گونه‏شناسى روابط بين‏الملل اسلامى در قرآن مجيد

پدیدآورحسینعلی احمدیعلی‌اکبر آمره‏ای

نشریهمکتب اسلام

شماره نشریه1

تاریخ انتشار1388/01/26

منبع مقاله

کلمات کلیدیامام هادی (ع)

share 3690 بازدید
گونه‏شناسى روابط بين‏الملل اسلامى در قرآن مجيد

حسين‏على احمدى‏- على اكبر آمره‏اى

در اين مقاله سعى بر اين است كه با توجه به آيات قرآن خصوصاً و همچنين روايات، چارچوب مشخصى براى تعامل با دنيا و همچنين ايجاد ارتباطهاى مفيد و دورى از ارتباطاتى كه منجر به تسلط كفّار بر اسلام مى‏گردد، ارائه شود.
رابطه خوب است! امّا با چه كسانى؟! نظر اسلام چيست؟
در اين مقاله به گونه‏شناسى روابط بين‏المللى ميان كفّار و مسلمانان اشاره مى‏شود.
در اين مقاله سعى بر اين است كه با توجه به آيات قرآن خصوصاً و همچنين روايات، چارچوب مشخصى براى تعامل با دنيا و همچنين ايجاد ارتباطهاى مفيد و دورى از ارتباطاتى كه منجر به تسلط كفّار بر اسلام مى‏گردد، ارائه شود.
در ابتدا به تعريف رابطه پرداخته‏ايم. سپس به انواع آن و همچنين نتايج اِعمال هركدام بر وضعيت دنياى اسلام. در پايان، به تبيين پاداش‏هايى كه وعده‏هايى الهى هستند و در قرآن به آنها تصريح شده كه مسلمانان به موجب ضررهايى كه ظاهراً ممكن است در اثر عمل به آيات، مشاهده كنند، به آن پاداش‏ها عوض داده مى‏شوند پرداخته‏ايم. و همچنين به توضيح نتيجه عمل نكردن به قرآن كه مستوجب وعده‏اى ديگر مى‏شوند نيز پرداخته شده است. همچنين اين موضوع نيز كه خداوند به عمل كردن ما به اسلام، نيازى ندارد؛ بلكه خودمان در صورت عمل نكردن، ضرر مى‏بينيم و عواقبى از اين قبيل نيز بررسى شده‏اند.
سعى شده كه رابطه مسلمانان با كفار و دولت‏هاى استعمارگر مورد بررسى قرار گيرد و همچنين آيات صريح قرآن در اين زمينه مورد توجه باشد تا يك تصوير واضح از آنچه مسلمانان امروز، موظف به آن هستند، ترسيم شود.

رابطه‏

انسان موجودى است اجتماعى؛ زيرا نيازهاى انسان، او را وادار به تشكيل اجتماع مى‏كند. هر اجتماع براى برآوردن نيازهاى خود درصدد برقرارى ارتباط با جوامع ديگر است، خواه اين رابطه سالم باشد و خواه استكبارى-استضعافى. آنچه مسلّم است در دنياى امروز، رابطه استكبارى-استضعافى آن هم از نوع بسيار فريبنده آن، در دنياى امروز برقرار مى‏باشد كه ارزش‏ها، معكوس شده‏اند. پرچمدار بشريّت كسانى شده‏اند كه فساد آنها علنى است و دنيا هنوز در خوابى سنگين است. اين خواب بعد از رنسانس براى بشر بسيار عجيب است. و عجيب‏تر آنكه بشر به ادعاى خود، پيشرفته‏ترين روزگار خود را مى‏گذراند كه البته در قرآن آياتى هست كه به اين موضوع، خدشه و شبهه‏هايى وارد كرده است:
«كانوا أشدّ مِنهم قوّةً و اثاروا الارض و عَمَروها أكثر ممّا عمروها(1)».
«كسانى كه پيش از آنان بودند، از ايشان نيرومندتر بودند و زمين را زير و رو كردند و بيش از آنچه آنها آبادش كردند، آن را آباد ساختند».
اين خود مى‏رساند كه ممكن است بشر گذشته از بشر امروزى در مواردى پيشرفته‏تر باشد. به هرحال در اين جامعه مدعى و پرتغيير بشرى، مسلمانان ناچارند كه مواضع خاصى را كه قرآن براى آنها بيان نموده است، در پيش گيرند و الاّ يا دنيا و يا دين و يا هردوى آنها را از دست خواهند داد و بايد توجه داشته باشيم كه قرآن و روايات ما كه براى هر چيز دستورالعملى را بيان نموده‏اند براى روابط بين انسان‏ها نيز دستورالعمل‏هايى دارند كه سعادت ما به عنوان مسلمان در گرو عمل به آنهاست.
چند آيه كه در اين زمينه به ما راه مى‏دهند در زير بيان مى‏كنيم و در طول اين مقاله گام به گام از رابطه بين انسان‏ها تا دستورالعمل رابطه بين مسلمانان و كفار از اين آيات استفاده خواهيم كرد:
«مَنْ كانَ يُريدُ العِزَّةَ فلِلّهِ العِزَّةُ جميعاً(2)».
«كسى كه خواهان عزت است(بايد از خدا بخواهد چرا كه) تمام عزت براى خداست؛...».
«و الّذين مَعَهُ اشدّاءُ على الكُفّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُم(3)».
«.و كسانى كه با او هستند، در برابر كفّار سرسخت و شديد، و در ميان خود مهربانند...».
«و لا تَرْكُنُوا الى الّذينَ ظَلَموا فَتَمَسَّكُمُ النّارُ(4)».
«و بر ظالمان تكيه ننماييد، كه موجب مى‏شود آتش شما را فراگيرد...».
«أمْ حَسِبْتُم أن تَدْخُلوا الجنّةَ و لمّا يأتِكُم مَثَلُ الّذين مِنْ قبلِكم(5)».
«آيا گمان كرديد داخل بهشت مى‏شويد، بى‏آنكه حوادثى همچون حوادث گذشتگان به شما برسد؟!....».
اين قبيل آيات در قرآن و خصوصاً در سوره‏هاى مدنى، بسيار مى‏باشد كه آوردن همه آنها در اين‏جا بسيار مشكل است؛ ولى در اين مقاله سعى مى‏شود تا كلّيّتى از آنچه قرآن از مسلمانان مى‏خواهد ترسيم كند.
ممكن است مثل دنياى امروز، غرب و غرب‏گرايى ارزشى تلقّى شود در حالى‏كه قرآن شديداً چنين موضوعى را تخطئه مى‏كند و مى‏فرمايد كه عزّت، همگى از آنِ خداست؛ يعنى عزّت را به خداگرايان يعنى به رسول و مؤمنين مى‏دهد؛ يعنى اگر طالب عزّت هستيم بايد از دستورات قرآن تبعيّت كنيم. و گرنه ذليل مى‏شويم. اين همان چيزى است كه در دنياى امروز اتفاق افتاده و خصوصاً در دنياى اسلام كه مسلمانان از اسلام فاصله گرفته‏اند و به طرف ارزش‏هاى غربى رو آورده‏اند و همين است كه در چنين ذلّتى افتاده‏اند كه هرچه قدرت‏هاى استعمار بگويند، تابع‏اند.
به هرحال اسلام براى رابطه بين مسلمانان و كفار، ضابطه‏اى را مشخص كرده است و در اين مورد، كفار به دو دسته تقسيم مى‏شوند و در مورد يك گروه، به صداقت و در مورد گروه ديگر به مبارزه با آنان ترغيب شده است.

روابط در دنياى امروز

دنياى امروز كه ما در آن زندگى مى‏كنيم خصوصاً در 50 سال اخير، پيشرفت‏هاى چشمگيرى داشته است و اين پيشرفت‏هاى صنعتى، عقايد و مذهب انسان‏ها را تحت تأثير خود قرار داده و حتى بعضى جاها ارزش‏ها را وارونه كرده است و بحث ما در اين است كه ديد مسلمانان به غرب را نيز تحت تأثير قرار داده و اينگونه وانمود كرده است كه مذهب، مانع پيشرفت آنها شده است و در نتيجه ارتباط با دنياى كفر را نوعى ارزش مى‏نماياند و متأسفانه چون غرب داراى تغييرات سريع مى‏باشد كشورهاى مسلمان در اين تغييرات سريع، هضم مى‏شوند.
طبق آيات قرآن بايد از اصول ثابتى پيروى كنيم تا اين تغييرات، ما را از بين نبرد.
«و الّذين معه اشدّاء على الكفّار رحماء بينهم»«.و كسانى كه با او هستند، در برابر كفّار سرسخت و شديد، و در ميان خود مهربانند...». و اين همان اصل ثابتى است كه قرآن از ما انتظار دارد.

انواع رابطه‏

1. رابطه مولى - مطيع: در اين رابطه، اگر اذن خدا در كار نباشد، ذلّت‏بارترين نوع رابطه است به‏طورى كه عزّت نفس را از طرفى كه بدون قيد و شرط از ديگرى تبعيّت مى‏كند، مى‏گيرد و به طرف ظالم اجازه هرگونه دخالت در امور فرد ضعيف را مى‏دهد.
امروزه اين نوع رابطه در حدّ بين‏المللى نيز درآمده كه از نمونه‏هاى بسيار واضح آن «حقّ وتو» براى بعضى كشورها است كه صدها كشور را تابع خود كرده‏اند. اين اطاعت كه يوغ بندگى را براى جهانيان و خصوصاً امروزه براى كشورهاى مسلمان در پى داشته است صريحاً متضادّ با آيات قرآن است؛ زيرا قرآن مى‏فرمايد:
«يا ايّها النّبىّ اتّقِ اللَّهَ و لا تُطِعِ الكافرينَ و المُنافِقينَ إنّ اللَّهَ كانَ عليماً حكيماً(6)».
«اى پيامبر! تقواى الهى پيشه كن و از كافران و منافقان اطاعت مكن كه خداوند عالم و حكيم است».
اين آيه، پرواى از خدا را متضاد با اطاعت از كافرين مى‏داند. اين به معناى آن است كه رابطه از اين نوع يعنى اطاعت از آنان، صريحاً و نه تلويحاً متضاد با اسلام است.
علامه طباطبايى‏قدس سره در تفسير اين آيه مى‏گويد: «در اين آيه، رسول خداصلى الله عليه وآله مأمور شده به تقواى از خدا، و در آن، زمينه‏چينى شده براى نهى بعدى؛ يعنى نهى از اطاعت از كافرين و منافقين. در اين سياق كه سياق نفى است، بين كفار و منافقين جمع شده و هر دو را ذكر كرده و از اطاعت هر دو نهى فرموده، از اين معنا كشف مى‏شود كه كفار، از رسول‏خداصلى الله عليه وآله چيزى مى‏خواستند كه مورد رضاى خداى سبحان نبوده است. منافقين هم كه در صف مسلمانان بودند، كفار را تأييد مى‏كردند و از آن جناب به اصرار مى‏خواستند كه پيشنهاد كفر را بپذيرد و آن پيشنهاد، امرى بود كه خداى سبحان به علم و حكمت خود بر خلاف آن حكم رانده بوده و وحى الهى هم بر خلاف آن نازل شده بود. و نيز كشف مى‏شود كه آن امر، امر مهمّى بوده كه بيم آن مى‏رفته كه اسباب ظاهرى بر خلاف آن مساعدت نكند و برعكس، بر وفق آن كمك كند؛ مگر آنكه خدا بخواهد جلوى آن اسباب را بگيرد؛ لذا رسول خداصلى الله عليه وآله مأمور شده از اجابت كفار نسبت به خواسته‏شان خوددارى كند و آنچه به او وحى شده متابعت نمايد و از كسى نهراسيده و بر خدا توكل كند(7)».
2. رابطه دوستى: اين نوع رابطه، كمى ظرافت دارد در مورد آن و به سادگى رابطه قبل نمى‏شود بحث كرد. ابتدا به مقدمه مى‏پردازيم و سپس اصل مطلب را دنبال مى‏كنيم. برقرارى رابطه دوستى با كفار به منظور برآورده شدن نيازها مى‏تواند حتى از مصاديق شرك نيز به حساب آيد. امام سجادعليه السلام در صحيفه سجاديه مى‏فرمايند:
«و رأيتُ أنَّ طَلَبَ المُحْتاجِ الى المُحْتاج سنةٌ مِنْ رأيِهِ و ضَلَّةٌ مِنْ عَقْلِهِ(8)».:«.. و دانستم كه خواستن نيازمند از نيازمند، از سبكى انديشه(بينائى) و گمراهى خرد او است...».
و اگر براى به دست آوردن عزت ميان قوم‏هاى ديگر است باز هم در همين دعا مى‏فرمايد:
«فَكَمْ قَدْ رأيْتُ يا الهى‏ مِنْ أناسٍ طَلَبُوا العِزَّ بِغَيْرِكَ فَذَلّوا(9)».
«اى خداى من! بسيارى از مردم را ديده‏ام كه عزّت و قدرت را از غير تو خواستند ولى ذليل و خوار شدند».
يعنى طلب احتياجات و عزّت از غيرخدا را نبايد بهانه دوستى قرار دهيم؛ زيرا در اين‏صورت، هم حمايت خدا را از دست مى‏دهيم و هم اينكه «خسر الدنيا و الآخرة» مى‏شويم.
3. رابطه قهرى: در اينجا قهر به معناى خشم‏آگين بودن با كسانى است كه حق‏پوشى مى‏كنند. قرآن مى‏فرمايد: «و الّذين معه اشدّاء على الكفار رحماء بينهم».:«..بگو: «با همين خشمى كه داريد، بميريد!...».
يا در آيه ديگرى مى‏فرمايد: «قُلْ مُوتُوا بِغَيْظِكُم».
حال علّت اين برخورد تند اسلام با اينها، به سبب آن است كه اينها حق‏پوشى مى‏كنند؛ يعنى اصلاً بحثشان از مشركان جداست. مشرك به كسى گفته مى‏شود كه حق را نمى‏داند، به اين علت به خدا شرك مى‏ورزد در حالى كه كافر به كسى گفته مى‏شود كه با اينكه مى‏داند حق چيست از روى لجاجت و تعصب، با آن مخالفت مى‏ورزد.

پی نوشت:

1) روم، 9.
2) فاطر، 10.
3) فتح، 29.
4) هود، 113.
5) بقره، 214.
6) احزاب، آيه اول.
7) تفسير الميزان، ج 16، ص 409 - 408.
8) صحيفه سجاديه، ص 308.
9) همان، ص 308.

مقالات مشابه

ديدگاه تفسيري علامه طباطبايي پيرامون روابط بين‌الملل

نام نشریهمطالعات تفسیری

نام نویسندهفتحیه فتاحی‌زاده, مرضیه محصص

گفتگو و رابطه با دشمن از نگاه قرآن

نام نشریهمشکوة

نام نویسندهمهدی شریعتی تبار

دیپلماسی در اسلام

نام نشریهکوثر معارف

نام نویسندهمحمدحسین خلوصی

الگوی رفتار ارتباطی انبیاء (علیهم السلام)

نام نشریهمنهاج

نام نویسندهمحمدحسین توانایی, عظیمه گوهریان

دوستی اسلام و مسیحیت

نام نشریهآفتاب امروز

نام نویسندهموریس یورمن

اصول اسلامى حاكم بر ديپلماسى با كفار - قسمت دوم

نام نویسندهحسین علی احمدی, سیدمظاهر صالحی

اصول اسلامى حاكم بر ديپلماسى با كفار - قسمت سوم

نام نویسندهحسین علی احمدی, سیدمظاهر صالحی

اصول اسلامى حاكم بر ديپلماسى با كفار

نام نویسندهحسینعلی احمدی, سیدمظاهر صالحی

خطوط كلي روابط بين الملل در قرآن مجيد

نام نشریهرشد آموزش قرآن

نام نویسندهسیدمحمود علوی