یک جامعه دینی علوی که داعیه هدایت افراد را به سمت و سوی ارزشهای دینی دارد و در پی تحقق مدینه فاضله علوی است، شایسته است کارگزاران چنین نظامی برخوردار از شایستگیهای علمی و عملی و اخلاقی و صفات حسنه و پسندیده دینی باشند. آیا در یک جامعه دینی شایسته است افراد با هر نوع اعتقاد و گرایش و تفکری به بدنه نظام رسوخ کرده و داعیه هدایتگری نسل جوان انقلاب را عهدهدار باشند؟ اگر چنین باشد، هرگز نباید در جامعه علوی بر انتخاب اصلح و شایستهسالاری تاکید نمود. آنچه میخوانید نیمنگاهی استبه بحث گزینش و معیارهای آن در نظام علوی از نگاه حضرت علیعلیه السلام که این روزها در جامعه علمی ما مطرح است. با هم میخوانیم: معرفت
در دنیای امروز، که نقش نیروی انسانی در سازمان بیش از پیش چشمگیر است، یکی از مسائلی که فراروی مدیران قرار دارد نحوه انتخاب کارکنان است. مسلما در بین خیل مشتاقان کار، آنچه میتواند از بین آنان، نیروهایی با ویژگیهای مورد نیاز سازمان گزینش کند، مکانیسم ویژهای است که از آن به «کارمندیابی» تعبیر میشود.
مدیریت منابع انسانی، که بخش مهمی از مسائل و موضوعات مدیریت را به خود اختصاص داده، متکفل برنامهریزی دقیق برای نهادینه کردن این امر است.
آنچه همه صاحبنظران بر آن اتفاق نظر دارند این است که هر شغل و منصبی برای هر کسی مناسب نیست و باید بین شغل و شاغل تناسب و ارتباطی منطقی و وثیق وجود داشته باشد. از اینرو، تامین نیروها و کارکنانی که مطابق اهداف سازمانی از عهده وظایف محوله خویش به خوبی برآیند و در جهت پیشبرد اهداف و خطمشیهای سازمان، نقش خود را به نیکی ایفا کنند، یکی از دغدغههای مهم مدیران است. اگر پیچیدگیهای متنوع امروزی در سازمانها از نظر اتوماسیون، تنوع وظایف، محیط متلاطم و مانند آن مد نظر قرار گیرد، اهمیتبرخورداری از نیروهای لایق و کاردان دو چندان خواهد شد.
هر چند مردم از نظر حقوقی همه برابرند و نیز در پیشگاه الهی هیچکس بر دیگری برتری ندارد، مگر به تقوا (1) اما همگان در ابراز تواناییهای خویش یکسان نیستند و به تعبیر حضرت علیعلیه السلام: «الناس کشجر شرابه واحد و ثمره مختلف»; (2) مردم به مانند درخت هستند که آبش یکی ولی میوههایش متفاوت است. همچنین در کلام امام صادقعلیه السلام نیز آمدهاست که «الناس معادن کمعادنالذهبوالفضة» (3); مردم همچون معادن طلا و نقرهاند.
بدینروی، باید معدنشناس و گوهردان آنان را کشف کند و بنا به استعدادی که در هر فرد سراغ دارد، او را به کار گیرد.
اگر گاهی شنیده میشود که برخی مدیران از کمبود نیروهای کاردان و لایق گله دارند، نباید این تصور پیش آید که قحط الرجال است، بلکه باید به ضعف آنان در زمینه کشف استعدادها و بهکارگیری صحیح آنها پی برد. در مقابل، هرگاه جذب و انتخاب نیرو در سازمان به نحو شایستهای طرحریزی شود، میتوان اطمینان داد که سازمان از ناهنجاریهای رفتاری کارکنان یا نابسامانیهای بسیار دیگر نخواهد رنجید; زیرا موفقیت و یا شکست هر سازمانی در وهله نخست، در گرو انتخاب صحیح کارکنانش و در مرحله بعد، منوط به کارکرد اعضای آن است. از اینرو، بررسی معیارهای انتخاب کارکنان برای دستیابی به اهداف سازمانی، گام مهمی در نظام جامع مدیریت منابع انسانی به شمار میآید و در صورت فقدان آن، سازمان ضررهای مادی و معنوی بسیاری متحمل خواهد گشت.
آنچه این مقال درصدد بررسی آن است معیارهای گزینش نیروی انسانی برای تصدی مشاغل وبه عبارت دیگر، ملاک و معیار عزل و نصبکارکنان میباشد. برایبررسی،ابتدا از رهگذر قرآن، این موضوع بررسی و سپسباعنایتبهبیانات حضرت علیعلیه السلامدرنهجالبلاغه و یا سایر متون روایی بحث تکمیل گشته که در این میان، نامه حضرت علیعلیه السلام به مالک اشتر از جایگاه ویژهای برخوردار است.
قرآن کریم نقش بسزایی برای نیروهای لایق قایل است. برخورداری از کارکنان شایسته همواره مد نظر مدیران الهی بوده است. به عنوان نمونه، میتوان از اقدام حضرت موسیعلیه السلام در به کارگیری حضرت هارونعلیه السلام نام برد. اصل ماجرا در سوره مبارکه طه وارد شده است: هنگامی که حضرت موسیعلیه السلام به پیامبری مبعوث گشت، دست دعا و التجا به درگاه الهی دراز کرد و برای تحمل سختیهای مسؤولیتخودش از خدای بزرگ شرح صدر خواست. از خداوند درخواست نمود تا برادرش هارون را نیز وزیر او قرار دهد و به این وسیله به او پشت گرمی عطا کند و وی را در کارش شریک گرداند. (طه: 29 - 34) بدینروی، او پس از استعانت الهی، داشتن همکار و نیروی زبده را در انجام ماموریتهای محوله مورد نظر قرار داد.
ممکن استبدوا این توهم پیش آید که حضرت موسیعلیه السلام روابط خانوادگی را ملاک انتخاب قرار داده است، اما بطلان این تصور غلط با عبارات خود حضرت موسیعلیه السلام آشکار میگردد; آنجا که میفرماید: «و اخی هارون هو افصح منی لسانا فارسله معی ردءا یصد قنی انی اخاف ان یکذبون.» (قصص: 34) او میگفت: اگر میگویم هارون وزیر من باشد به این دلیل است که او افصح است و از فصاحت و قدرت بیان بیشتری نسبتبه من برخوردار است و در این ماموریت، که نیاز به ارائه دلایل و حقایق است، برخوردار بودن از فصاحت ملاک شایستگی است. خداوند هم درخواست او را اجابت نمود و فرمود: «سنشدعضدکباخیک ونجعل لکما سلطانا.» (قصص: 35)
بنابراین، همانگونه که از آیات مزبور استفاده میشود، بهرهمندی از همکار لایق یکی از نعمتهایی است که مدیر الهی باید پیش از همه با دعای خالصانه و تضرع، از خداوند خواستار آن باشد و به تعبیر حضرت رسولصلی الله علیه وآله، هرگاه خداوند برای مدیری خیر بخواهد، او را با همکاری لایق قرین خواهد نمود; چنان که اگر فراموش کند، به یادش آرد و اگر به هوش باشد، یاریاش نماید. (4)
همچنین در قرآن کریم، آیات دیگری را میبینیم که نحوه انتخاب و دلیل گزینش مدیران جامعه و ماموران الهی را روشن میسازد; از جمله آیه 247 سوره مبارکه بقره که در آن، به ماجرای طالوت اشاره میکند. در این آیه، واژه «اصطفی» به معنای برگزیدن و انتخاب کردن به کار رفته است. مرحوم علامه طباطبائیرحمه الله میفرمایند: اصطفاء از ریشه«صفو» گرفته شده و به معنای «صاف و پاک» میباشد. در نتیجه، اصطفاءبهترین وپاکترین راانتخابکردناست. (5) خداوندمیفرماید: ما طالوت را برگزیدیم و انتخاب نمودیم. اما ملاک گزینش او چه بوده است؟این سؤالیاستکهپاسخ آن بهخوبیاز آیهاستفاده میشود:
وقتی خداوند طالوت را به عنوان برگزیده خویش مطرح نمود، بنیاسرائیل به این گزینش اعتراض کردند و گفتند: «چگونه او بر ما حکومت کند، با اینکه ما از او شایستهتریم; او ثروت زیادی ندارد». در واقع، از نظر بنیاسرائیل، ملاک شایستگی، داشتن مال و ثروت بسیار بود و از اینرو، خود را برتر از طالوت میدیدند و حال آنکه خداوند ملاک شایستگی وی را اینچنین برمیشمارد: «قال ان الله اصطفیه علیکم و زاده بسطة فی العلم و الجسم و الله یؤتی ملکه من یشاء و الله واسع علیم» (بقره: 247); گفت: خدا او را بر شما برگزیده و او را علم و قدرت جسمانی فراوان بخشیده است. خداوند ملکش را به هر که بخواهد میبخشد و احسان خداوند وسیع و (از لیاقت افراد برای تصدی منصبها) آگاه است.
همچنین در آیات مربوط به انتخاب حضرت موسیعلیه السلام برای پیامبری، خداوند اینگونه تعلیل مینماید: «و لما بلغ اشده و استوی آتیناه حکما و علما و کذلک نجزی المحسنین» (قصص: 14); و هنگامیکه (موسی) نیرومند و کامل شد، حکمت و دانش به او دادیم و اینگونه نیکوکاران را جزا میدهیم. این آیه، ملاک شایستگی حضرت موسیعلیه السلام در اخذ حکم و علم دو چیز میداند:
1. بلوغ اشد (بلغ اشده); یعنی از نظر قوای بدنی به سنی رسیده که از استحکام و قوت برخوردار بود.
2. استواء (واستوی); یعنی اعتدال و استقرار در زندگی که غالبا پس از مرحله قبلی است.
مرحوم علامه طباطبائیرحمه الله میفرمایند: در واقع، وقتی حضرت موسیعلیه السلام به حد توانایی رسید و با گذشت پاسی از عمرش، به سن اعتدال (بین سی و چهل سالگی) رسید، خداوند به او حکم و علم عطا کرد. (6)
یافتن افرادی با ویژگیهای لازم برای احراز تصدی مقام و کار بسیار دشوار است اما کاری است که باید با آزمونهای گوناگون در مراحل مختلف صورت گیرد. حضرت علیعلیه السلام به مالک سفارش میکنند که در امور کارگزارانت نیکبنگر و آنان را پس از آزمون به کار گمار و نه با سهلانگاری و خودرایی; زیرا سهلانگاری و خودرایی موجب ستم و خیانت است.
در سوره مبارکه قصص، وقتی برخورد حضرت موسیعلیه السلام را با دختران حضرت شعیبعلیه السلام مطرح میسازد که به کمک آنان شتافت و آنان ماجرا را به پدر اطلاع دادند، حضرت شعیبعلیه السلام از حضرت موسیعلیه السلام دعوت به همکاری میکند. خداوند کلام دختر حضرت شعیبعلیه السلام را نقل میکند که او پیشنهاد به کارگیری حضرت موسیعلیه السلام را به پدر میدهد و دلیل شایستگی او را نیز نیروی جسمانی و امانتداری مطرح میسازد: «قالت احدیهما یا ابت استاجره ان خیر من استاجرت القوی الامین.» (قصص: 26)
در آیات سوره مبارکه یوسف نیز وقتی داستان حضرت یوسفعلیه السلام را مطرح میکند که ایشان از هر اتهامی تبرئه میشود و عزیز مصر برای او جایگاهی والا در نظر میگیرد، ایشان پیشنهاد تصدی خزانهداری را میدهد و دلیل آن را نیز توانایی چنین کاری و آگاهی بر این کار ذکر میکند: «قال اجعلنی علی خزائن الارض انی حفیظ علیم.» (یوسف: 55)
در واقع، حضرت یوسفعلیه السلام پس از اینکه خود را نامزد این کار میکند، دلیل شایستگی خود را در «حفیظ» و «علیم» بودن میداند; یعنی برخورداری از علم و درایت و نگهداری امانت.
آنچه از مجموع آیات مزبور به دست میآید، این مطلب است که در واگذاری امور به افراد، ملاکها و معیارهایی مد نظر بوده که به فراخور منصب و مقام ممکن است از لحاظ مصداق متفاوت باشد; مثلا، وقتی سخن از جنگ و میدان نبرد است (ماجرای طالوتعلیه السلام)، برخورداری از قوای بدنی فضیلت محسوب میشود، وقتی سخن از ماموریت پیامرسانی و تبلیغ است (ماجرای موسی و هارونعلیهما السلام)، فصاحت و قدرت بیان برتری به حساب میآید، وقتی سخن از کارگزاری است (ماجرای شعیبعلیه السلام)، قدرت جسمانی و امانتداری مزیتبه شمار میرود و در نهایت در مورد تصدی خزانهداری (ماجرای حضرت یوسفعلیه السلام)، نگهبان و امین بودن فضیلت است که در کنار علم و دانش مطرح میشود.
بنابراین، ملاک گزینش مدیران الهی برخورداری آنان از ویژگیهای لازم برای احراز پست مورد نظر است که به فراخور وظیفه آنان متفاوت میباشد. اما در مجموع، میتوان همه شروط را در دو عنوان بهرهمندی از علم و تخصص از یک سو و برخورداری از کمالات و فضایل اخلاقی و تعهد از سوی دیگر، دانست.
علیعلیه السلام، که دست پرورده مکتب اسلام است و از زلال وحی و قرآن سیراب گشته، بر دو ویژگی علم و دانش و تعهد و فضیلت تاکید دارد و اصولا زوال و بقای دولت را در آن میداند:
«زوال الدول باصطناع السفل»; (7) زوال و سقوط دولتها به واسطه بهکارگیری دونان است.
و در جایی دیگر نیز میفرماید: «یستدل علی ادبار الدول باربع: تضیع الاصول و التمسک بالفروع و تقدیم اراذل و تاخیر الافاضل»; (8) انحطاط و سقوط دولت در چهار چیز است:
1. ضایع کردن اصول و دستورات اصلی;
2. پرداختن به مسائل فرعی و جزئی;
3. مقدم داشتن فرومایگان و اراذل;
4. عقبراندن شایستگان وافراد بافضیلت.
در بیانات ایشان، خطوط کلی نظام «شایستهسالار» تبیین شده است. بدینروی، هرگاه دیده شود که مامور دولتی فاقد شروط لازم گشته است و یا اصولا از ظرفیت و توان لازم برای تصدی شغل خود برخوردار نیست، باید تعویض شود. در این زمینه، ایشان پس از عزل محمد ابن ابی بکر از استانداری مصر و نصب مالک اشتر بهجای او میفرمایند: «فقد بلغنی موجدتک من تسریح الاشتر الی عملک و انی لم افعل ذلک استبطاء لک فی الجهد و لا ازدیادا فی الجد و لو نزعت ما تحتیدک من سلطانک لولیتک ما هو ایسر علیک مؤونة و اعجب الیک ولایة»; (9) «به من خبر رسیده از اینکه تو (محمد بن ابیبکر) را از منصب مدیریت مصر برداشته و مالک اشتر را به جایت نصب کردهام دلگیر شدهای. این تعویض برایسستی تو یا افزودن کوشش تو انجام نگرفته است; اگر حکومت مصر را از تو میگیرم مدیریت دیگری که، هم آسانتر و هم از نظر روحی مناسبتر باشد، به تو میسپارم.»
ملاحظه میشود که حضرت علیعلیه السلام با نزدیکترین افراد و یاران خود چگونه برخورد میکند. این درس را از پیامبرصلی الله علیه وآله فرا گرفته است; زیرا در سیره حضرتش چنین وارد شده که به حاکم مکه فرمودند: «لو اعلم لهم خیرا منک استعملته علیهم»; (10) اگر برای اداره مکه بهتر از تو کسی را میشناختم، برمیگزیدم.
بنابراین، باید گزینش افراد بر اساس شایستگی آنان صورت گیرد. در غیر این صورت، مسؤولیتبزرگی متوجه مدیر خواهد بود.
پیامبرصلی الله علیه وآله میفرماید: «من استعمل عاملا من المسلمین و هو یعلم ان فیهم من هو اولی بذلک منه و اعلم بکتاب الله و سنة نبیه فقد خان الله و رسوله و جمیع المسلمین»; (11) هر کس مسلمانی را به استخدام درآورد، در حالی که میداند در جامعه اسلامی شایستهتر و آگاهتر از او به کتاب خدا و سنت رسول وجود دارد، به خدا و رسول و تمام مسلمانان خیانت کرده است.
حال که تا حدیاهمیتبهکارگیری شایستگان در اداره امور معلوم گشت و روش گردید که عدم به کارگیری آنان و استفاده از نیروهای نالایق چه زیانهایی (اعم از مادی و معنوی) به دنبال دارد، این سوال مطرح شود که از منظر علیعلیه السلام، ملاک شایستگی و لیاقت چیست؟
برای یافتن جواب، باید به عهدنامه حضرت به مالک اشتر، استاندار منصوب ایشان در مصر، مراجعه نمود; منشور متقن و وثیقی که گوهرهای ناب فراوانی میتوان از آن یافت. ایشان در این عهدنامه ضمن سفارشهای لازم به مالک اشتر برای رعایت تقوای الهی و مصالح دین و ملت، در زمینه بهکارگیری افراد در مناصب و پستهای گوناگون رهنمودهای حیاتبخشی دارند. حضرتعلیه السلام پیش از همه، ارکان حکومت و یا افراد و طبقاتی که حکومت را اداره میکنند به چند دسته تقسیم نموده که برای هر یک صفات و ویژگیهایی را نیز مد نظر قرار دادهاند:
1. قضات;
2. کارگزاران;
3. مشاوران;
4. لشکریان.
با توجه به آنچه امروزه در مباحثحقوقی و سیاسی مطرح است، حضرتعلیه السلام در واقع به قوای قضاییه، مجریه، مقننه و ارتش نظر دارند.
در بخش نخست، که مربوط به ویژگیهای بایسته و شایسته منصب قضاوت است، ایشان میفرمایند: «ثم اختر للحکم بین الناس افضل رعیتک فی نفسک ممن لا تضیق به الامور و لا تمحکه الخصوم و لایتمادی فی الزلة و لا یحصر من الفیء الی الحق اذا عرفه و لا تشرف نفسه علی طمع و لا یکتفی بادنی فهم دون اقصاه و اوقفهم فی الشبهات و آخذهم بالحجج و اقلهم تبرما بمراجعة الخصم و اصبرهم علی تکشف الامور و اصرمهم عند اتضاح الحکم ممن لایزدهیه اطراء و لا یستمیله اغراء و اولئک قلیل»; (12)
بر حسب سخن مزبور، ایشان ویژگیهای مورد نظر در قاضی را چنین برمیشمرند:
1. بهترین و برترین افراد باشد;
2. دشواری کارها او را از پا درنیاورد;
3. به واسطه کشمکش دادخواهان به لجاجت نیفتد;
4. هنگام اشتباه، اصرار نورزد و زود اشتباهات خویش را بپذیرد و جبران نماید;
5. اهل تحقیق باشد و با سهلانگاری، آسان از مسائل نگذرد (سطحینگر نباشد);
6.درمواجههباامورمشتبهو مسائل پیچیده، احتیاط و تامل نماید;
7. شکیبا باشد تا حقایق روشن گردد;
8. پس از تشخیص حکم، قاطعیت داشته باشد;
9. با طرفین دعوا گشادهرو باشد و تمجید یک طرف، موجب تمایلش بدو نشود.
در بخش دوم، صفات و ویژگیهایی که کارگزاران و عوامل امور اجرایی (قوه مجریه) باید داشته باشند، چنین ذکر نمودهاند:
«ثم انظر فی امور عمالک ... و توخ منهم اهل التجربة والحیاء من اهل البیوتات الصالحة و القدم فی الاسلام المتقدمة، فانهم اکرم اخلاقا و اصح اعراضا و اقل فی المطامع اشرافا و ابلغ فی عواقب الامور نظرا.»
از منظر علیعلیه السلام، کارمند دولتباید:
1. باتجربه و کارآزموده باشد;
2.نجابتوپاکدامنیداشتهوازعفتوصیانتنفسبرخوردار باشد;
3. دارای اصالتخانوادگی باشد (در محیط جور و فساد بزرگ نشده باشد);
4. حسن سابقه داشته باشد و سابقهاش در اسلام (و مسلمانی) بیش از دیگران باشد;
5. از دوراندیشی و ژرفنگری برخوردار باشد;
6. به مطامع مادی نظر نداشته باشد.
در همین قسمت، حضرتعلیه السلام بر صفات خاص معاونان و همچنین وزرا تاکید دارند:
«ثم انظر فی حال کتابک فول علی امورک خیرهم و اخصص رسائلک التی تدخل فیها مکائدک و اسرارک باجمعهم لوجوه صالح الاخلاق ممن لاتبطره الکرامة فیجتری بها علیک فی خلاف لک بحضرة ملاء و لا تقصر به الغفلة عن ایراد مکاتبات عمالک علیک و اصدار جواباتها علی الصواب عنک و فیها یاخذ لک و یعطی منک و لا یضعف عقدا اعتقده لک و لا یعجز عن اطلاق ما عقد علیک و لا یجهل مبلغ قدر نفسه فی الامور، فان الجاهل بقدر نفسه یکون بقدر غیره اجهل.»
بدینروی، کارگزار مورد نظرحضرت علیعلیه السلام کسیاست که:
1. دانا و اندیشمند باشد;
2. امین باشد;
3. توانا باشد;
4. کاردان و باتجربه باشد;
5. از دقت و ابتکار برخوردار باشد.
در خصوص وزیران نیز میفرمایند: «ان شر وزرائک من کان للاشرار قبلک وزیرا و من شرکهم فی الآثام فلا یکونن لک بطانة فانهم اعوان الآثمة و اخوان الظلمة ... ثم لیکن آثرهم عندک اقولهم بمر الحق لک و اقلهم مساعدة فیما یکون منک مما کره الله لاولیائه واقعا ذلک من هواک حیث وقع و الصق باهل الورع و الصدق، ثم رضهم علی الا یطروک و لا یبجحوک بباطل لم تفعله فان کثرة الاطراء تحدث الزهو و تدنی من العزة.»
حضرتعلیه السلام ابتدا صفات سلبی را بیان میدارند و میفرمایند وزیران تو از این افراد نباشند:
1. طاغوتی و ظلم پیشه;
2. گناهکار.
آنگاه میفرمایند کسانی را برای وزارت برگزین که:
1. در بیان تلخ حق، گویاترند;
2. در کارهایی که خدا نمیپسندد تو را همراهی نمیکنند;
3. زاهدند و راستگو;
4. از تملق و ثناگویی ناحق دوری میکنند.
دربخشسوم، صفات وویژگیهایمشاوران(مجلس شورا) را ذکر میکنند: «و لاتدخلن فی مشورتک بخیلا یعدل بک عن الفضل و یعدک الفقر و لا جبانا یضعفک عن الامور و لا حریصا یزین لک الشره بالجور...»
صفات سلبی مشاوران از نظر ایشان عبارت است از:
1. ترسو نباشند که تو را در کارها سست و ناتوان کنند;
2. بخیل نباشند که تو را از بخشش بازدارند و از ناداری بترسانند;
3. حریص نباشند که افزونخواهی ستمکارانه را در نگاهتبیارایند.
صفات ایجابی مشاوران را در کلام امام صادقعلیه السلام میبینیم که میفرمایند: «شاور فی امورک مما یقتضی الدین من فیه خمس خصال: عقل و حلم و تجربه و نصح و تقوی»; (13)
در کارهایت که اقتضای دینی دارد، با کسی که دارای این پنج ویژگی است مشورت کن:
1. عقل;
2. حلم;
3. تجربه;
4. نصح (ناصح بودن);
5. تقوا.
در بخش چهارم، معیارهای گزینش فرماندهان و لشکریان چنین آمده است:
«فولمن جنودک انصحهم فی نفسک لله و لرسوله و لامامک و انقاهم جیباوافضلهمحلماممنیبطیءعنالغضب و یستریح الیالعدرویراف بالضعفاء و ینبوعلی الاقویاء و ممن لا یثیره العنف و لا یقعد به الضعف ثم الصق بذوی الاحساب و اهل البیوتات الصالحة و السوابق الحسنة ثم اهل النجدة و الشجاعة و السخاء و السماحة فانهم جماع من الکرم و شعب من العرف.»
ارتشیان و نیروهای نظامی و انتظامی از نگاه حضرت علیعلیه السلام چنین کسانی باید باشند:
1. خیرخواه و دلسوز در اجرای احکام خداوند و اوامر پیامبر و اولیالامر;
2. دارای سعه صدر و آرامش روحی;
3. پاکدامن و پارسا;
4. برخوردار از سابقه درخشان;
5. پایدار در برابر مشکلات و ناملایمات;
6. حلیم و خویشتندار در وقت عصبانیت و مسلط بر نفسخود;
7. بهرهمند از روحیه عفو و گذشت;
8. شجاع و پیشتاز در میدان نبرد;
9. با رحم و عاطفه نسبتبه محرومان و ضعیفان;
10. بلندنظر که هر آنچه را غیر خداست کوچک بشمارد.
همانگونه که ملاحظه گردید، حضرت علیعلیه السلام درباره هر شغل و منصبی، معیارهای لازم را ارائه میدهند; معیارهایی که بازگشت همه آن به ملاکهای قرآنی است، اما با تفصیل همچنان که در بحث آیات قرآنی معلوم شد شرط شایستگی و برتری برخورداری از علم و فضیلت و یا به تعبیری، تخصص و تعهد است، علیعلیه السلام نیز بر این مهم در بیانات خود اشاره دارند، ولی با این تفصیل که علم قاضی با علم فرمانده نظامی و نیز تعهد و بهرهمندی قاضی از فضیلتهای اخلاقی با کارگزار متفاوت است; هر کس نسبتبه مقام و پستی که اشغال کرده باید از تخصص لازم برخوردار باشد و ازضریب ایمنی اخلاقی که لازمه آن شغل است، برخوردار باشد; مثلا قاضی نباید به یک طرف دعوا نظر کند، فرمانده در میدان نبرد ترسو باشد و در پشت جبهه، بیرحم و ... . بر این اساس، داشتن «تعهد» نیز به مثابه «تخصص» در پستهای گوناگون از سطوح متفاوتی برخوردار است.
اما یافتن افرادی با ویژگیهای لازم برای احراز تصدی مقام، کار بسیار دشوار و حساسی است; کاری که باید با آزمونهای گوناگون در مراحل مختلف به آن پی برد.
حضرت علیعلیه السلام در این زمینه، مالک را سفارش میکنند که مبادا با سهلانگاری وخودرایی، کسی را به مقامی بگمارد: «انظر فی امور عمالک فاستعملهم اختبارا و لا تولهم محاباة و اثرة فانهما جماع من شعب الجور و الخیانة»; در امور کارگزارانت نیکبنگر و آنان را پس از آزمون به کار گمار و نه با سهلانگاری و خودرایی; زیرا سهلانگاری و خودرایی موجب ستم و خیانت است.
1- بنیاد نهجالبلاغه، سیمای کارگزاران، نامه علیعلیه السلام به مالک اشتر
2- آیةالله فاضل لنکرانی، آئین کشورداری
3- اسفندیار سعادت، مدیریت منابع انسانی، انتشارات سمت
4- سیدرضاسیدجوادین،برنامهریزینیروی انسانی، انتشارات دانشگاه تهران
1- حجرات: 13
2- آمدی، غررالحکم، ج 1، ص 96
3- محمد بن یعقوب کلینی، فروع کافی، ج 8، ص 177
4- نهج البلاغه، ترجمه جواد فاضل، ص 30
5-6- سیدمحمدحسین طباطبائی،المیزان،ج2،ص301/ ج16،ص11
7- 8- غررالحکم، ج1، ص 427/ ج1، ص 864
9- نهج البلاغه، نامه 34
10- اسدالغابة فی معرفة الصحابه، ج 3، ص 358
11- بیهقی، سنن، «نظام الحکم و الادارة»، ج 10، ص 11
12- نهج البلاغه، نامه 53، عهد نامه به مالک اشتر
13- محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 75، ص 103