(فرقان/25،2)، هر عبث و خللى را از آن نفى مىكند:«وماخَلَقنَا السَّماءَ والاَرضَ وما بَينَهُما بـطِلاً».(ص/38،27) همه پديدههاى اين جهان، مدلول و معنايى نشانه شناختى داشته، گياهان و باد و خاك و آب و... پديدههايى مفيد براى حيات معرفى مىشوند: «اِنَّفى خَلقِ السَّمـوتِ والاَرضِ واختِلـفِ الَّيلِ والنَّهارِ والفُلكِ الَّتى تَجرى فِى البَحرِ بِما يَنفَعُ النّاسَ و ما اَنزَلَ اللّهُ مِنَ السَّماءِ مِن ماء فَاَحيا بِهِ الاَرضَ بَعدَ مَوتِهاوبَثَّ فيها مِن كُلِّ دابَّة و تَصريفِ الرِّيـح ... لاَيـت لِقَوم يَعقِلون».(بقره/2،164) حيوانات نيز امتهايى همانند آدميان شمرده شده: «و ما مِن دابَّة فِىالاَرضِ ولا طئِر يَطيرُ بِجَناحَيهِ اِلاّ اُمَمٌ اَمثالُكُم»(انعام/6،38) و حتى نوح(عليه السلام)نيز در كنار نجات مؤمنان، موظف به حفظ نسل گونههاى مختلف حيوانات مىشود:«قُلنَا احمِل فيها مِن كُلّ زَوجَينِ اثنَين».(هود/11،40) خداوند، زمين را براى زندگى انسان مهيا ساخته: «ولَكُم فِى الاَرضِ مُستَقَرٌّ ومَتـعٌ اِلى حين»(بقره/2،36) و همه نيازمنديهايش را از خوراك و پوشاك و آب و ... براى او در زمين نهاده است: «والاَرضَ مَدَدنـها واَلقَينا فيها رَوسِىَ واَنبَتنا فيها مِن كُلِّ شَىء مَوزون * و جَعَلنا لَكُم فيها مَعـيِش».(حجر/15، 19 ـ 20) اين جهانبينى به انسان اجازه هرگونه تصرف و ايجاد خلل در نظام آفرينش را نداده، به جاى تغيير روند آن ـ كه زندگى خود او را نيز به خطر مىاندازد ـ به همراهى با آن و آبادانى و حفظ و بقاى آن براى بهرهبردارى بيشتر دعوت مىكند.[46]
قرآن در ادامه اين نگاه جهانشمول، چارهجويى اخلاقى را براى زندگى دنيوى انسان ترسيم مىكند. او بايد شكرگزار نعمتهاى خدا باشد و دست به اسراف و تبذير نزده، به نابودى و خرابى زمين اقدام نورزد، با اين حال گاه انسان در برابر اين نعمتها از در ناسپاسى درآمده، به تخريب محيط زيست خود و نابود ساختن جانداران
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 6، صفحه 359
مىپردازد: «سَعىفِىالاَرضِ لِيُفسِدَ فيها و يُهلِكَ الحَرثَ والنَّسلَ واللّهُ لايُحِبُّ الفَساد».(بقره/2،205)[47] اين آيه بر اين نكته دلالت داردكه يكى از مصاديق مفهوم قرآنى فساد كه در آيات فراوانى به عنوان مفهوم جامع ارزشهاى منفى از آن ياد شده، تخريب محيط زيست است[48]: «ظَهَرَ الفَسادُ فِىالبَرِّ والبَحرِ بِما كَسَبَت اَيدِى النّاس ...».(روم/30،41)[49] از سوى ديگر اين شيطان است كه به دخل و تصرف در آفرينش و برهم زدن نظام طبيعى آن دعوت مىكند: «ولاَُضِلَّنَّهُم و لاَُمَنِّيَنَّهُم ولاََمُرَنَّهُم فَلَيُبَتِّكُنَّ ءاذانَ الاَنعـمِ ولاََمُرَنَّهُم فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلقَ اللّهِ و مَن يَتَّخِذِ الشَّيطـنَ ولِيـًّا مِن دونِ اللّهِ فَقَد خَسِرَ خُسرانـًا مُبينـا».(نساء/4،119) مفسران يكى از مصاديق تغيير آفرينش الهى را اَخْته كردن حيوانات دانسته[50]، آن را قابل تعميم بر هرگونه تغيير در آفرينش طبيعى حيوانات و انسانها و هرگونه شكنجه و آزار جانوران شمردهاند[51]؛ همچنين نهى از كشتن هر جاندارى در منطقه حرم مكه و نيز در دوره حج در كنار مقاصد تعبدى مىتواند ناظر به آموزش بشر براى همزيستى با حيات پيرامون خود در قالب ايجاد نوعى منطقه حفاظت شده باشد.[52]
در كنار اين دو دسته آيات، قرآن در موارد بسيارى از تنوع زيستى جهان از وجود گياهان گوناگون (رعد/13، 3 ـ 4) و كوههاى رنگارنگ (فاطر/35،27 ـ 28)، آبهاى شور و شيرين (فاطر/35،12) و آبهاى زيرزمينى (مؤمنون/23،18)، درختان و جنگلها (نمل/27،60)، باد و باران (اعراف/7،57)، چرخه زندگى و مرگ (انعام/6،95) و ... در مقام امتنان بر بندگان خبر داده كه نشان از اهميت و لزوم حفظ آن دارد.[53] توجه به نگهدارى محيط زيست در روايات نيز در قالب سفارش به آبادانى زمينهاى لميزرع[54] و پرهيز از بريدن بىدليل درختان و كشتن بىدليل حيوانات[55] و توجه به عمومى بودن منابع آب و مراتع و جنگلها[56] و ... به چشم مىخورد.
منابع
آرامش بيكران؛ احكامالقرآن، ابن العربى؛ احكامالقرآن، جصاص؛ اسلام و بهداشت روانى؛ بحارالانوار؛ البحرالمحيط فى التفسير؛ البرهان فى تفسير القرآن؛ البيئة مشاكلها و قضاياها روية اسلاميه؛ التبيان فىدائرة المعارف قرآن كريم، جلد 6، صفحه 360
تفسير القرآن؛ تفسير الصافى؛ تفسير عبدالرزاق؛ تفسير القرآن العظيم، ابن كثير؛ التفسير المنسوب الى الامام العسكرى(عليه السلام)؛ تفسير نورالثقلين؛ التنقيح فى شرح العروةالوثقى؛ التوقيف على مهمات التعاريف؛ جامعالبيان عن تأويل آى القرآن؛ الجامع لاحكام القرآن، قرطبى؛ الدرالمنثور فىالتفسير بالمأثور؛ دين و روان (مذهب از ديده روانشناسى)؛ السنن الكبرى؛ فرهنگ فارسى؛ فقهالقرآن؛ قرآن و روانشناسى؛ قضايا البيئة من منظور اسلامى؛ القواعد الفقهيه؛ الكافى؛ كتاب الخصال؛ الكشاف؛ كنزالعرفان فى فقه القرآن؛ لسانالعرب؛ لغت نامه؛ مبانى حفاظت محيط زيست در اسلام؛ المبسوط فى فقه الاماميه؛ مجمعالبحرين فى تفسير القرآن؛ مسند احمد بن حنبل؛ مطهرات در اسلام؛ معانى القرآن، نحاس؛ مفردات الفاظ القرآن؛ من علوم الارض القرآنيه؛ الميزانفى تفسير القرآن؛ النظام البيئى فى الاسلام؛ وسائلالشيعه.
Britannica.
بخش معارف و مفاهيم
[1]. لغت نامه، ج 3، ص 4438، «بهداشت».
[2]. فرهنگ فارسى، ج 1، ص 611، «بهداشت».
[3]. لغت نامه، ج 3، ص 4438.
[4]. Britannica : Health.
[5]. قضايا البيئة من منظور اسلامى، 12 ـ 19.
[6]. مفردات، ص 527، «طيب».
[7]. مفردات، ص 272، «خبث».
[8]. مفردات، ص 342 ، 791؛ لسان العرب، ج 5، ص 147؛ ج 14، ص 53 ـ 54.
[9]. مفردات، ص 526.
[10]. المبسوط، ج 6، ص 285؛ التبيان، ج 2، ص 151.
[11]. مجمعالبيان، ج 2، ص 587؛ الميزان، ج 2، ص 241.
[12]. القواعد الفقهيه، ج 1، ص 211.
[13]. الميزان، ج 2، ص 209 ـ 210.
[14]. الميزان، ج 2، ص 211 ـ 212.
[15]. احكام القرآن، جصاص، ج 3، ص 492؛ احكام القرآن، ابنعربى، ج 3، ص 1416؛ البحر المحيط، ج 8، ص115.
[16]. الكشاف، ج 3، ص 284؛ تفسير قرطبى، ج 13، ص 29.
[17]. من علوم الارض القرآنيه، ص 93.
[18]. مطهرات در اسلام، ص 22 ـ 25.
[19]. نورالثقلين، ج 5، ص 454.
[20]. جامع البيان، مج 7، ج 11، ص 40 ـ 43؛ الدرالمنثور، ج 4، ص 289 ـ 291.
[21]. البرهان، ج 2، ص 849.
[22]. مجمع البيان، ج 2، ص 563؛ تفسير قرطبى، ج 3، ص 59.
[23]. الميزان، ج 2، ص 207.
[24]. مجمع البيان، ج 4، ص 808؛ تفسير ابن كثير، ج 2، ص 304؛ كنزالعرفان، ج 1، ص 41.
[25]. التنقيح، ج 1، ص 23.
[26]. تفسير قرطبى، ج 13، ص 36.
[27]. همان.
[28]. التفسير الكبير، ج 13، ص 36؛ ج 24، ص 90؛ تفسير قرطبى، ج13، ص 35؛ فقه القرآن، ج 1، ص 62.
[29]. تفسير قرطبى، ج 13، ص 30؛ وسائلالشيعه، ج 1، ص 137 ـ 141.
[30]. الخصال، ص 636؛ تفسير قرطبى، ج 1، ص 287؛ بحارالانوار، ج 63، ص 453.
[31]. مجمع البيان، ج 2، ص 798؛ تفسير قرطبى، ج 1، ص 287.
[32]. بحارالانوار، ج 57، ص 45؛ ج 59، ص 286.
[33]. مفردات، ص 165، «تفث».
[34]. وسائل الشيعه، ج 3، ص 141.
[35]. نورالثقلين، ج 1، ص 153.
[36]. البرهان، ج 2، ص 532.
[37]. تفسير قرطبى، ج 7، ص 191 ـ 192؛ تفسير ابن كثير، ج 2، ص 219.
[38]. الكافى، ج 6، ص 288.
[39]. الصافى، ج 1، ص 261.
[40]. ر. ك: السنن الكبرى، ج 3، ص 390 ـ 414، 445 ـ 450؛ ج 4، ص 484 ـ 534؛ الكافى، ج 6، ص 242 ـ 427.
[41]. دين و روان، 178؛ آرامش بيكران، 87 ـ 155.
[42]. قرآن و روانشناسى، ص 335 ـ 336.
[43]. قرآن و روانشناسى، ص 335 ـ 336؛ اسلام و بهداشت روانى، ج 2، ص 105 ـ 211.
[44]. التوقيف، ص 228.
[45]. قضايا البيئه من منظور اسلامى، ص 204 ـ 242.
[46]. ر. ك: مبانى حفاظت محيط زيست در اسلام.
[47]. تفسير منسوب به امام عسكرى(عليه السلام)، ص 617؛ جامعالبيان، مج2، ج 2، ص 432 ـ 434؛ الصافى، ج 1، ص 240.
[48]. معانى القرآن، ج 1، ص 150 ـ 151.
[49]. الميزان، ج 8، ص 196 ـ 197؛ البيئة مشاكلها و قضاياها روية اسلاميه، ص 31.
[50]. تفسير عبدالرزاق، ج 1، ص 173؛ جامع البيان، مج 4، ج 5، ص 387 ـ 388؛ التبيان، ج 3، ص 334.
[51]. الصافى، ج 1، ص 501؛ تفسير قرطبى، ج 5، ص 250.
[52]. قضايا البيئه من منظور اسلامى، ص 48.
[53]. ر. ك. النظام البيئى فى الاسلام.
[54]. مسند احمد، ج 1، ص 472.
[55]. السنن الكبرى، ج 9، ص 85 ـ 86.
[56]. مستدرك الوسائل، ج 17، ص 114.