زبدة البیان، اثر گران سنگ احمدبنمحمد اردبیلی (معروف به مقدس و محقق اردبیلی، متوفای رجب 993 قمری) در آیات الاحکام است . در این کتاب بعد از مقدمهای نسبتا کوتاه در باره تفسیر و رفع شبهاتی که در زمینه تفسیر قرآن وجود دارد، به مبحث اصلی کتاب (آیاتی که احکام فقهی از آنها استنباط و استخراج میشود) پرداخته است .
معمول در اینگونه کتابها چنین است که بر اساس مباحثی که علما در کتابهای فقهی مطرح کردهاند، به ذکر آیات فقهی از کتاب طهارت تا دیات میپردازند . روش مقدس اردبیلی نیز در زبدةالبیان چنین است، ولی وقتی سر فصل کتاب الطهارة را گشوده، به تفسیر و توضیح سوره حمد و برداشتهایی که از آن در جهت احکام مربوط به آن میتوان نمود، پرداخته است . برداشتهایی که به تعبیر وی کسی متوجه آنها نشده است .
البته مقدس اردبیلی متذکر این نکته شده که علما و مفسران در تفسیر آن، مطالبی گفتهاند که امکان استنباط یافتههای مورد نظر وی از آنها وجود دارد . به هر حال چون نکات ارزشمندی در این تفسیر کوتاه وجود دارد به انعکاس آن در این نوشتار میپردازیم . (1)
خداوند متعال این سوره را با بسم الله الرحمان الرحیم آغاز فرموده است . و از همینجا میتوان به رجحان چنین کاری به هنگام شروع به طهارت، بلکه آغاز هر کاری استدلال کرد; مگر اموری که دلیل وجود دارد که در آغاز آنها گفتن بسم الله لزومی ندارد . طریق استدلال بدین صورت است که بگوییم مقصود از طرح بسم الله در آغاز این سوره، آموزش این مهم است که بندگان خدا، کارهایشان را با آن شروع کنند . چون مفهوم بسم الله الرحمان الرحیم آنگونه که طبرسی در تفسیر خویش گفته این است:
یاری بجویید در کارها به نام خداوند تعالی; یعنی امور خویش را با بسم الله الرحمان الرحیم آغاز کنید، به همان صورتی که خداوند متعال در قرآن بیان نموده است .
بنابراین، تقدیر بسم الله الرحمان الرحیم، «استعینوا باسمائه الحسنی» است . یعنی از نامهای نیکوی خداوند استعانتبجویید . گویا مقصود آن است که در اول و ابتدای امورتان از آن اسامی نیکو یاری بجویید به این نحوه که بگویید: بسم الله . بنابراین شایسته است که در ابتدای خوردن و نوشیدن و لباس پوشیدن و سربریدن حیوانات و مانند آن، بسم الله گفته شود . آن چه این مطلب را تایید میکند، روایتی است که میفرماید:
«کل امر ذی بال لم یبدا فیه باسمالله فهو ابتر»
هر کار اهمیت داری که با نام خدا آغاز نگردد، نافرجام است (یا خواهد شد .) شواهد دیگری هم بر این مطلب وجود دارد . حتی میتوان با توجه به آیه بسم الله الرحمان الرحیم به وجوب و لزوم گفتن بسم الله در آغاز هر کاری مثل: ذبح حیوانات استدلال کرد، مگر کارهایی که اتفاق و اجماع علما (یا دلیلی دیگر غیر از اجماع) بر واجب نبودن بسم الله در آغاز آنها وجود دارد .
در تفسیر کشاف در توضیح این مطلب که «با» در بسم الله، برای استعانت است، آمده است:
چون مؤمن اعتقاد دارد که هر کار و عملی تا با نام خدا آغاز نگردد، در نظر شرع قابل اعتنا نیست و طبق سنت واقع نشده، زیرا در فرمایش پیامبر صلی الله علیه و آله آمده:
کل امر ذی بال لم یبدا فیه باسم الله فهو ابتر .
عملی است که مثل لاعمل است کارش را با نام خدا انجام میدهد چنان که نوشتن را با قلم انجام میدهد; و این یعنی استقامت و یاری جستن از خدا . (2)
در همان ماخذ در توضیح این که «بای» بسم الله به معنای مصاحبت (همراهی) است (3) ، آمده:
چنین معنایی از با، در بسم الله، طبق محاورات مردمی و از زبان آنان گفته شده است، هم چنان که کسی شعری را از زبان دیگری میگوید . و همین طور است الحمدلله رب العالمین تا آخر، و منظور، آن است که به بندگان خدا نحوه تبرک جستن به اسم خدا و چگونگی حمد و ستایش او تعلیم داده شود . (4)
استدلال به این آیه بر رجحان و پسندیدگی گفتن الحمدلله در هر کاری، مثل استدلال نخست است و آن چه این استدلال را مانند استدلال نخست تایید میکند، روایت مشهوری است که میگوید:
کل امر ذی بال لم یبدا فیه بالحمدلله فهو ابتر و اجذم .
یعنی هر کار اهمیت داری که با حمد خداوند آغاز نگردد، نافرجام و ناقص است .(یا خواهد شد .)
جز این روایت نیز در این باره وجود دارد، مانند آن چه در کتاب کافی از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرموده:
هر گاه کسی بخواهد غذا بخورد، پس دست دراز کرده بسم الله و الحمدلله رب العالمین بگوید، خدا گناه (یا گناهان) او را پیش از آن که لقمه به دهانش برسد، میبخشد . این روایت نیز گفتن بسم الله در آغاز هر کاری را تایید میکند .
بعید نیست که بودن سوره فاتحه در آغاز قرآن و شروع شدنش با بسم الله الرحمان الرحیم و بعد حمد خداوند، تایید دیگری بر این مطلب باشد .
بیضاوی ذیل «رب العالمین» میگوید:
رب العالمین یعنی مربی عالمین و این دلالت میکند که ممکن الوجود در بقای خویش مانند زمان حادث شدن و به وجود آمدنش به علت نیاز دارد .
مقدس اردبیلی میگوید:
ولی سخن و استفادهای که بیضاوی از آیه نموده، واضح و آشکار نیست . البته در الحمد لله رب العالمین از دو جهت دلالتبر این موضوع است که خداوند متعال، قادر و مختار است: یکی این که خدای متعال آفریننده ماسوای خود (و از جمله موجود حادث) است . . . و دوم آن که حمد و ستایش تنها بر فعل اختیاری میباشد، لذا کسی که مورد ستایش قرار میگیرد، حتما مختار است . لازمه این مطلب، حادث بودن تمامی عالم است، زیرا اثر و پدیده موجود مختار، قدیم نیست . بنابراین از دلالت الحمد لله رب العالمین بر قادر و مختار بودن خداوند، حادث بودن عالم استنباط میشود .
مالک یوم الدین
در مالک یوم الدین دلالتبر ترغیب و ترهیب (ترساندن) و اثبات قیامت و معاد وجود دارد، زیرا وقتی مکلف آگاه شد و دانست که خداوند، صاحب و مالک روز جزاست، دچار بیم و امید میشود . این گونه گفتهاند .
در تفسیر کشاف و تفسیر بیضاوی آمده است که:
عبادت، نهایتخضوع و تذلل است .
و در مجمع البیان آمده که:
عبادت، نوعی شکر و بلکه نهایتشکرگزاری است، زیرا عبادت یعنی خضوع به اعلی مراتب آن به همراه تعظیم و بزرگداشت معبود .
مقدس اردبیلی میگوید:
در این که مراد از عبادت، مطالبی باشد که مفسران فوق گفتهاند، تامل و اشکال وجود دارد، زیرا ظاهرا چنین چیزی (5) واجب نیست و بندگان خدا هم آن را در هنگام گفتن ایاک نعبد ادعا نمیکنند . و این جمله (6) بر وجوب تخصیص خداوند تعالی به عبادت دلالت میکند، زیرا حاصل و نتیجه ایاک نعبد این است که بگویید: خدایا تو را به عبادت، اختصاص دادهایم و غیر تو را نمیپرستیم، که در این صورت، عبادت خداوند و اخلاص در عبادت او، واجب است تا آن که دستور به گفتن ایاک نعبد نیکو و شایسته باشد (7) و بندگان در ایاک نعبد، صادق و راستگو باشند، بلکه ظاهرا مقصود از ایاک نعبد، تخصیص عبادت به عبادت صحیح و اخلاص در عبادت (یعنی نیت قربة الی الله در آن) است . (8) پس وجوب نیت از آن فهمیده میشود، لذا ریا حرام است .
این جمله، بر جایز نبودن یاری خواستن در عبادت، از غیر خداوند تعالی دلالت میکند، بلکه در هر کاری نباید از غیر او یاری خواست، مگر در مواردی که دلیل و حجت وجود دارد که کمک خواستن از غیر خداوند رواست . اما استنباط بخش اول، از این جمله روشنتر است و بخش دوم، دایره شمولش بیشتر است .
نظر اول (9) دلالت میکند که کمک کردن در عباداتی چون وضو و غسل، جایز نیست، بلکه دلالت میکند که وکالت گرفتن هم در عبادتهای دیگر روا نیست . هم چنین بر عدم جواز یاری خواستن در نماز به صورت اعتماد بر غیر (نظیر تکیه بر انسان یا دیوار) در هنگام ایستادن یا نشستن یا رکوع یا سجود، یا غیر آن که به شمارش در نمیآید، دلالت میکند .
و نظر دوم هم عدم جواز موارد نظر اول را شامل میشود و هم بر این که یاری خواستن از غیر خداوند متعال در هیچ امری از امور (حتی درخواست کردن از دیگران) جایز نیست . علت این که استعانت از غیر خداوند جایز نیست، آن است که در روایات آمده که درخواست از غیرخداوند، مذموم است، حتی از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که به گروهی که به ایشان عرض کردند: بهشت را برای ما ضمانت کن، فرمود: به شرط آن که از هیچ کس چیزی نخواهید .
لذا اصحاب حضرت به گونهای شده بودند که اگر یکی از آنها تازیانهاش (در حالی که سواره بود) میافتاد، از کسی نمیخواست آن را به او بدهد بلکه خودش پایین میآمد و آن را برمیداشت . وقتی تشنه میشدند، از جایی که نشسته بودند بلند شده و آب را برداشته، به دستخود مینوشیدند و از کسی که نزدیک آب قرار داشت، درخواست نمیکردند .
نتیجه این که نکوهش درخواست از غیر خداوند تعالی بر اساس عقل و روایات (بدون توجه به آیه ایاک نستعین) هم معلوم است . بنابراین شاید بتوان آیه را بر مرجوح بودن استعانت از غیر خداست (هر کس که باشد) حمل کرد، مگر در مواردی که دلیل معتبر وجود دارد که از غیر خدا میتوان یاری خواست .
اما این که در چه موردی استعانت از غیر خدا حرام است و در چه موردی مکروه، این را از آیه ایاک نستعین نمیتوان فهمید، بلکه باید از جایی دیگر استنباط کرد .
یا آن که آیه را بر کراهت استعانت از غیر خدا حمل کنیم، مگر در مواردی که از دلیل یا دلایل دیگری فهمیدهایم که در آن مورد یا موارد استعانت از غیر او حرام است، و بدیهی است که آیه شامل موارد حرام نمیشود .
یا آن که آیه را بر حرمت استعانت از غیر خدا حمل کنیم; البته مواردی که جواز یا کراهت استعانت از غیر خداوند، از شمول آیه خارج است .
این آیه بر رجحان و پسندیده بودن طلب خیر بویژه اصل و اساس خیر از خداوند متعال دلالت میکند . مفسران گفتهاند که اصل و اساس خیر، دین اسلام است . برخی گفتهاند که اصل و اساس خیر، پیامبر صلی الله علیه و آله و امامانی هستند که قائم مقائم او میباشند . این از ائمه ما روایتشده و شیخ ابوعلی طبرسی رحمه الله آن را بیان کرده است . او در پی آن گفته است:
«بهتر آن است که آیه را بر عموم حمل کنیم تا تمامی خیرها تحت آن داخل شود (10) ; زیرا صراط المستقیم، دینی است که خداوند متعال به آن امر کرده و شامل توحید و عدل و ولایت کسانی که خدا فرمانبریشان را واجب فرموده، میشود .»
که از آیه شده، مسامحه رخ داده است . (12) یا آن که مقصود از صراط المستقیم، عبادت خداوند است فقط . بر این تفسیر برخی از آیات مثل آیه 61 سوره یس «و ان اعبدونی هذا صراط مستقیم» دلالت میکند . بنابراین، آیه بر مشروعیت دعا دلالت میکند، بلکه بر مستحب بودن هر دعایی حتی برای اصل دین و دگرگون نشدن آن به مسلک و مرام مغضوب علیهم و کسانی که گمراهند، دلالت میکند . پس آیه به انقطاع از خدای متعال و طلب توفیق از او در هر کاری ترغیب و تشویق میکند و بیانگر این عقیده است که انسان با عمل خویش، بدون توفیق و هدایت الهی، مورد قبول حق واقع نمیگردد، بلکه حتی مسلمان هم نخواهد بود .
افزون بر مطالب گذشته باید دانست که در نظم و ترتیب سوره حمد، آموزش دعا هم وجود دارد و آن این که دعا باید بعد از بسم الله و حمد و ثنای الهی و چنگ زدن به عبادت باشد; چنان که متعارف چنین است و روایت هم در این باره وارد شده است .
نکته دیگری که باید دانست، آن است که من ندیدهام کسی متوجه استنباط این احکام از سوره فاتحه باشد، البته در تفسیر آن مطالبی گفتهاند که این احکام را میشود از آنها استنباط کرد . شاید این احکام را به خاطر آن که از این سوره پیدا و مشخص بوده، ترک گفتهاند، یا آن که چون در غیر این سوره وجود داشته، لذا در ذیل این سوره بیان نکردهاند . خداوند به واقعیت امر آگاه است .
1) یعنی به انعکاس مضمون و مفهوم آن، و در موارد لازم، شرح و توضیح هم خواهیم کرد .
2) در دنباله حدیث در کلام زمخشری آمده است: «و الاکان فعلا کلا افعل» و این جمله ظاهرا جزو حدیثشریف نیست; لذا آن را به صورت فارسی در متن آوردیم .
3) یعنی احتمال دارد «بای» بسمالله به معنای استعانتباشد و احتمال دارد به معنای مصاحبتباشد .
4) در متن چنین آمده است: هذا مقول علی السنة العباد . . . . و معناه تعلیم عباده کیف یتبرکون باسمه و کیف یحمدونه .
5) یعنی نهایتخضوع و تذلل یا اعلی مراتب خضوع به همراه تعظیم معبود .
6) ظاهرا این جمله، دنباله و پیامد و نتیجه قول صاحب کشاف و بیضاوی و مجمعالبیان است و از آنها قابل استظهار و استفاده است .
7) یعنی برای آنکه دستور به گفتن «ایاک نعبد» جایگاه و محل ویژه و صحیح خود را داشته باشد، باید ضمن عبادت خداوند، اخلاص در آن را هم رعایت کند .
8) عبارت متن در این جا چنین است: «بل الظاهر ان المقصود من هذا القول هو التخصیص بالعباده ای العبادة و الاخلاص فیها وهی النیة . . .»
9) که در عبادات نباید از غیر خدا یاری جست .
10) بنابراین معنای اهدنا الصراط المستقیم آن است که: ما را به کلیه خیرها راهنمایی کن .
11) یعنی تفسیری که میگفت منظور از صراط المستقیم، نبی گرامی اسلام و ائمه اطهار علیهم السلام میباشند .
12) این چهارمین تفسیر آیه شریفه است .